eitaa logo
امتداد حکمت قرآنی و فلسفه الهی
1.4هزار دنبال‌کننده
531 عکس
151 ویدیو
26 فایل
حکمت قرآنی در اندیشه فیلسوفان انقلاب اسلامی: امام خمینی علامه طباطبایی شهیدان مطهری، بهشتی، صدر آیات علامه جعفری، مصباح یزدی، جوادی آملی و امام خامنه ای
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
الهی ابن ملجم ها عدالت را ترور کردند خوارج هم نبوت هم ولایت را ترور کردند شهادت افتخار اهل ایمان و بصیرت بود چگونه بی بصیرت ها شهادت را ترور کردند فزون شد کینهٔ دشمن از این برجام نافرجام که با امضای آن اهل شرافت را ترور کردند امامم گفت بر دشمن ظنینم، اعتمادی نیست که آنها بارها روح صداقت را ترور کردند سلیمانی که مولای زمان را مالک اشتر بود شیاطین آن نماد  استقامت را ترور کردند اساسا دشمن قرآن که اهل صلح و سازش نیست اساس دین و قرآن و دیانت را ترور کردند فراز نیزه ها قرآن فریب بی بصیرت هاست بنام نامیِ قرآن  بصیرت را  ترور  کردند   دلی پُر درد و غم از اَمرعاصان زمان دارم که اینها بدتر از آنها اصالت را ترور کردند گمانم این زمان (احسان) همان تکرار تاریخ است هم این دوران هم آن دوران نجابت را ترور کردند @shaeranehowzavi
📌 ضرورت جریان شناسی انتقادی برای کنش‌گران انقلابی در پرتو قرآن و روایات ⏹ بخش اول ❇️ آیه قرآن فَبَشِّرْ عِبَادِ ، الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولَٰئِكَ الَّذِينَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُولَٰئِكَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ (الزمر ۱۷ -۱۸) ﭘﺲ ﺑﻪ ﺑﻨﺪﮔﺎﻧﻢ بشارت بده، ﺁﻧﺎﻥ ﻛﻪ ﺳﺨﻦ ﺭﺍ ﻣﻰ ﺷﻨﻮﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺑﻬﺘﺮﻳﻨﺶ ﭘﻴﺮﻭﻱ ﻣﻰ ﻛﻨﻨﺪ ، ﺍﻳﻨﺎﻧﻨﺪ ﻛﺴﺎﻧﻲ ﻛﻪ ﺧﺪﺍ ﻫﺪﺍﻳﺘﺸﺎﻥ ﻛﺮﺩﻩ ، ﻭ ﺍﻳﻨﺎﻥ ﻫﻤﺎﻥ ﺧﺮﺩﻣﻨﺪﺍﻧﻨﺪ. ❇️روایات الإمام علي (ع): 🔸فَالنَّاظِرُ بِالْقَلْبِ الْعَامِلُ بِالْبَصَرِ يَكُونُ مُبْتَدَأُ عَمَلِهِ أَنْ يَعْلَمَ أَعَمَلُهُ عَلَيْهِ أَمْ لَهُ؟ فَإِنْ كَانَ لَهُ مَضَى فِيهِ وَ إِنْ كَانَ عَلَيْهِ وَقَفَ عَنْهُ.؛ فَإِنَّ الْعَامِلَ بِغَيْرِ عِلْمٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ طَرِيقٍ، فَلَا يَزِيدُهُ بُعْدُهُ عَنِ الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ إِلَّا بُعْداً مِنْ حَاجَتِهِ، وَ الْعَامِلُ بِالْعِلْمِ كَالسَّائِرِ عَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ؛ فَلْيَنْظُرْ نَاظِرٌ أَ سَائِرٌ هُوَ أَمْ رَاجِعٌ. (نهج البلاغه، ۱۵۴) خردمندى كه به ديده دل مى نگرد و از روى بصيرت كار مى كند، در آغاز، بايد بداند كه آنچه مى‌كند به زيان اوست يا به سود او. اگر به سود او بود، همچنانش پى گيرد و اگر به زيان او بود از انجام، آن بازايستد. زيرا هر كس بدون علم دست به عملى زند، چونان كسى است كه بيرون از راه گام مى زند، كه هر چه پيشتر رود بيشتر از مقصود دور گردد. كسى كه بر مقتضاى علم عمل مى‌كند، همانند كسى است كه در راهى روشن و آشكار راه مى‌سپرد. پس بر بيننده است كه بنگرد كه آيا پيش مى‌رود يا بازپس مى‌گردد. 🔹قَدْ فُتِحَ بَابُ الْحَرْبِ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ أَهْلِ الْقِبْلَةِ وَ لَا يَحْمِلُ هَذَا الْعَلَمَ إِلَّا أَهْلُ الْبَصَرِ وَ الصَّبْرِ وَ الْعِلْمِ بِمَوَاضِعِ الْحَقِّ فَامْضُوا لِمَا تُؤْمَرُونَ بِهِ وَ قِفُوا عِنْدَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ وَ لَا تَعْجَلُوا فِي أَمْرٍ حَتَّى تَتَبَيَّنُوا فَإِنَّ لَنَا مَعَ كُلِّ أَمْرٍ تُنْكِرُونَهُ غِيَراً .(نهج‌البلاغه خ۱۷۳) بين شما و اهل قبله باب جنگ گشوده شده، و اين پرچم را به دوش نمى‏كشد مگر آن كه اهل بصيرت و استقامت و داناى به موارد حق باشد. پس آنچه را به آن مأمور مى‏شويد انجام دهيد، و از آنچه‏ نهى مى‏گرديد باز ايستيد، و در كارى تا دقيقا بررسى نكنيد شتاب نورزيد، زيرا آنچه را شما (از روى جهل) منكر آن هستيد ما را قدرت تغيير آن هست. 🔸 مَنِ اِسْتَقْبَلَ وُجُوهَ اَلْآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ اَلْخَطَإِ وَ مَنْ تَوَرَّطَ فِي اَلْأُمُورِ غَيْرَ نَاظِرٍ فِي اَلْعَوَاقِبِ فَقَدْ تَعَرَّضَ لِمُفْظِعَاتِ اَلنَّوَائِبِ وَ اَلتَّدْبِيرُ قَبْلَ اَلْعَمَلِ يُؤْمِنُكَ مِنَ اَلنَّدَمِ وَ اَلْعَاقِلُ مَنْ وَعَظَهُ اَلتَّجَارِبُ وَ فِي اَلتَّجَارِبِ عِلْمٌ مُسْتَأْنَفٌ وَ فِي تَقَلُّبِ اَلْأَحْوَالِ عِلْمُ جَوَاهِرِ اَلرِّجَالِ. [نهج البلاغة : الحكمة 173] هر كس آراى گوناگون را ببيند، جايگاههاى خطا (نادرست انديشى) را باز می‌شناسد. و هر كه در كارى عجولانه داخل شود بدون اينكه به عواقب كارها نظر افكند به سختى حوادث دچار گردد. تدبير قبل از عمل تو را از پشيمانى ايمن مى‌گرداند.و عاقل كسى است كه تجربه‌ها او را اندرز دهد،و دانش برتر در تجربه‌ها است.و در دگرگونى وقايع گوهر مردان شناخته مى‌شود. 🔹مَن جهلَ وُجوهَ الآراءِ أعيتهُ الحيلُ [غرر الحكم: 7865] هر كه آراى گوناگون را نداند با حیله‌ها کور مى‌شود. 🔸اَلا وَ اِنَّ اللَّبيبَ مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجوهَ الاْراءِ بِفِكْرٍ صائِبٍ وَ نَظَرٍ فِى الْعَواقِبِ؛ [غرر الحكم، ح2778.] بدانيد عاقل، كسى است كه با فكر درست، به استقبال نظرات گوناگون برود و در عواقب امور بنگرد. 🔹الإمامُ الحسينُ عليه السلام: مِنْ دَلاَئِلِ عَلَمَاتِ اَلْقَبُولِ اَلْجُلُوسُ إِلَی أَهْلِ اَلْعُقُولِ وَ مِنْ عَلاَماتِ أَسْبَابِ اَلْجَهْلَمَتِ. أَهْلِ اَلْکُفْرِ وَ مِنْ دَلاَئِلِ اَلْعالِمِ اِنْتِقادُهُ لِحَدِیثِهِ وَ عِلْمُهُ بِحَقَائِقِ فُنُونِ النَّظَر[تحف العقول : 248.] از نشانه‌های دلیل مقبولیّت و نیکنامی، همنشینی با خردمندان است و از نشانه‌های اسباب نادانی، کشمکش با غیر اهل فکر است و از نشانه‌هاى عالم اين است كه گفتار خود را نقّادى كند و به حقايق فنونِ نظر و انديشه، دانا باشد. 