eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.7هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
327 ویدیو
28 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
به مناسبت حلول باز شد پنجرۀ روشنی از فصل حضور فصل سرسبز دعا، فصل شکوفایی نور دردمندان! به شما ماه خدا رو کرده‌ست چه خدایی، که رحیم است و کریم است و غفور @hosenih به هلال مَهِ نو در رمضان باید گفت: «قُل هُو‌الله اَحَد چشم بد از روی تو دور».. گاه در پرتو قرآن، به تلاوت بنشین ای نگاه تو طربناک‌تر از باغ بلور عافیت چون طلبد؟ آن که گریزد ز طبیب به خدا کی رسد؟ از خود نکند آن که عبور صبر بر معصیت، از زهدِ ریایی بهتر سعی کن تا که در این ماه شوی سنگ صبور ای دلت در گرو آیۀ «فَاخلَع نَعلَیک» در دلت مانده اگر آرزوی وادی طور بی ریا، در پی تسکینِ دلِ مسکین باش نشود مانع احساس تو، احساس غرور ای صفای تو نوازشگر گل‌های یتیم نذر این باغچه کن، شادی و شیدایی و شور سعی کن لذت غفران خدا را بچشی ای که ابر کَرَم از روی سرت کرده عبور دل اگر یاد خدا کرد و شب از نیمه گذشت می‌شوی غرق عنایت، سحر از فیض حضور @hosenih به دعا دست برآرید «شب قدر» مگر بگشاید گره از کار شما صبح ظهور ای که چشم دل تو در طلب راه خداست رو به مهمانی او کن، رمضان ماه خداست شاعر: استاد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در   دیگر ز تو نام و نشان در کارهایم نیست ایمان به تو در ذکر یا غفارهایم نیست @hosenih آنقدر بی پرده گناه و معصیت کردم دیگر اثر در ذکر یا ستارهایم نیست هرچند توبه می‌کنم روزی هزاران بار اما پشیمانی در این تکرارهایم نیست      هر روز و شب نام تو در گفتارهایم هست         اما نشانی از تو در کردارهایم نیست این توبه های من خودش هم توبه میخواهد انگار امیدی به استغفارهایم نیست @hosenih دیگر سحرهایم ندارد رنگ و بویت را دیگر صفا در سفره ی افطار هایم نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
که می داند چه پایانی است فصل آخر ما را کدامین باد خواهد بست فردا دفتر ما را تمام عمر در غفلت گذشت و آه از این حسرت خدایا صرف خود کن چند روز دیگر ما را @hosenih زمین گیریم و جامانده به خاک آلوده، درمانده به سوی آسمانها باز کن بال و پر ما را به دنیا مبتلاییم و عطشناکیم، ای دریا پر از آرامش خود کن سبوی باور ما را دل ما با حسین توست باب توبه را بگشا شهادت میدهد این روضه ها چشم تر ما را لباس نوکری بر تن بگیر ای مرگ جان ما مگر این جامه در محشر بپوشد پیکر ما را میان بیم و امیدیم مثل -جوون- شاید که حسین بن علی بر پای خود گیرد سر ما را پس از عمری علی گفتن خدایا لحظه مردن به سیمای علی بگشا نگاه آخر ما را @hosenih قیامت پهنه ی بیم است اما من یقین دارم حسن آرام خواهد ساخت هول محشر ما را به آتش در مکش ما را تو را سوگند بر زهرا که آتش سوخته بد جور روزی مادر ما را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
شبی که عشق به دستش عنان راحله داشت ز راه دور یتیمی نظر به قافله داشت @hosenih دلش به همره آن کاروان سفر می‌کرد ز کاروان اسیران اگرچه فاصله داشت ز رنج و درد غم او هم اینقدر گویم به پای کوچک و مجروح خویش آبله داشت به جرم عشق چو مادر ز خصم سیلی خورد وگرنه کار کجا او به جنگ و غائله داشت چو دید فاطمه را سر نهاد بر پایش ز دست دشمن ظالم به مادرش گله داشت شبانه زینب مظلومه بهر گمشده‌اش دعا به درگه حق در نماز نافله داشت @hosenih زیارت حرمش رار ز حق طلب می کرد که از رقیه «وفائی» امید این صله داشت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حالا که آمدی دگر از پیش‌مان نرو خورشید شام تار خرابه بمان، نرو دیگر بس است بی‌تو سفر، جان به لب شدم دق می‌کنم اگر بروی مهربان، نرو @hosenih با کل شهر جان خودت قهر کرده‌ام از بس که طعنه خورده‌ام از این و آن نرو با دختران شهر چقدر از تو گفته‌ام می‌خواستم تو را ببرم پیش‌شان نرو این شامیان به من چقدَر حرف بد زدند اصلا برای حرف بد دیگران نرو خسته شدم ز بس‌که سرم داد می‌کشند این مردمان بی‌ادب و بددهان نرو رفتی و پشت هم ز همه خورده‌ام لگد بابا ببین چگونه شدم قدکمان، نرو ضربه تو خوردی و دل من تیر می‌کشد خورده ترک غرور من از خیزران نرو قرآن نخوان که زخم لبت درد می‌کند قاری خوش صدای من ناتوان نرو @hosenih از گریه‌های من دل عمه کباب شد پس لااقل برای دل عمه‌جان نرو باشد، اگر که قصد سفر داری ای پدر اما دگر بدون من از کاروان نرو شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
با سر رسیده‌ای بگو از پیکری که نیست از مصحف ورق‌ورق و پرپری که نیست @hosenih شب‌ها که سر به سردی این خاک می‌نهم کو دست مهربان نوازش‌گری که نیست باید برای شستن گل‌زخم‌های تو باشد گلاب و زمزمی و کوثری که نیست قاری خسته تشت طلا و تنور نه! شایسته بود شان تو را منبری که نیست آزاد شد شریعه همان عصر واقعه یادش به خیر ساقی آب‌آوری که نیست تشخیص چشم‌های تو در این شب کبود می‌خواست روشنایی چشم تری که نیست دستی کشید عمه به این پلک‌ها و گفت: حالا شدی شبیه همان مادری که نیست دیروز عصر داخل بازار شامیان معلوم شد حکایت انگشتری که نیست @hosenih حتی صبور قافله بی‌صبر می‌شود با خاطرات خسته‌ترین دختری که نیست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در حالا که مهمان تو در ماه صیامم بر تشنه کام کربلا اول سلامم مانند طفلی که زبان تازه گشوده است با اشک روضه وا شود بر توبه کامم @hosenih با بسم رب الکربلا روزه گرفتم با روضه داری روزه‌داری شد مقامم یعنی که مهمانی تو بزم حسین است بوی محرمم می‌دهد ماه صیامم مهمان نوازی می کند او از غلامش آن که به مهمانی نکردند احترامش رحمی به نوزاد و جوان او نکردند رحمی به طفل نیمه جان او نکردند هر جا که گریه کرد خندیدند بر او شش ماهه ای آورد خندیدند بر او تشنه شدم تا آب دیدم گریه کردم یاد لبش آهی کشیدم گریه کردم وقتی هلال ماه را دیدم به چشمم گویا سری بر نیزه ها دیدم به چشمم ماهی که زلفش آسمان را تار میکرد زخم جبینش خواهرش را زار میکرد قرآن که خواندم روضه ای دیگر به پا شد هر آیه‌ی آن روضه‌ی تشت طلا شد با خیزران زد بر لبش قرآن نخواند تا پرتوِ خورشیدی اش پنهان بماند یارب عنایت کن به حق کشته اشک در کاسه‌ی چشمم بریز اشک مدامم گرچه رفیق نیمه راهش بودم اما حق رفاقت را به من کرده تمامم با آنکه بد بودم ولی رزق مرا داد نانی به غیر از نان او باشد حرامم @hosenih حتی نیاورده به رویم رو سیاهم باز آبرو داده میان خاص و عامم شرمنده ام شرمنده‌ی روی حسینم پیش مرام و لطف او من بی مرامم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
صدای گریه شنیدی اگر صدای من است مرا بزن به مرامت قسم سزای من است دلت شکسته از این بنده ی نمک نشناس دلت شکسته، دلیلش فقط خطای من است @hosenih بدی من که به دردت نمی خورد اما تو خوبی ات همه جوره گره گشای من است فدای رحمت و مهمان نوازی ات که فقط عنایتت سبب این برو بیای من است هر آن که گفت بگو مونس و پناهت کیست؟ همیشه گفته ام آن مهربان خدای من است تمام حاجتم این ماه، دیدن نجف است نجف مزار علی، شاه و مقتدای من است دلیل اشکِ سر سفره، وقت افطارم لبان تشنه ی ارباب با وفای من است نجات چیست؟ رسیدن به کشتی ارباب حسین راه نجات است و ناخدای من است که گفته روزی من نیست دیدن حرمش به دست دختر او رزق کربلای من است @hosenih فدای اشک رقیه که با پدر می گفت: چه خوب شد که سرت سهم گریه های من است گرسنه مانده ام اما غذا نمی خواهم چرا که کنج خرابه، کتک غذای من است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
برخیز که راه رفته را برگردیم با عشق به آغوش خدا برگردیم در عرش، صدای «اِرجعی» پیچیده‌ست یا اَیَّتُها النَّفس! بیا برگردیم ‌ شاعر: @dobeity_robaey
شهیدی در میان کاروانت می شوم یا نه؟ غبار رهگذار عاشقانت می شوم یا نه؟ @hosenih دلم سنگ است می دانم، دلم تنگ است می دانی نمی دانم که خاک آستانت می شوم یا نه؟ مرا با گوشه‌ی چشمی خواندی اما کاش می‌گفتی فدای چشم‌های مهربانت می شوم یا نه؟ فدای تو چه جان‌های جوانی شد بگو آیا فدای آن شهیدان جوانت می شوم یا نه؟ @hosenih سرم را کاش بر زانو بگیری یوسف زهرا بگو وقت شهادت، میهمانت می‌شوم یا نه؟ شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در با درد آمديم امان را طلب کنیم مهمان نوازی رمضان را طلب کنيم ما سال‌هاست قسمتمان خشکسالی است دریا کجاست اشک روان را طلب کنيم @hosenih موسی و شيوۀ سخنش مال ما نبود پس بهتر آنکه درس شبان را طلب کنیم موسی به یمن ضعف تکلم ، کلیم شد باید که از سکوت ، بیان را طلب کنیم در های و هوی ما به خدا که خدا نبود ديگر بس است که هیجان را طلب کنیم جِرمش کم است و جُرم گناهش بزرگ، آه بگذار اختیار زبان را طلب کنیم حاجات ما به درد تقرب نمی خورد اصلا خودت بگو که همان را طلب کنيم وقتی کنار رحمت دریا نشسته ایم حیف است آب قطره چکان را طلب کنیم حیف است جای درد و دل و هم جواری اش هی از کریم لقمۀ نان را طلب کنیم حاجت روا شويم، بیا امتحان کنیم یکبار حاجت دگران را طلب کنیم یکبار هم برای رضای خدا نشد که حاجت امام زمان را طلب کنیم از دستهای ضامن آهو خدا کند تضمین این رفاقتمان را طلب کنیم حاجات نوکرت رمضان هم محرم است بودن،کنار سینه زنان را طلب کنیم @hosenih گمنامی شهید به ما درس می دهد بازنده ایم ، نام و نشان را طلب کنیم از دستهای بسته طفل سه ساله اش با دست بسته دادن جان را طلب کنيم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هر که ز عشقت شده دلسوخته بر دو جهان مِهر تو نفروخته جز نظر مرحمتت یا رضا نیست مرا توشه و اندوخته سرد نشد آتش عشقی که رب روز ازل در دلم افروخته آهوی آواره ی صحن دلم چشم