شعرعاشورایی افشین علا.mp3
702.7K
ای بیکفن که بر کفن خلق، نام توست
شاهی اگر نشسته به تختی، غلام توست
سرچشمه ی تداوم دین بر زمین پست
از ارتفاع حنجره تشنه کام توست
هر جا که جادهای و سواری و مقصدی است
درگیر شرم، از سفر ناتمام توست
زخم از ستاره بر تنت افزون و آسمان
با سیل اشک در صدد التیام توست
آتش چگونه شرم ندارد ز سوختن
وقتی که خاندان نبی در خیام توست
شش گوشه است قبر تو زیرا که دستها
از هر طرف دراز به شوق سلام توست
مشک برادر تو اگر شد تهی ز آب
این اشکها مقدمه انتقام توست
#شاعر
#افشین_علا
#خوانش
#مهدی_محمدیان
@hafez_adabiyat
هدایت شده از کانال رسمی حضرت آیت الله خوشوقت تهرانی ره
💠 بیانات مرحوم حضرت آیت اللَّه خوشوقت ره
🏴سالروز #رحلت_رسول_اکرم ص و #شهادت_امام_حسن مجتبی ع تسلیت باد
📌هدف از #شناخت_پیغمبر این است که بشناسیم که پیغمبر چیست و کیست و چه دارد و #خدا به او چه داده است؛ و الاّ پیغمبر را که نمیشود با قدّ و #طول و #عرض و #رنگ بدنش شناخت.
⬅️پیغمبر، پیغمبر است با آن #کمالات، با #معجزهاش و با وحیش. تمام اینها #علم میخواهد؛ #معرفت میخواهد. وقتی انسان شناخت، آنوقت جلو میرود. بشناسیم او کیست و چه آورده که بتوانیم راحت دنبالش برویم؛ و الاّ شناختن مادی او را که #پسر کیست و #مادرش کیست و #قبیلهاش کدام است، کفارِ بتپرست مکه بیشتر از ما و بهتر از ما بلد بودند. این کافی نیست.
⚫️14000#صلوات #هدیه به #پیامبر_اعظم ص
🔰کانال رسمی حضرت آیت اللَّه خوشوقت تهرانی (ره)
🆔 @Khoshvaght_ir
شعرخوانی عباس براتی پور.mp3
1.06M
"من ماندم و، کوه شرمساري
من ماندم و، دشت بيقراري
من ماندم و، کوله باري از درد
من ماندم و اشک و آه و زاري
سر در قدمت نهم که حرّم
تا بر سر من قدم گذاري
شرمنده و زار و ناتوانم
آيا ز دلم خبر نداري؟!
خشکيده نهال روحم از شرم
از مغفرتش کن آبياري
گر توبه ي من قبول افتد
آسوده شوم ز شرمساري
بگذار به عذر این تعدی
قربان شومت به عزم یاری
با سرخي خون خود بشويم
رخسار خود از گناهکاري
بخشيد امام و رخصتش داد
شد عازم رزم و جانسپاري
جان داد به راه عشق و بگرفت
جا در ملکوت قرب باري
چون ديد فتاده خودش از سر
خون از سر و روي اوست جاري
بست از ره مرحمت به فرقش
دستار، به رسم يادگاري!"
#شعرخوانی
#عباس_براتی_پور
@hafez_adabiyat
شعرخوانی عباس براتی پور ۲.mp3
3.68M
"رفتی و از دل برون شد، صبر و قرار و توانم
ای روشنای دل من! تاریک شد دیدگانم
گفتم که در سایهسارِ، قدّ رسایش نشینم
افسوس! افتاده بر خاک، آن سرو، آن سایبانم
گم گشت ره پیش چشمم، آوخ ! کز این درد جانکاه
میسوزم و هر دم آید، دود دل از استخوانم
بگْذار تا صورتم را بر روی ماهت گذارم
بگْذار تا اشک حسرت بر خاک پایت فشانم
این سوی، این پیکر پاک، افتاده بر بستر خاک
آن سوی اِستاده دشمن، کرده است آهنگ جانم
ای سروقامت! به پا خیز، با خصم کافر درآویز
من تاب هجران ندارم، بنگر به قد کمانم
ای آسمان سخاوت ، ای معنی استجابت
خاموش کن با نگاهت، در سینه آتشفشانم
بردار سر تا ببینم، چشمان خورشیدیات را
رحمی کن ای نور دیده ! رحمی که من ناتوانم
آغشته در خون مخواهید، قدّ رسایش ببینم
ای تیرها پس کجایید؟ گیرید اکنون نشانم
ای شبهپیغمبر من ! ای نوجوان اکبر من !
بشکسته بال و پر من، ای مرغ بیآشیانم !
کو قوّت بازوانت؟ کو آن دل پرتوانت؟
میبینمت غرقه در خون، هرگز نبود این گمانم
آخر کدامین سیهدل، لبتشنه کشتت به ساحل؟
بگْشای لب تا که سیراب، گردی ز اشک روانم
ای غم ! برو از برِ من، بردار دست از سر من
بگْذار تنها بگریم، بگذار تنها بمانم"
#شعرخوانی
#عباس_براتی_پور
@hafez_adabiyat
شعرخوانی سمانه خلف زاده.mp3
582.1K
درست لحظهی تاریک ناامید شدن
رسید شام عزایش به صبح عید شدن
تمام حسرت ماهیِ تنگ، دریا بود
میان هیات امواج ناپدید شدن
رسید و دید به صحرا که عشق میبارید
که با حسین چه حاجت به بایزید شدن
میان آن همه کوفیِ موسفید کسی
رسیده بود به معنای روسفید شدن
بهشت خنده به لب در بغل گرفت او را
چه قدر فاصله کم بود تا بعید شدن
و حر میانهی میدان عشق ثابت کرد:
در این هلاکت دنیا خوشا شهید شدن
#شعرخوانی
#سمانه_خلف_زاده
@hafez_adabiyat