شوق دیدار تـ❤️ـو ...
سر رفت ز پیمانه ما
کی قدم مینهی ...
ای شـ❤️ـاه به ویرانه ما
ما هنوز ای نفستـ❤️ـ گرم ...
پر از تاب و تبیم
سر و سامان بده ...
بر این دلـ💔ـ دیوانه ما
سلام آرزوی دیده های مشتاق ....
#سلام
#شعر_مهدوی
ترسم به زیر خاک رَوَد ...
آاااه عاقبت ...
هم حسرت دلـ💔ـ من و ...
هم آرزوی تـ❤️ـو ...
سلام زیبـ❤️ـاترین آرزو ...
#سلام
#شعر_مهدوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
༻﷽༺
#یا_مهدے_ادرڪنے🌷
دوباره #جمعہ شد و دل شده پریشانٺ
دوباره حسرٺـ دیدار برقِ چشمانٺ
بلند مرتبہ شاهِ زمان #سلامٌ_علیڪ
#سلام بر تو و بر ماه روے تابانٺ
#السلام_علیڪ_یا_بقیة_الله❣
#سلام امام زمانم🌹🍃
بس پیر در فراق تو مُرد و بسے جوان
در انتظار آمدنٺ ، پیر مےشود
تا ما نمردهایم ، تو پا در رڪاب ڪن
تعجیل ڪن عزیز دلم! دیر مےشود
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج💚
حرم
#کودکانه #ویژه_مربیان 🌺درسنامه ی #مهدویت_برای_کودکان 👇👇👇 بسم الله الرحمن الرحیم 🔹درسنامه 4 🌹الق
#کودکانه
#ویژه_مربیان
🌺درسنامه ی #مهدویت_برای_کودکان
👇👇👇
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹درسنامه 5
🌹خورشید پشت ابر
دنیا برا آدما یه مدرسه زیباست مدیر این مدرسه معلم های اون هم پیامبرو امامان کتاب درسی ما وحی خدا و قرآن قانون این مدرسه همیشه بوده چنین این که ولی خدا باید باشه رو زمین
بچه های عزیز امیدوارم همیشه زیر سایه امام مهربان مون امام مهدی عج باشین بچه ها بیایین با هم دعای سلامتی امام مهدی رو بخونیم.
🌸بچه ها میخوام براتون یه معما بگم می خوام ببینم کی می تونه حدس بزنه,
گرده؟ زرده؟ بزرگه؟ تو آسمون هم هست اینم راهنمایی آخر؟ آفرین گل های من
✅خورشیده.
(مربی میتواند در این قسمت در حین رسم خورشید پشت ابر کمی از فواید خورشید هم توضیح دهد بعد با تعدادی ابر خورشید را بپوشاند.)
(البته مربی میتواند کاردستی این درس را به اتفاق بچه ها انجام دهد و این درس را توضیح بدهد.)
🌺تعدادی از شباهت ها امام عصر و خورشید پشت ابر👇👇
🍃وقتی هوا ابری میشه باز هم هوا روشن یا نه ؟ یعنی وقتی خورشید پشت ابر هست هوا تاریک نمیشه. اگه امام زمان هم بین ما نیست اما راه را برای ما که دوستشون داریم باز و روشن میکنن.
☘️بچه ها وقتی خورشید پشت ابره گلها پژمرده نمیشن؟ امام مهدی هم باعث راهنمایی مردم میشن و اگرچه بین ما نیستن ما باید به حرفهای ایشون که همون دستورات خداست عمل کنیم.
🌱خورشید تا ابد که پشت ابر نمی مونه امام زمان هم همیشه تو غیبت نمی مونن و یک روز می آن ان شا الله
🍃وقتی خورشید پشت ابره همه جا یخ میزند؟ خورشید پشت ابر گرما دارد یا ندارد؟
یاد امام زمان هم باعث گرم شدن دلها میشه عزیزان من..
یکی از کارهایی که میشه به یاد امام زمان باشیم اینه که همیشه بهشون صبح ها #سلام بدیم.
🌺بازی:
مربی می تواند احادیثی که مربوط به امام زمان یا از سمت خود امام عصر است را روی مقواهای مربع شکل بنویسد(روی هر مقوا یک کلمه)
بعد کلمات را به هم بریزد و از بچه ها بخواد که با کمک هم اون حدیث و مرتب کنن.
🌺تکلیف:
از بچه ها بخواهید این درس را در کلاس بعدی بیان جلو و مانند شما درس بدهند به بهترین تدریس هم جایزه ای داده شود.
📚 برگرفته از سایت http://mahdaviat313.ir
•┈••🌿🌹🌿✾🌿🌹🌿••┈•
حرم
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 🌺🌸 #خاطرات_غدیر_خم ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علی
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
🌺🌸 #خاطرات_غدیر_خم ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله )
#بخش_چهاردهم
#سلام بر سرزمين #آرزوها ✨✨🌺
امروز، روز عيد قربان است و ما اكنون به سرزمين منا رسيده ايم.
آيا مى دانى چرا اين سرزمين را منا ناميده اند؟
وقتى كه جبرئيل، ابراهيم (ع) را به اين سرزمين آورد به او گفت: «اى ابراهيم! هر چه مى خواهى آرزو كن! ».۵۵
اينجا سرزمينى است كه آرزوهاى بزرگ برآورده مى شود.
پيامبر به سوى جَمَره يا همان شيطان بزرگ مى رود تا بر آنجا سنگ بزند، پيامبر هفت سنگ بر آن مى زند و هر بار فرياد اللّه اكبر
او در همه جا مى پيچد.۵۶
البته ما بايد سنگ هاى خود را به آن ستونى كه در وسط به عنوان نشانه، نصب شده بزنيم، اينجا سه ستونِ سنگى هست كه به هر كدام از آنها جَمَره مى گويند، امروز فقط به يكى از آنها سنگ مى زنيم، امّا فردا و روز بعد از آن، بايد به همه ستونها سنگ بزنيم.
مى دانم دلت مى خواهد داستان جَمَره را برايت بگويم.
وقتى كه خدا خواست ابراهيم (ع) را امتحان كند، به او دستور داد تا فرزند دلبندش، اسماعيل (ع) را به اين سرزمين بياورد و در راه او قربانى كند.
ابراهيم (ع) همراه با اسماعيل به اين سرزمين آمد، شيطان سر راه او آمد و او را اين گونه وسوسه كرد: «تو چقدر بى رحم هستى! آيا مى خواهى با دست خودت فرزندت را سر ببرى؟ ».
جبرئيل به كمك ابراهيم (ع) آمد و به او دستور داد كه شيطان را با سنگ بزند.
ابراهيم (ع) سنگى برداشت و به سوى شيطان پرتاب كرد.
او با زبان دل اين گونه با شيطان سخن مى گفت: «تو مى خواهى مرا وسوسه كنى تا دستور خداى خويش را انجام ندهم! من، خود، فرزند و هر چه كه دارم را فداى خدا مى كنم».
همسفر خوبم!
از آن روز رسم شده است كه حاجى به همان جايى سنگ بزند كه ابراهيم (ع) به شيطان سنگ زده است.۵۷
حاجى با اين كار خود، به تمام وسوسه هايى كه شيطان مى كند، سنگ مى زند.
آيا مى دانى به عدد هر سنگى كه به جَمَره مى زنى خداوند گناهى از گناهان كبيره تو را مى بخشد؟ ۵۸
دوست خوب من
!
اكنون ديگر موقع قربانى كردن است.
نگاه كن! پيامبر شترهايى را كه از ميقات همراه خود آورده است، قربانى مى كند، على (ع) هم شترهاى خودش را قربانى مى كند.
كسانى كه همراه خود قربانى نياورده اند، اينجا شتر يا گوسفندى را خريدارى و قربانى مى كنند.
پيامبر رو به مردم مى كند و مى گويد:..... #ادامه_دارد
📚منابع:
۵۵.روح المعاني في تفسير القرآن (تفسير الآلوسي)، محمود بن عبد اللّه الآلوسي (ت ۱۲۷۰ ه)، بيروت: دار إحياء التراث العربي.
۵۶.روضة الواعظين، محمّد بن الحسن بن عليّ الفتّال النيسابوري (ت ۵۰۸ ه)، تحقيق: حسين الأعلمي، بيروت: مؤسّسة الأعلمي، الطبعة الاُولى، ۱۴۰۶
ه.
۵۷.سبل السلام (شرح بلوغ المرام)، محمّد بن إسماعيل الكحلاني المعروف بالأمير (ت ۱۱۸۲ ه)، تحقيق: محمّد عبد العزيز الخولي، القاهرة: مطبعة البابي الحلبي، الطبعة الرابعة، ۱۳۷۹ ه.
۵۸.سبل الهدى والرشاد في سيرة خير العباد، الإمام محمّد بن يوسف الصالحي الشامي (ت ۹۴۲ ه)، تحقيق: عادل أحمد عبد الموجود وعلي محمّد معوّض، بيروت: دار الكتب العلمية، الطبعة الاُولى، ۱۴۱۴ ه.
حرم
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷 🌺🌸 #خاطرات_غدیر_خم ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علی
🌷بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌷
🌺🌸 #خاطرات_غدیر_خم ( حوادث اخرین سال زندگی پیامبر صلی الله علیه و اله )
#بخش_پانزدهم
#سلام بر ÷يادگار عزيز #خورشيد ✨🌺
امروز، روز يازدهم ماه ذى الحجّه است و ما بايد به سوى جَمَره برويم و هر سه شيطان را سنگ بزنيم.
ما با هم اين عمل واجب خود را انجام مى دهيم
و به درون چادرمان مى رويم و به استراحت مى پردازيم.
روز دوازدهم فرا مى رسد، امروز هم بايد به جَمَره برويم و آخرين سنگ هاى خود را به شيطان بزنيم، آيا مى دانى اين تنها عمل واجبى است كه باقى مانده است؟ بعد از آن، ديگر حجِّ ما تمام مى شود.
خبرى مى شنوم، امروز جبرئيل نزد پيامبر آمده و سوره نصر را بر آن حضرت نازل كرده است.
نمى دانم چه رمز و رازى در ميان است كه پيامبر با نزول اين سوره مى فهمد كه مرگ او بسيار نزديك است. ۶۲
براى همين او مى خواهد سخنان مهمّى را براى مردم بيان كند.
يك نفر در ميان مردم اعلام مى كند: «اى مردم! همگى كنار مسجد خيف جمع شويد پيامبر مى خواهد براى ما سخن بگويد».
حتما سؤل مى كنى مسجد خيف كجاست.
در سرزمين منا، مسجد مقدّسى وجود دارد كه در آن مكان، هزار پيامبر نماز خوانده اند.۶۳
مسجد پر از جمعيّت شده است، ديگر جايى نيست، امّا من هر طور شده خود را به داخل مسجد مى رسانم.
پيامبر نگاهى به جمعيّت مى كند و مى گويد: «اى مردم! من به زودى به ديدار خداى خود خواهم رفت، بدانيد كه من دو چيز گرانبها در ميان شما به يادگار مى گذارم، آن دو چيز گرانبها، قرآن و عترت من مى باشند، خداوند به من خبر داده است كه قرآن و عترت من، هرگز از هم جدا نمى شوند تا در روز قيامت كنار حوض كوثر به من ملحق شوند ».۶۴
همسفر خوبم!
اين پيام مهمّى بود كه پيامبر در اين مكان مقدّس به گوشِ همه
مردم رساند، امروز ديگر همه مى دانند كه عترت و خاندان پيامبر، خيلى عزيز و محترم هستند، قرآن و على و فاطمه و حسن و حسين (ع)، يادگارهاى پيامبر هستند.
صداى اذان ظهر به گوش مى رسد، بيا سريع وضو بگيريم و در نماز شركت كنيم.
بعد از نماز، پيامبر به سوى جَمَره مى رود و سنگ هاى خود را به سه شيطان مى زند و سپس به مكّه باز مى گردد.
📚منابع:
۶۲.سنن الترمذي (الجامع الصحيح)، أبو عيسى محمّد بن عيسى بن سورة الترمذي (ت ۲۷۹ ه)، تحقيق: عبد الرحمن محمّد عثمان، بيروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع، الطبعة الثانية، ۱۴۰۳ ه.
۶۳.سنن الدارمي، أبو محمّد عبد اللّه بن عبد الرحمن الدارمي (ت ۲۵۵ ه)، تحقيق: مصطفى ديب البغا، بيروت: دار
العلم.
۶۴.السنن الكبرى، أبو بكر أحمد بن الحسين بن علي البيهقي (ت ۴۵۸ ه)، بيروت: دار الفكر للطباعة والنشر والتوزيع.
🌹 #حسین_جان🌹🌿
من #سلام خویش را بر بال فطرس بستہام
تا بہ سویٺ آورد پیغام هر روز مرا
من ڪہ بےبال وپرم فطرس بدادم مےرسد
چون خود او هم ڪشیده درد جانسوز مرا
#السلام_حضرٺ_عشق💗🌿
💢شعیه به اسم نیست
عده ای به #محضر حضرت آمدند؛ در کوبیدند، دربان پرسید: کیستید؟
گفتند: برو به مولای ما بگو ما #شیعیان جد شما حضرت علی(ع) هستیم.
امام رضا(ع) به دربان گفتند:
«من کار دارم #آنها را برگردان»
روز دوم سوم و چهارم آمدند، باز #حضرت آنها را نپذیرفت.
دوماه در شهر بودند اما #امام_رئوف به آنها وقت ملاقات ندادند.
بعد از دوماه آمدند به #دربان گفتند: به مولایمان بگو ما در شهر مورد #تمسخر و #تحقیر مردم قرار گرفته ایم ما شیعه علی بن ابی طالب هستیم، دیگر از شهر میرویم.
حضرت رضا(ع) به دربان فرمود: «به آنها اجازه ورود ده»، آنها وارد شدند و به آنحضرت #سلام کردند ولى حضرت نه جواب سلام فرمود و نه اجازه نشستن داد و آنان همچنان ایستاده بودند و عرض کردند: بعد از این همه سختگیری در دادن اجازه ملاقات، دلیل این برخورد خشن و تحقیرآمیز چیست؟! دیگر چه چیزی برای ما باقی مانده است؟! آنحضرت فرمود: «این آیه را بخوانید: "و آنچه از رنج و مصائب به شما میرسد همه از دست اعمال #زشت خود شماست در صورتى که خدا بسیارى از اعمال بد را عفو میکند"، من درباره شما از پروردگارم پیروى کردم و همچنین به رسول خدا و امیر المؤمنین و پدران پاکم(ع) اقتدا نمودم آنها شما را عتاب نمودند من هم پیروى کردم».
گفتند: اى پسر رسول خدا! چرا؟
امام(ع) فرمود: «زیرا شما ادعا کردید که شیعه امیر المؤمنین على بن ابیطالب(ع) هستید.
واى بر شما، شیعه امیر المؤمنین(ع) افرادى مانند حسن(ع)، حسین(ع)، ابوذر، سلمان، مقداد، عمّار و محمّد بن ابیبکر هستند که هیچیک از #دستورات خدا را مخالفت نکرده و همچنین هیچکدام از محرّمات او را انجام ندادند، شما هم میگوئید ما از شیعیان آنحضرت هستیم در حالى که در بیشتر اعمال #مخالف اوئید و در بسیارى از واجبات کوتاهى میکنید، حقوق برادران دینى را #سبک و کوچک میشمارید.
و جایى که مورد تقیّه نیست تقیّه میکنید ولى در مواردى که چارهاى جز تقیّه نیست این وظیفه بزرگ را انجام نمیدهید اگر بجاى ادعاى #تشیع میگفتید، شما از #وابستگان و دوستان آنحضرت هستید، دوستان او را دوست و دشمنانش را دشمن میدارید من ادّعاى شما را تکذیب نمیکردم و میپذیرفتم ولى شما مقام بلندى را ادعا کردید که اگر کردارتان این گفته شما را #تصدیق نکند هلاک و نابود شدید مگر اینکه خداوند با رحمت خویش جبران فرماید».
📚طبرسی،الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج 2، ص 440
✅شیعه بودن به کلام و ادعا نیست، آبروی اهل بیت را حفظ کنیم.
هدایت شده از حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
༻﷽༺
#یا_مهدے_ادرڪنے🌷
دوباره #جمعہ شد و دل شده پریشانٺ
دوباره حسرٺـ دیدار برقِ چشمانٺ
بلند مرتبہ شاهِ زمان #سلامٌ_علیڪ
#سلام بر تو و بر ماه روے تابانٺ
#السلام_علیڪ_یا_بقیة_الله❣
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرم
خاطراتی از شهید حججی😍💖 🌹#حجت_خدا🌹 #قسمت_هفتم خانه اش #طبقه ی_چهارم بود توی یک مجتمع مسکونی. آسانسو
#خاطرات_شهید_محسن_حججی😍💖
#قسمت_هشتم
چند باری من را با خودش برد #اصفهان سر مزار #شهیدکاظمی.😍
آن هم با ماشین یا اتوبوس یا مثل این ها.
#موتور هوندایش شرایط آتیش می کرد و از #نجف_آباد می کوبید می رفت تا اصفهان.😎
یک ساعت یک ساعت و خوردهای توی راه بودیم به #گلزار که میرسیدیم دو سه متر قبل از مزار حاج احمد می ایستاد.😇
دستش را به سینه می گذاشت، سرش را خم می کرد و به حاج احمد #سلام می داد.🤗
بعد آرام آرام می رفت جلو.می نشست کنار قبر.
اول یک دل سیر #گریه میکرد. بعد می رفت توی عالم خودش انگار دیگر هیچ چیز و هیچ کس را دور و برش نمی دید. عشق میکرد با حاج احمد. کسی اگر نمی دانست که فکر میکردم محسن آمده سر قبر بابایش.
اصلا نمی فهمیدمش.😳🙄
با خودم می گفتم یعنی چه جور میشود آدم با کسی که توی قبر از بیشتر #رفیق باشد تا آنهایی که زنده اند و هر روز می بیندشان؟🙄
وقتی هم می خواستیم برگردیم دوباره دستش را به سینه می گذاشت و همانطور عقب میآمد انگار که بخواهد از حرم امامزادهای بیرون بیاید.
نمی فهمیدمش واقعا نمی فهمیدمش.😞
♥♥♥♥♥
مسئول #هیئت بزرگی توی اصفهان بودم یک بار آمد پیشم و گفت: "ببخشید من دوست دارم #خادم این هیئت بشم. ممکنه؟"🤩✌🏻
سخت گیری خاصی داشتم روی انتخاب خادمین هیئت هر کسی را قبول نمیکردم. اما محسن را که دیدم بلافاصله قبول کردم.😍
و #معنویت از توی صورتش میبارید نیاز به سوال و تحقیق و اینجور چیزها نبود.
رو کرد به من و گفت: "ببخشید فقط دو تا تقاضا." گفتم: "بفرمایید."😯
گفت: "لطفاً توی هیئت کارهای #سنگین و #سخت رو به من بدید. بعد هم اینکه من رو بزارید برای کارهای #پشت_صحنه. نمیخوام توی دید باشم." #اخلاص توی تمام کلمات پیدا بود. قبول کردم.
ماه #محرم که می شد هر شب با ماشینش از نجف آباد می کوبید و میآمد اصفهان هیئت.😯 ساعتها خدمت میکرد و #عرق می ریخت غذا درست می کرد. چای درست میکرد. نظافت میکرد. کفش را جفت می کرد. ☺️
یک تنه اندازه ۱۰ نفر کار میکرد تا آخر شب ساعت ۱۱ دوازده می نشست توی ماشینش را خسته و کوفته راه افتاد سمت نجف آباد.😶
تا ۴۰ شب کارش همین بود بعضی وقت ها بهش می گفتم: "آقا محسن همه کارهای سنگین رو که تو انجام میدی خیلی داری اذیت میشی."😅
نگاهم میکرد لبخند می زد و می گفت: "حاجی اینا کار نیست که ما برای امام حسین علیه السلام انجام میدیم برای امام حسین علیه السلام فقط باید #سر داد!!!😔
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
بعضی موقع ها که توی جمع #فامیل میرفت سر به سرش می گذاشتند و دستش می انداختند.😒
به خاطر عقایدش،شغلش، ریشش، تیپ و قیافه اش، حزب اللهی بودنش، زیاد رفتنش به گلزار شهدا، ارادتش به #رهبری. می دانستم توی ذوقش می خورد می دانستم ناراحت می شود اما هیچ نمی گفت به روی خودش نمی آورد به همه آنها #احترام می گذاشت به تک تک شان.🤗💚
ΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠ
بعضی موقع ها #علی کوچولوی یک ساله مان را رو به رویش می نشاند.😌
نگاهی به علی می کرد و بعد شروع می کرد به #روضه خواندن و #گریه کردن و سینه زدن.😭
#مجلس تماشایی داشتند. مجلس #دونفره پدر و پسری.
بعضی موقع ها هم نصف شب صدای گریه و مناجاتش میآمد.😢
میرفتم میدیدم نشسته سر #سجاده اش و دارد برای خودش روضه می خواند.
می نشستم کنارش. آنقدر با سوز و گداز روضه می خواند که جگرم آتش می گرفت.😭💚
میگفتم: "محسن، بسته دیگه. طاقت ندارم."
روضه حضرت زهرا علیها السلام را که می خواند، دیگر بی تاب بی تاب می شدم. خودش را که نگو،بس که به نام بی بی #حساس بود و پای روضه هایش اشک می ریخت و ضجه می زد.😔😭👌🏻
یک شب هم توی خانه سفره حضرت #رقیه علیهاالسلام انداختیم.💝
فقط خودم و محسن بودیم.
پارچه #سبز ی پهن کردیم و #شمع و #خرما و مقداری خوراکی روی آن چیدیم. یک لحظه محسن از خانه بیرون رفت و بعد آمد.🙄
نمی دانم از کجا یک #بوته_خار پیدا کرده بود.
بوته را گذاشت کنار بقیه چیزها.😔
نشست سر سفره. #بغض گلویش را گرفته بود.
من هم نشستم کنارش. نگاه کرد به بوته خار.
طاقت نیاورد.زد زیر #گریه من هم همینطور.
دو تا یک دل سیر گریه کردیم.😭😭😭😭😭
#ادامه_دارد...♥️
💥 #تلنگر 💥
سلام
جوانی را دیدم ک دلش پر بود از محبت خدا
اهل #نماز
و ذاتش در جستجوی خوبی ها✅
دنیایش اما رنگ دیگری گرفت
کم کم همه چیز برایش کمرنگ شد
جز خودش و #خواسته های دلش😱
.
از کدام شان بگویم
از #پیامک هایی ک بی حیا و بی فکر
برای آن #نامحرم میفرستاد❌
یا
از #وایبر و #لاین و....
ک مدام دنبال کسی بود تا به لیست دوست هایش اضافه کند
اصلا هم مهم نبود دختر باشد یا پسر..
ترجیحا جنس مخالف..❌
یا #تلگرام,,,
ک از وقتی پایش ب گوشی های هوشمند باز شد
گروه های #مختلط🙊
پی وی و چت و #دردل با نامحرم شد قصه ی زندگی اش
و فقط دنبال پر کردن وقتی ست ک با #سلام شروع میشود
و اخر و عاقبتش جز #بی_آبرویی و آسیب نیست
متاهل ها حتی..
نمیدانم چه بر سر زندگی شان آمده
ب جای خالی کردن وقت برای #همسرشان💞
ب جای ساختن و پی ریزی زندگی و دلگرمی برای خانواده شان
گیر داده اند ب پی وی پسرانی ک هیچ اعتماد و شناختی از انها ندارند😳
ولی مدام در پی وی هم و گپ ها وقت برای هم میگذارند
و بنظرتان این همان #خیانت نیست😏
و از #اینستاگرام
لال شوم بهتر است🤐
انگار ک #ماهواره را اورده اند
در ملا عام
و جز پوچ گرایی
و شهوت طلبی
عرضه جسم
و الودگی روح
اثری ندارد
همه چیز دور محور #لایک معتبرشده💟
چه عکس سرلخت😱
چه استوری گذاشتن ها
و امان از گفتگوهای دونفره و خلوت🔞💔
از کجا بگویم
نمیدانم ب کدامین #مجوز اینقدر بی حیا شده ایم⁉️
اینقدر ب دور از خدا
و معتاد ب #فضای کثیف مجازی ای ک عجیب از زندگی و خانواده دورمان کرده
ارزش دختر انقدر پایین آمده
ک عکس هایش راحت دست این و اون هست😞
و هر علف هرزی توی باغچه ی دلش میروید☹️
و پسری ک ارزش خود را در دلربایی و #گول_زدن از دختران سرزمین میداند❌
انگار نه انگار #غیرتی داشته
و #مردانگی اش پاااک از یادش رفته
خودت بیندیش🤔
چه شد ک از خدا دور شدی‼️
یعنی واقعا این همه #هوسبازی و #لجنزار ارتباط با نامحرم دلت را نزده⁉️
⛔️ب من نگو
ب خودت بگو
خودت فکر کن
کی خسته میشوی از این دنیای فانی
اخر همه ی زندگی ها #مرگ است
هیچ توشه ای داری
معیارهایت را کی میخواهی خدایی کنی
این تلنگر میتونه برای من و تو باشه دقت کردی؟؟
اللهم عجل لولیک فرج بحق حضرت زینب کبری سلام الله علیه🤲🏻😔
هدایت شده از حرم
💢شعیه به اسم نیست
عده ای به #محضر حضرت آمدند؛ در کوبیدند، دربان پرسید: کیستید؟
گفتند: برو به مولای ما بگو ما #شیعیان جد شما حضرت علی(ع) هستیم.
امام رضا(ع) به دربان گفتند:
«من کار دارم #آنها را برگردان»
روز دوم سوم و چهارم آمدند، باز #حضرت آنها را نپذیرفت.
دوماه در شهر بودند اما #امام_رئوف به آنها وقت ملاقات ندادند.
بعد از دوماه آمدند به #دربان گفتند: به مولایمان بگو ما در شهر مورد #تمسخر و #تحقیر مردم قرار گرفته ایم ما شیعه علی بن ابی طالب هستیم، دیگر از شهر میرویم.
حضرت رضا(ع) به دربان فرمود: «به آنها اجازه ورود ده»، آنها وارد شدند و به آنحضرت #سلام کردند ولى حضرت نه جواب سلام فرمود و نه اجازه نشستن داد و آنان همچنان ایستاده بودند و عرض کردند: بعد از این همه سختگیری در دادن اجازه ملاقات، دلیل این برخورد خشن و تحقیرآمیز چیست؟! دیگر چه چیزی برای ما باقی مانده است؟! آنحضرت فرمود: «این آیه را بخوانید: "و آنچه از رنج و مصائب به شما میرسد همه از دست اعمال #زشت خود شماست در صورتى که خدا بسیارى از اعمال بد را عفو میکند"، من درباره شما از پروردگارم پیروى کردم و همچنین به رسول خدا و امیر المؤمنین و پدران پاکم(ع) اقتدا نمودم آنها شما را عتاب نمودند من هم پیروى کردم».
گفتند: اى پسر رسول خدا! چرا؟
امام(ع) فرمود: «زیرا شما ادعا کردید که شیعه امیر المؤمنین على بن ابیطالب(ع) هستید.
واى بر شما، شیعه امیر المؤمنین(ع) افرادى مانند حسن(ع)، حسین(ع)، ابوذر، سلمان، مقداد، عمّار و محمّد بن ابیبکر هستند که هیچیک از #دستورات خدا را مخالفت نکرده و همچنین هیچکدام از محرّمات او را انجام ندادند، شما هم میگوئید ما از شیعیان آنحضرت هستیم در حالى که در بیشتر اعمال #مخالف اوئید و در بسیارى از واجبات کوتاهى میکنید، حقوق برادران دینى را #سبک و کوچک میشمارید.
و جایى که مورد تقیّه نیست تقیّه میکنید ولى در مواردى که چارهاى جز تقیّه نیست این وظیفه بزرگ را انجام نمیدهید اگر بجاى ادعاى #تشیع میگفتید، شما از #وابستگان و دوستان آنحضرت هستید، دوستان او را دوست و دشمنانش را دشمن میدارید من ادّعاى شما را تکذیب نمیکردم و میپذیرفتم ولى شما مقام بلندى را ادعا کردید که اگر کردارتان این گفته شما را #تصدیق نکند هلاک و نابود شدید مگر اینکه خداوند با رحمت خویش جبران فرماید».
📚طبرسی،الاحتجاج علی أهل اللجاج، ج 2، ص 440
✅شیعه بودن به کلام و ادعا نیست، آبروی اهل بیت را حفظ کنیم.
#خاطرات_شهید_محسن_حججی😍💖
#قسمت_هشتم
چند باری من را با خودش برد #اصفهان سر مزار #شهیدکاظمی.😍
آن هم با ماشین یا اتوبوس یا مثل این ها.
#موتور هوندایش شرایط آتیش می کرد و از #نجف_آباد می کوبید می رفت تا اصفهان.😎
یک ساعت یک ساعت و خوردهای توی راه بودیم به #گلزار که میرسیدیم دو سه متر قبل از مزار حاج احمد می ایستاد.😇
دستش را به سینه می گذاشت، سرش را خم می کرد و به حاج احمد #سلام می داد.🤗
بعد آرام آرام می رفت جلو.می نشست کنار قبر.
اول یک دل سیر #گریه میکرد. بعد می رفت توی عالم خودش انگار دیگر هیچ چیز و هیچ کس را دور و برش نمی دید. عشق میکرد با حاج احمد. کسی اگر نمی دانست که فکر میکردم محسن آمده سر قبر بابایش.
اصلا نمی فهمیدمش.😳🙄
با خودم می گفتم یعنی چه جور میشود آدم با کسی که توی قبر از بیشتر #رفیق باشد تا آنهایی که زنده اند و هر روز می بیندشان؟🙄
وقتی هم می خواستیم برگردیم دوباره دستش را به سینه می گذاشت و همانطور عقب میآمد انگار که بخواهد از حرم امامزادهای بیرون بیاید.
نمی فهمیدمش واقعا نمی فهمیدمش.😞
♥♥♥♥♥
مسئول #هیئت بزرگی توی اصفهان بودم یک بار آمد پیشم و گفت: "ببخشید من دوست دارم #خادم این هیئت بشم. ممکنه؟"🤩✌🏻
سخت گیری خاصی داشتم روی انتخاب خادمین هیئت هر کسی را قبول نمیکردم. اما محسن را که دیدم بلافاصله قبول کردم.😍
و #معنویت از توی صورتش میبارید نیاز به سوال و تحقیق و اینجور چیزها نبود.
رو کرد به من و گفت: "ببخشید فقط دو تا تقاضا." گفتم: "بفرمایید."😯
گفت: "لطفاً توی هیئت کارهای #سنگین و #سخت رو به من بدید. بعد هم اینکه من رو بزارید برای کارهای #پشت_صحنه. نمیخوام توی دید باشم." #اخلاص توی تمام کلمات پیدا بود. قبول کردم.
ماه #محرم که می شد هر شب با ماشینش از نجف آباد می کوبید و میآمد اصفهان هیئت.😯 ساعتها خدمت میکرد و #عرق می ریخت غذا درست می کرد. چای درست میکرد. نظافت میکرد. کفش را جفت می کرد. ☺️
یک تنه اندازه ۱۰ نفر کار میکرد تا آخر شب ساعت ۱۱ دوازده می نشست توی ماشینش را خسته و کوفته راه افتاد سمت نجف آباد.😶
تا ۴۰ شب کارش همین بود بعضی وقت ها بهش می گفتم: "آقا محسن همه کارهای سنگین رو که تو انجام میدی خیلی داری اذیت میشی."😅
نگاهم میکرد لبخند می زد و می گفت: "حاجی اینا کار نیست که ما برای امام حسین علیه السلام انجام میدیم برای امام حسین علیه السلام فقط باید #سر داد!!!😔
🌺🌺🌺🌺🌺🌺
بعضی موقع ها که توی جمع #فامیل میرفت سر به سرش می گذاشتند و دستش می انداختند.😒
به خاطر عقایدش،شغلش، ریشش، تیپ و قیافه اش، حزب اللهی بودنش، زیاد رفتنش به گلزار شهدا، ارادتش به #رهبری. می دانستم توی ذوقش می خورد می دانستم ناراحت می شود اما هیچ نمی گفت به روی خودش نمی آورد به همه آنها #احترام می گذاشت به تک تک شان.🤗💚
ΠΠΠΠΠΠΠΠΠΠ
بعضی موقع ها #علی کوچولوی یک ساله مان را رو به رویش می نشاند.😌
نگاهی به علی می کرد و بعد شروع می کرد به #روضه خواندن و #گریه کردن و سینه زدن.😭
#مجلس تماشایی داشتند. مجلس #دونفره پدر و پسری.
بعضی موقع ها هم نصف شب صدای گریه و مناجاتش میآمد.😢
میرفتم میدیدم نشسته سر #سجاده اش و دارد برای خودش روضه می خواند.
می نشستم کنارش. آنقدر با سوز و گداز روضه می خواند که جگرم آتش می گرفت.😭💚
میگفتم: "محسن، بسته دیگه. طاقت ندارم."
روضه حضرت زهرا علیها السلام را که می خواند، دیگر بی تاب بی تاب می شدم. خودش را که نگو،بس که به نام بی بی #حساس بود و پای روضه هایش اشک می ریخت و ضجه می زد.😔😭👌🏻
یک شب هم توی خانه سفره حضرت #رقیه علیهاالسلام انداختیم.💝
فقط خودم و محسن بودیم.
پارچه #سبز ی پهن کردیم و #شمع و #خرما و مقداری خوراکی روی آن چیدیم. یک لحظه محسن از خانه بیرون رفت و بعد آمد.🙄
نمی دانم از کجا یک #بوته_خار پیدا کرده بود.
بوته را گذاشت کنار بقیه چیزها.😔
نشست سر سفره. #بغض گلویش را گرفته بود.
من هم نشستم کنارش. نگاه کرد به بوته خار.
طاقت نیاورد.زد زیر #گریه من هم همینطور.
دو تا یک دل سیر گریه کردیم.😭😭😭😭😭
#ادامه_دارد...♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ناحیه_مقدسه 🏴
🔸 اَلسَّلامُ عَلیَ مَناَلْاجابَةُ تَحتَ قُبَتةِ
🔹 #سلام بر کسی که...
دعا، زیرِ گنبدِ حرمش مستجاب است.
📌 با انتشار این قطعهتصویری، سهمی
در تعظیم شعائر حسینی داشته باشیم.
▪️اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ناحیه_مقدسه 🏴
🔸 اَلسَّلامُ عَلَیکَ وَ عَلی أَبنائِکَالمُستَشهَدين
🔹 #سلام بر تو و بر فرزندان شهیدت!
📌 با انتشار این قطعهتصویری، سهمی
در تعظیم شعائر حسینی داشته باشیم.
▪️اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ناحیه_مقدسه 🏴
🔸 أَلسَّلامُعَلَیْک َ وَ عَلى أَبْنآئِکَالْمُسْتَشْهَدینَ
🔹 #سلام بر تو و بر فرزندان شهیدت!
...
📌 با انتشار این قطعهتصویری، سهمی
در تعظیم شعائر حسینی داشته باشیم.
▪️اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ناحیه_مقدسه 🏴
🔸 أَلسَّلامُ عَلى شَهیدِ الشُّهَداء
أَلسَّلامُ عَلى قَتیلِ الاَدعِیا
🔹 #سلام بر شهید شهیدان
سلام بر مقتول دشمنان
▪️اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ناحیه_مقدسه 🏴
🔸 أَلسَّلامُ عَلى ابنِ فاطِمَه الزَّهراء
🔹 #سلام بر فرزند فاطمهزهرا(سلاماللهعلیها)
...
▪️اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج▪️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ناحیه_مقدسه 🏴
🔸 أَلسَّلامُ عَلى ابنِ خَدیجَهَ الکُبری
أَلسَّلامُ عَلى ابنِ سِدرَهُ المُنتَهی
🔹 #سلام بر فرزند خدیجه کبری
سلام بر فرزند سِدَرهُ المُنتَهی
▪️اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج▪️
#حدیث #روایت #ثواب #اجر #پاداش #مستحب #استحباب #سلام #درود #مرحبا #تهیت #مؤمن #برادرمؤمن #برادر_مؤمن
عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عُمَرَ بْنِ عَبْدِ اَلْعَزِيزِ عَنْ جَمِيلِ بْنِ دَرَّاجٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ : مَنْ قَالَ لِأَخِيهِ اَلْمُؤْمِنِ مَرْحَباً كَتَبَ اَللَّهُ تَعَالَى لَهُ مَرْحَباً إِلَى يَوْمِ اَلْقِيَامَةِ
امام صادق (علیه السلام) فرمودند : هر كه به برادر مؤمنش مرحبا گوید ؛ خدا تا روز قیامت برایش مرحبا مینویسد
مصادر : کافی ، جلد ۲ ، صفحه ۲۰۶ _ وسائل الشیعه ، جلد ۱۶ ، صفحه ۳۷۴ _ بحارالأنوار ، جلد ۷۱ ، صفحه ۲۹۸ _ عوالم العلوم ، جلد ۲۰ ، صفحه ۸۴۰ _ مستدرک الوسائل ، جلد ۱۲ ، صفحه ۴۱۸
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج