#حضرت_زهرا_زمینه
#کوچه
زبان حال امام حسن علیه السلام
سخته غربت سخته بی کسی
سخته با غم باشی همنشین
سخته شاهد باشی مادرت
می خوره زمین ۲
نگید چرا خرابه حال و روزم
نگید چرا محاسنم سفیده
حکایت کوچه و ماجراشو
جز من و مادر احدی ندیده
پیرم کرده
سایه ی دستای بی جوون مادرم
صدای خسته و لرزون مادرم
چشای زخمی و گریون مادرم
ای وااای
ای وای مادر جوونم
تلخه فکرش تلخه این فشار
تلخه محنت تلخه این عذاب
تلخه هر شب بازم اون روزو
میبینی توو خواب ۲
نگید چرا همیشه غصه داره
شب غم حسن سحر نداره
از اتفاقی که تو کوچه افتاد
حتی بابام علی خبر نداره
دق کردم با
روضه ی غصه ی بی حد کوچه ها
صدای سیلی دشمن بی حیا
چادری که باشه روش جای رد پا
ای واای
ای وای مادر جوونم
#وحید_محمدی
#حضرت_زهرا_زمینه
مرو زهرا مرو زهرا
مرو از دست حیدر
که تویی هست حیدر
تو بهارم /تو قرارم/تو نباشی علی چی کنه
تو پناهم/ تو سپاهم/ شدی حامی من خودت یه تنه
با من از غمات بگو
اما از وفات نگو
بمون زندگی من
بدرود حیات نگو
یا زهرا یا فاطمه س
مرو زهرا مرو زهرا
مرو دلدار حیدر
که تویی یار حیدر
تو شکستی/ تو نشستی/ روی خاکا برای علی
چه عزایی/ دیگه نایی/نمی مونه که توو پاهای علی
اگه میشه نفس بکش
اگه میشه بمون نرو
پیر میشم بدون تو
ای یار جوون نرو
یا زهرا یا فاطمه
مرو زهرا مرو زهرا
مرو قرآن حیدر
که تویی جان حیدر
شدی خسته/ شدی بی جون /
شده رنگه خزون چمنت
چرا گریون /چرا کم حرف /
شده این روزا انقده حسنت
از کوچه برام بگو
از کوچ و سفر نگو
اسمی از فراق نیار
از هجر اینقدر نگو
یا زهرا یا فاطمه
#محمدحسین_مهدی_پناه
#حضرت_زهرا_زمزمه
بسان شمع سحرگاهی، از وجود من یک نفس مانده
تماشا کن از کبوتر تو، مشت بال و پری در قفس مانده
چنان شمعی رو به طوفانم
حلالم کن ای علی جانم،
حلالم کن ای علی جانم.
دگر خورده تیشه بر ریشه، دست باد خزان کنده بنیانم
اگر چندین زحمتت دادم، یک شب دیگر بر تو مهمانم
چنان شمعی رو به طوفانم
حلالم کن ای علی جانم،
حلالم کن ای عل جانم.
به عشق تو پشت در رفتم، کوچه ها دیدم، ناله ها کردم
تو را بیش از هر کس دیگر، در نماز شب، من دعا کردم
چنان شمعی رو به طوفانم
حلالم کن ای علی جانم،
حلالم کن ای علی جانم.
