eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
313 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
از بهر نظاره آمده پیغمبر با ماه و ستاره آمده پیغمبر ذکر لب هر فرشته باشد صلوات انگار دوباره آمده پیغمبر *** باخُلق پیمبر آمده...ای جانم باهیبت حیدر آمده... ای جانم دارد می فرستد مولا... زیرا علی اکبر آمده...ای جانم شاعر: @dobeity_robaey
آن شب که از جام لبت انگور می ریخت در پیش پاهای تو کوه طور می ریخت از چهرهء مشکل گشایت نور می ریخت لیلا تمام غصه ها را دور می ریخت اشک دو چشمت عمه را بی تاب می کرد زهرا تو را تقدیم بر ارباب می کرد اسرار قرآن در تجلّی تو گُم بود اشک تو تفسیر "سَقاهُم رَبُّهُم" بود تصویر حج در برکه ای نزدیک خُم بود عشق حسین و خواهش روز دهم بود از خاک پای تو طلا می آفریدند از ذکر لبهایت دعا می آفریدند @hosenih این قدّ و بالا قدّ و بالای حسین است این نور سیما نور سیمای حسین است لبخندهای تو مسیحای حسین است نام قشنگت نام بابای حسین است تو آمدی هرچه گدا آقا شد امشب تو آمدی آقای ما بابا شد امشب یک طیف در دنیا سعادت می پسندند یک قوم تسبیح و عبادت می پسندند یک عده مجنونند ارادت می پسندند ما را گدای خانه زادت می پسندند لیلاترین لیلای عالم دلبری کن حیدر که بودی یاعلی، پیغمبری کن الله، اسم اکبرش را در تو دیده حیدر روی پیغمبرش را در تو دیده زهرا جلال حیدرش را در تو دیده زینب حیای مادرش را در تو دیده یکبار علی اکبر نوشتم پنج تن شد خواندم ترا ابن الحسین، ابن الحسن شد از عرش می گیرم سراغ یاربت را تشنه شدم توحیدِ اذکار لبت را تقدیس خواهم کرد کار هر شبت را آنجا که می گیری رکاب زینبت را زهرا به تو اجر عبادت داده اکبر این کار را عباس یادت داده اکبر میخواستم پیدا کنم شور و شعف را گم کرده ام در بین مضمون ها هدف را دیوانه ام برهم زدم هر وعده صف را دیدم به عشق چشم تو خواب نجف را گرچه نخوردم باده اما مستِ مستم این چشم مست تو چه کاری داده دستم عمامه بسته بر سرِ اکبر، ابالفضل دارد روی لب یکسره اکبر، ابالفضل در کربلا بال و پرِ اکبر، ابالفضل از میمنه تا میسره اکبر، ابالفضل اسم شب عباس و اکبر یاعلی بود در اصل، در کرببلا سقا علی بود بیگانه رفت از کوی تو دردآشنا نه من می روم از عالم از پیش شما نه درمان کن امراض دلم را با دوا نه سال هزار و چارصد، بی کربلا نه پایین پا بر عاشقانت جا ندادند سهمیهء شش گوشهء ما را ندادند @hosenih آمد حسین و گفت نایی که نداری ممنونم از دست جدایی که نداری زانو کشانم پیش پایی که نداری من ماندم و این تکه هایی که نداری افتادنت در بین صحرا دردسر داشت ای کاش میشد بوسه از کام تو برداشت افتادی و بی معطلی آتش گرفتم بابا در این مستاصلی آتش گرفتم دیدم تو را هرجا علی آتش گرفتم عمه کنار من ولی آتش گرفتم مرگ من و داغ تو با هم بود اینجا صد تا عبا هم داشتم کم بود اینجا شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
رسیده دلبری دیگر علی اکبر علی اکبر نگو دلبر بگو گوهر علی اکبر علی اکبر چه مولودی چه فرزندی عجب معشوق دلبندی کمی از عرش بالاتر علی اکبر علی اکبر @hosenih نگاه نافذش حیدر دل آیینه اش کوثر قد و بالاش پیغمبر علی اکبر علی اکبر همین که روی پا یا دوش بابا می نشست انگار نبی می رفت بر منبر علی اکبر علی اکبر ز نامش هم به سر تا پای دشمن لرزه می افتد به تنهایی ست یک لشکر علی اکبر علی اکبر @hosenih چه می گویند جز این ذکر، روز و شب کبوترها علی اصغر علی اصغر علی اکبر علی اکبر به حق این شب اعظم الهی دست ما را هم بگیرد در صف محشر علی اکبر علی اکبر شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
بر جلوه ی خلقت پیمبر بر چهره ی غرق نور اکبر صلوات تقدیم به آن جوان رعنا که بُود سر تا به قدم شبیه حیدر صلوات * از خانه ی ارباب خبر می آید بر آل علی تازه پسر می آید در خُلق و مرام و منطق و حُسن و جمال انگار محمدی دگر می آید * می بارد از این جمال دلجو صد ماه سر تا به قدم، علی می‌آید از راه حق است اگر کعبه ترک بردارد لا حول و لا قوة الا بالله شاعر: @dobeity_robaey
ملک قنداقه اش را با شکوه محشر آورده و گل از خاک پای شاهزاده سر در آورده برای شاخه ی سدره خدا برگ و بر آورده گمانم نسل زهرا باز هم پیغمبر آورده و بعد از لؤلؤ و مرجان، خدا یک گوهر آورده همان که مات خود کرده است ماه آسمانی را به لبخندش دو چندان کرده شوق زندگانی را محبت را سیادت را رسول مهربانی را علم کرده است در تاریخ مفهوم جوانی را که حرفی از تمام حرف ها زیباتر آورده زمین از ابر رحمت موج زد مانند دریا شد دم عیسی بن مریم باد زلف این مسیحا شد نبی بعد نبی در احترام مقدمش پا شد حواس عرش محو دست های ام لیلا شد همان دستی که ماهی چون علی اکبر آورده علی روح جوانی شد که غم از پیر میگیرد که خورشید از نگاهش نور عالم گیر میگیرد وقار از راه رفتن های او تأثیر میگیرد اذان روزی سه نوبت از لبش تکبیر میگیرد که اسلام از لبان او اذانی دیگر آورده پس از خورشید تشنه میشود مهتاب هم تشنه برای دیدن لب‌های تو شد آب هم تشنه زبان میگفت گشته مثل تو ارباب هم تشنه از آن داغی که شد گهواره ی بی تاب هم تشنه ببخش این شعر ها را که فقط چشم تر آورده شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
در باغ خدا گلی معطر دادند یا آل رسول را پیمبر دادند دیدند که دلتنگ نبی هست حسین بر دامن او علیِ اکبر دادند شاعر: @dobeity_robaey
کلامی را نمیبینم  که شأنَش را عیان سازد مگر لطف خدا جاری کلامی بر زبان سازد مقامی را که ممسوس است در ذات خداوندی چگونه میتواند چون منی آن را بیان سازد چگونه میتوان گفتن ز مولودی که میلادش دوباره روی احمد را در این عالم عیان سازد رُخش احمد قدش حیدر نفسهایش مسیحایی خدا آورده اورا تاکه رشک انس و جان سازد از آن خُلق کریمانه که ارث از مجتبی برده تواند از کرم دریا کران تا بی کران سازد جنان آمد پدید از گوشه ی لبخند بابایش در آغوش پدر خندد جنانی در جنان سازد پِی آب حیاتندو نمیدانند اگر خواهد جهان پیر را با یک نگاه خود جوان سازد اگر افتاده از پایی بزن درب سرایش که زِ هَر افتاده گیرد دست از او یک قهرمان سازد دلا غافل مشو یکدم ز الطاف علی اکبر که هر چه از خدا خواهی علی اکبر همان سازد ** پدر آمد به بالینش که ای سرو رشید من مخواه اینگونه داغ تو قد من را کمان سازد ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باز در شعر تو نوآوری ام گل کرده باز انگار رگ حیدری ام گل کرده هوس خواندن اوصاف علی کردم من عشقِ مدّاحیِ پامنبری ام گل کرده دفترم مست و قلم مست و خودم دیوانه باز اشعارِ علی اکبری ام گل کرده یک علی گفتم و صد زلزله افتاده به شعر باز روحیّۀ ویرانگری ام گل کرده سینیِ شربت و شیرینی وگل آوردم باز خادم شدم و نوکری ام گل کرده هر که با لحنِ خودش عرض ادب کرده و من لهجۀ فارسیِ مادری ام گل کرده شعر با نام علی رنگ طلا می گیرد صد و ده بیت علی ، زرگری ام گل کرده هست مرآت نبی در حرَکات و سکنات به علی ابن حسین ابن علی صد صلوات پسری مثل تو البته که فخر پدر است به دلش راحتِ دل روی سرش تاج سر است رفته روبند ببندد به روی تو زینب چارقل خوانده پدر بس که رخت در نظر است یل لیلاست در آغوش یل ام بنین خانۀ حضرت ارباب قمر در قمر است این همان است که آینده برای پدرش یک نفر هست که در حکم هزاران نفر است اشبه الناس به سیمای رسول الله است نصِّ آیات پیمبر به رخش جلوه گر است خارج از حوصلۀ عالم و آدم باشد بس که توصیف جمالِ علوی وقت بَر است پسر حضرت لیلاست که مجنون دارد عاشق او شده جبریل امین دربه در است ای جوانان جهان روز جوانش عشق است صوت ولحنِ ملکوتیِّ اذانش عشق است آمده تا به ابد یوسف لیلا باشد پرچم آل علی یکسره بالا باشد پسر ارشد ارباب ، علی آمده تا کمترین کارِ دمش کارِ مسیحا باشد در مرام و منش و بینشِ دینی والاست حق همین است که الگوی جوانها باشد پسر فاطمه روی پسرش حساس است آمده تا که جگر گوشۀ بابا باشد زیر پاهای پدر جای گرفته است که تا زیر پای پدرش جنتِ دنیا باشد بین این بیتِ پر از گل به خدا جا دارد که گل سر سبد حضرت زهرا باشد بادهء شُرب طهورا همه از خوشۀ اوست گوشۀ دِنج جهان گوشۀ شش گوشۀ اوست حمدُلله که ما را به شما مایل کرد پیش درگاه شما نوکرِ ناقابل کرد دمِ او گرم که اینگونه رقم زد دنیا که تو را سید و ارباب و مرا سائل کرد گفته شد ذکر علی هست عبادت ، شُکرش که مُزیَّن به علی یکسره این محفل کرد جبرئیلِ سخنم شکر خدا هر شب و روز یک سلامی به شما را به لبم نازل کرد قلبِ خود را به جز او رهن ندادم به کسی که علی اکبر لیلا به دلم منزل کرد نمک مجلس ما جمله ای از کرببلاست شعرِ ما را نمکی ریخته و کامل کرد مقتل اینگونه نوشته است : به یک حملۀ خود... یکصد و بیست نفر را به درک واصل کرد گر چه قند و عسل از هر دو لبش می ریزد آیۀ قهرِ خدا از غضبش می ریزد یک جمال نمکین و قد رعنا داری در صفِ لشگر عباس علی جا داری با تو اعراب ، همه یاد علی می اُفتند وقت شمشیر زدن ، بَه که تماشا داری نوهء شیر اُحُد حیدرِ مرهب فکنی داخلِ معرکه ها هیبت مولا داری دشمن از میسره تا میمنه در هم پیچید به گمانم مدد از حضرت زهرا داری بارها گفته ام و بار دگر می گویم "هرچه خوبان همه دارند تو یکجا داری " به خداوند قسم بعدِ ابالفضل علی شأنِ فرما ندهیِ کل قوا را داری آسمان تکیه به دستان