eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
309 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بی‌تاب رضا بودی و در تب بودی هرچند که از غصه لبالب بودی تو باهمه رنج‌ها که دیدی بانو برگی زکتابِ رنجِ زینب بودی شاعر: @dobeity_robaey
🔺راهکار آیت الله بهجت برای دفع ، رفع اختلاف بین زوجین و... استفاده از امام جواد علیه السلام ✅آیدی جهت سفارش @admiin_herz ✅فروشگاه حرز حسینیه https://eitaa.com/joinchat/127467707C01d6e87e2e
تقدیم به شهدای حرم آن شب که سعدی در گلستان گریه می‌کرد آن شب که حافظ هم غزل‌خوان گریه می‌کرد در مطلع ماه، آسمان رنگ عزا داشت آن شب هلال ماه پنهان گریه می‌کرد بر گنبد شاهِ چراغ آن پرچم سبز یک‌پارچه با کل ایران گریه می‌کرد در هجر زوّاری که دیگر برنگشتند بیش از همه دروازه‌قرآن گریه می‌کرد عطر شهادت با اذان در شهر پیچید گلدسته همدم با شهیدان گریه می‌کرد بر مشهدِ شاهِ چراغ آتش گشودند شیراز با شاه خراسان گریه می‌کرد تا حرمت موسی‌بن‌جعفر را شکستند معصومه در قم دل‌پریشان گریه می‌کرد در آن شب پاییز، ایرانِ غم‌انگیز یک‌ریز چون ابر بهاران گریه می‌کرد حب الوطن ایمان ایران را نشان داد آن‌سان که حتی هفتِ آبان گریه می‌کرد ... از این جنایت حزب شیطان خنده می‌زد جن و ملک بر حال انسان گریه می‌کرد مادر کنار کودک بی‌جانش افتاد تا پای جان بر پارۀ جان گریه می‌کرد طفل یتیمی بی‌امان در صحن می‌گشت از دیدن آن صحنه حیران گریه می‌کرد آن شب ضریح از قلب سوزان زار می‌زد هر زائری کنج شبستان گریه می‌کرد هنگامۀ پرواز، پر از دستش افتاد خادم زمین افتاد و دربان گریه می‌کرد آیینه‌های دل‌شکسته غرق خون شد هر آینه، هر خشت ایوان گریه می‌کرد آن شب زیارت‌ها مفاتیح الجنان شد با هر زیارتنامه، قرآن گریه می‌کرد ... یک نوجوان همراه عبدالله و قاسم از شوق جانان با دل و جان گریه می‌کرد ... باید که مقتل خواند اما با اشاره خاتم به انگشت سلیمان گریه می‌کرد.. :: آن شب دمید از خون طفل و پیر، لاله از هفت ساله بود تا هفتاد ساله وقتی گلوها با گلوله لاله‌گون شد ذکر حرم «انا الیه راجعون» شد حتی در اوج گریه نستوه ایستادیم ابری ولی محکم‌تر از کوه ایستادیم ما با شهادت افضل‌الاعمال داریم تا مطلع‌الفجر فرج چشم‌انتظاریم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کلافِ بازی دنیا، به صبر پیچیده‌ست ندیده، غصه‌ی آینده را نباید خورد شاعر: @dobeity_robaey
📡 جنگ است ولی شیوه‌ی آن خانه به خانه‌ست آرام و بدون تنش و محترمانه‌ست جنگ است ولی موشک و خمپاره ندارد مرموزترین جنگ جهانی زمانه‌ست جنگ است و در آن خواسته ناخواسته انگار پای همه با هر منش و فکر میان است در دست همه اسلحه‌ای رو به هدف هست جنگی‌ست پر از جاذبه، این جنگ رسانه‌ست جان‌ها همه محفوظ و جهان‌بینی‌شان نه سرها نه ولی مکتب و اندیشه نشانه‌ست مقصود فقط شبهه و تحریف حقایق آزادی و روشنگری خلق بهانه‌ست این جنگ عقیده‌ست و سلاح و ادواتش موسیقی و تصویر و کلیپ است و ترانه‌ست تکلیف من و توست نشستن به تماشا؟ باید که به پا خاست اگر پاسخ ما نه‌ست باید که به پا خاست و توفان شد و غرّید امروز که حساس‌ترین روز زمانه‌ست باید همگی اسلحه در دست بگیریم پیشانی جهل و کمر فتنه نشانه‌ست آتش شود و بر سر تحریف ببارد هرکس هدفش یاری منجی جهان است شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در حسرت مائیم و همین حسرت در خون نتپیدن ماندن وسط راه و به مقصد نرسیدن آنان که دویدند رسیدند به مقصود مائیم و زمین خوردن و دیگر ندویدن بازار غریبی است ، ضرر کرده ام ای عشق از آمدن و دیدن و یوسف نخریدن شمعی است شهادت که به سوسو زدن افتاد از پیله خوشا ! لحظه ی پروانه پریدن زنده است شهادت که پیاپی شده کارش در کالبد مرده ی ما روح دمیدن پرواز ‌، تو را می طلبد فرصت خوبی است از لانه نیفتادن و از شاخه پریدن از شمع و گل و ناله ی پروانه بیاموز « افروختن و سوختن و جامه دریدن » آزادگیِ بی تنِ بر نیزه چگونه است ؟! برخیز که حیف است چنین قد نکشیدن قد قامتِ ظهرِ عطش از پا نفتاده است ای سرو ! خوشا پا شدن و قد نخمیدن مائیم و قراری که قرار است بیاید مائیم و همین حسرت دلدار ندیدن بگذار بمیریم و بسوزیم و برآییم از آتشِ خاکسترِ ققنوس شنیدن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رو به پیری می رود هر روز نوکر بیشتر گرد پیری می نشیند روی این سر بیشتر همت حی علی خیر العمل کمرنگ شد خیر در پرونده ام دارم ولی شر بیشتر آی آقای عزیزِ ما بیا برگرد که... دور از تو می‌شوم هر روز بدتر بیشتر از من این من را بگیر و چشم گریانم بده چون مقرب می‌شوم با دیده‌ی تر بیشتر دیرتر در وا کنی، بر من تفضّل کرده‌ای دوست دارم که بمانم پشت این در بیشتر یا عزیز الله ما را هم به زهرا وصل کن وصل کن ما را به قدر و نور و کوثر بیشتر هر کسی دارد ارادت به علیِ مرتضی_ پشت او بوده دعای خیر مادر بیشتر قدر زهرا را کسی نشناخت غیر از مرتضی قدر او معلوم می گردد به محشر بیشتر ** دلخوریم از اهل یثرب، از علی نشناس‌ها دلخوریم این روزها از کوچه،... از در بیشتر آتش اول چوب را سوزاند، اما فکر کن: عمدتاً آتش اثر دارد به معجر بیشتر شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
✅ کانال اشعار آیینی حسینیه در : 🍃 https://rubika.ir/hosenih ✅کانال تک بیتی، دوبیتی و رباعی‌های حسینیه در : 🍃 https://rubika.ir/dobeity_robaey
هموطن نقشه ی ایرانو ببین تا برات بگم کجاییم الان سرمون تو ابرای گیلانه پاهامون تو آب گرم عمان توو تموم شهرای این نقشه دلمون مثل یه پازل، پخشه می دونی معلم ما چی می گفت؟ : دلو بخششم کنی، یک بخشه دلی که می لرزه کرمانشاهه دلی که می سوزه خوزستانه اینو یادت باشه پاره ی تنم اینا پاره ی تن ایرانه دو برادر تو دل این نقشه ست سیستان جفت بلوچستانه این دیار ساده که می بینی زادگاه رستم دستانه ترک،لر،فارس،عرب،کرد،بلوچ همه ی اینا واسه ما یکی ان زبون مشترک ما عشقه قارداش و برار و کاکا یکی ان هر یه شهری که توی این نقشه ست یه خیابون توو دل تهرانه میون دلای ما مرزی نیست مرز دلتنگی ما مهرانه مث قالیچه ی کرمونی باش قیمتی تر شو اگه پا خوردی ارگ بم باش، مث مرد بمیر اگه با یه زلزله جا خوردی یه سی و سه پل بساز با عشقت اگه بینتون جدایی افتاد باز کن پنجره ی شیرازو تا بوی بهارنارنج بیاد جمله ی "یاشاسین آذربایجان" یا شعار " هر بژی کوردستان" تو لغتنامه ی ایرانی ها همشون یه معنی میدن: ایران هموطن! هرجای ایران رفتی دیدی غم توی دلت می ذارن برو مشهد، همه ی این شهرا یه حسینیه توو مشهد دارن شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
