حضرت ام کلثوم.mp3
13.59M
#حضرت_ام_کلثوم_س_مدح_و_مصائب
🏴 تحقیقی پیرامون شخصیت والای حضرت ام کلثوم (سلام الله علیها)
1⃣ آیا میدانید همسر ایشان چه کسی بوده است؟
2⃣آیا میدانید همسر ایشان در کربلا به شهادت رسیده است؟
3⃣ برخورد حضرت ام کلثوم و حفصه !!!!
✔️در این صوت میتوانید مطالب بالا و برخی مصائب حضرت ام کلثوم سلام الله علیها را بشنوید.
▪️محقق و راوی: حجتالاسلام #محسن_حنیفی
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_کلثوم_س_مصائب
از حسن هرچه که در مرثیه کمتر سخن است
ام کلثوم غریب است چنانکه حسن است
غمش آنقدر بزرگ است که یک روضه ی آن
مثنوی گر بشود دفتر هفتاد من است
شیر دل می شود آن مرد که فرزند علی است
دختر فاطمه هر کس بشود شیر زن است
زینب دیگری از کرببلا رفت به شام
دختر دیگر زهراست که دور از وطن است
کربلا دید زنی را که قد افراشت و شد
مرثیه خوان حسینی که بدون کفن است
خیمه می سوزد و او حال عجیبی دارد
شاهد آتش در ، باخبر از سوختن است
شام بازار بدی دارد و گرز سخنش
هرکجا حرف کنیز آمده دندان شکن است
روضه خوان همه ی مرثیه ها شد مثلاً
روضه ی چوب میان آمده ، حرف از دهن است
شاعر: #محسن_ناصحی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_زمان_عج_مناجات
#حضرت_ام_کلثوم_س_مصائب
گلوی هجر فشردم که داده آزارم
فراق یار چه کرده است با دل زارم
سلام صبح امیدم، سلام مطلع فجر
هنوز منتظر صبح روز دیدارم
برای من که گدایم جهان نمی ارزد
اگر ز دامن لطف تو دست بردارم
به اینکه آبرویم ریخته نگاه نکن
نگاه کن چقدر بی پناه و ناچارم
گره به کار من افتاده است بازش کن
مرا ز خانهء خود رد نکن گرفتارم
کسی نبودم و قدر و بها به من دادی
کسی نبوده بجز فاطمه خریدارم
تمام نوکریم را به روضه مدیونم
تمام زندگیم را به تو بدهکارم
صدای خواهر زینب می آید از کوفه
دوباره سینه زن خواهر علمدارم
هنوز گریه کن کوچه های شام و یهود
هنوز مضطر راه شلوغ بازارم
شاعر: #رضا_دین_پرور
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_کلثوم_س_مدح_و_مصائب
از اول که مهرگدایی به ماخورد
گذار دل ما به این کوچه ها خورد
سرهرکه بر خاک پای شما خورد
به تعبیر بهتر به عرش خدا خورد
تو و من همیشه امامیم و ماموم
دخیلم دخیل تو یا ام کلثوم
خدا ریخته در تو لیلا شدن را
تجلای انا فتحنا شدن را
وجود علی نفس زهرا شدن را
و در عین زن بودن آقا شدن را
پر چادر تو نماد وقار است
زبانت برنده تر از ذوالفقارست
سر سفره ی نان و شیرت علی بود
نمک گیر خیر کثیرت علی بود
اسیرش تو بودی اسیرت علی بود
مجیرش تو بودی مجیرت علی بود
تو ماهی! به شب احتیاجت دروغ است
و با کافران ازدواجت دروغ است
بخوان خطبه ای تا مسلمان بسازی
ابوذر بسازی و سلمان بسازی
به وقتش ازآتش گلستان بسازی
ز تو برمیاید که طوفان بسازی
سخن گفتی و ما به جایی رسیدیم
به اندیشه ی کربلایی رسیدیم
غم از روزگارتو آخر چه میخواست؟
دلت را که سوزاند دیگر چه میخواست
فراغ برادر ز خواهر چه میخواست
دل سنگ یک خنجر از سر چه میخواست
چه دیدی زمانیکه گودال رفتی
که یک دفعه اینجور از حال رفتی
سری ذبح شد معجری رفت غارت
النگوی هر دختری رفت غارت
عبایی و انگشتری رفت غارت
و پوشیه خواهری رفت غارت
پر و بال پروانه ها چیده میشد
لباس تن شاه دزدیده میشد
حرم امنیت داشت اما به هم ریخت
سر حمله ی بی حیاها به هم ریخت
عقیله زمین خورد و دنیا به هم ریخت
غرور تو با ضربه ی پا به هم ریخت
هزاران مغیره و هشتاد زهرا
دوباره لگد،داد و فریاد،زهرا
به بازار رفتی و بازار پر بود
بمیرم برایت.........................
دراطرافتان مردم آزار پر بود
نگاه حرامی اغیار پر بود
اگرچه شکستی و دیگر خمیدی
تو هم غیر زیبایی اصلا ندیدی
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_کلثوم_س_مصائب
امشب برایت محتشم ها دم گرفتند
با مرثیه ها مجلس ماتم گرفتند
ای خواهریوسف ! برای سوی چشمم
از خاک زیر پای تو مرهم گرفتند
پلکی زدی حوا و هاجر آفریدند
از آستین ات ساره و مریم گرفتند
از معجر تو پرده ی کعبه در آمد
از چشم هایت چشمه ی زمزم گرفتند
نور تو را ای بضعة الزهرا یقیناً
از سینه ی پیغمبر اکرم گرفتند
محتاج تو هستند فردای قیامت
لطف تو را آنها که دست کم گرفتند
رویش سیاه آن کس که رویت را زمین زد
پوشیه ها از غربت تو غم گرفتند
در شام و کوفه این رباب و فضه بودند
زیر بغل های تو را باهم گرفتند
**
تزویج تو با گرگ یثرب حرف مفت است
ناموس داران آنچه را گفتم ، گرفتند
شاعر: #علیرضا_خاکساری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_کلثوم_س_مدح_و_مصائب
می نویسم به اذن ثارالله
از زنی با وقار همچون ماه
راوی صادق بنی هاشم
از علوم خفی حق آگاه
مهد علم و مفسر قرآن
کوه عصمت، مقرب درگاه
چون حسین و حسن سخاوتمند
مثل زینب صبور آل الله
مثل زینب بلا چشیدن را
ام کلثوم بوده خاطرخواه
با صلابت مبارزه می کرد
با سلاح دعا و اشک و آه
خطبه مانند مرتضی می خواند
خطبه هایی پر از غم جانکاه
مدح او را بس است چون بوده
دختر فاطمه، سخن کوتاه
دختر دوم ولی خدا
ام کلثومِ حضرت زهرا
آن قدر داغ و دردسر دیده
قد کمان و نحیف گردیده
بعد داغ غم رسول الله
یاس را در دل شرر دیده
وسط کوچه ی بنی هاشم
یک نفر به چهل نفر دیده
خاک غم روی چادرش مانده
چون شکاف سر پدر دیده
جگرش پاره شد کنار حسن
طشت لبریز از جگر دیده
چادر خواهر بزرگش را
وسط خیمه شعله ور دیده
لب گودال بر زمین خورده
غارت جسم محتضر دیده
کوفه و شام پر بلا رفته
بر سر نیزه ها قمر دیده
نیزه ها را ببر از این جا شمر
دور کن چشم بیحیا را شمر
با دلی پر شراره و گریان
لقمه ها را گرفت از طفلان
خطبه اش شام و کوفه را لرزاند
دشمنش شد از این بیان حیران
داغ بازار شام را حس کرد
وسط چشم های بی ایمان
با دو چشم خودش تماشا کرد
خیزران خورد بر لب و دندان
رفت ویرانه ای که شامش بود
سرد و روزش جهنمی سوزان
گریه می کرد پا به پای رباب
تا دهد بر دلش سر و سامان
چه فراقی کشید این خواهر
اربعین بود آخر هجران
درد، این است قدر این بانو
مانده حتی میان ما پنهان
ما بدهکار ام کلثومیم
عبد دربار ام کلثومیم
شاعر: #محمدجواد_شیرازی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_کلثوم_س_مدح_و_مصائب
هرچند از خورشیدها کم مینویسیم
حالا ولی با اشک نم نم مینویسیم
با اسم بی بی اسم اعظم مینویسیم
آری ز بانوی محرم مینویسیم
در دادگاه عشق محکومیم صدشکر
از نوکران ام کلثومیم صدشکر
زهرا و احمد بود علی مرتضی بود
ام المصائب بود و هم ام البکا بود
سرتا به پا مستغرق ذات خدا بود
پشت ولی الله وقت فتنه ها بود
چادر زجنس غیرت زهرا به سر کرد
با خطبه هایش شام را زیر و زبر کرد
آیات قران است سرتاسر کلامش
جبریل سرخم میکند از احترامش
عقل ضعیف ما کجا درک مقامش
دارد تفاوت با همه نوع قیامش
گمنام شد اما کرامت تام دارد
تا به ابد حق گردن اسلام دارد
به مردی این زن زمانه زن ندیده
اوج جلالش را زمین قطعا ندیده
مثلش کسی در مرثیه خواندن ندیده
یکروز خوش در زندگی اصلا ندیده
یادش نرفته روضه ی بیت الولا را
میخ و زمین افتادن خیرالنسا را
هم کربلا رفته ست هم گودال رفته
هم به کنار پیکری پامال رفته
هم مثل زینب سوخته از حال رفته
هم ذوالجناح آمد، به استقبال رفته
شلاق درهم کرد حال پیکرش را
بردند دزدان وقت غارت....
بسته به هم بودند زنها بین کوفه
خیلی کتک خوردند اما بین کوفه
دائم به راه افتاد دعوا بین کوفه
هی پخش میکردند خرما بین کوفه
همراه زینب کوچه هارا فتح میکرد
برداشت پرده از رخ کوفی نامرد
در شام اصلا قامتش مثل کمان بود
آنقدر لاغر بود دیگر ناتوان بود
آواره ی هرکوچه و بی آشیان بود
راهی بسوی مجلس نامحرمان بود
چه روضه هایی قسمت بانوی دین شد
بالانشین آسمان ویران نشین شد
شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_کلثوم_س_مدح_و_مصائب
قطره به قطره راهی دریا شدن کم نیست
نوکر شدن ، سلمان شدن ، منّا شدن کم نیست
اصلا گدایی همین بانو بزرگم کرد
با دست خالی اینقدر آقا شدن کم نیست
محض گل رویش خدا خلق عوالم کرد
تنها دلیل خلقت دنیا شدن کم نیست
علم لدن را یادگار از جد خود دارد
عالم به علم عالم معنا شدن کم نیست
اصلا از آنجایی که او زِینِ أَبِ ثانی ست
باید بگویم زینت بابا شدن کم نیست
در جان دختر حُسن مادر میکند جلوه
حانیه و حنانه و حسنا شدن کم نیست
باید که کوثرزاده را کوثر صدایش کرد
آیینه ی صدیقه ی کبری شدن کم نیست
مادر به اولادش دلش گرم است ، بی تردید
چشم و چراغ خانه ی زهرا شدن کم نیست
حوریه ای از حوریان دامن زهراست
إنسیه ی إنسیة الحورا شدن کم نیست
از برکت زانو زدن در محضرش یک عمر
ساره شدن، هاجر شدن ،حوا شدن کم نیست
مریم به هرجایی رسید از خادمی اوست
قطعا کنیز دختر مولا شدن کم نیست
در باطن او نور عصمت میشود پیدا
الگوی زهد و پاکی و تقوا شدن کم نیست
بی شک پناه حجت حق زینب کبری ست
با این مراتب زینب صغری شدن کم نیست
با یک نظر بر چهره ی ماه بنی هاشم
پی میبری تاج سر سقا شدن کم نیست
حبل المتین ام ریشه های چادر بی بی ست
مصداق ناب "عروة الوثقی"شدن کم نیست
زهرا و اولادش شفیع المذنبین هستند
از شافعان محشر فردا شدن کم نیست
مرثیه اش اشک ملائک را در آورده
مرثیه خوان عصر عاشورا شدن کم نیست
با لشگر آمد کربلا بی لشگرش کردند
یک نصف روز و این همه تنها شدن کم نیست
خارمغیلان ، ظلمت شب، سایه ی دشمن
شب تا سحر آواره ی صحرا شدن کم نیست
شش ماه بعد از واقعه روی پر و بالش
از زخم های کعب نی پیدا شدن کم نیست
موی سپید و چشم تار و زانویی خسته
در زیر بار درد و غصه تا شدن کم نیست
با یاد عصر روز عاشورا زمین خوردن
یا با عصا از بستر خود پا شدن کم نیست
شاعر: #علیرضا_خاکساری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_کلثوم_س_مدح_و_مصائب
ای زینب دوم محمد
زهرای دگر به بیت احمد
چون خواهرخویش هست زهرا
قرآن علی به دست زهرا
مظلومه و دختر دو مظلوم
مشهور به نام ام کلثوم
ریحانه مادر ولایت
همسنگر خواهر ولایت
توحید ز منطق تو پیروز
هفتادو دو داغ دیده یک روز
عصمت ز تو اعتبار دارد
زینب به تو افتخار دارد
در دُرج حیا دُرِّ حسینی
حَقّا که تَفاخُر حسینی
تو مادر عرش در زمینی
تو دخت امیر مؤمنينی
آتش به دل عدو فشاندی
در کوفه و شام خطبه خواندی
ای پاره ی آیه های تطهیر
ای در نفست صدای تکبیر
سر تا قدمت همه فروغ است
حوریه و دیو این دروغ است
تو دختر دختر رسولی
سر تا به قدم همه همه بتولی
حیدر که بود ولی ذوالمن
هرگز ندهد تو را به دشمن
ای اختر آسمان عصمت
ای بانوی قهرمان عصمت
یک خاطره از تو یاد دارم
وصفش همه هست افتخارم
دروازه شام بود و محشر
سرها سر نیزه بود یکسر
جمعیت و رقص و چنگ و دف بود
گه زخم زبان و گاه کف بود
شاعر: استاد #غلامرضا_سازگار
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_کلثوم_س_مدح_و_مصائب
وقتی که عالم با وجودت آبرو داشت
باید برای بردن نامت وضو داشت
بیت علی یک عمر با تو رنگ و بو داشت
زهرا دمادم دیدنت را آرزو داشت
عصمت ز سیمای تو معلوم است معلوم
ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم
روح دعا ،أخت الوفا، بنت الوقاری
روح ادب زهرا نسب حیدر تباری
مثل علمداری ، شکوهی ، اقتداری
مانند زینب خواهرت همتا نداری
پروردهء دست عطوف چند معصوم
ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم
نقش تو در کرببلا انکار، هرگز
چون خواهرت تسلیم استکبار ، هرگز
در راه کوفه تو بگو یکبار ، هرگز
زینب نشد بی یاور و غمخوار، هرگز
ای خواهر کوچکترِ ارباب مظلوم
ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم
بر ناقه، اطفال برادر را نشاندی
یک لحظه از احوالشان غافل نماندی
خاک از لباس و چادر خواهر تکاندی
مانند زینب جایِ جایش خطبه خواندی
کاخ بنی شیطان به ذلت گشت محکوم
ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم
ای همسفر مانند زینب با سرِ یار
ای همقدم با خواهرت در کوچه بازار
ای مثل خواهر سنگ کوفی خورده بسیار
ای ساقی لب تشنگان بعد از علمدار
یک عمر با این روضه گریانیّ و مغموم
ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم
یادت نرفته کربلا رنجی که دیدی
از خیمه ها با زینبت بیرون دویدی
بی بی نمی دانم به تلّ ، آیا رسیدی؟
دیدی خودت یا اینکه از زینب شنیدی
با چکمه زد بر سینه اش آن دشمن شوم
ای دختر شیر خدا یا ام کلثوم
شاعر: #مهدی_مقیمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_کلثوم_س_مدح_و_مصائب
ای پلههای منبر تو آسمانها
پامنبری روضههایت، روضهخوانها
مثل امیرالمؤمنینی، خطبههایت_
پیچیده در گوش زمانها و مکانها
ای سایهبان عصمت تو ماه و خورشید
ای در پناه غیرت تو ارغوانها
هر تازیانه خطی از غمنامهات بود
ای شانههایت شرح حال نیمهجانها
همراه زینب بین گودال تفحص
گشتی به دنبال نشان از بینشانها
همراه زینب در هجوم سنگ و آتش
بودی پناه بیپناه الامانها
همراه زینب روضههای باز دیدی
بازارها، رقاصهها، آوازخوانها
شاعر: #محمد_بختیاری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_کلثوم_س_مدح_و_مصائب
چه خوب آموختی تحت لوای مادرت باشی
تمام عمر زیر سایهی تاج سرت باشی
صدف باشی و بی اندازه فکر گوهرت باشی
خودت میخواستی تحتالشعاع خواهرت باشی
نوشتی در کتاب فاطمیون خط به خط زینب
قدم برداشتی گفتی فقط زینب، فقط زینب
مدینه ازحسن هم یک نفر مظلومتر دارد
همان خواهر که از حال دل خواهر خبر دارد
فدای امکلثومی که فرمان از پدر دارد
که جای خویش زینب را همیشه در نظر دارد
برای یاری زهرا، دو دم را مرتضی آورد
علی میخواست تا زینب دوتا باشد، تو را آورد
قسم بر غربت تاریخ؛ این ترفند ممکن نیست
دروغ محضشان کافیست؛ این پیوند ممکن نیست
علی باشد به این وصلت رضایتمند؟ ممکن نیست
به تیغ خشمگین مرتضی سوگند؛ ممکن نیست
فلانی را بگو شهر نبی دروازهای دارد
نمیداند مگر که هرکسی اندازهای دارد
دراین مکتب که حفظ شأن کعبه میشود لازم
تویی کعبه، که گرد تو جوانان بنیهاشم
برادرزادههایت از ادب پیش تو چون خادم
حجابت قامت اکبر، رکابت زانوی قاسم
چنان عباس، جانت از وفاداری لبالب بود
که بعد از کربلا کارت علمداری زینب بود
شنیدم ساربان نامهربانی کرده با سرها
سوار ناقه خواهرها، سوار نی برادرها
چهل منزل شدی سنگ صبور داغ مادرها
چهل منزل کشیدی خار از پای کبوترها
گَمانم خوب فهمیدی پریشانی زینب را
که بستی باسکینه زخم پیشانی زینب را
بمیرم، در شلوغیهای شام آنچه نباید، شد
خودت دیدی که راه کاروان یک مرتبه سد شد
همینجا بود که حال عروس مادرت بد شد
نه....از دروازهی ساعات باید زودتر رد شد
رباب آنجا که دائم آه حسرت میکشد اینجاست
و جایی که ابوفاضل خجالت میکشد اینجاست
شاعر: #مجید_تال
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_کلثوم_س_مدح_و_مصائب
هر کس در این دنیا تو را باور ندارد
در روز محشر سهمی از کوثر ندارد
بنت علی، صدّیقه ی صغرای زهرا
زینب به جز تو خواهر دیگر ندارد
می خواستی تاریخ هم از تو نگوید
شرح ادب فصلی از این بهتر ندارد
شرمنده شد از یاس و لاله ، دید شاعر
شعری برای داغ نیلوفر ندارد
در کربلا آیینه دار عون بودی
عاشق که باکی از غم همسر ندارد
دیدی میان علقمه محشر به پا شد
ساقی دشت کربلا ساغر ندارد
دیدی که تیر حرمله شش ماهه را کُشت
دیدی عروس فاطمه اصغر ندارد
از ماجرای سخت قتل صبر گفتی
کس ، طاقت این زجر دردآور ندارد
تو سفرهدار روضه های کربلایی
روضه بخوان از پیکری که سر ندارد
همراه خواهر گوشه ی مقتل شکستی
دیدی که جای بوسه آن حنجر ندارد
ای روضه خوان روضه های شاه مظلوم
پرده نشین کربلا یا امّ کلثوم
شاعر: #اسماعیل_شبرنگ
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_ام_کلثوم_س_مدح_و_مصائب
همین که دختر شیر است و خواهر شیر است
بدیهی است بیانش شبیه شمشیر است
برای شیرزن عصر خود شدن کافیاست
همین که خون علی در رگش سرازیر است
ظهور دیگری از فاطمهست وقتی که
برابرش همهی فتنهها زمینگیر است
محال بوده که با کفر همنشین باشد
کسی که آینهی آیههای تطهیر است
اگر اسیر خطابش کنم زبانم لال...
که شیر شیر بماند اگر به زنجیر است
هزار داغ به جانش نشست در یک روز
عجیب نیست اگر در جوانیاش پیر است
برای از نفس افتادنش همین کافیاست
که روبروش سری روی نیزه تصویر است
شاعر: #مجتبی_خرسندی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_مدح_و_ولادت
روشن جهان ز نام تو یا باقرالعلوم
نشناخت کس مقام تو یا باقرالعلوم
هستیم ما غلام تو یا باقرالعلوم
مؤمن به هر کلام تو یا باقرالعلوم
عمری ست درس عشق در این خانه خوانده ایم
نور کلام توست اگر شیعه مانده ایم
روشن ترین ستاره ی دنیای معرفت
ای در حدیث ناب تو دریای معرفت
در محضر تو ای گل رعنای معرفت
زانو زده جهان به تماشای معرفت
مهر تو بوده است صراط جهانی ام
مدیون باقر است همه زندگانی ام
ما پای منبرت به سعادت رسیده ایم
ما با تواییم اگر به هدایت رسیده ایم
هستیم زنده چون به ولایت رسیده ایم
دنبال نور عشق به هیأت رسیده ایم
علم از کلام توست نفس می کشد هنوز
آری به نام توست نفس می کشد هنوز
غرق اند اهل علم به دریای منبرت
چون قطره ای ست علم همه پای منبرت
نوری جهان نداشته منهای منبرت
ما را ببر همیشه به ژرفای منبرت
ای سایه سار جنت الاعلا بقیع تان
محراب آسمانی دنیا بقیع تان
ای آبروی علم، جهان وام دار تو
حرفی نداشتند بزرگان کنار تو
پایان نداشت معرفت بی غبار تو
خورشید شمع سوخته ی بر مزار تو
دستی بکش به شانه ی بی تکیه گاه ما
خورشید باش مثل همیشه به راه ما
رؤیا شده مدینه و صبح زیارتت
ما را ببر به دیدن شرح کرامتت
دلتنگ گشته ایم برای سخاوتت
قربان فصل فصل غم بی نهایتت
خون گریه های کرببلا یادگار توست
در ما صدای کرببلا یادگار توست
شاعر: #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_مدح_و_ولادت
چه خوب شد که روی خاک مرده پا گذاشتی
خوش آمدی قدم به روی چشم ما گذاشتی
چه منتّی سر قَدَر، سر قضا گذاشتی
تویی که پای جای پای انبیا گذاشتی
تو را که آفرید حق به خویش گفت آفرین
تو آمدی و خنده شد نصیب زین العابدین
تو آمدی که کامل از کمال تو شود کلام
رسانده جابر از رسول حق به جانبت سلام
نشسته در رگ تو خون نافذ دو تا امام
در این مقام هیچکس نگشت با تو هم مقام
صفا گرفته خانه امامت از حضور تو
تو آمدی مدینه غرق نور شد ز نور تو
تو از تبار فاطمه تو معنی صداقتی
تو از شکوه مرتضی تو وارث شجاعتی
تو از حسینی و حسن تو جلوه امامتی
رجب مرجب از تو شد تو چشمه هدایتی
تویی که مثل نور سمت آینه شتافتی
تویی پیمبری که نیل علم را شکافتی
عزیز زین العابدین هزار جان فدای تو
همه زمینیان و آسمانیان فدای تو
و پیر و کودک و جوان و نوجوان فدای تو
به هر مکان و هر زمان و هر زبان فدای تو
فدای تو که پنجمین چراغ آل احمدی
فدای نام پاک تو که دومین محمدی
نگاه کن که یک به یک همه مسافر توایم
کجا بدون زائری تمام زائر توایم
همه به زیر دِین قال قال باقر توایم
اشاره کن ببین که بنده اوامر توایم
قیام ما قعود ما ز برکت قنوت توست
هزار مطلب نگفته در دل سکوت توست
بنا کنیم عاقبت بقیع ،گنبد طلا
برای تو ضریح و مرقدی شبیه کربلا
که دور آن نشسته اند یک به یک فرشته ها
چه صحنه ای ست صحن تو کنار صحن مجتبی
فدای غربت تو ای نهفته در دل بقیع
فدای غربت تو ای چراغ محفل بقیع
شاعر: #محمود_یوسفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_مدح_و_ولادت
هر دل خسته را قرار آمد
جلوه ی سبز روزگار آمد
ماه تابان خانه ی سجّاد
پیک خورشید زرنگار آمد
ذکر اذن دخول ماه رجب
سبب فیض کردگار آمد
پنجمین یا وجیهاً عندالله
صاحب لطف بی شمار آمد
برق تیغ کلام او غوغاست
مردی از نسل ذوالفقار آمد
در بیان عقاید شیعه
بس روایات او به کار آمد
در زمستان سخت سرماسوز
او نمایان شد و بهار آمد
آمده رونق تکامُل ما
ایّهاالباقر توسُّل ما
مردگان را حیات می بخشد
عاشقان را ثُبات می بخشد
به دلی که اسیر غم باشد
او مسیر نجات می بخشد
با دعای قنوت نیمه شبش
تشنگان را قنات می بخشد
یادی از او به نوکر ، آرامش
در زمان وفات می بخشد
جوهر شعر از نفس افتاد
او به شاعر دوات می بخشد
او به هر کس که تشنه ی عشق است
صد هزاران فرات می بخشد
لطف او لطف بی کران حسن
او به عالَم برات می بخشد
باقرالعلم خیمه ی سادات
یک نفس من جدا از او ؟! هیهات
در نگاهش محبت مادر
قامت او قیامت حیدر
زیر پایش تلاطم زمزم
چشم او فیض چشمه ی کوثر
یوسف خانواده ی زهرا
دل ربود از قبیله ی دلبر
بزم تیغ و ترنج آماده ست
محو خورشید چشم صد اختر
محضرش جابر بن عبدالله
آمده با سلام پیغمبر
هیبت هاشمی ست سر تا پا
سیره ی فاطمی ست سر تا سر
مطمئنّم به ما حواسش هست
در زمان شلوغی محشر
شاهد صحنه ی جدایی هاست
مرثیه خوان کربلایی هاست
غم گودال را خودش دیده
تن پامال را خودش دیده
نوه ی شاه کربلای شهید
شاه بی حال را خودش دیده
آنکه دور تن امام زمان
قوم دجّال را خودش دیده
آنکه دور حریم آل الله
رنج اِشغال را خودش دیده
آنکه با خیمه ها اسارت رفت
زخم خلخال را خودش دیده
کوفه تا شام ، کنج ویرانه
زن غسّال را خودش دیده
ماجرای رقیه یادش هست
داغ همسال را خودش دیده
وضع او مقتل مجسّم بود
روز و شب های او محرّم بود
شاعر: #اسماعیل_شبرنگ
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🙏الحمدلله عمرمان به #ماه_رجب امسال رسید و باز میتوانیم عرض کنیم:
🤲يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ...
#حلول_ماه_رجب
#امام_باقر_ع_مدح_و_ولادت
نور؛ وقتی اولِ ماهِ رجب سر میزند
عاشق انگاری، به سویِ دلبرش پَر میزند
ملتمس؛ امید دارد، حسرتش بیهوده نیست
خانهی خورشید را تا صبح، گر در میزند
عشق، یعنی: عاشقی فارغ زِ غوغای جهان
رویِ لوحِ سینهاش، نقشی زِ دلبر میزند
تا ببیند رویِ صاحبخانه را، امیدوار_
میزند در را ...، نشد وا، بارِ دیگر میزند
"يَا مَنْ أَرْجُوهُ لِكُلِّ خَيْرٍ" گفتم، بعد از آن_
دیدم از شرقِ دلم، خیری عیان سر میزند
دل سپردم بر نگاهش، نیک میآید جواب
هرچه دارد این گدا، فالِ مکرر میزند
ایها الباقر ! اَلا ای پنجمین نور ِخدا !
قلبِ من، با عشقِ تو، تا روزِ آخر میزند
شاعر: #عادل_حسین_قربان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_مدح_و_ولادت
آمدی و منعکس شد نورِ حق دور و برت
عالم آمد عاشقانه با ادب در محضرت
خوش به این اصل و نسب! بابابزرگت شد حسین(ع)
خورده نان از دستِ آقای کریمان مادرت
باقرالعلم النبی بودی و با ذکرِ علی(ع)
میگذارد تاجِ دانش را پدر روی سرت
آسمان آمادهی ثبت احادیث تو شد
جرعهجرعه موج زد! شد آب دریا جوهرت
دور تو گشتند و آخر صاحب فتوا شدند
تا شدند علامهها شاگردِ پایِ منبرت
در کنار مهربانی بسکه داری معرفت
میرسد هر بار سائل، میشود عاشقترَت
رفت یک دستت به بالا با مناجات و درست
در همان ثانیه میبخشید دستِ دیگرت
حرفهایش رفت از یادش! به تو دلبسته شد
هر کسی آمد به دیدارت برای مشورت
گفتهای این را به آنکه شد به عشقت مبتلا:
تا دم آخر تو با من باش؛ با من محشرت!
شاعر: #مرضیه_عاطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_مدح_و_ولادت
مجمع البحرین آمد نور چشم هر چه شاعر
پنجمین خورشید عالمتاب از کنز الذخائر
این بشارت از رسول عشق بر جانش نشسته
نور چشم آل طاها،روشنای چشم جابر
می رسد در خدمتش با عشق و می بوسد عبایش
می شود در محضر نورانی حضرت مجاور
خوش به حال آنکه یکدم محضرش را درک کرده
خوش به حال آنکه بوده با ابوجعفر معاصر
در علوم دنیوی از خبرگان علم برتر
بر علوم آسمانی آشناتر از نوادر
اوست جامع،اوست ذاکر،اوست هادی اوست مولا
از امین دارد نشانها اوست صابر اوست شاکر
روز محشر هر کسی دامان خوبان را بگیرد
دست شعر و دامن پاکت شفیعم باش باقر
من چه دارم جز همین ابیات ناقابل برایت
برگ سبزی تحفه ی درویش از باغ مجاور
در بقیعستان دلتنگی ضریحی نیست اما
می شناسد حلقه ی کوی تو را گنجشک زائر
شاعر: #نغمه_مستشار_نظامی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#امام_باقر_ع_مدح_و_ولادت
دنیا سیاه بود که نوری بلند شد
خورشید از کرانه ی دوری بلند شد
در بین شهر نغمهی شوری بلند شد
در دشت جهل،سرو شعوری بلند شد
بالاترین تفکر آدم!..،خوش آمدی
کامل ترین تعقل عالم!..،خوش آمدی
مکتب نشسته بود که ناگاه پا شدی
در عصرِ لال بودن منبر،صدا شدی
بر شانه ی تفکر شیعه عبا شدی
تو پنجمین تشرف توحید ما شدی
در جاده ی شریعت نُطقَت،مسافریم
ما شیعیانِ خط به خطِ قالَ باقریم
تو امتداد نافله های محمدی
تعقیب های بعد عشای محمدی
شخصاً کلیددار حرای محمدی
آئینه ی تمامنمای محمدی
تصویر با ملاحت روح خدا !..،سلام
ای دومین پیمبر ایمان ما !..،سلام
بر روح هرچه علم،بدن کیست مثل تو
طوبای فهم،بین چمن کیست مثل تو
شیرین ترین بیان سخن کیست مثل تو
تلفیقی از حسین و حسن کیست مثل تو!
مهتاب بام این دوبرادر درآمده
اینگونه دلرباشدن از تو برآمده
در کوچهباغِ بحث شبی که قدم زدی
تنها ز لفظِ آیهی تطهیر دم زدی
بر قلّه های قلب نَصاری علم زدی
زیباترین مناظره ها را رقم زدی
پس واجب است از هُنرت استفاده کرد
باید فنون بحث شما را پیاده کرد
ای خوشبهحال هرکه درت را رها نکرد
خود را کنار سفره ی بیگانه جا نکرد
هنگام فقر غیر شما را صدا نکرد
آنکس زُراره شد..،که به زر اعتنا نکرد
ظرف مرا شکستهسبویَت کُنی خوش است
ما را به جبر جابرِ کویَت کنی خوش است
در صُلح آب و آتش ما جنگ نیست که
آن دل که مبتلای تو شد تنگ نیست که
ذاتی که جنس آینه شد سنگ نیست که
هرکس کُمِیت عشق تو شد.،لنگ نیست که
اهل قلم _به نون و قلم_ هست چاکرت
ای هرچه شاعر است به قربان شاعرت
باید برات گنبدی از زر درست کرد
رو به مزار خاکی تو در درست کرد
عطر نفیسی از گُل قمصر درست کرد
پائین پایِ قبر تو منبر درست کرد
صحن تو را شبیه گوهرشاد می کنیم
خاک بقیع را حسنآباد می کنیم
تو یاکریم زادهی آسیبدیده ای
در ابتدا به آخِرت غم رسیده ای
دردی ز جنس خار مغیلان چشیده ای
در اوج کودکی چه عذابی کشیده ای
سر نیزه ها کتاب خدا را گسیختند
در پیش چشم تو سر جد تو ریختند
صبح غرور تو به شبی ظالمانه خورد
خواب عمیق تو لگدی بی بهانه خورد
با دست زجر زلف سیاه تو شانه خورد
همبازیِ سهساله ی تو تازیانه خورد
دیدی سرِ عمو سرِ سرنیزه آب شد
دیدی طناب حرمله سهم رباب شد!
شاعر: #بردیا_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حُسینیه)
#امام_باقر_ع_مدح_و_ولادت
خورشیدِعشق درشب ظلمت دمیده بود
او را خدا شبیه نبی آفریده بود ...
شاعر: #احمد_علوی
@dobeity_robaey