27.72M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#امام_حسین_ع_مدح_و_ولادت
🌼 #نماهنگ زیبا (یک کار تمیز فرهنگی) به مناسبت ولادت امام حسين(علیهالسّلام)
🌸اول صبح که از خونه زدی بیرون
اگه خوش روزی بودی گرفت نَمِ بارون
بگــــو حسیـــــــن...
🌸اگه آفتاب زد و روزتو روشن کرد
هر جا هستی به سمتِ کربلا برگرد
بگــــو حسیـــــــن...
🌸(حسین اومده... الحمدلله)
با شعر و اجرای: #سجاد_محمدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#امام_حسین_ع_مدح
مانده بودم که مرا عشق کجا خواهد برد
عشق اما همه را کرببلا خواهد برد
کشتی نوح نشد منتظر هیچ کسی
این حسین است که با خود همه را خواهد برد
شاعر: #محسن_ناصحی
@dobeity_robaey
#حضرت_عباس_ع_مدح
صد گره بر هر گره در کار اگر داری کم است
یا که صدهاحاجتِ دشوار اگر داری کم است
یا که قدَّ آسمان آوار اگر داری کم است
یا که در قلبت غمی بسیار اگر داری کم است
غم جگر دارد بیاید گفتهام در هر غمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
حالِ ما را تا که دوریِ حرم بد میکند
کربلا را قسمت ما راهِ مشهد میکند
یک دوراهی هست ما را هِی مُردد میکند
در میانِ دو حرم دل رفت آمد میکند
مثل اینکه شهریار آنجاست میخواند: هَمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
این حسن یا این حسین این یا که تکرارِ علیست؟
حیرت آئینه یعنی وقت دیدار علیست
تیغ او تیغ علی و کار او کار علیست
جان عزرائیل در دست علمدار علیست
بیرقی دارد که نقشش شد شعارِ عالمی
یِل یاتارطوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
تا زره را میکشد بر شانه مُحکم میکند
تا که اَبرو را زمان رزم در هم میکند
چیست لشکر کوه از هولش کمر خم میکند
یا که عزرائیل را پیشش مجسم میکند
آمده تا جابجا گردند هر زیر و بَمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
یک قدم کوبیدی و هفت آسمانها ریختند
یک علم کوبیدی و هِی کهکشانها ریختند
ضرب شصت توست یا آتشفشانها ریختند
مصرعی خواندی رجز ، سیف و سنانها ریختند
این به مولارفته دارد ضربه های محکمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
جذب تو جبرئیل تا شد شهپرش بر باد رفت
خواست نزدیکت شود خاکسترش بر باد رفت
هر سلحشوری که آمد یا سرش بر باد رفت...
یاکه تیغت چرخ خورد و لشکرش بر باد رفت
شاهباز کربلایی شهریار علقمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
تاکه گیسو را کمی در پیچ و تاب انداختی
شام را گویا به جانِ آفتاب انداختی
بِرکهای رفتی و عکست را به آب انداختی
یا که عکس مرتضا را بِینِ قاب انداختی
ماه بی تکرار ما تکرار اسم اعظمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
شانهات نازم که جایِ دستهای زینب است
تا تویی ، بالاترین مَحمل برای زینب است
روی زانوی تو ، تنها ردِّ پایِ زینب است
هر دلی که گفت یاعباس جایِ زینب است
کور میسازد نگاهت چشم هر نامحرمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
قبله وقتی رو به تو هر صبح راهی میشود
قبلهی ما چشم تو خواهی نخواهی میشود
گاه گاهی هم نمازم اشتباهی میشود
قلبِ ما بِین حرم انگار ماهی میشود
تو شراب کوثری و موج موجِ زمزمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
ناز مجنون را اگر در کوی لیلا میکِشند
ناز دستان تو را دستان زهرا میکِشند
آش نذری تو را هم ارمنیها میکِشند
در جوارت منتِ بیچارهها را میکِشند
دل ، ابالفضلی نمیماند برایش ماتمی
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
مَشک وقتی میچکد تقدیر میریزد بِهم
دست وقتی نیست در تَن شیر میریزد بِهم
حق بده این چشمها را تیر میریزد بِهَم
دختران را بعدِ تو زنجیر میریزد بِهَم
بر زمین اُفتادهای بد جور آقا درهَمی...
یِل یاتار طوفان یاتار یاتماز حسینون پرچمی
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
#حضرت_عباس_ع_مدح
مثل کبوتران که به پر داشتن خوشند
پروانهها به شمع سحر داشتن خوشند
ما زیر پای او جگری پهن کردهایم
امثال ما فقط به جگر داشتن خوشند
آنانکه هیچ در خور نامش نداشتند
نذر قدوم یار، به سر داشتن خوشند
این کیسههای خالی ما سالهاست با
نان از تنور فاطمه برداشتن خوشند
از معجزات مزد کنیزیِ فاطمهست
این نخلها اگر به ثمرداشتن خوشند
تنها اگر پسر شود آوارهی حسین
این مادران به فیض پسر داشتن خوشند
این خانواده که همه خورشید پرورند
حالا تمامشان به قمر داشتن خوشند
با جُرعه مستها همگی یکدلاند و بس
مدیون چشمهای ابوفاضلاند و بس
گاهی بهار با چمنش جلوه میکند
پیغمبرانه در قرنش جلوه میکند
یوسف هوار میکشد و جامه میدرد
وقتیکه بوی پیرهنش جلوه میکند
لبهای خویش را که کمی آب میزند
مثل عقیق بر دهنش جلوه میکند
بر بام کعبه میرود و خطبه میکند
وقتی رگ ابوالحسنش جلوه میکند
در سجدههای نافلههای شبانهاش
ارثیههای پنج تنش جلوه میکند
با هیبت و جلالت امّالبنینیاش
عباس دست بتشکنش جلوه میکند
گاهی میان هیئت ما دم که میدهند
در دستهای سینهزنش جلوه میکند
آمد امامزادهی مأنوس اهل بیت
محرمترین محافظ ناموس اهل بیت
آمادهام دوباره مسلمان کند مرا
با یک نظر ابوذر و سلمان کند مرا
از جلوههای ذاتی چشمش بعید نیست
یعقوب و خضر و یوسف کنعان کند مرا
آنجا که پای مرکب او میکند گذر
عشق است اگر که ریگ بیابان کند مرا
وقت ورود دسته به هیئت خدا کند
تیغ علم بیایدو قربان کند مرا
آنانکه از سرای تو پا پس کشیدهاند
واللهِ ارمنیِ علمکش ندیدهاند
عباس آمده که برادر شود، همین
پایش رکاب حضرت خواهر شود همین
نزد حسین آمده با سربزیریاش
امضای سربلندی مادر شود همین
دستی که داد، واسطه دستگیری است
دستش بناست شافع محشر شود همین
آمد به یمن منصب بابالحوائجی
مشکلگشای این همه نوکر شود همین
پیش بنات فاطمه قد راست کرده است
تا سایبان چند کبوتر شود همین
با آن جلالت و عظمت آمده فقط
امّید مادر علی اصغر شود همین
انصاف نیست خشکی لبهای تشنهاش
با بند خیس مشک کمی تر شود همین
او آمده دل همه را ترجمه کند
سقا و آب و علقمه را ترجمه کند
شاعر: #محمدجواد_پرچمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
کار دارند عاشقان با شب
بهترين فرصت تمنا شب
مزد امشب نماز فردا شب
من مناجات مى کنم با شب
شب مناجات مىکند با ماه
سر ماه است عمامهی خورشيد
دست ماه است نامهی خورشيد
تن ماه است جامهی خورشيد
ماه يعنى ادامهی خورشيد
مىشود آفتاب شبها ماه
سر و کارم که با سحر افتاد
جگر من به دردسر افتاد
خواب در چشم ها اگر افتاد
بار ما گردن قمر افتاد
همه خوابيدهاند الا ماه
اشک هاى مرا جگر گفتند
به من از کودکى شرر گفتند
از ابوالفضل بيشتر گفتند
اشتباه است اگر قمر گفتند
تازه يک چشم اوست صدتا ماه
تا کنار حسين ما رفتيم
تا که باب الحسين را رفتيم
با ابوالفضل کربلا رفتيم
هر کجا رفت و هر کجا رفتيم
جلو انداخت کار ما را ماه
همه در محضرش وضو دارند
از سر کويش آبرو دارند
و توسل به دست او دارند
بعد ازين اهل بيت عمو دارند
چه عمويي -ببين- سراپا ماه
چشم هايش همان جلالش باد
ماه قربان آن جمالش باد
صلوات خدا به بالش باد
شير ام البنين حلالش باد
کيست عباس: کوه، دريا، ماه
بيشتر جلوه مى کنى در شب
مى شود با تو ديدنى تر شب
وقت وصل است وقت آخر شب
شب که از راه مى رسد هر شب...
ماه را مىکند تماشا ماه
وچه کوچه پى گدا مى گشت
سنگ در دست او طلا مى گشت
سايبان سه ساله ها مى گشت
آنقدر بين کربلا مى گشت
دور زينب به جاى زهرا ماه
غير از ام البنين نديده کسى
چشم او را نبين، نديده کسى
ماه را در زمين نديده کسى
هيچ جا اين چنين نديده کسى...
تشنه لب آفتاب، سقا ماه
چشم هايش به خيمه ها افتاد
مشک هم زير دست و پا افتاد
هيبتش از سر و صدا افتاد
دست هايش جدا جدا افتاد
شد ستاره ستاره حالا ماه
شاعر: #علی_اکبر_لطیفیان
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
#حضرت_عباس_ع_خطبه_خوانی_بر_فراز_کعبه
روزی شعر من امشب دو برابر شده است
چون که سرگرم نگاه دو برادر شده است
چون که بانوی کلابیه پسر آورده
چشم وا کن، پدر خاک قمر آورده
هر که از قافلۀ فطرسیان جا مانده
نظرش خیره به گهوارۀ سقا مانده
زور بازوی تو بی حد وَ عدد خواهد شد
بعد از این ام بنین، ام اسد خواهد شد
با وجود تو زمین حیدر دیگر دارد
کعبه جا دارد اگر باز ترک بردارد
از در خانۀ او پا نکشیدم هرگز
چون حسینی تر از عباس ندیدم هرگز
**
ماه ذیالحجه که عباس به حج عازم شد
همه بر کعبه ولی کعبه بر او محرم شد
در طوافش سخن از عقل فراتر می گفت
در حقیقت «لک لبیک برادر» می گفت!
این اباالفضل که از قبله فراتر می رفت
مرتضی بود که بر دوش پیمبر می رفت
علی اکبر به ثنا گویی او می آید:
چقدر منبر کعبه به عمو می آید
خطبه خواند و همه را محو صدای خود کرد
در حقیقت همه را قبله نمای خود کرد
گفت این خانه که حق آمد و ایجادش کرد
مسجدی بود که بابای من آبادش کرد
از در خانۀ او پا نکشیدم هرگز
چون حسینی تر از عباس ندیدم هرگز
«کاشف الکرب» تویی؛ خندۀ ارباب تویی
«پدر خاک» علی و «پدر آب» تویی!
روی چشم تو بُوَد جای حسن جای حسین
هستِ ما بین دو ابروی تو؛ بین الحرمین
پیش خورشید و قمر سایۀ تو سنگین است
و فقط محضر زینب سر تو پایین است
ساقی ما چه شرابی چه سبویی دارد
بنویسید رقیه چه عمویی دارد
صحبت از مردی تو کار بنی هاشم بود
نام تو در دل میدان رجز قاسم بود
زور بازوی علی ریخته در بازویت
ذوالفقاری نبود تیزتر از ابرویت
تیغ چرخانده ای و پیش تو طوفان هیچ است
لشگری پیشت اگر آمده میدان، هیچ است
وسط جنگ زمین را به زمان دوخته ای
فن شمشیر زنی را ز که آموخته ای؟!
ای جوان! پیر رهت کیست از آن شاه بگو؟
«أشهد أن علیاً ولی الله» بگو
او علمدار حسین است ببخشید مرا
مدح او کار حسین است ببخشید مرا
شاعر: #مجید_تال
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_عباس_ع_مناجات
#زیارت_کربلا
ای عموجانِ حرم، باز به من احسان کن
یک شب جمعه مرا کرببلا مهمان کن
شاعر: #مهدی_نظری
@dobeity_robaey
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_شهادت
چگونه وصف کنم یک جهان شجاعت را
چگونه نقش زنم چشمه ی عبادت را
چگونه ثبت کنم لحظه های طاعت را
چگونه رسم کنم راه رسم غیرت را
اگر تمام ادیبان زتو قلم بزنند
به اذن حیدر کرار از تو دم بزنند
تویی که برهمه ی خلق مقتدا هستی
توی که درادب و فضل منتها هستی
تویی که قوت بازوی مرتضی هستی
تویی که ساقی و سقای کربلا هستی
وزیر کشور عشقی و شاه علقمه ای
تو نورچشم علی و عزیز فاطمه ای
کیام من آن که شدم ریزه خوار احسانت
کیام من آنکه که همیشه اسیر وحیرانت
کیام من آنکه کنم جان خویش قربانت
کیام من آنکه که بُوَد دست من به دامانت
حوائج همه ی خلق را روا کردی
مرا زبدو تولد شما دعا کردی
گدای کوی توأم بی پناه آمده ام
به شوق دیدن نیمه نگاه آمده ام
به خاکبوسی تو سر به راه آمده ام
دلم شکسته ببین روسیاه آمده ام
بیا و روز قیامت مرا شفاعت کن
دوباره مثل همیشه بیا عنایت کن
**
دلم هوای تو کرده هوای آن حرمت
هوای سینه زنی زیر بیرق و علمت
هوای روضه آن دست و بازوی قلمت
چو شمع آب شوم از گدازه های غمت
به قفل بستهی دلها فقط کلید تویی
شفیع محشری و بر همه امید تویی
عمود خیمه ی زینب چرا شکسته شدی
چو فرق خونی حیدر زهم گسسته شدی
چنان خسوف قمر، باز بازو بسته شدی
زغصه های مدینه تو زار و خسته شدی
زند شراره به قلبم صدای غمگینت
ببین که فاطمه آمد کنار بالینت
شاعر: #رضا_مشهدی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_مناجات
قمر هستی و بین آسمان مسند نشین هستی
وزیر شاهی و مانند او بالانشین هستی
تمام عمر گشتم در میان مردم و دیدم
پس از اولاد زهرا در دو دنیا بهترین هستی
فلک افتاد از پا، آسمانش دست و پا گم کرد
که تو سر تا قدم گویا امیرالمومنین هستی
ادب کوچکترین شاگرد درس زندگی تو
که تو شاگرد مکتب خانه ی ام البنین هستی
نه این که من فقط امروز دل بر مِهر تو دادم
که تو از ابتدا محبوب جبریل امین هستی
علی قطعا یدالله است؛ این را مطمئن هستم
و تو دست علی مرتضی در آستین هستی
محمد، حیدر و زهرا، حسن یا که حسینی تو
تو مجموع وجود پنج تن روی زمین هستی
علی نقش نگین خاتم پیغمبران بود و
تو بر انگشتر خون خدا نقش نگین هستی
علی آن ریسمان محکم عرش خدا باشد
تو هم مانند بابا جلوه ی حبل المتین هستی
میان معرکه، فرقی ندارد، دوست یا دشمن
همیشه لایق فریادهای "آفرین" هستی
اگر چه در شهادت آخرین یار حسینی تو
ولی پای دفاع از حریمش اولین هستی
امید عالم هستی، حسین فاطمه باشد
تو عباسی و بر مولا امید آخرین هستی
شاعر: #محمدجواد_خراشادی_زاده
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هدایت شده از دوبیتی و رباعی آیینی(حسینیه)
#حضرت_عباس_ع_مناجات
دست مرا بگیر نه با دست، با پَرت
بی دست کربلا نظری جان مادرت
✍ #وحید_قاسمی
@dobeity_robaey
#حضرت_عباس_ع_مدح_و_ولادت
روی پر ملائک خنده کنان اباالفضل
پا بر زمین نهادی از آسمان اباالفضل
جشن تولدت را خورشید و مه گرفتند
بس که مرید داری در کهکشان اباالفضل
جانی گرفته حیدر با دیدن جمالت
از یُمن مقدم تو دل شد جوان اباالفضل
مولود مرد خیبر، شیر خدا مکرر
بوسید بازوانت را بی امان اباالفضل
ذکر جلی مایی دوم علی مایی
خالی ست جای نامت بین اذان اباالفضل
فتح الفتوح کردی با دست های خالی
سردار بی نیاز از تیر و کمان اباالفضل
در چنگ تیر و نیزه جز حق رجز نخواندی
ای سرور تمام آزادگان اباالفضل
ورد لب تو باشد هر لحظه جان رقیه
ورد لب رقیه هر لحظه جان اباالفضل
بی انتهایی آقا، رزاق مایی اقا
ای ناتمام اباالفضل، ای بی کران اباالفضل
هر جا که نام پاکت برده شود شتابان
خود را یقین رساند، صاحب زمان اباالفضل
حتی شب تولد من حال گریه دارم
مانده ست بر دل من داغی گران اباالفضل
**
شام خوشی سر آمد اشک همه در آمد
از خیمه تا که رفتی دامن کشان اباالفضل
باید به گریه گوید، دل حرف آخرش را
یارب کسی نبیند داغ برادرش را
✍ #علیرضا_خاکساری
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e