عشق وقتی نام خود را اوّل دفتر گذاشت
کار هر دلداده را بر عهدهی دلبر گذاشت
صبح خِلقَت هرکسی از خالِقَش نقشی گرفت
در کنار نام ما هم واژه ی "نوکر" گذاشت
در گرفتاری به دادم می رسد تنها حسین
تا به بُنبستی رسیدم ، پیش پایم در گذاشت
آبرویش خرج شد تا آبرودارم کند
من نکردم هیچ کاری ، او برایم سر گذاشت
پای گمراه مرا زهرا به هیئت ها کشاند
پرچمش را در مسیر چشم من ، مادر گذاشت
استکان چای روضه ، جامِ حوض کوثر است
سور و ساتِ بعد مجلس را خود حیدر گذاشت
فرشها را جمع کردم ، سفره اش را پهن کرد
بهترین ظرف غذا را پیشِ این قنبر گذاشت
شستشوی دیگ نذری شستشوی باطن است
زندگی اش را پدر پای همین باور گذاشت
قبر ما با دستمال اشک روشن می شود
گریهکُن آن را برای لحظه ی آخر گذاشت
در قیامت کوچهی سینهزنی وا می کنیم
این قرارِ روضه را باید دمِ محشر گذاشت
خواست تا آینده ی عُشّاق را تضمین کند
دست ما را شاه در دست علی اکبر گذاشت
قاب لبخند نبی افتاد و تکّهتکّه شد
سُمِّ مرکب پا روی تصویر پیغمبر گذاشت
داشت بالای سر شهزاده جان می داد شاه...
زینب آمد بین لشگر ، دست بر معجر گذاشت
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
#شب_زیارتی
#بردیا_محمدی
بخر مقابل چشمانِ خوبها بد را
بزن به نام خودت این بدِ زبانزد را
میان ماندن و رفتن از انتخاب نگو
بگیر راه سقوطِ منِ مردّد را
همیشه سنگِ دلم راهِ اشک را بسته
تلنگری بزن ای روضه! بشکن این سد را
ببخش، حاجتِ من کمتر است از کَرمت
خودت بخواه برایم هر آنچه باید را
به جمعِ گریهکنان؛ بین ابرها بردی
همان کسی که خودش را به گریه میزد را
شهادتِ نفسم یاحسین و یاحسن است
نگیر از لب خشکم فراتِ اَشهد را
مسافر حرمم؛ روی بالِ سجاده
سلامِ صبح به مبدأ رسانده مقصد را
کلاغ را چه به پرواز با کبوترها!
کسی سیاه ندیدهست رنگِ گنبد را
بحقّ پای سپاهِ پیادهی حرمت
نگیر از دستم اربعینِ مشهد را
#امیری_حسین_و_نعم_الامیر
#شعر_مناجات_سیدالشهداء
#رضا_قاسمی
اَسرار عشق
-----------
آن چنان کز لعلِ لب گفتار می ماند بجا
از صدف هم گوهر شهوار می ماند بجا
می رود از دیده ی دلدادگان هر خاطره
غیر تصویری که از دلدار می ماند بجا
می روند از عالَم ناسوت دلداران ولی
اشتیاق دیدن آن یار می ماند بجا
از رخ هر لاله برخیزد نسیم داغدار
وز شهیدان عزّت و ایثار می ماند بجا
خیزد از خاک شهیدان غیرت و آزادگی
وز غبار پای شان گلزار می ماند بجا
می رود جان از بدن تا می کنم یاد حسین
لیک ازین غم دیده خونبار می ماند بجا
خون مظلومان گواهی می کند تا روز حشر
کینه ها از دشمن خونخوار می ماند بجا
چهره ی گلگون تر از گلگون بماند یادگار
آنچه از تیغ تو در پیکار می ماند بجا
گر تویی در جستجوی نیکنامی ، این مسیر
در پناه سایه ی رفتار می ماند بجا
«صائب» شیرین سخن دارد پیامی دلنشین
« در دل عاشق کجا اسرار می ماند بجا »
در بلا «یاسر» تو خواهی دید در نا باوری
نا رفیقان رفته و غمخوار می ماند بجا
**
محمود تاری «یاسر»
#حسین_جان #شب_جمعه #کربلا
چیست جنت جز همین صحن و سرایت یا حسین
زنده ام تنها به عشق کربلایت یا حسین
صبح محشر شک ندارم همنشین فاطمه ست
هرکه اشکی ریخت در بزم عزایت یاحسین
هرچه داریم و نداریم از سر لطف شماست
بچه های ما فدای بچه هایت یا حسین
من بمیرم رو زدی بهر دوقطره آب، آه
ای که دریاها همه غرق عطایت یا حسین
پیرمرد داغدیده ناسزا گفتن نداشت
کاش میکردند حالت را رعایت یا حسین
.....
هرچه پل پشت سرم بوده خرابش کرده ام
دلخوشم تنها به اشک روضه هایت یا حسین
#محمود_یوسفی
.
شب زیارتی امام حسین علیه السلام
-------------
سلام ما به نام نامی ات حسین
سلام ما به تشنه کامی ات حسین
سلام ما به سوز تو ، به آه تو
سلام ما به خاک قتلگاه تو
سلام ما به پاره پاره پیکرت
سلام ما به زخم های حنجرت
سلام ما به خون جاری از لبت
سلام ما به بوسه گاه زینبت
سلام ما به قطره قطره خون تو
سلام ما به روی لاله گون تو
سلام ما به باغ سرخ پرپرت
سلام ما به اشک های خواهرت
سلام ما به آب آب گفتنت
سلام ما به موج خون شکفتنت
سلام ما به روی غرقه خون تو
سلام ما به غربت فزون تو
سلام ما به لحظه های غربتت
سلام ما به مرقدت ، به تربتت
سلام ما به اوج غم رسیدنت
سلام ما به خاک و خون تپیدنت
سلام ما به لحظه های آخرت
سلام ما به رأس تو ، به پیکرت
سلام ما به لعل لاله گون تو
سلام ما به چشم غرق خون تو
سلام ما به چهره ی خضاب تو
سلام ما به داغ بی حساب تو
سلام ما به خشکی گلوی تو
سلام ما به آخرین وضوی تو
سلام ما به عاشقان دلغمین
سلام ما به شعر «یاسر» حزین
# محمود تاری «یاسر»
دل بدست آر دلا کعبهٔ مقصود دل است
حرم محترم حضرت معبود دل است
نیست در دسترست گر حرم و دیر و کنشت
رو بدل کن که تو را قبله موجود دل است
ای که ار اختر مسعود سعادت طلبی
کوکب میمنت و اختر مسعود دل است
آن بزرگ آینه کز آن ببر اهل شهود
طلعت شاهد غیبی شده مشهود دل است
زاهدا حور و قصور از تو که ما رندان را
قصر فردوس دل و جنت موعود دل است
احترام گل آدم ز دل آدم بود
نه بگل کرد ملک سجده که مسجود دل است
آنچه از نکهت با میمنتش بهر خلیل
شد بگلزار بدل آتش نمرود دل است
گر شنیدی اثر نغمه داودی را
آنچه برخواست از آن نغمه داود دل است
از خداوند پی رهبری نوع بشر
مهبط وحی پیام آور محمود دل است
چیست جام جم و مرآت سکندر دانی
غیردل هیچ مپندار که مقصود دل است
تا مقام شه مردان اسدالله علیست
عرش رحمان دل و خلوتگه معبود دل است
هر چه می بایدت از صاحب دل جوی صغیر
مخزن عاطفت و مکرمت و جود دل است
«صغیر اصفهانی»
در هوای کام دنیا می فشانی جان چرا؟
می کنی در راه بت صید حرم قربان چرا؟
چیست اسباب جهان تا دل به آن بندد کسی؟
می کنی زنار را شیرازه قرآن چرا
در بیابان عدم بی توشه رفتن مشکل است
نیستی در فکر تخم افشانی ای دهقان چرا
هیچ قفلی نیست نگشاید به آه نیمشب
مانده ای در عقده دل اینقدر حیران چرا
دین به دنیای دنی دادن نه کار عاقل است
می دهی یوسف به سیم قلب ای نادان چرا
هیچ میزانی درین بازار چون انصاف نیست
گوهر خود را نمی سنجی به این میزان چرا
از بصیرت نیست گوهر را بدل کردن به خاک
آبروی خویش می ریزی برای نان چرا
خنده کردن رخنه در قصر حیات افکندن است
می شوی از هر نسیمی همچو گل خندان چرا
آدمی را اژدهایی نیست چون طول امل
بی محابا می روی در کام این ثعبان چرا
نان جو خور، در بهشت سیر چشمی سیر کن
می خوری خون از برای نعمت الوان چرا
درد می گردد دوا چون کامرانی می کند
می کشی ناز طبیب و منت درمان چرا
زود در گل می نشیند کشتی سنگین رکاب
