eitaa logo
تاریخ و سیره اهل بیت علیهم السلام
481 دنبال‌کننده
313 عکس
82 ویدیو
26 فایل
💠 امیرالمومنین علیه السلام در نامه ای به امام حسن علیه السلام: 📜 اعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِین! تاریخ گذشتگان را به او(نفست) ارائه کن تا ببیند که در گذشته چه اتفاقاتی افتاده است! 💠 پیامگیر: @amdabir
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 شناختن به چشم سر نیاز ندارد... ✏️ ابوبصیر می گوید: 🕌 با حضرت ابوجعفر باقر علیه السلام به رفتم، مردم می‌آمدند و می‌رفتند، آن حضرت به من فرمود: از مردم بپرس آیا مرا می‌بینند؟ من هم به هر کس بر می خوردم سؤال می‌کردم: ابوجعفر را ندیدی؟ می‌گفت: نه. در حالی که آن حضرت ایستاده بود، تا اینکه ابوهارون مکفوف (نابینا) وارد شد. ✨ حضرت فرمود: از این هم بپرس. به او گفتم: آیا ابوجعفر علیه السلام را ندیدی؟ گفت: مگر این نیست که ایستاده؟ گفتم: از کجا دانستی؟ گفت: چگونه ندانم و حال آنکه او نور درخشنده است! 📚 خرایج، ص۹۲. 🆔 @islam_history
📌 نامه به پدرش برای بیعت وپاسخ دندانشکن ابی‌قحافه در دفاع از علیه‌السلام به او 👈🏾 شیخ طبرسی رضوان الله علیه روایت کرده است: ✨ابی قحافه (پدر ابی‌بکر) در زمان رسول‌خدا صلوات الله علیه وآله در طائف بود. بعد از بیعت با ابی بکر، او نامه‌ای به پدرش نوشت به این شرح: از طرف خلیفه به ابی قحافه، اما بعد، همانا مردم به من راضی شدند و امروز من خلیفه خدا هستم، پس اگر پیش ما بیایی نور چشم مایی. 🔰ابی قحافه بعد از خواند نامه به پیک ابی بکر گفت: برای چه را از حقش منع کردید؟ پیک ابوبکر گفت: او جوان است و بسیاری از قریش را کشته و ابی‌بکر از او مسن‌تر است! ابی قحافه به پیک ابی‌بکر گفت: اگر مسن بودن برای خلافت ملاک باشد که من نسبت به ابی‌بکر برای بیشتر بر حق هستم. حقیقتا بر علی و حقش ظلم کردید، در حالی که رسول‌خدا خودش با او بیعت کرد و مردم را نیز امر به بیعت با علی کرد! 🔰سپس نامه‌ای به فرزندش نوشت به این شرح: از طرف ابی‌قحافه به پسرش ابی‌بکر. اما بعد؛ نامه تو به دست من رسید و من آن را نامه یک احمق یافتم که بعضی از آن بعضی دیگر را نقض می‌کند! یک بار در نامه گفتی خلیفه رسول خدا و یک بار گفتی خلیفه خدا و یک بار گفتی مردم به من راضی شدند (و من انتخاب شده مردم هستم؛ کنایه از این که تو خلیفه خدا و رسول نیستی بلکه خلیفه مردم هستی!)  و مشخص است که امر بر تو مشتبه گشته؛ پس در امری داخل نشو که خارج شدن از آن برایت بسیار سخت است و عاقبتت را به سوی آتش (جهنم)‌ و ندامت می‌کشاند و در روز ملامت خواهی شد.. محل‌های وارد شدن و خارج شدن از امور دنیا بسیار است و تو خود می‌دانی که در این کار از تو سزاوارتر کیست! پس از خدا بپرهیز و این کار را به صاحبش واگذار و اگر اینکار را امروز ترک کنی برایت مجازات سبک‌تری به دنبال دارد. والسلام علیکم. 📚 الاحتجاج، شیخ طبرسی، ج۱، ص۲۲۶-۲۲۷، چاپ دارالاسوه 🆔 @islam_history
⚖ اگر عدالت برقرار بشود، مردم فقیر نمی‌شوند 🔹از علیه السلام نقل شده که فرمودند: خداوند متعال هیچ مالی را به جا نگذاشته مگر آنکه آن را بین مردم تقسیم کرده و حق هر کسی را به او داده است؛ خواه از خواص جامعه باشد یا از عوام جامعه، فقیر باشد یا مسکین، به طور کلی حق هر قشری از اقشار مختلف مردم، از سوی خداوند اعطاء شده است. اگر در میان مردم به عدالت، حکمرانی شود، آنها بی نیاز می‌شوند. 🔹عدالت از عسل شیرین‌تر است و عدالت برقرار نمی‌شود مگر به واسطه شخص عادلی که نیازهای مردم را بشناسد. خدا بیابان نشینان را بین مستحقان خود آنها و زکات شهرنشینان را بین مستحقان خودشان تقسیم می‌کرد. پیامبر بین آنها به صورت مساوی تقسیم نمی کرد به نحوی که به هشت گروهی که در ذکر شده، یک هشتم به صورت مساوی بدهد، بلکه به همه مستحقان، به اندازه ای که خرج سالشان را داشته باشند، عطا می کرد و وقت اداء آن و مقدارش ثابت نبود و اگر چیزی اضافه می‌ماند، آن را به دیگران می‌دانند. 📚 ، ج‏1، ص 543. 🆔 @islam_history
📌 ظهور بعد از شدت اختلاف شیعیان 🔹از علیه السلام نقل شده که فرمودند: «امری که منتظر آن هستید (قیام ) محقق نمی‌شود تا اینکه برخی از شما از دیگری ابراز برائت کند، برخی از شما به صورت دیگری آب دهان بیندازد، برخی از شما دیگری را تکفیر کند و برخی از شما نیز دیگری را لعن کند!» گفتم: در آن زمان هیچ خیری نیست! امام حسین در جواب فرمودند: «تمام خیر در آن زمان است! چون در آن زمان قائم ما قیام می‌کند و این اختلافات را برطرف می‌کند.» 📚 الغيبة للنعماني، ص206. 🆔 @islam_history
🛡نظر ائمه در مورد نامشروع بودن جنگهای خُلفا ◀️ علیه السلام: كسانی كه با غير واجب الاطاعة به فتوحات می‌روند و كشته می‌شوند، اين فتوحات است مانند خوردن ميته و خون و گوشت خوك. __ عدم مشروعيت جنگها بقدري مهم بوده که گاهی ائمه علیهم‌السلام خود آغازگر اين بحث بوده‌‌اند: عن عبد الملك بن عمر قال: "قال لي أبو عبد الله: يا عبد الملك مالي لا أراك تخرج إلي هذه المواضع التي يخرج إليها أهل بلادك، قال: قلت و أين؟ قال: جده و عبادان و المصيصة و قزوين، فقلت: انتظارا لأمركم و الاقتداء بكم، فقال: أي و الله، لو كان خيرا ما سبقونا إليه 📔الأصول من الكافي 19/5، ناشر: اسلاميه‏، تهران‏،الطبعة الثانية،1362 هـ.ش. 🗡عبدالملک بن می‌گويد: امام صادق به من فرمود: چرا همراه اهالی منطقه خود به مناطق جنگی نمی‌‌روی؟ عرض کردم: به کدام مناطق؟ فرمودند: به جدّه و آبادان و مصيصه و قزوين. عرض کردم: بخاطر اينکه منتظر دستور شما هستم و به شما اقتدا نموده‌ام. فرمودند: همينطور است به خدا! (آفرين!) اگر خير و خوبی (در اين جنگها) بود (مخالفان ما) از ما پیشی نمی‌گرفتند. 🆔 @islam_history
‌ ❤️ صلّی‌الله‌علیک‌یاأباعبدالله... 🕊حضرت‌فرمود: ...این ذکر را ۳مرتبه بگو؛ چرا که سلام از نزدیک و دور به ایشان می‌رسد! 🌙 🆔 @islam_history
