eitaa logo
تاریخ و سیره اهل بیت علیهم السلام
482 دنبال‌کننده
313 عکس
82 ویدیو
26 فایل
💠 امیرالمومنین علیه السلام در نامه ای به امام حسن علیه السلام: 📜 اعْرِضْ عَلَیْهِ أَخْبَارَ الْمَاضِین! تاریخ گذشتگان را به او(نفست) ارائه کن تا ببیند که در گذشته چه اتفاقاتی افتاده است! 💠 پیامگیر: @amdabir
مشاهده در ایتا
دانلود
📌 علیهم السلام () 🔰 روزى كه نبرد اتفاق افتاد، شب آن روز عروسى بود. او با دختر ، سرشناس اوسيان كرده و ناچار بود كه مراسم شب زفاف را همان شب انجام دهد. 🔰 هنگامى كه نداى در گوش او طنين انداخت، متحير شد. چاره اى نديد جز اينكه از پيشگاه فرمانده كل قوا اجازه بگيرد، تا يك شب در مدينه توقف كند و فرداى آن خود را به ميدان جنگ برساند. 🔰 صلی الله علیه و آله يك شب براى انجام مراسم عروسى به وى اجازه داد. بامدادان، حنظله پيش از آن كه غسل جنابت كند، به سوى ميدان شتافت. وقتى خواست از در منزل بيرون آيد؛ اشك در ديدگان نوعروس كه از ازدواج وى جز يك شب نگذشته بود، حلقه زد. 🔰 دست در گردن خود افكند، و درخواست كرد كه چند دقيقه كند. او چهار نفر مرد را كه روى داشتن عذر در مدينه مانده بودند، گواه گرفت كه ديشب ميان او و شوهر گرامى وى عمل آميزش انجام گرفته است. 🔸حنظله از منزل بيرون رفت، عروس رو به آن چهار نفر كرد و گفت: 🔸ديشب در خواب ديدم كه آسمان شكافت و شوهرم داخل آن شد، سپس شكاف به هم آمد. من از اين رؤيا احساس مى كنم كه شوهر من به سوى جهان بالا خواهد رفت و شربت را خواهد نوشيد. 🔰حنظله وارد سپاه شد ديدگانش به افتاد كه ميان دو سپاه مشغول جولان بود. او با يك حمله جوان مردانه شمشيرى به سمت او متوجه ساخت، ولى شمشير بر پشت اسب وى فرود آمد و ابو سفيان نقش زمين شد. 🔰داد و فرياد ابو سفيان موجب اجتماع گروهى از سربازان قريش شد. 🔰شدّاد ليثى بر حنظله حمله كرد و بر اثر آن ابو سفيان از چنگال وى نجات يافت. 🔰در ميان سربازان ، نيزه دارى، به او حمله ور شد و نيزه خود را در بدنش فرو برد. حنظله با همان زخم وى را تعقيب كرد و او را با شمشير از پاى درآورد و خود نيز بر اثر زخم نقش زمين شد. 🔸پيامبر گرامى فرمود: من ديدم كه ، حنظله را غسل مى دادند، و از اين نظر او را مى گفتند. 🔰هنگامى كه قبيله ، مفاخر خود را مى شمردند،چنين مى گفتند: و منّا حنظلة غسيل الملائكة؛ از ما است حنظله كه فرشتگان او را غسل مى دادند. 📚 منابع ۱. اسد الغابه، ج ۲، ص ۵۹. ۲. ، ج ۲۰، ص ۵۷. 🆔 @islam_history
📌 علیهم السلام ( سلام الله علیها) 🔰 از قبیله و از تیره بنی‌زهره بود. 🔰 مادر آمنه، بره بنت عبدالعزی بن عبدالدار بن قصی بن کلاب، که در جد سوم صلی الله علیه و آله () به او می‌رسید. 🔰 آمنه ۲۴ سال قبل از به دنیا آمد و بنا بر منابع تاریخی تنها فرزند خانواده‌اش بود. 🔰 در سیره خود،نقل می‌کند: به همراه به خانه وهب بن عبدمناف رفت و او را برای پسرش خواستگاری کرد. 🔰 آمنه در راه بازگشت از به (که بنابر برخی منابع تاریخی برای زیارت قبر شوهرش عبدالله رفته بود) و در حالی که کنیزش هم او را همراهی می‌کرد، بیمار گشت و در منطقه‌ای به نام درگذشت. 📚 منابع ۱. طبقات الکبری، ج۱،ص۴۹. ۲. السیره النبویه، ج۱، ص ۱۶۴. ۳. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۰. 🆔 @islam_history
(۱)❌ 👌 پاسخ علیه السلام به گستاخی ⭕️ امّا تو اى وليد بن عقبه! بخدا سوگند من تو را بر بغض سرزنش نمى كنم چرا كه او بر تو حدّ شرب خمر جارى نموده و هشتاد تازيانه زد، چگونه او را دشنام مى دهى كه خدا در ده آيه از او را خوانده است، و تو را نامبرده، و آن همين آيه شريفه: «آيا كسى كه مؤمن است همچون فاسق (كسى كه از فرمان خداى بيرون رفته) است؟ هرگز برابر نيستند- سجده:۱۸» و آيه: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، اگر فاسقى (برون شده از فرمان خداى) به شما خبرى آورد نيك بررسى كنيد تا مبادا نادانسته به مردمى آسيب رسانيد، و آنگاه بر آنچه كرديد پشيمان گرديد- حجرات: ۶»مى باشد. ❓تو را چه به ذكر و ياد ؟! و جز اين نيست كه تو پسر مردى از كفّار از شهر صفّوريّه (از نواحى اردن در شام نزديك طبريّه) به نام ذكوان هستى. و امّا پندارت كه ما را كشته ايم، بخدا قسم كه و و توان آن نداشتند كه اين تهمت بر عليه السّلام زنند تا چه رسد به تو؟! 🔺و تمنّى من اين است كه تو از مادرت در باره پدر خود پرسش كنى آنگاه كه ذكوان (همسرش) را ترك گفت و تو را ملصق به عقبة بن أبي معيط كرد، و بدين كار جامه برترى و رفعتى بر تن نمود، همراه با آنچه خداوند براى تو و پدر و مادرت از عار و خوارى در دنيا و آخرت مهيّا ساخته، و خداوند ستمكار به بندگان نيست. 👈 سپس اى وليد- بخدا- تو از نظر سنّ بزرگتر از كسى هستى كه پدر خود مى خوانى، با اين رسوائى چگونه لب به سبّ و دشنام علىّ عليه السّلام مى گشايى؟! پس بهتر است تو مشغول اثبات نسب خود به پدرت باشى نه آنكه ادّعا مى كنى، و مادرت به تو گفته است: ❗️«اى فرزندم پدر واقعى تو لئيم تر و خبيث تر از عقبه است»! 📚 احتجاج، ج۲، ص۳۶. 🆔 @islam_history
📌 مورّخان سانسورچی 🔰در جریان خواست نظر اصحاب را درباره جنگ جویا شود و رو به اصحاب کرد فرمود: نظر شما در اين باره چيست؟ 🔸نخست ابوبكر برخاست و گفت: بزرگان و دلاوران ، در اين ارتش شركت كرده اند. هرگز قريش به آيينى نياورده‌اند و از اوج عزت به قعر ذلت سقوط نكرده‌اند و از طرفى ما از با آمادگى كامل بيرون نيامده ايم.(۱) (يعنى مصلحت اين است جنگ نكنيم و به مدينه بازگرديم). 💠 پيامبر فرمود: اجلس؛ بنشين. 🔸سپس برخاست و همين سخن را تكرار كرد و دستور داد كه بنشيند. 🔹 پس از او، برخاست و گفت: اى پيامبر خدا قلب هاى ما با شما است و آنچه را خداوند به تو دستور داده همان را تعقيب كن. به خدا سوگند، هرگز ما به شما سخنى را كه به گفتند نخواهيم گفت. هنگامى كه موسى آنان را دعوت به جهاد كرد، بنى اسرائيل به «كليم اللّه» گفتند: اى موسى! تو و پروردگارت برويد جهاد كنيد و ما در همين جا نشسته ايم، ولى ما ضد اين سخن را به شما عرض مى كنيم: در ظل عنايات پروردگارت جهاد كن و ما نيز در ركاب شما مى جنگيم. 🔰پيامبر از شنيدن سخنان مقداد، خوش حال گرديد و در حق او دعا كرد. ⚠️ نکته: 🔰اگر غرض ورزى و ستر حقايق و تعصب باطل، براى تمام نويسندگان ناشايست باشد؛ براى مورّخ از همه بدتر و ناشايست‌تر است. 🔰 آيينه‌اى است كه چهره هاى مردان در آن به خوبى نمايان است. مورخ بايد بكوشد صفحه آيينه آيندگان را از هر گونه زنگار تعصّب پاك كند. 👥 ابن هشام، «۲» مقريزى «۳» و طبرى «۴» شوراى نظامى پيامبر را در تاريخ خود مطرح كرده و متن پاسخ هاى سعد معاذ و مقداد را در كتاب خود آورده اند، ولى از نقل پاسخ تفصيلى ابوبكر و عمر خوددارى كرده و به طور اجمال نوشته اند كه اين دو نفر، برخاستند و نظر دادند و نيكو سخن گفتند. اكنون بايد از اين قهرمانان تاريخ پرسيد كه اگر نظرهاى اين دو شخصيت نيكو بود، چرا از بيان متن آن خوددارى كرده‌ايد؟ ❌ گرچه آنها این بخش از تاریخ را سانسور کرده‌اند اما ديگران متن گفتار آنان را آورده‌اند «۵» و چنان كه ملاحظه مى فرماييد، هرگز سخنان نيكو نگفته‌اند. سخنانى گفته‌اند كه حاكى است گوينده آن را رعب و وحشت فراگرفته بود. آنچنان قريش را عزيز و نيرومند مى پنداشتند كه هرگز احتمال شكست قريش در ذهن آن‌ها راه نداشت. 📚 منابع ۱. واقدى، المغازى، ج۱، ص۴۸. ۲. سيره ابن هشام، ج۱، ص۶۱۵. ۳. الامتاع الأسماع، ص۷۴. ۴. تاريخ طبرى، ج۲، ص۱۴۰. ۵. واقدى، المغازى، ج ۱، ص ۲۴۸؛ سيره حلبى، ج۲، ص۱۶۰ و ، ج۱۹، ص۲۱۷. 🆔 @islam_history
(۱)❌ 👌 پاسخ علیه السلام به گستاخی ⭕️ امّا تو اى وليد بن عقبه! بخدا سوگند من تو را بر بغض سرزنش نمى كنم چرا كه او بر تو حدّ شرب خمر جارى نموده و هشتاد تازيانه زد، چگونه او را دشنام مى دهى كه خدا در ده آيه از او را خوانده است، و تو را نامبرده، و آن همين آيه شريفه: «آيا كسى كه مؤمن است همچون فاسق (كسى كه از فرمان خداى بيرون رفته) است؟ هرگز برابر نيستند- سجده:۱۸» و آيه: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، اگر فاسقى (برون شده از فرمان خداى) به شما خبرى آورد نيك بررسى كنيد تا مبادا نادانسته به مردمى آسيب رسانيد، و آنگاه بر آنچه كرديد پشيمان گرديد- حجرات: ۶»مى باشد. ❓تو را چه به ذكر و ياد ؟! و جز اين نيست كه تو پسر مردى از كفّار از شهر صفّوريّه (از نواحى اردن در شام نزديك طبريّه) به نام ذكوان هستى. و امّا پندارت كه ما را كشته ايم، بخدا قسم كه و و توان آن نداشتند كه اين تهمت بر عليه السّلام زنند تا چه رسد به تو؟! 🔺و تمنّى من اين است كه تو از مادرت در باره پدر خود پرسش كنى آنگاه كه ذكوان (همسرش) را ترك گفت و تو را ملصق به عقبة بن أبي معيط كرد، و بدين كار جامه برترى و رفعتى بر تن نمود، همراه با آنچه خداوند براى تو و پدر و مادرت از عار و خوارى در دنيا و آخرت مهيّا ساخته، و خداوند ستمكار به بندگان نيست. 👈 سپس اى وليد- بخدا- تو از نظر سنّ بزرگتر از كسى هستى كه پدر خود مى خوانى، با اين رسوائى چگونه لب به سبّ و دشنام علىّ عليه السّلام مى گشايى؟! پس بهتر است تو مشغول اثبات نسب خود به پدرت باشى نه آنكه ادّعا مى كنى، و مادرت به تو گفته است: ❗️«اى فرزندم پدر واقعى تو لئيم تر و خبيث تر از عقبه است»! 📚 احتجاج، ج۲، ص۳۶. 🆔 @islam_history
📌 ابوسفیان 🔰او را گاهی به کنیه ابوحنظله نیز خوانده‌اند. دقیق تولد او روشن نیست، به روایتی ۱۰ سال پیش از عام الفیل متولد شد. 🔰با آغاز دعوت صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، جزء سرسخت‌ترین دشمنان او شد، با این همه شدت مخالفتِ او را از دیگر سران قریش، مانند ابوجهل و ابولهب کمتر دانسته‌اند. 🔰وی پاسخ پرسش پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم که چرا با این‌که می‌دانی من رسول خدایم، با من می‌جنگی، گفت:می‌دانم تو راست می‌گویی؛ امّا تو جایگاه مرا در می‌دانی و چیزی آورده‌ای که با آن، دیگر بزرگی و شرفی برای من نمی‌ماند؛ پس با تو از سر حمیّت و کراهت می‌جنگیم. 🔰ابوسفیان چون از تصمیم پیامبر برای هجرت به آگاه شد، با شرکت در دارالندوة، و‌برای‌ پیش‌گیری از گسترش اسلام، پیشنهادِ مطرح شده (ترور) را پذیرفت. 🔰همچنین همسر او (هند) در زمان جاهلیت، یکی از زنان صاحب پرچم و از زنادهندگان مشهور مکه بود. 🔰در جنگ بدر، قریشیان شکست خوردند و حنظله، پسر ابوسفیان کشته و پسر دیگرش عمرو اسیر شد که بعداً آزاد گردید. این شکست چنان بر قریشیان گران آمد که تصمیم گرفتند، دوباره به پیکار با پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و مسلمانان مدینه روند. 🔰ابوسفیان پس از شکست مشرکان در بدر، به روش‌های گوناگون به تحریک قریش پرداخت. گریستن بر مردگان را برای همه و استعمال بوی خوش و هم‌خوابگی با زنان را برای خویش، تا انتقام حرام کرد. 🔰در اُحد، نزدیکی مدینه، جنگ سختی روی داد که مسلمانان شکست خوردند و نخبگانی از آنان چون ، عموی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم به رسیدند. پس از نبرد، ابوسفیان بر فراز کوه آمد و ضمن ستایش بتان، پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را به نبردی دوباره، در بدر وعده داد. 🔰سال دیگر، ابوسفیان با یاری یهودیان مدینه، پیکار خندق را بر ضد پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ترتیب داد، اما با تدبیر و هوشمندی پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم، سپاه ابوسفیان و متحدان او، ناکام بازگشتند و مدینه رهایی یافت. 🔰سرانجام پس از دشمنی و پیکارهای متعدد، ابوسفیان در سال ۸ ق، به هنگام فتح به یاری و وساطت بن ، نزد پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آمد و آورد و پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم خانه او را پناهگاه امن اعلام کرد و فرمود: اذهبوا انتم الطلقا (بروید که شما آزاد شده اید!) 🔰از مدائنی نقل است که بعد از بیعت مردم با ، نزد علیه‌السلام رفت و از این که فردی از پست‌ترین قبیله قریش به خلافت رسیده، خواست تا حضرت که به خلافت سزاوارتر است، به اعتراض و ستیز برخیزد و آمادگی خود را برای حمایت از خلافت علی اعلام کرد؛ امّا علیه‌السلام نپذیرفت. 🔰 که فتنه‌گری او را می‌دانست، به ابوبکر پیشنهاد کرد تا او را تطمیع کند و بدین‌گونه بر جای نشست و بیعت کرد. 🔰با شروع خلافت با اذعان به اینکه نه خدایی هست نه پیامبری به پیشنهاد داد این امر(خلافت) را مثل توپ در دست بگیرند و به دیگران ندهند. 🔰تاریخ دقیق مرگ وی چندان روشن نیست. به گزارش واقدی، وی ۵ سال پیش از قتل عثمان، در ۳۰ق درگذشت، اما تاریخ های ۳۱ تا ۳۳ق را هم برای مرگ او آورده اند. 📚 انساب الاشراف، ج۵، ص۱۹. 📚 المغازی واقدی، ج۲، ص۸۱۷، 📚 الطبقات الکبری، ج‌۲، ص‌۲۲. 📚 الفتوح ابن اعثم کوفی، ج‌۲، ص‌۵۵۹‌. 🆔 @islam_history
(۱)❌ 👌 پاسخ علیه السلام به گستاخی ⭕️ امّا تو اى وليد بن عقبه! بخدا سوگند من تو را بر بغض سرزنش نمى كنم چرا كه او بر تو حدّ شرب خمر جارى نموده و هشتاد تازيانه زد، چگونه او را دشنام مى دهى كه خدا در ده آيه از او را خوانده است، و تو را نامبرده، و آن همين آيه شريفه: «آيا كسى كه مؤمن است همچون فاسق (كسى كه از فرمان خداى بيرون رفته) است؟ هرگز برابر نيستند- سجده:۱۸» و آيه: «اى كسانى كه ايمان آورده ايد، اگر فاسقى (برون شده از فرمان خداى) به شما خبرى آورد نيك بررسى كنيد تا مبادا نادانسته به مردمى آسيب رسانيد، و آنگاه بر آنچه كرديد پشيمان گرديد- حجرات: ۶»مى باشد. ❓تو را چه به ذكر و ياد ؟! و جز اين نيست كه تو پسر مردى از كفّار از شهر صفّوريّه (از نواحى اردن در شام نزديك طبريّه) به نام ذكوان هستى. و امّا پندارت كه ما را كشته ايم، بخدا قسم كه و و توان آن نداشتند كه اين تهمت بر عليه السّلام زنند تا چه رسد به تو؟! 🔺و تمنّى من اين است كه تو از مادرت در باره پدر خود پرسش كنى آنگاه كه ذكوان (همسرش) را ترك گفت و تو را ملصق به عقبة بن أبي معيط كرد، و بدين كار جامه برترى و رفعتى بر تن نمود، همراه با آنچه خداوند براى تو و پدر و مادرت از عار و خوارى در دنيا و آخرت مهيّا ساخته، و خداوند ستمكار به بندگان نيست. 👈 سپس اى وليد- بخدا- تو از نظر سنّ بزرگتر از كسى هستى كه پدر خود مى خوانى، با اين رسوائى چگونه لب به سبّ و دشنام علىّ عليه السّلام مى گشايى؟! پس بهتر است تو مشغول اثبات نسب خود به پدرت باشى نه آنكه ادّعا مى كنى، و مادرت به تو گفته است: ❗️«اى فرزندم پدر واقعى تو لئيم تر و خبيث تر از عقبه است»! 📚 احتجاج، ج۲، ص۳۶. 🆔 @islam_history
📌 معاویه چگونه به قدرت رسید⁉️ 🔰روزی از کوچه های عبور می کرد ، کوچه ها کثیف بودند.فرمان داد که مردم آلودگی های مقابل منازل خودشان را تمیز کنند.اما دوباره معابر را آلوده یافت ، با خشم تازیانه ای بر سر کوبید. ⛔️ اما: پس از درگذشت اکرم صلی الله علیه و اله ، وقتی به رسید ، اولین نفری که مخالفت کرد ، ابوسفیان بود ، او نمی توانست ببیند ، افرادی ، از پست ترین طوائف ، به حکومت برسند.به همین علت ، ابوسفیان نخستین بار به سوی علیه السلام آمد ، گفت: ای ابوالحسن ، دستت را بگشا تا با تو بیعت کنم... 🔰گردانندگان به خوبی ابوسفیان و قدرت او را می شناختند ، لذا برای ساکت کردن و راضی کردن او به تلاش افتادند. 🔰 به ابوبکر گفت: صدقاتی که در زمان پیامبر ، گرد آورده است ، در اختیارش بگذار ، تا از شرّش راحت شویم!!..... 👈این کار انجام شد و ابوسفیان بیعت کرد و ابوبکر بپاس سکوت و همکاری او ، پسرش را به فرماندهی یک لشکر بزرگ برای فتح شامات ، گسیل داشت.همراه او برادش نیز حضور داشت. پس از فتح شام ، به فرمان ابوبکر ، یزیدبن ابوسفیان به حکومت دمشق منصوب شد... بعد از مدتی ، در زمان خلافت عمر ، یزیدبن ابوسفیان به مرض طاعون مبتلا شد و مُرد .در این حال ، عمر ، معاویه را به حکومت آنجا منصوب کرد❗️ 📚نقش در ، ج۳، ص۴۴_۴۷_۶۳_۶۴ 🆔 @islam_history
📌 اگر پیامبر زنده بود با قاتلین سلام‌الله‌علیها چه می‌کرد؟ 🔰ابوالعاص شوهر دختر(خوانده) اكرم صلي الله عليه وآله وسلم در جنگي از طرف مسلمانان به اسارت در آمد، ولي بعداً مانند اسيران ديگر آزاد شد. 🔰ابوالعاص به پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم وعده داد كه پس از مراجعت به وسايل مسافرت دختر پيامبر را به مدينه فراهم سازد. 💠پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم به وگروهي از انصار مأموريت داد كه در هشت ميلي مكّه توقف كنند و هر وقت كجاوه زينب به آنجا رسيد او را به بياورند. 🔰 از خروج دختر پيامبر از مكه آگاه شد و گروهي تصميم گرفتند كه او را از نيمه راه باز گردانند. جبّار بن الاسود با جمعي خود را به كجاوه زينب رسانيد و نيزه خود را بر كجاوه كوبيد. در اثر اين ضربه زينب كودكي را كه در رحم داشت سقط كرد و به مكّه بازگشت. 💠پيامبر صلي الله عليه وآله وسلم از شنيدن اين خبر سخت ناراحت شد، به حدّي كه در فتح مكه خون او را مباح شمرد. 🔹 مي‌گويد: من اين مطلب را بر استادم ابوجعفر خواندم. 🔸استادم گفت: هرگاه پيامبر خون كسي را كه دخترش زينب را ترسانيد و او سقط جنين كرد مباح شمرد، اگر زنده بود خون كساني را كه دخترش را ترسانيده و او فرزند خود را سقط كرد حتماً مباح مي‌شمرد. 📚 شرح ابن ابي الحديد، ج۱۴، ص ۱۹۲. 🆔 @islam_history
📌 رابطه علیه السلام و همسرش رباب ✅ از اخبار محدودی که در زمینه روابط امام حسین علیه السلام و همسرش به دستمان رسیده، چنین برمی‌‌آید که روابط آن دو بسیار صمیمی ‌‌بوده است، آن قدر که هم علیه السلام و هم رباب از اظهار این روابط صمیمی ‌‌میانِ خود، خودداری نمی‌‌کرده‌اند، همان گونه که صلی الله علیه و آله نیز از نشان دادن صمیمیتی که نسبت به برخی از همسران خود داشت، خودداری نمی‌‌کرد. 1⃣ ابن کثیر می‌‌گوید: امام حسین علیه السلام همسرش رباب را بسیار دوست می‌‌داشته و از روی علاقه‌مندی به وی، درباره‌اش شعر می‌‌گفت. 2⃣ در زمینه این دوستی، دو بیت شعر از امام حسین علیه السلام درباره و رباب نقل شده، و در برخی از منابع، بیتی دیگر نیز به آن افزوده شده است: لَعَمْرُک اِنِّنی لَاُحِبُّ دارا × تَحُلُّ بها سکینةُ والربابُ اُحبِّهما وَ اَبْدُلُ جُلَّ حالی × وَ لَیْسَ لِلاَئمی ‌‌فیها عِتابُ. به جان تو سوگند! من خانه‌ای را دوست دارم که سکینه و رباب در آن باشند. آن‌ها را دوست دارم و تمامی ‌‌دارایی‌ام را به پای آن‌ها می‌‌ریزم و هیچ کس نباید در این باره با من سخنی بگوید. 3⃣ شخصیت والای رباب، باعث شد تا عده‌ای از اشراف ، پس از امام، از وی خواستگاری کنند، اما رباب، به نوشته مورخان نپذیرت و گفت: من پس از آن که صلی الله علیه و آله پدرشوهرم بوده، شخص دیگری را به عنوان پدرشوهر نمی‌‌پذیرم. 4⃣ رباب بعد از واقعه از فرط غصه و گریه، بیش از یک سال زنده نماند، او در این یک سال حتی زیر سایه ننشست. ابن اثیر تصریح کرده که همین امر، باعث رحلت او گردید. 📚 البدایة و النهایة، ج8، ص212. 📚 الاغانی، ج16، ص141. 📚 انساب الاشراف، ج1، ص195 . 📚 الکامل، ج4، ص88. 🆔 @islam_history
📌 حضرت خدیجه سلام‌الله‌علیها 🔰آن حضرت نخستين همسر صلى الله عليه و آله بود، و تا علیها السلام زنده بود نبى گرامى صلى الله عليه و آله همسرى اختيار نفرمود. 🔰سبقت به اسلام و خدمات او به پيامبر صلى الله عليه و آله زياده از آن است كه ذكر شود. در فضيلت آن حضرت همين بس ‍ كه والده مكرمه حضرت صديقه طاهره عليها السلام است ، و همه فرزاندان پيامبر صلى الله عليه و آله به ايشان منتهى مى شوند. 🔰آن حضرت هنگام رحلت چند وصيت به پيامبر صلى الله عليه و آله نمودند، و با آن همه فداكارى و انفاق مال ، به پيامبر صلى الله عليه و آله عرض كردند: "يا ، مرا ببخشيد كه در حق شما كوتاهى كردم". پيامبر صلى الله عليه و آله : "حاشا و كلا! من از شما تقصيرى نديدم ، بلكه منتهاى سعى و كوشش خود را در حق من نمودى . شما در خانه من زحمات زيادى را متحمل شدى . اموالت را در راه خدا بذل و بخشش نمودى". 🔰آنگاه خديجه عليها السلام عرض كرد: يا رسول الله ، شما را وصيت مى كنم به اين دختر و به حضرت عليها السلام اشاره نمود اين دختر بعد از من يتيم و غريب است. كسى از زنهاى او را اذيت نكند. كسى به صورت او لطمه اى نزند، به روى او داد نزند و مكروهى نبيند. 🔰آن حضرت اولين زنى است كه پيامبر صلى الله عليه و آله را تصديق نمود، و اول زنى است كه در با صلى الله عليه و آله جماعت خواند، و اول زنى است كه خود را در مكه در ميان مشركين اظهار نمود، و اول زنى است كه در مقابل دشمن از رسول خدا صلى الله عليه و آله دفاع نمود و تمام اموال خود را به پيامبر صلى الله عليه و آله بخشيد، و اول زنى است كه ايمانش با قبول عليه السلام به درجه كمال رسيد. 🔰روزى پيامبر صلى الله عليه و آله خديجه عليها السلام را خواست و در كنار خود نشانيد و فرمود: اين است و مى گويد: براى اسلام شروطى است كه عبارتند از: اقرار به يگانگى خداوند متعال ، اقرار به رسالت رسولان ، اقرار به معاد و اصول اين شريعت و احكام آن ، اطاعت از اولى الامر و ائمه طاهرين از فرزندان او يكى بعد از ديگرى با برائت از دشمنان ايشان . 🔰خديجه عليها السلام به هه آنها اقرار نمود و ائمه طاهرين به خصوص عليه السلام را تصديق كرد. پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود: هو مولاك و مولى المؤمنين و امامهم بعدى : يعنى "على مولاى تو و مولاى مؤ منان بعد از من و امام ايشان است" آنگاه از خديجه عليها السلام در قبول ولايت اميرالمومنين عليه السلام عهد مؤكد گرفت. سپس رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) يك يك از اصول و فروع دين حتى آداب وضو و نماز و و حج و جهاد و صله رحم و واجبات و محرمات را بيان فرمود. 🔰سپس پيامبر صلى الله عليه و آله دست خود را بالاى اميرالمؤمنين نهاد و خديجه عليها السلام دست خود را بالاى دست رسول خدا صلى الله عليه و آله و به اين ترتيب با اميرالمؤمنين عليه السلام بيعت نمود. 📚 فيض العلام، ص٢٧. 📚 شجره طوبى، ج٢، ص٢٣٤. 📚 ، ج١٨، ص٢٣٢ و ج٦٥ ص٣٩٢. 🆔 @islam_history
✏️ معاوية بن عمّار از عليه السّلام و ايشان از پدران گرامى خود عليهم السّلام نقل كرد كه صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: ✅ هنگامى كه روز فرا رسد، گروهى را بر منبرهايى از نور مى آورند كه چهره هايشان همچون ماه شب چهارده مى درخشد و اوّلين و آخرين [آفريدگان] به حال آنها غبطه مى خورند. در اين لحظه، رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم سكوتى كرد و در ادامه، سه بار همين عبارت را تكرار فرمود. بن خطاب عرض كرد: پدر و مادرم به فدايت، آيا اينها هستند؟ ✨ صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: اينها شهدا هستند، اما نه آن شهدايى كه شما گمان مى كنيد. گفت: اوصيا هستند؟ حضرت فرمود: اينها اوصيا هستند، اما نه اوصيايى كه شما خيال مى كنيد. گفت: آيا از اهل آسمانند يا اهل زمينند؟ پيامبر صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم فرمود: از اهل زمينند. گفت: پس به من بگو اينها چه كسانى هستند؟ رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم با دستش به عليه السّلام اشاره كرد و فرمود: اين و شيعيانش هستند. هيچ كس نسبت به او بغض و كينه نمى ورزد، مگر از ، آن كه حرامزاده است و از انصار، آن كه است و از عرب، آن كه حرامزاده باشد و از ساير مردم، آن كه كسى كه اهل شقاوت و بدبختى است. اى عمر! دروغ مى گويد كسى كه گمان مى برد دوستدار من است، در حالى كه نسبت به على عليه السّلام بغض و كينه دارد. 📚 فضائل الشیعه، شیخ صدوق، حدیث ۲۵. 🆔 @islam_history