eitaa logo
✳️حافظان امنیت ✳️
1.6هزار دنبال‌کننده
80.7هزار عکس
15.7هزار ویدیو
201 فایل
مطالب شهدا و اخبار روز #خادم_امام_رضا #خادم_شهدا #راوی_برتر_جنگ #بختیاری جامونده از غافله #ایثار و #شهادت #جانباز_شیمیایی #فارغ_تحصیل_دانشگاه_شهدا #جزیره_مجنون #فعال #فرهنگی #اجتماعی #سیاسی https://eitaa.com/kakamartyr3
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۴۲ 🔸از نوجوانی دلی داشت مثل دریا... |یه روز ديدم كمدِ لباس‌هاش رو بهم ريخت؛ و كت و شلوارِ نویی رو که تازه براش خريده بودم، برداشت و راهیِ مدرسه شد. گفتم: ‏لباس‌هات رو كجا مى‏ برى؟ گفت: من غير از اينها لباس دارم كه ازشون استفاده كنم. اما همكلاسىِ يتيمى دارم كه هيـچ لباسِ قابلِ استفاده‌اى نداره؛ اينا رو برای ایشون مى‌‏برم... 👤خاطره‌ای از زندگی نوجوانی شهید محمدرضا ارفعی 📚منبع: نویدشاهد “ بنیاد شهید و امور ایثارگران” به‌نقل از مادرشهید 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ___________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
7.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 |به‌هم تربتِ کربلا دادیم؛ هم سرِ سفره‌ی عقد، هم بعد از شهادتش... روایتی کوتاه از زندگی شهید علی یزدانی 🔸۳فروردین؛ سالروز شهادت علی یزدانی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
۱۴۳ 🔸عروسی در بهشت... |علی‌اکبر در دوران حیاتش گاهی شوخی می‌کرد و می‌گفت: من می‌خوام با یه دختر تهرانی ازدواج کنم. تا اینکه رفت و شهید شد... چند ماه بعد از شهادت خوابش رو دیدم. خواب دیدم مراسم ازدواجش داره برگزار میشه. بهش گفتم: علی‌اکبر! با دختر تهرانی ازدواج کردی؟ گفت: نه! پرسیدم: توی بهشت ازدواج کردی؟ لبخندی زد و گفت: بله! و اینجا بود که فهمیدیم علی‌اکبر توی بهشت داماد شده... 👤 خاطره‌ای از زندگی شهید علی‌اکبر حسن‌بیگی 📚 منبع: پایگاه اینترنتی لشکر ۱۰ سیدالشهدا علیه‌السلام؛ به نقل از همسرِ برادرِ شهید 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
۱۴۴ 🔸متاهل‌ها این خاطره رو بخوانند... |ناصر برایِ درسِ برادرِ کوچیکِ خودش که الان پزشک شده؛ خیلی وقت گذاشت. اما مراقب بود تا در حقِ من و دخترش هم کوتاهی نکنه. یه روز بهم زنگ زد و گفت: خانوم! من اجازه دارم امشب برم خونه مادرم و به درسِ داداشم برسم؟ با تعجب گفتم: بـرو! چرا از من اجازه می‌گیری؟! گفت: آخه الان وقتِ تو و دخترم هانیه‌س... تا این حد اهلِ مراقبت در رفتار بود... 👤خاطره‌ای از زندگی شهید ناصر عبدالی 📚منبع: مستند “ نیمه پنهان ماه ” ؛ به نقل از همسر شهید 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم ●واژه‌یاب:
🔸بُرش‌هایی از زندگی سردار شهید اسحاق عزیزی 🌼 |وقتی اومد خونه، تمام لباسهاش خونی بود. ازش پرسیدم: چی شده؟ گفت: " امروز تعدادی از جنازه‌های برادران رو از وسط خیابان کنار کشیدم. نمی‌دونم چرا شهید نشدم. شاید سعادت نداشتم. چرا پنج هزار نفر بدست رژیم شاه کشته شدند و ما هنوز زنده‌ایم؟ دیگه نباید توی خونه نشست. حالا که زنده‌ایم، باید مبارزه کنیم! " 🌼 |گمنامی رو دوست داشت. دلش می‌خواست گمنام کار کند و در گمنامی بمیره. حتی من که همسرشم بعد از شهادتش شنیدم توی جبهه فرمانده بوده... 🌼 |شهید عزیزی می‌گفت: "خواب دیدم با جمعی از بچه‌های رزمنده داریم میریم خط مقدم. امام خمینی هم پیشاپیش ما حرکت می‌کردند. من به حضرت امام گفتم: امام امت؛ مراقب باشید این منطقه عراقی‌ها روی خط دید دارند... ایشون هم فرمودند: نه فرزندم! اینها همه کورند! چشم ندارن [که شما رو ببینند].... شهید می‌گفت: بعد در میدان نبرد واقعا به ما ثابت شد که دشمن کوره و حضرت امام پیشاپیش ماست؛ که اگه حضرت امام نبود، پیروزی در عملیات امام مهدی عج به دست نمی‌یومد. فرمانده‌ی کل ما حضرت امام هستند..." 🌼 |در عملیات امام مهدی عج شهید عزیزی با هوشمندی از طریق حفر چندین کانال، رزمندگان را از زیر خانه‌های سوسنگرد که دشمن در آن حضور داشت، عبور داده؛ و به نقاط مشخصی نزدیک دشمن رساند، و این عملیات با پیروزی همراه شد... 📚منبع:ماهنامه فکه؛ شماره ۱۰۸، گفتگو با همسر شهید 🔸۸فروردین؛ سالروز شهادت اسحاق عزیزی گرامی‌باد ●واژه‌یاب:
🔅 ۵۳ 🌺 نوجوان شهید عبدالمجید رحیمی: |همه خیال می‌کنند جنگ سرِ من یک کلاهِ گشاد گذاشته؛ اما این من هستم که سرِ زندگی گول مالیدم! 🔰دانلود کنید:دریافت چراغ‌راه(۵۳) با کیفیت اصلی ___________________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: ●واژه‌یاب:
🔸گره‌خوردن زندگی شهید رفیعی با حضرت‌ عباس(ع) 🌼 |قبل از ابوالفضل، خدا هفت پسر بهم داد که همگی توی کودکی از دنیا رفتند. وقتی دوباره باردار شدم، شبی بین خواب و بیداری، نوایی شنیدم که گفت: اسم این پسرت رو ابوالفضل بذار، زنده میمونه... بعد از به دنیا اومدنِ بچه، همسرم گفت: اسم این پسر رو به یاد آخرین فرزندِ از دست رفته‌مون که اسمش جواد بود، بذاریم جواد... این کار رو کردیم و خیلی زود بچه به شدت بیمار شد! به یاد ندایی که شنیده بودم افتادم. موضوع رو با یکی از اقوام که اهل علم بود در میان گذاشتم. ایشون تأکید کرد که: نام فرزند بیمارتون رو تغییر بدین... با تغییر نامش به ابالفضل بیماری‌اش هم خوب شد! 🌼 |ابوالفضل ارادت خاصی به حضرت عباس(ع) داشت. تا نام حضرت میومد اشکش جاری میشد. آرزوش این بود کنار نهر علقمه شهید بشه. به رزمنده‌ها هم می‌گفت: دعا کنین کنار نهر علقمه خادمی‌تون رو کنم... گذشت و توی عملیات خیبر می‌گفت: من توی این عملیات شهید میشم... همینجور هم شد. عملیات پشتِ پل العزیز جریان داشت و آب دجله‌ و فرآت از پل العزیز عبور می‌کرد. ابوالفضل رفت پایین پل، و با آب دجله و فرات وضو گرفت. با همون وضو هم به شهادت رسید... 📚منبع: ایثارنامه؛ جلد ۲۸ [کتاب شهید رفیعی] 🔸۱۱فروردین؛ سالروز ولادت شهید ابوالفضل رفیعی گرامی‌باد ●واژه‌یاب:
۱۴۵ 🔸تو هم اینجوری هوایِ رفیقات رو داری؟ |توی حوزه‌ای که درس می‌خوندیم، طلبه‌ی جوانی بود که از نظر مالی اوضاعِ‌خوبی نداشت، و ‌به‌ سختی زندگی‌اش رو می‌گذروند. وقتی این طلبـه می‌خواست ازدواج کنه، ابوالفضل به نام خودش و چند طلبه‌ی دیگه از صندوق قرض‌الحسنه‌ وام گرفت و داد به اون طلبه‌ی نیازمند، تا برای ازدواجش به مشکل برنخوره. حتی بدون اینکه کسی متوجه بشه، تمـام اقساط وام رو هم خودش به تنهایی پرداخت کرد. 👤خاطره‌ای از زندگی سردار شهید ابوالفضل رفیعی 📚منبع: مجموعه ایثارنامه۲۸ “شهیدرفیعی” صفحه ۱۵ 🔰دانلود کنید:دریافت قاب‌نوشته[طرح مربع] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح ویژه] با کیفیت اصلیدریافت قاب‌نوشته[طرح مستطیل] با کیفیت اصلی ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم ●واژه‌یاب:
🔸بُرش‌هایی از زندگی شهید فخرالدین مهدی‌برزی 🌼 |اهل نمازشب بود و نماز جماعت. همیشه هم توی سنگر قرآن می‌خوند. وقت نماز موهاش رو شونه کرده، و عطر میزد... قبل از عملیات کربلای ۸ از دور دیدمش، و خیره شدم به موهاش که صاف بود و مرتب. همونجا ازم قول گرفت که اگه شهید شد، موهاشو شونه کنم. توی عملیات بیت‌المقدس ۲ شهید شد و دو روز بعد جنازه‌اش رو آوردند، شونه برداشتم و طبق قرارمون، موهاشو شانه کردم... 🌼 |یه روز از فخرالدین پرسیدم: برادرت کجا شهید شده؟ از سؤالم ناراحت شد؛ چون [اونقدر مخلص بود که] حتی دلش نمی‌خواست کسی متوجه بشه که جزو خانواده‌ی شهداست... قبل از عملیات‌‌ هم به یکی از دوستاش گفت: اگه همه‌ی کارهای ما، حتی غذاخوردن‌مون هم برای خدا باشه، اونوقت به راه راست هدایت شده‌ایم... 🌼 |توی دوستام کمتر کسی مثل فخرالدین پیدا میشد. یادمه دقایقی قبل از شهادتش، رفتیم کنار چشمه‌ای که نزدیک چادرمون بود. آستینم رو بالا زدم و سرشو با آب چشمه شستم. وقتی داشتم موهاشو با چفیه خشک می‌کردم، صورتش عین فرشته‌ها زیبا به نظر میومد. حس کردم رفتنیه. مثل همیشه لبخند قشنگی روی لب‌هاش بود. آروم شروع کرد به زمزمه کردن: روزها فکر من اینست و همه شب سخنم که چرا غافل از احوال دل خویشتنم؟!!!... 📖 کلیک کنید: قرائت یک صفحه قرآن تقدیم به شهید ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم ●واژه‌یاب:
🔸خوابی که خیلی زود تعبیر شد... |فخرالدین پیکِ من بود و داشتیم آماده میشدیم برای رفتن به عملیات بیت‌المقدس۲... درجه‌ی هوا زمانِ عملیات ۲۰ درجه زیر صفر بود. شبی که مسلح شدیم، خواب شهید علی‌اکبر کردآبادی رو دیدم. بهم گفت: به فخرالدین بگو فردا شب میاد پیشِ ما... از خواب که بیدار شدم، چیزی به فخرالدین نگفتم؛ ولی می‌دونستم که شهید میشه... فخرالدین شب زودتر از همه آماده شد و انگار از هیجان روی پای خودش بند نبود... عملیات شروع شد و فخرالدین پشت سر من قرار داشت. ناگهان تیربار عراقی‌ها شروع به شلیک کرد و درگیری شدت گرفت. تیری به پای من خورد و بیحال افتادم. فخرالدین پرسید: چه کار کنیم؟ گفتم: برید جلو... یه دفعه صدای تیر اومد و فخرالدین با صورت افتاد روی زمین و شهید شد... و اینگونه خوابی که دیده بودم خیلی زود تعبیر شد... 👤 خاطره‌ای از شهید فخرالدین مهدی برزی 📚 منبع: خبرگزاری بین‌المللی قرآن ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم ●واژه‌یاب:
696.4K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 |شهیدزاهدی: این حرف درستیه که برخی مسئولین می‌خوان انقلاب رو به شکست بکشونن... 🔸۱۳فروردین؛ سالگرد شهادت محمدرضا زاهدی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم ●واژه‌یاب:
8.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 |شهید زاهدی عجیب از دیده شدن فرار می‌کرد کلیپی زیبا پیرامون شهید زاهدی 📖 کلیک کنید: قرائت یک صفحه قرآن تقدیم به شهید ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم ●واژه‌یاب: