📌 ضرورت جریان شناسی انتقادی برای کنشگران انقلابی
⏹ بخش چهارم: ملاک و میزان جریانشناسی
🔹 اما متاسفانه این فرهنگ به تدریج تضعیف شد و شخصیت محوری بر بخشی از فضای فکری و اجتماعی شیعیان نیز حاکم شده است همچنان که استاد شهید آیت الله مطهری فرمودند:
✔️تفاوت شیعه شعاری با شیعه حقیقی
«شیعه بسیاری از صحابه پیغمبر را- که از شخصیتها و اکابر و معاریف به شمار میروند- مورد #انتقاد قرار میدهد و اهل سنت، درست در نقطه مقابل شیعه از این جهت قرار گرفتهاند؛ به هرکس که نام «صحابی» دارد با خوشبینی افراطی عجیبی مینگرند، میگویند: صحابه پیغمبر همه عادل و درستکار بودهاند.
بنای تشیع بر #انتقاد و #بررسی و #اعتراض و مو را از ماست کشیدن است، و بنای تسنن بر حمل به صحت و توجیه و «ان شاء الله گربه بوده است».
در این عصر و زمان که ما هستیم کافی است که هرکس بگوید علی خلیفه بلافصل پیغمبر است، ما او را شیعه بدانیم و چیز دیگری از او توقع نداشته باشیم، او دارای هر روح و هر نوع طرز تفکری که هست باشد!.
ولی اگر به صدر اسلام برگردیم به یک روحیه خاصی برمیخوریم که آن روحیه، #روحیه_تشیع است و تنها آن روحیهها بودند که میتوانستند وصیت پیغمبر را در مورد علی صددرصد بپذیرند و دچار تردید و تزلزل نشوند.
نقطه مقابل آن روحیه و آن طرز تفکر یک روحیه و طرز تفکر دیگری بوده است که وصیتهای پیغمبر اکرم را با همه ایمان کامل به آن حضرت، با نوعی #توجیه و #تفسیر و #تأویل نادیده میگرفتند.
و در حقیقت این #انشعاب_اسلامی از اینجا به وجود آمد که یک دسته- که البته اکثریت بودند- فقط #ظاهر را مینگریستند و دیدشان آنقدر تیزبین نبود و عمق نداشت که باطن و حقیقت هر واقعهای را نیز ببینند؛ ظاهر را میدیدند و در همه جا #حمل_به_صحت میکردند، میگفتند: «عدهای از بزرگان صحابه و پیرمردها و سابقه دارهای اسلام راهی را رفتهاند و نمیتوان گفت اشتباه کردهاند.»
اما دسته دیگر- که اقلیت بودند- در همان هنگام میگفتند: «شخصیتها تا آن وقت پیش ما احترام دارند که به حقیقت احترام بگزارند اما آنجا که میبینیم اصول اسلامی به دست همین سابقه دارها پایمال میشود، دیگر احترامی ندارند؛ ما طرفدار اصولیم نه طرفدار شخصیتها.»
تشیع با این #روح به وجود آمده است. ما وقتی در تاریخ اسلام به سراغ سلمان فارسی و ابوذر غِفاری و مقداد کنْدی و عمار یاسر و امثال آنان میرویم و میخواهیم ببینیم چه چیز آنها را وادار کرد که دور علی را بگیرند و اکثریت را رها کنند، میبینیم آنها مردمی بودند #اصولی و اصولشناس، هم دیندار و هم دینشناس.
میگفتند: «ما نباید درک و فکر خویش را به دست دیگران بسپریم و وقتی آنها اشتباه کردند ما نیز اشتباه کنیم. و در حقیقت روح آنان روحی بود که اصول و حقایق بر آن حکومت میکرد نه اشخاص و شخصیتها.»
... یعنی باید حقشناس و باطلشناس باشی نه اشخاص و شخصیتشناس؛ افراد را (خواه شخصیتهای بزرگ و خواه شخصیتهای کوچک) با حق مقایسه کنی، اگر با آن منطبق شدند شخصیتشان را بپذیری و الّا نه. این، حرف نیست که آیا طلحه و زبیر و عایشه ممکن است بر باطل باشند؟
در اینجا علی علیه السلام #معیار حقیقت را خود حقیقت قرار داده است و روح تشیع نیز جز این چیزی نیست.
و در حقیقت فرقه شیعه مولود یک بینش مخصوص و اهمیت دادن به اصول اسلامی است نه به افراد و اشخاص. قهراً شیعیان اولیه مردمی منتقد و بت شکن بار آمدند.
علی بعد از پیغمبر جوانی سی وسه ساله است با یک اقلیتی کمتر از عدد انگشتان، در مقابلش پیرمردهای شصت ساله با اکثریتی انبوه و بسیار. #منطق اکثریت این بود که راه بزرگان و مشایخ این است و بزرگان اشتباه نمیکنند و ما راه آنان را میرویم. منطق آن اقلیت این بود که آنچه اشتباه نمیکند حقیقت است؛ #بزرگان باید خود را بر حقیقت تطبیق دهند.
از اینجا معلوم میشود چقدر فراوانند افرادی که #شعارشان شعار تشیع است و اما #روحشان روح تشیع نیست.»(جاذبه و دافعه، ص ۱۱۶ - ۱۲۰)
بنابراین اگر ملاکهای صحیح شناخت حق و باطل مشخص نشود و معیار بینشها و کنشهای اهل جامعه نشود به دهها #توجیه و #تفسیر و #تأویل، اشخاص جایگزین حق و منطق میشوند و جامعه را به سمت تضعیف عقل و غلبهی احساسات افراطی سوق میدهد لذا صرفا حب وبغضهای شخصی ملاک معرفت و شناخت میشود و بالطبع «تقدیس» و «تخریب» غایت منبرها، جریانشناسیها، گفتوگوها ومناظرات رسانهای میشود. نتیجه طبیعی این جریان نیز تغییر مرجعیت علمی واجتماعی در جامعه خواهد شد. یعنی به تدریج، جریان اصیل فکر و اندیشهورزی که براساس عقل وحق تحولی را جامعه به وجود آورده است کنار گذاشته میشود و جریانهای دیگر مرجعیت یافته وبر جامعه استیلا مییابند.
🛑 ادامه دارد ...
#جریان_شناسی
#روش_شناسی
#نقد
#بصیرت
#جهاد_تبیین
#شیعه_حقیقی
#شیعه_شعاری
•┈┈••✾••┈┈•
❇️ #امتداد_حکمت_و_فلسفه
https://eitaa.com/hekmat121/2217