eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
716 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
واویلا مادرم واویلا واویلا مادرم داره میسوزه در نانجیبا شدن حمله ور حتی مسمارم شد شعله ور پشت در شد مادر بی پسر واویلا مادرم واویلا واویلا مادرم پیش چشم ترم شکسته پهلوی مادرم سوخته سر و روی مادرم زخمیه بازوی مادرم واویلا مادرم واویلا واویلا مادرم ناله میزد حسن پیش چشمای گریون من بی حیا مادرم رو نزن آخه زدن نداره یه زن واویلا مادرم واویلا واویلا مادرم خاکی شد چادرش چی آوردن توو کوچه سرش غرقه خونابه شد پیکرش خندیدن به حاله مضطرش واویلا مادرم واویلا واویلا مادرم
السلام و علی من دفنه و اهل القری نیزه نشین کرب و بلا آقای مظلوم سرجدا کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا لب تشنه کشتنت پامال مرکب ها شد تنت با شمشیرا درهم کردنت غارت شد کهنه پیراهنت کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا زینب با سر دوید با حالی محزون پیشت رسید جای سالم رو جسمت ندید زجه میزد ناله می کشید کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا غوغا شد خیمه ها تازیوونه خوردن بچه ها هتک حرمت شد به عمه ها غارت شد خلخال و معجرا کربلا کربلا کربلا کربلا ای وای از کربلا موندی تنها بین قتلگاه روزگار زینب شد سیاه بعد از تو کارم شد اشک و آه کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا ای وای طعنه ها خندیدن به اشک دخترا غارت شد خلخال و معجرا دیدم اشکاتو روو نیزه ها کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا ای وای از ازدحام مجروح و زخمیه دستوپام واسه ی این داغه گریه هام بردن مارو توو بزم حرام ای وای از خیزرون شد اشک چشمای من روون شد لب و دهنت غرقه خون میزد تورو نامرد بی امون کربلا کربلا کربلا کربلا کربلا
السلام علیک یا فاطمه الزهرا ای معجرت نجابت! و ای چادرت حجاب! در پرده مانده از رخ ماه تو آفتاب ای محور "لِیُذهِبَ عَنکُم"! وضو بگیر دستی ببر به آب و ببخش آبرو به آب بی پرده رو به آینه کن قبله را ببین هرچند نیست آینه را تابِ بازتاب لبریزِ مهربانی تو می‌شود پدر وقتی تو را به "ام ابیها" کند خطاب از صبر توست عزت اسلام و اهل بیت از اشک توست آبروی عترت و کتاب گرچه شکست بازوی انسیه با غلاف با آنکه بسته بود یدالله با طناب کی فاطمه سکوت کند در خروش ظلم؟ کی موج خسته می‌شود از قهر پیچ و تاب؟ وقتی ز آه فاطمه لرزید عرش و فرش در حیرتم چه شد، که نشد آسمان خراب؟ مولا سؤال کرد که ای مَحرم علی! آخر چرا برابر من می‌زنی نقاب؟ مولا سؤال کرد و در آن غسلِ نیمه‌شب معلوم شد سؤال علی نیست بی جواب!
دلا عمری‌ست می‌سوزیم از کاری که هیزم کرد امان از لحظه‌ای که میخ با آتش تفاهم کرد چرا بستند راه همسر ساقی کوثر را ؟ مگر این مرد غیر از لطف جز خوبی به مردم کرد دلا آنکه گلستان کرد آتش را بر ابراهیم چگونه می‌شود در دود و خاکستر تجسم کرد تویی تنها دلیل خلقت ارض و سما بانو زمین خوردی زمان هم دست و پای خویش را گم کرد فدک که جای خود دارد فلک در اختیار توست خدا دار و ندارش را فقط نذر تو خانم کرد .... خدا را شکر بانو حضرت معصومه را داریم که شد دلتنگ تو هر کس، دلش را راهی قم کرد
ای ساقهٔ شکسته، نیلوفر تکیده مجروح تیغ طوفان، ای سرو سر خمیده تا باز با صدایت این خانه جان بگیرد حرفی بزن اگر چه، پیوسته یا بریده پیداست در نگاهت از تو کبوتر شوق شوق ادامه دادن، تا ناکجا پریده این رنج و این تحمل؟ این وتر بی تعادل؟ ای با تو باغی از گل در بستر آرمیده از چشم نیمه بازت از شیوهٔ نمازت پی برده ام به رازت غم تا کجا رسیده! آن بار شیشه‌ات کو؟ شوق همیشه‌ات کو؟ ای باغ ریشه‌ات کو؟ طوفان مگر وزیده؟ گلگون صورتت کو؟...کو؟ آن طراوتت کو؟ رنگت پریده آنقدر، خون از رگت دویده ای سنگ خورده از سنگ، سنگ تو را به سینه می‌کوفت سنگ و می‌گفت داغ این چنین که دیده؟! ای بی نشان در مزارت، ای کاش در کنارت قبری برای من بود مظلومهٔ شهیده
..... مدح زهرا را همین جمله کفایت می کند چادرش حتی یهودی را هدایت می کند   ظاهرا روی زمین آمد و الا بین عرش تکیه بر کرسی زده بر ما حکومت می کند   نور زهرا ابتدائا خلق عالم کرده است عاقبت هم نور او روزی قیامت می کند   انبیا هر یک گروهی را شفاعت می کنند انبیا را یک به یک زهرا شفاعت می کند   گفت پیغمبر که زهرا پاره‌ی جان من است این روایت بر همه اتمام حجت می کند   محو نورانیت او می شود هفت آسمان ساعتی که بین محرابش عبادت می کند   روزه می گیرد سه روز اما طعام خانه را بین مسکین و یتیم و بنده قسمت می کند   ظاهرا نان می دهد دست گدا و باطنا سائلش را فاطمه صاحبْ کرامت می کند   چشم هایش نه... همین خاک به روی چادرش خلقِ صدها مجتهد مانند بهجت می کند   پای حیدر که وسط باشد هزینه می دهد هرچه دارد فاطمه خرج ولایت می کند   ماجرای کوچه و مادر بیانش مشکل است بغض پنهانِ حسن آن را روایت می کند   درد زهرا را کمی مقداد می فهمد فقط رو گرفتن هایش از چیزی حکایت می کند   ضربه ای خورد و سرش بدجور بر دیوار خورد تنگیِ کوچه بر این صحبت دلالت می کند
926_56716737879749.mp3
2.99M
سبک هر کو نکند فهمی یا فاطمة الزهرا مولاتی اغیثینی آب و گِل ما را چون با عشق تو بِسرشتند آن مهر ولایت را ، اندر دل ما کشتند بر باله گَهِ قدسی ، القاب تو بنوشتند محتاج تو در محشر از خوب هم از زشتند " یا فاطمه الزهرا مولاتی اغیثینی "... صد آسیه و حوا ، خدمتگر درگاهت عقل بشری عاجز ، از منزلت و جاهت در قهر خدا سوزد ، کُنِین به یک آهت روشن دو جهان گشته ، از چهره چون ماهت " یا فاطمه الزهرا مولاتی اغیثینی " تو عصمت کُبرایی ‌، صدّیقه و زهرایی هم باعث ایجادِ ، آن عرش مُعلایی تو همسر مولایی ، در مرتبه والایی " یا فاطمه الزهرا مولاتی اغیثینی " یا دخت رسول الله ، ما بار گنه داریم مستأصل و گریانیم ، پرونده سیه داریم کن مرحمتی زیرا ، ما دیده به ره داریم از جمله گدایان ، امید به شَه داریم " یا فاطمه الزهرا مولاتی اغیثینی "
وقتی هوای روضه ما باز مادری است حال و هوای گریه ما جور دیگری است وقتی که مادر همه ماست فاطمه حسی که بین ماست، همانا برادری است مداح و روضه خوان و سخنران و چای ریز کارِ تمام ما درِ این خانه نوکری است شاهان روزگار به ما غبطه می خورند این نوکری خودش به خدا عین سروری است این اشک ها نشان دل بی قرار ماست عالم بداند اینکه دل شیعه مادری است زهراست آن که وصف شکوهش نگفتنی است زهراست آنکه شأنِ مقامش پیمبری است زهراست آن که ام ابیهای احمد است زهراست مادر همه ما، چه مادری است زهراست آن که شیعه به او کرده اقتدا از لطف فاطمه است، اگر شیعه حیدری است زهراست آنکه در ره حیدر خمیده شد بگذاشت سر به پای ولایت ... شهیده شد زمزمه توو کوچه ها زخمم نمک خورده انگشتر خلقت ترک خورده درد منو هیچ کس نمی فهمه زهرام جلو چشمام کتک خورده دستامو از دستت جدا کردن توو شعله دنبال تو می گردم جوری زد و جوری زمین خوردی سنگینی دستاشو حس کردم دار و ندار زندگیم - چیزی بگو حرفی بزن خاکی میشه باز چادرت - هر شب توو کابوسِ حسن زهرای من زهرای من ۴
سبک : به سمت گودال به سمت زهرا از حجره دویدم من « عَدو » جلوتر بود دیر رسیدم من فاطمه افتادو ناله کشیدم من لگد به پهلوش خورد دیر رسیدم من وای من از زهرا وای من از زهرا صدایی از بینِ شعله شنیدم من سینه ی زهرا سوخت دیر رسیدم من دود فراگیر بود خوب ندیدم من محسنِ من سقط شد دیر رسیدم من وای من از زهرا وای من از زهرا رو بدن زهرا عبا کشیدم من فاطمه از حال رفت دیر رسیدم من صدای سیلی از کوچه شنیدم من چشم ، پُر از خون شد دیر رسیدم من وای من از زهرا وای من از زهرا خیلی خجالت از حسن کشیدم من عصای مادر بود دیر رسیدم من صورت زهرا سوخت آه کشیدم من شکست گوشواره دیر رسیدم من وای من از زهرا وای من از زهرا