به لطف نظرت دوخته رحمت حق بر نفس مادرم نوکری ات را به من آموخته عشق، کشانده است مرا سوی طوس عبد توام حضرت شمس الشموس @hosenih حل بشود یا نشود مشکلم فرق ندارد، به درت سائلم دار و ندارم فقط این گریه است رد نکن این هدیه ی ناقابلم نقص مرا حال که پوشانده ای با نظر خویش نما کاملم دُرّ گران است بهای صدف معرفتت هست عیار دلم خواستِ حق بوده که عبدت شوم ریخته از خاک درت در گِلم کاش بماند به سرم سایه ات کاش شوم خادم و همسایه ات @hosenih ای که پناه دل هر مضطری هر دو جهان دین مرا محوری کس نخریده است متاع مرا بار یخ عمر مرا می خری؟ حالِ مرا با نفسی چاره کن زیر و رویم کن به دمی حیدری جان جوادت که مراد من است باز مرا کرب و بلا می بری؟ بر رد زخم روی پلکت قسم از همه ی خلق حسینی تری روضه بخوان ابن شبیبت شوم گریه کن جد غریبت شوم @hosenih شرح بده علت جنجال را داغ حسین و غم گودال را چکمه نفهمید مقامات او ریخت بهم آن همه اجلال را خنجر اگر کُند شود، بی حساب زجر دهد تشنه ی بدحال را با که بگویم غم آن سینه ی... زیر سم اسب لگدمال را غارت پیراهن او بس نبود؟! بُرد کسی از کمرش شال را هلهله در معرکه تا پا گرفت خولی ملعون سر او را گرفت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در شده تسبيحِ باران: يا اباالفضل نوای چشمه ساران: يا اباالفضل اگر که تشنگی جان بر لبت کرد بگو با کام عطشان: يا اباالفضل شاعر: @dobeity_robaey
امشب دلم از آمدنش ناامید شد لعنت به انتظار که مویم سفید شد یابن‌ شبیب روضه‌ی بابا شبیه کیست؟ بابای من گرسنه و تشنه شهید شد💔 شاعر: @hosenih
♦️ هدیه به روح پرفتوح خوش است لاله‌ی آغاز سررسید شدن شهید اول صدساله‌ی جدید شدن چنان که داد به تو رخصت شهادت را مباد از کرم شاه ناامید شدن چگونه زیسته بودی؟ که قسمتت این شد میان ماه خدا در حرم شهید شدن خودش چه کرب‌وبلایی‌ست، با لب تشنه اسیر خنجر هم‌مسلک یزید شدن گرفتی از حرم عشق عیدی خود را چقدر لحظه شمردی برای عید شدن خوش است پیش نگاه امام جان دادن به زیر سایه‌ی خورشید روسفید شدن کبوترانه به آغوش آسمان رفتن میان پرتویی از نور ناپدید شدن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴هدیه به روح پرفتوح مردی از جنس مردم مظلوم باصفا، بی ریا، خدا باور یک مدیر جهادی و محبوب پیرو ناب احمد و حیدر از حواشی اگر چه دوری داشت شهر را بُرد سمت حاشیه ها شهره شد در محیط تلفیقی بس که کوشید در رضای خدا دائما فکر مردم محروم دائما صحبت از رعیت داشت هرکجا صحبت از تعاون بود بیشتر از بقیه سبقت داشت @hosenih خاطرم هست با دلی پر درد نقد میکرد هر نهادی را دائما صحبت از شهیدان داشت تا که میدید هر جهادی را تشنه و خسته در پی خدمت راهی کوی آشنایی شد با سلامی به حضرت خورشید عازم کعبه ی رهایی شد گرگی از دودمان حرمله ها تشنه ی خون دوستان علی حمله ور شد به او و یارانش مُهر شد بر دلش نشان علی سال ها تشنه ی شهادت بود محو دارالزیاره اش کردند قلب او جای مهر فاطمه بود که به مسمار پاره اش کردند بی نشان بوده و نشانی داشت یک خط سرخ بر رویش زده اند آن قدر داغدار فاطمه بود چند چاقو به پهلویش زده اند غم بزرگ است هرکه را دیدم آه جانسوز و ناله ای دارد همه آرام می‌شوند ولی دختر هشت ساله ای دارد در همین جا به او جسارت شد در همین جا به خون خود غلتید با لب تشنه و تنی مجروح کمی از داغ کربلا را دید با لب روزه در لباس رسول چامه ی عاشقی سرود آنجا لحظه ی آخر نفس زدنش خوب شد دخترش نبود آنجا تسلیت دختر گل بابا! داغ بابا چقدر سنگین است بعد از این جای خالی بابا خاطراتی کبود و غمگین است همه دیدند قاتل او را هدف خشم و بغض مردم شد آه از آن ساعتی که سبط رسول زیر شمشیر و نیزه ها گم شد @hosenih فرقة بالسیوف، وای حسین فرقة بالخشب، عجب غوغاست فرقة بالعصا، در آن غوغا صوت والشمر جالس برخواست (تا که او بیشتر نفس میزد بیشتر می‌زدند زینب را دشنه ها مانده بود در گودال با سپر می زدند زینب را) فکر کن در حریم قدس رضا خسته باشی و روزه هم باشی خدمت خالصانه ی او را جز شهادت نبود پاداشی! شاعر: حجت‌الاسلام © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در اگرچه باد مَعاصی مهاجم است هنوز نسیم مرحمت تو ملایم است هنوز صدای زمزمه ی ""لا اِلهَ اِلاّ اَنْت" شبیه ضجّه به گوش عوالم است هنوز به حُرمت رمضان هاست..،گر زمان بلا دلی که اهل سحر شد مقاوم است هنوز به روسیاهی این بنده ات نگاه نکن نگاه کن به دل من که سالم است هنوز @hosenih قبول..،بنده ی تو دل به حُبِّ دنیا داد... هنوز عشق تو در سینه حاکم است..،هنوز تو پافشاری من در گناه را دیدی ببخش..،گرچه گناهم مداوم است هنوز همین دو قطره ی اشکی که پیشکش کردم... برای توبه ی من از علائم است هنوز! بیا و کاسه ی چشم مرا خودت پُر کن فقیر پشت درت گریه‌لازم است هنوز تمام عمر سر سفره ی علی بودم گداییِ من از این خانه دائم است هنوز برای آنکه نرفته نجف چه سنگین است میان خواب ببیند که عازم است هنوز قسم به چادر آن مادری که سیلی خورد... قسم به فاطمه، این بنده نادم است هنوز @hosenih گناه‌کارم اگر..،نوکر حسینِ تواَم بگیر دست همانی که خادم است هنوز ▪️ ▪️ سه‌شعبه از گلوی لاله ای گلاب گرفت گلی که باد برایش مزاحم است هنوز به حنجر پسرت ای رباب فکر نکن بیا خیال کن این نای سالم است هنوز حرامزاده که در پشت خیمه ها می گشت گمان کنم که به فکر غنایم است هنوز شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در دل من غرق گناه است الهی به حسین در دلم حسرت و آه است الهی به حسین @hosenih هی گنه کردم و هی توبه شکستم افسوس رخم از شرم سیاه است الهی به حسین شب جمعه شده و ابر خطاپوش رسید بنده محتاج نگاه است الهی به حسین ماه عشق است و دل سرکش و عصیانگر من در پی پشت و پناه است الهی به حسین من پشیمان شده ام دست مرا باز بگیر اشک این دیده گواه است الهی به حسین @hosenih آن حسینی که ز تن پیرهنش را بردند بر سر نیزه سر بی بدنش را بردند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خواب بودم، در میانِ خواب دستم را گرفت وقت غفلت "حضرت توّاب" دستم را گرفت قبلِ توبه‌کردنم دل را به سوی خود کشید من نگفتم که مرا دریاب، دستم را گرفت! @hosenih سر به زیر و دل‌شکسته، از همه رانده شدم دید تنهایم خودش بی‌تاب دستم را گرفت روز... نه... می‌خواست شرمنده نباشم پیش خلق صبر کرد و در شبِ مهتاب دستم را گرفت معصیت کردم... قساوت در دلم آمد ولی اشک، این سرمایه‌ی نایاب دستم را گرفت وقتِ معصیت عبایش را به دورِ من گرفت آبرویم را خرید ارباب... دستم را گرفت گفتنِ یک بار ذکر دلربای "یاحسین" بیشتر از سجده در محراب دستم را گرفت @hosenih تشنه بودم، با لب تشنه به سویم آمد و... ...