📌 ارزش آبروی زن مسلمان (علت غزوه بنی قَینُقاع) 🔰زن عربى در بازار «بنى قينقاع» جنب دكان زرگرى ، مشغول فروش كالاهايى بود كه همراه آورده بود. 🔰او كاملا مواظب بود كه صورت او را كسى نبيند، ولى يهودان «قينقاع» اصرار داشتند كه پرده از رخسارش بردارند. 🔰مغازه دار يهودى به جرم اينكه زن حاضر نشد كه چهره خود را نشان بيگانه دهد، از مغازه بيرون آمد، دامن لباس او را به پشت وى دوخت و پس از لحظاتى كه آن زن برخاست، قسمتى از بدنش نمايان شد و جوانان (بنى قينقاع) زن را مسخره كردند. 🔰اوضاع پريشان زن غريب، غيرت مسلمانى را تحريك كرد، فورا دست به سلاح كرد و زرگر را كشت. 🔰در نتيجه يهوديان بازار، به طور دسته جمعى خون مسلمانى را كه براى حفظ ناموس يك زن دست به سلاح زده بود ريختند. 🔰در ادامه به قلعه ای پناه بردند و آتش جنگ شعله ور شد. 📚 المغازی، ج۱، ص۱۷۷- ۱۷۹. 📚 الطبقات الكبرى، ج۲، ص۳۸- ۳۹. 🆔 @islam_history
📌 فضیلت نماز روز یکشنبه ماه ذی القعده ✏️ صلّي الله عليه و آله فرمودند: ✨هركه آن را بجا آورد، اش پذيرفته حق تعالی، و گناهش آمرزيده مي شود، و طلبكاران او در از وي راضي گردند، و با از دنيا برود، و ايمانش از او گرفته نشود، و قبرش وسيع و نوراني گردد، و پدر و مادرش از او راضي شوند، و آمرزش حق نصيب پدر و مادر و فرزندان او گردد، و روزي او توسعه يابد، و فرشته مرگ در وقت مردن با او مدارا كند ، و جانش را به آساني بستاند... 📚 برای اطلاع از کیفیت نماز، به کتاب شریف مفاتیح الجنان مراجعه شود. 🆔 @islam_history
❓صاحب الامر کیست؟ 👤 ریان بن صلت می‌گوید: ✏️ به حضرت علیه السلام عرض کردم: ❓«آیا صاحب الامر شما هستید؟ » ☀️ فرمود: «من صاحب الامر هستم، ولی نه آن صاحب الامری که زمین را پر از عدل و داد می‌کند، چنان که از ظلم پر شده باشد. چگونه من می‌توانم چنین کسی باشم با این ضعف بدن که در من می‌بینی؟! کسی است که وقتی ظهور می‌کند، به سن پیرمردان و به صورت جوانان است، و بدنی نیرومند دارد، به طوری که اگر دست به طرف بزرگ ترین درخت روی زمین دراز کند، می‌تواند آن را از بیخ بکند. و چنانچه در میان کوه‌ها نعره کشد، سنگ‌های سخت از هیبت صدایش خرد شود! عصای و انگشتر با اوست. او چهارمین از فرزندان من است. خدا تا زمانی که مصلحت می‌داند او را از نظرها غایب می‌گرداند. آنگاه او را آشکار می‌کند و به وسیله او، زمین را پر از عدل و داد کند، چنان که پر از ظلم و ستم شده باشد. » 📚 کمال الدین: ۳۵۰ در اعلام الوری مثل این حدیث نقل شده و در آخر آن آمده است: «گویا من اهل زمانش را می‌بینم که نومیدند و ندایی که شخص دور می‌شنود، همان طور که شخص نزدیک می‌شنود، بر آنها زده می‌شود و او برای مؤمنان رحمت و برای کافران، مایه عذاب است. » 📚 اعلام الوری: ۴۴۲ 🆔 @islam_history
‌ ❤️ صلّی‌الله‌علیک‌یاأباعبدالله... 🕊حضرت‌فرمود: ...این ذکر را ۳مرتبه بگو؛ چرا که سلام از نزدیک و دور به ایشان می‌رسد! 🌙 🆔 @islam_history
📌 کسی که مذهب حق را قبول ندارد... ✏️ محمد بن مسلم از یکی از دو امام (حضرت باقر و حضرت صادق علیهما السلام) نقل می کند: 🔰عرض کردم: کسی را می‌بینیم که عبادت و کوشش و خضوعی دارد ولی مذهب حق را قبول ندارد، آیا برای او سودمند است؟ 💠 فرمود: ای خاندان همانند خاندانی هستند در بنی اسرائیل که هیچ یک از آنان چهل شب عبادت نمی کرد مگر اینکه دعایش مستجاب می‌شد، ولی مردی از آنها چهل شب در عبادت کوشید، سپس کرد امّا مستجاب نشد، پس به نزد بن مریم علیه السلام آمد و از وضع خود شکایت کرد و درخواست دعا نمود. ✅ عیسی علیه السلام تطهیر کرد و خواند سپس به درگاه خداوند دعا نمود، خداوند عز و جل به او وحی فرمود: ای عیسی بنده من از راه دیگری غیر از آنکه به سویم توجه می‌شود آمد، او در حالی که درباره تو شک داشت مرا دعا کرد، پس اگر آنقدر دعا کند تا گردنش قطع شود و بندهای انگشتش از هم جدا گردد او را اجابت ننمایم. ⁉️ حضرت فرمود: آنگاه عیسی علیه السلام به آن شخص ملتفت شد و فرمود: آیا خدایت را می‌خوانی در حالی که از پیغمبرش شک داری؟ ✅ عرض کرد: ای روح خدا و کلمه او، به خدا همین طور بود که گفتی، پس از خداوند بخواه که این حالت را از من دور سازد، عیسی علیه السلام برای او دعا کرد، خداوند او را پذیرفت و دعایش را اجابت نمود و دوباره به حدّ اهل بیت و خاندان خود رسید. 📚 ، ج۲، ص۲۰۰. 🆔 @islam_history
📌 مناظرات و 1⃣ ⁉️ آیا ابوبکر از خداوند راضی است؟ 🔰نقل است پس از آنكه دخترش امّ الفضل را به زوجيّت امام جواد عليه السّلام درآورد، روزى در مجلس با حضور آن حضرت و يحيى بن أكثم و گروه زيادى جمع بود. 🔹يحيى بن أكثم گفت: اى زاده ، نظر شما در باره اين خبر چيست: «روزى بر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرود آمده و گفت: اى ، خداوند عزّ و جلّ سلامت رسانده و مى فرمايد: از بپرس آيا از من راضى است؟ چون من از او خشنودم❗️» 🔸حضرت فرمود: من منكر فضل ابوبكر نيستم، ولى بر راوى اين خبر واجب است كه حديثش را با ديگرى كه از آن حضرت صلّى اللَّه عليه و آله نقل شده مقابله كند كه در آخرين سفر حجّ فرمود: «دروغ بر من بسيار شده، و پس از من نيز زياد خواهد شد، پس هر كه از روى عمد بر من دروغى ببندد بايد جايگاه خود را در آتش قرار دهد، پس چون حديثى از من به شما رسيد آن را بر كتاب خدا و سنّت من عرضه كنيد، پس هر چه موافق و سنّت من بود آن را برگيريد، و مخالف آن دو را نگيريد»، و اين خبرى كه تو نقل كردى با قرآن نمى خواند، خداوند متعال فرموده: «و همانا ما آدمى را آفريده ايم و آنچه را نفس او وسوسه مى كند مى دانيم، و ما باو از رگ گردن نزديكتريم- ق: ۱۶» 🔸پس بنا بر مفاد حديث بر خداوند عزّ و جلّ رضا و سخط ابوبكر مخفى بوده تا از مكنون سرّ خود بپرسد، اين مطلب محال عقلى است. 📚 احتجاج، ج۲، ص۵۲۰. 🆔 @islam_history
📌 مناظرات و 2⃣ 🔹يحيى گفت: و در خبر است كه: «مثل و در زمين مثل و ميكائيل است در آسمان». 💠 حضرت عليه السّلام فرمود: اين مطلب نيز قابل تأمّل است، زيرا جبرئيل و ميكائيل دو فرشته مقرّبى هستند كه هرگز معصيت پروردگار را نكرده و حتّى براى لحظه اى از طاعت خداوند فارق نشده اند، ولى ابوبكر و عمر مدّتى به خدا مشرك بودند هر چند پس از آن (به ظاهر) آوردند، پس بيشتر عمرشان مشرك بوده اند، پس تشبيه آن دو(ابوبکر وعمر) به آن دو(جبرئیل و میکائیل) محال است. 📚 احتجاج، ج۲، ص۵۲۰. 🆔 @islam_history
📌 مناظرات و 3⃣ 🔹يحيى گفت: است كه: «فقط آن دو ( و ) سيّد و سرور پيران اهل بهشتند» نظر شما در باره اين حديث چيست؟ 💠 حضرت عليه السّلام فرمود: اين حديث نيز محال است، زيرا اهل همگى برنا و جوانند، و پير و سالخورده‌اى ميانشان نيست، و اين خبر از جعليات در ضدّيت با حديثى است كه صلّى اللَّه عليه و آله درباره و عليهما السّلام فرمودند: «كه آن دو سرور و آقاى اهل بهشت مى باشند». 📚 احتجاج، ج۲، ص۵۲۱‌. 🆔 @islam_history
📌 کرامتی از علیه السلام 🔹شخصی به نام قاسم بن محسن نقل می کند در مسیری که از به می آمدم شخص بادیه نشینی که وضعیت جسمی ضعیفی داشت نزد من آمد و از من در خواست کمک کرد ، دلم برای او به رحم آمد و به او نانی دادم در ادامه ی مسیر باد شدیدی وزید و عمامه ی من را از سرم برداشت و به جایی پرتاب کرد که هرچه گشتم دیگر عمامه را پیدا نکردم . ✅ به مدینه رسیدم و نزد امام جواد علیه السلام شرف حضور پیدا کردم. امام فرمودند قاسم ! عمامه ات در مسیر گم شد؟ گفتم: آری حضرت از غلامشان خواستند که عمامه ام را برایم بیاورد. غلام رفت و عمامه ام را برایم آورد با تعجب پرسیدم: عمامه ی من چطور نزد شما آمده ؟ حضرت فرمودند: به آن عرب دادی خدا به عنوان تشکر از تو عمامه ات را به تو برگرداند. و خداوند اجر احسان کنندگان را ضایع نمی کند. 📚 كشف الغمة في معرفة الأئمة (ط - القديمة)، ج‏2، ص: 368. 🆔 @islam_history
📌 آن دو را از قبر بیرون می آورم... ✍ زکریا بن آدم نقل مى کند: هنگامى که در نزد علیه السلام بودم ، علیه السلام را آوردند سن وى کمتر از چهار سال بود دست خود را بر زمین زد و سر را به سوى آسمان بلند کرد و مدت زیادى در اندیشه شد، امام رضا علیه السلام فرمود: پسرم! براى چه این قدر فکر مى کنى ؟ 🔰عرض کرد: در اندیشه آن هستم درباره مادرم چه به جا آوردند؟! 🔰اما والله لاخرجنهما ثم لاحرقنهما ثم لاذرینهما ثم لانسسفنهما فى الیم نسفا . 🔰اما به خدا سوگند آن دو نفر را بیرون مى آورم سپس آندو را آتش مى زنم و پراکنده مى کنم و به دریا مى ریزم، چه دریا ریختنى! 🔰حضرت رضا علیه السلام امام جواد علیه السلام را نزد خود خواست و میان دو دیده آن حضرت را بوسید و فرمود: پدر و مادرم فداى تو باد تو از براى امامت شایسته هستى! 📚 وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۴۴۲. 🆔 @islam_history
◾️از هارون بن فضل نقل شده که گفت: در همان روزی که حضرت جواد از دنیا رفتند، حضرت هادی را دیدم. حضرت هادی فرمود: انا لله و انا الیه راجعون، پدرم از دنیا رفت. به ایشان عرض شد چگونه فهمیدید که ایشان از دنیا رفته‌اند؟ فرمود: خودم را چنان در محضر خداوند ذلیل و کوچک می‌بینم که قبلا این چنین نبودم. 📚 كافي، ج1، ص381. 🏴 علیه السلام تسلیت باد. 🆔 @islam_history
📌 زندگی نامه امام جواد علیه السلام ✅ بر اساس گزارش مورخان، علیه السلام در سال ۱۹۵ هجری قمری در  به دنیا آمدند. ☀️ قبل از تولد علیه السلام، برخی از واقفیان می‌گفتند بن موسی چگونه می‌تواند باشد در حالی که از خود نسلی ندارد. از این‌رو وقتی که جوادالأئمه به دنیا آمد، ،حضرت جواد را مولودی پربرکت برای شیعیان توصیف کرد. با این حال حتی پس از تولد امام محمد تقی نیز، برخی از واقفیان، انتساب امام جواد به امام رضا علیه السلام را منکر شدند. آنان می‌گفتند جوادالأئمه از نظر چهره به پدرش شباهت ندارد، تا اینکه قیافه‌شناسان را حاضر کردند و آنان امام جواد علیه السلام را فرزند امام رضا علیه السلام دانستند. 🔰 در سال ۲۱۵ق دختر خود ام فضل را به عقد امام جواد علیه السلام در آورد. مأمون هدف خود را این می‌دانست که پدر بزرگ کودکی از نسل  صلی الله علیه و آله و علیه السلام باشد. برخی بر این باورند که این با انگیزه و اهداف سیاسی انجام شده است از جمله اینکه مأمون می‌خواست از این راه، امام جواد و ارتباط او با  را کنترل کند یا خود را علاقمند به علویان نشان دهد و آنان را از قیام علیه خود باز دارد. حضرت، از ام فضل صاحب فرزندی نشد. ◾️حکومت عباسی دو بار امام محمد تقی علیه السلام را به بغداد احضار کرد. سفر اول در زمان مأمون چندان طولانی نبود. بار دوم، در ۲۸  سال ۲۲۰ق، به دستور معتصم وارد بغداد شد و در آخر ذی القعدة همان سال در بغداد به رسید. پیکر این امام همام را در کنار جدش موسی بن جعفر علیه السلام در مقبره قریش در کاظمین به خاک سپردند. سن حضرت را به هنگام شهادت ۲۵ سال گفته‌اند از این رو جوان‌ترین امام شیعیان به هنگام شهادت بوده است. 📚 ویکی شیعه ◾️ علیه السلام تسلیت باد. 🆔 @islam_history
📌 احترام به باید اینگونه باشد... ✏️ محمد بن حسن بن عمار می‌گوید: ☀️ روزی علیه السلام به مسجد صلی الله علیه و آله وارد شد، بن جعفر به سرعت ایستاد و بدون کفش و عبا نزد او شتافت و دستش را بوسید و احترامش کرد. ✅ ابوجعفر به او گفت:‌ ای عمو! بنشین. خدایت رحمت کند. او گفت: آقای من، چگونه بنشینم و شما ایستاده باشی؟! چون علی بن جعفر به جایگاه خود برگشت اصحابش او را سرزنش کرده، گفتند: شما عموی پدر او هستید، با او این‌گونه رفتار می‌کنید؟! او دست به ریش خود گرفت و گفت: خاموش باشید! اگر خداوند متعال صاحب این ریش سفید را سزاوار امامت ندانسته و این کودک را شایسته دانسته و به او چنان مقامی داده، من چگونه فضیلت او را انکار کنم؟! از سخن شما به خدا پناه می‌برم. من بنده او هستم. 📚 ، ج ۲، ص ۱۰۶ و ۱۰۷. ◾️ تسلیت باد. 🆔 @islam_hustory
📌 لبخند آفتاب ✍ می‌گوید: 💠 بهشتیان، آن هنگام که در هستند، چیزی مانند خورشید تابان را می‌بینند که بهشت را تابناک می‌کند و می‌گویند: 💠 خداوندا! تو در فرمودی: «لَا یَرَوْنَ فِیهَا شَمْسًا وَلَا زَمْهَرِیرًا»(در آن خورشید را نمی‌بینند)، پس خداوند عزّ و جلّ علیه‌السلام را نزد آنها می‌فرستد و می‌فرماید: این آفتاب نیست، بلکه و علیهما السلام هستند که خندیدند و از نور خنده آنها، بهشت درخشان شده است. 📚 امالی صدوق، ص۲۱۲. 🆔 @islam_history
📌 داستان جالب جوانی که هیچ یک از شرایط ازدواج را نداشت... 🔰"جویبر" مرد جوان تازه مسلمانی است که در مانده تا دینش را نزد پیغمبر درست کند و در صفّه ای که کنار مسجد بود، در میان فقرا جا داشت. گاهی نان و گاهی خرما و گاهی هر دو از طرف پیغمبر به او می رسید. روزی رسول خدا صلی الله علیه و آله او را مورد لطف بیشتری قرار داد و پرسید: «آیا میل داری؟». عرض کرد: «یا رسول اللَّه! بلی امّا کی به من دختر می دهد؟ من که نه مال دارم و نه شأن و نه شکل». حاصل شریف این است که صلی الله علیه و آله فرمود: «، همه چیز را جبران می کند. مؤمن همشأن مؤمنه است (المسلم کفو المسلمه) سیاه و سفید ندارد، عرب و عجم ندارد، همه یکنواخت است و میزان تقواست». حضرت او را نزد زیاد بن لبید،- که از اشراف قبیله ای از قبایل اطراف مدینه بود- فرستاد و فرمود: «به او بگو پیغمبر مرا فرستاده که دخترت را به عقد من درآوری». جویبر اطاعت کرد و رفت در مجلس زیاد بن لبید چند نفر دیگر هم حضور داشتند و گفت: «پیغامی از طرف رسول خدا صلی الله علیه و آله برایت دارم، آیا در حضور دیگران بگویم یا خصوصی». زیاد گفت: «زهی شرف از پیغام رسول خدا صلی الله علیه و آله مانعی ندارد در حضور دیگران بگویی». گفت: «رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: دخترت ذلفا را به عقد من درآوری». زیاد، یکه خورد و آنچه در دلش بود گفت: «تو همشأن ما نیستی، چگونه به تو دختر بدهم؟». جویبر برخاست که برود، گفت: «به خدا سوگند! آنچه تو می گویی راه و روش اسلام نیست». آنگاه حرکت کرد. دختر از پدرش پرسید: «کی بود؟ و جریان چه بود؟». زیاد گفت: «جوان فقیری آمده بود و می گفت از پیش پیغمبر صلی الله علیه و آله آمده و او را فرستاده است که تو را به او تزویج نمایم». دختر گفت: «پدر! زود دنبالش برو تا رسول خدا صلی الله علیه و آله را ناراحت نکرده است او را بیاور». عجب ایمانی داشت! نپرسید آیا مهندس است یا دکتر؟ حقوقش در ماه چقدر است؟ بلکه دین و تقوا را میزان می داند. زیاد به دنبال جویبر رفت و گفت: «برگرد تا من خودم به مدینه بروم و ببینم آیا خود رسول خدا صلی الله علیه و آله چنین فرموده است یا نه؟!». به مدینه آمد و جریان را از پیغمبر صلی الله علیه و آله پرسید. پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: «آری من او را فرستاده ام». برگشت و لباس مناسبی برای جویبر فراهم کرد، وسایل زندگی اش را نیز تهیه و خانه ای نیز برایش آماده کرد. جویبر، شب عروسی نگاه به صورت دختر کرد و جمالش را دید در حجله، عدل را رعایت کرد و گفت: «ای خدایی که تو به من نعمت دادی، شکر تو مقدّم بر هر چیزی است». و تا صبح، و شکر بجا آورد و فردا نیز به شکرانه این نعمت، روزه گرفت، سه شبانه روز وضعش چنین بود. روز سوّم زیاد خیلی ناراحت بود، خدمت پیغمبر آمد و گفت مثل این که این داماد اقتضای ازدواج ندارد. پیغمبر صلی الله علیه و آله کسی را به دنبالش فرستاد و از او پرسید: «مگر میل به زن نداری؟». گفت: «چرا خیلی هم مایل هستم». فرمود: «پس چرا از همسرت کناره گرفته ای؟». عرض کرد: «به خاطر شکر این نعمت بزرگ، خواستم سه شبانه روز، شبها به طاعت به سر برم و روزها بگیرم؛ امّا از امشب به سراغش می روم». 📚 شهید آیت الله دستغیب(ره)؛ اسلامی، ص30. 🆔 @islam_history
📌 شکایت از نسبت های ناروا به شیعه 👈 علقمه مي گويد: به عليه السلام عرض كردم: اي فرزند رسول خدا! مردم به ما كارهاي زشتي نسبت مي دهند؛ به طوري كه سينه ما تنگ شده و شديداً ناراحت مي شويم! 💠 فرمود: اي علقمه انسان نمي تواند خشنودي مردم را جلب نموده و جلو زبان آن ها را بگيرد. چگونه سالم مي مانيد از چيزي كه انبياء و پيامبران و اوصياء عليهم السلام از او سالم نماندند. آيا به نسبت ندادند كه او تصميم گرفت كه زنا كند؟ آيا در باره ايوب نگفتند كه او از اثر گناهانش به آن مصيبت ها دچار گشت؟ آيا در حق داود پيغمبر نگفتند كه او دنبال كرد پرنده را تا اينكه چشمش بزن اوريا افتاد و دلباخته او شد و به منظور رسيدن به هدف خود شوهر آن زن را در جلو جبهه جنگ پيشاپيش تابوت قرار داد تا اينكه كشته شد سپس با آن زن كرد؟ ... 💠 و در باره اوصياء بيش از اينها گفتند. آيا نسبت ندادند به سيد اوصياء (امیرالمومنین) عليه السلام كه او طالب دنيا و در پي و سلطنت است و اين كه او هميشه در صدد فتنه و آشوب است و سكون و آرامش اجتماع را دوست ندارد. ... 👈 اي علقمه زبان هائي كه ذات مقدس خداوندي را به چيزهائي كه هيچ شايستگي و تناسبي با خداوند ندارد نسبت مي دهد، چگونه ممكن است از نسبت هاي ناراحت كننده به شما خود داري نمايد؛ پس بايد شما از پروردگار ياري بطلبيد و صبر و استقامت داشته باشيد كه زمين ملك خدا است به هر كس كه بخواهد مي دهد و البته پايان امر و عاقبت نيك براي پرهيزكاران است. 📚 الأمالي، الصدوق، ص 165. 🆔 @islam_history
سلام الله علیها دخت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در راستای تبیین معنای صحیح می‌فرماید: آیا کلام رسول خدا در روز غدیر که فرمود: «من کنت مولاه فعلی مولاه» را فراموش کرده اید؟! پ ن: «مدینی» از علمای قرن ششم اهل تسنن این حدیث را که به «حدیث فواطم» مشهور است نقل نموده که در آن حضرت زهرا سلام الله علیها با احتجاج به حدیث در صدد اثبات مساله ی امامت و ولایت و وصایت امیرالمومنین علیه السلام است. @islam_history
📌 ماجرای سدالابواب 🔰ماه ، ماه مبارکی است که در آن اتفاقات مهمی مثل علیه‌السلام و حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها، ، عید و... رخ داده است. 🔰یکی از اتفاقات مهم این ماه است. بنا بر گواهی تاریخ، صلی‌الله‌علیه‌وآله پس از ورود به ، بنای را پی ریزی کردند. 🔰مسلمانان هم کم کم کنار مسجد خانه می‌ساختند و هر کدام برای خود، دری به سمت مسجد باز کردند. 🔰پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به فرمان خداوند مامور شدند درِ خانه‌هایی که به سمت مسجد باز می‌شدند را ببندند به جز درِ خانه امیرالمومنین و سلام الله علیهما؛ این حادثه مهم تاریخی به حدیث سدالابواب مشهور شد، که مورد اتفاق فرقین می‌باشد. 🔰در مقابل این حدیث، برخی از پیروان مدعی شده اند همه درها بسته شد به جز خوخه(پنجره) ؛ اما این از خدا بی‌خبران به تاریخ ننگریسته‌اند که ببینند اصلا خانه ابوبکر در کنار مسجد النبی نبوده، بلکه خارج از مدینه در منطقه سُنح بوده(دروغگو کم حافظه می‌شود) 📚 حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۳، ص ۱۲۵. 📚 ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۳۴۲. 📚 فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ص ۱۱۸. 📚 ، فضائل امیرالمؤمنین ، ص ۱۷۷. 📚 بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۲، ص۴۴۲. 📚 احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ص۳. 🆔 @islam_history