🔸قَالَ الإمامُ جَعْفَر بن محمد الصَّادق (عليه السَّلام): «الْعَامِلُ عَلَى غَيْرِ بَصِيرَةٍ كَالسَّائِرِ عَلَى غَيْرِ الطَّرِيقِ لَا تَزِيدُهُ سُرْعَةُ السَّيْرِ إِلَّا بُعْدا» عمل كننده بى بصيرت ، مانند رونده به بيراهه است و شتابش در رفتن ، جز بر دورى او از مقصد نيفزايد. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2214
📌 ضرورت جریان شناسی انتقادی برای کنش‌گران انقلابی ⏹ بخش دوم: امام علی(ع) فرمود: اِضرِبُوا بعضَ الرأيِ ببعضٍ يَتَوَلَّدْ مِنهُ الصَّوابُ. [غرر الحكم 2567] نظرات گوناگون را در برابر هم قرار دهید، تا آنچه صواب است به دست آید. و فرمود: وامخضوا الرأی مخض السقاء ینتجّ سدید الاراء؛ (غرر الحكم:۲۵۶۸) اندیشه‌ها را همانند به هم زدن مشک دوغ برای گرفتن کره به هم زنید تا آرای صحیح و استوار حاصل آید.» ❇️ توضیح: 🔸 در آیات و روایات متعددی بر این نکته مهم عقلانی و روش‌شناسی تأکید شده است که هر انسانی برای حرکت صحیح و درست نیاز به شناخت مکاتب فکری و جریان‌های اجتماعی و سیاسی دارد تا بتواند حقیقت را بشناسد و از انحراف و التقاط در امان بداند. این شناخت باید عمیق، دقیق و انتقادی باشد تا حقایق آشکار شود، حق از باطل شناخته شود و صراط مستقیم از راه‌های غلط و انحرافی تشخیص داده شود. 🔹 این مهم در عصر ما، بسیار مهم‌تر و ضروری‌تر است چرا که زمانه ما زمانه‌ی ظهور مکتب‌ها و جریان‌های فکری و معرفتی متنوع و متکثری است که علی‌رغم شباهت بسیار در روبناها و رفتارها، اختلافات مبنایی و زیربنایی بسیاری با هم دارند که می‌تواند در بلندمدت موجب اختلاف انگیزی و تقابل‌های اجتماعی شده است و در آینده هم خواهد شد. 🔸 فعالان اجتماعی و سیاسی در داخل جامعه ما هم طبیعتا متأثر از آن مکتب‌ها و جریان‌ها هستند و براساس یک سلسله مبادی تصوری و تصدیقی با مسائل جامعه و نظام مواجه می‌شوند و دریافت‌های خود را در قالب یک نظام معرفتی و شبکه‌ی مفهومی صورت‌بندی می‌کنند و از همان پایگاه فکری و مفهومی، به تحلیل پدیده‌ها، تجویز رفتارها می‌پردازند که علی رغم شباهت در ظواهر و روبناها، می‌تواند از مبانی معرفت‌شناسی، هستی‌شناسی، انسان‌شناسی، نظام ارزشی و رفتاری متفاوتی برخوردار باشد. 🔹بر این اساس، شناخت عمیق مکتب‌ها و جریان‌ها و فهم دقیق نظام دانایی و شبکه‌ی مفهومی آنها براساس استفاده از تجارب مختلف تاریخی و اجتماعی می‌تواند هر کنشگر اجتماعی را از تحیّر و تردید خارج کند و نسبت آن را با اسلام، انقلاب، ایران و نظام اسلامی را بشناسد و از این طریق جایگاه هرکدام را تشخیص و به همان اندازه نقد عالمانه و حکیمانه داشته باشد. 