قبل از آنی که بگویم آب دستم را گرفت روضه‌خوان بالای منبر از سر بر نیزه خواند روضه‌ی خورشید عالم‌تاب دستم را گرفت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در بنده ی بی چشم و رو را بنده‌پرور خواسته آمده ماه اجابت کردن هر خواسته آی صاحب‌خانه!مهمان آمده..،ردش نکن حاجتش را سائل‌ات تنها از این در..،خواسته گوشه ی میخانه بی مِی ماندنم انصاف نیست دست هایم گرچه آلوده‌ ست..،ساغر خواسته @hosenih گرچه بد کردم..،نوازش کن مرا..،تنبیه نه! عبد خاطی جز محبت چیز دیگر خواسته؟! یا غیاث المستغیثین!تو به فریادم برس داد من از دست نفس سرکشم برخاسته کار من تا بیخ پیدا کرد..،اشک من چکید اینکه وا گردد گره‌ها،دیده‌ی تر خواسته داشتم رسوای عالم می شدم..،زهرا رسید سربلندی مرا همواره مادر خواسته ذوق افطاری ما خرمای نخل مرتضی است از همان جنس رطب هایی که قنبر خواسته وقت دفن بچّه‌شیعه می رسد بابای او ما نمی گوئیم..،این را شخص حیدر خواسته @hosenih چندسالی قسمت ما کربلارفتن نشد... مضجع ارباب را آغوشِ نوکر خواسته ▪️ ▪️ مقتل آورده است آقای غریبم تشنه بود آه!جای جرعه آبی شمر خنجر خواسته هیچ داغی از همین مرثیه بالاتر نبود: خواهرش از بی حیایی پست، معجر خواسته شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدیه به روح پرفتوح فطرس به طواف بدنت آمده بود یعقوب پیِ پیرهنت آمده بود ای کشتهء تشنه لب ، یقیناً ارباب در لحظه پَرپر زدنت آمده بود شاعر: @dobeity_robaey
به مناسبت رمضان میگذرد زمزمه و اشک به پاست چشمهء زمزم عشقیم که جوشش داریم ششمین روزه و شش گوشه و شش ماههء شاه ما عجب معرکه ای با عدد شش داریم شاعر: @hosenih
بس است خواب گران، دیده باز کن ای دل خدا خدا کن و راز و نیاز کن ای دل به اشک دیده چو اسپند روی آتش باش مباش ساکت و سوز و گداز کن ای دل @hosenih کریم قصد عقوبت به راحتی نکند به قصد توبه تو دستی دراز کن ای دل خود تو باعث رسوایی ات شدی یکبار قصورهای خودت را لحاظ کن ای دل خلاف روی خلاف و گناه روی گناه بیا کمی به خودت اعتراض کن ای دل! ولی همین که در این نیمه های شب اینجا نشسته ای به همه خلق ناز کن ای دل برای کرب و بلا رفتن از امام رؤوف بخواه تذکره! کسب جواز کن ای دل @hosenih سپس شبیه عقیله! کنار قربانگاه تو نیز روی به سوی حجاز کن ای دل: بگو که یا نبی الله کربلا غوغاست تن حسین به خاک و سرش روی نی هاست شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نفس امّاره مرا اهل خطا کرد خدا غفلت از تو، چه بگویم که چه ها کرد خدا @hosenih پرده انداخت میان من و تو، این "دنیا" این "عجوزه" است مرا از تو جدا کرد خدا من و این حال مناجات؟!... خودم می دانم رحمتت بود مرا اهل دعا کرد خدا اشک وقت سحر و دیده ی آلوده ی من؟! چشم من را چه غمی اهل بکا کرد خدا این که بخشیده شدم کار حسین است، حسین باز هم روضه ی ارباب چه ها کرد خدا ** پیش زینب، سر او را که روی نیزه نشاند بدنش را وسط دشت رها کرد خدا @hosenih دور یک مشت حرامی چه کسی زینب را وسط هلهله انگشت نما کرد خدا شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نومید نمی‌شویم یک آن از ‌تو دیدیم ‌مگر ‌به ‌غیرِ ‌ا‌حسان از تو؟ جر‌م و ‌گنه و ‌خطا و ‌عصیان از ما جود و کر‌م و عطا و ‌غفران از تو شاعر: @dobeity_robaey
با روزه مرا صبور کن ، بسم الله از خاطر من عبور کن ، بسم الله افطار و سحر تو را تبسم کردم ای جانِ جهان ! ظهور کن ، بسم الله شاعر: @dobeity_robaey
شد بنده پشیمان و خدایش بخشید هر کس که رسید و زد صدایش، بخشید انگار نه انگار گنهکاری دید زود از سر مغفرت خطایش بخشید @hosenih مخلوق حیا نکرد هنگام گناه درد است که خالق از حیایش بخشید تا بنده دلش نرم شود، گریه کند شیرینی و لذت دعایش بخشید هر کس که خدا خیر و صلاحش را خواست از دوستی آل عبایش بخشید بخشید به هر بهانه ای هر کس را ما را به علی و ربنایش بخشید هر آنچه خدا از شرف و عزت داشت بر ساحت پاک مرتضایش بخشید من بنده ی آن شهم که هنگام رکوع انگشتری از زیر عبایش بخشید مستی مرا، اشک مرا، رزق مرا در گوشه ی ایوان طلایش بخشید از شاه نجف هر که فلاحش را خواست فی الفور برات کربلایش بخشید @hosenih بی نام حسین، هر مناجاتی بود باید که عطایش به لقایش بخشید آن قدر به مقتلش حسین آه کشید تا حق، همه را به ناله هایش بخشید شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در بر سرم دادی بزن، فریاد کن بندهء بیچاره را آزاد کن جوششی بین دلم ایجاد کن خانهء ویرانه را آباد کن نفس بدکارم ز رو شمشیر بست پای من را با غل و زنجیر بست @hosenih مانده ام من با ندانم کاریم از عذاب است اینهمه بیداریم برملا شد پیش مردم خواریم کاش می شد از زمین برداریم غافل از مرگم نمی دانم چرا از قیامت من گریزانم چرا باهمه خوبم ولی با تو بدم بر کس و ناکس بجز تو رو زدم خوف دارم از گناه بیحدم یاعلی گفتم به سویت آمدم نوکر زهرا ندارد معطلی می گذارد سر به زانوی علی بنده ات را چون سلیمانی بخر نوکرت را بی پشیمانی بخر این گدا را بین مهمانی بخر عبد خود را در نجف آنی بخر من بهشتت را نمی خواهم خدا گر شوم دور از علی مرتضی بخشش آن سیئاتم را بده مستی صوم و صلاتم را بده خسته ام، امشب براتم را بده تشنه ام، آب فراتم را بده کاش می شد روزی چشمان ما یک سحر گریه میان کربلا @hosenih ** غربت خون خدا پیچیده بود این خبر در کربلا پیچیده بود اصغرش را در عبا پیچیده بود حرمله این نسخه را پیچیده بود آن گلوی نازکی که جان نداشت پیش مادر، سر به روی نی گذاشت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دوری از آغوش تو جز دردسر چیزی نداشت جاده ی بی عشق تو غیر از خطر چیزی نداشت لذت عصیان گذشت و ذلت آن مانده است معصیت جز بار حسرت بیشتر چیزی نداشت @hosenih آخر دست طلب از این و آن تحقیر بود رو به خلق انداختن غیر از ضرر چیزی نداشت من همانم که تمام روز عصیان کرده است آنکه در پرونده اش وقت سحر چیزی نداشت چشمهایم پر ولیکن کوله بارم خالی است بنده ات غیر از همین چشمان تر چیزی نداشت @hosenih ...  دست در دست کمان برد و نفس را حبس کرد نانجیب انگار جز تیر سه پر چیزی نداشت گریه اش تنها برای چند قطره آب بود ورنه بهر جنگجویی این پسر چیزی نداشت شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا