#امام_حسین_ع_مناجات
حسین گفتم و دل باز در کمند شماست
که بند بندِ وجودم به بند بندِ شماست
پدر به تربت تو باز کرده کامِ مرا
دلم زِ بدوِ تولد، علاقهمند شماست
دو چشمِ هر چه گرفتار بعدِ هر روضه
پیِ شفا و تبرک، به چای و قند شماست
کسی که مادرتان فاطمه پسندش کرد
به صبحگاه جزا موردِ پسند شماست
به اهل روضه بگویید روز رستاخیز
به زیر سایهای از پرچمِ بلند شماست
همیشه معتقدم وقت مرگ میآیی
مبر زِ یاد، کسی را که مستمند شماست
#مهدی_مقیمی
#امام_حسین_ع_مناجات
خواندی حدیث خود را، هیهات منّا الذله
پیچید بین صحرا ، هیهات منّا الذله
تو فاطمی سرشتی، با خون خود نوشتی
در موجی از بلایا، هیهات منّا الذله
تو حیدری مرامی، تو حجتی، امامی
گفتی به پیش اعدا، هیهات منّا الذله
خون و شرف به پیکار، در روز عشق و ایثار
یکجا شده است معنا، هیهات منّا الذله
تو جوشش جهادی، بر نیزه تکیه دادی
پُر گشت از تو صحرا، هیهات منّا الذله
هم روی خاک صحرا، هم پیش چشم زهرا
بنوشت خون سقا، هیهات منّا الذله
با داغ اکبر تو، با خون اصغر تو
حک شد به آسمانها، هیهات منّا الذله
با نغمۀ رضائک، صبراً علی بلائک
گفتی تو در مصلا، هیهات منّا الذله
در راه دین و مکتب، میخواند خطبه زینب
با ما رأیت و الا...، هیهات منّا الذله
با همت و نگاهت، با پیروی ز راهت
شد ذکر ما به هرجا، هیهات منّا الذله
روز ظهور مهدی، با عشق و با همعهدی
باشد شعار دنیا، هیهات منّا الذله
خورشید آشنایی، شدنغمۀ "وفایی"
در سایۀ تولا، هیهات منّا الذله
#سیدهاشم_وفایی
گریز روضه مجلس یزید
آتش کشید بر جگرم خنده یزید
سیراب بود و روی لبت چوب می کشید
بازی نمود بالب تو پیش چشم من
تیزیِّ چوب ها لب خشک تورا بُرید
تَه مانده شراب خودش بین طشت ریخت
از آن به بعد شد همه گیسوی من سپید
تا سرخ مو بلند شد و یک اشاره کرد
رنگِ سکینه دختر تو ناگهان پرید
جانم رباب، تاکه سر افتاد بر زمین
از بهر ِ بوسه از لب و دندانِ تو دوید
#مجلس_یزید
#قاسم_نعمتی
بعدِ دوری از تو تنها گریه شد کارم پدر
روضه ی بی وقفه ام ، در حال تکرارم پدر
من چه شبهایی که پای نیزهات خوابم نبرد
پس خیالت تخت ، امشب با تو بیدارم پدر
می توانی سر روی پاهام بگذاری خودت؟
نا ندارم تا تو را از طَشت بردارم پدر
تکتک آمار زخم صورتت دست من است
این چنین آموختم تا خوب بشمارم پدر!
این اواخر راه می افتم شبیه مادرت
هر زمان پا می شوم دنبال دیوارم پدر
گوشوارم باعث این گوشهای پاره شد
تا ابد از هرچه زیور هست..،بیزارم پدر
عاشق بازار رفتن با تو بودم، نه سنان...
تو ندیدی با چه وضعی بُرده بازارم پدر
زجر می خوابید و پا می شد..،کتک می زد مرا
هیچ تفریحی ندارد غیر آزارم پدر
من فقط یک خُرده جا خوردم ، زبانم کُند نیست
آه! کُلِّ شام می خندد به گفتارم پدر
من کجا ، عمّه کجا ، بزم حرامِ مِی کجا...
رنگِ چوب خیزران شد رنگِ رخسارم پدر
ناگهان بحثِ کنیزی شد ، سکینه آب شد...
حرف خود را قطع خواهم کرد ، ناچارم پدر!
جان هرکس دوست داری با خودت من را ببر
راحتم کن از خیال اینکه سربارم پدر
#خرابه_شام
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#بردیا_محمدی
نگو فردا میام . دیره بابایی
رقیه بی تو می میره بابایی
بخوامم بعد تو آروم بگیرم
سنان آروم نمی گیره بابایی
باید هم مثل قبلاً ها نبینه
نگاهی که یه شب بابا نبینه
ندیدیم از سنان چیزی به جز شر
الهی خیر از دنیا نبینه
منی که جز تو بابایی ندارم
به جز آغوش تو جایی ندارم
می دونم خسته ی راهی ، ببخشید
چیزی واسه پذیرایی ندارم
خوشی مون رفت تا بابایی رفتی
نفهمیدم چرا تنهایی رفتی
ندارم طاقت دوری ، از امشب
منم باهات میام هر جایی رفتی
#شهریار_سنجری
#خرابه_شام
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#امام_حسین_علیه_السلام
#شب_جمعه
همیشه هر شب جمعه به سینه غم دارم
حرارتی است قدیمی که در دلم دارم
اگرچه دستِ تهی دارم و گدا طبعم
دلِ شکسته ی خود را که دستِ کم دارم
میان نامه ی من خالی است از خوبی
گناه و جرم و خطا را همه رقم دارم
مرا به حُرمتِ مولا رضاست می بخشید
خوشم که رعیتم و شاهِ ذوالکرم دارم
به امرِ حضرت سلطان، حسین می گویم
به لطف فاطمه ارباب محترم دارم
حسین گفتم و جان و دلم به جوش آمد
مرا ببخش، فقط اشک تازه دم دارم
نشد که زائر کرب و بلا شوم، باشد
دلم خوش است میان دلم حرم دارم
برات کرب و بلایم به دست عباس است
دوباره مُلتمس دامنِ علمدارم
#محمدجواد_شیرازی
#امام_حسین_شهادت
اِی دُختَرِ پِیَمبَر دَر کَربَلا گُذَر کُن
اوُلادِ خِویشتَن را دَر خاک و خُون نَظَر کُن
شُد کُشتِه نُورِ عِینَت، شُد سَر جُدا حُسینَت
یِک لَحظه بَر سَرِ او بِنشِین و گِریِه سَر کُن
اَهلِ حَرِيمِ او را از کِین اَسِیر کَردَند
تا کُوفِه با اَسِیران چُون میشَوَد سَفَر کُن
بادِ صَبا زِ یارِی کُن دَر نَجَف گُذاری
آگاه پَس پِدَر را از حالَتِ پِسَر کُن
بَر کُوفِه شُد زِ کِینِه نِیلِی رُخِ سَکِینِه
اِی شاهِ بیقَرِینِه از گِریِه دِیدِه تَر کُن
اِی چَرخ ظُلم تا کِی بَر اَهلِ بِیتِ اَحمَد؟
آخَر زِ تِیرِ آهِ اِین بی کَسان حَذَر کُن
#امام_حسین_علیه_السلام
بی قیمتیم و قیمت ما می شود حسین
در اوج فقر، ثروت ما می شود حسین
زهرا میان عرش دعاگوی جمع ماست
وقتی که ذکر هیئت ما می شود حسین
این روزها مساجد ماهم حسینیه است
در این دهه عبادت ما می شود حسین
این چند قطره اشک به پای غمش کم است
بعد از وفات، حسرت ما می شود حسین
آن لحظه ای که خلق سرافکنده می شوند
در روز حشر عزت ما می شود حسین
یارب تو شاهدی که در ایام اربعین
یکجا تمام حاجت ما می شود حسین
زهرا اگر مؤید دل های ما شود
سرمایه محبت ما می شود حسین
وقتی که بالحسین شروع دعای ماست
مشغول استجابت ما می شود حسین
#علی_ذوالقدر
#امام_حسین_علیه_السلام
#رباعی
جانم به فِدات یا أباعبدِ الله
قربانِ وفات یا أباعبدِ الله
صد لعن به کوفیان که منعت کردند
از آبِ فرات یا أباعبدِ الله
#امام_حسین_علیه_السلام
#حضرت_علی_اکبر
هم بهتر است پای عزای تو سر شکست
هم بهتر آنکه در غمت از هر نظر شکست
چیزی نداشتم سر بازار عاشقی
جز این دلی که هست-بفرما بخر ؛ شکست
میخواستی برای کسی جز تو نشکند !؟
اصلاً فدای خواستنت دل اگر شکست
هرکس برای روضهی تو خرج می کند
هرگز نمیشود همهی عمر ور شکست
اوج لطافت است سرودن برای تو
گفتم "حسین جان" دل اهل هنر شکست
یک لحظه دست و پا زدی و جبرئیل هم
آنقدر بال وپر به زمین زد که پر شکست
حالا چگونه از غم داغ تو نشکنیم ؟
وقتی برای درک تو کوه از کمر شکست
.
.
بالا سر ضریح تو قلبم شکسته بود
پایین پات آمدم و بیشتر شکست
دنیا هنوز بر سر پا ایستاده بود ؟
روزی که قامت تو ز داغ پسر شکست؟
#محمدحسن_بیات_لو
#حضرت_علی_اکبر
#رباعی
ادب را حد اعلا میپسندد
قدم را پشت بابا میپسندد
ببین بالا بلند کربلا را
خودش پایین پارا میپسندد
#س_کرمانی
زمزمه روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
*****************
عمّه بیا گمشده پیدا شد
دیدی آخر مهمونم بابا شد
چرا فقط سرش رسیده ؟
پیکرشو کسی ندیده ؟
تنش رو خاک مونده بمیرم
کی روی پیکرش دویده ؟
روی دامنم نشستی بابا
معلومه که خسته هستی بابا
چه جوری بغل می گیری منو
حالا که نداری دستی بابا
بابا بابا بابا بابا بابا
*******
باباجونم واسه چی دیر کردی
دخترت رو خیلی زود پیر کردی
دلخورم از دستِ زمونه
ببین که قامتم کمونه
هر جا که اسم تو رو بردم
زدن منو با تازیونه
یک شبی جا موندم از قافله
سراغم اومد یه بی حوصله
موهامو کشید و بردم به زور
زجرِ بی حیا پیش حرمله
بابا بابا بابا بابا بابا
****************
خسته شدی ای آرام جانم
راحت بخواب به روی دامانم
آغوش من برات پناهه
اینجا دیگه آخر راهه
می بینی رسم روزگارو
مگه خرابه جای شاهه ؟؟
روی نیزه ها اذیت شدی
بمیرم که هتکِ حرمت شدی
این خرابه سرده اما دیگه
از تنورِ خولی راحت شدی
بابا بابا بابا بابا بابا
******************
#رضا_یزدی_اصل
#سبک_زمزمه
#شهادت_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها