یک اربعین گذشته
#شعر_اربعين
باور نمیکنم که رسیدم کنارِ تو
باور نمیکنم من و خاکِ دیارِ تو
یک اربعین گذشته و من پیر تر شدم
یک اربعین گذشت و شدم همجوار تو
یک اربعین اسیرِ بلایَم اسیرِ عشق
یک اربعین دچارِ فراقم دچار تو
یک اربعین دویدهام و زخم دیدهام
دنبالِ نالههای یتیمانِ زارِ تو
یک اربعین بجای همه سنگ خوردهام
یک اربعین شده بدنم داغدارِ تو
یک اربعین به گریهی من خنده کردهاند
لبهای قاتلانِ تو و نیزه دارِ تو
مثلِ رُباب مثلِ همه تار تر شده
چشمان خستهی منِ چشم انتظارِ تو
روز تولدم که زدم خنده بر لبت
باور نداشتم که شوم سوگوار تو
با تیغ و تیر و دشنه تو را بوریا کنند
با سنگ و تازیانه مرا داغدارِ تو
یادم نمیرود به لبت آب آب بود
یادم نمیرود بدنِ نیزه زار تو
مانده صدای حرمله در گوشِ من هنوز
وقتی که نیزه زد به سرِ شیرخوار تو
حالا سرت کجاست که بالای سر روم؟
گریَم برایِ زخمِ تنِ بی شمار تو
من نذر کردهام که بخوانم در علقمه
صد فاتحه برای یَلِ تکسوار تو
یک مُشت خاک رویِ تو و من دعا کنان
شاید شوم نشانِ تو – سنگ مزار تو
حسن لطفی
#حدیث_اشک #حسن_لطفی #شعر_اربعین #شعر_مرثیه #شعراربعین_حسینی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
از میان روضه ها
#شعر_اربعين
از میان روضه ها هر سالکی رد میشود
روح سرگردان او روح مجّرد میشود
غالباً دور از حرم خیلی مصیبت میکشم
غالباً دور از حرم آنچه نباید میشود
در به رویم بسته تاکه باب توبه واکند
نگذرد از من برای فاطمه بد میشود
آنقدر تحویل میگیرد تفضل میکند
آدم ناباب هم اینجا مقیّد میشود
شهرتش در عرش از کرببلا بالاتر است
او سفارش میکند نوکر زبانزد میشود
فیهِما عِینانِ تَجریان دوتا چشمی است که
بین جنت نیز گریان دو مرقد میشود
این حرم توحید محض و آن حرم آیینه اش
بین عباس و حسین، عالم مردّد میشود
از نجف تا کربلا چون سفره دارش مجتباست
بیشتر از هر مسیری رفت و آمد میشود
ترس دارم قاتلش را هم ببخشد در جزا
من حسین را میشناسم، او بخواهد میشود
پیکرش را تیغ و نیزه پاره پاره کرده است
زیر پا یک جلد قرآن، صد مجلد میشود
اسب ها را یک به یک از سینه اش رد میکنند
مادرش بر سر زنان از پیش او رد میشود
رضا دین پرور
#حدیث_اشک #رضا_دین_پرور #شعر_اربعین #شعر_مرثیه #شعراربعین_حسینی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
چلهی اشک
زدهام بادهی ناب از کرمش، میچسبد
چلهی اشک گرفتم ز غمش، میچسبد
روی پیراهن زوار چنین بنویسید
اربعین... پایپیاده...حرمش، میچسبد
امیر عظیمی
#امیر_عظیمی #حدیث_اشک #شعر_اربعین #شعر_اربعین_حسینی #شعر_مرثیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
عزیزم حسین(ع)
به نام خدای جهان آفرین
خداوند آب روان آفرین
عقیق آفرین ساربان افرین
دهان آفرین خیزران آفرین
ازین نامرتب سلام علیک!
مسیحای زینب سلام علیک!
اَ اَدخُل؟تو خواندی که دعوت شدم
حلالم کن اسباب زحمت شدم
زیارت شدی و زیارت شدم
مهیای ذکر مصیبت شدم
عجب روضه ای روضه خوانت منم
برای غمت سینه هم میزنم
چهل روزی است این زن قد کمان..
همان زن که عظمی ست بین زنان..
گرفتار شمر است با ساربان..
نگفتم نرو پیش زینب بمان!
چهل روز من بی تو بودم زینب
کبود کبود کبودم حسین
منی که میایم از آن راه دور..
