eitaa logo
نویسندگان حوزوی
3.3هزار دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
475 ویدیو
177 فایل
✍️یک نویسنده، بی‌تردید نخبه است 🌤نوشتن، هوای تازه است و نویسندگی، نان شب. 🍃#مجله_ی_نویسندگان_حوزوی معبری برای نشر دیدگاه نخبگان و اندیشوران #حوزویانِ_کنشگرِ_رسانه_ای 👇 ارتباط @Jahaderevayat
مشاهده در ایتا
دانلود
💎صف نان، دیتا و تمرکز اطلاعات ✍️ محمدصدرا مازنی، دبیر تحریریه مدادالفضلاء همه ما صف نان را تجربه کردیم. برای اهالی کتاب صف از نوع نان و غیرنان فرصتی برای مطالعه است. من نیز. اغلب کتابی همراه دارم و در موقعیتی این‌چنین مشغول مطالعه می‌شوم. صبح جمعه راهی نانوایی شدم. بیش از یک ساعت حضورم در صف طول کشید. کتاب انسان خداگونه با من بود. در تمام این مدت در حال مطالعه‌اش بودم. خیلی کند پیش می‌رفت؛ هم سرعت مطالعه‌ام کم بود و هم پیش رفتن صف نان! من در تمام یک ساعت و اندی تنها توانستم بیست صفحه بخوانم! البته دوبار و همراه با تأمل. ناگهان صدای مردی به اعتراض بلند شد. سرم را بالا گرفتم. چهره‌اش زیر ماسک پنهان بود، موهای سپیدش به چشم می‌آمد. به‌گمانم پنجاه و دو سه ساله بود. از بی‌عدالتی و توزیع نان به افراد خارج صف گلایه‌مند بود. من در آن لحظه مشغول خواندن این سطرهای کتاب بودم: بنا بر روایتی(شاید هم مثل بیشتر داستان‌های خوب ساختگی) زمانی که میخاییل گورباچف در تلاش بود تا اقتصاد رو به زوال اتحاد شوروی را احیا کند، یکی از دستیاران اصلی‌اش را به لندن فرستاد تا سردرآورد که تاچریسم کلاً چیست؟ و نظام سرمایه‌داری عملاً چگونه کار می‌کند. میزبانان در لندن مهمانانشان را به گردش در شهر بردند و او از بازار بورس و مدرسۀ اقتصاد لندن بازدید کرد و در آنجا با مدیران و کارآفرینان و استادان گفتگوهایی مفصل داشت. پس از چند ساعت کارشناس شوروی با داد و فریاد گفت: «لطفا یک دقیقه صبر کنید. همۀ این نظریه‌های پیچیدۀ اقتصادی را کنار بگذارید. الان یک روز کامل است که در لندن این‌طرف و آن‌طرف می‌رویم و من از یک چیز سر در نمی‌آورم. در مسکو بهترین متفکران ما درگیر نظام عرضۀ نان‌اند و با این حال جلو در هر نانوایی و خواربارفروشی صف‌های دراز شکل می‌گیرد. اما اینجا در لندن میلیون‌ها نفر زندگی می‌کنند و ماهم امروز از مقابل بسیاری از فروشگاه‌ها و مغازه‌ها رد شده‌ایم، اما من حتی یک صف نان هم ندیده‌ام. لطفاً من را ببرید پیش مسئول عرضۀ نان در لندن. باید سراز کارش دربیاورم» میزبانان در حالی که سرخود را می‌خاراندند، لحظه‌ای به فکر فرورفتند و گفتند: «در لندن هیچ‌کس مسئول عرضۀ نان نیست.» نویسندۀ کتاب آنگاه بحث را به موضوع موفقیت سرمایه‌داری و پیروزی سیاست‌های کاپیتالیسم بر سوسیالیسم پیوند می‌زند و راز آن را در تفاوت دو سیاست تمرکز و عدم تمرکز اطلاعات می‌داند. او می‌نویسد: «در لندن اطلاعات مربوط به عرضۀ نان در انحصار هیچ واحد پردازش مرکزی نیست. اطلاعات بین میلیون‌ها مصرف کننده و تولید کننده. نانوا وغول بازرگانی، کشاورز و دانشمند آزادانه در گردش است. قیمت نان، تعداد نان‌هایی که هر روز پخته می‌شود و اولویت‌های تحقیق و توسعه در این زمینه را نیروهای بازار تعیین می‌کنند. اگر نیرو‌های بازار تصمیمی اشتباه بگیرند، خیلی زود تصحیحش می‌کنند. یا حداقل باور سرمایه‌داران این است که چنین می‌کنند.» نگارنده از سیاست و اقتصاد چندان نمی‌داند، اما مانند عموم مردم صف نان را می‌فهمد! این مشکل در کنار بسیاری دیگر وصله‌ای ناجور است. ناجوری‌اش البته نسبت به مشکلات عدیدۀ دیگر به‌چشم نمی‌آید. از سفره‌ای که روز به روز کوچکتر می‌شود و قیمت اقلام و مایحتاج عمومی‌ای که نمودارش سر به آسمان گذاشته و قصد فروتنی و سر به خاک ندارد، نمی‌نویسم،. عادت کردیم! اما هرکسی می‌داند این روند توجیه ندارد. می‌توان با اصلاح سیاست‌ها بسیاری از مشکلات را رفع کرد. نزدیک به هفده نفر قبل از من در صف بودند. یعنی هر کدام حداقل یک ساعت وقتشان در صف گذشت، مجوعاً هفده ساعت و در این روز جمعه و سایر روزها در سرتاسر کشور چندهزار نفر دیگر این‌چنین وقتشان را صرف تهیه نان کردند، خدا می‌داند. یادم نمی‌آید در صف‌های نان و غیرنان کتابی در دست بنی بشر دیده باشم، شاید به‌ندرت. راهکار اهالی کتاب البته برای مطالعه در صف خوب است؛ اما پاک کردن صورت مسئله و لااقل فعلاً قابل تعمیم به‌عموم مردم نیست، اساساً ترویج فرهنگ مطالعه و بالا بردن نُرم آن بحث دیگری است و چندان ربطی به بحث حاضر و شیوه مدیریت کلان ندارد. مشکل صف ریشه‌ای است و البته قابل حل. مهم این است که سیاست‌گذاران ما بخواهند و از ظرفیت‌ها برای حل بنیادین مسائل بهره گیرند. @HOWZAVIAN
🔗 مروری بر دیدگاه نویسندگان حوزوی ✍️الهه زارعی نوشت: مادران بسیاری وجود دارند که بخاطر عدم آگاهی، فرزندانشان را به گونه‌ای تربیت می‌کنند که دچار شخصیتی با مشکلات اخلاقی بسیاری می‌شود. در ذهن من این سوال وجود دارد که چگونه می‌شود، مقام والای مادر به جای کاشتن بذر محبت، دوستی و مهربانی در دل فرزند خود کینه، حسادت ، بدخواهی و.... بکارد!؟ 🔗 متن کامل... ✍️فاطمه جمالزاده در مطلبی با عنوان «شغل‌های هزار رنگ هنوز زیر آسمان یکرنگ قم نفس می‌کشند» نوشت: رنگ‌های به نخ نِشسته از حجره قدیمی مرا صدا می‌زنند. به سمتشان چند قدم پیش می‌‎‌روم. دروازه مغازه با ابریشم‌های صورتی ریسه‌بندی شده است. حسین ردکا صاحب این مغازه رنگرزی می‌گوید:« ابریشم‌های رنگ خورده‌ را روی چوب‌هایی افقی آویزان می‌کنیم تا خشک شوند.» چرم‌ دوزی سعیدآقا ایستگاه بعدی است که در آن توقف می‌کنیم. از در و دیوار مغازه انواع و اقسام جنس‌های تولید شده با چرم می‌بارد. چرمکار قدیمی بازار کهنه می‌گوید در قم اغلب از چرم گاو، بز و گاومیش برای تهیه فرآورده‌های چرمی استفاده می‌شود. 🔗 متن کامل... ✍️مرضیه رمضان قاسم نوشت: نزد کریم هرکه فقیر است بُرده‌است آقا رئوف با فقرا بوده از قدیم به دوران کودکی‌ام که می‌اندیشم لبخند رضایت بر لبم نقش می‌بندد، خصوصا ایامی که در مشهد مهمان امام رئوف می‌شدیم، یادم نمی‌رود گم‌شدن‌هایم در حرم را، براستی که این گم‌شدن‌ها خودش پیدا شدن بود، وقتی به اطرافم می‌نگریستم و خبری از مادر، پدر و سایر همسفران نبود توجه‌ام جلب میزبان می‌شد و میزبان چه زود دستم را در دستان والدینم می‌گذاشت. 