eitaa logo
سعیده کرمانی
567 دنبال‌کننده
110 عکس
47 ویدیو
6 فایل
آرشیو اشعار و نوشته های من دل من راهی امام رضا ست کفتر چاهی امام رضا ست 🕊 @kaftarchahiemamreza 🕊 درصورت باز نشدن صوت‌ها کانال دیگری با همین آدرس در پیام‌رسان تلگرام دایر است مسیر ارتباط با من 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 @saeedekermani
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از هنرنامه قم
پرچین غیرت ناجی گلهای باغ است تقدیم به روح بلند شهید غیرت، شهید الداغی ایده و اجرا : سرکارخانم طیبه محمدیاری شاعر: سرکارخانم سعیده کرمانی 🔻هنرنامه قم👈 عضو شوید eitaa.com/honarnameqom
سلام به درخواست مادحین محترم عضو کانال بناست مطالب مربوط به محرم که معمولا در پیام‌رسان تلگرام فعال هست را در این کانال نیز به اشتراک بگذارم پیشاپیش از فضای مناسب روضه عذر خواهی می‌کنم
4_6037331267656093640.mp3
2.51M
تمامی زمزمه‌های زیر با این ملودی جناب یاسین زندی 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
بند اول ای همه ی دار و ندارم یه ساله که چشم انتظارم یه ساله واست بی قرارم قلبم عمریه که می‌تپه با دم تو قلبم شعله ور میشه با سوز غم تو قلبم ... ای وای ای کاش حاجتم رو شاه کربلا بده ای کاش مرگمو خدا تو روضه‌‌ها بده ای کاش ... ای کاش بند دوم پیراهنی که غرق خونه رو طاق عرش آسمونه مادر براش روضه می‌خونه مادر زدنت با سنگ و نیزه و عصا مادر کشتنت یه عده پست بی حیا مادر ... ای وای مادر تنت افتاده رو خاک کربلا مادر سر تو رفته به روی نیزه‌ها مادر ... ای وای بند سوم فقط همینه حال و روزم یه عمره از غصه می سوزم گریونه خواهرت هنوزم ای وای خیلی سخته پیش چشم خواهری ای وای بِبُرن تشنه سر برادری ای وای از تنی که مونده زیر دست و پا ای وای بمیره عالم از این درد و بلا 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
بند اول به کربلا رسیده مهمون شده دل زینب پریشون داره میگه با چشم گریون ای وای ،چرا دلهره سراغم اومده ای وای، انگاری بارون ماتم اومده ای وای...ای وای ای وای، چرا دلواپس اصغرت شدم ای وای، نگران علی اکبرت شدم ای وای ... ای وای بند دوم اینجا شده منزل آخر آروم و سیراب علی اصغر خوابیده تو آغوش مادر لالا، نگرانم ولی تو آروم بخواب لالا ،نکنه اینجا بشه قحطی آب ای وای ... ای وای مادر ، الهی داغت رو قلبم نشینه مادر، حرمله ای کاش گلوتو نبینه ای وای... ای وای بند سوم روضه رو مادرش می‌بینه تن حسین روی زمینه قاتل روی سینه اش می‌شینه نامرد ، خطرات مادرو به هم نریز نامرد، رگای این حنجرو بهم نریز ای وای ای وای نامرد ، می‌شنوی ناله‌های خواهرشو نامرد نزن این‌جوری شکستی سرشو ای وای ای وای 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
بند اول دیگه تموم شد بی‌قراری به سر رسید چشم انتظاری می‌شه منو تنها نذاری؟! بابا، من شکایت دارم از نبودنت بابا ،با سر اومدی چرا؟! نیست بدنت! بابا.... بابا حالا، من چیکار کنم سر بی بدنو حالا ،چجوری می‌خوای بغل کنی منو بابا... بابا بند دوم عیب نداره دردت به‌ جونم حالا با لکنت زبونم بیا برات روضه بخونم سخت بود، شبی که خیمه آتیش گرفته بود سخت بود، برا من نفس کشیدن توی دود سخت بود..... ای وای سخت بود، رد شدن از تو محله‌ی یهود سخت بود، مخفی کردن یه صورت کبود سخت بود.... ای وای بند سوم کی دیده دست بسته مونو کی دیده حال خسته مونو دندونای شکسته مونو بابا، رد زخما مونده رو پیراهنم بابا، بردم اسمتو زدن تو دهنم بابا.... ای وای بابا مثه تو پاره شده پیراهنم بابا مثه تو شاید منم بی کفنم بابا... ای وای 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
