eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
44.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
340 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
من و جدا شدن از کوی تو خدا نکند خدا هرآن چه کند از توأم جدا نکند صفای دل تویی و دل ز هرچه داشت صفا صفا ندارد اگر با غمت صفا نکند جواب نالۀ دل‌های خسته بر لب توست که را صدا کند آن کو تو را صدا نکند؟ هزار مرتبه حیف از نماز مرده بر او که زنده مانَد و جان در رهت فدا نکند رضا مباد خدا از کسی که در همه عمر تو را به قطرۀ اشکی ز خود رضا نکند رهاییِ همه عالم بود به دست کسی که هرچه بر سرش آید تو را رها نکند... کسی که خاتم خود را دهد به دشمن خود چگونه از کرم خود نگه به ما نکند گذشت عمر و اجل پر زند به دور سرم بمیرم و نروم کربلا، خدا نکند تو درد داده‌ای و تو طبیب درد منی به‌جز تو درد مرا هیچ‌کس دوا نکند... ✍️ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
میان این همه مخلوق برگزیده شدم برای گریه به داغ تو آفریده شدم اگرچه وصل نصیبم نشد، همین کافی‌ست یکی دو بار حوالی یار دیده شدم همین که اهل توأم، کار من نه... کار تو بود رمیده از همه جا سمت تو کشیده شدم اگرچه هیچ ندارم، سلاح گریه که هست به لطف خشکی لبهات آبدیده شدم نبود آتش داغ تو، خام می‌ماندم به مجلس تو رسیدم اگر رسیده شدم به ذکر نام شریفت گذشت عمرم و من خوشم که پیش نگاه خودت خمیده شدم ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
چه اضطراب و چه باکى ز آفتاب قيامت که زير سايه‌ی اين خيمه کرده‌ايم اقامت شفيع گريه کنانش ائمه‌اند يکايک به اين دليل که جمع است در حسين امامت کسى که آه ندارد، چه سود آه خجالت کسى که اشک ندارد، چه سود اشک ندامت چه نعمتی‌ست نشستن میان مجلس روضه که جبرئیل در آنجا فکنده رحل اقامت کسى که بارِ عَلَم را به شانه‌اش نکشيده‌ست بعيد نيست بميرد به زير بار ملامت "کسى که در پى کار حسين نيست، محال است که پشت سر بگذارد صراط را به سلامت کسی که اسم حسین را شنید و اشک نبارید ز دوستی چه نشانی، ز شیعگی چه علامت کسی که در کفنش تربت حسین نباشد چه خاک بر سر خود می‌کند به روز قیامت کسی که قبر حسین را ندید و رفت ز دنیا به نزد فاطمه ریزد زدیده اشک ندامت" به روز حشر که جمله فقير و کاسه بدستند خدا به زائر تو می‌دهد مقام زعامت غبار خاک عزاى تو را که بر سر ما شد برابرش نکنم با هزار تاج کرامت چه نابجاست به وصف شهادت تو شهادت چه نارواست به وصف شهامت تو شهامت پس از قیامت عظمای تو به دشت غریبی خدا قيامت خود را سند زده‌ست به نامت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کوتاه کن کلام... بماند بقیه‌اش مرده است احترام... بماند بقیه‌اش هر کس که زخمی از علی و ذوالفقار داشت آمد به انتقام... بماند بقیه‌اش شمشیرها تمام شد و نیزه‌ها تمام شد سنگ‌ها تمام... بماند بقیه‌اش گویا هنوز باور زینب نمی‌شود بر سینه‌ی امام؟... بماند بقیه‌اش پیراهنی که فاطمه با گریه دوخته در بین ازدحام... بماند بقیه‌اش راحت شد از حسین همین که خیالشان شد نوبت خیام... بماند بقیه‌اش رو کرد در مدینه که یا ایهاالرسول یافاطمه! سلام... بماند بقیه‌اش از قتلگاه آمده شمر و ز دامنش خون علی الدوام... بماند بقیه‌اش سر رفت آه، بعد هم انگشت رفت، کاش از پیکر امام... بماند بقیه‌اش :: بر خاک خفته‌ای و مرا می‌بَرَد عدو من می‌روم به شام ...بماند بقیه‌اش دلواپسم برای سرت روی نیزه‌ها از سنگ پشت بام... بماند بقیه‌اش دلواپسی برای من و بهر دخترت در مجلس حرام... بماند بقیه‌اش حالا قرار هست کجاها رود سرش از کوفه تا به شام... بماند بقیه‌اش تنها اشاره‌ای کنم و رد شوم از آن از روی پشت بام... بماند بقیه‌اش قصه به "سر" رسید و تازه شروع شد شعرم نشد تمام... بماند بقیه‌اش ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
به‌مناسبتِ به‌امید آزادیِ رفته از دستم حساب جمعه‌های انتظار هر سحر یابن الحسن گفتم به پای انتظار می‌شمارم روزها را، فصل هم‌عهدی کجاست؟! ندبه می‌خوانم به شوقِ گفتنِ «مهدی کجاست» ناله‌ی یابن الحسن! برگرد بر روی لبم پُر شده از حسرت دیدار او روز و شبم می‌رسد او با سپاهی از شهیدانِ بسیج دیدنی خواهد شد آن ایام، طوفان بسیج ملت مستضعف دنیا به حقّش می‌رسد عاقبت یک جمعه هم مولا، به حقّش می‌رسد چارده قرن، این جدایی، درد تنهایی بس است یک نفس تعبیر این رؤیای زهرایی بس است وعده‌ی حقّ خدا وقت مشخص می‌رسد جمعه‌ی آزادی بیت المقدّس می‌رسد می‌رسد تا که ببیند شور و شوق لحظه را می‌رسد تا که بگیرد انتقام را حضرت صاحب زمان! ای حضرت قائم! بیا انتقام کوچه‌ی سرخ بنی هاشم! بیا هر غریبی در زمانه داد زد: مهدی بیا مادرت در کوچه‌ها فریاد زد: مهدی بیا فاطمیه آمده، ای روضه‌خوان! روضه بخوان از گل پژمرده‌حالِ نیمه‌جان، روضه بخوان کوچه در کوچه نماند و تا دل گودال رفت میخ شد خنجر، به روی حنجری بی‌حال رفت شیعه‌ی مهدی! عزای سخت بانو را بخوان فاطمیه آمده از داغ عاشورا بخوان مادری افتاد که حالا تنی تسخیر شد پیکری افتاد در گودال و خواهر، پیر شد ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
مانند ابری که نمِ باران ندارد مَن، خشکسالیِ دلم پایان ندارد دیروز خیلی گریه‌کردن را بلد بود چشمم توانِ قبل را، الآن ندارد من با فراقَت دائماً سرگرم هستم این بی‌نوا کاری به این و آن ندارد دست از سر من برنمی‌دارد غمِ تو داغت رهایَم می‌کند؟!، امکان ندارد! بیماری عُشّاق، زخمی لاعلاج است دردی که هرگز نسخه‌ی درمان ندارد عُمر زلیخا پای یوسف رفت بر باد عاشق‌شدن جز باختن تاوان ندارد راهِ وصالِ یار دشوار است قطعاً این مقصد اصلاً جاده‌ای آسان ندارد من مطمئن هستم که نانِ شُبهه خورده هرکس به برگشتِ تو اطمینان ندارد هر بار بد کردیم، تو گردن گرفتی اما به «لطف» تو کسی اذعان ندارد باید برای این همه اندوهِ تو مُرد باید برایت مُرد، دور از جان ندارد! بی مصرفم، امّا فقط بگذار باشم ظرفِ شکسته، جا در این دُکّان ندارد؟! دارد اَجَل سر می‌رسد، پس کِی میایی! چشم‌انتظارت فرصتی چندان ندارد محتاج آغوش توأم، من را بغل کن فرزند، بی بابا سر و سامان ندارد جانِ همان‌ پهلو‌شکسته، زود برگرد جانِ گلی که روح در گلدان ندارد طوری لگد زد، میخ در پهلو فرو رفت... نامردِ بی غیرت مگر وجدان ندارد؟! در اوج تنهایی، صدف از دُر جدا شد مادر به غیر از فِضّه پشتیبان ندارد* ✍ * فَقالَت: آهْ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ ترجمه: پس صدا زد: آه ای فضّه! به سويم بيا و مرا درياب؛ به خدا سوگند، فرزندي را كه در بطن داشتم، كشته شد. 📚بحارالانوار مجلسی، ج۳۰، ص۲۹۴ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
كوثر جاري نوري و دو زمزم داری هرچه شايسته‌ی عشق است فراهم داری   احمدی روي و علی خوی، عجب زهرایی! آنچه خوبان همه دارند، تو با هم داری هاجري؟ آسيه‌اي؟ نه! تو فقط فاطمه‌ای كه به تعظيم، دوصد هاجر و مريم داری   غم حيدر غم زهراست، خدا می‌داند تو به اندازه‌ی غم‌های علی غم داري   چارده‌مرتبه در سوگ خدا روضه شدی چارده قرنِ تمام است محرّم داری   از غمت عالم و آدم پُرِ داغند و هنوز چقدر سينه‌زن و مرثيه‌خوان كم داری   چادر خاكي تو پرچم اين هيأت‌هاست به خودت فاطمه! سوگند تو پرچم‌داری ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کسی که بی تو سَرِ صحبتِ جهانش نیست تحمّل غم هجر تو در توانش نیست کسی که سوخته از انتظار می‌داند دل از فراق تو جسمی بُوَد که جانش نیست کسی که روی تو را دید یک نظر چون خضر چگونه آرزوی عمر جاودانش نیست؟! کسی که درک کند دولت حضور تو را نیاز گوشه‌ی چشمی به دیگرانش نیست نه التفات به طوبی کند، نه میل بهشت که بی حضور تو حاجت به این و آنش نیست به خاک پای تو سوگند، ای همیشه بهار! گلی که بوی تو دارد، غمِ خزانش نیست بهارِ زندگی‌ام در خزان نشست؛ بیا! «بهار نیست به باغی که باغبانش نیست» کنارِ تربتِ زهرا تو گریه کن! که کسی، به جز تو با خبر از قبر بی‌نشانش نیست بیا و پرده ز راز شهادتش بردار پسر که بی‌خبر از مادرِ جوانش نیست... ✍استاد 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فصل غم است! ای دل غمدیده گریه کن بنشین به کنج خلوت و پوشیده گریه کن ایام فاطمیه رسید و دراین فضا عطر عزای فاطمه پیچیده گریه کن از شعله‌های داغ جگرسوز او چوشمع آتش بگیر! ای دل تفتیده گریه کن همراه غنچه‌های گلستان مرتضی برآن گلی که دستِ ستم چیده گریه کن تنها نه فاطمیه «وفایی » که تا ابد فصل غم است، با دل تفتیده گریه کن ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
فانی‌ام... آغاز و پایانی ندارم جز خودت غیر مقدورم که امکانی ندارم جز خودت سال‌ها محتاج نانم از تنور خانه‌ات از کسی در سفره‌ام نانی ندارم جز خودت باز هم دارم غزل‌ها را بهانه می‌کنم قصدی از شعر و غزل‌خوانی ندارم جز خودت هر کسی که دل به او بستم، دلم را زد شکست با دل ویرانه خواهانی ندارم جز خودت چاره‌ای کن، غفلتم از تو جدایم کرده است چاره‌ای هنگام حیرانی ندارم جز خودت تا به کی باید باید تو را این قوم انکارت کنند؟ مثل یعقوبم که برهانی ندارم جز خودت پاره کردم این گریبان را بدانی عاشقم بهرِ کس پاره گریبانی ندارم جز خودت از گناهانم پشیمانم، نگاهم کن کریم مقصدی از این پشیمانی ندارم جز خودت بین خلوتگاه قبرم شک ندارم آخرش فاتحه‌خوانی و مهمانی ندارم جز خودت در قیامت هم بهشت من تویی یابن الحسن خوب می‌دانی که رضوانی ندارم جز خودت آرزویم کربلا رفتن به همراه شما است همسفر در کوی جانانی ندارم جز خودت :: مادرت در پشت در فرمود: مهدی جان بیا... ...منتقم بر زخم پنهانی ندارم جز خودت ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e
کسی که بهر تو دست دعا بلند کند... به عرش، طالع او را خدا بلند کند ترحّمی به زمین خورده‌ی مسیرت کن مرا مگر که دعای شما بلند کند ز مکر شعبده بازانِ دهر ترسی نیست نشسته‌ایم که موسی عصا بلند کند! اگر صدا زدمت، تو اجازه‌ام دادی که دیده است گداهم صدا بلند کند؟! غبارِ روی عبای توأم! غمم این است مباد! باد مرا از عبا بلند کند... بگیر دست مرا که ثواب‌ها دارد کسی ز خاک گرفتار را بلند کند پس از ظهور، سرِ خاک من بیا یک دم دمت مرا ز دل قبرها بلند کند گرفته است دل ما؛ خدا کند که حسین.. نسیمی از طرف کربلا بلند کند * * چه حکمتی‌ست؟! بسوزد در و حرامیِ شهر بیاید و به درِ خانه پا بلند کند... ✍ 📝 | عضو شوید👇 ↳ https://eitaa.com/joinchat/525729794C288420984e