#مناجات_با_خدا
#لیلة_الرغائب
#حضرت_رقیه_س_شهادت
ما را خریدی و جز خیرت عطا نکردی
عمریست خوب و بد را از هم سوا نکردی
صدبار دیده ای که با دیگران نشستیم
تو سفرهء خودت را از ما جدا نکردی
گفتند افتضاح است پرونده ای که دارم
از بس بزرگواری، تو اعتنا نکردی
@hosenih
بی آبروتر از من در بین جمعیت نیست
هرجا خجالتم را دیدی صدا نکردی
نگذاشتی گناه من را کسی بفهمد
گفتی بیا دوباره...خیلی خطا نکردی
خوابم نبرده از بس شوق وصال دارم
چون روسیاهی ام را هی برملا نکردی
در لیله الرغائب، گفتم به یار غائب
خوردم زمین خدایی هرجا دعا نکردی
باد صبا به حیدر پیغام میفرستم؛
درد زیارتم را از چه دوا نکردی
چونکه قدیم الاحسان ذکر حسین زهراست
گفتم مرا ببخشید، چون و چرا نکردی
والله که رقیه دست مرا گرفته
خالی است دستم اما آنرا رها نکردی
*
بابا مگر نگفتم وقتی بیا که خوبم
چیزی ندارم اینجا فکر مرا نکردی؟!
از بسکه تشنه بودی بر نیزه سنگ خوردی
کم با سری شکسته، حاجت، روا نکردی
@hosenih
در چهره ای پر از خون! یک بوسه سهم من نیست
چشمی دگر ندارم بابا حنا نکردی؟!
بالانشین! خرابه جای سر شما نیست
از چه برای این سر، تن، دست و پا نکردی
کو گردنت که دورش حلقه شود دو دستم!
حق مرا عزیزم دیدی ادا نکردی
#رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_مدح_و_ولادت
#قبرستان_بقیع
#لیلة_الرغائب
ما را شـده به نام مسافـر ، حسـاب کن
جامانده ایم گرچه ، تو زائر حساب کن
ما را "به جـان مـادر" اگـر هـم نداشتید
حتّی کمـی تعلّـق ِ خاطـر ، حسـاب کن
@hosenih
دور و بــر بقــیع ، بـه مـا لانـه ای بـده
ما را کبـوتـران ِ مـُجـاور حـسـاب کـن
این شـور و اشتیاق فقیـران خویش را
بـا لـطـف و بـا مـحّبت وافــر حساب کن
کاری اگر که بود ، عزیز دل حسین ...
روی غـرور ِ اهـل ِ عـشایـر حساب کن
این نوکران ِ سـاده دل و پا رکاب را ...
با مِهر خویـش جزء مـَفاخر حـساب کن
« فکر بقیع » و عزت و آزادی توأیم ....
پس روی خاک سرخ جزائر ، حساب کن
یا رب اگر چه شیعه ی قابل نبوده ایم ...
ما را غـلام "حضـرت باقـر" قبـول کن
@hosenih
ماه رجب رسیده و ما را به لطف ، از ...
بخشیدگانِ شامِ رغائب حساب کن
آمـد کنار تـربـت ِ جـَدّش حسین و مـُرد
ما را شریـک روضه ی جابر ، حساب کن
شاعر: #روح_الله_قناعتیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امام_باقر_ع_مدح
علم همه یک قطره ز دریای کمالش
دیوانه شود عقل به توصیف جمالش
شاعر: استاد #غلامرضا_سازگار
@dobeity_robaey
#امام_زمان_عج_مناجات
#لیلة_الرغائب
وابسته شد بر تو، طفیلِ آرزوهایم
جاری به سمت توست سیل آرزوهایم
عمرم به پایان میرود در آتش حسرت
در دوزخ عصیان و ویل آرزوهایم
@hosenih
از من گمانم دلخوری! چون دائماً دارد
تأخیر می افتد به نِیْل آرزوهایم
جانِ منِ بی آبرو اصلاً بگو آیا؟!...
آیا به میل توست میلِ آرزوهایم؟!
جمعه، سه شنبه ها قطار انتظار تو
رد میشود از رویِ ریل آرزوهایم
@hosenih
مشتاق دیدار توأم ای ماهِ پشت ابر
با تو گره خوده ست خیل آرزوهایم
بی شک خدا هم «نه» نمیگوید؛ اگر باشد-
تأیید و امضای تو ذیل آرزوهایم!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
✅ حلول ماه رجب :
#حلول_ماه_رجب
#مناجات_با_خدا
#حدیث_نفس
✅ شب لیلة الرغائب:
#لیلة_الرغائب
#مناجات_با_خدا
#حدیث_نفس
✅ اول رجب :
#امام_باقر_ع_مدح
#امام_باقر_ع_ولادت
#امام_باقر_ع_مدح_و_ولادت
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
تمام اهل نظر بر تو التجا بکنند
به نام پاک نقی خاک را طلا بکنند
هنوز بردن نامت کمال بیادبی است
به لفظ "حضرت آقا" تو را صدا بکنند
@hosenih
فرشتهها همه هنگام سجده حیرانند
که رو به قبله و یا رو به سامرا بکنند
چقدر روی دلت زخم کهنه بسیار است
به زهر زخم دلت را چرا دوا بکنند
دوباره یک دو نفر را به کربلا بفرست
که زیر قبه برایت کمی دعا بکنند
@hosenih
خدا کند که شبانه تو را دگر نبرند
ز نام مادرتان لااقل حیا بکنند
خدا کند که غریبانه دست و پا نزنی
ملائک از پرشان فرش دست و پا بکنند
دوباره از لب خشکت سلام میریزد
همینکه روی تو رو سوی کربلا بکنند...
@hosenih
سلام بر بدنی که سه روز بعد آن را
ز دست نیزه گرفته که بوریا بکنند...
شاعر: حجت الاسلام #محسن_حنیفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
امامی که از انوارش قیامت میشود معنا
اگر هادیست از اسمش هدایت میشود معنا
صبوری جلوه میگیرد اگر یک گوشه بنشیند
اگر برخیزد از جایش شجاعت میشود معنا
@hosenih
عرق از روی پیشانیش اگر بر روی آب افتد
از آن یک قطره دریای طهارت میشود معنا
کسی که حلقهی وصل محمد با محمد شد
علی هم گر شود با او رسالت میشود معنا
علیِّ چارمین وقتی که خود جد محمد شد
برای شیعهاش قطعا ولایت میشود معنا
علیِّ آخرین یعنی که بعد از حیدر کرّار
امامت در امامت در امامت میشود معنا
نه اینکه کور بینا گردد و از جا به پا خیزد
فقط با بردن نامش شفاعت میشود معنا
برای جامعه از یک فراز «جامعه» بیشک؛
دیانت میشود پیدا، سیاست میشود معنا
علیِّ دیگری هم برده شد در بزم«مِی» این بار؛
به سامرّا به جای شام غربت میشود معنا
@hosenih
گریز روضه دارد میرود در بزم «مِی» وقتی؛
میان تشت، خورشید قیامت میشود معنا
حسابش را بکن مستی بگیرد چوب در دستی
دراین حالت برای ضربه سرعت میشود معنا
دوچندان میشود در حالت مستی توان فرد
بدین ترتیب دربرخورد شدت میشود معنا
وَ دربرخوردها یک روز هم آیینه بر در خورد
شکستن بعد از آن برخورد راحت میشود معنا
@hosenih
یکی از دست،آن یک از در و آن دیگر از دیوار
فقط سیلی براین صورت سه صورت میشود معنا
شاعر: #مهدی_رحیمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
باز هم آیه بخوان راه به ما یاد بده
راه نزدیک به درگاه به ما یاد بده
عشق بازیِ سحرگاه به ما یاد بده
وَ بِکُم عَلَّمَنَا الله به ما یاد بده
بهترین نسخه ی هر غصه و هر دردی تو
جامعه خواندی و ما را علوی کردی تو
@hosenih
کاش نوری سوی قلبم برسد، محتاجم
آخر سال، گره باز شود... محتاجم
نظری کن به منِ خسته که بد محتاجم
من به الطاف شما تا به ابد محتاجم
تا که چرخید زبانم همه اش مدح تو شد
خواستم روضه بخوانم همه اش مدح تو شد
راه این روضه ی غمناک، مسیری سخت است
دور از خانه غریبانه اسیری سخت است
این همه جام بلا را بپذیری سخت است
یادِ تخریب حرم روضه بگیری سخت است
آب بستند به صحن و حرم جدت آه
سال ها سوختی از داغ اباعبدالله
رتبه ی فاطمی ات قابل تشکیک نبود
این همه اذیت معصوم خدا، نیک نبود
حق تو دیدن ویرانه ی تاریک نبود
جایگاهت به خدا "خان صعالیک" نبود
کنج ویرانه دلت سوخت و در تب بودی
مطمئنم که به یاد دل زینب بودی
حمله بر حصن حصین؟! بر متوکل لعنت
طعنه بر هادی دین؟! بر متوکل لعنت
خوردی آقا به زمین؟! بر متوکل لعنت
آه از کوچه، همین... بر متوکل لعنت
این زنا زاده چرا حمله به یوسف کرده؟!
به چه رویی به شما باده تعارف کرده؟!
@hosenih
خوب شد پاره، گریبان کسی این جا نیست
خوب شد دختر حیران کسی این جا نیست
خوب شد چوب به دستان کسی این جا نیست
خواهری بی سر و سامان کسی این جا نیست
تا ز حلقوم حسین آیه به لب هاش نشست
خیزران زود به دندان ثنایاش نشست
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
نام تو را در دفتر خاتم نوشتند
هادی نسل حضرت آدم نوشتند
ما راه و رسم نوكری را برگزيديم
چون كه شما را رهبر عالم نوشتند
يک قطره از مدح تو را كه ثبت كردند
ديدند بالاتر ز صدها، يم نوشتند
هر كس كه از نام شما يکبار دم زد
نام ورا مداح عيسی دم نوشتند
جزو ارادتمندهای روضهی تو
شكر خدا كه نام ما را هم نوشتند
خوشبخت آنهايند كه مست تو هستند
بدبخت آنهايی كه از تو كم نوشتند
از داغ مظلوميتت آقای عالم
چشمان ما را چشمهی زمزم نوشتند
نام تو را پروردگارت گفته هادی
چون در كرامت مثل بابايت جوادی
@hosenih
قطعاً مسيحا هم به فرمان تو باشد
پای كلاس درس عرفان تو باشد
ذكر دعای جامعه زيباست اما
زيباترش اينكه در ايوان تو باشد
پای دعای جامعه میخواهم آقا
ابواب ايمان وا به امان تو باشد
با يک نگاهت صاحب ملک زمين است
آنكس كه يک لحظه پريشان تو باشد
وقتی محالّ معرفت الله هستی
بايد همهعالم سر خوان تو باشد
حتی مسيحیها ارادت بر تو دارند
اين هم ز الطاف فراوان تو باشد
آقا سلاطين جهان را بنده كردی
با يک نگاهت بردگان را زنده كردی
@hosenih
شكر خدا يک عمر دستم را گرفتی
درس كرامت از خود بابا گرفتی
اينكه دو عالم روضهخوان غربت توست
ارثیست كه از غربت مولا گرفتی
با يک دمت ارض و سما را زنده كردی
تو گوی سبقت از دم عيسا گرفتی
ياد رقيه كردهای آن لحظهای كه
در اوج غربت در خرابه جا گرفتی
وقتی تو را بردند در خان الصعاليک
روضه برای زينب كبری گرفتی
در زير پايت آسمان از جاش پاشد
از بركت تو سامرا عرش خدا شد
@hosenih
نامت علی بود و غريبی را چشيدی
بار غم و غربت به دوش خود كشيدی
صحن و سرای خاكیات اين را به من گفت
بعد از شهادت هم تو روز خوش نديدی
آقا شنيدم روضهخوان ياس بودی
با روضههای مادرت زهرا خميدی؟
ابنالرضايی كه علی بودهست نامت
در كوچهها آيا تو هم طعنه شنيدی؟
آيا درِ باغ تو را آتش كشيدند؟
آيا تو هم از دست اين مردم بريدی؟
آيا طناب افتاد دور گردن تو؟
قطعا در آتش همسر خود را نديدی
با اينكه تو جان دادهای از ظلم و كينه
اما امان از روضهی شهر مدينه
@hosenih
آتش به روی ياس و نيلوفر كشيدند
شعله به باغ سبز پيغمبر كشيدند
در جنت الاعلی پيمبر روضهخوان شد
وقتی قباله از كف مادر كشيدند
قلب تمام عرشيان شد پاره پاره
شمشيرها را تا كه بر حيدر كشيدند
ديگر ملائک لانهها را ترک كردند
از بعد زهرا از مدينه پر كشيدند
چندی گذشت و در دل گودال خونين
بر روی عشق فاطمه خنجر كشيدند
وقتی سر بابا به روی نيزهها رفت
از دختران بیپدر معجر كشيدند
بابا ز روی نيزه صدها مست میديد
بر صورت اطفال جای دست میديد
شاعر: #مهدی_نظری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
هر روز هفته با نگاهت عالمی دارم
وقتی که هستی در کنارم چه غمی دارم؟
راحت بگویم، من بدون عشق میمیرم
من زندهام تا لحظهای که همدمی دارم
حرف دلم را به کسی جز تو نمیگویم
وقتی به خوبی تو آقا محرمی دارم
در سایهی هر بیرقی سینه نخواهم زد
وقتی که مانند تو صاحبپرچمی دارم
در دست دارم ریشههایی از عبایت را
شکر خدا حبلالمتین محکمی دارم
هر جا که پای تو وسط باشد بدون شک
از غربتت باران اشک نمنمی دارم
نامت تب مرثیه را میآورد با خود
هر چهارشنبه در دل خود ماتمی دارم
در بند چشمان تو بودن اوج آزادیست
نقش در و دیوار دل لبیک یا هادیست
@hosenih
با اشک شوق اما به رنگی شاد میسازم
یک ماذنه به قامت شمشاد میسازم
گلدستههایی باصفا، زیباتر از زیبا
جای همان گلدسته که افتاد میسازم
ابنالرضایی و همه عالم دخیل تو
پس در حریمت پنجرهفولاد میسازم
باید که سامرا خودش مشهد شود روزی
صحنی شبیه صحن گوهرشاد میسازم
در کنج سقاخانهات یک کاسهی زرین
با این النگوها که مادر داد میسازم
"دارالولایه" و دو تا "ایوان مقصوره"
جایی برای حلقهی زهاد میسازم
دستور کار بعدیام دارالشفای توست
با زائرانت مرکز امداد میسازم
با شوق احداث حریم مادرت آقا
از کارگرهای حرم استاد میسازم
روی مدافعان حساب ویژهای وا کن
پس لشگری از مالک و مقداد میسازم...
...میآیم و یک روز خاک سامرایت را
از چنگ هر بیگانهای ازاد میسازم
تو رو به پاییزی و من هم رو به پاییزم
دارم به پای روضههایت اشک میریزم
@hosenih
دست خودم که نیست غربت را نمیفهمم
یک ذره از دریای محنت را نمیفهمم
هرچه تأمل میکنم در روضهها با خود
باور کن این درد و مصیبت را نمیفهمم
دائم خلاف انچه را گفتی عمل کردند
قصد و غرضها از لجاجت را نمیفهمم
اصلا خودت تعریف کن از نیت ابلیس
وقتی دلیل هتک حرمت را نمیفهمم
نیمهشب ویرانهها را تجربه کردم
اما به جان تو حقارت را نمیفهمم
جام شراب آوردهاند اقا برای تو
بهتر که من اینگونه دعوت را نمیفهمم
این بهت روضه مانع از درک مراثی شد
شکر خدا اوج جسارت را نمیفهمم
آخر تو را هم از میان برداشتند آقا
من هرچه باشد اصل مطلب را که میفهمم
با اینکه من سربسته هم گفتم ولی قطعا
با پنبه دارد روضهات سر میبرد از من
شاعر: #علیرضا_خاکساری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
راهم بده راهی عرش اعظمت باشم
در من بِدَم، خوب است مدیون دمت باشم
از کل قرآن فیض "کلب باسط" کافیست
تاراه را پیدا کنم تا آدمت باشم
@hosenih
بد را بخر با خوب ها! بد نیز دل دارد
شاید که من هم بین جنس درهمت باشم
هرچند خیلی ها نمی آیند سامرا
کاری بکن من جزو زوار کمت باشم
از شیرهای برکه این را خوب فهمیدم
باید همیشه خاکسار مقدمت باشم
آموزگار جامعه دستم به دامانت!
اذنی بده تا سوگوار ماتمت باشم
ای منتهای حلم ای رکن بلاد ما
یا حضرت هادی سلام الله علیک آقا
در پادگانی غصه تبعید را داری
اندازه یک عمر درد بی دوا داری
سربازها خیلی به تو بی حرمتی کردند
قدی خم و چشمی تر از آن طعنه ها داری
قبر خودت را دیدی و آرام باریدی
آقای خوبم غربتی بی انتها داری
وقتی به تو ظرف شرابی را تعارف کرد
معلوم شد که دشمنانی بی حیا داری
خیلی به یاد عمه زینب سوختی آنجا
خیلی به دل زخم عمیق از کربلا داری
شکرخدا چشمی به ناموست نیوفتاده
شکرخدا اهل و عیالی درخفا داری
شکرخدا غارت نمیشد پیکرت هرگز
عمامه داری پیرهن داری عبا داری
@hosenih
نه هیچ کس نیزه به پهلویت فرو کرده
نه با تن زخمی ته گودال جا داری
نه بی کفن ماندی نه عریان بین صحرایی
نه کار با کهنه حصیر روستا داری..
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_شهادت
حال و هوای چشم ترت جور دیگری ست
ذکر قنوت هر سحرت جور دیگری ست
وقتی میان سجده به معراج می پَری
پِی می برم که جنس پرت جور دیگری ست
حتّی نسیم کویِ تو هم اعتراف کرد
عطر بهشتی گذرت جور دیگری ست
@hosenih
در سامرا همیشه زیارت لذیذ هست
طعم زیارت سحرت جور دیگری ست
هادی ترین چراغ هدایت کلام توست.
نور چراغ شعله ورت جور دیگری ست
این جامعه ز "جامعه" ات رُشد کرده است
محصول کِشت پر ثمرت جور دیگری ست
درندگان کنار تو آرام می شوند
بر روی قلب ها اثرت جور دیگری ست
ارباب های ما همگی با سخاوتند
امّا عنایت پدرت جور دیگری ست
کشکول چشم های مرا پر ز اشک کن
حال گدای پُشت درت جور دیگری ست
زهری رسید و شمع وجود تو آب شد
سوسوی نور مختصرت جور دیگری ست
دیگر گُمان کنم جگری هم نمانده چون
خون لخته های دور و برت جور دیگری ست
او دیده دست و پا زدنت کنج حجره را...
آه دمادم پسرت جور دیگری ست
شُکر خدا سر از بدن تو جدا نشد
شُکر خدا کفن به تنت "بوریا" نشد
شکر خدا به پیرهنت نیزه ای نخورد
شکر خدا که بر بدنت نیزه ای نخورد
پیشانی تو سنگ و عصایی ندیده است
آقا!دو پلک شب شکنت نیزه ای نخورد
@hosenih
تو دست و پا زدی نه ولی زیر دست و پا
بال تو وقت پر زدنت نیزه ای نخورد
شکر خدا که دور و بر تو سنان نبود
شکر خدا که بر دهنت نیزه ای نخورد
عمامه و عبای تو سهم عدو نشد
با سُمِّ اسب پیکر تو زیر و رو نشد
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e