شکسته وقار و شکسته غرور
به صد زحمت از مست های شرور
لباس تنت را گرفتم به زور
شرافت گرفته ست قرآن به تو!
نبینم بگویند عریان به تو!
عجب کربلایی عجب محشری
عجب اسبهایی عجب معبری
عجب بوریایی عجب پیکری
عجب حنجری و عجب خنجری
سرت بود سمت حرم کج حسین
تورا پشت و رو کرد با لج حسین
سرت را نخست از حرم غصب کرد
سپس بین خورجین یک اسب کرد
سپس برروی شاخه ای نصب کرد
سپس بابتش جایزه کسب کرد
دلم سوخت از شام تا بامداد
سر تو کجا تشت ابن زیاد؟!
چنان سخت بر من گذشت آن نبرد
تنم شد کبود و رخم بود زرد
شدم آخر عمر بازارگرد
درآن کوفه همسایه با من چه کرد
حسین چندتا زخم بد خورده ام
من از آشنایان لگد خورده ام
مرا غیر درد ومحن نیست که
مرا شام مثل وطن نیست که
مرا شمر زد دست من نیست که
به بازارشان جای زن نیست که
به فکرم نمیرفت آبم کنند
گرفتار بزم شرابم کنند
حسین قربانچه
پوریا هاشمی
#حدیث_اشک #حسین_قربانچه #سید_پوریا_هاشمی #شعر_اربعین #شعر_اربعین_حسینی
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
فراق
میان خیل تو از یادها فراموشم
شبیه شمع مزاری غریب، خاموشم
به چشمهای که به دریا نمیرسد رحمی
قسم به جان تو با دوریات نمیجوشم
فقط نه ماه محرم که هجر هم داغیست
من از فراق تو گاهی سیاه میپوشم
دلم شکست و به حالم دل ضریحت سوخت
به خوابم آمد و گفتا بیا در آغوشم
به روضه میروم و تازه میشود داغم
دلم نمیشود آرام، هر چه میکوشم
ببین شکستهدلانت چه عالمی دارند
در استکان ترکخورده چای مینوشم
به هر دری زدهام تا به کربلا برسم
فقط اگر نرسیدم مکن فراموشم
سید میلاد حسنی
#حدیث_اشک #سید_میلاد_حسنی #شعر_اربعین #شعر_اربعین_حسینی #شعر_مرثیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
پای غمت
جا دارد اگر پای غمت جان بگذارم
مجنون شوم و سر به بیابان بگذارم
بین الحرمینی نشدم بعدِ چهل روز
ظلم است به خود نام مسلمان بگذارم
وقتش شده با دیدن عکس حرمت باز
داغی به دل ِ دیدهی گریان بگذارم
چشمم اگر از کار بیفتد اثرش را
باید به سر و رو و گریبان بگذارم
حالا که نجف نیستم از شوق زیارت
این قافیه را می روم ایوان بگذارم
نامردم اگر روضهی تو باشد و پا را
یک ثانیه در روضهی رضوان بگذارم
جا مانده ام و حق بده نام پسرم را
از شوق رسیدن به تو «مهران» بگذارم
بین الحرمینی نشدم؛ آه... ولی کاش
آهو شوم و پا به خراسان بگذارم
حامد تجری
#حامد_تجری #حدیث_اشک #شعر_اربعین #شعر_اربعین_حسینی #شعر_مرثیه
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
کنجِ حرم
کنجِ حرم انگار تنها جایِ ما نیست
رفتند زائرها و حالِ ما چه حالیست...
رفتند و ما ماندیم و یک آهِ نهانی
حسرت به دل داریم! این دردِ کمی نیست
با خاطراتش اشک می ریزیم هر شب
جز خاطراتی شعله ور همدردمان کیست؟!
قسمت نشد مشایه و داغش به دل مانْد
گاهی نرفتن بدتر از صد زخم کاریست
لعنت بر آن عصیانِ شیطان-زاده ای که
با شوقِ بی حد اسم مان را خط زد از لیست
رحمت بر آن نوکر که اربابش به او گفت:
بار سفر بردار! این توفیق؛ حتمیست-
-اجر تمام روضه هایت اربعین است
مثل همیشه رفتنت امسال قطعیست
امسال هم ما را حرم قابل ندانست
عمریست جای ما به زیرِ قبّه خالیست
غمگین نشسته، غبطه خواهد خورد و این است-
حالِ دلی که بیقرار است و هواییست
موکب به موکب میرود تا تلّ و مقتل
اشکی که از چشمانمان هر لحظه جاریست
باید کجا این درد را مرهم گذاریم؟!
تکلیفِ ما جامانده هایِ کربلا چیست؟!...
مرضیه عاطفی
#حدیث_اشک #شعر_اربعین #شعر_اربعین_حسینی #شعر_مرثیه #طریق_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا حسین(ع)
اگر بناست همه زیر این علم باشیم
خدا نیاورد آن روز را که کم باشیم
خدا کند که همین دسته جمع بین حرم
کنار حضرت ارباب دور هم باشیم
خدا کند که یکی هم ز جمع کم نشود
دعا کنید همه اربعین حرم باشیم
دمی نشد که ز خون حسین دم نزنیم
شریک درد و غم اولیای دم باشیم
سلامتی مریدان او به بیماریست
سلامتیم اگر مبتلا به غم باشیم
به جرم عشق و جنون نام ما شده مجرم
به وهن مذهب و افراط متهم باشیم
چه چیز بهتر ازین است؟ با گدایی هم
حسین روزیمان کرده محترم باشیم
اگر نشد بشوم شاعرش گدا که شدم
نمیشود همه عمّان و محتشم باشیم
چه عیب این که امیری عربنسب داریم
مقدّر است که ما ارتش عجم باشیم
ز پیش لرزه غم شهر شعر ما لرزید
به زیر زلزلهاش تار و پود بم باشیم
عماد بهرامی
#حدیث_اشک #شعر_اربعین #شعر_اربعین_حسینی #شعر_مرثیه #طریق_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
واویلا
دور مزار شاهی برپاست سوگواره
یک قافله شکسته با قلب پاره پاره
یک قبر با سه تا شمع، یک قبر دسته جمعی
جمعند دور یک ماه، هفتاد و دو ستاره
سوغاتی سفر را آورده کاروانی ...
گودال زنده شد با پیراهنی دوباره
سوزاند کربلا را ، یک یادگار دیگر
چوبی که بود قبلا بخشی ز گاهواره
یک بانوی خمیده فریاد زد که برخیز
آورده ام برایت یک جفت گوشواره ...
زخمی شده وجودش ،به بازوی کبودش
چرخاند چشم خود را ، شد روضه با اشاره
ناصر دودانگه
#حدیث_اشک #شعر_اربعین #شعر_اربعین_حسینی #شعر_مرثیه #طریق_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا زینب(س)
باری چهل منزل خودم ، بُردم به روی شانه ها
دیدم میانِ شعله ها، بال و پرِ پروانه ها
هر جای این پیکر ردِ ، شلاق جا انداخته
زینب فراوان سنگ خورد ، از پشت بام خانه هازینب کجا و بزمِ می، هم صحبتی با مست ها
منزل به منزل بعدِ تو، من دیده ام میخانه ها
دیدم لبانِ خشکِ تو، می خورد چوبِ خیزران
دیدم که می ریزد سرت ، پیمانه در پیمانه ها
بعدِ ابالفضل باز شد ، پای عدو تا خیمه ها
دیدم پس از عباس من ، جان دادنِ ریحانه ها
نه اکبری نه اصغری ، نه قاسم و عبداللهی
دیدم به چشمِ خویشتن ، ویرانی گلخانه ها
دیدم سرِ بازار را ، دروازه ی ساعات را
دیدم به چشمم هلهله ، رقصیدنِ فتّآنه ها
زینب کجا و حلقه ی انظار و چشمان حرام
زینب کجا و حرمله، شمر و سنان ، بیگانه ها
یادم نرفته شمر با ، آن خنجر کُندش چه کرد
شد پاره پاره حنجرت، دندانه در دندانه ها
یک بار جان دادم همان ، دم که رسیدم قتلگاه
یک بارِ دیگر هم مرا ، کشته غمِ ویرانه ها
با هر بهانه می زد و جایی ندیدم من حسین
سیلی زدن باشد جوابِ پرسشِ دردانه ها
مهدی شریف زاده
#حدیث_اشک #شعر_اربعین #شعر_اربعین_حسینی #شعر_مرثیه #طریق_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
داداش حسین(ع)
از الان بگم که چن تا دخترت
دیگه نیستن توی جمعمون داداش
دوتاشون تو بیابونا جون دادن
یکی تو خرابه با سر باباش
دیگه ماموریتم تموم شده
حالا بعد از این باید گریه کنم
یاد حرفایی که تو بزم شراب
به تو و بابام میزد گریه کنم
کی میدونه چی کشیدم این روزا
من عزیزه بودم و خوار شدم
قبل تو صدامم هیچ کس نشنید
بعد تو راهی بازار شدم
تازه داغت تو دلم تازه شده
بشینم باید برات گریه کنم
بعد تو یاد بلایی که اومد
به سر مخدرات گریه کنم
یه سری دردامونو که بدجوری
داغ اون به دل میشینه نمیگم
دیگه اون یهودی تو بزم شراب
چیا گفتش به سکینه نمیگم
سپر بلای بچه هات شدم
هیشکیو به قدر زینب نزدن
تو که از تنور خولی اومدی
دیگه بچه هات به نون لب نزدن
منی که تو کوچه های مدینه
میگرفتن دورمو برادرام
روزگار کشید منو تو ازدحام
توی کوچه های تنگ شهر شام
برا کندن یه قبر کوچولو
تو خرابه خیلی زحمت کشیدم
راستی تو خرابه هنده رم دیدم
خلاصه خیلی خجالت کشیدم
میبینی من که سر مزار تو
شبیه برگای پاییز شدم
روز عاشورا تو قتلگاه تو
حتی با شمر گلاویز شدم
زخمایی که من دیدم روی تنت
به خدا هیچ جوره مرهم نمیشد
کل فرشای دهاتم میومد
تن تو روو همهشون جمع نمیشد
آخه نیزه ها چجوری در اومد
کجا جمع شد تن نامرتبت
دیگه دیدن جا روی تن تو نیست
دوسه تا به جاش زدن به زینبت
کاشکی نامحرمی اینجاها نبود
تا میگفتم کی واست شهید شده
روسریمو برمیداشتم ببینی
که چقد موی سرم سفید شده
بعد از این روزا برات زار میزنم
شبا هم براتو هق هق میکنم
من تو رو نبینم آروم ندارم
میدونم آخر سر دق میکنم
علی اصغرت کجاست که مادرش
اومده از غم و غصه آب بشه
پاشو که جز تو کسی نمیتونه
حریف گریه های رباب بشه
بعد ما میخواد بمونه کربلا
روضه خون تو ربابه به خدا
میکه اینجا زیر آفتاب بسوزم
بهتر از بزم شرابه به خدا
همه رو آوردم از سفر داداش
حتی پس گرفتم آخر سرتو
ولی شرمنده ام از این که میگم
جا گذاشتم توی شام دخترتو
از خود کربلا تا کوفه و شام
این سه ساله نیمه جونو میزدن
نانجیبا دعواشون باهم میشد
ولی میرفتن و ا ...
#حدیث_اشک #شعر_اربعین #شعر_اربعین_حسینی #شعر_مرثیه #طریق_الحسین
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا ولی الله
در خاستگاه رنج ، مجالِ سُرور نیست
قلبی که سوخت پای فراقت ، صبور نیست
هرجا که شمع بود ، پرم را گذاشتم
تا شعله ای به طعنه نگوید ، غیور نیست!
این دیده میلِ دیدن یوسف نمی کند...
یعقوبِ چشم منتظران تو ، کور نیست
از سنگ کمترم که دلت را شکسته ام
این خشتِ خام ، لایقِ تُنگِ بلور نیست
هنگام امتحانِ وصال تو جا زدیم
شرمنده ام که دورِ تو مردِ ظهور نیست
کِبرَم لباسِ زُهدِ مرا لَکّه دار کرد
در رخت بندگی که نخی از غرور نیست
با اختیار تام فقیرت شدم ، مَـران!
سائل اگر نشسته دمِ در ، به زور نیست
جانِ مرا بخواه ، تعلُّل نمی کنم
در جمع عاشقان تو ، اهلِ قصور نیست
حس می کنم همین که بمیرم ، تو می رسی
با بودنِ تو در دلِ من ترسِ گور نیست
دلتنگ کربلای حسینم ، مرا ببر
دیگر نگو بساطِ سفر جفت و جور نیست
کم طاقتم ، تو را به ذَبـیـحَالْـقَـفـا بیا
لطفاً بگو که لحظهی دیدار دور نیست
بالای نیزه ها..، وسطِ طشتها..، قبول!
جای سرِ شریف که کُنج تنور نیست
اثبات کرد مطبخِ خولیِ بی صفت
ظُلمت حریفِ تابش آیاتِ نور نیست
بردیا محمدی
#اربعین_1403 #بردیا_محمدی #شعر_اربعین #شعر_مناجات_امام_زمان #شعر_مناجات_سید_الشهدا
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