eitaa logo
حدیث اشک
6.9هزار دنبال‌کننده
44 عکس
85 ویدیو
7 فایل
کانال رسمی سایت"" حدیث اشک"" اشعار اهل بیت ع http://hadithashk.com حدیث اشک هیچگونه تبلیغی ندارد اینستاگرام: http://instagram.com/hadith_ashk ارتباط با ادمین @Admin_hadithashk @asgharpoor53 تلگرام: http://t.me/hadithashk
مشاهده در ایتا
دانلود
یاکریمِ سامرا کیستم من از غلامانِ قدیم سامرا کیستم جلدِ حریمش، یاکریمِ سامرا شکر عمری رزقم از دستِ کریمان می رسد از کریمِ در مدینه یا کلیمِ سامرا مزهّ دارد با مَصابیحِ الدُّجی، کَهفِ الوَری راه رفتن در صراطَ المستقیمِ سامرا گرچه شد تخریب این گلدسته ها و گنبدش کم نخواهد کرد از شانِ عظیمِ سامرا نسل اندر نسلِ ما را هم کفایت می کُند منصبِ کلبِ نگهبانِ حریمِ سامرا عطر و بوی کربلا دارد تمامِ مرقدش از نجف انگار می آید نسیمِ سامرا کاش می شد ساکنِ این قطعه بودم از بهشت کاش من هم می شدم عمری مقیمِ سامرا مهدی شریف زاده لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
یا مظلوم زهر افتاده به جان جگرم مهدی جان لرزه انداخت ز پا تا به سرم مهدی جان به لب خشک پدر آب گوارا برسان که من از سوز عطش شعله ورم مهدی جان قدح آب همینکه به لبم شد نزدیک غم لب های حسین زد شررم مهدی جان قبل از آنی که به دل زهر اثر بگذارد کشته از صحنه ی دیوار و درم مهدی جان لحظه ای نیست عزیزم که تداعی نشود وقعه ی کرب وبلا در نظرم مهدی جان زینب و بزم یزید و لب خشکیده و چوب خون قلبم چکد از چشم ترم مهدی جان میدرخشد رخ ماه تو بیاد آوردم سر نورانی هجده قمرم مهدی جان  سعید خرازی لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
قسمت نشد سخت است مردی گوشه زندان بیفتد در غربت و در وادی هجران بیفتد زهرا دوباره آمد و جانم حسن گفت پاشد حسن بر پای این مهمان بیفتد می خواند با خود روضه موسی بن جعفر تا خنده از لب های زندانبان بیفتد دور از وطن جان داده آقا تا دوباره شیعه به یاد روضه سلطان بیفتد تشنه شد و شربت به لبهایش رساندند قسمت نشد تا با لب عطشان بیفتد سهواً به دندان ثنایش خورده ظرفی نه آنکه با مشت و لگد، دندان بیفتد در پادگان بوده ولی هرگز ندیده لشکر به جان پیکری بیجان بیفتد اصلاً نخورده بر قفایش خنجری کُند تا سر به دست چند بی وجدان بیفتد این روضه ی پر سوز، مخصوص حسین است اینکه غریبی گوشه میدان بیفتد شخصی به غارت بُرد عبای پاره اش را تا قیمت سوغاتی اش ارزان بیفتد اصلاً حسین آقا! ولی کی فکر می کرد انگشترش در دست ساربان بیفتد رضا دین پرور لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
آقای من بر خلایق لطف کردی، منتها برعکس شد! پاسخ «خوبی» نمیدانم چرا برعکس شد؟ خوب بودی، با بدی امّا جوابت داده‌اند سنّت آن روزگاران با شما برعکس شد قسمت خوبان عالم لطف مردم بوده است بهر «زهرازاده‌ها» این ماجرا برعکس شد لن تنالوا البرّ حتّی تقتلوا آل الرّسول!! سنّت تفسیر قرآن خدا برعکس شد جام‌ زهری هدیه‌ات کردند در تبعیدگاه شیوهٔ تکریم تو در سامرا برعکس شد سر نهادی روی زانوی پسر هنگام مرگ ... عُرف هم این است! امّا کربلا برعکس شد  سجاد شاکری لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
دیگر توانی در میان پیکرت نیست آقا رمق بین دو چشمان ترت نیست لعنت به این زهری که آبت کرد این طور در بسترت انگار جسم لاغرت نیست دختر نداری تا پرستار تو باشد جان می دهی و هیچ کس دور و برت نیست این روزها داری دلی پر از سقیفه در گوش تو جز ناله های مادرت نیست مثل حسن پیری چه زود آمد سراغت این روزگار بی مروت یاورت نیست دور از وطن در سامرا خیلی غریبی آقا ولیکن قاتل تو همسرت نیست لب تشنه ای , لب تشنه ای , لب تشنه اما ساعات آخر خنجری بر حنجرت نیست مهدی است بالای سرت وقت شهادت بی غیرتی مثل سنان بالاسرت نیست محمد حسین رحیمیان لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
روضه غربت مثل بغض از وسط حنجره برخاسته ايم همچو اشك از غم يك خاطره برخاسته ايم با دو صد حاجت و درد و گره برخاسته ايم به هواى حرم سامره برخاسته ايم روضه غربت تو حال عجيبى دارد هركه نامش حسن است ارث غريبى دارد . جان به قربان دلت جان به فداى سر او فرق ها داشت نگاه تو و چشم تر او كه تفاوت بكند ، همسرتو ... همسر او طعنه بسيار شنيده دل غم پرور او . حسن سامره صحن حرمت محترم است حسنى بين بقيع است كه او بى حرم است . ياحسن، آه تو پرداختنى ميخواهد ياحسن ، داغ تو بر سرزدنى ميخواهد ياحسن، نام تو دور از وطنى ميخواهد ياحسن ، روضه تو سوختنى ميخواهد . دل تو تنگ مدينه است كه دلگير شدى مادرى هستى عزيزم تو اگر پير شدى . خانه كوچك تو هيچ كم از زندان نيست خالى از آمدن و رفتن زندانبان نيست بين يك مشت نگهبان كه بوى ايمان نيست زندگى با زن و بچه بخدا آسان نيست . خانه ات امنيت از دست نگهبانان داشت؟ واقعا ايمنى از حمله نااهلان داشت؟ . اصلا اين غصه به پيمانه تو ريخته اند؟ اصلا آقا سر پروانه تو ريخته اند؟ شعله بر دامن كاشانه تو ريخته اند؟ چل نفر در وسط خانه تو ريخته اند ؟ . راه ناموس ترا بسته كسى در كوچه؟ همسرت را زده پيوسته كسى در كوچه؟ . كوچه اى بود مدينه ، كه زنى خورد زمين... ناگهان مادرتان با زدنى خورد زمين ... فاطمه با لگد بد دهنى خورد زمين ... حسن عسكرى ، آنجا حسنى خورد زمين ... . قسمت اين بود كه او دردو محن جمع كند... گوشوار از وسط كوچه حسن جمع كند . قسمت اين بود از اين داغ تو را هم دادند به تو هم موى سپيدى و قدى خم دادند در جوانى پسر فاطمه را سَم دادند به لب خشك تو از جام محرم دادند . عطش پيكر مسموم تو ميگفت حسين... نفس تشنه حلقوم تو ميگفت حسين ... . پسرى داشتى و آب به لبهاى تو ريخت لحظه تشنگى ات گريه به غمهاى تو ريخت اشك بالاى سر پيكر تنهاى تو ريخت خاكها بر سرش از ماتم عظماى تو ريخت . روى زانوى پسر بودى و عطشان نشدى حسن فاطمه صد شكر كه عريان نشدى . پسرى داشتى و زود كفن كرد ترا كفن فاخر و شايسته به تن كرد ترا درخور شان تو تشييع بدن كرد ترا ... لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
جگر گوشه به مثل زهر,درد دوری ات در پیکرم باشد بیا یکدم ببین,تنها اجل دور و برم باشد تمام آرزویم این شده تا از در آیی تو چه باشد بهتر از این گر که مهدی در برم باشد بیا تا سیر بینم روی ماهت را عزیز دل بیا دامن کشان تا روی دامانت سرم باشد ندارم قوتی در تن به مثل بید می. لرزم بیا و کن تماشا لحظه های آخرم باشد بیا خالی است جای تو کنارم ای جگر گوشه ببین پاره جگر جای تو دور بسترم باشد به اشک من در این حجره کسی هرگز نمی خندد صدای گریه می آید,گمانم مادرم باشد من از یاد همه رفتم ولی یاد حسینم من به یاد سینه ی او خون به چشمان ترم باشد همان سینه که برآن نعل تازه رفت و آمد داشت که از این غم بیا بنگر فقط خاکسترم باشد محمود اسدی (شائق) لینک در سایت 🌹HadithAshk.com🌹
ای داغدار داغ پدر یابن العسکری داری دوباره دیده ی تر، یابن العسکری ما هم به غربت پدرت گریه می کنیم ما را میان گریه بخر یابن العسکری خسته شدیم، از غمِ دنیای بی امام از این همه بلا و ضرر، یابن العسکری صبر همه تمام شد و شب سحر نشد کی می رسد زمان سحر یابن العسکری دیدی، ندیده در به در و عاشقت شدیم چشمان ماست خیره به در، یابن العسکری آقا به گریه باز به سرداب می روی از صحن سامرا چه خبر یابن العسکری ما را که از فراق حرم جان به لب شدیم تا کربلا دوباره ببر یابن العسکری از ما قبول کن، کم ما را زیاد کن ای داغدار داغ پدر یابن العسکری @hadithashk
از درد زهر سوخته جان مطهرش محروم می شود جهان ز جمال منورش آثار تشنگی به لبانش رسیده است می لرزد از شراره ی این درد پیکرش دارد برای هر نفسش درد می کشد تنها خداست با خبر از قلب مضطرش مهدی مگر بیاید و این درد کم شود مانده ست تا به شوقِ تماشای دلبرش سر را به زانوی پسرش تا گذاشت رفت تشویش و اضطراب ز سیمای انورش دارد یتیم می شود آقای کائنات در حال رفتن است_خدا_سایه ی سرش آقا یتیم می شود اما قرار نیست سیلی زند کسی به رخِ ماه منظرش دیگر قرار نیست که بعد از پدر کسی آتش زند به خیمه ی تنهای خواهرش اینجا پسر ندیده تن بی سر پدر اینجا پسر ندیده اسیری مادرش @hadithashk
چیه ذکر هر گدا نام حسن چیه آرامش ما نام حسن ولی من نمیدونم چه سِرّیه تنهایی عجینه با نام حسن اونی که صبورتر و نجیب تره ماجرای زندگیش عجیب تره توی اولاد علی و فاطمه هر کی نامش حسنه غریب تره یه حسن توی کوچه شهید شده شاهد یه ضربه شدید شده من نمیدونم چرا ولی میگن توی بچگی موهاش سفید شده چی گذشت به آقا قصش درازه هر کسی بجاش باشه جون میبازه خیلی سخته ببینی بابات داره با چوب گهواره تابوت می سازه یه حسن غریب شهر سامراس همونی که نوه امام رضاس توی خونه ی خودش زندونی بود اونی که قبله ی خونه خداس توی ایام جوونی کشتنش خیلی با نامهربونی کشتنش آقامون دل نگرون مهدی بود آخرم با نگرونی کشتنش قربون اون بدن نیمه جونش فدای صاحبْ عزای گریونش پسرش آتیش گرفت وقتی که دید میخوره کاسه آب به دندونش تنشو توو خون میدید چیکار میکرد اگه خیزرون میدید چیکار میکرد اگه باباشو یه روز تو قتلگاه پشت به آسمون میدید چیکار میکرد @hadithashk
برای دسترسی به اشعار شهادت حضرت امام حسن عسکری علیه السلام به روی هشتک های زیر کلیک کنید