🔸اظهارنظر سلبی یا ایجابی درباره هر جریان و فردی نیازمند مطالعه مستقیم آثار آن جریان و فرد و تعمّق در اندیشه‌ها و طبقه‌بندی جریان‌شناسانه انها دارد و همچنین مشروط به داشتن یک دستگاه محاسباتی دقیق برای سنجش و ارزیابی آنها است. بر این اساس است که می‌توان دیگران را به مطالعه یا عدم مطالعه آنها سفارش کرد و یا کسی حمایت کرد و یا به تضعیف او پرداخت. 🔹 برای این مهم نیاز به مطالعات گسترده عمیق و علمی است تا بر اساس مطالعات زیاد و تعمّق در اندیشه‌ها و رفتارهای افراد و جریانها، به یک دستگاه محاسباتی دقیق و بصیرت اجتماعی جامع رسید و بر همین اساس به پرداخت و الا تلاش‌های کنش‌گران فکری و فرهنگی نتیجه عکس خواهد داشت و جای متفکر و متوهم عوض می‌شود و به تغییر مرجعیت علمی و فرهنگی و اجتماعی می‌انجامد. به تعبیر امیر المومنین (علیه السلام) «أعيتهُ الحيلُ؛ با حیله‌ها کور مى‌شود» یعنی افراد منافق و افراد منحرف و فاسد العقیده می‌توانند با ظاهر زیبا و پنهان کردن اندیشه‌ها به بهانه‌ی مختلف و حتی با مقاصد خیرخواهانه، اهل جامعه را منحرف کنند و مسیر صحیح مسلمین و انقلاب را تغییر دهند و جریان اصیل را از مرجعیت اجتناعی کنار بزنند و خود را جایگزین آنها بلکه انقلابی‌تر و کارآمدتر و تندتر نشان دهند. البته به جهت قدرت رسانه‌ای و بهره‌مندی از منبر و خطابه، عموم افراد هم متوجه این انحراف و تغییر نمی‌شوند. 🔸 به همین جهت است که در جامعه همواره باید حکیمان و عالمانی باشند که همچون ستارگان مسیر درست و صراط مستقیم را نشان دهند و راه را از بی‌راهه مشخص کنند. الإمامُ زينُ العابدينَ عليه السلام فرمودند: «هَلَكَ مَن لَيسَ لَهُ حكيمٌ يُرشِدُهُ .[بحار الأنوار: 78/159/10] هر كس خردمندى نداشته باشد كه ارشادش كند، تباه می‌شود.» لذا عموم مردم برای آنکه در این مسیر حرکت کنند باید از تلقی‌های اولیه و استبداد رأی دست بردارند و با مردان دارای علم و عقل مشورت کنند و با شراکت در عقل آنها، بر عقل خود بیافزایند: امام على (عليه السلام) فرمودند: «مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْيِهِ هَلَكَ وَمَنْ شاوَرَ الرَّجالَ شارَكَها فى عُقولِها؛ [نهج البلاغه، حکمت 161.] هر كس خود رأى شد هلاك مى شود و هر كس با افراد صاحب نظر مشورت كند در عقل آنان شريك مى شود.» 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2215
