#امام_حسین_مناجات
منظر دلهای ماست، کرببلای حسین
مرغ دل ما زند، پر به هوای حسین
یک نگه کربلا، بِه بُوَد از صد بهشت
جنّت اهل دل است، صحن و سرای حسین
دیدن باغ بهشت، مژده به زاهد دهید
زاهد و حور و قصور، ما و لقای حسین
تربت پاکش بُوَد، داروی هر دردمند
دار شفای خداست، کرببلای حسین
مُلک سلیمان بُوَد، در نظرش بیبها
آن که گدایی کند، پیش گدای حسین
هر که رَود کربلا، بوسه به خاکش زند
بشنود از قدسیان، بانگ و نوای حسین
چون به عزاخانهاش، پا نهی آهسته نِه
بال ملائک بُود، فرش عزای حسین
خنده کنان می رود، روز جزا در بهشت
هرکه به دنیا کند، گریه برای حسین
غم نَخورَد بعد از این، بهر سرای دگر
آن که «شکوهی»! شود، نوحهسرای حسین
مرحوم #هاشم_شکوهی
#امام_حسین_مناجات
زندگی کائنات، بسته به موی حسین
زائر بیت خداست، زائر کوی حسین
زخم جبینش زند، خنده به سنگ بلا
خون جبین میشود، آب وضوی حسین
چشمۀ زخم تنش، چشمۀ فیض خداست
آب بقا را بقاست خون گلوی حسین
تیر بلا، شمع دل، مُهر جبین، سنگ دوست
روز ازل خون گرفت، آب ز روی حسین
بذل کند همچنان میوۀ مهر و وفا
هر چه پَراند عدو، سنگ به سوی حسین
آب بقا خورده آب از دو لب خشک او
خضر بوَد تا ابد تشنۀ جوی حسین
حنجر خشک حسین، تشنۀ جام الست
مجلسیان الست، مست سبوی حسین
مصحف زهرا کجا؟ سم ستوران کجا؟
پنجۀ قاتل کجا؟ طرۀ موی حسین
#غلامرضا_سازگار
ای که با دست ورم کرده ی خود پای منی
با نفس های کمت نیز مسیحای منی
ماه ماه است عزیزم چه گرفته چه هلال ...
رو بگیری ز علی ، باز تو زهرای منی
ماندنت درد من و رفتن تو زجر من است
غم امروز منی ، حسرت فردای منی
آه زانو به بغل کردن من دیدنی است؟!
از پس پوشیه سرگرم تماشای منی
همه ی زندگی ام ،مرگ تمنا نکنی ...
خسته ای ، بی رمقی؟! باز تمنای منی
خواست دنیای مرا تیره کند ، سیلی زد
دشمنم نیز خبر داشت تو دنیای منی
رو به قبله مشو ای قبله ی بی سوی علی
یار بی صحبت من ، همدم شبهای منی
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#ناصر_دودانگه
مثل من مظلوم بین ناس نیست
غربتی هرگز در این مقیاس نیست
نان حیدر بعد از این خون دل است
رونقی دیگر در این دستاس نیست
خسته تر آشفته تر پژمرده تر
از علی در بین این خناس نیست
آب آوردم بریزم بر روی
شاخه یاسی که دیگر یاس نیست
هیچ کاری مثل غسل پیکری
که در آتش سوخته حساس نیست
غسل زیر پیرهن لطف تو بود
لیک در دستم مگر احساس نیست؟
شستن خونابه خیلی کار برد
ور نه غسال تو را وسواس نیست
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#اسماعیل_روستایی
آتش گرفتی ، سوختی پیش نگاهم
جانِ علی قربانِ تو ، پشت و پناهم
بین در و دیوار گیر افتاده بودی
انگار در ، تکیه زده به تکیه گاهم
بر زندگی ما شرر انداخت مسمار
سوراخ شد با پهلویت دستِ دعاهم
خوردی زمین در ازدحامِ مردها ؛ آه...
