#حضرت_رقیه_س_ولادت
#بحر_طویل
سحری روشن و عاشق/سحری غرق شقایق/سحری چاک گریبان/و شبی خیره و حیران/همه آفاق گل افشان
و زر افشان و چراغان و غزل خوان/همه لبریز زِ آوازِ هَزاران
@hosenih
دشت ها غرق ترنّم/پُرِ گلهای تبسم/زِ مِیِ نوش ترین خُم/به ترانه/به تلاطم
سحری ریخته از بامِ فلک دامنی از ماه/به هر راه/به هر کوچه شبانگاه/چه نوری است/چه طوری است/در این خاک/چه هنگامه ی شوری است
@hosenih
که در حلقه ی گیسوی ستاره/زمان/ لحظه ی احساس/زمین تکّه ی الماس/پر از عطر گل یاس ترین یاس
شگفتا از این بزم/از این فرش/از این عرش تر از عرش/اگر هوش رمیده/وَ گر عقل پریده/وَ گر دل برمیده/ز طربخانه ی سینه/پی دل های دگر تا به مدینه/به نگین شب رؤیایی هر دیده ی بی خواب/شب بارش مهتاب/دَرِ خانه ی ارباب/چه نوری است/چه شوری است/چه طوری است/در این خانه چه هنگامه ی شوری است
@hosenih
ببین قبله نما را/که گم کرده خودش را و منا را و صفا را/وَ ز سر تا به قدم غرق نیاز است و دو دستش که دراز است/ بدین خانه که در هاله ی راز است
در این بزم معطر/در این مستی یکسر/چه بی تاب/چه مجنون/چه شیدا/شده لیلا/شده اکبر
@hosenih
چه مبارک سحری هست و چه فرخنده شبی هست/همین شب/که شد
از عشق لبالب/وَ گلِ خنده شکوفاست به رخساره ی زینب/و خدا دانَد از آن چشم تماشایی بیدار/وز آن قامت سرشار زِ دلدار/وز آن چهره ی یوسف کُشِ بی تاب/علمدار/چه طوفان شده بر پا به دلش/در دَمِ دیدار/در این شامِ بهاری/نه صبری نه قراری/پُر از لحظه شماری/چه مشتاق/چه بی خویش/قدم می زند و منتظر عطر دل انگیز و دل افروز گل ناز حسین است/چه شعری است/چه نوری است/چه طوری است/چه هنگامه ی شوری است
@hosenih
چه شد باز/که در باز شد و لحظه ی اعجاز شد و محشری آغاز شد و دید که در حُله ای از برگ گل یاس/و پیچیده به قنداقه ای از شهپر جبریل امین/در آغوش حسین بن علی/یاس ترین/ناز ترین جلوه که دیده است/به چشمی که ندیده است به جز روی حسینش
@hosenih
دو چشمش گُل دریاست/چه شیوا و ثریاست/دل آراست/تماشایی و بابایی و تنهاست/وَ ناگاه ابوالفضل رو کرد به انبوه فرشته و فرمود : اَلا باغ ملائک/و ای فوجِ فرشته/که دگر دور و برِ غنچه ام این گونه مگردید مریزید گُل از شوق مرقصید/مبادا که به بال و پر خود ناز کنیدش/که شاید رُخَش آزرده شود/از نفَسِ گرم و پَرِ نرم/که این گُل بُوَد حساس تر از معنی احساس/و آئینه تر از آینه در بوسه ی یک آه/و ای آه/از این آینه دوری/وَ مبادا که عبوری/کُنی از گرد رُخِ یاس تر از یاس
و ای شبنم شیرین منشین/بر سرِ گلبرگی از این غنچه/که ترسم که کبودش کند این بار که با توست چنین/خدایا چه گل است این/که شیرینِ دل است این/در این چهره بگو کیست/بگو این مَثَلِ کیست/همه محو/همه مات/همه واله و حیرانِ ابوالفضل/که زینب به نم اشکی و با سینه ی پر آه و دلی سخت غمین/گفت چنین/با پسر ام بنین/ای پسر فاطمه عباس ببین/دخترک ناز حسین بن علی نَه/که همان گوهر مفقود و همان مادر رنجور/که می بود حدیث فدک و غصبِ فدک/زخمِ دل حضرت زهرا و نمک/همانی که به هر صبح و به هر شام/فقط صحبت او بود/همان خانه/همان شعله/همان دود/همان است که باز آمده امروز.....
شاعر: #حسن_لطفی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_ولادت
خورده گره به مویش دلهای خانواده
تعبیر شد به خوبی رویای خانواده
در این سه سال آخر باور کنید عوض شد
با بودنِ رقیه دنیای خانواده
@hosenih
یکباره زیر و رو شد دنیای آل هاشم
وقتی که شد رقیه زهرای خانواده
زینب حسین عباس ، اکبر رباب قاسم
مجنون زیاد دارد لیلای خانواده
می شد رقیه هر روز شیرین تر از گذشته
پر شور تر از امروز ، فردای خانواده
دستش ز دست بابا هرگز جدا نمی شد
دختر دلش بُود با ، بابای خانواده
یک آسمان ، دو تا ماه ، این که عجب ندارد
او را بغل گرفته سقای خانواده
@hosenih
بس که شبیهِ زهراست حق داشت باشد این طفل
دُردانۀ حسین و یکتای خانواده
هر جای بارگاهش یک قطعه از بهشت است
طفلی که بود روزی ، گرمای خانواده
شاعر: #مهدی_مقیمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_ولادت
به محبان عنایتی داری
به کرامت چه عادتی داری
به گمانم که ارث مادری اَست
برگ یاسی لطافتی داری
علی اکبر ، شبیهِ پیغمبر
تو به زهرا شباهتی داری
دل به یاد نجف می اندازی
مرقد با صلابتی داری
روی دوش عموئی یا در عرش
عموی سرو قامتی داری
قدسیان ماتِ رویِ قدسیِ تو
مثل بابا قداستی داری
نورِ راه سفینه های نجات
بر رخ فاطمی تو صلوات
@hosenih
از بهشت خدا سروش رسید
ساقیا وقت عیش و نوش رسید
بیتِ ارباب ما معطر شد
تا که آن یاس سبز پوش رسید
بوی ریحانت النبی آمد
تا که در خانه عطر و بوش رسید
خندهء اینچنین کجا و حسین ؟
آمد و خنده اش به گوش رسید
خانواده همه بغل کردند
نوبت شانۀ عموش رسید
میل دیدار فاطمه می کرد
عموی او به آرزوش رسید
هدیه اش کن ز من چو می پرسی
چارقل بعدِ آیت الکرسی
@hosenih
پُر کن از عطر عشق او ریه را
متبرک ردیف و قافیه را
در بهشت حسین وارد شو
کن رها این جهان عاریه را
در و دیوار ریسه بندان کن
پر کن از شرشره حسینیه را
مرتضی هیبت است و زهرا رو
عشق کن ، خاندان و ذریّه را
بر محب علی درود فرست
لعن کن پیرو معاویه را
تشنگان زیارتیم ، خدا
باز کن باز ، راه سوریه را
لب شیعه پر از تبسم شد
آسمان پشت گنبدش گم شد
@hosenih
باعثِ فیض مستمر شده ای
بس که دُردانۀ پدر شده ای
شمسِ پر نورِ خانۀ ارباب
قمرِ شانۀ قمر شده ای
صیدِ عمه شدی همان اول
در یمِ عمه غوطه ور شده ای
از تو حاجت گرفته ایم ، آری
باب حاجاتمان اگر شده ای
فتبارک ، حسین می خوانَد
شاهکار خدا مگر شده ای ؟
سخت ، محبوبِ هیأتی هایی
عشقِ عشاق در به در شده ای
ما که زندانیان بندِ توایم
یا رقیه علاقه مندِ توایم
@hosenih
آمدی تا شوی شکیب حسین
دختر کوچک و نجیب حسین
عطر تو خانه را به وجد آورد
ای گل یاسِ دلفریب حسین
علتش نفحۀ بهشتی توست
که شده شهره بوی سیب حسین
پدرت گرچه خود طبیب همه است
هست چشمان تو طبیب حسین
حمد مخصوصِ خالقیست که کرد
دختری مثل تو نصیب حسین
دل نبسته در این جهان دیگر
بعدِ زینب چو تو کسی به حسین
ای الفبای عشق ، دختر عشق
بارگاه تو شد نگین دمشق
@hosenih
نا تمامیّ و بی کرانی تو
کهکشانی تو آسمانی تو
دوستدارِ تو حضرت مهدیست
عمۀ صاحب الزمانی تو
دختری ، نقش ویژه ای داری
در وجود حسین جانی تو
تو سه سال از حسین ، دل بردی
فوق هر گفته و بیانی تو
تو شبیه عمو ابالفضلی
باب حاجات شیعیانی تو
تو سریع الاجابه ای بی بی
می دهی حاجتم به آنی تو
به تو سوگند با تمام خلوص
به تو دارم ارادتی مخصوص
@hosenih
جلوه ات را جمالِ ماه نداشت
پیش تو در بساط ، آه نداشت
روز ، مثل رُخت سپید نبود
شب چو زلفت موی، سیاه نداشت
هیچ طفلی میان چشم حسین
مثل تو شأن و جایگاه نداشت
تو چه کردی که بین آغوشش
کَس به اندازهء تو راه نداشت؟
نیمه شب داخل خرابۀ شام
عمه مانند تو سپاه نداشت
یک چنین دختری به ویرانه
غیر دیوار تکیه گاه نداشت
تو حرم نه ، ... تو کهکشان داری
وسعتی قدِّ آسمان داری
شاعر: #مهدی_مقیمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_ولادت
آخر جواب داد سحر ربنای ما
دیدی گرفت این دم آخر دعای ما
@hosenih
دختر چراغ خانه ی باباست، باز هم
روشن شد از فروغ چراغی سرای ما
نامش رقیه است، رقیه؛ ولی بدان
آمد سه سال فاطمه باشد برای ما
زینب بیا و صورت او را نگاه کن
مثل گل است صورت خیرالنسای ما
دستان کوچکش گره های بزرگ را
وا می کنند از همه ی خلق، جای ما
در پرده حرف می زنم ای همسفر بدان
این دختر است همسفر کربلای ما
همواره فکر می کنم این پای کوچکش
دارد توان آمدن پا به پای ما
@hosenih
دق می کند اگر که ببیند به راه شام
پا می خورند روی زمین نیزه های ما
شاعر: #امیر_عظیمی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_ولادت
رسیده است به دل های مرده جان بدهد
رسیده است کمی عشق یادمان بدهد
نفس بریده ی نفسیم و آمده ما را
هوای تازه ای در آخرالزمان بدهد
چه دختری که به حظ حضور کوتاهش
جهان خسته و درمانده را تکان بدهد
ستاره ای که در آفاق ناامیدی ها
محبتش به همه راه را نشان بدهد
در آفتاب سیاه قیامت کبری
به هر که دلشده اش بوده سایه بان بدهد
نسیم زلف دل انگیز روضه اش کافی ست
به ما که نقش زمینیم آسمان بدهد
کسی که مثل ابالفضل کاشف الکرب است
رسیده است ز غم ها به ما امان بدهد
رقیه است که دردانه ی حسین شده ست
دوباره فاطمه ی خانه ی حسین شده ست
@hosenih
بهار می رسد از ناز راه رفتن او
گل عفاف شکوفد ز عطر دامن او
حجاب نور شده نقش چشم فاطمی اش
حریر سبز بهشتی نشسته بر تن او
هزار پنجره امید وا شود در دل
به هر طلوع نگاه همیشه روشن او
نگاه بان دمشق است پرچم حرمش
بهشت کوچک دنیا شده ست مدفن او
چه دلرباست کلام رقیه جان حسین
و دلربا تر از آن شد پدر شنیدن او
گلی که نیست به دنیا شبیه و مانندش
دل هزار چو من هست خار گلشن او
کسی که منکر نام رقیه جان شده است
بگو رود به جهنم که هست مدفن او
بهشت منتظر خنده های این دختر
حسین ریخت جهان را به پای این دختر
@hosenih
ز بس به فاطمه او مو به مو شباهت داشت
ملک به خاک قدم های او ارادت داشت
سه سال داشت ولی جاودانه شد تا حشر
چقدر عمر کم این سه ساله برکت داشت
بزرگی از شب میلاد پا رکابش بود
بزرگ زادگی از نوع با اصالت داشت
ستاره ای که در اندازه های خورشید است
شبیه ماه بنی هاشمی سیادت داشت
کسی که شانه ی عباس بوده معراجش
عجیب نیست دل شیر داشت،غیرت داشت
شکار خنده ی او با علیِ اکبر بود
ز بس که خنده ی این نازدانه قیمت داشت
حسین دیده به برق نگاه خواهر خود
عقیله سخت به این کودکش عنایت داشت
به شهرت حسنات جهانی اش سوگند
کسی نگشته به بخشندگی به او مانند
@hosenih
جمال قدسی او آفتاب سیار است
صدای گریه ی او ذولفقار کرار است
چقدر طفل مسیحی دخیل بسته به اشک
چقدر دور ضریحش دل گرفتار است
شفا وزیده به جای نسیم از صحنش
ضریح کوچک او تکیه گاه بیمار است
ز هر چه ناز جهان بود بی نیاز شدم
ز بس رقیه به گریه کنش وفادار است
ز بعد کرببلا قد خمیده ابله پا
حدیث زندگی اش روضه روضه غمبار است
کسی که پرده نشین عفاف زینب بود
اسیر چشم حرامی کوچه بازار است
مسیر کوفه و شام و تمام چل منزل
خراب زخم شکاف سر علمدار است
چه بار ها که سر او به جاده می افتاد
عمو به پیش رقیه چه ساده می افتاد
شاعر: #حسن_کردی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_ولادت
#حضرت_رقیه_س_مدح
امشب قلم مسیر تولا گرفته است
اذن سرودن از خود مولا گرفته است
کار جنون هر شبه بالا گرفته است
بعضی کنایه ها پر ما را گرفته است
خواهم که باز حق سخن را ادا کنم
دستم قلم اگر که قلم را رها کنم
لبریز شد ز عشق و محبت سبوی چشم
دادم به قطره قطره ی اشکم وضوی چشم
وقف جمال آینه شد جستجوی چشم
گفتی بخوان ز فاطمه، گفتم به روی چشم
چشمی که روشن از جبل النور می شود
سرمه ز تربتش نکشد کور می شود
@hosenih
گفتی بگو مقدمه، گفتم رقیه جان
گفتی بخوان ز خاتمه گفتم رقیه جان
گفتی بخوان ز فاطمه، گفتم رقیه جان
گفتم، بدون واهمه گفتم رقیه جان
نام رقیه فاطمه باشد به هوش باش
او فاطمه است فاطمه، دیگر خموش باش
در بُعد مادی، ثمر باغ عصمت است
در بُعد معنوی که سراپا قیامت است
این گفته را دلیل و روایت چه حاجت است
دختر به مادرش نرود جای حیرت است
این بی قرین، تجلی سیمای مادر است
یک چشمه ی جدا شده از حوض کوثر است
این گل برای خرمی روزگار، بس
این لاله بر طراوت باغ و بهار، بس
نامش جلالتی است که در ذوالفقار بس
باشد به کارنامه اش این افتخار بس
او را نسب به سوره ی والفجر می رسد
با دست او به گریه کنان اجر می رسد
هرچند هستی اش همه تاراج رفته است
در موج خون به سینه ی امواج رفته است
احرام اشک بسته، به حجاج رفته است
او با سر حسین به معراج رفته است
او تُعرِجُ الملائکه و ذی المعارج است
باب المراد و دختر باب الحوائج است
تا شد کنار شمع خرابه نشین مقیم
فرمود با حسین که ای در غمم سهیم
چون می وزید بر سر زلف شما نسیم
می شد دل رقیه ات از غصه ها دونیم
گفتم به خویش آنکه به نی ربنا کند
آیا شود که گوشه ی چشمی به ما کند؟
حالا که آمدی و نشستی مقابلم
حالا که آمدی و شدی شمع محفلم
حالا که شعله ور شده از وصل، حاصلم
راضی نمی شود به جدایی دگر دلم
بوسه گرفت و رفت که از تاب رفته بود
انگار سال هاست که در خواب رفته بود
@hosenih
بر چهره ی سه ساله کمی ژاله مانده بود
بر زخم های پیکر او ناله مانده بود
رنگی کبود بر رخ چون هاله مانده بود
او مانده بود و آن زن غساله مانده بود
با یک سوال تلخ و جوابی که تلخ بود
آخر چرا شده است همه پیکرش کبود؟
ای نور چشم و دختر غم پرور حسین
یادآور غم و محن مادر حسین
جان تو شد فدای حسین و سر حسین
دست مرا بگیر تو ای دختر حسین
لطفی نما که سختی هجران کشیده ام
چندی شده است کرببلا را ندیده ام
شاعر:حجتالاسلام #سیدروح_الله_موید
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_ولادت
#حضرت_رقیه_س_شهادت
ارباب آمده ثمر باغ لاله اش
كرده ظهور فاطمه اى در سلاله اش
امد کسیکه مهجة قلب حسین را
دست خدا سند زده پشت قباله اش
نهج البلاغه هست و مقاتیح و کوثراست
یکروز اکر که ترجمه گردد رساله اش
یکراست میرود بغل شاه کربلا
دست کسی اگر برسد یک حواله اش
اندازه مسیح اولوالعزم زنده کرد
دلهای مرده را دم عمر سه ساله اش
عاشق شدیم و گفت رها کن بقیه را
بنویس روی سنگ نگین یا رقیه را
@hosenih
دختر نگو که مادر باباست بعدازاین
آیینه دار ام ابیهاست بعدازاین
دختر نگو که وارث شمشیر حیدر است
ارثیه دار حضرت زهراست بعدازاین
دختر نگو که غیرت دستان بسته اش
ویران کننده صف اعداست بعدازاین
در اشتیاق زمزمه عمه گفتنش
قلب صبور زینب کبراست بعدازاین
اصلا به گاهواره برایش نیاز نیست
جایش به روی شانه سقاست بعدازاین
غوغاست در ملائکة الله عالمین
دارد برای او صدقه می دهد حسین
در نسل عشق ، شوق سرآمد رقیه است
تفسیری از خدیجه و احمد رقیه است
داود و آدمند فقیران گریه اش
بنیانگذار گریه بی حد رقیه است
پیداست جلوه حسنی در کرامتش
مثل حسن ،کریم زبانزد رقیه است
دیدیم در حساب عدد که مساویِ
رزاق در رساله ابجد رقیه است
آنکس كه با شهامت زینب مدار خود
سیلی به روی حرمله ها زد ، رقیه است
جان باخت پای عشق ولی برد کرده است
چوب یزید را به سرش خرد کرده است
در راه عشق هم قسم زينب است او
كوچه به كوچه هم قدم زينب است او
در هاي و هوي مردم شام و ستمگران
تنها محافظ علم زينب است او
گريه نكرد هرچه كتك خورد ، گريه اش
بر ماجراي قدخم زينب است او
از كربلا به شام پس از رفتن پدر
دلواپسى دم به دم زينب است او
بعد از هزار سال خرابه حرم شدو
در زير سايه حرم زينب است او
دل بى قرار غصه و اندوه زينب است
كوچكترين مجاهد نستوه زينب است
@hosenih
چشمشش به پوشش طبق افتاد گریه کرد
بر مصحفی ورق ورق افتاد گریه کرد
لبهای چوب خورده اورا همینکه دید
یاد کبودی شفق افتاد گریه کرد
دستش توان نداشت كه سر را بغل كند
پس روى خاك بى رمق افتاد گريه كرد
بر حنجر بريده كه دستش رسيد سوخت
كنج خرابه مرغ حق افتاد گريه كرد
بر حال و روز دختر ويران نشين خود
سر از ميانه طبق افتاد گريه كرد
پروانه قسمت سحرش سوختن شده
او با همان لباس اسارت كفن شده
شاعر: #محمدجواد_پرچمی
.
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
#حضرت_رقیه_س_ولادت
از شوق کسی راهی میخانهام امشب
تا خط جنون پُر شده پیمانهام امشب
“سودا زدهی طرهی جانانهام امشب
زنجیر بیارید که دیوانهام امشب”
آورده خبر قاصدک از خانهی ارباب
از عرش خدا آمده ریحانهی ارباب
از سوی خدای علی عالی اعلا
سیبی که به احمد پس از آن چله شد اعطا
آن سیب دو قسمت شد و در عرش معلیٰ
نیمش به ظهور آمد و شد زهرهی زهرا
نیم دگرش هم به حسین است حواله
حالا متولد شده زهرای سه ساله
از غار حرا میرسد آوای پیمبر
نازل شده یک بار دگر سورهی کوثر
بر بال ملائک نوهی حضرت حیدر
آرام رسیده است به دست علی اکبر
از دست علی رفت در آغوش ابوالفضل
تا عرش خدا میرود از دوش ابوالفضل
خیل ملک از شوق، در این خانه لبالب
هر آینه میآمد و میرفت مرتب
قنداقهی او دست به دست ِهمه امشب
چرخید و رسید آخر سر در بر زینب
او در بر زینب، نگرفتید نتیجه؟
انگار که زهراست در آغوش خدیجه
خورشید شده دست به دامان رقیه
کردهست فلک سجده به ایوان رقیه
جمعیت کفر است پریشان رقیه
صد شکر که هستیم مسلمان رقیه
دیر و حرم و باده و پیمانه رقیهست
مقصود من از کعبه و بتخانه رقیه ست
ایام گذشت و به سوی شام دویدند
دور حرمش حرملهها نعره کشیدند
یاران علی پیرهن صبر دریدند
ایام دفاع از حرم آمد همه دیدند
با بنت حسین ابن علی هر که در افتاد
با تیغ ابوالفضل علمدار ور افتاد
اوقات خوش آن بود که در کوی تو بودیم
با گریه به تو حال دل ابراز نمودیم
خواندیم برایت غزل و نوحه سرودیم
"در صحن و سرایت همه جا دیده گشودیم
جایی ننوشتهست گنهکار نیاید"
ای کاش که ما را پدرت عفو نماید
**
در راه دویدی و دویدی و دویدی
اما به سر زخمی بابا نرسیدی
از زجر حرامی چقدر زجر کشیدی
چه روی کبودی و چه گیسوی سپیدی
عنوان شده در دفتر تاریخ، رقیه
“ای پیرترین دختر تاریخ، رقیه”
✍ #سیدمیلاد_حسنی
© اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🔸ایام بزرگداشت ولادت حضرت رقیه (س)🔸
#حضرت_رقيه_س_مدح
#حضرت_رقیه_س_ولادت
ای رونق فصل بهارِ أُمِّ إِسحاق
ای دلخوشی روزگارِ أُمِّ إِسحاق
تو فرق داری با همه، از دار دنیا
تنها تویی دار و ندارِ أُمِّ إِسحاق
تو به حیات مادر خود جلوه دادی
ای روشنی شام تارِ أُمِّ إِسحاق
گویا خدیجه فاطمه آورده از نو
بالا گرفته کار و بارِ أُمِّ إِسحاق
امشب ملائک به تماشایت نشستند
امشب که هستی در کنارِ أُمِّ إِسحاق
در چشمهای تو نجابت خانه کرده
ای سوگلی باوقارِ أُمِّ إِسحاق
دختر به خوبیِ تو این دنیا ندارد
غمخوار بابا! خانهدارِ أُمِّ إِسحاق
نورٌ علی نورٌ علی نوری یقیناً
خورشیدزاده! شاهکارِ أُمِّ إِسحاق
بی شک به دنبال کمالات است اگر که
بوسه به دستت زد هماره أُمِّ إِسحاق
در دامنش خاتون محشر پروریده
صدها درود حق نثارِ أُمِّ إِسحاق
عطر خوش قنداقهات میآید از راه
با یاد تو مستم تَوَکَّلتُ عَلَی الله
خورشیدِ رویِ بامِ دنیایِ حسینی
فرزانهای و ماهِ شبهای حسینی
باباست محو حُسن سیمای تو بانو،
یا اینکه تو گرم تماشای حسینی؟
سر تا به پا، آیینهی مادربزرگی
هانیه، حسنا، زهره، زهرای حسینی
ای أَشبَهُ النّاسِ به زهرا بین فامیل
محبوبهی محجوب و زیبای حسینی
إِنسیهای اما شبیه به فرشته
باید صدایت کرد "حورای حسینی"
با مادریهایی که کردی میتوان گفت:
در کودکی أمّ أبیهای حسینی
عالم فدای طرز بابا گفتن تو
شیرین زبان! یک عمر رؤیای حسینی
دل میبرد چادر نمازت از ملائک
مأموم شبهای مصلای حسینی
تو عصمت اللهی شبیه عمههایت
پیداست در خوی تو "تقوایِ حسینی"
بابا از این لحظه دو تا غمخوار دارد
تو زینب کبری نه صغرای حسینی
حبلالمتین از ریشههای چادر توست
تو گرمی بازار فردای حسینی
ای آبرو بر خلق داده! خیر مقدم
اربابزاده! شاهزاده! خیرمقدم
روحی لطیف آکنده از احساس داری
قلبی شکننده، دلی حساس داری
سیب دو نیم فاطمه هستی و حتماً
در هر نفسهایت شمیم یاس داری
جز حق برای هیچ کس کاری نکردی
مانند زهرا مادرت اخلاص داری
لطف زیاد تو به بابا رفته انگار
بنده نوازی و نگاهی خاص داری
گرم است پشت تو به کوه انگار بانو
تا تکیهای بر شانهی عباس داری
ما رعیتی ساده در این دربار هستیم
خاتون! نگاهی به عوام الناس داری؟
جودِ حسن، مهرِ علی، احسانِ زهرا
در تو نهفته، بی گمان "میراث داری"
آيینهدار نور ناب پنج تن، تو
زهرا، حسین و مرتضی، احمد، حسن تو
از عزم جزمات دشمن احساس خطر کرد
گوش فلک را هم رجزهای تو کَر کرد
آنقدر ای بانو بزرگی که برایت
هجده سرِ بر رویِ نی، سینه سپر کرد
محکم قدم برداشتی عالَم بههم ریخت
پس همنشینی با عمو در تو اثر کرد
شمشیر دشمن پیش تو از کار افتاد
با شیوهی ترفند تو کلی ضرر کرد
با نالهات طوری به مسجد حمله بردی
گویا دوباره فاطمه چادر به سر کرد ...
با همتات چیزی نماند از آل فتنه
هشیاری تو شام را زیر و زبر کرد
تاریخ بعد از این نخواهد دید قطعاً
کاری که خشمت با بساط زور و زر کرد
تا حرمله را از نفس انداخت آهت
نفرین تو شمر و سنان را دربه در کرد
تو مغز بادام امیر لافتایی
آوازهات امروز عالَم را خبر کرد
با گرد و خاک چادرت محشر به پا شد
کرببلا با همت تو کربلا شد...
✍ #علیرضا_خاکساری
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🔸ایام بزرگداشت ولادت حضرت رقیه (س)🔸
#حضرت_رقیه_س_ولادت
#حضرت_رقیه_س_مدح
جان و دل شاعر، پی الهام حسین است
وقتی که سرآغاز غزل، نام حسین است
چون آب که رفع عطش از تشنه نماید
آرام دلم نام دلآرام حسین است...
هر قاعدهای خورده بههم از سر لطفش
آزاد، اسيریست که در دام حسین است
در زمرهی شاهان و بزرگان شده مکتوب
هر نام که در دفتر خدّام حسین است
اسلام ِ همه کفر شود روز قيامت
معيارِ خداوند اگر اسلام حسین است
آغاز خوش این است که با نام حسین و
پايان خوش آن است که با نام حسین است
با دست علیاکبر و با دست رقیه
رزق همه از سفرهی اکرام حسین است
آمد به جهان دختر ارباب، خوش آمد
ماه دوسرا، مهر جهانتاب، خوش آمد
بیتالغزل هر غزل ناب، رقیهست
خورشید علیاصغر و مهتاب، رقیهست
نزدیکترین راه به الله حسین است
نزدیکترین راه به ارباب، رقیهست
در باب برآوردن انواع حوائج
یکباب خدا دارد و آن باب، رقیهست
در زاویهی عرش خدا قاب بزرگیست
نامی که شده زینت اینقاب، رقیهست
در خلوت خود معتکفاند اهلِ محبّت
در مسجد این طایفه محراب، رقیهست
دردانهی ارباب که با دست اباالفضل
از چشمهی کوثر شده سیراب، رقیهست
حاجت طلبیدند از او عالم و آدم
زیرا که فقط مهر جهانتاب، رقیهست
او آمده و خستگی عشق به در شد
با خندهی خود امابیهای پدر شد
هر اهل دلی یافته راهی به رقیه
پس رو زده با کوه گناهی به رقیه
هر وقت نشستهست سر شانهی عباس
تقدیم شده منصب شاهی به رقیه
هرجا سخن از راه رسیدن به خدا شد
داده دل ما زود گواهی به رقیه
هرکس که امیدش شده از کل جهان قطع
انداخته با گریه نگاهی به رقیه
ساکن شده در کهف امان تا ابدالدهر
آورده هرآنکس که پناهی به رقیه
مدیون حسینیم که داده دل ما را
گاهی به علیاصغر و گاهی به رقیه
وا شد گره از مشکل ما تا که شب قدر
دهمرتبه گفتیم؛ الهی به رقیه...
هر کس که تو را دیده به لب زمزمه دارد
بر لب دم یافاطمه یافاطمه دارد
✍ #مجتبی_خرسندی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🔸ایام بزرگداشت ولادت حضرت رقیه (س)
#حضرت_رقیه_س_ولادت
ماه کمکم فروغ نورش را
به سوی فرش، خاک ره میکرد
نقره نقره بلور میافشاند
تا به شمس ولا نگه میکرد
آسمان با تمام زیبایی
از زمین میگرفت زینت و زین
زیر لب هر فرشتهای میگفت
عرض تبریک و تهنیت به حسین
تا ز رخسارهی رقیهی او
محرم راز حق حجاب افکند
گرمی دیگری رخ ماهش
بر دل و جان آفتاب افکند
دختری آمده که از طفلی
غرق یاد خداست خلوت او
نقش توحید، جلوهی نابش
رنگ شرم و حیاست، طلعت او
ازهمان دورهی طفولیت
شرف و عزت و فضیلت داشت
محو او بود زینب کبری
بس که بر فاطمه شباهت داشت
جای دارد که هاجر و مریم
محو قدر و جلال او باشند
عجبی نیست قدسیانِ فلک
مادحانِ کمال او باشند
فرصت این گل بهشت حسین
مثل عمر تمام گلها بود
سه بهار تمام زندگیاش
غرق انوار حق تعالی بود
هرکسی حاجتی از او میخواست
با دعا از خدا تمنا کرد
با همان دستهای کوچک هم
گرههای بزرگ را وا کرد
سعی او در تعالی مکتب
داده عزت به نهضت اسلام
نقش بسته به دیدهی تاریخ
رد پایش زکربلا تا شام
با همین عُمر کم به عالم گفت
در ره دین بصیر باید بود
گر شهادت نشد نصیب همه
شهدا را سفیر باید بود
هم صفات حمیده دارد او
هم سفیر قیام عاشوراست
زد شراره به خرمن بیداد
دختری که شهیدهی باباست
چون«وفایی» به هر کجا برسیم
ما به این خانواده مدیونیم
بی نیازیم از جهان تا ما
سائلانِ رقیه خاتونیم
✍ #سیدهاشم_وفایی
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🔸ایام بزرگداشت ولادت حضرت رقیه (س)
#حضرت_رقیه_س_ولادت
داشت آنروز زمین قصهای از سر میخواند
قصهی دیگری از یاس معطر میخواند
رخ مولود چنان با رخ مادر میخواند
که پدر زیر لبش سورهی کوثر میخواند
خانه غوغا شده، انگار زمان برگشته
نکند حضرت زهرا به جهان برگشته!
فاطمه پر زده اما برکاتش باقیست
راه باز است؛ ببینید صراطش باقیست
هم خدا هست، هم این قوم حیاتش باقیست
حال اگر نیست پیمبر، صلواتش باقیست
کار خورشید به ناخواه درخشندگی است
کار هر لحظهی این طایفه بخشندگی است
تو که بالای سرت نور امامت داری
جزء این طایفهای، دست کرامت داری
محشری گشته به پا، باز قیامت داری
چون که بر دوش ابالفضل اقامت داری
وقت پرواز تو افلاک به هم میریزد
تا میآیی به زمین، خاک به هم میریزد
آمدی نازترین یاس معطر باشی
در دل خستهی ما عاطفهپرور باشی
آمدی چند بهاری گل اکبر باشی
نفسی هم شده همبازی اصغر باشی
باز لبخند بزن! عشق خریدار تو است
کاشف الکرب اباالفضل شدن، کار تو است
تو که در دلبری از ما مثَل بابایی
اسم بابا که میآری، غزل بابایی
چشم بد دور! چه شیرین بغل بابایی
ساده، شیرین و صمیمی عسل بابایی
دم به دم می وزد از هر نفست بوی بهشت
دختر حضرت اربابی و بانوی بهشت
زائری آمده در قلب تو جا میخواهد
صحن زیبای تو را دیده، صفا میخواهد
یک نفر آمده و اذن دعا میخواهد
او مسیحیست ولی از تو شفا میخواهد
باز با شوق یکی چادر کوچک آورد
دختری نذر نگاه تو عروسک آورد
✍ #مجید_تال
📝 #اشعار_آیینی_حسینیه | عضو شوید👇
↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e