📌 ضرورت جریان شناسی انتقادی برای کنش‌گران انقلابی ⏹ بخش سوم: ملاک و میزان جریان‌شناسی ❇️ آیه قرآن: يَا أَهْلَ الْكِتَابِ لاَ تَغْلُوا فِى دِينِكُمْ وَلاَ تَقُولُوا عَلَى اللهِ إِلاَّ الْحَقَّ؛ (نسا ۱۷۱) اى اهل كتاب! در دين خود، غلوّ (و زياده روى) نكنيد؛ و درباره خدا غير از حق نگوييد. ❇️ روایات الإمامُ عليٌّ عليه السلام : 🔸 إنَّ الْحارِثَ بْنَ حَوْطٍ أتاهُ فَقالَ: أتَراني أَظُنُّ أصْحابَ الْجَمَلِ كانُوا عَلى ضَلالَةٍ؟ فَقالَ عليه السلام: يا حارِثُ، إنّكَ نَظَرْتَ تَحْتَكَ و لَم تَنْظُرْ فَوقَكَ فَحِرْتَ ، إنّكَ لَم تَعْرِفِ الحقَّ فتَعْرفَ مَن أتاهُ ، و لَم تَعْرِفِ الباطِلَ فتَعْرِفَ مَن أتاهُ.(نهج البلاغة : الحكمة ۲۶۲) حارث بن حوط ـ در حادثه جمل ـ به حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام گفت: آيا از نظر شما من بايد اصحاب جمل را گمراه بدانم؟ حضرت فرمود: اى حارث ! تو پايينت را نگريسته‌اى و بالايت را نگاه نكرده‌اى و از اينرو در حيرت و سرگردانى به سر مى‌برى. تو حقّ را نشناختى، تا اهلش را بشناسى و باطل را نشناختى، تا باطل گرايان را بشناسى. 🔹 فقالَ لَهُ [الإمام علي عليه السلام ]الحارِثُ : لَو كَشَفتَ ـ فِداكَ أبي و اُمّي ـ الرَّينَ عَن قُلوبِنا و جَعَلْتَنا في ذلكَ على بَصيرةٍ مِن أمْرِنا . قالَ عليه السلام : قَدْكَ ؛ فإنّكَ امْرؤٌ مَلْبوسٌ علَيكَ ، إنّ دِينَ اللّه ِ لا يُعرَفُ بالرِّجالِ بَلْ بآيَةِ الحقِّ، فاعْرِفِ الحقَّ تَعْرِفْ أهلَهُ.(الأمالي للمفيد: ۵/۳) حارث به آن حضرت (امام على عليه السلام ) عرض كرد: پدر و مادرم فدايت باد! كاش زنگار از دلهاى ما مى‌زدودى و در اين موضوع ما را از بينش لازم برخوردار مى ساختى. امام عليه السلام فرمود: بس كن . تو مردى هستى كه امر بر تو مشتبه شده است . همانا دين خدا با اشخاص شناخته نمىشود، بلكه با معيار و نشانه حقّ شناخته مىگردد؛ پس حقّ را بشناس، تا اهلش را بشناسى . 🔹عنه عليه السلام: إنّ الحـقَّ و الباطِـلَ لا يُعرَفانِ بالنّاسِ، و لكـنِ اعْرِفِ الحـقَّ باتِّبـاعِ مَنِ اتَّبعَهُ ، و الباطِـلَ باجْتِنابِ مَنِ اجْتَنَبَهُ. (امالی شیخ طوسی۲۱۶/ ۱۳۴) همانا حق و باطل به مردم (شخصيّت افراد) شناخته نمى شود، بلكه حقّ را به پيروى كسانى كه از آن پيروى مى كنند بشناس و باطل را به اجتناب كسانى كه از آن اجتناب مى كنند. 🔸عنه عليه السلام: إنّ الحقَّ لا يُعرَفُ بالرِّجالِ، اعْرِفِ الحقَّ تَعرِفْ أهلَهُ. (مجمع البيان: ۱/۲۱۱، روضة الواعظين: ۳۹) حقّ به شخصيت‌ها شناخته نمى‌شود؛ خودِ حقّ را بشناس تا پيروان آن را بشناسى. ❇️ توضیح: 🔹یکی از مشکلات جهان اسلام این است که همواره اشخاص ملاک و میزان حق شناخته می‌شوند و دیگران هم خود را با افراد می‌سنجند. در این صورت، با تغییر فکری افراد و یا آشکار شدن خطاها و انحراف نهفته‌ی در افکار و شخصیت آنها، موجب تردید و تحیّر و گمراهی در افرادی می‌شود که به آنها، حق و باطل را شناخته‌اند و با آنها خود را تطبیق داده‌اند. 