🔗 متن کامل... ✍️ محمدتقی عارفیان هم در رثای عروج علامه ذوفنون چنین سرود: علامۀ اندیشمند و ذوفنون رفت محبوب نیکومنظر مهتاب‌گون رفت آن عالم ربّانی اهل ولایت آن سالک توحیدی آیینه‌گون رفت 🔗 متن کامل... ✍️حمید فخیمی نوروز مطلب نخبگانی درباره ارزش و وظیفه طلبه امروز و فردا نوشت: حداقل کار و وظیفه ما ایجاد تمدن اسلامی در کشور هست و یا کشورهای اسلامی ولی جهانی ان شاءالله به دست حضرت رخ میده ولی زمینه سازی را باید انجام داد و حضرت به واسطه نخبگان تمدنی جهان را در اختیار بگیرد و برنامه های اسلام را جاری کند. 🔗 متن کامل... ✍️ سید مجید یعقوبی در مطلبی نوشت: وگذر ایام هم نشان داد اربعین امسال جاماندگان بسیاری داشت و حضور ایرانیان هرگز پرشور نشد که نشد. پر شور نشدن حضور طبیعی بود آنچه طبیعی نمی نماید انتظارات و توقعات بی حد و وافر مومنین است به راستی چرا چنین شد؟ چرا همچون سال گذشته این موج به ارا م ی نگذشت و حسرت زدگان، بسان دو اربعین متوالی گذشته ، ارام ننشستند؟ 🔗 متن کامل... ✍️محمدجواد محمودی در مطلبی با عنوان فرآیند نگر باش! نوشت: یک تابلوی زیبای خوشنویسی را تصور کن... چقدر زیباست! چقدر روح افزاست! اما خطّاط باید، هزاران سیاه مشق کند، تا چنین اثر چشم‌نوازی قلم بزند... چند روزی است خبر رحلت علامه ذوفنون، حضرت آیت الله حسن زاده آملی همه را متأثر کرده است... 🔗 متن کامل... ✍️ حبیب الله بابایی مطلبی با عنوان اربعین و «الهیات خدمت» نوشت: بر خلاف آنچه که در تاریخ خدمت تبشیری‌ها در مسیحیت بوده که خدمت در آن راهی بوده است برای توسعه استعمار غرب، خدمت در اربعین امری معنوی، اخلاقی، و انسانی است که جامعه اربعینی را به خوشه‌ای از نیکی‌های متراکم و بلکه «خیر بزرگ جهانی» بدل می‌کند و آن را به آستانه‌های تمدن نزدیک‌تر می‌کند (تأمل کنید در آیۀ « مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ كَمَثَلِ حَبَّةٍ أَنْبَتَتْ سَبْعَ سَنَابِلَ فِي كُلِّ سُنْبُلَةٍ مِائَةُ حَبَّةٍ وَاللَّهُ يُضَاعِفُ لِمَنْ يَشَاءُ»). این خوشه‌های انباشته از نیکی‌ و خیر، که همه خیر بودن آن را به زبان فطرت فهم و درک می‌کنند (اساسا زبان خدمت زبان فطرت است)، نوعی از یگانگی و توحید اجتماعی را ایجاد می‌کند و این بار به جای آنکه تقریب مذاهب و یا گفتگوی بین‌الادیان در سالن‌های تشریفات معطل بماند، در موکب‌های حسینی توسعه می‌یابد. 🔗 متن کامل... ✍️زهرا نجاتی نوشت: دنیا مثل همون دفترچه‌های انیمشنی هست که کودکیمون رو باهاشون گذروندیم. بازم مثل همیشه میگم این فرق ما وآدمای بی خداست که «انا لله وانا الیه راجعون»، قلبهامون رو آروم میکنه، چون هم می‌دونیم راه رفتنی رو باید رفت،.. 🔗 متن کامل... @HOWZAVIAN 🙏 یادداشت‌های ارسالی شما در دست انتشار است رصد، بررسی، نقد، راهنمایی، تنظیم و انتشار با و بازنشر یادداشت‌ها با
💐 از صندوق ذخیره‌ی عشق ⁉️ بارها از من سؤال کردند برای اداره کانال نویسندگان حوزوی از کجا می گیری؟ جوابم برایشان هضم کننده نبود: ⏮ از صندوق ذخیره . 🔗 بخیل نیستم؛ عزیزانی که می‌خواهند در این حرکت جهادی کنارم باشند مشتاقم. آرزویم: 1️⃣ توانایی طلاب در نوشتن رسانه‌ای، 2️⃣تحریریه‌ی آزاد روزنامه‌نگاران حوزوی، 3️⃣مجله اینترنتی، 4️⃣حضور آبرومندانه و حرفه‌ای در رسانه‌ها، 5️⃣جریان‌ساز و مبلغ پویای اسلام و گفتمان انقلاب اسلامی. پ.ن: امیدوارم نامه‌ام را بار دیگر بخوانند و شخصا پیگیر نویسندگی رسانه‌ای طلاب شوند. @HOWZAVIAN
🔸اقتصاد قطعه‌‌ای از پازل ✍️ علی کردانی، عضو تحریریه مدادالفضلاء فرهنگ‌سازی در جامعه، به ویژه در جوامع با اصالت و اسلامی پروسه‌ای فنی و زمان‌بر است. دغدغه‌مندان فرهنگ ایده‌های متفاوتی در مورد ساختارها و بسترهای فرهنگ‌سازی دارند؛ اینکه چه ایده‌هایی در رابطه با ترمیم فرهنگ می‌توان اتخاذ کرد، جای تامل و پژوهش دارد، اما یکی از ایده‌ها در مورد مسأله فرهنگ، «اقتصاد ایده‌آل» است. برخی بر این باورند که معضل اقتصاد برابر است با معضل فرهنگ؛ چه‌بسا مؤیدات دینی هم برای آن بازگو می‌کنند که اگر اقتصاد حل شود، فرهنگ التیام می‌یابد. هرچند که شرایط اقتصادی مطلوب ما را به فرهنگ مطلوب نزدیک می‌کند؛ اما اقتصاد تمام قطعه‌های فرهنگ را تشکیل نمی‌دهد، بلکه بخشی از قطعه‌های پازل فرهنگ می‌باشد. همچنان‌که یکی از اصول ماتریالیسم «اصالت اقتصاد» است؛ آن‌ها می‌گویند جامعه و عوامل اجتماعی هستند که به روح و روان انسان شکل می‌بخشند و انسان در ذات خودش نه خوب است و نه بد؛ آن‌ها می‌گویند زیر‌بنای جامعه اقتصاد است و تغییر اوضاع اقتصادی موجب تغییر نهاد‌های اجتماعی و تغییر نهادها سبب تغییر رفتار انسان‌ها و در نتیجه تغییر فرهنگ می‌شود؛ بنابراین انسان که فرهنگ‌ساز حقیقی است، از جامعه شکل می‌گیرد و جامعه از اقتصاد. این در صورتی است که اگر ترجمه فرهنگ را؛ آرامش، انسان‌دوستی، دیگرپسندی، بخشش، گذشت، حیا، ایستادگی، یاد الهی و... بدانیم؛ خواهیم دید که اتفاقا «اقتصاد ایده‌آل» و نداشتن دغدغه اقتصادی و معیشت، چه‌بسا در بیشتر افراد یا لااقل برخی خصلت‌هایی همچون طمع‌ورزی، خودپسندی، فراموشی و غفلت را ایجاد کند؛ بنابراین اقتصاد فرهنگ را نتیجه نمی‌دهد؛ بلکه بخشی از فرهنگ‌سازی را تسهیل می‌کند. در نهایت اینکه، اگر اقتصاد را برای اقتصاد بخواهیم، فرهنگ تکانی نخواهد خورد؛ اما اگر اقتصاد را در خدمت «امنیت روحی افراد» و «فرهنگ» پایه‌ریزی کردیم؛ آن وقت است که دغدغه‌مندان اصلاحِ فرهنگ، شبی را به خوش می‌گذرانند. علاوه بر این اگر «اقتصاد ایده‌آل» تحقق یابد، اما فرهنگ و مکتب انسان‌های آزاده محقق نشود؛ چنین اقتصادی در میان مدت به قهقرا رفته و افراد آن از بلندای اقتصاد به دره‌های بی‌فرهنگی سقوط خواهند کرد. در پایان باید گفت‌؛ اگر اقتصاد در چارچوب یک الگوی فرهنگی جامع تعریف شود، در سایه چنین اقتصادی می‌توان به «فرهنگ مطلوب جامعه اسلامی» نزدیک‌تر شد؛ در این صورت اقتصاد یکی از پایه‌های رشد فرهنگی جامعه محسوب می‌شود نه اینکه سدی در مقابل فرهنگ باشد. @HOWZAVIAN
🔅 قهرمان ایثار ✍ مهری یزدان پناه رشادت و ایثار نوجوان ۱۵ ساله‌ی ایذه‌ای "علی لندی" که با بذل جان به مقام والای انسانی و شرافت جان بخشید بار دیگر مردانگی و مروت را در دل این سرزمین زنده کرد. او بهترین مدال انسانیت را همچون جوان سیزده‌سالهٔ امام حسن (ع) از مولایش امام حسین (ع) گرفت. سلحشوری و فداکاری و ازخودگذشتگی این نوجوان، ثمره‌ای جز اثبات عقیده و ترویج فرهنگ شهادت نداشت. نشست در دل آتش، که قهرمان باشد میان وسعتی از شعله، جان‌فشان باشد ایثاردر تاریخ اسلام، سابقهٔ درخشان و گاهی منحصربه‌فرد دارد. از ایثارگری‌های پیامبر عظیم‌الشأن اسلام (ص) و یاران باوفایش گرفته تا ایثارگری‌های حضرت سیدالشهدا (ع) و حضرت عباس (ع) در نهضت عاشورا، تا ایثارگری‌های ملت قهرمان ایران در دفاع مقدس و ایثارگری علی لندی‌ها در زمان ما. فرقی نمی‌کند که اهل کجا باشی و یا در چه زمانی زندگی کنی مهم این است که به‌خوبی بفهمی چگونه تفکر کنی و از عقل که بهترین حجت است و خداوند در اختیارت گذاشته، استفاده کنی تا زندگی و مرگت مایهٔ افتخار برای خالق و رهبرت باشد، همان‌طوری که داستان ایثارگری این قهرمان ملی، همچون مدافعان حرم به‌گونه‌ای در صفحات تاریخ انقلاب ثبت شد که چراغ راه و الهام‌بخش نسل‌های آینده فرزندان ایران اسلامی خواهد بود. همان درس‌هایی که از شهدای کربلا و جان‌فشانی ۸ سال دفاع مقدس جوانان این کشور در جبهه‌ها گرفتیم. امروز همان درس ایثار را می‌توانیم از علی لندی‌ها بگیریم. کسانی که آسایش و آرامش و حیات خودشان را برای امنیت کشور و امت اسلامی تقدیم می‌کنند. @HOWZAVIAN
✔️ اصالت... ✍️ علی خردمردی، عضو تحریریه مدادالفضلاء بارها شده با خود فکر کردم که چرا بین و این ملت یک عشق دو طرفه وجود دارد! خیلی‌ها بودند و هستند که خوب کشتی میگیرند. کم نداشتیم ستارگانی در رشته‌های مختلف ورزشی. اما در این یک مورد قضیه فرق دارد. حسن که میبازد، مردم هم اخم‌هایشان توی هم میرود. حسن که میبرد، مردم هم ذوق زده میشوند. گویا هشتاد میلیون نفر از تیلور کینه داشتیم. این ها بی حکمت نیست. من راز قصه را اینطور میفهمم. پهلوان قرن جدید ما دارد. او نماد زندگی ایرانی است. یک جوان متکی به . آن‌ هم خانواده‌ای در معمولی ترین حالت ممکن. جوانی که مثل اکثر جوانان مملکت امکانات درجه یکی نداشت. از صفر صفر شروع کرد. مردم وقتی پدر و مادر حسن را میبینند، وقتی آن سادگی وصفا را میبینند، وقتی حسن را کنار پدر و مادر میبینند، قشنگ خیال میکنند برادر یا پسر خودشان مقابلشان ایستاده است. تواضع حسن در این عشق دو طرفه موثر است. خوش اخلاقی اش نیز همینطور. مرام پهلوانی اش هم دیوانه‌کننده است. اما که پایه اش خانواده باشد، به همراه مولفه های بالا، یک نفر را اینگونه محبوب میکند. جوان ایرانی وقتی حسن را در آن خانه‌ی ساده‌ی روستایی کنار پدر و مادرش میبیند، امید پیدا میکند که او هم میتواند پیروز حرفه‌ی خودش باشد. مخلص کلام: ما مردم یکی مثل خودمان میخواستیم که قهرمان شود. حسن همان یکی است. مثل ما معمولی. مثل ما عاشق. حسن یزدانی خود خود ماست. برای همین هر بازی‌ای که میبرد، شیرین ترین لحظه‌ی زندگی ماست. دوستت داریم پهلوان با اصالت... @HOWZAVIAN
☑️ صلح امام حسن(ع) با معاویه در کلام رهبری معاویه بـاهوش شـیطنت آمیز، اهریمن وار، دست بسوي احکـام دین دراز کرده بود و آن را دسـتخوش تحریف و تباهی قرار داده بود و کاروان زنـدگی مردم را بسوي جاهلیت و لااُبالی گري و دین ناباوري منحرف ساخته بود و به تعقیب منظور اصلی خود یعنی جلب سود مادّي وحفظ امتیازات طبقاتی پرداخته بود. در حالی که توده ي مردم از این همه، بی خبر بودند. این وضـع مـوجب سرکشـی وطغیـان معـاویه شـد و تصـمیم او را بر اجراي توطئه هـاي بانـد اموي راسـخ سـاخت وحسن بن علی و برادرش حسـین را دسـیسه ي شـیطنت آمیز معاویه در برابر خطري مهیب قرار داد که اسـلام را بنام اسـلام تهدید می کرد وخاموش سـاختن نـورحقیقـت را- بنـام حقیقـت -کمر می بست. آن دو امـام بزرگـوار براي دفـع این خطر دو راه بیش نداشـتند: مقـاومت یا مسالمت آنها دیدند که مقاومت در نوبت حسن بن علی به نابودي جبهه ي مدافع دین و راهنما بخدا و راه راست، منتهی می گردد. چه، اگر در آن روزحسن بن علی، خود و بنی هاشم و یاوران ایشان را به خطر می افکند و آنان را با قُواي نیرومند و مجهز معاویه روبرو می سـاخت و همچون برادرش حسـین(ع) در روز عـاشورا بر فـداکاري وجانبـازي همّت می گماشت، بی شک جنگ، با نابودي تمـامی افراد این جبهه پایان می یافت و بانـد اموي بدینوسـیله به پیروزي درخشانی که بـدون این، در دسترسـش نبوده و فکرش را هم نمی کرد - نائل می گشت. چه پس از نابودي این جبهه، میدان براي معاویه خالی و بی رقیب می ماند و امکان همه گونه ترکتازي وجولان می یافت و در نتیجه، امام حسن(ع) به همان سرانجامی که سخت از آن پرهیز داشت دچار می گشت و فداکاري و جانبازي او نیز در آراء عمومی بجز اعتراض و ایراد اثري بجاي نمی گذاشت. این بود که امام حسن(ع) احساس کرد باید معاویه را در گردن کشـی و گسـتاخیش آزاد بگذارد و او را بوسیله قدرتی که بدستش افتاده در معرض آزمـایش عموم بگـذارد. بـا اینحـال در قرار داد صـلح از او تعهـد گرفت که در روش خود و یاران و هوادارانش ازکتاب خدا و سـنّت تخطّی نکند، شـیعیان را درشمار امویان بگناهی نگیرد، شیعیان از همه ي مزایا وحقوقی که دیگران از آن بهره مندند، برخوردار باشـند و شـرط دیگري که امـام حسن(ع) خود می دانست معـاویه به هیچیـک از آنهـا وفـا نخواهـدکرد وخلاف آن را بجای خواهد آورد. این زمینه اي بود که امام حسن(ع) براي برداشـتن نقاب ازچهره ي زشت امویان و زدودن لعاب رنگینی که معاویه بر روي خود کشـیده بود، فراهم سـاخت وکـاري کرد که معـاویه و دیگر قهرمانـان (بانـداموي) بـا همـان واقعیّت جاهلی و با همان دلهاي بیگانه از روح اسـلام وسینه هاي پرکینه ئی که لطفها و محبتهاي اسلام سرموئی ازکین هاي بدر وحنین را از آن نزد دوره بود، به مردم معرّفی شوند. 🔗 روزنوشت‌های یک طلبه @HOWZAVIAN
🔹 از قلب تا عقل محمدی ✍ بهروز دلاور، عضو تحریریه مدادالفضلاء این روزها همه به یاد پیامبر عزیزمان هستند. پیامبری از جنس نور و عشق. پیامبری از جنس علم و عمل. پیامبری از جنس ایمان و معنویت پیامبری از جنس رحمت و اقتدار پیامبری از جنس حکمت و عقلانیت پیامبری از جنس مهربانی و عطوفت پیامبری از جنس صدق و عدالت پیامبری از جنس بشر اما بشری که تمامی افق‌های کمال و جامعیت را دریافت کرده بود. او نه یک رؤیا بود که حقیقتی بود که بر تارک زمان و مکان سایه افکنده بود. پیامبری که می‌تواند اسوه همگان از آغاز تا انتها باشد. سیره او نه برای عصر خود، بلکه برای تمامی اعصار ساری و جاری است. اسوه ای که با عقلانیت و معنویت خود می تواند جهانی را سیراب از عشق و صفا نماید. رواست این روزها در کنار عزاداری ها و روضه ها، اندیشه های تابناک این پیشوای مظلوم، تبیین و روایت شود. آنگاه منابر و مجالس بوی حقانیت و طهارت و حکمت را به جامعه خواهد بخشید. @HOWZAVIAN
📌 کشته‌ی فتنه‌ها ✍️ محمدجواد محمودی سخن گفتن از دوران مبارزات حسن(ع)، بسی سنگین و تحلیل کردن آن دوران، حقیقتا نیازمند نگاه تیزبینانه و بابصیرت است. علت این سنگینی و سختی در این است که زمان امامت ایشان در برهه‌ای قرار گرفته‌ است. که از طرفی پیش از ایشان، حکومت در دستان امیرالمؤمنین(ع) بوده است و ایشان باید این مسئولیت مهم را که با سختی و گذر از فتنه‌های گوناگون برای جامعه‌ی اسلامی فراهم شده بود، حفظ می‌کردند. از طرفی دشمن، با تزویر به مبارزه با ایشان برخاسته بود نه با شمشیر و همین امر، تشخیص را برای خواص سخت کرده بود چه برسد به عوام جامعه... تفاوت دوران ایشان با دیگر ائمه(ع) در این است که دشمن یا همچون زمان (ع) با شمشیر به میدان آمد، نه با ... و یا اگر دشمن با تیغ تزویر به پیش آمده بود، ایشان شرایطی همچون امام حسن(ع) در مبارزه نداشتند چرا که وظیفه امام حسن(ع) حفظ جایگاه حکومت امام بود و وظیفه دیگر ائمه(ع)، بازپس گیری آن... تزویر دشمن از یک سو و بی‌بصیرتی خواص و بی‌وفایی یاران از سوی دیگر... تزویر، فضا را به گونه‌ای غبار آلود می‌کند که تشخیص حق، نه فقط در همان زمان، بلکه در قرن‌های آینده نیز برای افراد، مشکل می‌شود؛ آن روز، بی بصیرت ها ایشان را مذلّ المومنین خواندند و امروز، ایشان را امام صلح خواندند، اما نه به معنای صلحی که ما قدرت بازدارندگی آن را برابر با جنگ امام حسین(ع) می‌دانیم، بلکه صلحی به معنای منفعل بودن و کوتاه آمدن در مقابل دشمن... و همین کافی است که بگوییم ایشان مظلومیتی دارند، به وسعت تاریخ!!! امام حسن(ع) فرمودند: بین و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه را با چشم خود ببینی، حق است و آنچه را شنیدی یا آنکه برایت نقل کنند، چه بسا باشد. @HOWZAVIAN
🕶 مخدوش شدن حرمت پدر در «افرا» ✍️ بابک شکورزاده، عضو تحریریه مدادالفضلاء یکی از نکات تاریکی که در بخش‌های پایانی سریال افرا خیلی به چشم می‌خورد داستان بی‌حرمتی به پدر است؛ پدری که در فرهنگ اسلامی از جایگاه والایی برخوردار است و باید محترم شمرده شود و اطاعتش تا زمانی که مخالف فرمان خدا نباشد واجب است. در سریال افرا از زمانی که پای سیروس (اسماعیل محرابی) به سریال باز شد روند داستانی تغییراتی کرد و یکی از نکات قابل توجه برخورد وحید و عقیل با پدرشان سیروس است . این‌ پسرها به دلیل اینکه پدرشان سال‌ها پیش آن‌ها را رها کرده و وظیفه خودش را در قبال آن‌ها انجام نداده از دست پدرشان شاکی و عصبانی بودند که اصل چنین احساسی طبیعی به نظر می‌رسد؛ ولی برخوردی که آن‌ها به با پدرشان نشان دادند، خصوصا وحید، اصلا شایسته رابطه پسر با پدر نیست و بی احترامی‌های مختلفی از طرف وحید نثار پدرش شد؛ هر چند که سیروس مقصر است و در این زمینه اشتباه بزرگی مرتکب شده، ولی حرمت پدری نباید مخدوش شود. در جای دیگر سریال، پسر یکی از محیط بانان که به شکار غیر مجاز رفته بود پس از دستگیری، وقتی با پدرش مواجه می‌شود، او هم با لحنی تند و بسیار بی‌ادبانه با پدرش برخورد می‌کند و او را جلوی پلیس تحقیر می‌کند. این رفتار هم نمونه‌ای دیگر از بی حرمتی نسبت به ساحت پدر است که اگر این گونه برخوردها در سریال‌ها تقبیح نشود و مورد انتقاد قرا نگیرد می‌تواند اثرات مخرب اخلاقی در جامعه و مخاطبین داشته باشد و بی‌تردید حرمت پدر را با چالش مواجه می‌سازد. @HOWZAVIAN
💥چالش‌های رپرهای نوجوان محله ما بخش دوم ✍️ سیدجعفر هاتف الحسینی، پژوهشگر میسیولوژی و عضو تحریریه مدادالفضلاء وقتی در محله‌های کلانشهرها پیاده روی می‌کنی می‌فهمی تضاد فرهنگی بسیار جامعه اسلامی را گرفته است. تضاد فرهنگی با دانش و علم در جامعه اسلامی ایجاد شده است. الینه شدن (ازخود بیگانگی) در نسل جوان دیده می‌شود. نسلی که نه خود را می شناسد نه از گذشتگان خود چیزی می‌داند. این نسل مفاخر ایرانیان مسلمان را نمی‌شناسد حتی نام یکی از دانشمندان را نمی داند. آنان خود را نمی شناسند تا بدانند وارث عزت ایرانی هستند. در محله‌ها نوجوانان در حال دیس گذاشتن با فحش‌های رکیک هستند. این نسل خود را شاعر رپ می داند. در حالیکه این کار هیچ گاه در فرهنگ اسلامی ایرانی جای نداشته است! ایرانیان به ادب و علم سرشناس هستند. در ادبیات شیرین فارسی جز فضل و اندرز از قرآن و احادیث نیست. این فرهنگ نه اسلامی است نه ایرانی! اما چالش ما، طلاب در قرن ۲۱ شناخت دقیق علمی جریان‌های فرهنگی است. در میسیولوژی انسان شناسی تاریخ تغییر فرهنگ جوامع آمده است. می توان گفت ما با یک علم روبرو هستیم. امروزه مسیحیان برای تبلیغ دین شان مدل های جامعه شناسی و روانشناسی دارند. چرا در اسلام حتی یک مدل تبلیغی نداریم؟ چرا ما از علوم روز برای دفاع و تبلیغ اسلام استفاده نمی‌کنیم؟ چرا دشمنان اسلام برای هجمه به اسلام مدل‌های علمی تهاجم فرهنگی دارند؛ ولی ما برای دفاع از دینمان علمی کار نمی‌کنیم؟ @HOWZAVIAN
◾️کاش دوباره بیایم به سوی تو ✍️ نجمه صالحی، عضو تحریریه مدادالفضلاء ای حصن حصین، هنوز طنین صدایت و بیان توحید مشروطت در آسمان نیشابور موج می‌زند؛ خاک این شهر با عطر وجودت رنگ و بو گرفته است؛ هنوز خاک قدمهایت، طوطیای چشمان هر دل پریشان است و قدمگاهت زیارتگاه هر درمانده. ای قرآن ناطق، هرچند که آغاز فصل غریبی‌ و دوری‌ات در طوس رقم خورد، اما کوچه پس کوچه‌های خراسان، تو غریب همیشه آشنا را خوب می‌شناسند؛ خراسان با وجود تو، سرزمین عشق شد و تو سلطان آن. ای عالم آل رسول،‌ حال دلم را خوب می‌دانی، وامانده‌ام، دستم تهی است، حیرانم، حال و هوای دلم بارانی است، در دلم دردی است که با یک گوشهٔ چشم تو دوا خواهد شد؛ شمس‌الشموس برای گمشده در راه، نور می‌تابانی؟! کاش دوباره سوی تو پر بکشم! کاش دوباره درب‌های حرم و شبستان‌ها، مثل آغوشت پناهم دهند و پذیرای بی پناهی‌ام شوند. کاش انعکاس نورِ سنگفرش‌های صحن و سرایت، بر وجود تاریکم بتابد و صدای نقارهٔ حرمت، نالهٔ دل طوفانی‌ام را آرام کند. کاش دوباره کبوتر دلم، در آسمان نگاهت پرواز کند و گنبد لرزان بارگاهت، از پشت پردهٔ اشکم قطره قطره بچکد. کاش دوباره دلم را به پنجره فولادت گره بزنم و دستم دخیل ضریحت شود!! کاش دوباره کنار «باب الرضا» زمزمه صلوات خاصه را بر لبم جاری کنم و با صدای بغض آلود بگویم: الا ای حضرت نور مرا دریاب! @HOWZAVIAN
مصرف کالای فرهنگی، فاطمه میری طایفه فرد.docx
20.2K
🖌سواد مصرف کالای فرهنگی ✍️ فاطمه میری، عضو تحریریه مدادالفضلاء بررسی روانشناختی گروه‌های سنی متفاوت نیز در نوع ساخت و تهیه و استفاده کالای فرهنگی نقش موثری دارد. نیاز کودک زیر سن آموزش با کودکی که در وادی آموزش قرار گرفته متفاوت است. یافته‌ها و نتایج تحقیق نشان می‌دهد که میان سن و تحصیلات جوانان و مصرف کالاهای فرهنگی رابطه وجود دارد؛ به طوری­‌که میزان مصرف کالاهای فرهنگی درسنین 26 تا 29 سال به طور معناداری بیشتر از 18 تا 21 سال است. هم­چنین نتایج نشان می­‌دهد که مصرف کالاهای فرهنگی در جوانان فوق‌لیسانس و بالاتر به طور معناداری بیشتر از سایرین است.(مقاله مصرف کالاهای فرهنگی و عوامل موثر بر آن،رویا حاجی‌زاده) 🔗 متن کامل در فایل بالا👆 @HOWZAVIAN
🔹خسته‌نباشی دلاور! ✍️ مجتبی عادل پور، عضو تحریریه مدادالفضلاء 🔹چرا برخی از خبرگزاری‌ها، روزنامه‌ها و سایت‌های خبری با اقبال عمومی روبرو می‌شوند و برخی دیگر نه؟ چرا مخاطبان به تعدادی از بنگاه‌های خبری روی خوش نشان می‌دهند و به تعداد دیگر نه؟ عوامل گوناگونی در موفقیت یک رسانه نقش دارند و بدون تردید، «تازگی خبر» یکی از این عوامل است. اهل فن ارزش یک خبر را به تازگی آن می‌سنجند؛ هر چه فاصلۀ انتشار خبر با زمان وقوع آن کمتر، ارزش آن بیشتر. این اصلی است که بسیاری از خبرگزاری‌های ریشه‌دار و غول‌های رسانه‌ای، آن را رعایت می‌کنند. این اصل برای برخی از خبرگزاری‌ها چنان مهم است که برای بازتاب یک رویداد خبرنگار اعزام می‌کنند و آن واقعه را به صورت زنده و مستقیم پوشش می‌دهند. در چند دهه قبل شاید روزها طول می‌کشید تا یک خبر از کشوری به کشور دیگر و یا شهری به شهر دیگر برسد؛ اما اکنون در عصری زندگی می‌کنیم که اخبار در کسری از ثانیه به دورترین نقاط دنیا مخابره می‌شود. با وجود این، برخی از خبرگزاری‌ها -مثلا آنهایی که اسم حوزه را یدک می‌کشند- اخبار را لاک‌پشتی منتشر می‌کنند. خبری که دو روز پیش منتشر شده و موج سینوسی آن نیز خوابیده، تازه نام‌بردگان یادشان می‌افتد که فلان اتفاق افتاده است! خبری که پیرزنان روستایی در دورترین نقاط آن را شنیده‌اند و لالایی اش را برای نوه‌های خود خوانده‌اند! گاهی نیز واکنش آنها به رویدادهای حوزوی مثل نوش دارو پس از مرگ سهراب است. چرا باید خبرگزاری‌های غیر حوزوی خبرهای حوزه را زودتر پوشش دهند و نسبت به خبرهای درون‌حوزوی واکنش سریع‌تری داشته باشند؟! یکی از استادان در کلاس‌های یادداشت‌نویسی روی این اصل بسیار تاکید می‌کرد. ایشان می‌گفت: در بین ما رسانه‌ای‌ها، در انتشار سریع‌تر یک خبر رقابت وجود دارد. هر کسی یک خبر را زودتر از دیگران منتشر کند، او برنده است. اگر کسی خبری را بعد از انتشارِ دیگری، روی رسانهٔ خود قرار دهد و گمان کند که خودش اولین کسی است که این خبر را منتشر کرده، با شوخی به او زنگ می‌زنند و می‌گویند: «خسته نباشی دلاور!» @HOWZAVIAN
🔗 مروری بر دیدگاه نویسندگان حوزوی ✍️حبیب الله بابایی در سلسله یادداشت‌هایی از سفر به آمریکا این بار باعنوان «استقراض تمدنی» نوشت: طور امروزه ما فاقد اطلاعات لازم و طبقه‌بندی داده‌های ضروری در موضوع کتاب در دنیای اسلام هستیم. در این باره علم‌سنجی‌های دقیقی در حوزه نشر کتاب، موضوعات و پراکندگی آن درپروژه‌های تألیفی و ترجمه‌ای، و زبان‌ و یا زبان‌های تألیفات در جهان اسلام و بُرد علمی و فکریِ آثار متفکران مسلمان در کشورهای اسلامی و غیر اسلامی انجام نشده است و ما در این باره ذهنی نسبتا تاریک نسبت به وضعیت تفکر (در علوم اسلامی و در علوم انسانی) و آیندۀ فکری مسلمانان و پیامدهای اجتماعی و سیاسی و یا حتی اقتصادیِ «کتاب در دنیای اسلام» داریم. 🔗 متن کامل... ✍️ نجمه صالحی، عضو تحریریه مدادالفضلاء به مناسب شهادت امام رضا علیه السلام نوشت: برخلاف تصور عمومی که فکر می‌کنند شیعه در ایران و در دوران صفویه دارای قدرت و هویت و به تبع آن بناهای شیعی اسلامی شده، این بناها قبل از حکومت شاهان صفوی نیز بوده است نمونه‌ٔ آن قدمگاه حضرت امام رضا علیه السلام در توران پشت یزد است که در سال ۵۴۹ ه.ق ساخته شده و اکنون به عنوان یک اثر و کتیبه تاریخی در یکی از موزه های خارج از مرزهای ایران (فریر واشینگتن)نگهداری می‌شود. 🔗 متن کامل... ✍️ احمد جهان بزرگی درمطلبی با عنوان«اخلاق سیاسی» نوشت: هرچيزی كه حقى از مردم در آن باشد، درحيطه حق الناس قرار مى‏گيرد. اما آن معنائی که امروزه " حق الناس " در آن اصطلاح شده است و گاه در لسان پیامبر اعظم نیز به همین معنا به کار برده می شده است "حقوق مالی" است. بحث در مورد این مسئله را به سه حوزه محدود می کنیم: الف: حوزه مسائل خصوصی که به مسائل سیاسی - امنیتی ربط پیدا نمی کند. ب: حوزه مسائل خصوصی که به مسائل سیاسی - امنیتی ربط پیدا می کند. ج: حوزه مسائل عمومی (بیت المال)... 🔗 متن کامل... ✍️ حسین کاوه مطلبی با عنوان «علامه‌های» انقلابی نوشت: حضرات آیات علامه حسن‌زاده و علامه مصباح رحمة الله علیهما به خوبی نشان دادند مجتهد که سهل است، علامه هم که باشی باید ولایتمدار باشی و معلم ولایتمداری... ستون اصلی خیمه جامعه اسلامی در عصر غیبت امام معصوم ولایت مطلقه فقیه است و علما همچون اوتادی(میخ‌هایی) هستند که ضامن برافراشته شدن خیمه جامعه اسلامی بر عمود ولایت فقیه می‌باشند. 🔗 متن کامل... ✍️مرضیه رمضان‌قاسم نوشت: بگذار از کوفه بگویم چرا که واقعه‌ی کربلا از کوفه و نامه‌های کوفیان آغاز گردید، نامه‌هائی که گویا با جوهرهای کم رمق و قلم‌هائی شکسته و لرزان نگاشته شده بودند که در اندک زمانی پیمان صاحبان‌شان با امام شکست. قریب چهل روز از شهادت سفیری غریب می‌گذرد مهمانی که بدون دعوت نیامده بودند و بالای دارالاماره از او پذیرائی شد. شهر کوفه امروز آب و جارو شده‌بود، بازارها تعطیل است. مگر چه خبر شده‌است؟ 🔗 متن کامل... ✍️احمد سعیدی نوشت: در قرآن و روایات هم از آن حضرت به عنوان «رسول الله» و «نبی الله» و «نبی اعظم» یاد شده نه رسول اسلام! پس اینکه برخی بخواهند آن حضرت را فقط پیامبر برخی از موحدان یعنی مسلمانان بدانند و آن را در مقابل یهودی و مسیحی قرار دهند، نوعی مکر و حیله انگلیسی است. 🔗 متن کامل... @HOWZAVIAN