، چه جای غم که زمستان دم از بهار نزد اسیر جهل شده و سر به چشمه سار نزد چه جای غم که کلاغِ سیاه همسایه سری به سبزی این سرو پایدار نزد دلم برای لجن خوار برکه می سوزد که در مسیر غزل تن به آبشار نزد قلم، زبان شکایت اگر که باز کند گلایه میکند از آنکه که حرف یار نزد به آفتاب قسم در سیاه چال افتد کسی پرده ی اوهام را کنار نزد به جنگ و صلح سر از هر منافقی برداشت علی که تیغ به غیر از رضای یار نزد نمیشود که دم از سید شهیدان زد ولی از آن همه ظلم یزید جار نزد حسینی است کسی که مسیر عزت را صبور ماند و دمِ فتنه ها کنار زد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عاشقی هستم که نامم را به نان نفروختم قهر پیران را به ناز صد جوان نفروختم مثل بعضی ها برای عشق کم نگذاشتم مثل بعضی ها محبت را گران نفروختم آب و نان خشک بزم دوستانم را به این سفره های رنگ رنگ دشمنان نفروختم گرچه با کفتارها در یک قفس بودم ولی شیر ماندم هیبتم را رایگان نفروختم مرغ باغ ما شرف دارد به غاز دیگران مرغ باغم را به غاز دیگران نفروختم اسمانی کوچکم میخواست این دنیا ولی من شکوهم را به نرخ این دکان نفروختم آه ایرانم من آنکه اشک و بغض خویش را به فریب پوچ لبخند جهان نفروختم گربه ام* گرچه پر از زخم است اما هیچ وقت گربه ام را به پلنگ دیگران نفروختم شاعر: *اشاره به نقشه ایران © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
4_6005882391833349490.mp3
20.43M
به امیرالمؤمنین(ع)، من پای تو هستم، حتی اگه هیچ‌کس، پای تو نمونه قدرتو می‌دونم، حتی اگه هیچ‌کس، قدرتو ندونه حق تویی حتی اگه؛ دور تو خلوت بشه حتی اگه توی شهر، بهت اهانت بشه عاشقتم؛ هرچن که بشم محکوم عاشقتم؛ ای مقتدر مظلوم ..................................... راه حق برا من، اون مسیریه که، یاورش تو باشی اولش تو باشی، آخرش تو باشی، رهبرش تو باشی کعبه طوافم نشه؛ روزشو سر می‌کنه هرکی جدا شه ازت؛ خودش ضرر می‌کنه عاشقتم؛ ای عشق غیور من عاشقتم؛ تنهای صبور من ..................................... می‌دونم عزیزم، طعنه‌ها دروغا، غم به دل می‌ذاره نعره‌های باطل، رفتنیه اما، حق ادامه داره عینِ گلستون میشه، خونۀ پر دود ما می‌رسه آخر یه روز، مهدیِ موعود ما عاشقشم؛ جولان میده تُو خیبر عاشقشم؛ وقتی میگه یاحیدر شاعر: مداح: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
دل و روح ما، سر و جان ما، "لِتُرابِ مَقْدَمِكَ الفِدا" "عَظُمَ الْبَلاء، بَرِحَ الْخَفَا"، "فرج" است راه نجات ما همه ناتوان، همه روسیاه، همه در کشاکش راه‌وچاه همه تا کمر به گِل گناه، خِجِلیم، "وَانْکشَفَ الْغِطَا" نه‌رسیده شام‌غمی به‌سر، نه‌رسیده از سحری خبر نه‌کسی به‌فکر کسی‌دگر، تو بیا که "وَانْقَطَعَ الرَّجا" نه‌کسی هوایی فیض‌رب، نه به‌فکر واجب‌ومستحب "ظَهَرَ الفَسادُ بِما کسَب"، تو بیا که تازه شود هوا غم شام و کوفه و کربلا، شده داغ جان تو سال‌ها که هرآن‌صباح و هرآن‌مساء،"بَدَلَ الدُّموعِکَ بِالدِّماء" گله و شکایت خویشتن، به کجا برد دل تنگ من؟ تو بیا سری به‌دلم بزن، که تو "مُستَعانی‌و‌مُشتَکی" تو بیا که سر بزند بهار، به خزان دائم روزگار به جهان ما برکت بیار، که "بِیُمْنِکَ رُزِقَ‌الْوَرىٰ" تو بیا که عهدِ وفا شود، دل خلق جای خدا شود که زمان صلح‌وصفا شود، "بِجَمالِکَ کَشَفَ الدُّجىٰ" تو بیا و چاره‌ی نو بساز، که به ما شود در صبح باز شب عاشقان تو بس دراز...، "وَ بِنورِ وَجهِكَ مُنتَهىٰ" شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رویِ دوشِ خود، فقط بارِ غمش را خواستیم هرکه چیزی خواست؛... ما هم، ماتمش را خواستیم اشک می‌ریزیم...؛ ما با اشک، بالا می‌رویم پس فقط گریه، به زیرِ پرچمش را خواستیم از خودش درخواست کن، کم، می‌شود اینجا زیاد، از سرِ خوانِ شهِ عطشان، کمش را خواستیم خوش به حالِ هرکه شد، فانیِ راهِ سرخِ عشق عاقبت، سرباختن، در مَقدمش را خواستیم درد داریم از غمِ دلدار، دردی جانگداز ما از آن‌که، درد داده، مرهمش را خواستیم دیدنی‌های جهان، مالِ شما، ای اهلِ خاکِ ! ما فقط در این جهان، درد و غمش را خواستم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
عمری است رعیتش همگی بهره برده اند از خیر و رحمتش همگی بهره برده اند "آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند" از خاک تربتش همگی بهره برده اند آن نوکران که در دل خاک آرمیده اند ذیل شفاعتش همگی بهره برده اند ما که به جای خویش، رسولان و اولیاء از نور خلقتش همگی بهره برده اند صاحب پیاله های بهشتی، برای قرب از چای هئیتش همگی بهره برده اند عابس، بُریر، جُون، حبیب، ابن عوسجه تحت ولایتش همگی بهره برده اند اصحاب یک به یک به مواسات، شهره اند از سختی عطش، همگی بهره برده اند ** خالی نمانده دست کسی بین قتلگاه هنگام غارتش، همگی بهره برده اند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از دست دوتا پای فلج خسته شديم از راه دراز و بار کج خسته شديم در عشق، هزار دسته‌گي افتاده‌ ست عَجِّل لِوَلیَّکَ الفَرَج! خسته شديم! شاعر: @dobeity_robaey
با برادر زیارت آمده بود دست در دست مادر و پدرش وقت ناب اذان، غروبِ حرم مثل باغ بهشت در نظرش ناگهان با صدای غُرّش تیر ریخت آرامش دعا بر هم باغی از لاله و شقایق شد سنگ‌فرش رواق‌های حرم نالۀ یا حسین و یا زهرا و صدایی که در فضا پیچید پسرم آرتین خداحافظ بغض در بین لحظه‌ها پیچید مادر افتاده در کنار پدر آرشام آن‌طرف سراپا خون نقش بسته به سنگ‌فرش حرم جمله‌ای که نوشته شد با خون: به کدامین گناه کشته شدند؟ پانزده تا کبوتر مظلوم در حضور غریب شاهچراغ تازه شد داغ بی‌سر مظلوم شیعه در طول قرن‌ها بسیار داغ ها دیده ، شعله‌ور شده است چه پسرها که دیده داغ پدر چه پدرها که بی پسر شده است نسل سلمان، ابوذر و عمار از تبار شهادت و دردیم بارها از میان شعلۀ قهر مثل ققنوس سر بر آوردیم شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
📣 حجت‌الاسلام عالی ✅محکم ترین و معتبرترین حرزها حرز امام جواد علیه السلام است.. ✅آیدی جهت سفارش @admiin_herz ✅فروشگاه حرز حسینیه https://eitaa.com/joinchat/127467707C01d6e87e2e
خدا از ما نمی‌گیرد دعای خیر مادر را خودش دارد هوای کشور موسی‌بن‌جعفر را شاعر: @dobeity_robaey
ای کاش وقتی شعله ور شد در، نیفتد افتاد اگرهم، بر روی مادر نیفتد زهراست آن بانو که بین دود و آتش یک لحظه حتی چادرش از سر نیفتد افتاد بین شعله ها کوثر که یک وقت شعله به موی ساقی کوثر نیفتد ای کاش در وقت هجوم لاله چین ها از شاخه ی گل، غنچه اش آخر نیفتد "فضه خُذینی" یعنی ای فضه بیا تا صدیقه در مقتل به دردسر نیفتد ای کاش وقتی می بَرد دشمن علی را بر روی زهرا، دیده ی حیدر نیفتد افتاده ناموسش زمین، آخر چگونه... جسمش به لرزه، فاتح خیبر نیفتد؟! می سوخت ای کاش آن غلاف و صاحبش تا