🔸 امیرالمومنین امام علی (علیه السلام) در روایاتی که از ایشان نقل شده است در برابر این جریان ایستادند و به مردم تذکر دادند که حق و باطل را نباید با اشخاص و افراد و جریانهای خاص شناخت بلکه باید ابتدا حقیقت حق و باطل را شناخت، ملاک‌ها و معیارهای ثبوتی حق و باطل را تشخیص داد و پس از آن، بواسطه‌ی این ملاک‌ها همه‌ی افراد و جریانهای مختلف فکری و اجتماعی و سیاسی می‌بایست ارزیابی انتقادی شوند تا میزان بهره‌مندی آنها از حق و یا باطل و همچنین میزان همراهی و همکاری حقیقی آنها با جریان حق و باطل تشخیص داده شود و جایگاه آنها در جامعه اسلامی مشخص شود. 🔸 این اصل و ملاک در میان شیعیان و اصحاب ائمه معصومین (علیهم‌السلام) به یک فرهنگ مشترک تبدیل شد و شیعه قرون نخستین، بدون حب و بغض، و بدون تخریب و تقدیس به این اصل و ملاک متوصل می‌شدند و بر همین اساس فرهنگ نقد و انتقاد عالمانه و فقیهانه در میان خود صحابه ائمه معصومین (علیهم‌السلام) و عالمان شیعه رایج بود. همچنان که میان «هشام بن حکم» و «مؤمن طاق» اختلافات جدی و نقدهای متقابل برقرار بود. همچنین باید از نقدهای «شیخ مفید» به «شیخ صدوق» یاد کرد. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2216
📌 ضرورت جریان شناسی انتقادی برای کنش‌گران انقلابی ⏹ بخش چهارم: ملاک و میزان جریان‌شناسی 🔹 اما متاسفانه این فرهنگ به تدریج تضعیف شد و شخصیت محوری بر بخشی از فضای فکری و اجتماعی شیعیان نیز حاکم شده است همچنان که استاد شهید آیت الله مطهری فرمودند: ✔️تفاوت شیعه شعاری با شیعه حقیقی «شیعه بسیاری از صحابه پیغمبر را- که از شخصیتها و اکابر و معاریف به شمار می‌روند- مورد قرار می‌دهد و اهل سنت، درست در نقطه مقابل شیعه از این جهت قرار گرفته‌اند؛ به هرکس که نام «صحابی» دارد با خوش‌بینی افراطی عجیبی می‌نگرند، می‌گویند: صحابه پیغمبر همه عادل و درستکار بوده‌اند. بنای تشیع بر و و و مو را از ماست کشیدن است، و بنای تسنن بر حمل به صحت و توجیه و «ان شاء الله گربه بوده است». در این عصر و زمان که ما هستیم کافی است که هرکس بگوید علی خلیفه بلافصل پیغمبر است، ما او را شیعه بدانیم و چیز دیگری از او توقع نداشته باشیم، او دارای هر روح و هر نوع طرز تفکری که هست باشد!. ولی اگر به صدر اسلام برگردیم به یک روحیه خاصی برمی‌خوریم که آن روحیه، است و تنها آن روحیه‌ها بودند که می‌توانستند وصیت پیغمبر را در مورد علی صددرصد بپذیرند و دچار تردید و تزلزل نشوند. نقطه مقابل آن روحیه و آن طرز تفکر یک روحیه و طرز تفکر دیگری بوده است که وصیتهای پیغمبر اکرم را با همه ایمان کامل به آن حضرت، با نوعی و و نادیده می‌گرفتند. و در حقیقت این از اینجا به وجود آمد که یک دسته- که البته اکثریت بودند- فقط را می‌نگریستند و دیدشان آنقدر تیزبین نبود و عمق نداشت که باطن و حقیقت هر واقعه‌ای را نیز ببینند؛ ظاهر را می‌دیدند و در همه جا می‌کردند، می‌گفتند: «عده‌ای از بزرگان صحابه و پیرمردها و سابقه دارهای اسلام راهی را رفته‌اند و نمی‌توان گفت اشتباه کرده‌اند.» اما دسته دیگر- که اقلیت بودند- در همان هنگام می‌گفتند: «شخصیتها تا آن وقت پیش ما احترام دارند که به حقیقت احترام بگزارند اما آنجا که می‌بینیم اصول اسلامی به دست همین سابقه دارها پایمال می‌شود، دیگر احترامی ندارند؛ ما طرفدار اصولیم نه طرفدار شخصیتها.» تشیع با این به وجود آمده است. ما وقتی در تاریخ اسلام به سراغ سلمان فارسی و ابوذر غِفاری و مقداد کنْدی و عمار یاسر و امثال آنان می‌رویم و می‌خواهیم ببینیم چه چیز آنها را وادار کرد که دور علی را بگیرند و اکثریت را رها کنند، می‌بینیم آنها مردمی بودند و اصول‌شناس، هم دین‌دار و هم دین‌شناس. می‌گفتند: «ما نباید درک و فکر خویش را به دست دیگران بسپریم و وقتی آنها اشتباه کردند ما نیز اشتباه کنیم. و در حقیقت روح آنان روحی بود که اصول و حقایق بر آن حکومت می‌کرد نه اشخاص و شخصیتها.» ... یعنی باید حق‌شناس و باطل‌شناس باشی نه اشخاص و شخصیت‌شناس؛ افراد را (خواه شخصیتهای بزرگ و خواه شخصیتهای کوچک) با حق مقایسه کنی، اگر با آن منطبق شدند شخصیتشان را بپذیری و الّا نه. این، حرف نیست که آیا طلحه و زبیر و عایشه ممکن است بر باطل باشند؟ در اینجا علی علیه السلام حقیقت را خود حقیقت قرار داده است و روح تشیع نیز جز این چیزی نیست. و در حقیقت فرقه شیعه مولود یک بینش مخصوص و اهمیت دادن به اصول اسلامی است نه به افراد و اشخاص. قهراً شیعیان اولیه مردمی منتقد و بت شکن بار آمدند. علی بعد از پیغمبر جوانی سی وسه ساله است با یک اقلیتی کمتر از عدد انگشتان، در مقابلش پیرمردهای شصت ساله با اکثریتی انبوه و بسیار. اکثریت این بود که راه بزرگان و مشایخ این است و بزرگان اشتباه نمی‌کنند و ما راه آنان را می‌رویم. منطق آن اقلیت این بود که آنچه اشتباه نمی‌کند حقیقت است؛ باید خود را بر حقیقت تطبیق دهند. از اینجا معلوم می‌شود چقدر فراوانند افرادی که شعار تشیع است و اما روح تشیع نیست.»(جاذبه و دافعه، ص ۱۱۶ - ۱۲۰) بنابراین اگر ملاک‌های صحیح شناخت حق و باطل مشخص نشود و معیار بینش‌ها و کنش‌های اهل جامعه نشود به ده‌ها و و ، اشخاص جایگزین حق و منطق می‌شوند و جامعه را به سمت تضعیف عقل و غلبه‌ی احساسات افراطی سوق می‌دهد لذا صرفا حب وبغض‌های شخصی ملاک معرفت و شناخت می‌شود و بالطبع «تقدیس» و «تخریب» غایت منبرها، جریان‌شناسی‌ها، گفت‌وگوها ومناظرات رسانه‌ای می‌شود. نتیجه طبیعی این جریان نیز تغییر مرجعیت علمی واجتماعی در جامعه خواهد شد.‌ یعنی به تدریج، جریان اصیل فکر و اندیشه‌ورزی که براساس عقل و‌حق تحولی را جامعه به وجود آورده است کنار گذاشته می‌شود و جریانهای دیگر مرجعیت یافته وبر جامعه استیلا می‌یابند. 🛑 ادامه دارد ... •┈┈••✾••┈┈• ❇️ https://eitaa.com/hekmat121/2217