eitaa logo
عاشقان ثارالله مشهد و قم مقدس
727 دنبال‌کننده
25 عکس
2 ویدیو
63 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
نگو فردا میام . دیره بابایی رقیه بی تو می میره بابایی بخوامم بعد تو آروم بگیرم سنان آروم نمی گیره بابایی باید هم مثل قبلاً ها نبینه نگاهی که یه شب بابا نبینه ندیدیم از سنان چیزی به جز شر الهی خیر از دنیا نبینه منی که جز تو بابایی ندارم به جز آغوش تو جایی ندارم می دونم خسته ی راهی ، ببخشید چیزی واسه پذیرایی ندارم خوشی مون رفت تا بابایی رفتی نفهمیدم چرا تنهایی رفتی ندارم طاقت دوری ، از امشب منم باهات میام هر جایی رفتی
همیشه هر شب جمعه به سینه غم دارم حرارتی است قدیمی که در دلم دارم اگرچه دستِ تهی دارم و گدا طبعم دلِ شکسته ی خود را که دستِ کم دارم میان نامه ی من خالی است از خوبی گناه و جرم و خطا را همه رقم دارم مرا به حُرمتِ مولا رضاست می بخشید خوشم که رعیتم و شاهِ ذوالکرم دارم به امرِ حضرت سلطان، حسین می گویم به لطف فاطمه ارباب محترم دارم حسین گفتم و جان و دلم به جوش آمد مرا ببخش، فقط اشک تازه دم دارم نشد که زائر کرب و بلا شوم، باشد دلم خوش است میان دلم حرم دارم  برات کرب و بلایم به دست عباس است دوباره مُلتمس دامنِ علمدارم
اِی دُختَرِ پِیَمبَر دَر کَربَلا گُذَر کُن اوُلادِ خِویشتَن را دَر خاک و خُون نَظَر کُن شُد کُشتِه نُورِ عِینَت، شُد سَر جُدا حُسینَت یِک لَحظه بَر سَرِ او بِنشِین و گِریِه سَر کُن اَهلِ حَرِيمِ او را از کِین اَسِیر کَردَند تا کُوفِه با اَسِیران چُون می‌شَوَد سَفَر کُن بادِ صَبا زِ یارِی کُن دَر نَجَف گُذاری آگاه پَس پِدَر را از حالَتِ پِسَر کُن بَر کُوفِه شُد زِ کِینِه نِیلِی رُخِ سَکِینِه اِی شاهِ بی‌قَرِینِه از گِریِه دِیدِه تَر کُن اِی چَرخ ظُلم تا کِی بَر اَهلِ بِیتِ اَحمَد؟ آخَر زِ تِیرِ آهِ اِین بی کَسان حَذَر کُن
بی قیمتیم و قیمت ما می شود حسین در اوج فقر، ثروت ما می شود حسین زهرا میان عرش دعاگوی جمع ماست وقتی که ذکر هیئت ما می شود حسین این روزها مساجد ماهم حسینیه است در این دهه عبادت ما می شود حسین این چند قطره اشک به پای غمش کم است بعد از وفات، حسرت ما می شود حسین آن لحظه ای که خلق سرافکنده می شوند در روز حشر عزت ما می شود حسین یارب تو شاهدی که در ایام اربعین یکجا تمام حاجت ما می شود حسین زهرا اگر مؤید دل های ما شود سرمایه محبت ما می شود حسین وقتی که بالحسین شروع دعای ماست مشغول استجابت ما می شود حسین
جانم به فِدات یا أباعبدِ الله قربانِ وفات یا أباعبدِ الله صد لعن به کوفیان که منعت کردند از آبِ فرات یا أباعبدِ الله
هم بهتر است پای عزای تو سر شکست هم بهتر آنکه در غمت از هر نظر شکست چیزی  نداشتم  سر  بازار  عاشقی جز این دلی که هست-بفرما بخر ؛ شکست میخواستی برای کسی جز تو نشکند !؟ اصلاً  فدای خواستنت دل اگر شکست هرکس برای روضه‌ی تو خرج می کند هرگز نمی‌شود همه‌ی عمر ور شکست اوج لطافت است سرودن برای تو گفتم "حسین جان" دل اهل هنر شکست یک لحظه دست و پا زدی و جبرئیل هم آنقدر بال وپر به زمین زد که پر شکست حالا چگونه از غم داغ  تو  نشکنیم ؟ وقتی برای درک تو کوه از کمر شکست . . بالا سر  ضریح  تو قلبم شکسته بود پایین  پات  آمدم  و  بیشتر  شکست دنیا هنوز بر سر پا ایستاده بود ؟ روزی که قامت تو ز داغ پسر شکست؟
ادب را حد اعلا میپسندد قدم را پشت بابا میپسندد ببین بالا بلند کربلا را خودش پایین پارا میپسندد
زمزمه روضه حضرت رقیه سلام الله علیها ***************** عمّه بیا گمشده پیدا شد دیدی آخر مهمونم بابا شد چرا فقط سرش رسیده ؟ پیکرشو کسی ندیده ؟ تنش رو خاک مونده بمیرم کی روی پیکرش دویده ؟ روی دامنم نشستی بابا معلومه که خسته هستی بابا چه جوری بغل می گیری منو حالا که نداری دستی بابا بابا بابا بابا بابا بابا ******* باباجونم واسه چی دیر کردی دخترت رو خیلی زود پیر کردی دلخورم از دستِ زمونه ببین که قامتم کمونه هر جا که اسم تو رو بردم زدن منو با تازیونه یک شبی جا موندم از قافله سراغم اومد یه بی حوصله موهامو کشید و بردم به زور زجرِ بی حیا پیش حرمله بابا بابا بابا بابا بابا **************** خسته شدی ای آرام جانم راحت بخواب به روی دامانم آغوش من برات پناهه اینجا دیگه آخر راهه می بینی رسم روزگارو مگه خرابه جای شاهه ؟؟ روی نیزه ها اذیت شدی بمیرم که هتکِ حرمت شدی این خرابه سرده اما دیگه از تنورِ خولی راحت شدی بابا بابا بابا بابا بابا ******************
هر کسی داعیه ی دوستی ات را دارد گر به پای غم تو جان بدهد جا دارد کیست آنکه بشود مدعی عاشقی ات تا که این عنوان را زینب کبری دارد دل هر زنده دلی سوی کسی پر بکشد دل ما هم هوس کرب و بلا را دارد همگان از کوی تو قرب خدا می‌جویند کشتی توست که انقدر تقاضا دارد دم عیسی هم اگر گرم شده از دم توست هر دم سینه زنت صد دم عیسی دارد روز محشر نروم جنت و گویم که بهشت دیدن روی حسین است، تماشا دارد هر که دم خور بشود با تو تعالی یابد نور تو خاصیت بردنِ بالا دارد کارها دست کسی نیست به جز مادر تو هر که نوکر شود از فاطمه امضا دارد تا زمانی که همه زخم تنت خوب شود نوکرت از تو فقط اشک تمنا دارد بوسه گاه نبی و فاطمه و زینب بود شمر فهمید گلوی تو معما دارد
در مجلس یزید جان‌ها به لب رسید جان‌ها به لب رسید در مجلس یزید زد خنده بر غمِ  زن‌های قافله وقتی شراب از  کنج لبش چکید دستی به خیزران ، دستی به نَرد داشت آورد طشت زر  یک مرد زر خرید واشد طناب‌ها  از دور گردنش طفلی پس از سه‌شب  راحت نفَس کشید از رخت کهنه‌اش  جبریل می‌گریست از زخم پایِ او  زنجیر می‌چشید بوی پدر رسید  غم بر دلش نشست حرف کنیز شد  رنگ از رُخش پرید می‌دید می‌زند  هِی چوب را به طشت قدش نمی‌رسید  قلبش چه می‌تپید «بس نیست نانجیب» دادِ رُباب بود «نامرد کم بزن» از عمه می‌شنید صبرش به سر رسید  بر روی پنجه رفت خیره به طشت شد  آن چشمِ ناامید می‌دید می‌زند  نامرد برلبش زد بر دهانِ خود  لبهای خود گزید مثل حصیر بود لبهای چاکِ او هی ضرب تازه دید هی زخم تازه دید مویش خضاب بود طشت و شراب بود زد خیزران شکست  زد دخترک برید اُفتاد سر ولی  غلطید سمت او اما رُباب زود  سمت پدر دوید سر را زِ کاخ بُرد  یک مرد سرخ مو رفتند و مانده بود یک طفل مو سفید
عمه جانم نیمه شب آهنگ هجران میکنم چون پدر را کنج این ویرانه مهمان میکنم با صدای نالهٔ جانسوز خود در این میان خواب این درباریان را من پریشان میکنم اشـک می ریزم بـه یاد قـتـلگـاه کربــلا همره خود کاروان را بس شتابان میکنم روضه میخانم برای اکـبـر گـلگـون بـدن اهل این ویرانه را با ناله همخوان میکنم این خرابه میشود میدان جـنـگم با یزید هم رباب و هم سکینه شیرمیدان میکنم جنگ نرمی بر علیه ظالمان بـر پـا کنم اشک های بی امانم نـذرجانان میکنم اقـتدا بر اصـغـر شش ماههٔ خونین گـلو جان خود را بر امام خویش قربان میکنم بس که زیبا حاج علی انسانی ما میسرود در ادامه بیتی از آن را نمایان می کنم کُنج ویران با سپاه اشک و آه خویشتن کاخ ظلم خصم را با خاک یکسان میکنم یادم آمد آیـه های اَلّذیٖ یَدعُ الیـَتـیـم مَخلص این شعر راختم به قرآن میکنم