هر زمانی در دلم درگیر طوفان می شوم
یا حسینی می نویسم غرق باران می شوم
از مسلمانی فقط عشقش برایم مانده است
آخر از عشق علی یک روز سلمان می شوم
کار من را بیشتر دست کریمان بسپرید
در گرفتاری دخیل یا حسن جان می شوم
من گناهی هم اگر کردم جهالت کرده ام
تا گناهی می کنم فورا پشیمان می شوم
بار سنگینم مرا خیلی خجالت می دهد،
هر زمانی که سر این سفره مهمان می شوم
روزه می گیرم ولی دائم به فکر روضه ام
آب می نوشم دم افطار و گریان می شوم
روضه آب و گریه نان هر شب اهل دل است
دور از این روضه ها، بی آب و بی نان می شوم
جان من را هم گرفتی روضه را از من نگیر
جان تو بی روضه من خیلی پریشان می شوم
مو پریشان...، بعدِ تو زینب پریشان می شود
همسفر با حرمله، با نیزه داران می شود
#وحید_محمدی
#ماه_رمضان
#مناجات
@hadithashk
یا رب
غروب بود که "حَیِّ عَلی"رسید به ما
خوش آمدیدِ خدا از سما رسید به ما
چه خوب شد رفقا!دور دور ما شده است!
دعا کنید،که اذن دعا رسید به ما
دوباره گوشه ی این خانه جایمان دادند
دراین شلوغی میخانه جا رسید به ما
غریبه دور و بر ما زیاد بود اما
طراوت نفسی آشنا رسید به ما
دوباره شوق گرفتیم بنده اش باشیم
گرفته بود دل ما صفا رسید به ما
کجاست دست گدایان کریم آمده است
کریم آمد و دست عطا رسید به ما
به جای ثروت دنیا نجف به ما دادند
خوشا به طالع ما خاک پا رسید به ما
حساب سی شبه ی ما فقط به دست علیست
فقط به عشق علی اِهدِنا رسید به ما
علی مراقب ما بود و هست و خواهد بود
همیشه و همه جا این بها رسید به ما
برای سفره افطار هم حواسش بود
کمی هم از رطب مرتضی رسید به ما
شروع ماه مبارک صدا زدیم حسین
شروع ماه خدا کربلا رسید به ما
عیار روزه ما گریه بر حسین باشد
هزار خیر در این گریه ها رسید به ما
به روزه ی رمضان روضه ی عطش دادند
غم لبان عزیز خدا رسید به ما
همان لبی که حرامی لگد به رویش زد
درآن میان خبر از نیزه ها رسید به ما
سپاه شام صدا زد که پیرهن اینجاست!
سپاه کوفه صدا زد عبا رسید به ما!
#مناجات
#سید_پوریا_هاشمی
@hadithashk
ازهمه خسته شدم، خستگی ام را در کن
مضطرم، لطف کن و فکر مَنِ مضطر کن
بی پناهم به جز این خانه پناهم ندهند
من پناهنده شدم بر تو مرا در بر کن
گر چه رویم سیه و دامنم آلوده شده
از خطایم بگذر حال مرا بهتر کن
حال اشکی بده من را که دلم بِشْکَسته ست
بعدازآن رحم بر این حال و به چشم تر کن
یا رئوف، از سر رأفت مددی کن بر من
یا کریم، از کرمت شاملِ این نوکر کن
بر سر سفره ی تو آمده ام، سفره گشا
بین خوبانِ درت جای مرا گستر کن
آمدم توبه کنم، قول دهم، خوب شوم..
توبه ام را بپذیر، حرف مرا باور کن
کوچکم محضر تو، ای تو بزرگِ همگان
من نه اصلاً؛ نظرم حقِ یلِ خیبر کن
به بزرگیِ علی دستِ مَنِ کوچک گیر
قلب من را حرم فاطمه و حیدر کن
علی و فاطمه بر روی حسین حساسند
نظری بر مَنِ نوکر، به شَهِ بی سر کن
زخمی اُفتاده به گودال و تنش درخون است
شمر صرف نظر از دشنه و از خنجر کن
خواهرش آمده از تل، نَبُر از شَه سر را
رحم برقلبِ پُراز خونِ چنین خواهر کن
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#شعر_مناجات
@hadithashk
پای دل در پیشگاه یار لغزش میکند
هر چه با ما میکند این نفس سرکش میکند
زیر گوش من بزن شاید بیاید اشک من
عاقبت این گریه ما را اهل بخشش میکند
اول ماه آمدم ردم نکن ای با مرام
سفره داری تو را عالم ستایش میکند
آی قربان کریمی که گدا را پس نزد
رب ما با عبد خاطی نیز سازش میکند
جان سلطان خراسان آبرویم را مریز
این گناه آلوده دارد از تو خواهش میکند
هر زمان دلگیر بودم گفته ام یا فاطمه
کودک آزرده را مادر نوازش میکند
بد خمارم چاره من چیست انگور نجف
مست حیدر دور این میخانه گردش میکند
لذت افطار قنبرهاست خرمای علی
نوکری را رزق او دارای ارزش میکند
حُب حیدر شرط اصلی قبول بندگی است
روز حشر او را خدا معیار سنجش میکند
چاره بی تابی ما صحن شاه کربلاست
آتش دل در حریم او فروکش میکند
روزه دار تشنه لب فبک علی العطشان حسین
گریه را تنها خدا بر او سفارش میکند
آنقدر زیر سم مرکب پاشیده شد
بوریا با گریه گفت این جسم ریزش میکند
#شعر_مناجات
#بردیا_محمدی
@hadithashk
یا ولی الله
ستم کش های عالم را امیدی نیست باور کن
به جز روی گلِ مهدی نویدی نیست باور کن
مپیچ از بهر هیچ ای جان به دور آرزوهایت
که جز گیسوی او صبحِ سپبدی نیست باور کن
به بند انداخته دنیای بی مهری ، عدالت را
که بیتِ عدل را جز او کلیدی نیست باور کن
نقابِ شادمانی این جهان بر چهره اش دارد
بر این لبخندِ مصنوعی که عیدی نیست باور کن
زمین ، کهنه تر و خسته تر از دیروز می چرخد
که حالِ مضطرش چیزِ جدیدی نیست باور کن
یدالله ست نعمت را به عدلش می کند تقسیم
بیاید او دگر دست پلیدی نیست باور کن
اگر حالا نمی آید به جز معدود یارانش
به دریای نگاه او مریدی نیست باور کن
حامد آقایی
#حامد_آقایی #شعر_آیینی #شعر_فراق_امام_زمان #شعر_مذهبی #شعر_مناجات_اهل_بیت
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
شد بنده پشیمان و خدایش بخشید
هر کس که رسید و زد صدایش، بخشید
انگار نه انگار گنهکاری دید
زود از سر مغفرت خطایش بخشید
مخلوق حیا نکرد هنگام گناه
درد است که خالق از حیایش بخشید
تا بنده دلش نرم شود، گریه کند
شیرینی و لذت دعایش بخشید
هر کس که خدا خیر و صلاحش را خواست
از دوستی آل عبایش بخشید
بخشید به هر بهانه ای هر کس را
ما را به علی و ربنایش بخشید
هر آنچه خدا از شرف و عزت داشت
بر ساحت پاک مرتضایش بخشید
من بنده ی آن شهم که هنگام رکوع
انگشتری از زیر عبایش بخشید
مستی مرا، اشک مرا، رزق مرا
در گوشه ی ایوان طلایش بخشید
از شاه نجف هر که فلاحش را خواست
فی الفور برات کربلایش بخشید
بی نام حسین، هر مناجاتی بود
باید که عطایش به لقایش بخشید
آن قدر به مقتلش حسین آه کشید
تا حق، همه را به ناله هایش بخشید
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_مناجات
@hadithashk
آمد رمضان سفره ی دل باز کنیم
گُلبانگِ دعا به سویش ابراز کنیم
ایامِ مناجات و ثَنا آمده است
تا عَرش خدا دوباره پرواز کنیم
تبریک به اهل معرفت باید گفت
فَرخُنده شویم و خنده آغاز کنیم
هنگامِ سَحَر، به وقتِ افطار و نماز
گوشِ دل خود مَحرَم این راز کنیم:
جز آب و غذا، کِبر و حَسَد هم ممنوع
غیبت نکنیم و عشق اِحراز کنیم
صد شُکر که مهمان خداییم همه
با حال خوشی روزه ی خود باز کنیم
#محسن_زعفرانیه
#شعر_مناجات
@hadithashk
متبرک شده نام تو به قرآن رمضان
میچکد از سحرت چشمه ی باران رمضان
سفره ی رحمت حق در تو کند جلوه گری
نیست در ماه دگر اینهمه احسان رمضان
تو پر از راز و نیازی تو پر از حال دعا
راه قرب است کنار تو چه آسان رمضان
بس هلال تو سراسر همه نور است مباد
که شود جلوه ی تو مخفی و پنهان رمضان
تو فراخوان زده ای با کرم حضرت حق
شده هنگام وفا بر سر پیمان رمضان
رود رنگین سخاوت شده جاری از تو
شد مصفا ز تو رخساره ی خوبان رمضان
سحری در تو نشستند درِ خانه ی دوست
(شاهد) و ساقی و باقیِ حریفان رمضان
#شعر_مناجات
#داریوش_جعفری
@hadithashk
اهل سحر
درمانده ام و مانده دمی مختصر از من
غیر از تو رفیقی نگرفته خبر از من
اهل سحر و مَرد مناجات نبودم
گر نیمه ی شب آه کشیدم بخر از من
محتاج شدن برکت بازار گدایی است
سرمایه و سودش ز تو باشد، ضرر از من
تا آبرویم دست علی و حسنین است
هرگز نکند فاطمه صرفنظر از من
با اذن رضا، دست به دامان جوادم
کافیست که راضی شود این یک نفر از من
می گفت به اندازه کافی جگرم سوخت
با کف زدن ای همسر من، جان نبر از من
سه روز روی بامم و خورشید ندیدم
پس روضه حسین است بپرسید اگر از من
رضا دین پرور
#رضا_دین_پرور #شعر_آیینی #شعر_روضه #شعر_مذهبی #شعر_مناجات
لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
صدای گریه شنیدی اگر صدای من است
مرا بزن به مرامت قسم سزای من است
دلت شکسته از این بنده ی نمک نشناس
دلت شکسته، دلیلش فقط خطای من است
بدی من که به دردت نمی خورد اما
تو خوبی ات همه جوره گره گشای من است
فدای رحمت و مهمان نوازی ات که فقط
عنایتت سبب این برو بیای من است
هر آن که گفت بگو مونس و پناهت کیست؟
همیشه گفته ام آن مهربان خدای من است
تمام حاجتم این ماه، دیدن نجف است
نجف مزار علی، شاه و مقتدای من است
دلیل اشکِ سر سفره، وقت افطارم
لبان تشنه ی ارباب با وفای من است
نجات چیست؟ رسیدن به کشتی ارباب
حسین راه نجات است و ناخدای من است
که گفته روزی من نیست دیدن حرمش
به دست دختر او رزق کربلای من است
فدای اشک رقیه که با پدر می گفت:
چه خوب شد که سرت سهم گریه های من است
گرسنه مانده ام اما غذا نمی خواهم
چرا که کنج خرابه، کتک غذای من است
#محمد_جواد_شیرازی
#شعر_مناجات
@hadithashk
ماهِ رحمت آمد و طومارِ ماتم بسته شد
سفرهٔ بیچارگی و فقر؛ کم کم بسته شد
سربه راهم کرد ذکرِ «یاعلیُ یاعظیمْ»
راهِ بیراهه سحرگاهان منظم بسته شد
بعدِ هر «ألعفو» با لبخند بخشیدی مرا
لطفِ تو جاری شد آنقدری که زمزم بسته شد
هر نفَس تسبیح، خوابم هم عبادت شد حساب
غرق در غفران شدم تا پلکهایم بسته شد
اشک میخواهم! نباید خرج نامحرم شود
چشمهایم در محرّم زیرِِ پرچم بسته شد
چشم پوشاندم به عشقِ تو همینکه از حرام
دم به دم راهِ ورودِ غم به قلبم بسته شد
لحظهٔ افطار، استغفار؛ دردم را گرفت
رویِ زخم ِ معصیت با توبه؛ مرهم بسته شد
خوب شد حال مناجاتم، به خاک افتاد نفْس
در غل و زنجیرها ابلیس محکم بسته شد
پاک شد از جُرم و عصیان نامهٔ اعمال من
تا که با دستِ علی(ع) درب جهنم بسته شد
*
خانه غرقِ دود بود و پیش چشم فاطمه(س)
دستهایِ اولین مظلوم ِ عالم بسته شد!
#شعر_مناجات
#مرضیه_عاطفی
@hadithashk
بنده ی بی چشم و رو را بنده پرور خواسته
آمده ماه اجابت کردن هر خواسته
آی صاحبخانه! مهمان آمده..،ردش نکن
حاجتش را سائلت تنها از این در..،خواسته
گرچه بد کردم..،نوازش کن مرا..،تنبیه نه!
عبد خاطی جز محبت چیز دیگر خواسته؟!
یا غیاث المستغیثین! تو به فریادم برس
داد من از دست نفس سرکشم برخاسته
کار من تا بیخ پیدا کرد..،اشک من چکید
اینکه وا گردد گره ها..،دیدهی تر خواسته
داشتم رسوای عالم می شدم..،زهرا رسید
سربلندی مرا همواره مادر خواسته
ذوق افطاری ما خرمای نخل مرتضی است
از همان جنس رطب هایی که قنبر خواسته
وقت دفن بچّهشیعه می رسد بابای او
ما نمی گوئیم..،این را شخص حیدر خواسته
چندسالی قسمت ما کربلارفتن نشد...
مضجع ارباب را آغوشِ نوکر خواسته
مقتل آورده است آقای غریبم تشنه بود...
آه!جای جرعه آبی شمر خنجر خواسته
هیچ داغی از همین مرثیه بالاتر نبود:
خواهرش از بی حیایی پست..،معجر خواسته
#بردیا_محمدی
#شعر_مناجات
@hadithashk