چارپهلو می کنی تن را، ز آب و نان چرا
می کشند آبای علوی انتظار مقدمت
مانده ای دربند این گهواره چون طفلان چرا
چشم اقبال سکندر تشنه دیدار توست
در سیاهی مانده ای، ای چشمه حیوان چرا
چشم بر راه تو دارد تاج زرین شهان
بر صدف چسبیده ای، ای گوهر رخشان چرا
بهر یک دم زندگانی، چون حباب شوخ چشم
می کنی پهلو تهی از بحر بی پایان چرا
ترک حیوانی، به حیوانات جان بخشیدن است
خویش را محروم می داری ازین احسان چرا
ساحل بحر تمنا نیست جز کام نهنگ
می روی صائب درین دریای بی پایان چرا؟
«صائب تبریزی»
#غزل
#چهل_اختران
#امامزاده_بلافصل
شبیه آسمانیها هوای قم به سر دارم
نشانی از چهل اختر درون چشم تر دارم
تویی سالار و میر این محله، جلوۀ خورشید!
یقیناً از تو دارم آبرویی هم اگر دارم
تو موسی، این محله طور، من سرشار از ایمان
به اعجاز آمده اینجا عصایت من خبر دارم
پر از عطر تو باشد خاطرات کودکیهایم
چگونه میتوانم از ضریحت دست بردارم؟
کبوترها به دور گنبدت پرواز میکردند
همیشه خواب میدیدم که من هم بال و پر دارم
ضریح چوبیات صندوق اسرار دل من بود
ولی حالا که از آن روزها سرّ بیشتر دارم -
به دنبال تو هستم مَحرَمِ دل! یار! همسایه!
برای حاجتم آقا! به دستانت نظر دارم
اگر یک روز بی برقع میان کوچه میرفتی
پر از شوریدگی میشد دل مردم، خبر دارم
#امامزاده
#آقا_موسی_مبرقع
#سید_محمد_بابامیری
با عرض تسلیت به مناسبت وفات امام موسی مبرقع
این مزار زاده ابن الرضاست
این سرای نور و ارباب وفاست
این بود فرزند دلبند جواد
عشق و ایمان و ادب را رهنماست
این بود گنجینه فضل و کمال
در دلش شور و نوای ربناست
این بود سرچشمهی جود و کرم
خوان لطف و رحمتش بیانتهاست
این بود دلدلدهی عشق جواد
در جهان آوازهی حسنش به پاست
این بود آیینهدار عشق و نور
سینهاش لبریز از شور و نواست
آستان بوسش شده روحالامین
خادمش با ذکر تسبیح و دعاست
عطر جنت میوزد از کوی او
بس که صحن و بارگاهش دلرباست
هرکه رخ ساید به درگاهش ز مهر
در قیامت ایمنی از هر بلاست
میدرخشد نور تابانش به قم
آنکه مشمول عطای کبریاست
کوی او باشد پناه اهل دل
مهر او بر دردهای جان دواست
هست "موسی"ی مبرقع نام او
همچو بابش صاحب جود و عطاست
واکند با یک نگاهش صد گره
نام او مرهمگذار زخمهاست
اوست فرزند بلافصل جواد
او سراپا حسن و آیین خداست
بر لب احسان بود نامش مدام
خاک کویش دیدهها را توتیاست
**********
تو سرو گلشن باغ مرادی
تو فرزند بلافصل جوادی
تویی آیینهدار عشق و ایمان
به عالم درس فضل و جود دادی
سرودهی حسین عربنژاد(احسان)
السلام علیک یا موسی بن محمد (موسی مبرقع)
(فرزند بلافصل امام جواد علیه السلام)
ابن الجواد، ابن الرضا موسی مبرقع
ای صحن تو دارالشفا موسی مبرقع
از نسل و نورِ مرتضی، مولای خوبان
ای مادرت خیرالنسا موسی مبرقع
ای زاده ی پاک سمانه، زاده ی جود
ماه مدینه، شمس ما موسی مبرقع
باید که برقع بر رُخت باشد همیشه
سیمای تو یوسف نما موسی مبرقع
چون مجتبی باشد کراماتت زبان زد
همچون عمو اهل سخا موسی مبرقع
نام تو موسی، کنیه بو احمد، صفاتت..
شد اهل علم، اهل بکا موسی مبرقع
حقا که فرزند بلا فصل جوادی..
مانندِ هادی، رهنما موسی مبرقع
چونحضرتموسیبنجعفر، بابحاجت
.. بودی تو بر هر بی نوا موسی مبرقع
چون عمه ات معصومه نور چشم مایی
ای خاک پایت چشم ها موسی مبرقع
از تو مشعشع گشته نور نسل سادات
ای برقعی ها را جلا موسی مبرقع
محو کلامت طوسی و شیخمفید است
با علم و دانش آشنا موسی مبرقع
هم با احادیث تو دلها زیر و رو شد
هم وقف مرهون شما موسی مبرقع
شد هدیه برتو خلعتو مرکب زِ عشاق
شد عبد تو اهل عطا موسی مبرقع
تا آمدی از وادی کاشان به این شهر
قم شد به نورت با صفا موسی مبرقع
باشد کنار تو چهل اختر فدایی
ای نور چشم اولیا موسی مبرقع
چلاختران با تو صفا دارد دوچندان
آذر شد از تو پر بها موسی مبرقع
هم روشنای دسته ی چل اخترانی
سادات با تو هم نوا موسی مبرقع
دور تو پر از سیدِ سربخش و زید است
همراه مهدی(عج)در عزا موسی مبرقع
دل برده از ما گنبده فیروزه ییت...
با آن حریم بی ریا موسی مبرقع
عطر نجف می آید از صحن و سرایت
قربان این صحن و سرا، موسی مبرقع
تو کاظمین، تو سامرا، تو مشهد ما..
صحن تو باشد کربلا موسی مبرقع
تو روضه دار کربلا بودی یقیناً
مانند جد خود رضا موسی مبرقع
آری.. به وقت آخرت خواندی دوباره
تو روضه ی رأس جدا موسی مبرقع
ما خادم و همسایه و عبد تو هستم
کُن«ملتمس»ها را دعا موسی مبرقع
#مجتبی_دسترنج_ملتمس
#مدح_امامزاده_موسی_مبرقع_ع
تقدیم به حضرت موسی مبرقع فرزند بلافصل امام جواد علیهما السلام
****************************
ای دلرباترین قمرِ حضرتِ جواد
آقای جود ، جلوه گرِ حضرتِ جواد
باشد به سوی تو نظرِ حضرتِ جواد
موسای شهرِ قم ، پسرِ حضرتِ جواد
آن مه که دل بَرَد زِ همه دلبران تویی
خورشیدِ آسمانِ چِهِل اختران تویی
همچون پدر جوادی و چون او یگانه ای
در این کویرِ قم گُهَرِ جاودانه ای
روشن ترین ستاره ی این آستانه ای
تو نورِ قلب و دیده ی مامت سمانه ای
ابنُ الجواد ، آبروی وادیِ قمی
همچون برادری، به خدا هادیِ قمی
تو آمدی و فیضِ فراوان به قم رسید
سرچشمه ی سخاوت و احسان به قم رسید
فیضِ حضورت از دلِ کاشان به قم رسید
موسی نه!، بلکه یوسفِ کنعان به قم رسید
با طلعتِ تو روشنیِ قم زیاد شد
تو آمدی و حضرتِ معصومه شاد شد
مانندِ عمه ات شده صحنت نشانِ قم
روشن شده به نورِ رخت آسمانِ قم
نامِ تو گل نموده به روی زبانِ قم
دارالشفای دسته ی چِل اخترانِ قم
این خاک با قدومِ تو بوی رضا گرفت
هر کس که گشت سائلِ کویت بها گرفت
قربانِ این شکوه و جلال و وقارِ تو
ریزد هماره نورِ خدا از مزارِ تو
خورشیدِ آسمان شده دل بی قرارِ تو
وقتی چهل ستاره نشسته کنارِ تو
اینجا که نورِ حق زِ نگاهش مشعشع است
صحن و سرای حضرتِ موسی مبرقع است
آرام می شود دل ما در پناهِ تو
ما را بس است در دو جهان یک نگاهِ تو
جان و دلم فدای رخِ همچو ماهِ تو
عطرِ جواد می وزد از بارگاهِ تو
انفاسِ پاک تو سببِ شور و شینِ ماست
صحن و سرای تو حرمِ کاظمینِ ماست
****************
#رضا_یزدی_اصل
#موسی_مبرقع_علیه_السلام
#چهل_اختران_قم
#حضرت_موسی_مبرقع
#چهل_اختران
اینجا بود محل چهل اختران فم
اینجا بود محله نام آوران قم
هم چون ستارگان شب آسمان قم
دارالزیاره بر همه ی زائران قم
شد آبروی اهل قم از آبرويشان
نور و ضیا گرفته قم از نور رویشان
چل اختران حریم ولا در جهان بود
چل اختران چو قبله گه عاشقان بود
دارالولایه گشته و دارالامان بود
اسرار ایزدی است که در قم نهان بود
چل اختران تجلی انوار داور است
چل اختران محله اولاد حیدر است
این صحن باصفا که بدینسان ملمع1 است
وز لطف بیکران الهی مرصع2 است
اینجا مزار حضرت موسی مبرقع است
آن نازنین که نور جمالش مشعشع است
اینجا پناهگاه تمام خلایق است
میعادگاه جمله محبان عاشق است
اینجا حریم صاحب فضل و کرامت است
ابن الجواد زاده ختم رسالت است
اینجا تمام خلق جهان را عنایت است
اینجا دل شکسته دعایش اجابت است
اینجا بود که دیده مردم بسوی اوست
عالم منور از گل رخسار روی اوست
ابن الجواد منبع جود و سخا بود
ابن الجواد صاحب لطف و عطا بود
این الجواد زاده خیر الورا بود
این الجواد نور دوچشم رضا بود
آنکس که در عبادت و تقوا سرآمد است
فخر قم و سلاله پاک محمد است
موسی مبرقعی که بود مه جبین قم
درگاه لطف او شده خلد برین قم
کویش بود هماره چو حصن حصین قم
دارالشفا گشته بر اهل یقین قم
قم آشیانه ای شده بر آل بوتراب
ماهش بود مبرقع معصومه آفتاب
سادات برقعی همه از نسل پاک او
شد توتیای چشم ملایک زخاک او
اهل ولا هماره بود سینه چاک او
روشن جهان زنور رخ تابناک او
باشد قبیله رضوی از تبار او
قم نه که گشته اهل جهان وام دار او
بدرالمشعشعی که بود یوسفی جمال
آن صاحب الکرم که بود مجتبی خصال
شد سیدالکریم در اوصاف و در کمال
او مظهر جمیل خداوند با جلال
اوچشمه علوم نبی مکرم است
اوسیدالجلیل علیمی معظم است
ما را عنایتی شده از سوی کردگار
برعترت رسول خدا جمله بی قرار
از بس که انتظار کشیدیم انتظار
یارب رسان تو صاحب شمشیر ذوالفقار
تا آنکه بر کند ستم و ظلم و جور را
"ناطق"توباش روز و شب از بهر التجا
1_ مُلَمَّع = رنگارنگ و درخشان
2_مُرَصَّع = تزئین و آراسته و جواهرنشان
#غلامرضا_محمودنژاد #ناطق