✔️ مثل نقّاره‌ها ✍️ مرضیه‌ رمضان‌قاسم، عضو تحریریه مدادالفضلاء صدای نقّاره‌خانه را دوست داشت فکر می‌کرد آهنگ موسیقیائی نقاره دارد درد و دلِ سوزناکِ خود را با سوز و گداز با امامش در میان می‌گذارد. غبطه خورد به حال نقاره‌ها و نقّارهزن‌ها. دلش می‌خواست مثل نقّاره‌ها تمام دردهای ناگفته‌اش را بلند فریاد بزند اما کسی از راز و رمزش آگاه نشود. زمان زدن نقاره‌ها در صحن آزادی ناله‌اش را آزاد کرد و در بلبشوی صداهای در هم افتاده‌ی نقاره‌ها او هم دردهای خود را واگویه کرد. نقّاره زدن که تمام شد، سبک شده بود همچون قاصدکی سبکبال. (ع) @HOWZAVIAN
🔔 امتحان و فتنه‌ها ✍️ مجتبی میرزایی، عضو تحریریه مدادالفضلاء دیشب و امروز صبح در حرم آقا علی بن موسی الرضا علیه السلام غوغایی بوده و مردم عاشق جهت زیارت و عزاداری سنگ تمام گذاشته اند. اما ظاهراً برخی از آقایان مدّاح با سوء استفاده کردن از احساسات مردم برخی جملاتی را بیان کرده اند که مُشعر اختلاف و دشمن شاد کن هست. مثلاً یک بیت شعر خوانده اند به این مضمون که شمایی که اعتقاد به شفاعت امام رضا(ع) ندارید و با ماسک اومدی چسبیدی به پنجره فولاد، برو و پنجره فولاد رو ول کن. باید به این برادر و سایر طرفداران این خط فکری عرض کنم که ایمان درجاتی دارد. در اصحاب پیامبر و اهل بیت نگاه کنید. با هر فردی در سطح خودش برخورد میشود. اگر شما درجه ایمانتان بالا هست نباید بقیه را برانید. یا بقیه را بی دین بحساب بیاورید و تحقیر کنید. مگر امام رضا(ع) برای شما هست که تعیین تکلیف میکنید که بماند و کی برود؟! هرکه ایمانش بالاتر هست متواضع تر و نسبت به زیر دستان با ادب بیشتر برخورد میکند. در ایامی که فتنه ها و امتحانات گوناگون به سراغ انسان میآید به توصیه شهدا نگاه کنید به دو لب مبارک رهبری که ایشان چه میفرمایند. اگر امروز در ولایت پذیری از رهبری نمره قبولی گرفتیم ان شاء الله فردا روزی که بزودی خواهد بود ان شاء الله در ولایت پذیری از موعود حضرت حجّت عجّل الله تعالی فرجه الشّریف سربلند بیرون خواهیم آمد. والعاقبة للمتّقین. (ع) @HOWZAVIAN
🔗 مروری بر دیدگاه نویسندگان حوزوی ✍️محمدجواد محمودی در مطلبی با عنوان «جعل شخصیت» نوشت: یکی از دلایلی که امروز به طرز شگفت‌انگیزی توانسته در میان جوامع گسترش و محبوبیت پیدا کند این است که این فضا، محدودیت‌های فضای حقیقی را ندارد؛ یعنی همانقدر که عدم محدودیت زمان و مکان در این فضا، سبب تسریع انتقال و مبادلات پیام برای بشر شده است، امکان به نمایش گذاشتن آنچه که افراد دوست دارند باشند(نه آنچه که هستند) در مقابل دیگران، به راحتی فراهم شده است. در این زمینه قانونی هم وجود ندارد که جعل شخصیت را جرم بشمارد چون انقدر این مسئله گسترده است که به این راحتی قابل تشخیص نخواهد بود و جذابیت کار هم به همین است. همانطور که اگر روزی در فضای حقیقی جعل امضا قابل تشخیص نباشد، خیلی افراد سود خواهند برد، از اینکه جعل شخصیت در این فضا به راحتی قابل شناسایی نیست نیز خیلی افراد لذت می‌برند فلذا انواع شبکه‌های اجتماعی می‌شود جولانگاه انواع خودنمایی‌ها و ویترین‌ سازی‌ها در مقابل دیگران. 🔗 متن کامل... ✍️ معصومه حیدریان منش در مطلبی با عنوان «حکایت من و کلاس‌هایم» نوشت: بزرگترین جاذبه‌ی مغناطیسی ایران حرم امام رضا علیه السلام است که اکنون مرا معلق کرده بود سبک بال شده بودم برای حضور و البته امیدوار کارها را ردیف می کنم می خواهم این بار اول وقت به کلاس برسم شور و هیاهوی بچه ها حیاط مجتمع را پر کرده نمی دانم با این شعارهای شیرین مجال آموزش توحید را پیدا می کنم یا نه. مثلا پنجره هایمان دو جداره است اما با همه تکنیک ها و خودنمایی هایش حریف اشتیاق بچه ها نمی شود اشکال ندارد مثلا ما عقاید داریم و کلاس روبرو ورزش. حالا که همه چیز مجازی شده چرا من بهره مند از زیارت مجازی نشوم سریع با اپیلیکشن رضوان وارد روضه ی منوره می شوم به تو از دور سلام امام مهربانی ها ... 🔗 متن کامل... ✍️ عصمت مصطفی در مطلبی انتقادی به برنامه های مذهبی رسانه ملی نوشت: مدتی است که برنامه های به ظاهر مذهبیِ تلویزیون به این جهالت دامن می زند و در این قاب مردانی از تبار روحانیون نیز دیده می شوند. کدام جهالت؟ این که گوشی را بدهد دست امامان مورد قبول شیعه و واسطه بشود برای رساندن پیام شیعیان به امامشان! تا همین حد تاسف برانگیز! 🔗 متن کامل... ✍️ ‌سلاله ‌اخلاقی در مطلبی با عنوان «آموزش خودمدیریتی و بالابردن عزت‌نفس در نوجوان‌ها» نوشت: باتوجه به این که نوجوان‌‌ها دارای هیجان بالا هستند؛ والدین با کنشگری مناسبی که نسبت به آن هیجانات انجام می‌دهند، می‌توانند به حفظ تعادل رفتار نوجوان‌ کمک کنند. پس آموزش راهبردی مدیریت هیجان و خودگردانی یا خودمدیریتی و همچنین ارتقاء سطح خودباوری افراد به خصوص نوجوان‌ها موجب افزایش سطح بهداشت روانی جامعه، رفع استرس‌ها و همچنین پیشگیری از سقوط نوجوانان به ورطه‌ی آسیب‌های اجتماعی می‌شود. تنظیم هیجانات شامل همه‌ی راهبردهای آگاهانه و غیرآگاهانه است که برای کاهش مؤلفه‌های هیجانی، رفتاری و شناختی یک پاسخ هیجانی به کار برده می‌شود. زمانی که والدین نسبت به ابعاد زندگی خود و فرزندان تمرکز پیدا کردند این امر منجرمی‌شود که به سمت سبک‌های صحیح زندگی اسلامی حرکت کنیم. 🔗 متن کامل... نجمه صالحی با عنوان «روزی که آه کامل شد» چنین قلم زد: تا روز اربعین به امید روزنه امیدی بودیم و ‌دنبال خبرها، شاید راه باز شود، شاید شرایط آسان‌تر شود، شاید... 🔗 متن کامل... ✍️محمدعلی بهلول‌زاده در نوشتاری به بررسی روند اصلاحی شیوه عزاداری‌ها در سال های اخیر پرداخت: آحاد مردم، در مردمی‌ترین و غیر حکومتی‌ترین رفتارهای خود، متاثر از شیوه صحیح عزاداری هستند؛ مجموعه اقدامات در طول سال‌های اخیر، باعث شده در ایستگاه‌های صلواتی، ضبط خودروها، تلفن‌های همراه و … همه تحت تاثیر مادحین طرازی همچون:‌ ، میثم مطیعی، ، محمدحسین ، حسین طاهری، رضا نریمانی، مجید بنی فاطمه باشند. 🔗 متن کامل ... @HOWZAVIAN
🔴 طنز تلخ این‌ها اسیران بند چهار زندان عراق در بازدید اعضای صلیب سرخ از زندان نیستند... پاکبانان بندر عباسن که شورای شهر اومدن براشون صحبت کنن! اگر به ساحت مقام قدسی نظام پول‌سالاری بر نمیخوره باید خدمتتون عرض کنم که این کار زیبا نیست! 📢طنزک @HOWZAVIAN
ای عَلَم عالَم نو، پیش تو هر عقل گرو گاه میا، گاه مرو، خیز و به یکبار بیا من ابراهیمم؛ آنگاه که آتش بدو پناه می‌برد و با بت‌سرای عالم از پشم گوسفندانش پر از عشق و عرفان می‌شد اسماعیل منم. کعبه از من برافراشت و زمزم به پای من می‌ریزد صفا، سعیِ من دارد. و مکی‌ترین آیات قبیله‌ام من. عیسی کهتر برادر من بود. آنگاه که به آسمان می‌رفت سفیان را در صلیب و قهر من آویخت، و چه افسون‌ها که هرز من کرد. موسی از نیل نمی‌گذشت، اگر وام خود به من نمی‌پرداخت. شکیبایی ایوب، عاشق یک شب او بود از درس انتظارِ من. محمد(ص) نیای من است؛ نخستین و آخرین سطر از نامه‌ای که من در کنار کعبه، از فراز منبر فرج، پشت به کوهستان غیبت خواهم خواند. منم مهدی، موعود، قائم و منتظَر. @HOWZAVIAN
🔴 بازار روزهای تحقیر! ✍ محمدصدرا مازنی 🔸️اخیراً به‌لطف آسمانی شدن قیمت‌ها پایمان به بازارهای روز قم باز شد. گشت‌‌وگذاری در دو ناحیه‌ قم که این بازار برپا می‌شود، داشتم. دوشنبه و پنجشنبه. این سیر و سلوک را در چند شهر دیگر نیز تجربه کرده بودم. یکی دو شهر شمالی و نیز چندی قبل در حومه شهر نیوکاسل واقع در ایالت نیوساوت ولز استرالیا. به اتفاق آقای دکتر اخوان طاهری-همکار خوبم در آن روزهای غربت-، قبل از سفر گواهی‌نامه بین‌المللی رانندگی گرفته بود. در مسیر محل سکونت به محل کار بودیم و بساط حاشیه خیابان توجه‌مان را جلب کرد. با دیدن صحنه بازار روز در کشور مدرنی چون استرالیا خشک‌مان زد. ماشین را در محل مناسبی پارک کردیم و به سمتش روانه شدیم. خیلی بزرگ نبود. حدود بیست سی نفر از زن و مرد و نوجوان بساط پهن کرده بودند. از مربا تا ابزارآلات و سایر وسایل مورد نیاز نو و دست دوم یافت می‌شد. بماند که برخی از مشاهداتمان عجیب می‌نمود. ناباورانه چیزی دیدیم که هرگز انتظارش را حتی در ایران نداشتیم! یک نفر لوازم آرایش دست دوم مثل کرم قوطی می‌فروخت. البته محل بحث من بیان ابزارهایی که در بازارهای روز می‌فروشند نیست؛ بلکه نکته محوری و نقد من درباره مکان بازار روزهای روز قم است. هر سه مورد از بازارهای شهرهای شمالی و استرالیا مکان مناسب و قابل قبولی داشتند. زمین بازار روز شهرهای شمالی در خیابانی خلوت و آسفالته که تردد خودرو کم بود و مسیرهای جایگزین مناسبی داشت و زمین بازار روز واقع در استرالیا نیز چمن بود. اما در شهر کریمه اهل بیت(ع) بازار روز دوشنبه‌ها و پنجشنبه‌ها را تجربه کردم. هردو در زمین خاکی و بسیار زشت و توهین‌آمیز و زننده. ای کاش زمین خاکی‌اش مسطح بود و مشتری صرفاً نگران ریه‌هایش در این ایام اپیدمی درگیری ریه‌ نبود. بایست مراقب پاهای خویش نیز باشی. گاهی با فراز و فرود زمین و چاله چوله‌هایی مواجه می‌شوی که لحظه‌ای غفلت باعث زمین خوردن و در رفتن یا شکسته شدن دست و پا می‌شود. از یکی از فروشندگان پرسیدم: شهرداری بابت بساطتان عوارضی هم می‌گیرد؟ قبل از اینکه جواب دهد جوانی که مشتری‌اش بود گفت: حاج آقا، شهرداری از آب کره می‌گیرد! انتظار داری از اینها عوارض نگیرد؟. خب اخذ عوارض در قبال چه خدمتی؟ وقتی به منزل آمدم کفش مشکی‌ام از خاک‌و‌خل پوشیده شده بود. شلوارم تا زانو خاکی بود و می‌بایست به شکم ماشین لباس‌شویی می‌رفت! مسئولین مربوطه اگر نتواند چنین مشکل ساده‌ای را حل کنند، چگونه می‌توانند از پس معادلات دشوار و پیچیده شهری بر آیند؟ وقتی در شهری مذهبی به بدیهی‌ترین حق انسانی توجه نمی‌شود، چه اعتمادی به رعایت حقوق مهمتری که از چشم عامه مردم پنهان است می‌توان داشت؟ زیبنده نیست مردمی که از هرطرف در محاصره مشکلاتند و برای صرفه‌جویی در هزینه ناچار به آمدن در بازارهای روز هستند چنین توهین و تحقیری را تحمل کنند. به امید تدبیری برای رفع این مشکل. @HOWZAVIAN
💠 آرزو ✍ مرضیه‌ رمضان‌قاسم خانم شهبازیان کفشدارِ امامزاده محل‌شان بود، آرزو داشت روزی کفشدار حرم امام رضا باشد ولی با وجود شرایط خادمی امام رضا می‌دانست شرایطش را ندارد. چند سالی بود خادمیار شده بود سالی دو بار در مناسبت‌های ویژه ساک سورمه‌ای کوچکش را می‌بست و با ایران خانم دخترِ همسایه‌شان می‌رفتند مشهد، این بار روز شهادت امام رضا را انتخاب کرده بودند. حرم مملو از جمعیت بود، روزی که شیفت خادمیاریش بود قبل از رفتن سر شیفت، اول به حرم امام رضا رفت، در راه بازگشت پیرزنی که نوه‌‌هایش را گم کرده بود و کفش خودش و نوه‌هایش در دستش بود از خانم شهبازیان خواست تا مواظب کفش‌هایش باشد تا برود و نوه‌‌هایش را پیدا کند او هم قبول کرد، ساعتی گذشت از پیرزن خبری نشد که نشد. نزدیک ظهر پیرزن با دو بچه که گویا نوه‌هایش بودند برگشت خانم شهبازیان خواست لب به شکوه باز کند و بگوید از شیفت باز مانده است که یکدفعه یاد آرزوی همیشگی‌‌اش که کفشداری حرم بود افتاد و چیزی نگفت. پیرزن با شرمندگی گفت: «الهی حاجت روا بشی مادر، بار اولم هست که بدون همراه و تنها اومدم مشهد. همه‌ی صحنا و رواقا رو باهم قاطی کردم، را به حالم نمی‌بردم حلالم کن مادر. -خانم شهبازیان : «اشکالی نداره مادر، انگار مادر خودمید چه فرقی می‌کنه.» - پیرزن : «از وقتی پسرم با دو بچه طلاق گرفت نه حال و روز خوشی دارم و نه هوش و حواس درستی، بازم به همین آقای رئوف منو ببخش!» @HOWZAVIAN
📌 اقناع یا اسکات؟! ✍️ محمدجواد محمودی آدمی چون خودش را دوست دارد، هنگامی که خطایی می‌کند، سعی می‌کند کار خودش را توجیه کند تا دلش قانع شود. یعنی هزار و یک دلیل می‌تراشد، تا صدای وجدان بی‌یار را که از هزار دالان وجود، بر دل او فریاد می‌زند، «داری از انصاف دور می‌شوی» را نشنود... با خود می‌گوید: همه انجام می‌دهند... این کار من به خلاف گنده‌ترها نمی‌رسد... هر کس جای من باشد این کار را انجام می‌دهد... و هزاران توجیه چه بسا قشنگ‌تر از این‌ها، برای رهایی از صدای وجدان بیچاره که فقط می‌خواهد ما از شرّ شیطان و خودمان در امان بمانیم... اما آن‌هایی که ما اسمش را می‌گذاریم قانع کردن، در واقع قانع کردن نیست؛ بلکه ساکت کردن است... چون اقناع زمانی است که دلیلی صحیح بر انجام کاری آورده شود؛ اما این‌ها صرفا توجیهاتی است برای ساکت کردن وجدان... و اثر این کار در بزنگاه‌ها ظاهر می‌شود؛ آنجایی که بین دو راهی‌های حسّاس و سرنوشت‌ساز درمانده می‌شویم... و آنجا وجدان نالان ما، زیر خروارها خاک که قبلا رویش ریخته‌ایم، دیگر نایی برای سخن برآوردن ندارد... و در آنجاست که دیگر قدرت تشخیص حق از باطل نداریم و چه بسا به تعبیر قرآن کریم، قلب ما سخت و سنگ خواهد شد... «فَلَوۡلَآ إِذۡ جَآءَهُم بَأۡسُنَا تَضَرَّعُواْ وَلَٰكِن قَسَتۡ قُلُوبُهُمۡ و زَيَّنَ لَهُمُ ٱلشَّيۡطَٰنُ مَا كَانُواْ يَعۡمَلُونَ» پس چرا هنگامى كه كيفر ما به آنان رسيد تضرع نكردند، بلكه دلهايشان سخت شد و شيطان آنچه را كه انجام مى‌دادند براى آنان آراست. سوره مبارکه انعام، آیه 43 اینکه خیلی‌ها نتواستند به درخواست اباعبدالله(ع) لبیک بگویند، همین خاموش بودن وجدانشان بود... باید مراقب عقربه‌ی دلمان باشیم، تا در بزنگاه‌ها ما را از هلاکت نجات دهد... «إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا» سوره مبارکه انفال، آیه 29 @HOWZAVIAN
🌐 پایان عصر شبکه‌های اجتماعی دور از تصور نیست ✍️ ابراهیم شریفی* ♦️چندی پیش با مقاله ای جذاب در سایت ترجمان در مورد پایان عصر نوشته نیک بیلتون مواجه شدم. در روزگاری که همه از صعود این شبکه ها سخن می گویند و از همه گیری آن صحبت می کنند فردی آمده و از افول آنها سخن می راند. 🔶فردی که روزگاری در مورد فیس بوک، کتاب نوشته است امروز در مورد پایان عصر شبکه های اجتماعی دم می زند. نوعی نگاه پست مدرن در عرصه تکنولوژی های معاصر. در قرنی که به قرن رسانه و ارتباطات شهرت گرفته صحبت از بایکوت آنها در روزهای نه چندان دور می کند. 🔵 در این ، مستند به تحقیقات مراکز دانشگاهی و مصاحبه های مختلف به این نتیجه رسیده اند که دور نیست زمانی که مردم برای ترک اعتیاد مجازی خود، اکانت های خود در شبکه های اجتماعی را ببندد. 🔴در بحشی از این مقاله چنین اشاره شده که یکی از مشکلات شبکه‌های اجتماعی، شباهتش به مواد مخدر است. فیس‌بوک و سایر شبکه‌ها به‌خوبی این موضوع را می‌دانند. گوشی‌هایمان چندبار در ساعت از لایک‌ها و کامنت‌ها و ریتوئیت‌ها می‌گویند. تلاش همه‌شان یکی است، اینکه ما را دوباره آنجا بکشند تا آمار و ارقامشان برای گزارش درآمد سه‌ماهۀ بعد بهتر شود. 🔹شان پارکر، یکی از نخستین سرمایه‌گذاران فیس‌بوک و نخستین رئیس فیس‌بوک، چیزی را به زبان آورد که همگی می‌دانستیم: قصد فیس‌بوک این است که مثل مواد مخدر عمل کند با «دادن گاه‌به‌گاه دوزهای پایین دوپامین ازاین‌طریق که کسی برای عکسی یا برای نوشته‌ای لایکی یا کامنتی گذاشته است». پارکر گفت که این کار عامدانه و با نقشۀ قبلی بوده است. این شرکت‌ها «از نقطه‌ضعفی در روان‌شناسی انسان سوءاستفاده می‌کنند». این نکته را چامات پالیهاپیتیا، از مدیران سابق فیس‌بوک، نیز بازتاب داده است. در برنامه‌ای در تلویزیون سی.ان.ان، که دربارۀ نقش فیس‌بوک در جامعه بود، او از خود پرسید «آیا خودم را مقصر می‌دانم؟» و پاسخ داد «قطعاً خودم را مقصر می‌دانم». ⭕️ و درنهایت بزرگ‌ترین دلیلی که منجر می‌شود مردم شبکه‌های اجتماعی را کنار بگذارند این است که وعدۀ ارتباط، ختم شد به واقعیتِ گسست. ✅ مثلا همگی دیدند دونالد ترامپ چگونه از شبکه‌های اجتماعی بهره گرفت تا بین ماردم تفرقه بیندازد، چگونه مشکلات درونی تاریک و رقت‌انگیز خود را به جهانیان توییت کرد، تا حدی که ممکن بود آمریکا را در آستانۀ یک جنگ هسته‌ای قرار دهد. دیدن همۀ این اتفاقات به‌صورت زنده موجب می‌شود از خود بپرسید با این عمر گران‌قدر چه می‌کنیم؟آیا واقعا این شبکه های اجتماعی به درد مردم می خورد یا به ضررشان بوده است؟ لذا به سمت دوری از این شبکه ها حرکت می کنند به نحوی که حتی پویش هایی در این راستا تشکیل می دهند. *استاد حوزه و معاون آموزش حوزه علمیه آیت الله بهجت قم @HOWZAVIAN
📔 دنیای نوشتن، دنیای زیستن زهرا ابراهیمی وقتی عصبانی می‌شوم، می‌نویسم. وقتی شاد می‌شوم، می‌نویسم. وقتی کسی حرف مرا نمی‌فهمد می‌نویسم. وقتی خودم هم حرف کسی را حالی‌ام نمی‌شود، می‌نویسم. وقتی مضطربم، می‌نویسم. برای فصل‌ها می‌نویسم. هیجانم را موقع دیدن باران با نوشتن توصیف می‌کنم. وقتی قلم و کاغذ ندارم توی ذهنم می‌نویسم. امروز بابت یک موضوع کاری کمی ناراحت و خیلی عصبانی شدم. بعدش فکر کردم که چرا باید آستانه‌ی تحمل آدم‌ها اینقدر پایین باشد؟ (البته بهتر بود قبلش فکر می‌کردم) ما ایرانی‌ها آدم‌های عجیبی هستیم. به موقع مهربانی، هیچ ملتی روی دستمان بلند نمی‌شود؛ آنقدر مهربانیم و اهل ایثار که حاصلش می‌شود این همه شهید عزیز از جان گذشته؛ اما در امور جزئی که ملت‌های دیگر باهاش مشکلی ندارند و راحت حلش می‌کنند شکل یک بن‌بستیم. سر یک سبقت در رانندگی یا صف واکسن یا هر چیز دیگری، جوری عصبانی و خشمگین می‌شویم که انگار تمام سهم خشم مردم دنیا را یک‌جا نصیب ما کرده‌اند. مثلاً اگر یک قراردادکاری به‌هم‌بخورد جوری عصبانی می‌شویم و بال بال می‌زنیم که جاذبه‌ی زمین هم برای یک‌جا نشاندنمان کم می‌آورد. ما مستعد خشمگین شدنیم و حالا باید این خشم را در خودمان کنترل کنیم تا بتوانیم ادامه دهیم. البته بعضی‌ها برای کنترل خشمشان خودشان را می‌بندند به گل‌گاوزبان و گلاب و اینجور چیزها؛ بعضی‌ها هم هرچه کلیپ سخنرانی با موضوع مثبت‌اندیشی و شکرگزاری است را گوش می‌دهند و یا هر چه جمله‌ی معنادار از الهی‌قمشه‌ای و حسین پناهی و هرچه شعر از سهراب است را یکجا می‌خوانند تا بلکه آرام شوند؛ بعضی‌ها هم موسیقی را علاج فرار از خشم می‌دانند و از ابی و هایده گرفته تا شجریان و یاس و تتلو همه را گوش می‌دهند و به اصطلاح به آرامش می‌رسند. بعضی‌ها هم مثل من هدفون را روی گوششان می‌گذارند و تا می‌توانند پادکست گوش می‌دهند تا کمتر بشنوند تا بلکه هم کمتر عصبانی شوند؛ اما اینها راهکارهای موقتی است. باید چیزی از درون و قبل از تمام اینها ما را به کنترل وا دارد. همان‌که علمای اخلاق بهش می‌گویند تقوا و یا برخی آن را سپری نگهدارنده در برابر گناه می‌‌نامند و من اسمش را می‌گذارم جاذبه‌ی درونی. چیزی که باید مثل جاذبه‌ی زمین ما را سرجای خودمان بنشاند و نگذارد تا از جای‌مان بلند شویم و اجازه ندهد دستمان به میوه‌ی ممنوعه‌ی خشم برسد. باید چیزی باشد که مثل یک تاج پادشاهی بر سر سلطان روحمان بنشانیم تا هیچ حرکت اضافی از سمت جسممان و بدون اذن، صادر نشود. تجربه‌ی من برای مقابله با خشم، سکوت است و نوشتن. اگرچه بابت همان موضوع کاری سکوت نکردم، اما بعدش اینها را نوشتم و کمی آرام‌تر شدم. سکوت به موقع خشم، حکم بودن در یک بهشت را دارد که کلی رود شیر و عسل هم ضمیمه‌ی آن کرده‌اند و به عنوان اشانتیون به ما بخشیده‌اند؛ همینقدر شیرین و گواراست و آدم از تجربه‌اش پشیمان نمی‌شود. وقتی عصبانی می‌شوم سکوت می‌کنم و می‌نویسم. وقتی کسی حرف مرا نمی‌فهمد، سکوت می‌کنم و می‌نویسم. وقتی خودم هم حرف کسی را حالی‌ام نمی‌شود، سکوت می‌کنم و می‌نویسم. وقتی قراردادم به‌هم می خورد، سکوت می‌کنم و می‌نویسم. @HOWZAVIAN