eitaa logo
حدیث اشک
7هزار دنبال‌کننده
45 عکس
86 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
نقّاره وقتی به دست تو دلش را داد افتاد وقتی نگاه تو بر او افتاد،افتاد در حد یک انگور اشکش ریخت آن وقت در حد مِی جوشید و در ایجاد افتاد ماهی کوچک تُنگ را می خواست،اما در تور دریا ماهی آزاد افتاد انداخت خود را بر مُشبّک ها سرانجام صیدی که روزی در پی صیاد افتاد مُهر شفایش بود اشکی که به دامن از چشم های کور مادرزاد افتاد فواره روی پای خود برخاست از شوق از دیدنش نقّاره در فریاد افتاد می خواست تا یک بار دیگر خلق گردد شش روز پشت پنجره فولاد افتاد شش روز پشت پنجره فولاد آن وقت؛ یک عمر کنج صحن گوهرشاد افتاد  مهدی رحیمی زمستان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ارباب ربانی ای مطرب مهتاب رو حرفی بزن، چیزی بگو زان شاه صاحب آبرو فخر سریر ارتضا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا تسبیح سبحانی رسید ارباب ربانی رسید ماه شبستانی رسید شمس‌الشموس، آقای ما سلطان‌علی‌موسی‌الرضا ای نجمه خاتون آفرین خورشید آوردی چنین موسی‌بن‌جعفر را ببین نامیده این مولود را سلطان‌علی‌موسی‌الرضا در عرش اقبال نبی‌ست در فرش اجلال نبی‌ست او عالم آل نبی‌ست تمثال ختم الانبیاء سلطان‌علی‌موسی‌الرضا شد این علیِ سومین مثل امیرالمومنین با مستمندان همنشین هم‌سفره می شد با گدا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا گنبد طلایش دلبری کرده‌است از انس و پری دل می‌بری،‌دل‌‌می‌بری ای دلبر خیرالنساء سلطان‌علی‌موسی‌الرضا ای خانه‌ام آباد تو ذکر خدایم یاد تو از پنجره فولاد تو دارم امید یک شفا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا دل در حرم پابست شد در پای عشقت پست شد نقاره خانه مست شد از آسمان آمد صدا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا من آهوی سرگشته ام بی تاب‌ و‌ مضطر گشته ام سائل به این در گشته ام یا ضامن آهو، الا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا ای که به دعبل از کرم دادی عبا، صدها دِرَم بر من که عبد این درم از هر‌چه خواهی کن عطا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا از آب سقاخانه ات خوردم شدم دیوانه ات من از در میخانه ات دارم امید کربلا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا در شادی‌ام غم می رسد آوای ماتم می رسد کم‌کم محرم می رسد ماه حسین سرجدا سلطان‌علی‌موسی‌الرضا گودال مالامال شد جسم حسین پامال شد باز عمه ات بی حال شد سر رفت روی نیزه ها سلطان‌علی‌موسی‌الرضا  امیر_ عظیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
امام رضا دارم حرفِ من حرف دلای بی کَسه یه امام رضا دارم واسم بَسه میدونم صدام به آقام میرسه یه امام رضا دارم واسم بسه من همون کبوترم که جا نداشت لونه حتی رویِ شاخه‌ها نداشت هیچ نگاهی آب و دونم نمیداد مثل هر غریبه آشنا نداشت حالا اما عمریه رو گنبدام بچه ی محله ی امام رضام دنیا بی صحن و رواقش قفسه یه امام رضا دارم برام بسه حرف دل من حرف دلای بی کسه یه امام رضا دارم برام بسه حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
امشب که خدا با تو نمایان شده آقا انگار دلم تازه مسلمان شده آقا از یاد بَرَد نامِ بهشتِ اَبَدی را هرکس که دِلَش اهلِ خراسان شده آقا هرکس که رسیده است به جایی و مقامی  از خاکِ درِ خانه‌یِ سلطان شده آقا باید بنویسند که گنجینه‌یِ عرشیم در سینه‌ی ماعشقِ تو پنهان شده آقا فهمیده‌ام از هِیمَنه‌یِ نورِ حضورت با دیدنِ تو فاطمه خندان شده آقا من را بِبَر از خانه به میخانه ، تَرَم کن دستی سرِ گیسو زده دیوانه ترم کن لبخند بزن تا که ببینند رضا را آیاتِ جَمالی و جَلالیِ خدا را لبخند بزن تا که بِبینَند حُسینی تا با تو حَسَن جِلوه کُنَد اَرض و سَما را لبخند بزن تا همه در کیشِ تو آیند تا شهر حُسینیه کُنَد صومِعه‌ها را باید که شبِ آمدنت باز بگویند تقوایِ تو را ، زُهدِ تو را ، شوقِ دعا را بوی تو زِ پیراهنِ یوسف گذری کرد بخشید به چشمِ ترِ یعقوب شفا را ای آب و هوای دل من با حرمت گرم ای نازِ نفسهای خداوند دَمَت گرم شیرین تر از این شیوه‌ی غارتگری‌ات نیست فریاد که دِلخواه تَر از دلبری‌ات نیست یک عمر هلاکِ تو و این جذبه‌ی عشقیم خاکِ تو سَرَم باد که چون سَروَری‌ات نیست حتما به علی رفته‌ای اینقدر شگفتی کَس نیست ، گرفتارِ دَمِ حیدری‌ات نیست ای معجزه‌ی دامنِ زهرا زِ نگاهت پیداست دِلی همچو دلِ مادری‌ات نیست هنگام حدیث است بخوان سلسلهالعشق تا خلق نویسند : تکی ، دیگری‌ات نیست من آمده‌ام سُجده کنم اوج بگیرم گفتند که جانبخش تر از پادَری‌ات نیست صد شکر خدا صحنِ گوهرشاد به ما داد ما بی کَس و او پنجره فولاد به ما داد سوگند سَرِ کعبه به دامانِ تو باشد صد چِله دلِ قبله چراغان تو باشد من بچه‌ی آهویم و دنبالِ تو هستم آقا به دلم حق بده حیرانِ تو باشد این خِطه اگر سبز و بلند است و خدایی اصلا نه عجیب است که ایرانِ تو باشد جبریل اگر بال و پَرش سایه‌ی عرش است بر رویِ سَرَش سایه‌یِ ایوانِ تو باشد بیچاره بهشت است که هر شامِ تولد  حیرانِ چراغانِ خیابانِ تو باشد امشب سرِ سال است بده خرجی ما را ای شاه براتِ بقیع و کرببلا را ما درد نهانی و تو آن لطف عیانی ما کمتر از اینیم و تو بالاتر از آنی بدجور گِره خورده به گیسوی شماییم ما را زِ سَرَت وا نکنی زود نَرانی بر فرشِ حرم گرد و غباریم و نشستیم ما را نَتِکانی ، نَتِکانی ، نَتِکانی ما نیز سفارش شده‌ی فاطمه هستیم خواهی بِکُش اما درِ دیگر نَکِشانی ما را به نفسهای تو بخشیده خداوند ما را به سرِ سفره ی غیری نَنشانی گیسوی من از غصه‌ی‌تان پیر شد آقا کو کرببلا و نجفم ، دیر شد آقا حسن لطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
پنجره فولاد رضا حرف ها گفتیم با پنجره فولاد رضا بغض ها ترکیده در صحن گوهرشاد رضا نیمه شبها تا سحر خیره به گنبد بوده ام پر گناه و خیره سر خیره به گنبد بوده ام بی خیال از کل غم ها عاری از محنت شدم تا که از باب الجوادت وارد صحنت شدم آمدم تا که مرا از درد درمانم کنی یا مرا آهو کنی صید بیابانم کنی آمدم با خود تلنبار گناه آورده ام دست خالی نیستم ، بار گنار آورده ام آمدم از من بگیری ، باز بر عکس همه م خالی از بار گناهم که غرق ماتم ام باز هم با روسپیدی از حریمت میروم باز هم دلخوش به دستان کریمت میروم از خوشی های جهان غم را از آقا خواستم رزق شبهای محرم را از آقا خواستم امیر فرخنده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
عشق تو مردن از عشق تو آداب نمیخواهد که رجز و لشگر و القاب نمیخواهد که تو اراده کنی عالم همه در چنته ی توست پسر فاطمه اصحاب نمیخواهد که با نسیمی همه ی کوفه شود ویرانه آه...از سینه ی بی تاب نمیخواهد که کوفیان معنی این حرف مرا درک کنید تشنه کام است ولی آب نمیخواهد که او خودش پشت و پناه است همه عالم را یاری از جیره خور ارباب نمیخواهد که هر که دل داده به تو روز و شب اش هست یکی مست و دل داده ی تو خواب نمیخواهد که با وجود تو که مصباح هدایت هستی این جهان منت مهتاب نمیخواهد که صید یک ماهی در حال تلظی دیگر قدرت جنگی و قلاب نمیخواهد که محسن صرامی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
محب فاطمه از آسمان دو دستش عقاب جمع کند و با بلندی ایوان سحاب جمع کند نه اینکه با نظرش ذره آفتاب شود که دور ذره هزار آفتاب جمع کند اگر زمین خدا گرد گشته ،واجب بود که پای خود جلوی بوتراب جمع کند کدام مزرعه چون مضجع علیست؟ که دل در آن گناه بریزد ثواب جمع کند فشار دور ضریحش عرق گرفت ، که او ز خار هم بتواند گلاب جمع کند چنان قوی ست حساب علی که ممکن نیست محب فاطمه را با عذاب جمع کند  محمد رضا رضائی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
غبار نجف برای جنت و دوزخ نمی کنم اصرار بهشت بی تو عذابی ست تحت الانهار مسیح زنده کند مرده را ،تعجب نیست!! چرا که مدح تو هر خفته را کند بیدار خدا به شکل تو خود را به خلق ظاهر کرد خدایی تو ازین رو نمی شود انکار بیا نشان بده تا خصم زهره آب کند شتاب تیغ خودت را به لحظه ی پیکار چگونه؟ کَنده ای آن درب خیبری را که در استواری خود کم ندارد از دیوار کسی که منکر اعجاز رد شمس تو شد چه ساده رد شده از این مقوله ی دشوار چه سجده ها که نکردم به سمت ایوانت همیشه ذره کند عجز خویش را اظهار کمی غبار نجف را به عاشقان برسان که در هوای تو باشد جنون مان بسیار شراب عشق تو را خوردم و به زاهد ها تقیّه کردم و گفتم نمی کنم تکرار به لطف چشم تو امید دارم ای ساقی اگرچه کرده دلم بر گناه خود اصرار ز شیرِ پاک گرفتم زَر ولایت را به اختیار کشیدی مرا درین اجبار بیا و خرده کلاف مرا بخر اقا که شرمگین نشود عاشقت سر بازار به روی دارِعلی رند گونه باید رفت شبیه اشک پر از شوق میثم تمار تولدِ منِ دیوانه لحظه ی مرگ است فمن یمت یرنی علتی برین گفتار علی اصغر یزدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
روسیاهم حلقه بسته اشک در چشمم ببین حالِ مرا بد زمین خوردم، شکسته باز هم بال و پرم روی دوشم مانده کوه معصیت کاری بکن روسیاهم، خسته ام آقا گذشت آب از سرم با همان دستی که دستم را گرفتی، باز هم دردهایم را چه بی منّت مداوا میکنی خوب می فهمم که داری با منِ بی آبرو راه می آیی و با لطفت مدارا میکنی استجابت کردی و هرگز نگفتی بعد از این کمترش کن! خسته ام از خیلِ حاجت های تو بیخیالِ هر که دورم زد، تو قیدم را نزن تا ابد گرم است پشتم به محبّت های تو سر به زانو، تکیه بر دیوار، با حالی عجیب خسته از رنگ و ریا و غفلتِ دور و برَم یادِ لحظاتی که دستم را کشیدم بر ضریح می نشینم گوشه ای آرام؛ دلتنگِ حرم نیمه شب من بودم و شش گوشه ات یادش بخیر با زیارتنامه ات قول و قراری داشتم قسمتم کن...کاش برگردد...چه کردم با خودم؟! «یاد ایامی که در گلشن بهاری داشتم» روضه خوان میگفت اینجایی که هستی کربلاست غربتِ این جمله اش قلب مرا ویرانه کرد در دو راهیِ عجیبی مانده بودم غرقِ اشک روی گنبد، حرکتِ پرچم مرا دیوانه کرد یک طرف شاهِ کرَم آن سو علمدار و علَم ناله های ألعطش در گوش ِ من جان میگرفت شیرخواره گوشۂ گهواره دیگر نا نداشت لااقل محض ِ رقیه(س) کاش باران میگرفت! مرضیه عاطفی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
نبود معرفت در اشک‌هایم قدّ یک ارزن نبود نور خود را پخش کردی؛ چشم من روشن نبود در جواب ناله‌ی جانسوزِ «هَل مِن ناصرت» با خودم گفتم که روی صحبتش با من نبود بندِ دنیا و تعلق‌هاش، پایم را شکست باز شد راه حرم؛ پای حرم رفتن نبود من شلوغش کرده‌ام با جمله‌ی «جا مانده‌ام» اشتیاقِ کربلایت در سرم اصلاً نبود روضه‌خوان «گودال» خواند و اشک من جاری نشد کاشکی در روضه‌های تو دلم نشکن نبود احترامِ خویش را باید نگه می‌داشتم زشتیِ اعمال من در شأن سینه‌زن نبود هر چه را که کاشتم بر باد دادم با گناه هیچ کس اندازه‌ی من با خودم دشمن نبود روضه‌خوانت می‌شوم تا باز هم پاکم کنی بر زمین بودی و بر جسم تو پیراهن نبود نیزه‌زارِ پیکرت یکباره حاصل‌خیز شد آنقدر که روی آن جای سرِ سوزن نبود ... رضا قاسمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
حجره درون حجره ی دربسته گشته ما منم بابا بیا یکدم تماشاکن به خاک افتادم بابا منی که دائما هستم به فکر رافت وبخشش ولیکن همسرم بوده به فکر کشتنم بابا صدایم در نمی آید ز سوز زهرو بی آبی نباشد جوهری دیگر به مادر گفتنم بابا زظلم همسرِبی مهربانم،لحظه ای بنگر میان حجره ی دربسته دست وپا زنم بابا غریب الغربایی و غریبی چون حسین و،من برایت چون علیِ اکبری درگلشنم بابا برای بردن جسمم عبالازم نمی باشد نشد دیگر ز هم پاشیده اعضای تنم بابا می اندازند جسمم را روی خاک زمین امّا نباشد دست این وآن دگر پیراهنم بابا اگرچه پای کوبی کرده اند از داغ من امّا نگردد زیرو رو جسمم به پای دشمنم بابا محمود اسدی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹
ستم در دست تو عیار کرم می شود زیاد در سایه سار اسم تو کم می شود زیاد نوبت به گفتن از سر زلفت که می شود بی شک شهید اهل قلم می شود زیاد مثل نَفَس برای رضایی که بی گمان در بازدم علاقه به دم می شود زیاد در مٙسلٙک جواد اگر قول جود رفت وقت وفای وعده رقم می شود زیاد باب الجواد چیست که در بین زائران آن جا که می رسند قسم می شود زیاد باب الجواد چیست که هر کس از آن گذشت در چشم هاش شوق حرم می شود زیاد من مانده ام که مثل تو در بین اهل بیت از زن چرا به مرد ستم می شود زیاد؟ در چشم سرمه ایِ گُهَرشاد دم به دم شادی افول کرده و غم می شود زیاد وقتی که اُمِّ رذل تأسّی به جعده کرد در فکر او علاقه به سم می شود زیاد حالا مسیر روضه به جایی رسیده که؛ پیش امام چار قدم می شود زیاد گودال نیست حجره اش،اما به پیکرش از ضرب تیر و نیزه وَرَم می شود زیاد گاهی شبیه اکبر و چون قاسم اینچنین؛ هم می شود خلاصه و هم می شود زیاد مهدی رحیمی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹 جدیدترین اشعار مذهبی در کانال حدیث اشک 🌹@hadithashk 🌹