از کار، دستِ نفس پیغمبر نیفتد همسایه ها گفتند با فضه، محال است زهرا دگر برخیزد از بستر، نیفتد شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🏴 به یاد شهدای حرم اشک میریزد به همراهِ من و دور و برم این بلا هرگز نخواهد رفت از یادِ حرم یک حرامی آمد و یک عده را ناکام کرد آمد و انسانیت را سخت قتل عام کرد ساحتِ امنِ إلهی لحظه ای آشوب شد حال یک مادر کنارِ طفل، نامطلوب شد جان سپردند و چه زیبا زنده میشد نامشان با شهادت شد بدونِ وقفه شیرین کامشان بار اول نیست اینگونه جسارت میشود با هجومی هر چه در راه است غارت میشود بار اول نیست ظالم می کُشد مظلوم را زن به چشم خویش می بیند هجومی شوم را شعله ور از آهم و میسوزم از دردِ فراق میرود سمتِ مدینه روضه از شاهِ چراغ یک نفر نامرد، اینجا قاتلِ بی درد بود پشت درب خانهٔ حیدر چهل نامرد بود داغ، حمله ور شد و آب و گِلم آتش گرفت چادری را غرق خون دیدم دلم آتش گرفت سوختم از روضهٔ مادر که حالش زار شد آه یا فضه خذیني گفت و چشمش تار شد حملهٔ مسمار با دردی عجینَش کرده بود ضربه های بیهوا بستر نشینَش کرده بود وای از بغض و مدارا و سکوتِ ذوالفقار وای از وقتِ مرورِ اتفاقی ناگوار درد دارد همسری از دستِ خود خسته شود آه از مردی که دست و بالِ او بسته شود از غضب پُر شد ولی از سینه فریادش نرفت ازدحام ِ پشتِ «در» یک لحظه از یادش نرفت آه از پهلوی زخمی! آه از روی کبود زنده میشد در مَشامش لحظه لحظه بوی دود پیش چشمش همسرش را بر زمین انداختند آیه های کوثرش را بر زمین انداختند حالِ خوبِ سابقش اینروزها تغییر کرد خاک و خونِ چادر زهرا(س)علی(ع) را پیر کرد! شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🍃در خواست یکی از زائرین محترم حسینیه برای دعا جهت شفای عاجل مادر بزرگوارشان
ما چه می فهمیم اندوه در و دیوار را ما چه می فهمیم اشکِ چشم های تار را ما چه می فهمیم وقتی مادری در آتش است پهلویش طاقت ندارد داغیِ مسمار را مانده ام امشب بگویم از غلاف و کوچه ها یا بگویم داستان میخ کج رفتار را پشت در غوغا شده، ای کاش زینب نشنود طعنه های مردکِ بی شرمِ بی مقدار را آتش آورده ست پشت خانه ی وحی خدا با خودش همراه کرده بی حیا، اشرار را کینه هایی را که در دل داشت در پا جمع کرد.. زد ولی انداخت از پا حیدر کرار را ما چه می فهمیم از این داغ وقتی مجتبی دیده با چشم خود این داغ مصیبت بار را شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در میان خلق با او بوده هم‌سر فاطمه از ازل ساقی علی بوده ست، کوثر فاطمه نام زهرا می درخشد در میان اهل بیت سیزده معصوم ما دُرّند، گوهر فاطمه چون کلام حق که با "هُم فاطِمَه" آغاز شد در میان پنج تن هم بوده محور فاطمه در بهای آفرینش از نبی و از علی با حدیث قدسی "لولاک" شد سر فاطمه هردو یک روحند اما در دوتن، با این حساب فاطمه شد حیدر کرّار و حیدر فاطمه سیب در معراج با دست پیمبر شد دو نیم نیم آن شد ذوالفقار و نیم دیگر فاطمه مرتضی با ذوالفقار انگار جولان می دهد خطبه خوانی می‌کند تا روی منبر فاطمه هر خطیبی که دم از فضل و دم از ایثار زد انتهای منبر او ختم شد بر فاطمه هرکسی در روضه های بچه هایش کار کرد پاسخش را می دهد چندین برابر فاطمه بر قلوب شیعیان مهر شفاعت می زند می تکاند چادرش را روز محشر فاطمه شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e