افتاد با افتادنِ تو مرتضی هم
من بودم و قنفذ سرِ تو داد میزد
شرمندهٔ روی توام ای پا به ماهم
گاهی لگد ، گاهی غلاف و تازیانه
میزد تو را با ضربه های بی هوا هم
بین منو ، تو لحظه ای هجران؟ محال است
نُه سال ، لحظه لحظه اش بودیم با هم
ناموس من را عده ای اوباش کشتند
رفته است تا عرش معلی ، سوزِ آهم
#فاطمیه
#محمد_کیخسروی
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
روز روشن بانویی را تیره دلها میزدند
دختر خیرالبشر را بی حیاها میزدند
فاطمه در بین شعله بود و حیدر گُر گرفت
فاش میگویم علیِ مرتضی را میزدند
کاش میبستند چشمان علی را جای دست
نامسلمانان به پیش چشم مولا میزدند
مثل جوجه دختری لرزید آنجا تا که دید
دسته جمعی بین کوچه مادرش را میزدند
عده ای با تازیانه می زدندو با غلاف
عده ای در آن شلوغی با کف پا میزدند
بر نمیگردد سر زهرا میان بسترش
چون میان کوچه او را بی محابا میزدند
این زدن ها باز، در کرب و بلا تکرار شد
یوسفی را در ته گودی خدایا میزدند
پهلویش، پهلوی یک پهلو شکسته نیزه خورد
زخم ها را بر تن او، پیش زهرا میزدند
از تنش چیزی نمانده غیر مشتی استخوان
لشگری دیدند آقا مانده تنها، میزدند
زخم قلب داغداران، بار دیگر تازه شد
اسبها را نعل تازه پیش زنها میزدند
پیکری عریان به روی خاک و جمعی کف زنان
خواهری را در هیاهوی تماشا میزدند
با که گویم؟ کاش میمُردم نمیگفتم سخن
دختری را در کنار جسم بابا میزدند
#فاطمیه
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#محمود_اسدی
از دیدن رویت خِجلم زهرا جان
شُد قتلِگهت ب منزلم زهرا جان
دیدم ک تورا ز کینه میزد قنفذ
ب مُردن خویش مایلم زهرا جان
#شعر_شهادت_حضرت_فاطمه_زهرا_س
#میثم_صدقی
#فاطمیه
#امام_حسین_شهادت
#گودال #قتلگاه
آن تندباد تیر، بگو با تنت چه کرد؟
با قلب مثل آینه روشنت، چه کرد؟
وقتی که عرش را به تلاطم کشیده است
با ما ببین که روضهٔ افتادنت چه کرد
میگفت روضهخوان: که تنت غرق تیر بود
هر تیر، واژگون که شدی، با تنت چه کرد
افتادی و سه ساله خبر دارد و خدا
بر خاک، سنگ، با رخِ بیجوشنت چه کرد
انداخت این سه شعبه تو را، باغبان! ببین
با حلق نازکِ گل در گلشنت، چه کرد؟
جان داد خواهرت، به خدا تا که دید، شمر
با چکمه، در کشاکشِ جان دادنت، چه کرد
ای بوسه گاه مادر دریا گلوی تو!
آن تیغ کُند، با رگ و با گردنت چه کرد
از حال رفت و بی رمق افتاد، روضه خوان
دیگر نگفت از اینکه پس از کشتنت چه کرد
یا ایها العزیز! پس انگشترت کجاست؟
آن گله گرگ، با تن و پیراهنت چه کرد؟
لرزید آسمان، چو دویدند اسبها
بر سینه زد رسول، مگر دشمنت چه کرد؟
#قاسم_صرافان
#امام_حسین_علیه_السلام
#رباعی
یارب نظری به قلب صدچاکم کن
بااشک مرا،ز هـر گنه پاکم کن
درصحن علی بگیر جان ازتن من
درصحن حسین ابن علی خاکم کن
#حیدر_توکل
ا﷽ا
#امام_حسین_علیه_السلام
بسم رب الحسین آغاز صحبت عارفان حق بین است
چون خدای حسین بودن در چشم پروردگار شیرین است
روضه خوانت خداست در محشر با نبی گریه می کند حیدر
عدل گوید که گریه کردن بر داغ تو اصل اول دین است
قطره در وادی شما دریاست ادعا محضر تو بی معناست
پیش زهرا مقام او بالاست هرکه در مجلس تو پایین است
قدر این چشم های گریان را بهتر از ما حبیب می داند
بوسه گاه ملائک عرش است دیده ای که به اشک آذین است
آنچه گنجینه گدای شماست پیرهن مشکی عزای شماست
روز اول که دیدمش گفتم آن که روزم کند سپید این است
اینکه بعد از شنیدن داغت همچنان زنده ام خودش یعنی
در عزای تو کم گذاشته ام نوکرت را ببخش غمگین است
هر که جز تو رفیق راهم شد باعث جرم و اشتباهم شد
دیگر از تو جدا نخواهم شد بهترین یار یار دیرین است
از وفاتم که می شوی آگاه حتم دارم که میرسی از راه
السلام علیک یا ارباب اولین ذکر بعد تلقین است
#علی_ذوالقدر
#امام_حسین_علیه_السلام
به لطف عشق ، غمِ آه پروری داری
به سمت سینه ی عُشاق معبری داری
همیشه نام تو اشک مرا درآورده
حسین! خاصیتِ گریهآوری داری
کتابِ داغِ تو را جبرئیل شرح دهد
میان عرش خداوند ، منبری داری
یکی ز اهلِ بُکاءِ قدیمیات نوح است
تو نسل گریهکُن از هر پیمبری داری
قسم به قُبّه ی تو روضهخانهات ، حرم است
تو در حسینیه رو به خودت ، دری داری
کلیددار حریمت ، رقیّه خاتون است
در آستان خودت شاهدختری داری
قیام سینهزنانت قیامتِ عُظمیٰست
چه های و هوی شریفی ، چه محشری داری!
تمام هَمّ و غمم کار و بار هیئت توست
خودت هوای مرا وقت نوکری..،داری
مس وجود مرا چای روضه ات زر کرد
عجب شرابِ خوشِ کیمیاگری داری
بهشتِ بین دو انگشتِ تو به عابس گفت:
جنون بخواه که فردای بهتری داری
فقط تویی که وهب را حبیبِ خود کردی
فقط تویی که چنین فنِّ دلبری داری
شبیه جُون مرا هم دعا کنی ای کاش
و حظ کنی که غُلامِ معطری داری
.
.
تو مانده ای تک و تنها میان یک لشکر...
نه همدمی نه پناهی نه یاوری داری
نفسنفس زدنت شمر را جَریتر کرد
بلند کرد صدا را : چه حنجری داری!
غروب بود..،سرت روی نیزه بالا رفت
غروب بود..،سنان در خیام زن ها رفت
#بردیا_محمدی
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدلله
قرار دل بی قرارم حسین
هوای همیشه بهارم حسین
"من از کودکی عاشقت بوده ام"
هنوزم تو را دوست دارم حسین
من و روضه ات زندگی می کنیم
تویی لحظه لحظه کنارم حسین
تویی عشق شیرین عمرم و من
بجز عشق کاری ندارم حسین
تویی آسمانی ترین واژه ام
تویی عزت و اعتبارم حسین
در این برزخ ناامیدی فقط
به لطف تو امیدوارم حسین
دلم را درآشوب دنیای درد
به چشمان تو می سپارم حسین
لباس پرآوازه ی نوکری
بود پرچم افتخارم حسین
چه بالا چه پایین بدون غمت
چه لطفی ست در روزگارم حسین
#امام_حسین_علیه_السلام
#حسن_کردی