eitaa logo
تاریخ و سیره اهل بیت علیهم السلام
485 دنبال‌کننده
312 عکس
82 ویدیو
26 فایل
💠 امیرالمومنین علیه السلام در نامه ای به امام حسن علیه السلام: 📜 اعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِین! تاریخ گذشتگان را به او(نفست) ارائه کن تا ببیند که در گذشته چه اتفاقاتی افتاده است! 💠 پیامگیر: @amdabir
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 ابوسفیان 🔰او را گاهی به کنیه ابوحنظله نیز خوانده‌اند. دقیق تولد او روشن نیست، به روایتی ۱۰ سال پیش از عام الفیل متولد شد. 🔰با آغاز دعوت صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، جزء سرسخت‌ترین دشمنان او شد، با این همه شدت مخالفتِ او را از دیگر سران قریش، مانند ابوجهل و ابولهب کمتر دانسته‌اند. 🔰وی پاسخ پرسش پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم که چرا با این‌که می‌دانی من رسول خدایم، با من می‌جنگی، گفت:می‌دانم تو راست می‌گویی؛ امّا تو جایگاه مرا در می‌دانی و چیزی آورده‌ای که با آن، دیگر بزرگی و شرفی برای من نمی‌ماند؛ پس با تو از سر حمیّت و کراهت می‌جنگیم. 🔰ابوسفیان چون از تصمیم پیامبر برای هجرت به آگاه شد، با شرکت در دارالندوة، و‌برای‌ پیش‌گیری از گسترش اسلام، پیشنهادِ مطرح شده (ترور) را پذیرفت. 🔰همچنین همسر او (هند) در زمان جاهلیت، یکی از زنان صاحب پرچم و از زنادهندگان مشهور مکه بود. 🔰در جنگ بدر، قریشیان شکست خوردند و حنظله، پسر ابوسفیان کشته و پسر دیگرش عمرو اسیر شد که بعداً آزاد گردید. این شکست چنان بر قریشیان گران آمد که تصمیم گرفتند، دوباره به پیکار با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و مسلمانان مدینه روند. 🔰ابوسفیان پس از شکست مشرکان در بدر، به روش‌های گوناگون به تحریک قریش پرداخت. گریستن بر مردگان را برای همه و استعمال بوی خوش و هم‌خوابگی با زنان را برای خویش، تا انتقام حرام کرد. 🔰در اُحد، نزدیکی مدینه، جنگ سختی روی داد که مسلمانان شکست خوردند و نخبگانی از آنان چون ، عموی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به رسیدند. پس از نبرد، ابوسفیان بر فراز کوه آمد و ضمن ستایش بتان، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را به نبردی دوباره، در بدر وعده داد. 🔰سال دیگر، ابوسفیان با یاری یهودیان مدینه، پیکار خندق را بر ضد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ترتیب داد، اما با تدبیر و هوشمندی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، سپاه ابوسفیان و متحدان او، ناکام بازگشتند و مدینه رهایی یافت. 🔰سرانجام پس از دشمنی و پیکارهای متعدد، ابوسفیان در سال ۸ ق، به هنگام فتح به یاری و وساطت بن ، نزد پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آمد و آورد و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم خانه او را پناهگاه امن اعلام کرد و فرمود: اذهبوا انتم الطلقا (بروید که شما آزاد شده اید!) 🔰از مدائنی نقل است که بعد از بیعت مردم با ، نزد علیه‌السلام رفت و از این که فردی از پست‌ترین قبیله قریش به خلافت رسیده، خواست تا حضرت که به خلافت سزاوارتر است، به اعتراض و ستیز برخیزد و آمادگی خود را برای حمایت از خلافت علی اعلام کرد؛ امّا علیه‌السلام نپذیرفت. 🔰 که فتنه‌گری او را می‌دانست، به ابوبکر پیشنهاد کرد تا او را تطمیع کند و بدین‌گونه بر جای نشست و بیعت کرد. 🔰با شروع خلافت با اذعان به اینکه نه خدایی هست نه پیامبری به پیشنهاد داد این امر(خلافت) را مثل توپ در دست بگیرند و به دیگران ندهند. 🔰تاریخ دقیق مرگ وی چندان روشن نیست. به گزارش واقدی، وی ۵ سال پیش از قتل عثمان، در ۳۰ق درگذشت، اما تاریخ های ۳۱ تا ۳۳ق را هم برای مرگ او آورده اند. 📚 انساب الاشراف، ج۵، ص۱۹. 📚 المغازی واقدی، ج۲، ص۸۱۷، 📚 الطبقات الکبری، ج‌۲، ص‌۲۲. 📚 الفتوح ابن اعثم کوفی، ج‌۲، ص‌۵۵۹‌. 🆔 @islam_history
📌 مروان بن حکم 🔰پدرش، حَکَم (ابی العاص) بن امیه، از استهزاء‌کنندگان بزرگ اسلام که مطرود آن حضرت نیز بود. "مروان" که کنیه‌اش "ابو عبدالملک" بود در سال دوم هجرت، بدنیا آمد و در شهر «طائف» بزرگ شد و سال‌ها با خانواده خود زندگی کرد. 🔰در براى هیچ کس کودکى متولّد نمى شد مگر اینکه پیش صلى الله علیه وآله مى آوردند [و حضرت براى او مى فرمود] پس مروان بن حَکَم را نزد حضرت آوردند; حضرت فرمود : «هو الوزغ ابن الوزغ ، الملعون ابن الملعون» [ او وزغ فرزند وزغ و ملعون فرزند ملعون است❗️ 🔰او و پدرش به زبان ، مورد لعنت قرار گرفته‌اند و به حکم و دستور ایشان، از مدینه به طائف تبعید شدند و حق ورود به مدینه را نداشتند و با آن که برای رفع تبعید، چند مرتبه نزد رسول خدا از آنان شفاعت کرد ولی مورد قبول حضرت واقع نشد. در زمان خلافت ، عثمان به شفاعت آنان پرداخت ولی ابوبکر گفت: من تبعیدی و رانده شده رسول خدا را به مدینه راه نمی دهم. زمان خلافت بن خطاب، باز هم عثمان اقدام کرد ولی عمر نیز همان جواب ابوبکر را داد تا اینکه عثمان خود، به خلافت رسید و وسیله بازگشت مروان و پدرش را به مدینه فراهم کرد و از خاصان و دبیران او و داماد وی شد. 🔰او کاتب و رازدار پسر عمویش عثمان بن عفان بود. مردم از اعمال تبعیض‌آمیز عثمان ناراضی بوده و واگذاری مسئولیت به مروان را از سوی وی خطا شمرده و به او حمله کردند. 🔰زمانی که علیه‌السّلام با دسیسه‌ی به وسیله‌ی همسر آن حضرت به رسید و می‌خواستند ایشان را در کنار قبر رسول‌الله صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم دفن کنند، ممانعت کرد. 🔰وی در طی حکومت خود در مدینه بدترین ناسزاها را بر سر منبر به بن ابی‌طالب علیهماالسلام می‌داد و می‌گفت: «کار بنی‌امیه و پایه‌های حکومت ما جز با سب علی علیه السلام و لعن و کوبیدن او، محکم و استوار نشود!! در صورتی‌که او از کسانی بود که می‌گفت: دفاعی که علی علیه السلام از عثمان کرد، هیچ کس دیگر نکرد!!» 🔰 در زمان خلافتش سرزمین «فدک» را که معاویه به طور غصب، یک سوم آنرا به او داده بود، همه سهام آن را جزو اموال خودش قرار داد. 🔰مروان پس از مرگ ، با (همسر یزید و مادر خالد بن یزید) ازدواج کرده بود تا ام خالد بچه‌ای برایش بزاید. یک روز خالد نزد مروان رفت، جمع بسیار به نزد وی بودند، خالد از میان دو صف می‌آمد. مروان گفت: «به خدا تا آن‌جا که می‌دانم این احمق است، بیا‌ای پسر زنی که ... نش تر است! » و با به کار بردن کلماتی زشت تحقیرش می‌کرد تا او را از چشم مردم شام بیندازد. وقتی خالد ماجرا را به مادرش رساند، مادرش گفت: «خاموش باش که من زحمت او را از تو بر می‌دارم.» بدین ترتیب زمانی که مروان نزد مادر خالد خوابیده بود، او را به وسیله‌ی بالشی خفه کرد. 📚 المستدرک على الصحیحین، ج4 ،ص 479. 📚 تاريخ‏الطبري، ج‏5،ص611. 📚 اسد الغابة، ج2، ص34. 🆔 @islam_history
⁉️ شهادت پیامبر صلی الله علیه و آله 🔰ابن سعد میگوید در روایتی آمده است: صلی الله علیه وآله مسموم درگذشت و شصت و سه ساله بود. این قول ابن عبده است. (۱) 🔰علامه حلی را به وسیله سم ذکر میکند. (۲) 🔰در کتاب جامع الرواه آمده است: پیامبر در مسموم درگذشت.(۳) 🔰بیهقی از عبدالله بن مسعود روایت کرده است که وی گفت: اگر ۹ بار قسم بخورم که رسول خدا کشته شده است برایم محبوبتر است از اینکه یکبار قسم بخورم که او کشته نشده است به جهت اینکه خداوند او را پیامبر قرار داده است. (۴) 🔰حاکم نیشابوری کشته شدن رسول خدا را تایید کرده است. آنجا که میگوید: شعبی گفته است: بخدا قسم رسول خدا و با سم کشته شدند و و و با شمشیر کشته شدند و با سم و با شمشیر کشته شد. (۵) 🔰رسول خدا فرمود: هیچ پیامبری یا وصی او نیست مگر آنکه شهید میشود. (۶) 🔰و همچنین فرمودند: هیچ کس از ما ( ) نیست مگر آنکه مسموم یا مقتول خواهد بود. (۷) 🔰ظاهرا بیشترین فاصله ای را که بین فرمان حمله به شام به رهبری اسامه و شهادت حضرت رسول بیان شده است دو هفته است. (۸) 🔰ابوبکر و عمر و دیگران اطرافیان از پیوستن به سپاه سر باز زدند تا بتوانند به طور سری به گونه‌ای که رسوا نشوند از دست پیامبر خلاص شوند و نقشه های شوم خود را در بعد از شهادت حضرت اجرا کنند. ادامه دارد... 📚 منابع ۱. المجدد فی الانساب، ص۶. ۲. منتهی المطلب، ج۲، ص۸۸۷. ۳‌. جامع الرواه، ج۲، ص۴۶۳. ۴. السیره النبویّه، ج۴، ص۴۴۹. ۵. المستدرک، ج۳، ص۶۰. ۶‌. بصائر الدرجات، ص۱۴۸. ۷. وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۲. ۸. المغازی، ج۱، ص۱۲۶. 🆔 @islam_history
📌 جلوگیری عایشه از دفن امام حسن علیه السلام در کنار جد گرامیشان ✍️ محمد بن مسلم گويد شنيدم امام باقر عليه السلام مي فرمود: هنگامي كه بن عليه السلام به حالت احتضار درآمد، به برادرش عليه السلام فرمود: 💠 «برادرم! به تو وصيتي مي كنم، آن را حفظ كن، زماني كه من از دنيا رفتم، جنازه ام را آماده دفن كن، سپس مرا به سوي صلّي اللَّه عليه و آله ببر تا با او تجديد عهدي كنم، آنگاه مرا به جانب مادرم عليها السلام برگردان، سپس مرا ببر و در بقيع دفن كن و بدان كه از طرف حميرا، () كه مردم از زشتكاري و دشمني او با خدا و پيغمبر و ما خاندان آگاهند، مصيبتي به من مي رسد». 🔰وقتي امام حسن عليه السلام وفات كرد و روي تابوتش گذاردند، او را به جائي كه پيغمبر صلّي اللَّه عليه و آله بر جنازه ها مي خواند بردند، علیه السلام بر جنازه نماز گذارد و زماني كه نمازش تمام شد داخل مسجدش بردند، هنگامي كه بر سر قبر رسول خدا صلّي اللَّه عليه و آله نگهش داشتند، به عايشه خبر بردند و به او گفتند، جنازه حسن بن علي عليهما السلام را آورده اند تا در كنار رسول خدا صلّي اللَّه عليه و آله دفن كنند، عايشه بر استري زين كرده نشست و سريع خود را به آن جا رساند ـ او نخستين زني بود كه بعد از بر زين نشست ـ و ايستاد و گفت: فرزند خود را از خانه من بيرون بريد، كه نبايد در اينجا چيزي دفن شود و حجاب پيغمبر صلّي اللَّه عليه و آله دريده شود. 💠 حسين بن علي صلوات اللَّه عليهما فرمود: تو و پدرت از پيش حجاب پيغمبر صلّي اللَّه عليه و آله را دريديد و تو در خانه پيغمبر كسي را در آوردي كه دوست نداشت نزديك او باشد (مقصود و است) و خدا از اين كار، از تو باز خواست مي كند. همانا برادرم به من امر كرد كه جنازه اش را نزديك پدرش رسول خدا صلّي اللَّه عليه و آله ببرم تا با او تجديد عهد كند، و بدان كه برادر من از همه مردم به خدا و رسولش و معني قرآن داناتر بود و نيز او داناتر از اين بود كه پرده رسول خدا صلّي اللَّه عليه و آله را پاره كند، زيرا خداي تبارك و تعالي ميفرمايد: «اي كساني كه ايمان آورده ايد، تا به شما اجازه نداده اند به خانه پيغمبر وارد نشويد.» و تو بدون اجازه پيغمبر، مرداني را به خانه او راه دادي. خداي عز و جل فرمايد: « اي كساني كه ايمان آورده ايد! صداي خود را فراتر از صداي پيامبر نكنيد» در صورتي كه به جان خودم سوگند كه تو به خاطر پدرت و فاروقش (عمر) بغل گوش بپيغمبر صلّي اللَّه عليه و آله كلنگ ها زدي؛ با آن كه خداي عز و جل فرموده: « آنها كه صداي خود را نزد رسول خدا كوتاه مي كنند همان كساني هستند كه خداوند دلهايشان را براي تقوا خالص نموده» به جان خودم كه پدرت و فاروقش بسبب نزديك كردن خودشان را بپيغمبر صلّي اللَّه عليه و آله او را آزار دادند و آن حقي را كه خدا با زبان پيغمبرش بآنها امر كرده بود، رعايت نكردند؛ زيرا خدا مقرر فرموده كه آنچه نسبت به مؤمنين در حال زنده بودنشان حرام است در حال مرده بودن آنها هم حرامست، به خدا اي عايشه! اگر دفن كردن حسن نزد پدرش رسول خدا صلّي اللَّه عليه و آله كه تو آن را نمي خواهي، از نظر ما خدا آن را جايز كرده بود، مي فهميدي كه او برغم انف تو در آنجا دفن ميشد (ولي افسوس كه كلنگ زدن نزد گوش پيغمبر از نظر ما جايز نيست) 🔰سپس محمد بن حنفيه رشته سخن به دست گرفت و فرمود: اي عايشه! يك روز بر استر مي نشيني و يك روز (در ) بر شتر مي نشيني؟! تو به علت دشمني و عداوتي كه با بني هاشم داري، نه مالك نفس خودت هستي و نه در زمين قرار مي گيري. 🔰عايشه رو به او كرد و گفت: پسر حنفيه! اينها فرزندان فاطمه اند كه سخن مي گويند، تو چه ميگوئي؟! 💠 حسين عليه السلام به او فرمود: را از بني فاطمه به كجا دور ميكني، به خدا كه او زاده سه فاطمه است: 1. فاطمه دختر عمران بن عائذ بن عمرو بن مخزوم (مادر )؛ 2. فاطمه بنت اسد بن هاشم (مادر عليه السلام)؛ 3. فاطمه دختر زائدة بن اصم بن رواحة بن حجر بن عبد معيص بن عامر (مادر عبد المطلب). 🔰عايشه به امام حسين عليه السلام گفت: پسر خود را دور كنيد و ببريدش كه شما مردمي هستيد كه همواره به دنبال دشمني كرد هستيد 🔰پس حسين عليه السلام به جانب قبر مادرش رفت و جنازه او را بيرون آورد و در بقيع دفن كرد. 📚 ، ج 1، ص303. 🆔 @islam_history
📌 جلوگیری عایشه از دفن امام حسن علیه السلام کنار جد گرامیشان (در منابع ) 🔰هنگامي كه عليه السلام از دنيا رفت، خواستند كه او را در خانه صلی الله علیه و اله دفن كنند؛ پس از اين كار جلوگيري كرد، سوار بر قاطري شد و مردم را جمع كرد. به او گفت: (تو مي خواهي همان كاري را كه در جمل انجام دادي انجام بدهي) تا اين كه مردم بگويند: «روز قاطر» همان طوري كه مي گويند روز شتر ؟ 📚 ابن عبد البر النمري القرطبي المالكي، ابوعمر يوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاي 463هـ)، بهجة المجالس وأنس المجالس، الجزء الأول من قسم الأول، ص100، باب من الأجوبة المسكتة وحسن البديهة، تحقيق: محمد مرسي الخوئي، ناشر: دار الكتب العلمية ـ بيروت، الطبعة: الثانية، 1981م. 🔰هنگامي كه عليه السلام از دنيا رفت، خواستند كه او را دفن كنند، مروان اجازه نداد و گفت: نه، در حش كوكب (قبرستان يهوديان در كنار بقيع) دفن شود و حسن در اين جا؟ و براي ياري يكديگر جمع شدند و اسلحه آوردند. به مروان گفت: آيا تو از دفن حسن در اين جا جلوگيري مي كني؛ در حالي كه از رسول خدا شندي كه به او برادرش مي گفت: «اين دو سردار جوانان اهل بهشتند»؟ گفت: رهايم كن، حديث رسول خدا ضايع شده، اگر غير از تو و ابو سعيد خدري آن را حفظ نكرده باشند، تو در زمان فتح خير آوردي. ابوهريره گفت: راست گفتي، در زمان فتح خيبر اسلام آوردم؛ اما همواره ملازم بودم و از او جدا نشدم، از او سؤال مي كردم و به اين كار عنايت داشتم، تا اين كه دانستم و شناختم كه رسول خدا صلی الله علیه و اله چه كسي را دوست دارد و از چه كسي بدش مي آيد، چه به او نزديك است و چه كسي از او دور، چه كسي را گذاشت در بماند و كي را تبعيد كرد، چه كسي را دعا كرد و چه كسي را لعن. وقتي اسلحه و مردان را ديد و ترسيد كه شر بين آن ها بزرگتر شود و خونريزي شود، گفت: خانه، خانه من است، اجازه نمي دهم كه كسي در آن دفن شود. 📚 البلاذري، أحمد بن يحيي بن جابر (متوفاي279هـ)، أنساب الأشراف، ج1، ص389، طبق برنامه الجامع الكبير. 📚 إبن أبي الحديد المدائني المعتزلي، ابوحامد عز الدين بن هبة الله بن محمد بن محمد (متوفاي655 هـ)، شرح نهج البلاغة، ج16، ص8، تحقيق محمد عبد الكريم النمري، ناشر: دار الكتب العلمية - بيروت / لبنان، الطبعة: الأولي، 1418هـ - 1998م. 🔰عائشه در حالي كه سوار بر قاطر خاكستري رنگي شده بود، گفت: اين خانه من است، به هيچ كس اجازه (دفن) نمي دهم. قاسم بن بن أبي بكر جلو آمد و گفت: اي عمه، ما هنوز سرهاي خود را (از ننگ) بعد از روز شتر سرخ نشسته ايم، تو مي خواهي كه مردم بگويند «روز قاطر خاكستري»؟ پس عائشه بازگشت. 📚 اليعقوبي، أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر بن وهب بن واضح (متوفاي292هـ)، تاريخ اليعقوبي، ج2، ص225، ناشر: دار صادر - بيروت. 🔰(امام) حسن عليه السلام وصيت كرد كه او را در كنار جدش رسول خدا دفن كنند، وقتي از دنيا رفتند، خواستند به وصيت او عمل كنند، در اين زمان مروان از جانب حاكم مدينه بود، پس او از اين كار جلوگيري كرد، نزديك بود كه بين بني اميه و بني هاشم به خاطر اين مسأله فتنه شود؛ پس عائشه گفت: خانه، خانه من است، من اجازه نمي دهم كه او در اين جا دفن شود، پس او را در بقيع دفن كردند؛ وقتي خبر از دنيا رفتن (امام) حسن به معاويه رسيد، (از شادي) سجده كرد. 📚 أبو الفداء عماد الدين إسماعيل بن علي (متوفاي732هـ)، المختصر في أخبار البشر، ج1، ص127، طبق برنامه الجامع الكبير. 👈 نتيجه: طبق مداركي كه گذشت، عائشه از دفن امام مجتبي عليه السلام در خانه پيامبر جلوگيري كرده است، بنابراين، سؤالات ذيل پيش مي آيد: ❓چرا عائشه از دفن امام مجتبي عليه السلام در كنار جدش رسول خدا صلي الله عليه وآله ممانعت كرد؟ ❓آيا مالكيت اين خانه در اختيار عائشه بود؟ چه كسي اين خانه را به او داده بود؟ اگر او از رسول خدا صلي الله عليه وآله ارث برده بود، چرا دختر پيامبر از اين ارث محروم شد؟ اگر مال عموم مسلمانان و جزء بيت المال بود، چرا اجازه دفن نداد؟ ❓چرا به و اجازه دفن داد؟ 🆔 @islam_history
📌 معاویه چگونه به قدرت رسید⁉️ 🔰روزی از کوچه های عبور می کرد ، کوچه ها کثیف بودند.فرمان داد که مردم آلودگی های مقابل منازل خودشان را تمیز کنند.اما دوباره معابر را آلوده یافت ، با خشم تازیانه ای بر سر کوبید. ⛔️ اما: پس از درگذشت اکرم صلی الله علیه و اله ، وقتی به رسید ، اولین نفری که مخالفت کرد ، ابوسفیان بود ، او نمی توانست ببیند ، افرادی ، از پست ترین طوائف ، به حکومت برسند.به همین علت ، ابوسفیان نخستین بار به سوی علیه السلام آمد ، گفت: ای ابوالحسن ، دستت را بگشا تا با تو بیعت کنم... 🔰گردانندگان به خوبی ابوسفیان و قدرت او را می شناختند ، لذا برای ساکت کردن و راضی کردن او به تلاش افتادند. 🔰 به ابوبکر گفت: صدقاتی که در زمان پیامبر ، گرد آورده است ، در اختیارش بگذار ، تا از شرّش راحت شویم!!..... 👈این کار انجام شد و ابوسفیان بیعت کرد و ابوبکر بپاس سکوت و همکاری او ، پسرش را به فرماندهی یک لشکر بزرگ برای فتح شامات ، گسیل داشت.همراه او برادش نیز حضور داشت. پس از فتح شام ، به فرمان ابوبکر ، یزیدبن ابوسفیان به حکومت دمشق منصوب شد... بعد از مدتی ، در زمان خلافت عمر ، یزیدبن ابوسفیان به مرض طاعون مبتلا شد و مُرد .در این حال ، عمر ، معاویه را به حکومت آنجا منصوب کرد❗️ 📚نقش در ، ج۳، ص۴۴_۴۷_۶۳_۶۴ 🆔 @islam_history
📌 روابط #امیرالمومنین علیه السلام با خلفا چگونه بود؟ ✍️ #مسلم بن حجاج نیشابوری می‌نویسد: 💠 #عمر در حضور #عثمان، #زبیر، عبدالرحمن‌بن‌عوف و سعدبن‌ابی‌وقاص خطاب به #عباس عموی پیامبر و امیرالمؤمنین می‌گوید: 💠 هنگامی که #پیامبر صلی الله علیه و آله از دنیا رفت و #ابوبکر به #خلافت رسید، شما دو نفر او را دروغگو، گناهکار، حیله‌گر و خائن می‌دانستید و هنگامی که ابوبکر از دنیا رفت و من جانشین او شدم، مرا چون ابوبکر دروغگو، گناهکار، حیله‌گر و خائن می‌دانید! 📚 صحیح مسلم. 🆔 @islam_history
📌 فساد های سیاسی دوران عثمان (۱) 🔰در سیستم قبیله‌ای عرب آن روز، علاقه مفرط نسبت به قبیله و خویشان در هر کسی موج می‌زد. 🔰 نیز از این قاعده مستثنی نبود و اِرق خاصی نسبت به افراد قبیله خود، داشت؛ با این تفاوت که آتش علاقه عثمان به قبیله خود از بقیه تندتر بود. 🔰به طوری که خود او می‌گفت: اگر کلیدهای ، در دستم بود، همه را بین بنی امیه تقسیم می‌کردم. گرچه او قدرت این کار را نداشت، اما قدرت بخشیدن کلیدهای خزائن را به خویشان خود که داشت! 🔰به محض تکیه بر اریکه قدرت، (پدر و ایضا عموی خود) که طرد شده‌ی خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله بود(به خاطر جسارتی که به حضرت کرده بود) را از به آورد. کسی که حتی و هم به خاطر فرمان (با وجود اصرار عثمان) به او اجازه بازگشت از طائف به مدینه را نداده بودند! 🔰القصه! به گواهی او با جبه‌ای از خز وارد کاخ عثمان شد و با لباس‌هایی از حریر و ابریشم خارج شد!! 🔰 بن ابی‌العاص هم شد، داماد و همه کاره حکومت عثمان، مروانی که به فرموده حضرت رسول الوزغ‌ ابن الوزغ بود... منابع 📚 مروج الذهب 📚 تاریخ یعقوبی 📚 تاریخ طبری (قسمت حکومت عثمان) 🆔 @islam_history
📌 معذبین در جهنم ✍ سید بحرانی نقل می‌کند که عبد الله بن گفت: 🔰وقتی مرگ پدرم نزدیک شد گاهی از هوش می‌رفت و دوباره به هوش می‌آمد. 🔰وقتی به هوش آمد گفت: (پسرم، را قبل از مرگ به‌نزد من برسان)! 🔰گفتم: با بن ابی طالب چکار داری در حالی که را بعد از خود بین شش نفر شوری قرار دادی و دیگران را با او شریک نمودی؟ 🔰گفت: پسرم، از شنیدم که می‌گفت: (در آتش تابوتی است که دوازده نفر از اصحابم در آن محشور می‌شوند)، و سپس رو به نمود و گفت: 🔰(بپرهیز که اوّل ایشان باشی). سپس رو به معاذ کرد و گفت: (مبادا که دوّمی آنان باشی). 🔰سپس رو به من کرد و گفت: (ای عمر، مبادا تو سوّمی باشی)! پسرم، اکنون که بیهوش شده بودم آن تابوت را دیدم که ابوبکر و معاذ در آن بودند و شکی ندارم که سوّمی من هستم. 🔰خدمت امیرالمومنین رفتم، تا او را از این جریان آگاه کنم. 🔰حضرت بر بالین پدرم حاضر شد و پدرم به او گفت: 💠 آیا برای من راه بازگشتی وجود دارد؟ 🔰امیرالمومنین علیه السلام فرمود: 💠 بله! به شرط اینکه تمام مهاجرین و انصار را جمع کنی و به ظلمی که در حق ما روا داشتی اعتراف کنی! 🔰عبدالله بن عمر گوید: در این زمان رنگ چهره پدرم تغییر کرد و گفت: 👈 النار یا امیرالمومنین و لا العار؛ آتش را می پذیرم، اما تن به ذلت نمی دهم!!! 📚 مدینة المعاجز، ج۲، ص۹۶. 🆔 @islam_history
📌 خبر پیامبر اکرم از مصائب علیهم السلام 🔰 روزی علیه‌السلام بیمار شد و به بستر افتاد. 🔰 و از جمله کسانی بودند که از آن حضرت عیادت نمودند. 💠 هنگامی که صلی الله علیه و آله حال علیه السلام را از آن دو جویا شدند، در جواب گفتند: ‼️بیم آن می‌رود که از این بیماری برنخیزد! 💠 پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: 👈 هرگز او از دنیا نمی‌رود تا آنکه خیانتی بزرگ بر او روا شده و بر او ستم شود. 📚 مستدرک حاکم نیشابوری، ج۹، ص۱۳۹. 📚 مختصر تاریخ دمشق، ج۱۸، ص۳۳. 🆔 @islam_history
📌 السلام علیکم یا النبوه 🔰 شده که صلی الله علیه و آله و سلم آیه شریفه: «فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَیُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ یُسَبِّحُ لَهُ فِیهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ» را قرائت کرد. در این هنگام مردی برخاست و به سوی صلی الله علیه و آله و سلم آمد و عرض کرد: منظور از این خانه‌ها کدام خانه‌ها است؟ فرمود: منظور خانه‌های انبیا است. 🔰در این هنگام برخاست و در حالی که به خانه علیه السلام و علیها السلام اشاره می‌کرد گفت: آیا این خانه جزو آن خانه‌ها است. آن حضرت فرمود: بله، و از بهترین آنهاست. 📚 الدر المنثور، ج۶، ص۲۰۳. 📚 تفسیر روح المعانی، ج۱۸، ص۱۷۴. 🆔 @islam_history
📌اين منبر پدر من است، نه منبر پدر تو! 🕌 هنگامي که به رسيد، روز جمعه بر روي منبر نشست، [امام] و [امام] [عليهما السلام] نيز براي نماز جمعه آماده شده بودند. [امام] حسين [سلام الله عليه] جلو رفت در حالي که ابوبکر روي منبر نشسته بود، خود را به او رساند و فرمود: اين منبر پدر من است، نه منبر پدر تو! 💠 در اين هنگام ابوبکر گريست و گفت: راست گفتي، اين منبر پدر توست نه منبر پدر من. بن ابي طالب عليهما السلام در اين هنگام وارد شد، فرمود: اي ابوبکر براي چه گريه مي کني؟ مردم به ايشان گفتند: حسين [عليه السلام] به او چنين و چنان گفت. 📕 محمد بن محمد بن اشعث، الجعفريات، ص213-214. 🆔 @islam_history
📌 بدعت نماز تراویح 🔰از جمله مسائلی که تشریع کرد و در مقابل نصّ، اجتهاد نمود، است. زیرا این نوع نماز را پیامبر صلی الله علیه و آله نیاورده و در زمان نیز سابقه نداشت. 🔰خداوند متعال اجتماع را برای ادای نماز مستحبی به جز باران نخواسته است و تنها نمازهای واجب است که بر جماعت خواندن آن، بسیار تأکید شده است. 🔰پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نمازهای مستحبّی ماه را فرادی به جای می آورد، و مردم را نیز تشویق می نمود که آن را به جماعت نخوانند. در زمان ابوبکر نیز تا هنگامی که وی از دنیا رفت، اوضاع چنین بود و بعد از به خلافت رسیدن عمربن خطاب در سال اوّل خلافتش نیز وضع بر همین منوال بود؛ تا آن که وی در ماه رمضان سال چهاردهم هجری با گروهی از صحابه وارد مسجد شد و دید که مردم نمازهای مستحبی به جای می آورند، ولی عدّه ای در حال قیام، جمعی در حال رکوع، دسته ای در حال سجده و گروهی نیز نشسته بودند و جماعتی هم تسبیح می گفتند یا تلاوت می کردند... 🔰عمر از دیدن این منظره ناخشنود شد، لذا تصمیم گرفت آن را سامان دهد. از همین رو برای آنان نماز تراویح را در اوایل شب های ماه رمضان قرار داد و اعلان عمومی کرد که همه در آن شرکت کنند. سپس به شهرها و کشورها بخشنامه کرد، و در دو نفر را قرار داد تا جماعت در نماز تراویح باشند: یکی، برای مردان و دیگری، برای زنان...». ❗️آن گاه عمر گفت: این بدعت خوبی است! 📚 اجتهاد در مقابل نصّ، ص۲۵۴ـ۲۵۵. 📚 ، ج۲، ص۲۵۲. 🆔 @islam_history
📌 قتل عايشه 🔰در شب هفدهم ماه در سال ۵۸ ه‍ در ، عايشه دختر به دست كشته شد، و به سزاى اعمالش رسيد. 🔰پيامبر صلى الله عليه و آله دوست داشت تا زنده است مرگ و دفن عايشه را ببيند. 🔰 مى گويد: اگر خليفه دوم به جاى عليه السلام بود هر آينه عايشه را قطعه قطعه مى كرد. 🔰معاويه چون خواست براى پسرش از مردم بيعت بگيرد، انكار آن كرد و معاويه را تهديد كرد و گفت: برادرم محمد را كشتى ، و براى يزيد بيعت مى گيرى؟ معاويه ترسيد كه مبادا او ايجاد فتنه كند. لذا در خانه خود چاهى كند و آن را پر از آهك كرد و فرش قيمتى بر روى آن پهن نمود و عايشه را وقت عشا به خانه خود خواندم وقتى عايشه وارد شد، معاويه او را به نشستن بر آن تخت تعارف كرد. همين كه روى آنشست ، فرو رفت و به چاه افتاد و هلاك شد. معاويه در چاه چندين نيزه مسموم تعبيه كرده بود و هنگامى كه عايشه در چاه افتاد فورا كار او ساخته شد. 🔰عايشه در زمان حيات پيامبر صلى الله عليه و آله با آن حضرت رفتار نامناسبى داشت، همچنین با عليه السلام و حضرت صديقه عليها السلام و همسران پيامبر صلى الله عليه و آله رفتارهاى زشت و كينه توزانه اى روا داشت، واقعه و كشته شدن حدود بيست هزار نفر از مسلمين به خاطر فتنه او از كارهاى معروف اوست. 🔰وقتى عليها السلام به رسيد، همسران صلى الله عليه و آله براى سر سلامتى اميرالمؤمنين آمدند جز عايشه كه اظهار مريضى كرد و سخنى گفت كه دلالت بر خوشحالى او داشت. 🔰از مشخص ترين نشانه هاى بغض و كينه او نسبت به اميرالمؤمنين عليه السلام اين بود كه غلامش را "عبد الرحمن" نام نهاد و گفت : اين نام گذارى را به خاطر محبتم به قاتل يعنى عبد الرحمن بن ملجم انجامد دادم. منابع 📚 مستدرك سفينه البحار، ج۵، ص٢١٤. 📚 شرح ابن ابى الحديد، ج١٧ ص٢٥٤.و ج۹، ص۱۹۸. 📚 مسند احمد، ، صحيح نسائى ، السيره الحلبيه ، صحيح مسلم باب الغيره من كتاب العشره . 📚 رياحين الشريعه، ج٢، ص٣٥٧. 🆔 @islam_history
📌 به مناسبت ۱۵ شوال ✅ زيد بن وهب میگويد از عبدالله بن مسعود پرسیدم: آیا همۀ مردم از اطراف رسول الله صلی الله علیه و آله پراكنده شدند تا جایی كه کسی با پیامبر نماند مگر بن ابى طالب علیه السلام و ابودُجانه و سهل بن حنيف؟! ابن مسعود گفت: همۀ مردم پراکنده شدند مگر تنها علی بن ابی طالب، و سپس تعدادی بین سه تا ده نفر بسوی پیامبر برگشتند و اولینشان عاصم بن ثابت و و سهل بن حنیف بودند، و بعد طلحة بن عبيدالله هم به آنها پیوست. پرسیدم: و و کجا بودند؟ گفت: جزو كسانى بودند كه به گوشه‌ای فرار كرده بودند! پرسیدم: و كجا بود؟ گفت: سه روز بعد از جنگ آمد! و رسول الله صلی الله علیه و آله به او گفت: «براستی که آبروریزى کردى!» پرسیدم: و تو كجا بودى؟ گفت: من هم جزو کسانی بودم که به گوشه‌ای فرار كرده بودند! گفتم: پس چه كسى اين جریان را برایت بازگو كرده؟ گفت: عاصم [بن ثابت] و سهل بن حنيف. به او گفتم: پایداری على علیه السلام در آن موقعيت واقعاً شگفت‌آور است! گفت: اگر از آن تعجب میكنى پس بدان كه ملائكه هم براستی از آن پایداری و ازخودگذشتگی تعجّب كردند؛ آيا نمیدانی كه در آن روز در حالى كه به سوى آسمان بالا میرفت گفت: «لا سيف إلّا ذو الفقار ولا فتى إلّا عليّ!» : شمشيرى نیست مگر شمشير ذوالفقار و جوانمردى نیست مگر على! پرسیدم: از كجا دانسته شد كه آن ندا از جبرئيل است؟ گفت: مردم شنيدند كه فریاد زننده‌ای در آسمان این را فریاد میزند لذا از پیامبر دربارۀ آن فریاد زننده پرسيدند، و حضرت فرمود: او جبرئيل است. 📚شیخ مفید٬ الارشاد ١: ٨٣- ٨٥، علامه مجلسی٬ بحار الانوار ٢٠: ٨١- ٨٥. 🆔 @islam_history
📌 زندگی نامه امام جعفر صادق علیه السلام ✅ جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن بن ابی‌طالب، ششمین  مذهب شیعه امامی و پنجمین امام مذهب اسماعیلیه است. پدر او امام محمد باقر علیه السلام و مادرش ام فروه دختر  پسر محمد بن  بود. 🌻 علیه السلام در ۱۷ ربیع‌الاول سال ۸۳ق در  به دنیا آمد و در سال ۱۴۸ق در ۶۵ سالگی همان‌جا به رسید. ⚡️ حیات امام صادق علیه السلام، با خلافت ده خلیفه آخر  از جمله عمر بن عبدالعزیز و هشام بن عبدالملک و دو خلیفه نخست عباسی، سَفّاح و منصور دوانیقی هم‌زمان بود. در دوران حیات حضرت، حکومت بنی‌امیه ضعیف و سرانجام سرنگون شد و پس از آن بنی‌عباس روی کار آمدند. ضعف و عدم نظارت حکومت‌ها فرصت مناسبی برای امام صادق علیه السلام جهت انجام فعالیت‌های علمی فراهم کرد. ✨ به عللی چون پراکندگی شیعیان در مناطق مختلف اسلامی، دشوار بودن ارتباط با شیعیان به علت فشارهای سیاسی و عدم دسترسی به امام صادق علیه السلام، وی مجموعه‌ای از نمایندگان را در مناطق مختلف اسلامی تعیین کرد که از آن با نام سازمان وکالت یاد می‌شود. این سازمان وظایفی چون دریافت وجوه شرعی مانند ، ،  و هدایای شیعیان و تحویل آنها به امام، رسیدگی به مشکلات شیعیان، ایجاد ارتباط میان ائمه و شیعیان و پاسخ به سؤالات شرعی آنها را برعهده داشت. 📖 فضای باز علمی در در زمان امام صادق علیه السلام سبب شد، روایات فراوانی در زمینه‌های گوناگونِ فقه، کلام، تفسیر و... از حضرت نقل شود.  📜 با اینکه امام صادق علیه السلام در ظاهر علیه حکومت وقت، اقدام خاصی نکردند؛ اما با سخنان و رفتار خود، انزجارشان را از حکومت جور نشان می دادند. حضرت در پاسخ به منصور دوانیقی که از او خواست مانند دیگر مردم نزد او برود، نوشت: ما چیزی نداریم که به جهت آن از تو بترسیم و تو چیزی از امور اخروی نداری که ما به جهت آن به تو امیدوار باشیم و نه تو در نعمتی هستی که ما آن را به تو تبریک گوییم و نه باور داری که در مصیبتی هستی که آن را به تو تسلیت گوییم. پس چرا نزد تو بیاییم؟! 🔥 بنا بر روایتی والی مکه و مدینه، به دستور منصور عباسی، خانه امام را آتش زد. طبق این روایت در این آتش‌سوزی در و دهلیز خانه امام در آتش سوخت و علیه السلام در حالی که از میان آتش عبور می‌کرد، از خانه خارج شد و گفت: من فرزند اَعراق الثَّرَی (لقب حضرت )هستم. من فرزند  خلیل الله هستم. 📝 حضرت جعفر نزد بزرگان  جایگاه بالایی داشته است.  از پیشوایان اهل سنت، علیه السلام را فقیه‌ترین و داناترین فرد در میان مسلمانان دانسته است. به گفته  علماء اهل سنت از جمله پیشوایان فقهی آنان چون ابوحنیفه، احمد بن حنبل و شافعی با واسطه یا بی‌واسطه شاگرد امام بوده‌اند. ✏️ شیخ صدوق تصریح کرده است که امام صادق به دستور منصور دوانیقی و بر اثر مسمومیت به رسیده است. ابن شهر آشوب نیز در مناقب و صاحب دلائل الامامه نیز همین نظر را مطرح کرده‌اند. 📚 ویکی شیعه 🆔 @islam_history
📌 نامه به پدرش برای بیعت وپاسخ دندانشکن ابی‌قحافه در دفاع از علیه‌السلام به او 👈🏾 شیخ طبرسی رضوان الله علیه روایت کرده است: ✨ابی قحافه (پدر ابی‌بکر) در زمان رسول‌خدا صلوات الله علیه وآله در طائف بود. بعد از بیعت با ابی بکر، او نامه‌ای به پدرش نوشت به این شرح: از طرف خلیفه به ابی قحافه، اما بعد، همانا مردم به من راضی شدند و امروز من خلیفه خدا هستم، پس اگر پیش ما بیایی نور چشم مایی. 🔰ابی قحافه بعد از خواند نامه به پیک ابی بکر گفت: برای چه را از حقش منع کردید؟ پیک ابوبکر گفت: او جوان است و بسیاری از قریش را کشته و ابی‌بکر از او مسن‌تر است! ابی قحافه به پیک ابی‌بکر گفت: اگر مسن بودن برای خلافت ملاک باشد که من نسبت به ابی‌بکر برای بیشتر بر حق هستم. حقیقتا بر علی و حقش ظلم کردید، در حالی که رسول‌خدا خودش با او بیعت کرد و مردم را نیز امر به بیعت با علی کرد! 🔰سپس نامه‌ای به فرزندش نوشت به این شرح: از طرف ابی‌قحافه به پسرش ابی‌بکر. اما بعد؛ نامه تو به دست من رسید و من آن را نامه یک احمق یافتم که بعضی از آن بعضی دیگر را نقض می‌کند! یک بار در نامه گفتی خلیفه رسول خدا و یک بار گفتی خلیفه خدا و یک بار گفتی مردم به من راضی شدند (و من انتخاب شده مردم هستم؛ کنایه از این که تو خلیفه خدا و رسول نیستی بلکه خلیفه مردم هستی!)  و مشخص است که امر بر تو مشتبه گشته؛ پس در امری داخل نشو که خارج شدن از آن برایت بسیار سخت است و عاقبتت را به سوی آتش (جهنم)‌ و ندامت می‌کشاند و در روز ملامت خواهی شد.. محل‌های وارد شدن و خارج شدن از امور دنیا بسیار است و تو خود می‌دانی که در این کار از تو سزاوارتر کیست! پس از خدا بپرهیز و این کار را به صاحبش واگذار و اگر اینکار را امروز ترک کنی برایت مجازات سبک‌تری به دنبال دارد. والسلام علیکم. 📚 الاحتجاج، شیخ طبرسی، ج۱، ص۲۲۶-۲۲۷، چاپ دارالاسوه 🆔 @islam_history
📌 مناظرات و 1⃣ ⁉️ آیا ابوبکر از خداوند راضی است؟ 🔰نقل است پس از آنكه دخترش امّ الفضل را به زوجيّت امام جواد عليه السّلام درآورد، روزى در مجلس با حضور آن حضرت و يحيى بن أكثم و گروه زيادى جمع بود. 🔹يحيى بن أكثم گفت: اى زاده ، نظر شما در باره اين خبر چيست: «روزى بر رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله فرود آمده و گفت: اى ، خداوند عزّ و جلّ سلامت رسانده و مى فرمايد: از بپرس آيا از من راضى است؟ چون من از او خشنودم❗️» 🔸حضرت فرمود: من منكر فضل ابوبكر نيستم، ولى بر راوى اين خبر واجب است كه حديثش را با ديگرى كه از آن حضرت صلّى اللَّه عليه و آله نقل شده مقابله كند كه در آخرين سفر حجّ فرمود: «دروغ بر من بسيار شده، و پس از من نيز زياد خواهد شد، پس هر كه از روى عمد بر من دروغى ببندد بايد جايگاه خود را در آتش قرار دهد، پس چون حديثى از من به شما رسيد آن را بر كتاب خدا و سنّت من عرضه كنيد، پس هر چه موافق و سنّت من بود آن را برگيريد، و مخالف آن دو را نگيريد»، و اين خبرى كه تو نقل كردى با قرآن نمى خواند، خداوند متعال فرموده: «و همانا ما آدمى را آفريده ايم و آنچه را نفس او وسوسه مى كند مى دانيم، و ما باو از رگ گردن نزديكتريم- ق: ۱۶» 🔸پس بنا بر مفاد حديث بر خداوند عزّ و جلّ رضا و سخط ابوبكر مخفى بوده تا از مكنون سرّ خود بپرسد، اين مطلب محال عقلى است. 📚 احتجاج، ج۲، ص۵۲۰. 🆔 @islam_history
📌 مناظرات و 2⃣ 🔹يحيى گفت: و در خبر است كه: «مثل و در زمين مثل و ميكائيل است در آسمان». 💠 حضرت عليه السّلام فرمود: اين مطلب نيز قابل تأمّل است، زيرا جبرئيل و ميكائيل دو فرشته مقرّبى هستند كه هرگز معصيت پروردگار را نكرده و حتّى براى لحظه اى از طاعت خداوند فارق نشده اند، ولى ابوبكر و عمر مدّتى به خدا مشرك بودند هر چند پس از آن (به ظاهر) آوردند، پس بيشتر عمرشان مشرك بوده اند، پس تشبيه آن دو(ابوبکر وعمر) به آن دو(جبرئیل و میکائیل) محال است. 📚 احتجاج، ج۲، ص۵۲۰. 🆔 @islam_history
📌 مناظرات و 3⃣ 🔹يحيى گفت: است كه: «فقط آن دو ( و ) سيّد و سرور پيران اهل بهشتند» نظر شما در باره اين حديث چيست؟ 💠 حضرت عليه السّلام فرمود: اين حديث نيز محال است، زيرا اهل همگى برنا و جوانند، و پير و سالخورده‌اى ميانشان نيست، و اين خبر از جعليات در ضدّيت با حديثى است كه صلّى اللَّه عليه و آله درباره و عليهما السّلام فرمودند: «كه آن دو سرور و آقاى اهل بهشت مى باشند». 📚 احتجاج، ج۲، ص۵۲۱‌. 🆔 @islam_history
📌 ماجرای سدالابواب 🔰ماه ، ماه مبارکی است که در آن اتفاقات مهمی مثل علیه‌السلام و حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها، ، عید و... رخ داده است. 🔰یکی از اتفاقات مهم این ماه است. بنا بر گواهی تاریخ، صلی‌الله‌علیه‌وآله پس از ورود به ، بنای را پی ریزی کردند. 🔰مسلمانان هم کم کم کنار مسجد خانه می‌ساختند و هر کدام برای خود، دری به سمت مسجد باز کردند. 🔰پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله به فرمان خداوند مامور شدند درِ خانه‌هایی که به سمت مسجد باز می‌شدند را ببندند به جز درِ خانه امیرالمومنین و سلام الله علیهما؛ این حادثه مهم تاریخی به حدیث سدالابواب مشهور شد، که مورد اتفاق فرقین می‌باشد. 🔰در مقابل این حدیث، برخی از پیروان مدعی شده اند همه درها بسته شد به جز خوخه(پنجره) ؛ اما این از خدا بی‌خبران به تاریخ ننگریسته‌اند که ببینند اصلا خانه ابوبکر در کنار مسجد النبی نبوده، بلکه خارج از مدینه در منطقه سُنح بوده(دروغگو کم حافظه می‌شود) 📚 حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۳، ص ۱۲۵. 📚 ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۷، ص ۳۴۲. 📚 فتال نیشابوری، روضه الواعظین، ص ۱۱۸. 📚 ، فضائل امیرالمؤمنین ، ص ۱۷۷. 📚 بیهقی، احمد بن حسین، السنن الکبری، ج۲، ص۴۴۲. 📚 احمد بن حنبل، فضائل الصحابه، ص۳. 🆔 @islam_history
📌 خطبه سیدالشهداء در منا* 1⃣ ✅ ... علیه السلام فرمود: شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا می‌دانید که علی‌بن‌ابی‌طالب برادر صلی الله علیه و آله بود، هنگامی که بین اصحابش برادری پدید آورد، بین او و خودش برادری برقرار کرد و فرمود: تو برادر مؤمن منی و من برادر تو هستم در دنیا و آخرت؟! گفتند: آری به خدا. 🕌 آنگاه فرمود: شما را به خدا سوگند می‌دهم، آیا می‌دانید که رسول خدا صلی الله علیه و آله محل و منازل خود را خرید و ساختمان کرد، سپس در آنجا ده اتاق ساخت، نُه اتاق برای خودش و یک اتاق که در وسط واقع شده بود برای پدرم، سپس درهایی که به مسجد راه داشت جز درِ اتاق پدرم، همه را بست. پس در این باره عده‌ای به سخن آمدند و پیامبر فرمود: من از طرف خودم درِ منازل شما را نبستم و درِ منزل علیه السلام را باز نگذاشتم، بلکه خداوند مرا به بستن درهای منازل شما و گشودن درِ منزل علی فرمان داد، بعد پیامبر همه مردم بجز علی را از خوابیدن در مسجد نهی فرمود، در مسجد و منزل او و در منزل رسول خدا صلی الله علیه و آله جنابت رخ می‌داد از این رو در همانجا برای پیامبر و علی فرزندانی متولد شدند؟! گفتند: آری به خدا. ✅ فرمود: آیا می‌دانید که عمربن‌خطاب[یا ] علاقه داشت تا روزنه‌ای به‌اندازه چشمش از منزل خود به مسجد باز کند ولی پیامبر اجازه نداد، سپس سخن راند و فرمود: خداوند به من فرمان داده تا مسجدی پاک بسازم که جز من و برادرم و فرزندانش در آن سکونت نکنند؟! گفتند: آری به خدا.  ☀️فرمود: شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا می‌دانید که رسول خدا صلی الله علیه و آله روز خم علی را به نصب کرد و فرمود: باید حاضران به غایبان برسانند؟ گفتند: آری به خدا. ⚔ فرمود: شما را به خدا سوگند می‌دهم آیا می‌دانید رسول خدا صلی الله علیه و آله در جنگ به علی علیه السلام فرمود: تو نسبت به من مانند نسبت به موسایی و تو پس از من زمامدار هر مؤمنی؟ گفتند: آری به خدا. ✨و فرمود: شما را به خدا سوگند، آیا می‌دانید که رسول خدا صلی الله علیه و آله هنگامی که نصارای نجران را برای فراخواند جز علی و همسرش ()و دو فرزند او ( و ) را نیاورد. گفتند: آری به خدا. ☀️فرمود: شما را به خدا قسم می‌دهم، آیا می‌دانید پیامبر در روز پرچم را به دست علی‌ داد و فرمود: پرچم را به دست کسی می‌دهم که خدا و رسولش او را دوست دارند و او نیز خدا و رسولش را دوست دارد، آنکه پی‌درپی (بر دشمن) یورش می‌برد و فرار نمی‌کند و خداوند خیبر را به دست وی فتح کند؟ گفتند: آری به خدا. ⚠️فرمود: آیا می‌دانید که پیامبر او را برای ابلاغ آیات برائت فرستاد و فرمود: از سوی من کسی (پیام را) نمی‌رساند مگر خودم یا کسی که از من باشد؟ گفتند: آری به خدا. * این خطبه در سال ۵۹ هجری و در زمان حکومت ایراد شده است. حضرت در این خطبه، بیشتر به فضایلی از می پردازند که در ماه ذی الحجه واقع شده است. 📚 کتاب سلیم بن قیس، ص۲۰۶. 🆔 @islam_history
📌 خانه های مکه و مدینه، درب داشته اند! فرقه ضاله ، برای سرپوش گذاشتن به قضیه یورش به خانه وحی و حمله به خانه سلام الله علیها، شبهه ای را مطرح کرده و می گویند که خانه های حجاز در صدر اسلام، درب نداشته اند که درب خانه حضرت صدیقه سوزانده شده باشد! اخیرا آقای دهباشی نیز این شبهه را مطرح کرده اند. ✅ در قرآن اَوْ ما مَلَکْتُمْ مَفاتِحَهُ اَوْ صَدیقِکُمْ لَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ اَنْ تَاْکُلُوا جَمیعاً اَوْ اَشْتاتاً خانه‌ای که کلیدش در اختیار شماست، یا خانه‌های دوستانتان، بر شما گناهی نیست که به طور دسته جمعی یا جداگانه غذا بخورید.» 📚 سوره نور، آیه ۶۱ ✅ در روایات 1⃣ دُکَین بن سعید مزنی نقل میکند: خدمت رفتیم و تقاضای غذا کردیم، به  فرمود: برو و به آنان غذا بده. عمر ما را به اتاق بالا برد، سپس کلید را از کمربندش بیرون آورد و در را باز کرد.» 📚 سنن ابی داود، ج۴، ص۳۶۰، ح۵۲۳۸. 2⃣ ابوحمید می‌گوید: به ما امر کرد که شب‌ها ظروف آب را در گوشه‌ای قرار دهیم و نیز دستور داد که شب هنگام درها را ببندیم.» 📚 صحیح مسلم، ج۳، ح۲۰۱۰ 3⃣ پیامبر اکرم؛ بن ابیطالب، ،  و  (علیهم‌السّلام) را جمع کرد و درب را بر روی آن‌ها بست و فرمود: ‌ای خانواده من که پیوستگان خدائید، پروردگار به شما سلام می‌رساند....» 📚 بحار الانوار، ج۲۴، ص۲۱۹. 4⃣ می‌گوید: به خانه فاطمه رفتم، در را کوبیدم و اجازه ورود گرفتم، به من اجازه داد تا وارد شوم. هنگامی که وارد شدم دیدم نشسته است.» در این حدیث سلمان می‌گوید: دَر را کوبیدم، آیا کوبیدن دَر مفهومی غیر از معنای رایج آن دارد؟    📚 دلائل الامامه، ص۱۰۷ 5⃣ عمر گفت: ما را نزد وی ببر، و عمر و  وخالد بن ولید و مغیرة بن شعبه و ابوعبیده جراح وسالم مولی ابوحذیفه و قنفذ حرکت کردند و من نیز با آنان به راه افتادم. هنگامی که به خانه رسیدیم، فاطمه آن‌ها را دید، در را بر روی آنان بست، فاطمه شک نداشت که آنان بدون اجازه وی داخل نخواهند شد؛ اما عمر با لگد در را که از چوب درخت خرما بود، شکست.» 📚 بحارالانوار، ج۲۸، ص۲۲۷ 6⃣ عمر وگروهی همراه وی به خانه فاطمه رسیدند، دقّ الباب کردند، فاطمه هنگامی که صدای آنان را شنید، فریاد زد: ‌ای پدر بزرگوارم، ‌ای رسول خدا! پس از تو از دست پسر خطاب (عمر) و ابوقحافه (ابوبکر) چه رنج‌ها که ندیدم.» 📚 الامامه و السیاسه، ج۱، ص۱۶ 🆔 @islam_history
⭕️ وقاحت معاویه ✍ مطرف بن مغيره بن شعبه ثقفي ميگويد: 🔰 پدرم - بن شعبه - گاهی نزد معاویه می‌رفت و از خردمندی او برایم تعریف می‌کرد،روزی بعد از جلسه با پدرم را ناراحت دیدم. ❓به همين جهت از او پرسيدم: چه شده كه امشب غمگيني؟ 🔻گفت: پسر جان من از نزد ناپاك ترين آدم‌ها مي‌آيم. ❓پرسيدم: چطور؟ 🔻گفت: در حالي كه با معاويه جلسه خصوصي و محرمانه داشتيم به او گفتم: تو اي اكنون به‌اين مقام بلندرسيده‌اي. چه مي‌شد اگر دادگري مي‌كردي و دائره احسانت را وسعت مي‌دادي، زيرا تو ديگر پير شده‌اي. چه مي‌شد اگر به برادران هاشمي‌ات- - نظر لطف مي‌نمودي و حق خويشاونديشان را بجا مي‌آوردي. بخدا امروز ديگر چيزي ندارند كه تو را به‌ هراس اندازد. ⛔️ در جوابم گفت: هيهات محال است چنين كاري بكنم آن تيمي- - به حكومت رسيد و داد گسترانيد و آن كارها را كرد، اما تا مُرد نامش هم از ميان رفت، مگر گاهي يكي بگويد: ابوبكر؛ بعد آن عدی‌ای- - به حكومت رسيد و ده سال كوشش كرد و تلاش نمود، اما تا مُرد نامش هم از ميان رفت، مگر گاهي يكي بگويد: عمر؛ آنگاه هم قبيله ما به حكومت رسيد كه هيچكس نسبي به والائي او ندارد و آن كارها را كرد و با او آن طور رفتار شد، تا مُرد نام او و ياد هر چه كرده بود نابود گشت. 🕋 لكن آن هاشمي- اكرم صلی‌الله علیه و آله - هر روز پنج بار نامش را به بانگ بلند مي‌برند و مي‌گويند: 📢 اشهد اَنَّ محمداً رسولُ الله. با اين حال اي بي مادر چه كاري جاويدان خواهد ماند مگر اينكه آن را به گور بسپاريم و نامش را نابود گردانيم؟ 📚 ترجمه ، ج۲۰، ص۱۳۰. 🆔 @islam_history
🔰سیّد بن طاووس از علی بن اسباط از علیه السلام کرده که مردی از برمکی‌ها به علی بن موسی الرضا علیهماالسلام عرض کرد: درباره‌ی چه می‌فرمایید؟ 💠 حضرت پاسخ داد: سبحان الله و الحمدالله و الاله الا الله و الله اکبر، پرسشگر، پافشاری کرد تا امام پاسخ دهد آن حضرت فرمود: مادر درستکار و صالحی داشتیم. او در حالی درگذشت که بر آن دو تن ـ ابوبکر و ، خشمگین بود و پس از مرگ آن حضرت، خبری به ما نرسیده که از آن دو، خشنود شده باشد. 📚 الطرائف، ۲۵۲ 🆔 @islam_history