بند اول الهی دورتون بگردم منم تو خیمه گریه کردم تا یه کمی سبک شه دردم مادر شما رفتین و پر از غصه شدم مادر گریه می کنم به غربت خودم ای وای. ای وای مادر واسه تشییع تونم نشد بیام مادر دایی تون اومد کنارتون به جام ای وای ای وای بند دوم خون شمام ریخته تو صحرا هزار تا نقشه دارن این ها برای بچه های زهرا ای کاش پیش مادرم منو دعا کنین ای کاش طلب مرگمو از خدا کنین ای کاش ای کاش ای وای داغتون آتیش زده به قلب من ای وای شما هم شدین شهید و بی کفن ای وای بند سوم کاش این حرومیا بمیرن می‌ترسم اینقد که حقیرن حسینمو ازم بگیرن ای وای نکنه سرش جدا شه از تنش ای وای نکنه غارت بشه پیراهنش ای وای نکنه بشه اسیر نیزه دار ای وای تنشو لگد کنن ده تا سوار ای وای ای وای 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
بند اول نیزه چرا شد تکیه گاهش خاکی شده صورت ماهش یک نفره می‌شم سپاهش باید ، برای تن عمو سپر بشم باید ، تیرو از تن عمو من بکشم ای وای ای وای دردم ، اینه که نمونه واسش پیروهن دردم ، اینه که اینا غریب کشش کنن ای وای ، ای وای بند دوم ای نیزه بی رحمیو رو کن یتیم نوازیو شرو کن پیکر من رو زیر و رو کن گودال، دو تا یوسف داره و هزار تا گرگ گودال، پره از چکمه‌ی سنگین و بزرگ ای وای ای وای سرخه، جای تیری که نشسته به تنم سرخه، سر نیزه ای که رفت تو دهنم ای وای ای وای بند سوم فرود میاد روی تن ما شمشیرایی که میره بالا عمه ببند چشاتو حالا حالا ، تنمو نیزه می‌دوزه به عموم حالا، می‌شه خونی خنجر از خون گلوم ای وای ای وای کم کم، واسه تشییع جنازه می‌رسن کم کم ، مرکبا با نعل تازه می‌رسن ای وای ای وای 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
بند اول تو یادگار مجتبایی تو غریبی عین بابایی زخمی سنگ و نیزه هایی ای وای بی زره رفتی و با سنگ زدنت ای وای پره لخته خون شده پیراهنت ای وای ای وای ای وای دست و پا نزن جلو چشم ترم ای وای خجالت می‌کشم از برادرم ای وای ای وای بند دوم شلوغ شد اینجا مثه گودال تو این شلوغی بین جنجال آه... بمیرم که شدی پامال ای وای استخونت زیر دست و پا شکست ای وای دوباره غرور مجتبی شکست ای وای ای وای ای وای رو زمین افتادی مثل مادرم ای وای من چجوری تو رو خیمه ببرم ای وای ای وای بند سوم حالا به آرزوت رسیدی شیرین تر از عسل رو دیدی رعنا شدی و قد کشیدی ای وای تک و تنها می‌رسونمت حرم ای وای می خوابونمت کنار اکبرم ای وای ای وای ای وای حالا من موندم و داغ جگرم ای وای برسون سلام مو به مادرم ای وای ای وای 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
بند اول تو ساقه‌ی یاس جوونی رودست بابا غرق خونی دیگه کنارم نمی‌مونی ؟ مادر چه طوری رفتنتو باور کنم مادر لب خشکتو با گریه تر کنم ای وای ای وای مادر استخون تو گلوت دیده می شه مادر گهواره ات به زودی دزدیده می‌شه ای وای ای وای بند دوم گرفتنت چه جوری از شیر بابات شد از غصه‌ی تو پیر قبرتو می‌کنه با شمشیر مادر خونو از رو صورتت پاک می کنم مادر قلبمو کنار تو خاک می کنم ای وای ای وای لالا لالا لا لا ای گل نخورده آب لالا تو مزارت دیگه آسوده بخواب ای وای ای وای بند سوم آتیش زدن قلب حرم رو کشتن امید آخرم رو بیرون کشیدن پسرم رو ای وای سرتو دارن به غارت می‌برن ای وای مادرت رو به اسارت می‌برن ای وای ای وای ای وای روبه روی سرت از هوش می‌رم ای وای سرت از نیزه بیافته می‌میرم ای وای ای وای 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
وا کن یه بار دیگه چشاتو می‌خوام که بشنوم صداتو زمین نزن روی باباتو ای وای اینا از اسم علی کینه دارن ای وای از چشات یه بغض دیرینه دارن ای وای ای وای ای وای صورتت کبوده مثل مادرم ای وای چه طوری تو رو تا خیمه ببرم ای وای ای وای رحمی نکردن به جوونم دیگه چه طور زنده بمونم بعد تو ای عزیز جونم ای وای مگه داغ تو سبک میشه یه. روز ای وای نیزه توی بدنت مونده هنوز ای وای ای وای ای وای دشمنم خندید به گریه های من ای وای شده تابوت تنت عبای من ای وای ای وای از داغ رفتنت شدم پیر شدم بابا دیگه زمینگیر کشتن تو رو هزار تا شمشیر ای وای ریخته انگاری یه لشکر سرتو ای وای هر طرف پر شده از پیکر تو ای وای ای وای ای وای همه جا پر شده از خون تنت ای وای اربا اربا شده حتی جوشنت ای وای ای وای 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
وقتی که دست تو جدا شد فرق سرت تا ابرو وا شد عجب قیامتی به پا شد داداش بمیره برای تو برادرت داداش تا زمین خوردی همه ریختن سرت داداش... ای وای داداش خیلی بد شکسته فرق سر تو داداش چقدر کوچیک شده پیکر تو داداش... ای وای امان از این غم نفس گیر تنت پُره از زخم شمشیر سمتت اومد چهار هزار تیر ای وای بی هوا با هرچی می شد زدنت ای وای جای سالم نداری رو بدنت ای وای ای وای لخته های خون چشات و بسته آه ای وای اینهمه تیر رو تنت نشسته آه ای وای... اهل حرم شدن بیچاره ت واویلتا از قتل و غارت زینب داره می‌ره اسارت بی تو ، خون میشه حتی دلِ آب فُرات بی تو ، می شْکنه حُرمتِ این مخدرات بی تو... ای وای بی تو ، زن و بچه رو اسارت می‌بَرَن بی تو ، دشمنا همه به فکر معجرن بی تو... ای وای 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
این شب آخره برادر از این به بعد چشام می‌شه تر دو تا گره زدم به معجر می‌خوام ، تا خود سحر فقط نگات کنم می‌خوام ، تا خود سحر فقط صدات کنم ای وای ای وای باید ، واکنم گوشواره‌ی دخترتو باید ، بزنم شونه موهای سرتو ای وای ای وای بند دوم آغوش تو پناه من بود یه عمری تکیه‌گاه من بود شونه ات قرار آه من بود داداش ، فردا شب تنها ترینم تو جهان داداش ، منم و اشک چشای بی امان ای وای ای وای ای وای ، چجوری کنار بیام با ماتمت ای وای ، بعد تو چه کار کنم با حرمت ای وای ای وای بند سوم فدات بشه الهی زینب می‌ترسم از فردای امشب از نعلای تازه ‌ی مرکب ای وای، غرق بوسه می‌کنم حنجرتو ای وای ، نکنه زخمی بشه پیکر تو ای وای ای وای ای وای، می‌میرم خاکی بشه پیروهنت ای وای ، بی‌حیا اگه بشینه رو تنت ای وای ای وای 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
بند اول از تشنگی طاقت نداری از ضربه ی اون تیرِ کاری از دهنت خون شده جاری ای وای تیر حرمله روی سینه ات نشست ای وای بدجور استخون سینت رو شکست ای وای داداش ای وای تا زمین خوردی دل حرم گرفت ای وای همه زندگی مو دیگه غم گرفت ای وای داداش بند دوم امان از این غروب دلگیر این لحظه ی سخت و نفس گیر از این همه نیزه و شمشیر ای وای از هجوم لشکر و غربت تو ای وای پا گذاشتن به روی صورت تو ای وای... داداش ای وای صف کشیدن نیزه ها دُور تنت ای وای هر کدوم سهمی میخوان از بدنت! ای وای...داداش بند سوم فاتحه ی زینب و خوندن! بدجوری قلبم و سوزوندن نیزه رو تو تنت شکوندن ای کاش دست و پا نمی زدی جلو چِشَم ای کاش خنجر کهنه شو تیز می کرد یه کم! ای کاش... داداش ای کاش اعتنا می کرد یکی به خواهشم ای کاش سرت و نمی برید جلو چِشَم ای کاش... داداش بند چهارم رفته به غارت همه چیزم چطور برا تو اشک نریزم کم دست و پا بزن عزیزم ای وای روی قلب خواهرت اومد فرود ای وای خنجری که سرو از تنت ربود ای وای... داداش ای وای مهره های گردنت تک تک شکست ای وای موی خونی تو رو گرفت به دست ای وای... داداش بند پنجم گرفته واسه غربتت دل خاک زمین از خون شده گِل دلشوره کشت تو رو نه قاتل ای وای خولی و شمر و سنان کشتن تو رو ای وای بمیرم که نگران کشتن تو رو ای وای بمیرم برای دلواپسی هات ای وای واسه آوارگیِ مخدرات ای وای ...داداش 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
بند اول وقت غروب ِ آرزومه یه بغض سنگین تو گلومه گودالی از خون روبرومه ای وای برا تشییع جنازه اومدن! ای وای اسباشون با نعل تازه اومدن ای وای... داداش ای وای بدن بی سر و زخمیت توی راه ای وای یکی شد با خاک گرم قتلگاه ای وای... داداش بند دوم بلند شو ای سردار بی سر ببین که خیمه ها سراسر... سوخته شبیه دل خواهر سوختن همه ی ملائکه برای تو... سوختن لابلای خیمه بچه های تو سوختن... ای وای سوخته بس که داد زدم حسین،صدای من سوخته موی دخترت رقیه وای من سوخته... ای وای بند سوم دلِ شکستم مضطرت شد نیزه نصیب حنجرت شد اسیری سهم خواهرت شد رفتی  ولی با خودت نبردی خواهرو رفتی ندیدی پارگیِ این معجرو رفتی ای وای رفتی شدم آواره ی این دشت بلا رفتی شدی همدم و أنیس نیزه ها رفتی... ای وای بند چهارم امون از این تلخی تقدیر می برنم به زورِ زنجیر می مونی زیر نیزه و تیر ای وای پاشو خواهرت رو بیچاره نکن ای وای سرِ پیری منو آواره نکن ای وای ای وای ای وای غل و زنجیر وصله ی پای منه ای وای مگه مجلس شراب جای منه ای وای ای وای 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
بند اول دیگه امیدی نیست به دیدار ای بی‌کفن خدانگهدار می‌برنم ولی به اجبار ای وای ، یک تن بی پیروهن مونده رو خاک ای وای،قافله سالار من مونده رو خاک ای وای ای وای ای وای ،رسید آخرش به کوفه قافله ای وای ، ولی تو با نیزه من با سلسله ای وای ای وای بند دوم همراه ما با سر رسیدی حرفامو از نیزه شنیدی وضع عزاداری مو دیدی ؟ باید ،مجلس ختمتو آخر بگیرم باید ، مجلس عزا بشه هرجا می‌رم ای وای ای وای ای وای ، کوفیا بانی اشکای منن ای وای ، تو رو کشتن ولی گریه می کنن ای وای ای وای بند سوم امشب چشات از من چه دوره خونه‌ی خولی پر نوره جای سرت مگه تنوره ؟ حالا ، که نشد کفن کنم پیکرتو ای کاش ، بشورم با اشک چشمام سرتو ای وای ای وای ای وای، کوفیا انگار نمی‌شناسنمون ای وای ، قاری قرآن من قرآن بخون ای وای ای وای 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
بند اول یه عمره از داغت می‌سوزم داغت برام تازه ست هنوزم میگذره با غم شب و روزم هر روز،تیره و تاره برام با روضه هات هر روز،می‌سوزم به یاد خشکیه لبات ای وای ای وای هر روز ،روضه ها پیش چشام مرور میشه هر روز خاطرم زخمی دود و آتیشه وای ای وای بند دوم بنی اسد وقتی رسیدن پیکر بی سرت رو دیدن رو یه حصیر تنت رو چیدن سخت بود ،پیدا کردن تموم بدنت سخت بود ، اینکه بوریا شد آخر کفنت ای وای ای وای سخت بود ، اینکه از قفا جدا شده سرت سخت بود ، بوسه دادم به رگای حنجرت ای وای ای وای بند سوم یادم نمی‌ره شام و آزار امون از این مردم بی عار خیلی شلوغ شد سر بازار سخت بود، دست بسته رفتنِ با سلسله سخت بود، خنده های شوم شمر و حرمله ای وای سخت بود، همسفر شدن با اون حرومیا سخت بود، طعنه و زخم زبون شامیا ای وای 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
خیلی غافل شدم ازت خیلی خیلی وقتا شدی فراموشم از همون غفلتا می‌دونم که باری از اشتباهه رو دوشم من که لایق نبودم اما تو دنبال نوکرات کشوندی منو دعوتم کردی آبروم دادی روی فرش عزات نشوندی منو روسیاهم ولی هنوز دلم واسه تو می زنه توی سینه اسمتو وقتی می‌شنوم هربار اشک توی چشام می‌شینه اسم تو چشممو جلا داده کاش پاکم کنی به حرمت اشک آدم بهتری بشم ای کاش بعد گریه برات به برکت اشک گریه‌های تو روضه‌هامونو همشو مادرت خریداره اگه تو گریه ها صداش کنیم هیچکسو بی جواب نمی‌ذاره مادرت بانی عزای تو و عرش منبر شده برا روضت پیرهنت روضه خونه این شبها می‌شه جای فرشته‌ها روضه ت دست من نیست گریه هام آخه پیرهنت یادگار مادر بود عطر دستای مادرت رو داشت سالها دلخوشی خواهر بود نیزه‌ها تکه تکه از تن تو دلخوشی های خواهرو بردن ساربان و حرومیا اومدن یادگارای مادرو بردن شاه بودی امام بودی تو سرتو از تنت جدا کردن از امامت چیزی نفهمیدن شاهو بی پیرهن رها کردن پاگذاشتن رو حرمت سینه‌ات قتلگا مثل کوچه‌ها شده بود تن تو مثل چادر مادر خاکی و غرق رد پا شده بود مادرت گریه می‌کنه هرروز پیرهن تو هنوز پر خونه فکر نعلای تازه ‌ی اسبا عالم و آدمو می لرزونه روضه‌ی پیرهنت جگرسوزه آسمونو می‌سوزونه غصه‌ات اسم تو از دهن نمی‌افته تا ابد داغ می مونه غصه‌ات 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
دختری توی خونه تون داری؟ تاحالا شونه کردی موهاشو؟ تا حالا دیدی حال خوبی که داره وقتی می بینه باباشو دیدی آب خوردن قشنگش رو چادرم داره تو پر و بالش؟ چقدر دوست داره نوزادو؟ وقتی خسته اس چطوره احوالش ؟ ای به قربون اشکای چشمت گریه کردی اینا مگه روضه اس گونه‌ی نازک و لطیفش نه گوشواره اش رو دیدی اگه روضه اس عصر روز دهم می‌گن ترسید شیعه می‌میره با همین یک داغ بچه از تاریکی نمی‌ترسه ؟ تو خرابه نبود شمع و چراغ گم شدن از رو ناقه افتادن واسه لکنت گرفتنش بس نیست ؟ بچه‌ی کوچیکو کتک می‌زنن؟ غیر زجر اینجا دیگه هیچ‌کس نیست ؟ دختره با شیرین زبونی‌هاش گفتن از آرزو و آینده اش دندونای شکسته‌شو چی بگم دختره و قشنگی خنده اش آغوش بابا رو می‌خواست دیگه انتظارش حالا به سر رسیده به همین قدرشم کفایت کرد سر باباش از سفر رسیده دلبری کرد مثل اون وقتا سرشو رو سر بابا می‌ذاشت بوسه داد صورت کبودش رو خون خشکو که از لبش برداشت کر می‌شه گوش شام امشب از قصه ‌ی دختری که دق می‌کنه سر بابا و دامن دختر ؟ قلب دختر کوچیکه دق می کنه 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
مشکیِ شب را روی دوش عالم امکان ندیدی؟ غم را میان سینه‌ی بی طاقت انسان ندیدی؟ آیا تو هم یک‌ توده‌ی ابری گلویت را گرفته؟ در چشم‌هایت نم نم دلگیری از باران ندیدی؟ در کوچه‌های کوفه وقتی با خیالت راه رفتی تنهایی و غربت ندیدی ؟ گریه‌ی مهمان ندیدی؟ وقتی عطش از پله‌ی دارالعماره رفت بالا جان را بهای یک سلام از جانب جانان ندیدی؟ جای هزار و نهصد و پنجاه زخم بی امان را در خط به خط صفحه ‌های روشن قرآن ندیدی؟ بعد از غروب سرخ خورشید و هجوم تیره‌ی شب یک کودک ترسیده را در خیمه‌ها پنهان ندیدی؟ با رشته‌ی زنجیر چون دردانه‌ها را جمع کردند هر نیزه‌ای را سر گران و سرخ و سرگردان ندیدی؟ امشب محرم کوچه کوچه آمده تا تکیه‌ی شهر پیراهنی را بر هلال ماه آویزان ندیدی؟ 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
شد روز وعده ، صبر خدا سررسیده بود در چشم نوح کار به آخر رسیده بود آماده ی اطاعت پروردگار شد با مومنان خویش به کشتی سوار شد دنیا اگرچه غرق بلایی عظیم بود کشتی پر از نوازش دست نسیم بود گهواره وار بود تکانی اگر که بود آرام بود هم سفر نوح هرکه بود ناگاه قلب نوح پر از اضطراب شد آرامش اهالی کشتی خراب شد موج اهل نوح را به تلاطم کشانده بود چیزی به غرق کشتی ایمان نمانده بود گفت ای خدا که جز تو نداریم هیچ کس این اضطراب‌ها و تکان‌ها چه بود پس وحی آمد این تلاطم تو قصه اش جداست این سرزمین که غرق بلا بود کربلاست جبریل روضه خواند و زمین و زمان گریست همراه چشم نوح نبی آسمان گریست حرف از فرات و علقمه و قحط آب شد نَقل حسین ع و دفن عزیز رباب شد نوح نبی به کرببلا یک اشاره کرد با چشم دل عزیز خدا را نظاره کرد وقتی پناه عالمیان بی پناه شد با دست نیزه معتکف قتلگاه شد با آخرین نگاه دل از خواهرش برید خنجر حیا نکرد و سر از پیکرش برید با پای چکمه حرمت آیینه اش شکست در قتلگاه همهمه شد سینه اش شکست می‌دید چشم نوح ، تنی پاره پاره را انگشتر حسین و سپس گوشواره را پهلو گرفت کشتی و شد میهمان دشت با گریه بر حسین خدا از بلا گذشت 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
عطر گلاب بود و دمِ اسفند شکر و سلام بود و سپس لبخند در خانه اشتیاق لبالب بود میلاد سبز حضرت زینب بود نوزاد گریه کرد و به هر آغوش رفت و نشد به هیچ سبب خاموش آمد سپس حسین و در آن هنگام خوابید روی دست حسین آرام او تشنه‌ از سبوی حسینش بود دل بی قرار روی حسینش بود چندین بهار پشت بهار آمد در را زدند و خواستگار آمد شرط عروس بر همه روشن بود پیش حسین ِفاطمه بودن بود چندین خزان گذشت و خزان آمد همراه با دو نخل جوان آمد زینب چه گفت ؟ گفت که مولایم نذر شماست جان پسرهایم از من قبول کن دو فدایی را اما نخوان سرود جدایی را یک جمله است دینم و عرفانم من بی حسین زنده نمی مانم با اینکه برده غصه توانم را گریه نمی‌کنم دو جوانم را من مادرم دلم شده صدپاره صد داغ دیدم آه یک باره بر خاک ریخت خون پسرهایش از خیمه اش نرفت برون پایش از خیمه اش نکرد برون سر را تنها گذاشت دست ِبرادر را چندی گذشت و تیره جهانش شد وقت وداع زینب و جانش شد زینب به سر زنان به روی تل رفت شاه غریب تا سوی مقتل رفت زخمی به روی زخم‌ زمین می‌خورد از دلهره برای حرم می‌مرد هم می‌شنید ناله‌ی مادر را هم می‌شنید ضجه‌ی خواهر را بر روی خاک پیکرش افتادو از دست شمر هی سرش افتادو سر را به افتخار نشان دادو زینب هزار مرتبه جان دادو سنگ و عصا رسید به گودال و ده مرکب و حسین و لگد مال و زینب پناه اهل حرم بود و در خیمه ها که بود پر از دود و آتش به جان اهل حرم افتاد زینب به اضطرار رسید ای داد بر زخم هاش خوب نمک می‌خورد از هرکسی رسید کتک می‌خورد بعد از حسین دید جسارت را بعد از حسین دید اسارت را 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
عمو جانم همیشه تو مرا امداد می‌کردی یتیم مجتبی را تو همیشه شاد می‌کردی تمام خاطرات من در آغوشت رقم خورده پریشانم پریشانم که گیسویت به هم خورده نخواه این‌گونه تنها باشی و در خیمه‌ها باشم تو دست و پا زنی در مقتل و بی دست و پا باشم یقینا می‌شود آخر وبال جان دلداده سرو دستی که در راه تو از پیکر نیفتاده اگرچه دست خالی آمدم اما دو دستم هست اگر دست از تنم افتاد بعد از آن سرم هم هست قد کوتاه چیزی نیست وقتی پرجگر باشم هزاران زخم هم باشد برای تو سپر باشم به قدر قامت خود آمدم تا داد بستانم تمام تیرها را میخرم با قیمت جانم برایم جان سپردن بین آغوشت عمو خوب است مرا گر نیزه می‌دوزد به تو این مرگ محبوب است چه باک از زخم‌ها وقتی مرا از پا بیاندازد که نعل اسب هم ما را به هم نزدیک‌تر سازد 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
کجا داماد دیدی عازم میدان خون باشد به روی کاکل و دستش حنابندان خون باشد چراغ ریسه اش از برق شمشیر عدو باشد عسل در کام داماد و شهادت آرزو باشد چه دامادی ، چه دامادی هوای بزم دارد ؟نه به قربانگاه راهی شد لباس رزم دارد ؟ نه رجز می‌خواند و در خیمه ماتم می‌شود بر پا صدای مجتبی از حلق قاسم می‌شود پیدا علیلان جمل با کینه اینجا سر در آوردند به بغض مجتبی شمشیر را بالاتر آوردند به زحمت لحظه‌ای از گرگ‌ها خود را رها کرده عمو را با دهان غرق در خونش صدا کرده از این یوسف در این میدان نمانده پیرهن حتی ندارد قدر بوسه جای سالم در بدن حتی چه تفسیری !چو تابوت پدر شد پیکرش پر تیر چه تعبیری! پذیرای تنش شد نیزه و شمشیر شما ای کوفیان ! وحشتی ترین اقوام انسانید اگر جان در بدن دارد بر او مرکب نتازانید 🕊@kaftarchahiemamreza🕊
از تشنگی هرگز نبودی زار و بی تاب رفتی به میدان نه به قصد خواهش آب رفتی چراغ کوچکی باشی در این راه رفتی که دستی را بگیری از دل چاه رفتی که آزادی ببخشی محبسی را از جهل شاید بازگردانی کسی را حیدر شدی بر منبری از دست بابا با چشم‌هایت خطبه خواندی ، آه، اما غیر از سپیدی گلویت را ندیدند آن خطبه‌های روشنت را سر بریدند از هم جدا شد جمله‌ها پای گلویت خون دجله می‌شد در بلندای گلویت کینه دل تیر سه پر را سخت می کرد خوابیدنت کار پدر را سخت می‌کرد یک دست او گهواره جنبان سرت بود دست دکر گهواره بهر پیکرت بود در چشم‌هایش تیره می‌شد روز روشن نه جان ماندن داشت و نه روی رفتن شمشیر کارش قبر کندن شد ولی حیف مادر کنارت گفت با آه ، از علی حیف لطفی ندارد بی تو دیگر منزل من چشمان خود را باز کن نور دل من با تو سخن بسیار دارم تا بگویم قنداقه‌ی خونیت را باید بشویم خشک است مادر جان چرا دور دهانت از حنجرت بیرون چرا زد استخوانت برگرد و باری از غمم بردار مادر تلقین و تدفین من است انگار مادر زود است حالاها برایت سوگواری در خاک خوابیدی چرا ؟ گهواره داری 🕊@kaftarchahiemamreza🕊