eitaa logo
اشعار آیینی حسینیه
43.1هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
313 ویدیو
27 فایل
آدرس اینترنتی پایگاه حسینیه(مرجع تخصصی هیأت) http://hosseinieh.net آیدی خادم کانال: @addmin_roze کانال دوبیتی و رباعی: 👉 @dobeity_robaey فروشگاه حرز و انگشتر: 👉 @galery_rayan با کمالِ احترام، تبادل‌ و‌ تبلیغ #نداریم🙏🌹
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ با وجود این همه رسوایی و خودخواهی ام هم کنارم ماندی و هم می کنی همراهی ام با خودم گفتم من آلوده را رد می کنی ذوالکرم بودی و دیدم واقعا می خواهی ام رحمت موصوله ات حتی به من هم می رسد با وجود این همه کم کاری و کوتاهی ام @hosenih هر چه می گردم فقط حب تو پیدا می شود بین اشعار و نماز و روزه و مداحی ام گر به قول اهل غفلت روضه ها گمراهی است تا خود محشر به دنبال همین گمراهی ام مادرت با خط زیبای خودش روز ازل سر در این سینه ام حک کرده "ثاراللهی ام" @hosenih هر کسی در درگهت منصوب بر کاری شده من سگ عباس، در دربار شاهنشاهی ام با توکل بر خدا و با دعای مادرت اربعین، سوی حرم پای پیاده راهی ام در روایت آمده ماهی برایت گریه کرد پس بدون اشک هایم پست تر از ماهی ام @hosenih من چه می فهمم چه آمد بر سرت در علقمه؟! در بساط روضه ات در اوج نا آگاهی ام ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ دیگر میان خیمه صفایی نمانده است جز حال گریه حال و هوایی نمانده است از صبح تا غروب صدایم گرفته است دیگر برام سوز صدایی نمانده است دار و ندار من همه با هم فدا شدند دیگر برای خیمه، فدایی نمانده است درمانده ام، کنار تنت گریه می کنم قدم شکسته است... عصایی نمانده است باید چه کرد با بدن پاره پاره ات وقتی میان خیمه عبایی نمانده است بی شرم ها کنار تو حرف از چه می زنند؟! در فکر غارت اند، حیایی نمانده است از بس که تیرها بدنت را گرفته اند یک جا برای بوسه، خدایی نمانده است اصلا چگونه من به سکینه خبر دهم دیگر عموی عقده گشایی نمانده است عباس جان همیشه علمدار من شدی هر کس شهید شد تو مددکار من شدی @hosenih با خود نگفته ای پدری داغ دیده ام؟! داغی عظیم دیده ام و قد خمیده ام خسته شدم، سرم به خدا درد می کند از بس که سوت و هلهله و کف شنیده ام ادرک اخا شنیدم و بی تاب از حرم تا علقمه خمیده خمیده دویده ام خیلی به روی خاک، زمین خورده پیکرم تا این که پای پیکرت آخر رسیده ام مانند مصحف است دو دستت برای من با احترام روی دو چشمم کشیده ام دیگر نفس نمانده برایم بلند شو رحمی نما به آه بریده بریده ام خِس خس نکن، نفس بکش اما سخن نگو با زحمت از لب و دهنت غنچه چیده ام قطره به قطره آب شدم، دست و پا نزن مانند آب مشک تو من هم چکیده ام تنها میان راه کمین خورده ای چرا؟ آخر بدون دست زمین خورده ای چرا؟ @hosenih ضرب عمود فرق سرت را شکافته آثار سجده ی سحرت را شکافته فهمیدم از نشانه ی دندان به روی مشک تیغی حسود بال و پرت را شکافته آبی نخورده ای و همین با وفایی ات لب های خشک و شعله ورت را شکافته از خنده های حرمله معلوم می شود تیرش نگاه چون قمرت را شکافته دیگر تکان نخور، بدنت تیر می کشد از بس که تیرها کمرت را شکافته تقصیر تو نبود، خجالت نکش، بس است دشمن اگر که مشک ترت را شکافته ای وای از قساوت این نیزه دار پست مابین خاک و خون جگرت را شکافته این نور فاطمه است که در بین علقمه گرد و غبار دور و برت را شکافته شکر خدا که ام بنین علقمه نبود بالا سرت کنار من و فاطمه نبود ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ من از آتش‌زدن بال و پرت می‌ترسم شب به پایان برسد از سحرت می‌ترسم این جماعت همه در فکر عذابت هستند آه از آتش روی جگرت می‌ترسم @hosenih غم چشمان تو با قبل تفاوت دارد بی من زار نرو از سفرت می‌ترسم اصلا امشب چقدر توصیه داری آقا دارم از این‌همه اما اگرت می‌ترسم چشم من خورد به اکبر جگرم سوخت حسین من ز پاشیدن جسم پسرت می‌ترسم تیرهایی که سه‌شعبه‌ست مهیا کردند از تهاجم سوی چشم قمرت می‌ترسم @hosenih رحم بر طفل صغیر تو ندارند اینها خیلی از تیر و گلوی ثمرت می‌ترسم زنده‌ای و بسوی خیمه‌ی تو می‌آیند ته گودال ز چشمان ترت می‌ترسم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ می‌شود روشنی ِ خیمه بمانی تا صبح؟ مونسم باشی و شب را برسانی تا صبح می‌شود رَحم كنی حرفِ جدایی نزنی تا پیِ ِ چاره مـرا سر نَـدَوانی تا صبح @hosenih منتت دارم و می‌خواهم اگر راهی هست مَحضِ این خاطرِ آشُفته بمانی تا صبح چه به روزِ تو می‌آرند خدا می‌داند زنده نگذاردم این دل‌نگرانی تا صبح روبرویِ تو اگر گریه اَمانم بدهد بر ندارم نِگَه از رویِ تو آنی تا صبح دهـنِ خشک و لبِ پُر تَرَكَت نگذارد دلِ رنجورِ مرا تاب و توانی تا صبح بُغض پا پیچِ گلویم شده و می‌ترسم كار دستم دهد این سوز نهانی تا صبح @hosenih هول كردم به زمین خوردم و می‌خواهی خاک از چادر زینب بتكانی تا صبح بنشین سیر نگاهت كنم ای یوسفِ عشق لحظه‌ها می‌رود و نیست زمانی تا صبح می‌شود فاتحه‌ی پوشیه و روسریِ خواهرِ خون‌جگر از پیش بخوانی تا صبح چشمِ بارانی‌تان می‌دهد امشب خبرم از بَلایی كه قرار است بیاید به سرم وای بر حالِ دلِ خواهرِ تو فردا عصر می‌خورد چنگ به بال و پرِ تو فردا عصر آسمان را ز عطش دود فقط خواهی دید رَمقی نیست به چشمِ ترِ تو فردا عصر @hosenih سرِ شش‌ماهه‌ی تو می‌شود آویز به پوست ارباً ارباست علی‌اكبرِ تو فردا عصر می‌بَرد لشكری از نیزه حوالیِ حرم تكه‌تـكه تـنِ آب‌آورِ تـو فردا عصر تك و تنها وسطِ دشت و بیابان چه كند؟ دامنش سوخت اگر دخترِ تو فردا عصر چنگِ یک مُشت سنان در طمعِ گیسویت می‌زند پَرسه به دور و بَرِ تو فردا عصر هر قدر نیزه و شمشیر و تبر جمع كنند بیشتر كشف شود پیكرِ تو فردا عصر چكمه‌ای سرخ می‌افتد به رویِ سینه‌ی تو خنجری كُنـد رویِ حنجرِ تو فردا عصر سخت دعواست سرِ جایـزه‌ی بیشتری بینِ گودال برایِ سرِ تو فردا عصر @hosenih آخرین‌خواهشم این است دعا كن برسم زودتر از نفسِ آخر تو فردا عصر ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مرهم به زخم دل به جز از سوز آه نیست روزی چو روزگار من از غم سیاه نیست @hosenih خواهم که سیر بینمت، آنگه سفر روم باید چه چاره کرد؟ که تاب نگاه نیست من با تو آمدم، بنگر با که می‌روم جولان خصم هست ولیکن پناه نیست رأس تو روی نیزه و خورشید بر فلک با بودن تو، حاجت خورشید و ماه نیست @hosenih گفتم که خاک بر سر خود ریزم از فراق جز سنگ و تیر و نیزه در این قتلگاه نیست ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ ما را به سر کوی تو اعدا نگذارند خواهیم بمانیم در اینجا نگذارند زینب ز تو ای جان برادر نکند دل اعدا بگذارند اگر یا نگذارند @hosenih خواهم همه‌ی عمر کنار تو بمانم اما چه توان کرد که اعدا نگذارند ای مَحرم دل تا غم دل گویم از این بیش آوَخ که مرا پیش تو تنها نگذارند شب می‌رسد و قافله در حال رحیل است زین بیش دگر پیش تو ما را نگذارند رفتم من و داغ تو و هجر همه‌یاران یک‌لحظه من ِ دل‌شده را وا نگذارند @hosenih گفتی نکنم گریه به شیون ز فراقت اما چه کنم شورش غم‌ها نگذارند دانی چه کسان یار حسینند مؤید آنان‌که به جز در ره او پا نگذارند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ کجاست مادرت امشب که نوحه‌خوان تو باشد؟ شب است و ماه نداری که هم‌زبان تو باشد به دشت تیر فرستادی آخرین‌نفست را که اولین تن افتاده نوجوان تو باشد @hosenih یگانه‌بانوی غربت، کدام مرثیه امشب قرار بوده فرازی ز داستان تو باشد؟ ادامه‌ی در و دیوار و دست بسته‌ی مولاست چهل سری که نشان برادران تو باشد تو آفریده شدی تا به رسم مرثیه‌خوانی هزار روضه‌ی مکشوف در جهان تو باشد تو ایستادی و گفتی که عشق راه غریبی‌ست که هر چه غم برسد شرح امتحان تو باشد شکوه صبر تو ایوب را به سجده کشیده که هر چه کوه در این راه ناتوان تو باشد چه عاشقانه‌ی سرخی‌ست کاروان اسیران سری که بر سر نی صاحب‌الزمان تو باشد @hosenih نشسته‌ای لب گودال، آفتاب ببینی عجیب نیست که در خاک آسمان تو باشد بخوان که خطبه‌ی تو آفتاب آل رسول است کنون صدای علی تیر در کمان تو باشد ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بد جور دلشکسته ای و گریه می‌کنی از اشک چهره شسته ای و گریه می‌کنی بگذار تا عبایِ تو را ما تکان دهیم بر خاکها نشسته ای و گریه می‌کنی امشب به صبح امر بفرما طلوع مکن امشب عجیب خسته‌ای و گریه می‌کنی @hosenih خونِ جگر برای شما قوت شب شده با ناله عهد بسته‌ای و گریه می‌کنی زنجیرها که پشتِ تو را زخم کرده‌اند هر روز بینِ دسته‌ای و گریه می‌کنی هیات تمام شد همه رفتند و تو هنوز یک گوشه نشسته‌ای و گریه می‌کنی @hosenih آبی بزن به صورتِ مادر،زِ دست رفت چون مادرت شکسته‌ای و گریه می‌کنی ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ مبریدم! که در این دشت مرا کاری هست گرچه گل نیست ولی صحنه‌ی گل‌زاری هست ساربانا! مزنید این همه آواز رحیل که در این دشت مرا قافله‌سالاری هست @hosenih من و این باغ خزان‌دیده خدا را چه کنم همره لاله‌رخان - لاله‌ی تبداری هست ساربان، تند مران قافله‌ی گل‌ها را که در این حلقه‌ی گل، نرگس بیماری هست نیست اندیشه مرا، از سفر کوفه و شام مهر اگر نیست، ولی ماه شب تاری هست تشنه‌کامان بلا را، چه غم از سوز عطش ساقی افتاده ولی، ساغر سرشاری هست @hosenih هستی‌ام رفته ز کف، بعد تو یا ثارالله هیچم ار نیست تمنای توام باری هست تا به مرغان چمن، رسم وفا آموزد یادگار از تو پرستوی پرستاری هست با وجودی که بود بار جدایی سنگین لله الحمد مرا روح سبک‌باری هست گر چه از ساحت قدس تو جدایم کردند هست پیوند وفا با تو مرا آری هست باغبان چمن معرفت! آسوده بخواب که مرا شب همه شب دیده‌ی بیداری هست @hosenih در نماز شب خود غرق مناجات توام یار اگر نیست ولی زمزمه‌ی یاری هست مبرید از چمن حُسن (شفق) را بیرون که در آنجا که بود جلوه‌ی گل خاری هست ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ سقا تویی و دست به دریا برسان یک مشک پر از آب گوارا برسان @hosenih نجوای غریب کودکان را بشنو عباس(ع) عمو زود خودت را برسان! ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ گلای مو همه پرپر شدند و میون قتلگه بی سر شدند و @hosenih شبیه شمع سوزان آب گشتند به غربت ، مثل خاکستر شدند و ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ من کرببلا را چو خزان دیدم و رفتم چون مرغ شب از داغ تو نالیدم و رفتم ای باغ که داری تو بسی گل به گلستان این خرمن گل را به تو بخشیدم و رفتم @hosenih در کرببلا زینت آغوش نبی را آوردم و غلطیده‌به‌خون دیدم و رفتم ممکن چو نشد حنجر پاک تو ببوسم آن حنجر پرخون تو بوسیدم و رفتم یاد آمدم آنروز که گفتی جگرم سوخت چشم از تن صدچاک تو پوشیدم و رفتم چون همره ما هست سر غرقه‌به‌خونت من یاد لب تشنه‌ی تو بودم و رفتم @hosenih بگسست اگر دشمن دون، ریشه‌ی دین را با موی پریشان همه سنجیدم و رفتم بس کن تو دگر کاه ربائی سخن خود من یک گلی از گلشن دین چیدم و رفتم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ خدا که خواست به غم مبتلا شود زینب اراده کرد اسیر بلا شود زینب @hosenih اراده کرد حسینش به خون شود غلتان اراده کرد ولیّ ِ خدا شود زینب ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ بگیر بالِ مرا باز در هوای خودت مرا بِبَر به کنارت،به کربلایِ خودت من آشنایِ توام خانه زادِ مادرتان نصیب در به درت کن شبی دعایِ خودت نفس بزن که مذابم کنی در این شب‌ها نفس بده که بسوزم فقط برایِ خودت @hosenih دلم کتیبه‌یِ اشعار محتشم شده است بزن به سینه‌ام آتش،به روضه‌هایِ خودت ببین که نذرِ درِ زینبیه‌ات شده‌ام بکش به دیده‌ام از گرد و خاک پایِ خودت از آن زمان که مرا نوکرت خدا خوانده نشسته بر جگرم داغِ بوریای خودت @hosenih وصیتم شده آقا!مرا کفن نکنند مگر به پیرهن مشکی عزای خودت ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ چقدر مزّه‌ی چايی‌ روضه‌ها خوب است كنارِ لطفِ شما حال و روزِ ما خوب است ميان نافله وقتی قنوت می‌گيری برایِ حالِ دلِ ما كمی دعا خوب است بده به راه خدا دست هاي ما خالی است كنارِ خانه‌تان چندتا گدا خوب است @hosenih بكُش،حسين بگو ، پاره‌پاره كن جگرم قسم كه آخرِ كارِ من و شما خوب است نوشته ام كه مرا در حصير بگذاريد به آنكه اهلِ كفن نيست ، بوريا خوب است سفيد می‌شود اين تارهایِ مو كم‌كم گذشتِ عُمر در اين زينبيه‌ها خوب است @hosenih اگر تو باشی و يادِ تو باشد و اشكم برای نوكرِ اين خانواده هركجا خوب است ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ خیمه‌ها را یکی‌یکی گشتم تا که امشب تو را نگاه کنم تا دل سیر گریه‌ای بکنیم تا دَمِ صبح آه آه کنم @hosenih پشتِ این خیمه‌ها،چرا بر خاک؟ فکرِ این تشنه‌ی صدایت باش خارها را که حال می‌چینی جان من فکر دستهایت باش @hosenih تازه خوابیده‌اند طفلانت سایه‌یِ میرِ خیمه کم نشود دلِ من می‌تپد دعای کن بی علمدار این حرم نشود @hosenih هرچه خواستم رباب بس بکند آنهمه آه و ناله را که نشد هرچه می‌خواستم ببافم باز گیسوانِ سه ساله را که نشد @hosenih اصغر امشب که خواب رفته ولی حال و احوال مادرش پیداست با خودش تا به صبح می‌گوید که سفیدیِ حنجرش پیداست @hosenih خواب دیده که شیرخواره یِ او لبش از آفتاب خشک شده کاش می‌شد بگیرد از شیرش حیف شیر رباب خشک شده @hosenih جان مادر بیا و از پیش من نه طفلان بی پناه نرو هرکجا می روی برو اما سمت گودال قتلگاه نرو ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ غروب بود هراسی به خیمه‌گاه افتاد غروب بود که از پشت ذوالجناح افتاد نگاش سمت حرم بود و بر زمین می‌خورد پناه اهل حرم بود و بی‌پناه افتاد @hosenih و هاتفی که صدا زد نبرد مغلوبه‌ست و لشکری که به سمت تنش به راه افتاد و آه مادری بالا گرفت تا اینکه مسیر شمر حوالی قتله‌گاه افتاد *** نوشته‌اند به گودال هم دعا می‌کرد مسیر توبه برای سپاه وا می‌کرد نوشته‌اند که زینب به قتله‌گاه آمد و این خودش طلب اوج روضه را می‌کرد رسید و دید سپاهی گرفته اطرافش چه صحنه‌ای، به دل خواهرش چه‌ها می‌کرد @hosenih هنوز امید به این داشت تا رهاش کنند چقدر بابت این امر یا خدا می‌کرد ولی تمام امیدش گرفت رنگ خزان همین که دید سنان، نیزه دست و پا می‌کرد چقدر روضه‌ی گودال با سنان سخت است و کاش قبل سنان شمر سر جدا می‌کرد @hosenih هنوز داشت صدای حسین می‌آمد که نیزه را ... ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ نیمه‌جان بود و پشتِ مركبِ خود بوسه‌ای سنگ، بر جبینش زد نوبت تیر ِحرمله شده بود آه، از پشت زین زمینش زد @hosenih ناله‌ای می‌رسد به هركس كه به تنش تیغ می‌كشد... نزنید مادرش چنگ می‌زند به رخش دخترش جیغ می‌کشد... نزنید @hosenih نوبت یک حرام‌زاده شد و نوک سر نیزه‌اش به سینه نشست وزن خود را به روی نیزه نهاد آنقدر تكیه داد نیزه شكست @hosenih داس‌هایی بلند را می‌دید بین دستِ جماعتی خوشحال از سرِ شیب پیكری را، وای می‌كشیدند تا ته گودال @hosenih تبر و داس و دشنه و شمشیر با تنی خُرد جور می‌آیند تا بدوزند بر زمین، از راه نیزه‌های قطور می‌آیند @hosenih شمر دستش پُر است و با پایش بدنش را به پشت می‌چرخاند نیزه‌ای را حرام‌زاده زد و نیزه را بین مشت می‌چرخاند @hosenih این وسط چندتا حرام‌زاده بدنی ریز ریز می‌كردند با لباسی كه از تنش كَندند تیغ‌شان را تمیز می‌كردند ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم حجت الاسلام ▶️ ای فَرَس با تو چه رخ داده که خود باخته‌ای* مگر این گونه که ماتی! تو شه انداخته‌ای* @hosenih ای همایون فرس پادشه سدره‌ مقام که چراگاه بهشت است تو را جای خرام نه رکابی ز تو برجاست نه زین و نه لگام مگر ای پیک سبک‌پا! بر سر شاه انام چه بلا رفته که با خویش نپرداخته‌ای؟ تا صهیل تو همی آمدی ای پیک امید بر همه اهل حرم بود صدای تو نوید کاینک آید ز پی پرسش ما شاه شهید مگر این بار خداوند حرم را چه رسید؟ کای فرس شیهه‌زنان برحرمش تاخته‌ای؟ اگر آورده‌ای ای هدهد فرخنده‌سیَر ز سلیمان و نگینش بر ِ بِلقیس خبر ز چه آلوده به خون تاج تو؟ خاکم بر سر راست گو تخت سلیمان شده بر باد مگر تو ز بهر خبر از تیر پری ساخته‌ای! آن شهی را که به امرش فکند سایه سحاب خواهد ار آب، شود خاک در عالم نایاب طعنه بر لجّه‌ی تیار زند موج سراب دیده‌ای کشته مگر، تشنه‌لبش بر لب آب @hosenih که چنین ناله به عَیّوق برافراخته ای؟ تو که غلطان ز سر زین، نگونش دیدی در میان سپه دشمن دونش دیدی ای فرس راست به من گوی که چونش دیدی و به چشمان خود، آغشته به خونش دیدی؟ یا قتیل دگری بود تو نشناخته‌ای؟ بوی خون آید از این کاکل و یال و تن تو شد مگر کشته‌ی روبه، شه شیر اوژن تو دل افسرده‌ی من آب شد از دیدن تو فاش گو، برق که آتش زده بر خرمن تو؟ که چنین غلغله در بحر و بر انداخته ای؟ @hosenih *جناب آیت الله فاطمی نیا میفرمودند که مرحوم شهریار آرزو داشتند تمام اشعارشان را به نیّر تبریزی بدهند و در عوض این بیت نیّر تبریزی را بگیرند. ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ هیئت، دوباره روضه‌ی ارباب پا گرفت باران رحمت دلم از ابتدا گرفت دست نیاز، زمزمه‌ی کربلا گرفت اینجا اگرچه سوخت دل من، شفا گرفت همراه ناله‌های دلم نی، نوا گرفت @hosenih روضه - نشسته‌ایم که آتش زنیدمان آه از دمی که شرم نکردند کوفیان۱ بستند آب را به روی باب آسمان می‌دیدی آسمان را "کَالنّار کَالدُّخان۲" چون دود، آسمانِ عطش شد، هوا گرفت @hosenih کوفه- حرامیان همه مشغول مستحب شب‌مسلکان تیره همه در نماز شب از یاری تو تنها حرفی‌ست روی لب دین‌ها بدون علت و اعمال بی‌سبب اینگونه شد که بردن سرها بها گرفت @hosenih مقتل سری برابر مادر بریده شد از قتگاه ناله‌ی حیدر شنیده شد تا جسم او چو ماهی در خون‌تپیده شد آن سوی دشت معجری از سر کشیده شد آتش سراغ خیمه‌ی آل عبا گرفت @hosenih خیمه- میان شعله یتیمان بی‌گناه زن‌های داغ‌دیده و اطفال بی‌پناه رفتی و می‌رود دل زینب هزار راه: "رفتی و قامت من غمگین خمیده ...۳ "آه در امتداد سیره‌ی زینب صدا گرفت @hosenih نیزه -هجوم زخم روی زخم روی زخم باران سنگ‌های هدف‌دار سوی زخم سرنیزه‌های تشنه‌ی در آرزوی زخم... شمشیرهای کند که در جستجوی زخم... مولا! چگونه برتنت این حجم جا گرفت؟ @hosenih یک دشت دور پیکر تو دشمن تو بود چون صید دست و پا زده در خون تن تو بود صد گرگ نابرادر و پیراهن تو بود این بیت‌ها روایت جان دادن تو بود هر چند واژه‌واژه جان ِ مرا گرفت... ۱- از مصرع «آه از دمی که لشگر اعدا نکرد» از محتشم کاشانی ۲"- یحول العطش بینه و بین السماء كالدخان" بر اساس روایتی از بحار الانوار درباره حالت امام علیه‌السلام در عاشورا ۳- "چون خم شدم که پای تو بوسم پی وداع / رفتی و قامت من غمگین خمیده ماند" از حبیب الله چایچیان ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ اشک من در ماتمت از آب زمزم بیشتر با غمت من خوش‌ترم آقا بده غم بیشتر لحظه‌های عمر من در داخل هیأت گذشت در تمام سال مجنونم، محرم بیشتر @hosenih هر چه کردم در قبال تو یقین دارم کم است کن حسابش لااقل یک‌خورده از کم بیشتر هم بِحار و هم مقرّم هم لهف را خوانده‌ام آن دو تا آتش به جانم زد، مقرّم بیشتر اشکِ چون سیل رباب، ارباب را بی‌چاره کرد خواهرش زینب ولی با اشک نم‌نم بیشتر قامت ارباب خم شد در کنار اکبرش در کنار پیکر عباس شد خم بیشتر تیر سمّی حنجر شش‌ماهه را بوسید سخت تیر هم از پا درآوردش ولی سم بیشتر @hosenih شمر گفتا خنجرم بر حنجرش کاری نشد بی‌اثرتر بود هرچه می‌کشیدم بیشتر هر نفس از خیمه آتش بیشتر شعله گرفت بازدم هم سوخت در شعله ولی دم بیشتر هر کسی با بردن چیزی دل زینب شکست ساربان با بردن انگشت و خاتم بیشتر گرچه درهم بود اوضاع سر و گیسوی او گیسوانش روی نیزه ریخت درهم بیشتر @hosenih از حکایات تنور، عرش خدا بی‌تاب شد مادرش بی‌تاب شد قدر مُسلّم بیشتر سیلیِ محکم همه خوردند اما دخترش خورد از بین همه سیلیّ محکم بیشتر ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم الله الرحمن الرحيم ▶️ تک و تنها شد و شکل محنش ریخت بهم رفتنش ریخت به هم، آمدنش ریخت بهم آن قدَر اسب به روی بدن قاسم تاخت که قد و قامت سرو حسنش ریخت بهم @hosenih دید گلبرگ گلم تازه کمی باز شده حرمله زود روی دست منش ریخت بهم بدن مُثله که مخصوص علی‌اکبر نیست این حسین است که نظم بدنش ریخت بهم نیزه و تیر و سنان، سنگ و عصا و شمشیر جوشنش ریخت به هم، وضع تنش ریخت بهم کهنه‌پیراهن او حکم کفن داشت براش حیف غارت شد و وضع کفنش ریخت بهم خون انگشت به انگشتر او جاری شد نیمه‌شب رنگ عقیق یمنش ریخت بهم صوت قرآن تو را خواهر تو دیر شناخت علتش چیست صدای سخنش ریخت بهم @hosenih داخل طشت طلا بود که دندان‌هایش خیزران خورد و درون دهنش ریخت بهم دل، مدینه بدنش کرببلا، سر در شام یوسف فاطمه گویا وطنش ریخت بهم ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ حالا که غیر از چشم‌های تر نداری تنهای تنها ماندی و یاور نداری بگذار تا زینب لباس رزم پوشد تا که نگوید دشمنت لشگر نداری @hosenih من آب می‌آرم برای اهل خیمه دیگر نگو آقا که آب‌آور نداری بگذار لخته‌خون ز لب‌هایت بگیرم آخر مگر ای نازنین، خواهر نداری دیشب میان خواب زهرا مادرم گفت زینب بمیرم پس چرا معجر نداری @hosenih تعبیر کن خواب مرا ای یوسف من حالا که غیر از چشم‌های تر نداری می‌آیم امشب بهر دیدارت به گودال هرچند دیر است و تو دیگر سر نداری ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ انگار کسی در نظرت غیر خدا نیست این مرحله را غیر امام‌الشّهدا نیست آئینه‌تر از روی تو خورشید ندیده این روی برافروخته جز رنگ خدا نیست @hosenih آرامِ دلم، خیمه به هم ریخته بی‌تو برگرد که بعد از تو مرا غیر بلا نیست با این همه لشگر چه کنی ای گل زهرا این دشت به جز نیزه و شمشیر بلا نیست ای یوسفم از غارت این گرگ‌صفت‌ها جز پیرهن کهنه تو را چاره‌گشا نیست دستی به دلم گر بنهی زنده بمانم ورنه پس از این، چاره به جز مرگ مرا نیست هرچند که دل داده‌ای ای ماه به رفتن والله که جز ماندن تو حاجت ما نیست تا بر سر معجر ننهم دست اسیری کار تو برایم به جز از دست دعا نیست @hosenih از غارت خیمه به دلم شور عجیبی است سجّاد اگر هست علمدار وفا نیست ای کاش که انگشتر تو زود درآید در سنّت غارت‌گر انگشت، حیا نیست ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ در پی دیدار روی کیستی گوئیا در فکر زینب نیستی گوئیا دلتنگ مادر گشته‌ای مات روی مادری سرگشته‌ای @hosenih غیرت‌الله این حرم بی‌محرم است می‌روی و خواهرت بی‌همدم است تا گلویت سالم است ای یار من بوسه‌ای بر من بده دلدار من من مگر کمتر ز تیغ و خنجرم تا زنم بوسه به حلقت دلبرم بوسه‌گاه مصطفی بوسیدنی است یاس حلقومت اخا بوسیدنی است قبل از آنکه بشکند آئینه‌ات سینه عریان کن ببوسم سینه‌ات @hosenih حرمله در فرصت و آمادگی است قلب تو جای سه‌شعبه نیست نیست رخصتی! بوسه زنم بر روی تو بوسه‌ای گیرم من از پهلوی تو نیزه و پهلوی تو ای وای من دست شمر و موی تو ای وای من فکر طفلانت نباش ای مهربان من بلاگردان‌شان هستم به جان یا اخا دلواپس خواهر نباش بی‌قرار پوشش و معجر نباش @hosenih تو به فکر یک کفن باش ای حسین در پی یک پیرهن باش ای حسین کاش می‌مردم نمی‌دیدم تو را بی‌کس و بی‌یار بین اشقیا ⏹ © کانال رسمی "حسینیه؛ پایگاه تخصصی مدح و مرثیه"؛ @hosenih