eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
313 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم حجت الاسلام ▶️ بعد از رکوع رکعت دوم شهید شد در پیش چشم این همه مردم شهید شد جرمش همین که نان جو می خورد سفره اش این مرد هم به خاطر گندم شهید شد @hosenih عمری از آشتی خدا گفت وعاقبت در راه رفع سوء تفاهم شهید شد او چشم بست از کلمه بیست و پنج سال تا خواست پا دهد به تکلّم شهید شد @hosenih این شصت و سومین سحر بیست و پنجم است پیدا کنید در شب چندم شهید شد تنها نگین درّ نجف رفت زیر خاک این دُرّ آبدار نشد گم، شهید شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم حجت الاسلام ▶️ مرا با غصّه مَحرم آفریدند دلم را از گِل غم آفریدند همیشه در درونم روضه خوانی است مرا مثل محرّم آفریدند بدون بال تا خورشید رفتم مرا از نسل شبنم آفریدند @hosenih برای اشک ریزی در محرّم خطائی بهر آدم آفریدند اشاره بر قد زینب نمودند که طاق آسمان، خم آفریدند ز گیسوی رهای روی نیزه به یک الهام پرچم آفریدند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم حجت الاسلام ▶️ گفتند وزن و قافیه تعطیل میشود قحطی استعاره و تمثیل میشود قوت گرفت شایعه ، میگفت بعد از این هر صورتی به آینه تحمیل میشود حتی خبر رسید که از سردی هوا گلدسته چند ثانیه قندیل میشود @hosenih پرگار تا نود درجه رفت ناگهان مژده: شعاع دایره تکمیل میشود یک حوریه به قالب انسان حلول کرد از این حلول هر چه که تشکیل میشود در مصرعی خلاصه کنم حرف خویش را: زهرا به قلب فاطمه تنزیل میشود از آن شبی که روی زمین کرده ای نزول هر آیه با شئون تو تحلیل میشود تو چشمه‌ی شگفتی و انجیر می‌دهی تحریف قطره‌های تو انجیل میشود گاهی درخت می‌شوی و میوه‌های تو خامش غذای سفره‌ی جبریل میشود تو سیب می‌شوی و تو را میل میکند سرخی گونه‌هاش که تکمیل میشود تو می‌شوی خدیجه و او با وجود تو حس می‌کند به آمنه تبدیل می‌شود وقتی شما شدی نخ تسبیح قطره‌ها هم مشرب‌فرات، لب نیل می‌شود @hosenih وقتی تو ای الهه‌ی دریا غضب کنی ماهی بالدار، ابابیل میشود طفل تو مبدا همه‌ی اتفاقهاست هر سال با حسین تو تحویل میشود این شعر را ببخش اگر "تو" زیاد داشت خانم، غزل، بدون "تو" تعطیل میشود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم حجت الاسلام ▶️ بعد از رکوع رکعت دوم شهید شد در پیش چشم این همه مردم شهید شد جرمش همین که نان جو می خورد سفره اش این مرد هم به خاطر گندم شهید شد @hosenih عمری از آشتی خدا گفت وعاقبت در راه رفع سوء تفاهم شهید شد او چشم بست از کلمه بیست و پنج سال تا خواست پا دهد به تکلّم شهید شد @hosenih این شصت و سومین سحر بیست و پنجم است پیدا کنید در شب چندم شهید شد تنها نگین درّ نجف رفت زیر خاک این دُرّ آبدار نشد گم، شهید شد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم حجت الاسلام ▶️ یک جذبه ریسمان شد و پای مرا گرفت یک ابر گریه کرد و دوباره هوا گرفت افسوس ذکرهای لبم ناشنیده ماند دادم کبود ماند و گلوی صدا گرفت @hosenih صورت به صورت در صحنش گذاشتم در گفت: آهِ گرم کشیدی بیا گرفت بالای سر نشستم و دیدم که جبرئیل یک پر گذاشت در صف و از پیش جا گرفت بالای سر نشستم و دیدم که عاشقی خواند از فضائل تو و بعداً عبا گرفت دیوانه ای که عقل طلب کرد از شما بالای سر نشستم و دیدم عصا گرفت بالای سر نشسته ام و حدس می زنم پائین پای تو چه کسی را شفا گرفت @hosenih پرسیدم از نسیم، کجایی؟ جواب داد با بوسه ای که از لب گلدسته ها گرفت سمت زیارتم بشتابید چون که اشک امشب ضریح چهره ی ما را طلا گرفت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم حجت الاسلام ▶️ تو لطمه میخوری و خدا صبر می کند اینجا فقط نه ، او همه جا صبر می کند روزی به احترام شما می کند عذاب حالا به احترام شما صبر می کند @hosenih تو راه می روی و زمین می خوری و من در فکر می روم که چرا صبر می کند؟ سر می روی ز حوصله ی بی شعور شهر یعنی که شهر تا به کجا صبر می کند ؟ نوری کنارت آمد و گفت اینچنین نباش دلواپس علی ، تو بیا ، صبر می کند وقتی سئوال میکنی از او چه میشود؟ نبض تو را گرفته و تا صبر میکند @hosenih فورا تو آه می کشی و فکر می کنی آیا تمام این همه را صبر می کند؟ دنبال پاسخ کلمات سئوالی ام آیا چرا چگونه کجا صبر می کند؟؟ ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم حجت الاسلام ▶️ از غصه خبر نبود، تا فاطمه بود دل بود، دل و سرود، تا فاطمه بود این خانه که بوی درد و غربت دارد پر بود ز بوی عود، تا فاطمه بود @hosenih زین خانه همیشه بوی گل می‌آمد این عطر همیشه بود، تا فاطمه بود از بعد نبی دوباره هم می‌آمد جبریل در آن فرود، تا فاطمه بود در چشم علی همیشه آبی می‌شد یک خاطره کبود، تا فاطمه بود @hosenih این‌ها که به خویش تسلیت می‌گویند بودند ولی چه سود، تا فاطمه بود تکلیف علی چه هست چون فاطمه نیست؟ تکلیف علی چه بود، تا فاطمه بود؟ ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم ‌الله الرحمن الرحیم حجت الاسلام ▶️ گفتند وزن و قافیه تعطیل میشود قحطی استعاره و تمثیل میشود قوت گرفت شایعه ، میگفت بعد از این هر صورتی به آینه تحمیل میشود حتی خبر رسید که از سردی هوا گلدسته چند ثانیه قندیل میشود @hosenih پرگار تا نود درجه رفت ناگهان مژده: شعاع دایره تکمیل میشود یک حوریه به قالب انسان حلول کرد از این حلول هر چه که تشکیل میشود در مصرعی خلاصه کنم حرف خویش را: زهرا به قلب فاطمه تنزیل میشود از آن شبی که روی زمین کرده ای نزول هر آیه با شئون تو تحلیل میشود تو چشمه‌ی شگفتی و انجیر می‌دهی تحریف قطره‌های تو انجیل میشود گاهی درخت می‌شوی و میوه‌های تو خامش غذای سفره‌ی جبریل میشود تو سیب می‌شوی و تو را میل میکند سرخی گونه‌هاش که تکمیل میشود تو می‌شوی خدیجه و او با وجود تو حس می‌کند به آمنه تبدیل می‌شود وقتی شما شدی نخ تسبیح قطره‌ها هم مشرب‌فرات، لب نیل می‌شود @hosenih وقتی تو ای الهه‌ی دریا غضب کنی ماهی بالدار، ابابیل میشود طفل تو مبدا همه‌ی اتفاقهاست هر سال با حسین تو تحویل میشود این شعر را ببخش اگر "تو" زیاد داشت خانم، غزل، بدون "تو" تعطیل میشود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
حقش نبود تیر به تابوت او زدند این کعبه در عبادت مردم سهیم بود حجت الاسلام @dobeity_robaey
حقش نبود تیر به تابوت او زدند این کعبه در عبادت مردم سهیم بود ✍حجت‌الاسلام @dobeity_robaey
مرا با غصّه مَحرم آفریدند دلم را از گِل غم آفریدند همیشه در درونم روضه‌خوانی‌ست مرا مثل محرّم آفریدند بدون بال تا خورشید رفتم مرا از نسل شبنم آفریدند برای اشک ریزی در محرّم خطائی بهر آدم آفریدند اشاره بر قد زینب نمودند که طاق آسمان، خم آفریدند ز گیسوی رهای روی نیزه به یک الهام پرچم آفریدند ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
این چشم‌ها برای كه تبخیر می‌شود؟ این حلقه‌ها برای چه زنجیر می‌شود؟ پیراهن محرّم من را بیاورید دارد زمان هیأت من دیر می‌شود با روضۀ حسین نفس تازه می‌كنم وقتی هوای شهر نفس‌گیر می‌شود... من تازه تشنه می‌شوم و گریه می‌كنم وقتی ز گریه چشم همه سیر می‌شود... این قطره نیست آینۀ توست یا علی در اشک ما حسین تو تكثیر می‌شود ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
گفتی که سرنوشت همین از قدیم بود گفتی مرا نصیب بلای عظیم بود دست رکاب بر سر پایم نمی‌رسید آن اسب هم مخالف جنگ یتیم بود وقتی که روی دامن تو سرگذاشتم دیدم تو را چقدر نگاهت رحیم بود حتی حضور زود تو هم فایده نداشت آن لحظه آمدی تو که حالم وخیم بود از نعل اسب و دشنه و شمشیر و سنگ و خاک هر چیز در بلندی قدّم سهیم بود وقتی که بال‌بال زدم بین دست تو زیباترین پریدن این یاکریم بود... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
هيچ موجى از شكست شوق من آگاه نيست در كنار ساحلم امّا به دريا راه نيست تا مپندارند با مرگم تو مى‌ميرى بگو اينكه می‌بينيد فعل است و ظهور، الله نيست در مسير لا و الا خون عاشق مى‏‌دود در دل معشوق مطلق راه هست و راه نيست كاروان تشنه اشكت را نشانم داده است منزل من چشم‌هاى توست، پلک چاه نيست روى بر سمّ ستوران دادم و گفتم به خاک در مقام جلوهٔ خورشيد جاى ماه نيست مى‌برى من را و پا را مى‌‏كشم روى زمين در ركاب شوق حرف از قامت كوتاه نيست صوت داود است جارى از فضاى سينه‌‏ام در مسيرش استخوانى گاه هست و گاه نيست مى‌زنيدم ضربه امّا من نمى‌ريزم فرو كوه را هيچ التفاتى بر هجوم كاه نيست ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
خورشید بود و جانب مغرب روانه شد چون قطره بود و غرق شد و بی‌کرانه شد آیینه بود و خُرد شد و تکّه تکّه شد تسبیح بود و پاره شد و دانه دانه شد یک شیشه عطر بود و هزاران دریچه یافت یک شاخه یاس بود و سراسر جوانه شد آب فرات لایق نوشیدنش نبود با جرعه‌ای نگاه، از این‌جا روانه شد عمری به انتظار همین لحظه مانده بود رفع عطش رسید و برایش بهانه شد آن گیسویی که باد صبا، صبح شانه کرد با دست‌های گرم پدر، ظهر شانه شد او یک قصیده بود که در ذهن روزگار مضمون ناب یک غزل عاشقانه شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
می‌رفتم و گدازه صفت می‌گداختم تا دیده‌ام یکایکشان را شناختم رد گشتم از صف صدقات و نگاه‌ها در هر ردیف قافیه‌ها را نباختم معمار تازیانه‌ی کوفی خراب کرد هر خانه‌ی امید که با اشک ساختم گرچه غریبه‌وار مرا خیره می‌شدند باور نمی‌کنی! همه را می‌شناختم دیدم که نعل تازه به هر خانه‌ای زدند با اسب خطبه، بر سر آن قوم تاختم حتی صدای بغض جرس هم شکسته شد با ضربه‌ای که همهمه‌شان را نواختم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
حقش نبود تیر به تابوت او زدند این کعبه در عبادت مردم سهیم بود@dobeity_robaey
برگشتم از رسالت انجام داده‌ام زخمی‌ترین پیمبر غمگین جاده‌ام ناباورانه از سفرم خیل خارها تبریک گفته‌اند به پای پیاده‌ام یا نیست باورم که در این خاک خفته‌ای یا بر مزار باور خود ایستاده‌ام بارانم و ز بام خرابه چکیده‌ام شرمندهٔ سه‌سالهٔ از دست داده‌ام زیر چراغ ماه سرت خواب رفته‌ام بر شانهٔ کجاوهٔ تو سر نهاده‌ام دل می‌زدم به آب و به آتش برای تو از خیمه‌ها بپرس که پروانه زاده‌ام چون ابر آب می‌شدم از آفتاب شام تا ذره‌ای خلل نرسد بر اراده‌ام ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e