ابالفضل زده مُرشِدی در قد و اندازهء سقا داری هرکه شد مدعی و روی تو شمشیر کشید سرش افتاد زمین و بدنش تیر کشید تب دلدادگی ات بود که جان داد مرا حرف اوصاف تو شور و هیجان داد مرا گرچه گویند عیان را به بیان حاجت نیست خوبی ات بود عیان ، شوق بیان داد مرا دل اگر می تپد از معجزهء عشق بُود عشقت ای یوسف لیلا ضربان داد مرا به ثنای تو زبان باز ، فقط باید کرد علت این بود خداوند زبان داد مرا اولین بار که شش گوشۀ تو بوسیدم به خدا برقِ ضریح تو تکان داد مرا أَشهدُ أَن علیاً ولی اللهِ تو بود کاین چنین شوقِ نماز عشقِ اذان داد مرا از کرامات شما اهل کرم این بس که هرچه من خواستم ارباب همان داد مرا ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
سحر آمد كبوتريم همه اكثراً ناز ميخريم همه عاشقي دردسر كشيدن داشت غالباً ما گِران سَريم همه به گريبانِ ما نگاه مكن جامه از شوق ميدريم همه به پدر مادرِ تو مديونيم رعيت هستيم ، نوكريم همه كُنهِ الله اكبريد شما ما گدايان اكبريم همه بردن نام تو طَرَب دارد گر نميرد كسي عجب دارد سَلَّم الله لطف دستانت كَثَّر الله لقمه نانت عَوَضم کرد گوشه ى چشمت طَيِّب الله بر دو چشمانت من و غير از شما مَعاذَ الله قَدَّسَ الله عشقِ سوزانت هرچه ميخواستم دو چندان داد نَوَّرَ الله بِيت احسانت بَسكه مَمْسوسِ ذات، جلوه شدي قُل هو الله شد غزل خوانت حضرت مرتبط بذاتُ الله اَشهد اَنّك صِراطُ الله وَ فَدَيْناه جُرعه نوشِ دَمت و اِذا الشّمس ميدهد قَسَمَت ما به إِنَّ اصْطَفا گرفتاريم مصطفي هم به اَبروانِ خَمَت بي جهت نيست جلوه يِ حَسَنيت مجتباييست سفرهِ ى كَرَمت خوش اذان حسين ، والِه شد مأذنه زيرِ سايه ى علمت ما عَرَفناكَ حَقَّ مَعرِفَتِك هرچه گوييم باز هست كَمت اى وَرا از سخن علي اكبر همه ى پنج تن علي اكبر كوثر آوارۀ تو، زمزم هم عِيش بيچارۀ تو شد، غم هم همه دورِ سرِ تو مي گردند نوح و هود و خليل ، آدم هم بي تو يك دَم نميتوانم ، نه نه ، اضافيست بي تو يك دَم ، هم لیلة القدرِ ما ولادت توست روضه ى هشتمِ محرّم هم مستِ تو، هم حسين، هم زينب عاشق تو، خودِ خدا هم، هم كربلا نام توست سرتاسر مست پايينِ پاست، بالا سر نَفحِۀ نابِ نوبهارى تو ما كويريم، تا بِبارى تو يك بنى هاشمند در طلبت كُشته مُردۀ زياد دارى تو اسدُ الله زاده اى حتماً يِكّه تازى و تكسوارى تو ابرويت ،گيسويت، لبت، چشمت صاحب چند ذوالفقاري تو اَوَلَسْنا عَلَي الْحَقَت ميگفت صاحب منبر ِقصاري تو نوكرىِ تو شد نشانىِ ما اى به قربانِ تو جوانى ما از لبت آبشار، بوسه گرفت پدرى بي قرار، بوسه گرفت عمه ات با نواىِ لالايي از تو در گاهوار، بوسه گرفت عطشِ كامِ تو بهانه شد و لبت از كامِ يار بوسه گرفت دیدی آخر سَرَت نظر خوردی از تنت نيزه دار بوسه گرفت ارباً اربا شدن بدين معناست نيزه اش چندبار بوسه گرفت دست و پايى زدي دلي خون شد عمه از خيمه گاه بيرون شد مرغِ بِسْمِل بدونِ پر سخت است گريه ى دیدگانِ تر سخت است ديدن دست و پا زدن هايت وسط اينهمه نظر سخت است ديدنِ شاه بر روى زانو به تو سوگند، بيشتر سخت است بين اين خنده ها و هلهله ها ولدي گفتنِ پدر سخت است پیش چشمِ پدر به روي زمين تنِ پاشيده ى پسر سخت است از بني هاشم او عبا ميخواست پیرمردي غمين، عصا ميخواست ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ماه روزیم و آفتاب شبیم از قدیم عاشقیم! در طلبیم ما عجم زادگان منتخبیم... که گرفتار دلبری عربیم این که هم‌ احمد است، هم علی است علی بن‌ الحسینِ اَوَّلی است بیخیال غم و مصیبت و درد اُم لیلا مسیح را آورد همه مستش شدند فَردا فرد! پدر از دیدنش چه کیفی کرد... تا حسین است، اسم اعظم علی ست پدرش هم علی، پسر هم علی ست مثل پروردگارِ خود اکبر مثل اجدادِ خویش پیغمبر مثل بابابزرگِ خود حیدر مثل زهراست خیرِ او کوثر احمد و حیدر و حسن شده  است حاصل جمع پنج تن شده است آنچه دارد تمامی اش نور است آنچه را خواسته ست مقدور است آنچه میلش کشیده انگور است با علی جمع کربلا جور است اهل عالم! بهشت ازین باب است قبله پایین‌ پای ارباب است درد دادیم و دارو آورده باخودش دام گیسو آورده هر زمان خم به ابرو آورده دشمنان را به زانو آورده وقت پیکار عزم او جزم است علی اکبر، معلم رزم است برکتی را که بوی نان دارد حکمتی را که امتحان دارد کعبه ای  را که حق مکان دارد همه را اکبر جوان دارد اینکه آیینه‌ی جمال خداست شرف الشمس سیدالشهداست وسعتش انتها ندارد که بی علی دل بها ندارد که جنت حق صفا ندارد که شاه پایین‌ پا ندارد که السلام علیک یا دلبر بِاَبی انت یا علی اکبر ** در غمِ روضه امتداد تویی کاف و ها، یا و عین و صاد تویی آنکه بی درد جان نداد تویی آنکه خورده لگد زیاد تویی لحظه ی احتضار جان تو شد پدرت تشنه ی اذان تو شد چه حیاتی است جاری از دهنت چه مماتی است دست و پا زدنت چه رواقی است وسعت بدنت چه عبایی است خرج آمدنت این جوانان تو را که میبردند تو زمین ریختی زمین خوردند شاعر: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
می شود گاهی وصال ازسختی هجران درست مثل لبخندی که شد از دیده ی گریان درست کوزه ی مجنون شکست و حال مجنون خوب شد می کنند از اخم لیلا هم دوا درمان درست از پیمبر زاده ی ما یک پیمبر آمده یک ربیع الاول دیگر شد از شعبان درست هم چراغ راه هم پشت وپناه است این علی این چنین از ماهِ گردان شد بلاگردان درست خانه ات آباد آقا! یوسف کنعان تو.. صد گلستان می کند از کلبه ی احزان درست زین ولادت هم دل مولا و هم نوکر خوش است مستی عشاق با ذکر علی اکبر خوش است مینویسم هرچه احمد باز حیدر می شود مینویسم هرقدَر الله! اکبر می شود ساکن عرش است و عرش از او معلی می شود کوثر محض است و آب از او مطهر می شود هرکه یک دفعه نگاهش کرده با خود گفته است شک ندارم این جوان روزی پیمبر می شود هرزمان که بی نقاب از کوچه ای رد می شود به هوای دیدنش در کوچه محشر می شود در بقیع و در نجف سر می شود هرلحظه اش روزگار هرکسی پایینِ پا سر می شود با اذانش سُبحه و سجاده مستی میکنند هم بلال و هم موذن زاده مستی میکنند نام او باشد علی و هست زهرا بیشتر تکیه بر این شاهزاده کرده بابا بیشتر قدو بالای پسر ها دلخوشی مادر است کیف کرد از دیدنش پس ام لیلا بیشتر خَلق احمد خُلق احمد منطقش هم احمدیست جبرییل از این شباهت میخورد جا بیشتر ذوالفقار دست مولا دستبوس اکبر است می‌دمد روی لبش انا فتحنا بیشتر زهره از یل های شامی آب خواهد شد یقین گر بگوید ذکر لاحول و لا.. را بیشتر مثل جدش بی نظیر و مثل جدش لافتی ست چرخش شمشیر او عینا شبیه مجتبی ست عرش حق را نور بود و بر زمین هم نور شد در کریمی چون عمویش مجتبی مشهور شد جار میزد اسم حیدر را بروی ماذنه چشم بدخواهش الی یوم القیامه کور شد دستبوس عمه اش بود و رکاب عمه اش بر حفاظت از حریم زینبی مامور شد ای بقربان نمازش ای فدای گریه اش در مناجات شبش سجاده کوه طور شد.. اذن میدان خواست زهرا را ببیند زودتر با خودش میگفت مادر جان! زیارت جور شد! راه افتاد و پدر گریه کنان پشت سرش دست بر زیر محاسن برد بهر اکبرش بر تن اکبر زره بر شانه بابا عبا گریه میکرد از غمش حتی زره حتی عبا تا که آقا دست سمتش برد از هم باز شد جمع و جورش کرد آخرسر علی را باعبا یک علی آمد به میدان !شد صدو ده تا علی! یک عبا نه!لازم است اینجا صد و ده تا عبا این جوانان بنی هاشم چه زجری میکشند تا نگردد ناگهان سرریز از هرجا عبا.. خاکی است و خاکی است و خونی است و خونی است چادر زهراست بر دوش جوانان یا عبا؟! در محرم روضه ماه صفر را میبرند یک نفر کشته شد اما دونفر را میبرند ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
طنین عشق به مافوق کهکشان می‌رفت صدای شورِ بشر تا به لامکان می‌رفت نفس نفس پر و بال فرشتگان می‌رفت خبر به دست ملائک به آسمان می‌رفت تمام عرش ز شوق شنیدش پا شد خبر رسید به بالا..، حسین بابا شد به رودخانه تمنای وصل دریا داد به جبرئیل کمی فرصت تماشا داد به دست مریم اربابمان مسیحا داد خدا ودیعه ی خود را به ام لیلا داد عروس فاطمه با یک ‌گُلَش بهار آورد برای دلبر کُون و مکان نگار آورد گلاب‌های جهان مست عطر شب‌بویند هزار شانه‌به‌سر لابه‌لای گیسویند تمام بیشه به دنبال ناز آهویند به شیرزاده به غیر از علی چه می گویند؟! حسین در بغل خویش لای‌لایش کرد برای بار نخستین علی صدایش کرد ستاره تا که نگاهی به قرص ماه انداخت نماز بندگی عرش را به راه انداخت هزار یوسف دلداده را به چاه انداخت تمام آینه ها را به اشتباه انداخت دو تیغ ابروی اکبر به مرتضی رفته چِقَدر خُلقاً و خَلقاً به مصطفی رفته خبر دهید به خُم‌ها شراب ناب آمد به چشمه‌سار بگوئید روح آب آمد به گوش شب برسانید آفتاب آمد کریم‌زاده‌ای از نسل بوتراب آمد نبی که نیست ولیکن نبوتش علنی است اصول تربیت او حسینی و حسنی است از آن زمان که گِلم را به عشق اَفشُردند مرا به دست کسی غیر یار نسپردند تمام شهر ز خوانش طعام می‌بُردند هزار جُون سر سفره‌اش نمک خوردند فقیرهای درش گرم سروری هستند غلام‌های حسین از دم اکبری هستند به آفتاب بگو خلوتی اجاره کند به ذره گر نظر لطف، ماه‌پاره کند اگر به خاک سر کوی خود اشاره کند به آسمان رود و عرش را نظاره کند هنوز برکه‌ی ما عکس ماه را دارد گدای پشت درش حکم شاه را دارد شکوه کوه حرا شانه‌های شهزاده عبای سبز محمد عبای شهزاده قیامتی است نماز عشای شهزاده بلال‌ها همه مات صدای شهزاده علی به کنگره‌ی شهر تا اذان می‌گفت حسینِ فاطمه در هر فراز..، جان می‌گفت نسیم با سر زلفش همیشه درگیر است غلاف آهنی‌اش جایگاه شمشیر است لب تشهدی‌اش پرتگاه تکبیر است درست مثل اباالفضل این پسر، شیر است همیشه شانه به شانه کنار عباس است به نام حضرت زهرا چقدر حساس است عقاب از نفس کَرکسی نمی‌ترسد و باغ یاس ز خار و خَسی نمی‌ترسد رقیه در بغلش از کسی نمی‌ترسد ز درد و غصه و دلواپسی نمی‌ترسد رشید اهل حرم، رهبر سپاه حسین پناه فاطمیات است جان‌پناه حسین بنا بر این شده مثل عمو علم بزند تمام لشکر کفار را بهم بزند و قبل از آنکه دمِ رفتن از حرم بزند کمی برای پدر جانِ خود قدم بزند چِقَدر با قد و بالاش عشق می‌کرده حسین وقت تماشاش عشق می‌کرده مخدّرات برایش نقاب آوردند برای نور جبینش حجاب آوردند حنای سرخ به قصد خضاب آوردند برای بازِ شکاری عقاب آوردند تمام خیمه در این لحظه اضطراب گرفت پدر برای علی‌اکبرش رکاب گرفت دلاورانه به کشتار خصم تیغ گشود به ضربه‌ای سر و دست از عدوی پست ربود به کوری همه‌ی آن حرامیان حسود حسین با رجز او به وجد آمده بود شبیه صاعقه بر فرق کُفر می‌بارد علی علیِ علی‌اکبر آفرین دارد ** چه می‌شود که کسی ناگهان کمین بخورد چه می‌شود که پری تیرِ سهمگین بخورد چه می‌شود اگر ابروی ماه چین بخورد خدا نیاورد این مصطفی زمین بخورد... قد بزرگ عشیره دمِ حرم تا شد خبر رسید که شهزاده ارباًاربا شد لهوفِ ماه گرفتار پنجه‌ی شب شد ورق ورق همه‌ی دشت از او لبالب شد رشید خیمه لگدمال سُم مرکب شد چگونه پیکر او در عبا مرتب شد؟! نپرس اینکه چه آمد به روز اکبر او هنوز مثل معماست شکل پیکر او ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از ازل باده بوده و ساغر از ازل عشق بوده و دلبر آفریده شدی، شوی آقا آفریده شدم، شوم نوکر هرکه اینجا ندار شد، دارا است! هرکه اینجا فقیرتر، بهتر... تا ابد خاک پای تو هستم تا ابد جان جانی و سرور محو ذات پیمبریِ تو ام ای نبی خصلت و نبی منظر! عشق من! شاهزاده ی ارباب...! مددی حضرت علی اکبر نور تابان عالمینی تو پسر ارشد حسینی تو بعد از آن که خدا خدا کردم فقط اسم تو را صدا کردم بسته ام چشم های خیسم را بال پرواز خویش وا کردم... در خیال خودم میان حرم چقدَر با شما صفا کردم بارها گفته ام به ثارالله: به جوان تو اقتدا کردم! با شما علم کیمیا دارم با شما خاک را طلا کردم! دل به هرکس به غیر تو دادم بچگی بود...، من خطا کردم ای جوان قبیله ی دریا یا علی اکبر الدخیل آقا زیر دِین است قلب من با تو روح من مرده و مسیحا تو رود خشکم! کویر بی آبم! رحمت بی کران تو، دریا تو! عهد کردم که مال تو باشم عهد کردم نبینم الا تو چقدَر فاصله است ای دریا از کویر وجود من تا تو کربلا، کربِ وَ البلا شده است بس که هستی میان صحرا تو مثل آن گل که پرپرش بکنند در دل دشت ارباً اربا تو پدرت داد می زند، جگرم! آه پاشو، عصای من! پسرم...! © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
🌹 باخلق پیمبر آمده...ای جانم باهیبت حیدر آمده... ای جانم تبریک ملائکه بهم می‌گویند زیرا علی اکبر آمده...ای جانم @dobeity_robaey
🌷 از ذکرِ شهید، سینه بی‌تاب شده عکسِ شهدا در دلمان قاب شده ای نسل جوانانِ جهادی تبریک میلادِ علیْ اکبرِ ارباب شده @dobeity_robaey
السلام ای تجلی داور السلام ای شبیه پیغمبر ای‌که نامت علی، نهاده علی السلام ای تجسم حیدر فاطمه افتخار کرده به تو که قدوم تو بُرده بر کوثر ای‌که هم، هست نسل تو حسنی هم حسینی است، در قضا و قدر همه آل رسول عاشق تو همه مشتاق این رخ انور همه گویند مصطفی آمد ای چو احمد شدی تو فخر بشر تو که هستی که می‌شوی پس از این بر جوانان عالمی رهبر؟ خُلق و خویت محمدی، آری خَلقِ نیکوی تو چو آن سرور ابروانت تبلور محراب گیسوانت چو شب، نوید سحر برق دندان توست عین صدف لعل لب‌های تو چو درّ و گهر دست‌هایت پر از قنوت و دعا چشم‌هایت مثال مِهر و قمر ایکه عبد خدا، به علم و عمل... شده الگوی شیعه تا محشر چه وقاری، چه هیبتی داری چه عیاری، ز انبیا برتر همه پیغمبرانِ حق ماندند در مقام تو ای علی اکبر بسکه ممسوسِ ذات حق هستی بُرده‌ای دل ز اول و آخر مستی از ابتدای آمدنت در جمال و جلال حق یکسر همه جا هستی ای نبی رخسار همه جا هستی ای علی منظر پدرِ اطهرت امام حسین ام لیلاست بهر تو مادر فاطمیات محو روی توأند ای به چشم جهانیان اختر □  □  □ ای پس از این، سکینه‌ات یاور وی پس از آن، رقیه‌ات خواهر چشم‌های نجیب تو گویند واجب است احترام هر دختر چشم تو چشم تیزبین حرم خشم تو خشم ثانیِ حیدر عمو عباس عاشق رویت و تویی دست بوسِ آن دلبر  عمه‌ات گفت: عمه قربانت نجمه بگذاشت بر قدوم تو سر بانوان دود کرده‌اند اِسپند دختران عود کرده در مِجمر □  □  □ یاد روزی‌که آینه قرآن پیشِ روی تو باشد و بر سر همه از خیمه آمدند برون دیده گریان و جملگی مضطر ز خیامِ حرم بیا بیرون! شد به میدان مُعَطّلت لشکر! حیدرِ کربلا به هیئتِ رزم بست بر تن زِرِه، به دست سپر با غضب، با وقار، با عزت زد برون از حرم چو پیغمبر همه گفتند این رسول خداست که می‌آید به کارزارِ خطر دست مولای خویش را بوسید رخصت از او گرفت و اشکِ بصر با اَنابنُ النبی نقاب افکند با اَنابنُ الحسین شد یاور رُعب انداخت در دل دشمن کرد احیای صحنه‌ی خیبر هنرِ خویش را نشان داد و یاعلی گفت و زد بر آن لشکر زد به قلب سپاهِ کفر و نفاق از یمین و یسار، آن سرور ساعتی در میانه‌ی میدان تیغِ او بود و گردنِ کافر رَدِ شمشیرِ ذوالفقاریِ او بر زمین ریخت دست و پا و سر نزد مولا رسید تشنه لبان کامِ او شد به کامِ بابا تر ساعتی بعد در میانه‌ی رزم حیله کردند کوفیان به غَدَر حلقه‌ای از محاصره ناگاه  جسمِ او را گرفت چون در بر تیغی از پشت، فرقِ او بشکافت تیغی از پیش زد بر آن پیکر نیزه ها قطعه قطعه‌اش کردند ارباً اربا شد آن جوانِ پدر پدر آمد کنار جسمِ پسر پسر اما شبیه گل پرپر چونکه صورت به صورتش بنهاد ناله کرد از فراق او ز جگر آنکه در اوج گریه شد یارش بود قدِ خمیده‌ی خواهر ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
می‌رویم از اذانِ گلدسته... طرف آسمانِ گلدسته آفتابی‌تر است حال و هوا زیر هر سایبانِ گلدسته همه نعلین را درآوردیم همه در آستانِ گلدسته ناخودآگاه کربلا رفته هرکه شد میهمانِ گلدسته پسران، روحِ پیکرِ پدرند جان آقا و جانِ گلدسته ازصدای مؤذن است اگر_ می‌رسد آب و نانِ گلدسته هرچه گلدسته درجهان برجاست زیر دِینِ علیِ اکبرِ ماست حرف تطهیر شد تورا دیدم کعبه را حاجی شما دیدم به خدای نماز شب هایت درنماز شبت خدا دیدم با همان آیه‌ای که آقا خواند بین قاب تو مصطفی دیدم از نجف یک مدینه ساخته‌ای باتو یک بام و دوهوا دیدم سفره‌ات باز شد کمی بعدش کاسه در دست انبیا دیدم کربلا پشت کربلا رفتم کربلا پشت کربلا دیدم... تو نشسته به اوج دنیایی چون‌که پایین پای آقایی هرکه پایین‌ترست بالاتر هرکه مجنون‌ترست لیلاتر  درمقام شهود خواهد شد نفس سوخته مسیحا تر به شجاعت حیا چه می‌آید هرکه حیدرترست زهراتر کمی امشب نقاب را بردار تا که یوسف شود زلیخاتر تشنگی نیست تا زمانی‌که شود از کام خشک، دریا، تر هرچه گشتیم در قبیله نبود از تو در خَلق و خُلق، غوغاتر باتو تکلیف خمس روشن شد پنج تن درتن تو یک تن شد به رسالت بکش نبوت را به امامت بکش ولایت را کیسه‌پُر آمدی که طبق روال برسانی به شهر نعمت را تو امام جماعت شهری پدرت داده این نیابت را دست ما بند دامنت آقا به دعاها  بده اجابت را می‌سزد گر به‌دست تو بدهند کار پیغمبری امت را صف کشیدیم بهر دیدن تو دیرتر طی کن این مسافت را تا که باشیم محو رخسارت نام ما هم شود خریدارت   قدمت با ستون قیاس نداشت جز به عرش خدا تماس نداشت به گدایی خَلق می‌اُفتد هرکه بر لطفت التماس نداشت قامتت برتر از قیامت‌هاست این کجا آن کجا؟ جناس نداشت صورت هیچ کس ز پیغمبر مثل روی تو اقتباس نداشت نورِ بی نورِ تو سیاهی شد عشقِ بی عشقِ تو، اساس نداشت آشنا و غریبه مهمانت پیش تو فرق عام و خاص نداشت ای شب هشتم محرم‌ها ماتم تو عیار ماتم‌ها بس که انگیزه‌ی بلا داری ذات مستغرق خدا داری کوچه‌ای پیش روت بازشده بین کوچه برو بیا داری صد و ده تا شدی و کافی نیست صدو ده تا شدی و جا داری از دهان تو لخته‌خون مانده پا نداری و رد پا داری پهلویت مانده است و هجده زخم چه گریزی ز نیزه‌ها داری جای خِس خِس صدا بزن ابتاه بی صدایی ولی صدا داری تا لبانت دگر زکار افتاد پدرت هم به احتضار افتاد © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از کوی صفا بوی وصال آمده امشب زیبا صنمی ماه جمال آمده امشب پیچیده به شهر نبوی عطر محمد(ص) بر چشمه ی جان آب زلال آمده امشب میلاد همایون علی بن حسین است جانانه ببین با چه جلال آمده امشب بر اهل ادب میرسد از غیب بشارت خوش باش شب دفع ملال آمده امشب از پرده برون گشته به شعبان مه لیلا به به چه درخشنده هلال آمده امشب ای سایه نشینان لوای علی اکبر بر مجلستان حسن و کمال آمده امشب مرغ دل یاران همه در جشن ولادت چون طبع «کلامی» به مقال آمده امشب ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
باز در مُلک نبی چشم فلک روشن شد ایه ی نصرمن الله طنین افکن شد در سماوات و زمین شور و شعف برپاشد خبر آمد که حسین بن علی بابا شد عرشیان واله ی آن قامت رعنا شده اند فرشیان محوِ جمال گل لیلا شده اند دور قنداقه ی تو خیل ملک آمده اند و همه بوسه بر آن هاله ی نیکو زده اند نَسَبِ فاطمی و جلوه ی احمد داری سیرَتت حیدری و زلف مُجَعّد داری شَهد لبهات علی جان شکر اندر شکر است نام اکبر ز همه بر تو برازنده تر است دربرت ماه رُخَش را به زمین می ساید مه لقا، نام علی برتو عجب می آید زلف جانانه ی تو شانه ڪشیدن دارد صوت زیبای اذان تو شنیدن دارد مدح رزم آوری🔻🔻 علت این است ڪه درقلب همه جاداری وقت شمشیر زدن سخت تماشاداری نوه ی شیرخدایی وجسارت داری عمویی همچون اباالفضل ڪنارت داری پسر ارشدارباب به لشڪر زده ای ؟ مثل حیدر به صف قلعه ی خیبر زده ای؟ میمنه یکسره تا میسره برهم ریزد ناله از لشکر اعداست که برمی خیزد تا ڪه این منظره را دید اباعبدالله گفت لاحول و لا قوة الا باالله ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
ملک قنداقه‌اش را با شکوه محشر آورده و گل از خاک پای شاهزاده سر در آورده برای شاخه‌ی سدره خدا برگ و بر آورده گمانم نسل زهرا باز هم پیغمبر آورده و بعد از لؤلؤ و مرجان خدا یک گوهر آورده همان که مات خود کرده است ماه آسمانی را به لبخندش دو چندان کرده شوق زندگانی را محبت را سیادت را رسول مهربانی را علم کرده است در تاریخ مفهوم جوانی را که حرفی از تمام حرف‌ها زیباتر آورده زمین از ابر رحمت موج زد مانند دریا شد دم عیسی بن مریم باد زلف این مسیحا شد نبی بعد نبی در احترام مقدمش پا شد حواس عرش محو دست‌های ام‌ لیلا شد همان دستی که ماهی چون علی اکبر آورده علی روح جوانی شد که غم از پیر می‌گیرد که خورشید از نگاهش نور عالم گیر می‌گیرد وقار از راه رفتن‌های او تاثیر می‌گیرد اذان روزی سه نوبت از لبش تکبیر می‌گیرد که اسلام از لبان او اذانی دیگر آورده پس از خورشیدِ تشنه می‌شود مهتاب هم تشنه برای دیدن لب‌های تو شد آب هم تشنه زبان می‌گفت گشته مثل تو ارباب هم تشنه از آن داغی که شد گهواره‌ی بی تاب هم تشنه ببخش این شعرها را که فقط چشم تر آورده ✍ © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
از بهر نظاره آمده پیغمبر با ماه و ستاره آمده پیغمبر ذکر لب هر فرشته باشد انگار دوباره آمده پیغمبر @dobeity_robaey
49.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با اجرای: سید رضا نریمانی حنیف طاهری محمد فصولی محمدحسین حدادیان حسین طاهری علیرضا طاهری شاعر و نغمه‌پرداز:
اشعار آیینی حسینیه
#سرود_همخوانی #حضرت_علی_اکبر_ع_مدح_و_ولادت با اجرای: سید رضا نریمانی حنیف طاهری محمد فصولی محمدحسی
جوون امام‌حسین و پهلوون امام‌حسین علاقۀ قلبیِ منو می‌دونه امام‌حسین خیلی دوسِت دارم به جون امام‌حسین پسر؛ تمنای بهشت پدر؛ بهشت ازلی پسر؛ علی‌بن‌حسین پدر؛ حسین‌بن‌علی أهلاً أهلاً نور لم‌یزلی جانم علی‌بن‌حسین‌بن‌علی ..................................... داره برا تو وان‌یکاد میخونه امام‌حسین علی علی مگه میفته از زبون امام‌حسین خیلی دوسِت دارم به جون امام‌حسین پسر؛ کس و کار حسین پدر؛ کس و کار علی پسر؛ علمدار حسین پدر؛ علمدار علی أهلاً أهلاً نور لم‌یزلی جانم علی‌بن‌حسین‌بن‌علی ..................................... ستارۀ بی‌بدیل تُو آسمون امام‌حسین دور تو می‌گردم توی کهکشون امام‌حسین خیلی دوسِت دارم به جون امام‌حسین میخوام؛ باهات رفیق بشم تُو این؛ جشن ولادتی تویی؛ آقای جوونا منم؛ جوون هیئتی أهلاً أهلاً نور لم‌یزلی جانم علی‌بن‌حسین‌بن‌علی ..................................... آقایی کن و منو بده نشون امام‌حسین تا واسه یه‌بار اسم منو بخونه امام‌حسین خیلی دوسِت دارم به جون امام‌حسین می‌خوام؛ یه آرزو کنم می‌خوام؛ قربون تو برم می‌خوام؛ شبیه تو منم بشم؛ مدافع حرم أهلاً أهلاً نور لم‌یزلی جانم علی‌بن‌حسین‌بن‌علی ..................................... خدا نگهت داره جوون برای امام‌حسین الهی که آخرش بشی فدای امام حسین قسمتت باشه کربلای امام‌حسین پسر؛ شده الگوی ما پدر شد آقای همه جانم؛ به این پدر پسر به‌به؛ به نسل فاطمه أهلاً أهلاً نور لم‌یزلی جانم علی‌بن‌حسین‌بن‌علی ..................................... مگه میشه زندگی کنم بدون امام حسین همه میان و میرن فقط می‌مونه امام‌حسین خیلی دوسِت دارم به جون امام‌حسین حسین؛ یه اسم بی‌نظیر حسین؛ یه عشق ماندگار حسین؛ هوادار علی علی؛ صاحب ذوالفقار أهلاً أهلاً نور لم‌یزلی جانم علی‌بن‌حسین‌بن‌علی شاعر و نغمه‌پرداز: © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
نام بلندش نقل هر منبر علی اکبر در آسمان معرفت، اختر علی اکبر از ساکنان عرش بالاتر، علی اکبر نور خدا را خوب بنگر در علی اکبر تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر چشم فلک هرگز ندیده مثل و همتایش آورده با خود خنده را، بر وجه بابایش دل بُرده از آل عبا با روی زیبایش بر بیت بابایش شده زیور علی اکبر تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر دلداده ی حیدر شدن، توحید یعنی این مست از می کوثر شدن، توحید یعنی این عبد علی اکبر شدن، توحید یعنی این در ذات حق ممسوس چون حیدر، علی اکبر تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر یاد زیارت عقل را برده است از هوشم دلتنگ آغوش حرم گردیده آغوشم مستِ می ساقی پایین پای شش گوشه ام همچون علی شد ساقی کوثر، علی اکبر تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر در معرکه باشد سراسر معنی غیرت وقت رجز خوانیِ او دشمن کند حیرت در هیبت و در شوکت و در سیرت و صورت عینا شده مانند پیغمبر علی اکبر تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر بر لب رسید از ترس، جان لشگر دشمن افتاد رخنه در میان لشگر دشمن بند آمد از وحشت، زبان لشگر دشمن وقتی به میدان زد چو شیر نر علی اکبر تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر ** در کربلا جسم علی را لاله گون کردند از روی مرکب پیکرش را واژگون کردند چشم حسین بن علی را غرق خون کردند شد مثل یاسِ رازقی پرپر علی اکبر تا روز محشر رحمت حق بر علی اکبر سروده © اشعار آیینی حسینیه 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
آنانکه عابدند، به وقت اذان خوشند آنانکه زاهدند، به یک تکه نان خوشند از هر دو تا نگار، یکی ناز می‌کند عشاق روزگار، یکی در میان خوشند نانی که می‌پزند به همسایه می‌رسد این خانواده با خوشی دیگران خوشند این سفره دارها که شدم میهمان‌شان بعد از بیا، بروست، ولی با بمان خوشند ما می‌خوریم و اهل کرم شکر می‌کنند با این حساب بیشتر از میهمان خوشند جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده عشاق با معامله‌های گران خوشند با اخم خویش راه فرار مرا ببند صیاد اگر علی‌ست، همه با کمان خوشند در نقطه نقطه‌ی دل شیعه حرم زدند بر بام خانه مشعل دارالکرم زدند وقتی دخیل‌ها گره این درند و بس این خانواده نیز گداپرورند و بس اینان که سنگ را به نظر فضه می‌کنند از کودکی قبیله‌ی‌شان زرگرند و بس در آستان شمع که طور مقدس‌ست پروانه‌ها همیشه مقرب‌ترند و بس دل دادن و ندادن ما دست ما نبود اینان به شیوه‌ی خودشان دلبرند و بس بگذار بشکنند دلم را یکی یکی اینجا فقط شکسته دلی می‌خرند و بس ارباب زاده‌ها همه ارباب می‌شوند چون بنده‌زاده‌ها که همه نوکرند و بس این خانواده‌ای که مرا صید کرده‌اند حالا اسیر زلف علی اکبرند و بس وقتی میان کوچه‌ی ما راه می‌رود یک شهر در زیارت پیغمبرند و بس ای بهترین! یگانه‌ترین آفریده‌ها! پیغمبر تمام پیمبر ندیده‌ها! بیدار بود از سر شب تا سحر، پدر می‌زد صدات با همه جای جگر، پدر آهویی و به دام تو افتاده است شیر عمه اسیر توست، ولی بیشتر، پدر لیلا زیاد محضر آن دو نمی‌رسید تا خوب ارتزاق کند از پسر، پدر خیلی نیاز داشت زبان واکنی علی خیلی نیاز داشت بگویی: پدر، پدر تو یوسفی و دور مشو از مقابلش وابسته است بر روی تو آنقدر پدر پیش پدر رسیدی اگر، قد بلند کن در آرزوی سرو رشید است هر پدر ای مظهر صفات نبی! هیچ کس به تو این قدر احترام نکرده مگر پدر به به! به این مقام که پایین پا پسر به به! به این مقام که بالای سر پدر از بس نشسته موی تو را شانه کرده است حالا دلش به گیسوی تو خانه کرده است حاضر شدم برای اویس قرن شدن شهر مدینه رفتن و دور از وطن شدن حاضر شدم برای "تو" ازخویش بگذرم دیگر مرا بس‌ست گرفتار "من" شدن لب‌های تو همین که به خود آب می‌زند نزدیک می‌شود به عقیق یمن شدن میل رسول دیدن تو چاره‌ش آینه‌ست پس واجب است محو درین خویشتن شدن تنها تو می‌توانی ازین کارها کنی ابن الحسین بودن و ابن الحسن شدن دل آن زمان که خانه‌ی مهر تو می‌شود اقرار می‌کند به بهشت عدن شدن ای خاک پای مرکب تو کیمیای من جنت برای مردم و خاکت برای من وقتی که نیست خاک رهت، سر برای چه؟ وقتی که نیست در حرمت، پَر برای چه؟ اهل کرم مقابل در ایستاده‌اند با این وجود پس، زدنِ دَر برای چه؟ وقتی تو سُفره‌ی حسنی پهن کرده‌ای پس سرزدن به سُفره‌ی دیگر برای چه؟ گر تو ادامه‌ی علی کوفه نیستی پس آمده‌ست این همه لشگر برای چه؟ ای خاک بر سر همه، تاج سرم شکست افتاده زیر پا علی اکبر برای چه؟ مغرب نیامده‌ست هنوز ای مؤذنم بالای نیزه رفته‌ای آخر برای چه؟ ما سعی می‌کنیم ولی یک عبا کم ست اصلاً شدی تو چند برابر برای چه؟ عمه اگر برای من و تو نیامده‌ست پس دست برده است به معجر برای چه؟ ای سایه‌ی تو بر سر عمه! بلند شو به احترام معجر عمه بلند شو 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e