eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
727 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
ای درد و بلای تو بجانم جان میدهم و تو را بخوانم باز آی حسین من کجایی پایان بدهی بر این جدایی یادم نرود چه ها کشیدی در بارشِ نیزه ها چه دیدی تا حرمت تو شکست دشمن بر سینۀ تو نشست دشمن آندم که مرا صدا زدی تو دیدم که چه دست و پا زدی تو وقتی که سرت برید قاتل فریاد سرم کشید قاتل طفلان تو در نظاره بودند اعضای تو پاره پاره بودند دیدم که به پیکرت چه ها رفت دیدم که سرت به نیزه ها رفت هم نعشِ تو، غرق نور دیدم هم زیر سُمِ ستور دیدم سرها که به نیزه رفت بالا پس شعله ز خیمه رفت بالا در شعله امام خود که دیدم من مرگ به جان خود خریدم تا حرفِ فرار را شنیدند یک یک همه کودکان دویدند هر که بسویی ز بیم میرفت معجر ز سر یتیم میرفت دشمن که دریده بود و خندان غارت به حرم نمود آسان دیدی چه گذشت بر حریمت کردیم ز مقتلت عزیمت یک باغِ بخون نشسته دیدیم بس نیزۀ سر شکسته دیدیم دیدیم تو را که سر نداری افتادی و بال و پر نداری دختر چو نمود با پدر راز شد حملۀ تازیانه آغاز در هجمۀ بی هوای عدوان بودم سپر بلای طفلان پیشِ همه حرمتم شکستند دستان مرا طناب بستند بردند مرا به سربزیری همراه حرامیان اسیری ما را به سرود و ساز بردند بر ناقۀ بی جهاز بردند از کرب و بلا غم و بلا بود تا کوفه و شام، ابتلا بود در کوفه شدیم ما به زندان در شام شدیم کنج ویران داغ تو ز عمر، سیرمان کرد غمهای رقیه پیرمان کرد حالا منم و قد خمیده مرگِ منِ دل غمین رسیده باز آی که تشنۀ وصالم رحمی، مددی أخا به حالم بازآ که دهَم به بی قراری پیراهن کهنه یادگاری محمود ژوليده
بیش از ستاره زخم و فلک در نظاره بود دامان آسمان ز غمش پر ستاره بود لازم نبود آتش سوزان به خیمه ها دشتی ز سوز سینه ی زینب شراره بود می خواست تا ببوسد و برگیردش زخاک قرآن او، ورق ورق و پاره پاره بود یک خیمه نیم سوخته، شد جای صد اسیر چیزی که ره نداشت درآن خیمه، چاره بود در زیر پای اسب، دو کودک ز دست رفت چون کودکان پیاده و دشمن سواره بود آزاد گشت آب، ولیکن هزار حیف! شد شیردار مادر و، بی شیرخواره بود چشمی برآنچه رفت به غارت،نداشت کس اما دل رباب، پی گاهواره بود یک طفل با فرات کمی حرف زد ولی نشنید کس که حرف زدن با اشاره بود یک رخ نمانده بود که سیلی نخورده بود در پشت ابر، چهره ی هر ماهپاره بود از دست ها مپرس که با گوش ها چه کرد از مشت ها بپرس که با گوشواره بود شاعر:استاد
                 بِســ.ْــــــمِ اللّٰهِ الْـرَحـمـٰـنِ الْـرَّحـيــم زُلف عِفـٰاف ؛ رشتۀ دامانِ زینب اَست   آیـٰاتِ صَبـر ؛ پایۀ ایمـان زینب است   ایثـٰار و پـٰاکدامنی و عَـزم و اقـتـدار این چار ؛ درسِ طفلِ دبستانِ زینب اَست حَبلُ المَـتـیـنِ قـٰافـله سـالاٰر عـاشقـٰان تا روز حَشر ؛ موی پریشان زینب اَست گل زخمهـٰایِ پیکر صد پارۀ حسین آیـٰات بي ‌شمارۀ ؛ قرآن زینب اَست سَـرهای نوك نیـزه ؛ همه دسته‌های گل تَنهـٰای پاره پاره ؛ گلستـٰان زینب اَست آن نیزه‌اي که خَصم ؛ به قلب حُسین زد زخمش هنوز ؛ بر دل سوزان زینب اَست بـٰا یـٰاد صُبـحِ یازدهُـم ؛ صُبـحِ بي حسین هر روز صُبح ؛ شـٰام غَـریبـٰان زینب اَست وَقتي که گفت بـا سپهِ کوفـه ؛ "اُسـکُـتـوا" دیـدَنـد کائـنـٰات ؛ بـه فَـرمـٰانِ زینب اَست   وقتي رُقیـه را ؛ بـه رهِ شـٰام ميـزدنـد دیدم حسین ؛ دست به دامانِ زینب است   یالَلعجَب ! مگر که قیامت بـه پا شده   بَـر نیـزه آفتاب درخشـٰان زینب اَست   روزِ جَـزا ؛ بـهـٰانـۀ شیعـه بَـرای عَـفـو خون حسین و ؛ دیدۀ گریان زینب اَست هر کس که پا نهَـد ؛ به عَـزا خانۀ حسین بر او کَـرم کنید ؛ که مهمـٰان زینب اَست     تـٰا آفتـٰاب ؛ بـذل کند نـور خویش را "میثم" همیشه ؛ بندۀ اِحسان زینب اَست           (اَثـرِ اُستـٰاد : سـٰازگار)                           
AUD-20220811-WA0022.mp3
9.03M
متن نوحه جانش به تو شده هدیه از رضا نریمانی ای خوش آن که جانش به تو شده هدیه خورده بر مزارش شهید زینبیه ای خوش عارفانی که رفتند پیِ سلوک باخدا ای خوش عاشقانی که گفتند ارواحُنا لَکِ فدا الله الله الله، فتبارک الله ای فدائیان زینب “یا اباعبدالله ، یا اباعبدالله” ای خوش آن نمازی که سجده‌اش به خون است ای خوش آن قنوتی که خواهشش جنون است این چنین نمازی رسانَد مرا به هر سعادتی این چنین قنوتی جوابش شود چنین شهادتی ذکر هر شب من تاب من تب من شد سعادتِ شهادت الله الله الله، فتبارک الله ای فدائیان زینب “یا اباعبدالله ، یا اباعبدالله” ای خوش آن جوانی که مانده پای مکتب سر نهاده آخر به پیش پای زینب ای خوش آن دلی که تپیده فقط به عشق دلبرش ای خوش آن تنی که چو دلبر رود به روی نی سرش ای خوش آن دلیران عاشقان، شهیدان آن فدائیان زینب الله الله الله، فتبارک الله ای فدائیان زینب “یا اباعبدالله ، یا اباعبدالله” دورم از رفیقان ببین شکسته بالم ای خوشا که زینب نظر کند به حالم ای خوش آن دمی که بگویند غم تو هم سر آمده با نگاه زینب شهادت به نام تو در آمده ای خوش این سعادت ای خوش این شهادت جان من فدای زینب الله الله الله، فتبارک الله ای فدائیان زینب “یا اباعبدالله ، یا اباعبدالله”
4_5978951310504890071.mp3
2M
🔺سبک شعر شمر اگه بره ، سنان نمی گذره توو قتلگاهِ تو ، زمان نمی‌ گذره حتی ازت دمِ ، اذان نمی‌ گذره توو قتلگاهِ تو ، زمان نمی‌ گذره غروب شد ، آفتاب نشست شمر ولی از تنت پا نشد اذون شد ، نمازش رو بست راهِ حلقت ولی وا نشد یک زنِ تنهام چطور شمرو ازت جدا کنم پاشو اذون مغربه من به کی اقتدا کنم سید مظلوم من... با مرکب از تنِ ، برادرم گذشت آب از سرت گذشت ، آب ا سرم گذشت خودم دیدم چیا ، به مادرم گذشت آب از سرت گذشت ، آب از سرم گذشت خلاصه ، راحت شدی من بمیرم بهت سخت گرفت میدونم ، این نصف روز قدر یک عمر ازت وقت گرفت نذار جلو نامحرما تو رو بلند صدا کنم پاشو اذون مغربه من به کی اقتدا کنم سید مظلوم من... ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
حضرت زینب سلام الله علیها من رو به قبله شدم ای قبله کجایی یار جدا جدا چرا از من جدایی غافل چرا حسین از حال زینبی دیر کرده ای مگر هنوز به زیر مرکبی امام بی سرم آمد چه بر سرم صد دفعه دست و پا زدم میان بسترم ######## ای همسفر همسفرت دارد تماشا برادر من خواهرت دارد تماشا با طعنه ها مرا سوزانده اند حسین میان کوچه ها مرا گردانده اند حسین چه تهمتهایی که به ما زدند حسین دخت علی رو خارجی صدا زدند حسین ######## سنگم زدند از هر در و دیوار حسین جان ناموس تو رفته سر بازار حسین جان ای دلربا بیا دلم پر از غمه از این سفر هر چی برات بگم بازم کمه ناموس تو کجا شام خراب حسین ناموس تو بردن به مجلس شراب حسین ######## حسین من احوال تو یادم نمیره حسین من گودال تو یادم نمیره عریان بروی خاک دیدم تن تو رو یادم نمیره تا ابد برگشتن تو رو از عصر تا غروب آب و صدا زدی به زیر دست و پا چقدر تو دست و پا زدی ######## حاج سید محسن حسینی پانزده رجب ۱۴۴۴ ه. ق ۱۴٠۱ ه. ش
ای اختر فضائل و ای آسمان صبر ای زینب ای به گلشن دین باغبان صبر گر شد حسین تشنه جگر قهرمان عشق نازم به همتت که توئی قهرمان صبر گشتی تو سرفراز که در دشت کربلا دادی چنانکه خواست خدا، امتحان صبر در حیرتم که صبر تو را وصف چون کنم!؟ کلک زبان بریده ندارد بیان صبر توصیف صبر توست مگر آنچه حق نزول فرموده در کتاب مقدس به شان صبر دوران زندگانی هر کس زمان اوست دوران زندگیّ تو باشد زمان صبر ای یادگار فاطمه! تا روز رستخیز عاجز به وصف صبر تو باشد زبان صبر کردی تو صبر تا که ظفر یافتی به خصم آری ظفر همیشه رود هم عنان صبر «خسرو» به یاد صبر فراوانت اوفتد در هر کجا که گفته شود داستان صبر مرحوم سید محمد خسرونژاد (خسرو)
خواهر... نگاهم ماند و از درها نیامد نشانی از کبوترها نیامد زمانی گِردِ من پُر بود حالا..‌. یکی از آن برادرها نیامد دلم از تارِ غم شیرازه دارد وجودم دردِ بی اندازه دارد لباسِ کهنه‌ات را می‌فشارم لباست بویِ خونِ تازه دارد لبم خشک است آب‌آور کجایی رُبابم مُرد علی‌اصغر کجایی سرم برخاک اُفتاده‌است عمه عصایِ پیری‌ام، اکبر کجایی مگر در شامِ غم خواهر ندارید مگر این گوشه یک دختر ندارید بیایید و ببینم رویتان را... ولی افسوس بر تَن سر ندارید مرا در لحظه‌ی خوشحالی‌اش زد مرا در موقعِ بی‌حالی‌اش زد کسی که تیغِ خود را بر تنت کرد مرا هم با غلافِ خالی‌اش زد امیدم رفت تا بازوی تو رفت اباالفضلم چه‌شد اَبروی تو رفت سرم را ضربِ یک نیزه شکسته همان نیزه که بر پهلویِ تو رفت...
زهرای کربلا... گفتیم آسمانی و دیدیم، برتری  گفتیم آفتابی و دیدیم، بهتری گفتیم دختر اسدالله غالبی ‌ایام کوفه آمد و دیدیم، حیدری تو از زمان کودکی‌ ات تا بزرگی‌ ات شیواترین مُفَسِّر الله اکبری تو از کدام طایفه هستی که مستقیم  فیض از حضور علم خداوند می‌بری بر شانه‌‌های سبز تو بار رسالت است  تو اولین پیمبر بعد از پیمبری ای آفتاب روشن شب‌ های کربلا ای زینب مدینه و زهرای کربلا "ای ماورای حد تصور، کمال تو" بالاتر از پریدن جبریل، بال تو از مادری چنان، نه عجب چون تو دختری هم خوش به حال فاطمه، هم خوش به حال تو غیر از حسینِ فاطمه چیزی ندیده‌ ایم  در انعکاس‌ آینه‌ های زلال تو نزدیک سایه‌ های عبورت نمی‌ شویم  نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ گیرم که خیمه‌ی تو به تاراج رفته است  گنجینه‌های باغ بهشت است مال تو از گوشه‌‌های چشم تو، ساحل درست شد از سایه‌ی عفاف تو، محمل درست شد ای سایه‌ی بلند اباالفضل بر سرت ای بال جبرئیل گلستان معبرت مهتاب هم رشیدی قد تو را ندید از بس که چون هلال گذشت از برابرت شب‌ زنده‌دارِ شامِ غریبانِ کربلا دل‌ بسته‌ی نماز شب تو برادرت ای خطبه‌ی رسای تو نهج‌ البلاغه‌‌ات وی محمل بدون جهاز تو منبرت ای قلّه‌ی نجابت و ایثار جای تو عطر حضور فاطمه دارد صدای تو... استاد حاج علی اکبر لطیفیان
«ثُمَّ کَانَ عَٰقِبَهَ ٱلَّذِینَ أَسَٰٓـُٔواْ ٱلسُّوٓأَىٰٓ أَن کَذَّبُواْ بِ‍َٔایَٰتِ ٱللَّهِ وَکَانُواْ بِهَا یَسۡتَهزِءُونَ سپس عاقبت آن کسانی که مرتکب کارهای بد شدند، این شد که کافر شده و آیات خدا را دروغ انگاشتند و آنها را به مسخره گرفتند[روم آیه۱۰] بزم در کاخِ یزیدِ فاسقِ شیطان تبار گوش ها در بازتابِ گفتگوی نور و نار در میانِ تشتِ زرّین می درخشد قرصِ مَه خیره مانده چشمِ شَه بر خواهرانِ داغدار بی حیا می زد به راسِ شاهِ دین با خیزران پیشِ چشمانِ رقیه(س) دختِ شاه و شهریار منظره درد است دردِ غربتِ خونِ خدا لیک زینب مثلِ زهرا(س)در شکوه و اقتدار سعیِ دشمن بود خود پیروز باشد در مصاف محو گردد نامِ زیبای حسین(س)از روزگار حیدری ثانی ست زینب،گر چه میدانیم ما_ لافتی اِلا علی لاسیف اِلا ذوالفقار با کلامِ حق سخن آغاز کرد امّا چه سود ! کی شود با نطقِ اَحسن آشنا گوشِ حِمار استنادِ خطبه اش آیاتِ قرآن کریم ظلم گر باشد نخواهد شد حکومت پایدار بند بندِ نطقِ او تبیینِ دینِ جدِ اوست_ اینکه رفته بعد او در هاله ی گرد و غبار انقلابِ کربلا را، عشق معنا می کند با همه افشاگری های یزیدِ می گسار با شهامت گوید از زشتیِ افکارِ یزید ظالمان را میکند در چشمِ هر آزاده خوار ریشه ی افکارِ پستش را نشانه می رود_ با بیانِ این که شد بنیانِ ظلمِ بی شمار اوست در کاخِ ستم از سرزنش های یزید_ در دفاع از آرمانش می کند بس افتخار ای یزید اظهارِ خوشحالی مکن از فعلِ خود زود رسوا گردی و نقشِ پلیدت آشکار راهِ ما حق است و پیروزی بدان از آنِ ماست این چنین هستیم ما در هر دو عالم رستگار آه! از دستت اگر داغِ برادر دیده ایم_ یا نمودی تا قیامت جانِ ما را داغدار_ لیک جاویدان بماند پرچمِ آزادگی_ بر فرازِ بامِ عالم تا طلوعِ انتظار تا قیامت شعله ی عشقِ حسینم روشن است تا جهان باقی ست ما هستیم و جانی سوگوار در مرامِ عاشقی، خواهر برادر نیستند عشق زینب(س)را نباشد در کلامِ ما عیار مِهرِ جانش به برادر نیست صرفِ خواهری_ بلکه او دارد تولّا بر ولیِ کردگار ما رایت° اِلا جمیلا پاسخِ دشمن شده از زبانِ پاک بانوی متین و استوار کربلا دانشگهِ تدریسِ عشقِ زینب(س)است این چنین دانشگهی دارد چنین آموزگار جز وفا وُ صبر و غیرت هیچ در زینب نبود_ "کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود"
آنچنان که خُلق دخترها به مادر میرود خُلق زینب نیز به زهرای اطهر میرود شرط عقد خواهری چون او فقط این بود که هر چه پیش آید بهمراه برادر میرود در مقابل محض همراهی این خواهر حسین ترک پیکر کرده و بر نیزه با سر میرود خون حیدر در رگش جاریست وقتی اینچنین در اسارت هم چنان فاتح به منبر میرود هیبت زینب به حیرت برده دشمن را که او روی منبر میرود یا فتح خیبر میرود!؟ خطبه میخواند تمام شهر میریزد به هم آنچنان که انتظار روز محشر میرود تیغ بران بیانش ذوالفقاری دیگر است آن زمانی که به جنگ جهل لشگر میرود کوه صبر است او که از داغ دل پر غصه‌اش کاسه‌ی صبر تمام غصه‌ها سر میرود
خدا را شکر ما عبدِ خدا گشتیم با زینب شدیم عاشق حسینش را بِاذنِ الله تا زینب اگر چه معرفت داریم بر آن بانوی عظما ولیکن مُعترف هستیم، ما اَدراکَ ما زینب خدا فرمود نامش را، نبی واکرد کامش را که ناموسِ خدا هست و حیاتُ المصطفا زینب تمام ریشه اَش مولا، همه اندیشه اَش زهرا چو پرسی کیست این بانو، همان خیرُالنّسا زینب صدایش ناطقِ حیدر، صفای سوره ی کوثر صبورِ آل پیغمبر، شبیهِ مجتبا زینب ز احمد تا حسین از هر یکی صدها صفت دارد شکوهِ عصمت و آئینه ی آل عبا زینب نخوانش مضطرِ مقتل، بخوان پیغمبرِ مقتل شهیدِ نینوا را جان، سفیرِ کربلا زینب تمامِ منطقش قرآن، خطابش خطبه اَش ایمان نفیرِ حنجرِ سرخِ شهیدِ سرجدا زینب پس از سالارِ مظلومش، حرم را قافله سالار ز کوفه نایبِ معصوم، تا شام بلا زینب هدایت را همه معنا، ولایت را یدِ بَیضا امامت را بقا زیرا، که شد کنزُالوِلا زینب درایت کرد چون مادر، امامت کرد چون حیدر امامش را چو بی سر دید زیرِ دست و پا زینب دو دستش بُرد زیرِ پیکرِ صد پاره در مقتل و شد در قلّه ی عرفان، پیِ شکر خدا زینب از آن گودال تا کوفه، بلا را دید مکشوفه هزاران بار مضروبه شد از جور و جفا زینب به خون هفتاد پیکر دید و بر نِی هیجده سر دید و غم را تا به آخر دید و زیبا دید، وا زینب گهی در گوشه ی زندان، گهی در گوشه ی ویران یتیمان را نوازش کرد با اشک و دعا زینب میانِ مجلسِ دشمن، سرِ خونِ خدا را دید... به چوبِ خیزران، مضروب در تشتِ طلا زینب در آن بزمِ شراب آری، بپا شد انقلاب آری ز عنوانِ کنیزی! چون یتیمی گفت یا زینب سه ساله دختری را در خرابه جانِ خود خواند و... در آن ویرانه مدفون ساخت جانِ خویش را زینب قیامش پرچمِ دین را نگهبان تا قیامت شد غمش در جانِ ما جاوید، مکتب را بقا زینب هزاران چون سلیمانی، فدای یک نخِ معجر همان معجر که عفت را نمایش داد با زینب ظهورِ مهدی آل علی بسته به نجوایش بخوان همراهِ او "یا منتقم اَلغوث" با زینب محمود ژولیده