در این خانه نیمه عمرم را، با تو بشکفتم، با تو پژمردم
ز حالم تا با خبر نشوی، ناله هایم را، در گلو بردم
چنان شمعی رو به طوفانم
حلالم کن ای علی جانم،
حلالم کن ای عل جانم
#سیدمحسن_حسینی
#حضرت_زهرا_زمزمه
#حضرت_زهرا_نوحه
گل بی خار کجا، در و دیوار کجا
صورت حور کجا، شعله نار کجا
ای بنی فاطمه ترسم نشود باورتان
بر در خانه شده نقش زمین مادرتان
با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا
مادر از پای نشست، کودکش رفت ز دست
میوه چون نارس بود، ناگهان شاخه شکست
طایر سوخته در بین قفس می افتاد
او نفس می زد و مولا ز نفس می افتاد
با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا
فاطمه یار نداشت، یک طرفدار نداشت
کاش در سینه دگر، زخم مسمار نداشت
بدن خسته کجا، ضربه ی پیوسته کجا
بوسه ی میخ در و سینه ی بشکسته کجا
با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا
کودکان لرزیدند، حال مادر دیدند
همه از اشک ز رخ دانه بر می چیدند
حامی مادر مظلومه فقط کودک بود
خواست گردد سپر اما قد او کوچک بود
با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا
چه بر آن ماه رسید، به فلک آه رسید
یا علی زود بیا، قنفذ از راه رسید
از چه باید شرر از خانه ی مولا خیزد
چند نامرد سر یک زن تنها ریزد
با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا
این صدای حسن است، لرزه اش بر بدن است
جگرش پاره شده به لبش این سخن است
ای خزان زود گل پر پر ما را کشتی
ای مغیره تو چرا مادر ما را کشتی
با لگد گشت خدا، میوه از شاخه جدا
#غلامرضاسازگار
#حضرت_زهرا_نوحه
#حضرت_زهرا_زمزمه
ای پرستوی من مرو از لانه ام
بانوی خانه ام مرو از خانه ام
ای طرفدارم بی طرفدارم
چشم خود وا کن یار بیمارم
فاطمه جانم فاطمه جانم
می کنم التماس ای جوان علی
قدکمان علی ای کمان علی
دیده بگشا و کن تماشایم
یار تنهایم بی تو تنهایم
فاطمه جانم فاطمه جانم
عمر من می شود بی تو عمرم تمام
با اشاره مکن به علی تو سلام
خداحافظ ای لاله پرپر
خداحافظ ای سوره کوثر
فاطمه جانم فاطمه جانم
ای جوان علی شده ای از چه پیر
جان زینب دگر تو زمن رو نگیر
من که در ذکر ام یجیبم
ای طبیب من بی تو غریبم
فاطمه جانم فاطمه جانم
#سیدمحسن_حسینی
#حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه #فدک
تکلیف خاص، یا الگوی عام؟
توحیدِ محض، جانب مسجد شتاب کرد
بنیانِ سستِ لات و هبل را خراب کرد
هارون غریب ماند و جهانی چو سامری
گوساله را به نام خدایی خطاب کرد
شیطان به کنج خانه نشانید کعبه را
بت را دوباره قبلهگهِ شیخ و شاب کرد
منسوخ شد شریعت اسلام و فوج فوج
امّت به جاهلیتِ کبری شتاب کرد
یک ناله آن ملیکهٔ محشر ز دل کشید
وز آن، به پای، شورش یوم الحساب کرد
با آن بلاغتِ نبوی، معجز آفرید
تجدیدِ یادِ حضرت ختمیمآب کرد
هجده بهار، پردهنشین بود همچو گُل
داد از خزان که پردهدری بیحساب کرد
آن کوکبِ حیا که فلک سایهاش ندید
جلوه به شهرِ شبزده چون آفتاب کرد
آئین او خطابهسراییّ زن نبود
خواند از چه رو خطابه و فصلالخطاب کرد؟!
تحریفِ صبرِ شیر خدا را خدا نخواست
بهر خروش، فاطمه را انتخاب کرد
«««تکلیفِ خاص، نسخهٔ الگوی عام نیست»»»
نادان چرا مقایسهٔ ناصواب کرد؟
با نامِ آن یگانهٔ مستوری و حیا
بر روی بیحیاییِ زن، فتح باب کرد
یا للعجب خطابهٔ او دیده و ندید
کآن اسوهٔ عفاف ز کور احتجاب کرد!
آری به آیهٔ متشابه برد پناه
آن فتنهپروری که ز عقل اجتناب کرد
باری، ز پشت پرده گُلِ باغ مصطفی
بیپرده با جماعت کافر عتاب کرد
باد هوس بر آتش آن فتنه میدمید
وآن خطبه مکرِ مدعیان نقش آب کرد
خصم از رهِ حدیث درآمد، ولیک او
کفرِ وی آشکار به حکم کتاب کرد
پوشیده در حجاب، برون آمد از حجاب
پس زد حجاب ظلمت و رخ در حجاب کرد
#رحیق
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه #هجوم
هم فلاني با لگد كوبيدنش در را شكست
هم پليد بي حيا پشت پيمبر را شكست
بشكند پايش خدا لعنت كند آن پست را
ضربه اي كه زد به در پهلوي مادر را شكست
بايد از اينجا به بعد روضه را رد شد كمي
ديدن صديقه آنجا بغض حيدر را شكست
يك تنه پاي امامش ايستاده فاطمه
حيدرانه قدرت آن قوم كافر را شكست
قنفذ آمد با مغيره تازيانه با قلاف
دست اين دو يك به يك آيات كوثر را شكست
باز هم حيدر به داد مردم عالم رسيد
صحبت از نفرين زهرا پاي منبر را شكست
داشت بر مي گشت از مسجد غريبانه علي
بسكه سنگين است اين غم عاشقي سر را شكست...
#محسن_صرامی