eitaa logo
کشکول مذهبی محراب
349 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
621 ویدیو
23 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
♡﷽♡ •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• خوبیِ روزهای گرم و طولانیِ تابستان به این بود که دیرتر به غروب میرسیدیم و این یعنی هنوز یکساعتی وقت بود تا به عمارت برسم البته اگه این ترافیکِ مزخرف و تموم نشدنی اجازه میداد امروز انگار خورشید هم برای اینکه زودتر غروب کنه و جای خودشو به ماه بده عجله داشت بدترین قسمت ماجرا ، خاموش شدن گوشیم بود ! نمیدونستم از کِی خاموش شده چون از لحظهء خروج از عمارت حواسم نبود تا چِک کنم و ببینم چقدر شارژ داره حالا نه میتونستم با احسان تماس بگیرم و بابت دیر رسیدنم قبل از اینکه نگران بشه ، توضیحی قابلِ قبول بدم و نه پروانه رو باخبر کنم و بپرسم بهش اطلاع داده یا نه ! حالِ خراب مامان باعث شد حسابی از زندگیِ خودم غافل بمونم آقا یدالله رانندهء آشنا و بداخلاقِ ماشینِ شخصی بود که به اجبار دربست گرفته بودم رادیوشو روشن کرده بود و با بلند شدنِ صدای اذان صدای اونم به غُرزدن بلند شد ... انگار تازه یادش اومده بود مسیری که داره میره اونقدر طولانی هست که تا یک ساعت بعد از اذان هم به خونهء خودش نمیرسه ! دلم حسابی به شور افتاده بود اولین بار بود بی اطلاعِ احسان اومده بودم بیرون و نمیدونستم حالا با خودش چه فکری می کنه حالم اصلاً خوب نبود امروز اولین روزی بود که معذور بودم و نتونسته بودم روزه بگیرم .... احسان خبر نداشت که اگه میدونست حسابی دعوام میکرد چرا با این حال از خونه زدم بیرون ! با یادآودیِ دلسوزیهایی که می کرد و اینکه در همه حال ، هوای خودم و سلامتیم رو داشت کمی آروم گرفتم حتماً بابتِ اتفاقاتی که ناخواسته افتاده و باعثِ این بی خبری شده بود با من مُدارا میکرد احسان مردِ مغرور ، سخت گیر ، حساس و بی اندازه مهربونی بود که حتی اخمش هم برام با ارزش و دوست داشتنی بود چه برسه به محبت های خاصِّ خودش ! خودم از برنامهء امروزم راضی بودم اگر چه با توجه با کارهایی که از صبح همراه با پروانه انجام دادم و شوکِ حاصل از دیدنِ حالِ مامان حالا دیگه کمر درد امانم رو بریده بود ولی همین که از حالِ مامان با خبر شدم می ارزید به این حالِ خراب - رسیدیم خانوم شریف دو اسکناسِ ده هزار تومانی که از ابتدای مسیر با او طِی کرده بودم به سمتش گرفتم و بعد از تشکری کوتاه طبقِ عادت با لبخندی روی لب پیاده شدم و دستی هم براش تکون دادم ! - ممنون .... نماز روزتون هم قبول باشه - به سلامت اعصاب نداشت انگار !‌ بد اخلاق ... خوبه میدونه مسلمونی ، قبل از نماز و روزه به اخلاقِ نیکو داشتنه ولی با بنده های خدا اینجوری اخم و تَخم میکنه 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✴️ یکشنبه 👈 19 بهمن 1399 👈24 جمادی الثانی 1442👈 7 فوریه 2021 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی . ✈️ روز نیروی هوایی . 🌙🌟 احکام دینی و اسلامی . 📛 دیدار ها خوب نیست و ثمر ندارد . 👼 زایمان خوب نیست . ✈️ مسافرت : مسافرت خوب نیست و خوف حادثه دارد در صورت ضرورت همراه صدقه باشد . 🔭 احکام نجوم . 🌗 امروز برای امور زیر خوب است . ✳️ امور بازرگانی و تجارت . ✳️شروع به کارها و فعالیت و اغاز شغل. ✳️شرکت زدن و امور مشارکتی . ✳️ ختنه نوزاد . ✳️ جابجایی و نقل و انتقال . ✳️ و آغاز تعلیم و تعلم نیک است. 📛 ولی فروش جواهرات . 📛 فروش حیوان . 📛 و قرض و وام خوب نیست . 🔲 این مطالب تنها یک سوم اختیارات سررسید تقویم همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید. 💑مباشرت و مجامعت.مباشرت امشب (شب دوشنبه)،فرزند به قسمت و تقدیرش راضی باشد . ⚫️ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، اصلاح امور می شود . 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #زالو انداختن در این روز، از ماه قمری ، باعث دفع صفرا می شود . 😴😴تعبیر خواب خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 25 سوره مبارکه " فرقان" است . و یوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملائکه تنزیلا .... و چنین استفاده میشود که خواب بیننده را امری ناخوش و خصومت و گفت و گویی ناشایسته ببیند صدقه بدهد تا رفع بلا شود . ان شاءالله و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید...... 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌. ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸به امیدپرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸 📚 منابع مطالب کتاب تقویم همسران نوشته حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهما السلام قم پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن 09032516300 025 37 747 297 09123532816 📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛 📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید مطلب بدون لینک شرعا حرام و ممنوع میباشد 📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛📛 @taghvimehmsaran 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: یکشنبه - ۱۹ بهمن ۱۳۹۹ میلادی: Sunday - 07 February 2021 قمری: الأحد، 24 جماد ثاني 1442 🌹 امروز متعلق است به: 🔸مولی الموحدین امیر المومنین حضرت علی بن ابیطالب علیهما السّلام 🔸(عصمة الله الكبري حضرت فاطمة زهرا سلام الله عليها) 💠 اذکار روز: - یا ذَالْجَلالِ وَالْاِكْرام (100 مرتبه) - ایاک نعبد و ایاک نستعین (1000 مرتبه) - یا فتاح (489 مرتبه) برای فتح و نصرت ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️5 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ▪️6 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام ▪️8 روز تا شهادت امام هادی علیه السلام ▪️15 روز تا ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر علیهما اسلام ▪️18 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
🕋 اوقات شرعی به افق یزد 🗓 یکشنبه ۱۹ بهمن ماه ۱۳۹۹ 🕌 اذان صبح : ساعت َ۵:۲۰ 🌅طلوع آفتاب: ساعت َ۶:۴۲ 🕌 اذان ظهر: ساعت َ۱۲:۰۷ 🌄 غروب افتاب: ساعت َ۱۷:۳۲ 🕌 اذان مغرب: ساعت َ۱۷:۵۰ 🌃 نیمه شب شرعی: ساعت َ۲۳:۲۶ 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺 رسول اکرم صلى الله عليه و آله: 🌷 إنَّ أولَى الناسِ بِاللّهِ و برسولِهِ مَن بَدَأ بِالسلامِ . نزديكترين مردم به خدا و رسول او كسى است كه آغازگر سلام باشد . 📚 بحارالانوار، ج73، ص12، ح50 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
💠 شعار «سلام»💠 💦 یکی از شعارهای ما که مورد تهدید و خطر قرار گرفته است «سلام» است. اسلام دین صفا و صلح و خیر است، دین اخوت و برادری است. به همدیگر که می‌رسیم سلام می‌کنیم، یعنی من برادر تو هستم و تو برادر من هستی و من برای تو سلامتی و تندرستی را آرزو و دعا می‌کنم. ✅ در اسلام افشای سلام یعنی بلند سلام کردن سنت است، که پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم ) فرمود: 🌺 در معراج مقامات خیلی عالی را دیدم، سؤال کردم برای کیست؟ گفتند برای کسانی که اطعام طعام می‌کنند، دیگران را سیر می‌کنند، و دیگر اینکه بلند سلام می‌کنند، و سوم اینکه در شبها در حالی که دیگران در خوابند بپا می‌خیزند و نماز می‌خوانند. ✅ در سیره رسول خدا شنیده‌اید که هیچ کس در همه عمر نتوانست بر پیغمبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) سبقت به سلام بگیرد. هرکسی که پیدا می‌شد، قبل از اینکه او سلام کند پیغمبر به او سلام می‌کرد. 📚 شهید مطهری، پانزده گفتار، ص 160-162 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کشکول مذهبی محراب
♡﷽♡ #قــاب_خــاتـــم #قسمت_160 •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• خوبیِ روزهای گرم و طولانیِ تابستان به این بو
♡﷽♡ •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• باغ ، تاریک به نظر میومد و بر خلافِ چراغهای کوچه و بالای درِ عمارت که روشن و پُر نور بود ، احساس کردم خونه تاریکه کلید نداشتم زنگ زدم و در بعد از چند ثانیه بی پرسشی باز شد ! هنوز با تاریکیِ رُعب آورِ باغ که باعث میشد سایهء عمارت به شکلِ هولناکی روی دیوارها خودنمایی کنه کنار نیومده بودم آروم و پاورچین در حالی که دائم سَرَم به دو سمت حرکت میکرد تا از نبودنِ ارواح و اَجِنه مطمئن بشم به سمتِ ساختمانِ عمارت رفتم ای بابا ! چرا امشب این جا تاریکه ... ظُلَمات بود درِ ورودی رو باز کردم و بلافاصله بعد از قدم گذاشتن به پذیرایی کلیدِ برق را زدم و نور مهمانِ عمارت شد آخیش ! راحت شدم ... راستی راستی داشتم قبضِ روح میشدم خدا پدر و مادرِ اونی که برق و لامپو اختراع کرد با هم بیامرزه سکوت ِ عجیبی حکمفرما بود نکنه .... نکنه برای جهان تاج اتفاقی افتاده باشه ؟! اگر چه خیلی وقت بود از شدّتِ دلخوری و نارضایتی پیشِ خودم بی پسوندِ خانم و فقط به اسمِ کوچیک صداش میزدم ولی خدا خودش شاهد بود ، سَرِ سوزنی دلم راضی به ناراحتی و یا آسیب دیدنش نبود با عجله پله ها رو دو تا یکی کردم و نفس نفس زنان خودمو به اتاقش رسوندم بدون در زدن و با شتاب وارد شدم ولی دیدنِ تاریکیِ اتاق و پُر از خالی بودنش ، تازه به من فهموند اصلاً خونه نیست ! نکنه حالش بد شده و احسان اونو برده بیمارستان ؟ قبل از اتاقِ خودمون به سمتِ گوشی تلفنِ خونه رفتم تا اول با احسان تماس بگیرم کلید های تلفن رو به سرعت فشار دادم و در انتظار شنیدنِ صدای بوقِ آزاد سکوت کردم یک مرتبه با بلند شدنِ صدا از داخلِ اتاقِ خودمون شوکه شدم خدای من ! احسان خونه بود ؟ پس چرا صداش در نمیومد ؟ گوشی رو گذاشتم سرجاش و به سمت اتاق دویدم شرایطِ مساعدی نداشتم نه روحم آرامش داشت و نه جسمم استرس در وجودم بیداد می کرد و گرچه روزه نبودم ولی کمر درد و گرسنگی حالا که یکساعتی هم از زمانِ افطار گذشته بود حسابی انژیمو تحلیل برده بود و فقط دلم میخواست همین جا روی زمین ولو بشم و از درد بزنم زیرِ گریه دستگیره کشیده و در باز شد باز شدنِ در همانا و خارج شدنِ دودِ غلیظی که تنفس رو برام سخت می کرد وحسابی غافلگیرم کرده بود همانا ! در تاریک روشنِ اتاق سایهء مردی خودنمایی میکرد که ایستاده پشتِ پنجرهء بستهء اتاق در گرمای کلافه کنندهء خونه ای که حتی کولرش روشن نشده بود ، سیگار دود میکرد و من با حیرت برای اولین بار به درخششِ فتیلهء سیگاری نگاه می کردم که کم کم به آخر می رسید و در ذهنم این سوال تکرار میشد که " این دودِ غلیظ و خفه کننده نتیجهء چند نخ سیگار دود کردنه ؟ " - بالاخره آهوی گریز پا از راه رسید ! 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
♡﷽♡ •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• احسان به سرعت به سالن رفتم و بعد از به صدا در اومدنِ آیفون بی هیچ حرفی درو باز کردم ایجا دیگه جای حرف و سخن نبود حرفها رو امشب .... داخلِ اون اتاق ... روی اون تخت .... با برخوردی که لیاقتشو داشت ، بهش میزدم به اتاق برگشتم و درو بستم دوباره پنجره و من و یک نخِ سیگار ! آروم آروم به سمتِ ساختمون اومد معلوم بود ترسیده نمیدونم چرا اینقدر خبیث شده بودم که حتی از این ترسِ نشسته در حرکاتش راضی بودم و تلاشی برای از بین بردنش نکردم سکوتِ من و صدای قدمهای دیبا که نزدیک میشد و سیگاری که دود میکرد و دود میکرد و دور میکرد صدای درِ اتاق مامان که از باز شدنش متعحب شدم و سیگاری که داشت به انتها میرسید اینبار صدای زنگ گوشیِ همراهم که بعد از دوبار لرزیدن قطع شد و فتیلهء سیگاری که سرخِ سرخ بود و در دلِ تاریکی میدرخشید دستگیرهء در کشیده شد نگاهم هنوز به باغِ تاریک و دلهره آور بود حضورشو در چهارچوبِ درِ اتاق احساس میکردم ولی کوچکترین تمایلی برای تغییرِ مسیرِ نگاهم به سمتش نداشتم هر لحظه با سوختنِ سیگارِ بینِ انگشتانم ، زبانه های خشم و غضب هم در وجودم شعله میکشید و ذره ذره اختیارِ عقلم رو به دست میگرفت - بالاخره آهوی گریز پا از راه رسید ! برگشتم پرتو های نور از داخلِ سالن به اتاق میتابید و من دختری رو در مقابلم میدیدم که ترس از برخوردم ، باعث شده بود سکوت کنه ، گرچه لبهاش باز و بسته میشدند ولی دریغ از کلمه ای یا اعترافی و یا حتی اعتراضی ! یک قدم .... دو قدم .... سه قدم - گفته بودم احترام یا اعتبار یا آبرومو هدف قرار بدی ، بجای نوازش ، یه کاری میکنم که تا عمر داری نشونهء انتقامِ احسان روی بدنت بمونه ؟ 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✴️ دوشنبه 👈 20 بهمن 1399 👈 25 جمادی الثانی 1442👈 8 فوریه 2021 🌙⭐️ امور دینی و اسلامی . 📛 تقارن نحسین ، صدقه صبحگاهی مطلوب است . 👶 برای زایمان مناسب و نوزادش مبارک و روزی دار خواهد شد . ان شاءالله 🤒 بیمار امروز شفا یابد. ان شاءالله ✈️ مسافرت خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد . 👩‍❤️‍👩حکم مباشرت امشب . مباشرت امشب (شب سه شنبه )مباشرت خوب و فرزند دهانی خوشبو و مهربان و دل رحم خواهد شد.ان شاء الله 🔭 احکام نجوم . 🌓 امروز انجام امور زیر نیک است : ✳️ عمل جراحی . ✳️ برداشت محصولات کشاورزی. ✳️ از شیر گرفتن کودک . ✳️ تشکیل شرکت و مشارکت. ✳️ امور زراعی و کشاورزی . ✳️ شروع به معالجه و درمان . ✳️ شکار صید و دام گذاری. ✳️ و کندن چاه نیک است 📛 برای ازدواج خوب نیست . 💇‍♂ طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، خوب است . 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، موجب صفای خاطر می شود . 🔵 دوشنبه برای ، روز مناسبی است و برکات خوبی از جمله قاری و حافظ قران گردد . 👕 دوشنبه برای بریدن و دوختن روز بسیار مناسبی است و آن لباس موجب برکت میشود . ✴️️ وقت در روز دوشنبه: از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و بعداز ساعت ۱۰ تا ساعت ۱۲ ظهر و از ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) ❇️️ ذکر روز دوشنبه : یا قاضی الحاجات ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۱۲۹ مرتبه لطیف که موجب یافتن مال کثیر میگردد . 💠 ️روز دوشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 😴تعبیر خواب شب سه شنبه اگر کسی خواب ببیند تعبیرش از آیه ی 26 سوره مبارکه " شعراء " است . قال ربکم و رب آبائکم الاولین ..... و از مفهوم ان استفاده می شود که فرد بسیار خوب و عاقلی در مقام نصیحت و موعظه آن شخص در آید تا خواب بیننده به جواب سوال بر خصم خود غالب گردد و شاد شود . ان شاء الله و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. 🌸زندگیتون مهدوی🌸 📚 منبع مطالب ما تقویم همسران نوشته ی حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهماالسلام قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن 025 377 47 297 0912 353 2816 0903 251 6300 📛📛📛📛📛📛 📩 این مطلب را برای دوستانتان حتمابا لینک ارسال کنید مطلب بدون لینک کانال ممنوع و حرام است 📛📛📛📛📛📛 @taghvimehmsaran 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: دوشنبه - ۲۰ بهمن ۱۳۹۹ میلادی: Monday - 08 February 2021 قمری: الإثنين، 25 جماد ثاني 1442 🌹 امروز متعلق است به: 🔸سبط النبي حضرت امام حسن مجتبی علیه السّلام 🔸سیدالشهدا و سفينة النجاة حضرت امام حسین علیهما السّلام 💠 اذکار روز: - یا قاضِیَ الْحاجات (100 مرتبه) - سبحان الله و الحمدلله (1000 مرتبه) - یا لطیف (129 مرتبه) برای کثرت مال ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️4 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ▪️5 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام ▪️7 روز تا شهادت امام هادی علیه السلام ▪️14 روز تا ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر علیهما اسلام ▪️17 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کشکول مذهبی محراب
#خاطرات_امیرمومنان_علیه_السلام ✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام بصورت داستانی از زبان
✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام بصورت داستانی از زبان ایشان 🌹 سوم: «محبوب ترین فرد نزد رسول خدا » 🔻رسول خدا یک نوبت در روز و یک نوبت در شب را به صحبت کردن با من اختصاص داده بودند، من خدمت ایشان می رسیدم و درباره موضوعات مختلف با هم گفتگو می کردیم. همه یاران رسول خدا می دانستند که ایشان برای هیچکس چنین برنامه ای نداشتند، جز برای من! بیشتر در منزل من و گاهی در منزل ایشان که در این صورت خانه را برای گفتگو خلوت می کردند، اما هنگامی که به منزل ما می آمدند همسرم فاطمه و پسرانم را بیرون نمی فرستادند. 🔻هرگاه از ایشان پرسشی داشتم پاسخ می دادند و هنگامی که سؤالاتم تمام می شد، ایشان سخن را آغاز می کردند. بعد از نزول هر آیه ایشان حتما آیه را برای من املا می کردند تا من با خط خود آن را بنویسم. علاوه بر این آن حضرت تأویل، تفسیر، ناسخ و منسوخ، محکم، متشابه، خاص و عام آن را به من تعلیم می دادند و دعا می کردند که خدا توان فهم و حفظ آن را به من عطا فرماید. 🔻چنین بود که پیامبر خدا همه آنچه خدا به ایشان از حلال و حرام، امر و نهی، علوم گذشته و آینده و هر آنچه به پیامبران پیشین نازل شده بود، به من تعلیم دادند و من چنان آن ها را فرا گرفتم که حتی یک کلمه از آن ها را فراموش نکردم. 📘 کتاب علی از زبان علی علیه السلام ↩️ادامه دارد... ...... علی از زبان علی ...... 🌹 @baalitamahdimeybod 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کشکول مذهبی محراب
♡﷽♡ #قــاب_خــاتـــم #قسمت_162 •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• احسان به سرعت به سالن رفتم و بعد از به صدا
♡﷽♡ •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• این من نبودم !!! به خدا قسم که این گرگِ سنگر گرفته در لباسِ میش من نبودم نفهمیدم !!! حرفهای مامان در سَرم چرخ می خورد وقتی رو به روی دیبا ایستادم حضورِ شیطان را درست جایی روی شانهء چپم احساس میکردم وقتی ... وقتی در نهایتِ دَد صفتی فتیلهء گداختهء سیگار را پشتِ دستش گذاشتم و با پشتِ دستی که در دهانِ گلِ نازم کوبیده شد صدای زجه اش را در گلو خفه کردم ! به خدا این خودِ شیطان بود که در کالبدم فرو رفته و منو وادار کرد بر خلافِ تمومِ عقایدی که تا قبل از امشب داشتم دیبای بی گناه و مظلومم رو با اون دستِ سوخته از آتشِ خشمم روی تخت پرت کنم دستِ من نبود لباسی که با همین دستها در تنش پاره شد ! حالِ من در کنترلِ خودم نبود وقتی جسمِ ظریفش زیرِ هیکلِ مردانهء من دست و پا میزد و خُرد میشد دستِ من و عقل و وجدانم نبود حرفهای رکیکی که از دهانم خارج شد و بعد ها یاد آوریش حتی خودمو شرمنده می کرد نفهمیدم چقدر گذشت چند دقیقه گذشت و دیبا در سکوتِ عمارت فریاد زد و التماس کرد چند دقیقه گذشت و زیرِ مشتهای گره کردهء من که تن و بدنشو هدف قرار داده بود ، فریاد کشید و التماس کرد چند دقیقه گذشت و جسمش ... غرورش ... احترام و آبروش .... حقانیت و پاکیش .... صداقت و عشقش ! زیر دست و پای من لِه شد و به یغما رفت هنوز از شوکِ دیدنِ شرایطِ حادی که داشت خارج نشده بودم که صدای زنگِ تلفن بلند شد و بعد از چند بوق رفت روی پیامگیر همونجا ، جایی بود که دنیا روی سرم خراب شد و به غلط کردن افتادم بابتِ جفایی که درحقّ گلبرگِ پاکم روا داشته بودم " دیبا مادر ! رسیدی خونه ؟ دلم هزار راه رفت وقتی دیدم گوشی خاموشه ... گفتم بزن به شارژ خاموش میشه ولی گوش نداری دیبا جان ! نیستی ؟ آقا یدالله که الان رسید و گفت تو رو جلو عمارت پیاده کرده ای بابا ! چرا پس جواب نمیدی ؟ " 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
♡﷽♡ •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• تیک تاکِ ساعت بلندترین صدای پیچیده در عمارت بود خدایا چرا امشب را به صبح پیوند نمیدی تا باور کنم پایانِ شبِ سیه سپید است ؟ خدا .... خدا .... خدا .... صدای زنگِ ساعت دیواری ناقوسِ مرگه وقتی دیدنِ جسمِ بی جان و بی هوشِ دیبا خنجر به قلبم میزنه ساعت چهار صبحه ! اگه صبحه چرا هوا اینقدر تاریکه ؟ اگه هنوز شبه پس چرا با اطمینان میگیم چهار صبح ؟ نگاهم روی جسمِ نحیفی خیره بود که امشب تا پای مرگ رفت و برگشت بعد از فاجعه ای که به بار آوردم و بی جواب موندنِ تماس ، مادرش به گوشیِ من زنگ زد در مقابلِ نگاهِ سرد و یخیِ دیبا که کم کم داشت بی نور و خاموش میشد جوابشو دادم " مادرجون ، دیبا رو به راه نبود تازه دراز کشیده دلم نیومد بیدارش کنم ولی اگه ... " و چه بزرگوار بود این مادرِ نجیب و صبور که منو وادار نکرد خودمو در برابرش رسوا کنم و بی اعتراض وقتی خیالش از بابتِ سالم بودن دیبا راحت شد خداحافظی و قطع کرد حالا دیبای من بیهوش و مدهوش روی تخت افتاده بینِ همون گلهای زیبایی که روی تخت آتش به پا کرده با همون دستِ سوخته ای که من به روش اتش فرو نشاندم با همون دلِ سوخته ای که به آتش خشم من سوخت و خاکستر شد نمیبخشه !!! میدونم که دیگه منو نمیبخشه دیبا منو می پرستید عاشقونه دلبرونه صادقانه آخ که چه بی لیاقتی احسان ! آخ که با من چه کردی مامان ! ببین چجوری با چند تا جملهء بی سر و ته تُخمِ سوء ظن رو توی دلم کاشتی تا این بلا سرِ همسر نازنینم بیاد ! صورتش ورم داره یواش یواش جای کبودی ها خودشونو نشون میدن خواب که نه ! ولی در همون عالمِ بی خبری که اسیرش بود گاهی ناله ای میکرد از سوزشِ دستش یا از دردی که میدونستم الان در کمرش پیچیده لباسهاشو عوض کردم همون موقع که دستشو ضد عفونی میکردم سعی داشت با دست دیگه خودشو نجات بده از سوزشی که میدونستم تا مغزِ استخونش نفوذ کرده همون لحظه و ما بینِ تقلا کردنها و التماسها و اشک ریختن ها ، کم کم بی حال شد و از هوش رفت 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✴️ سه شنبه 👈 21 بهمن 1399 👈 26 جمادی الثانی 1442👈 9 فوریه 2021 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی . ❇️امروز روز مبارک و مختاری است برای امور زیر: ✅ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن . ✅ جابه جایی و نقل و انتقال . ✅ امور زراعی و کشاورزی . ✅ تجارت و داد و ستد . ✅ و دیدارها نیک است . 📛 ازدواج خوب نیست . 👶 زایمان خوب و نوزادش عمر طولانی خواهد داشت . ان شاءالله 🤕 بیمار امروز نیز زود خوب شود . 🚘 مسافرت : مسافرت خوب نیست و درصورت ضرورت همراه صدقه باشد. 🔭 احکام نجوم . 🌓 امروز برای امور زیر نیک است . ✳️ جراحی . ✳️ آغاز معالجه و درمان . ✳️ برداشت محصولات کشاورزی . ✳️ تشکیل شرکت و مشارکت کردن. ✳️ شکار صید و دام گذاری . ✳️ کندن چاه و راه اب و قنات. ✳️ و از شیر گرفتن کودک نیک است . 📛 ازدواج خوب نیست . 💑 حکم مباشرت امشب (شب چهارشنبه ) ، مباشرت و زفاف عروس کراهت داردبا جستجوی کلمه" تقویم همسران" در تلگرام و ایتا به کانال ما بپیوندید 🔲 این اختیارات یک سوم مطالب سررسید تقویم همسران است مطالب بیشتر را در کتاب تقویم همسران مطالعه بفرمایید. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت طبق روایات،(سروصورت)دراین روز از ماه قمری ، باعث رهایی از بلا است . 💉💉حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، باعث خلاصی از مرض می شود . ✂️ ناخن گرفتن سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید برهلاکت خود بترسد . 👕👚 دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید. ( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد) ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا عشای آخر( وقت خوابیدن) 😴😴 تعبیر خواب تعبیر خوابی که شب چهار شنبه دیده شود طبق ایه ی 27 سوره مبارکه " نحل " است . قال سننظر اصدقت ام کنت من الکاذبین ... و از معنای آن استفاده می شود که جاسوسی خبری به این شخص برساند و او در صدد تفحص در مورد این خبر شود و خبر صحیح باشد.و شما مطلب خود رادراین مضامین قیاس کنید . ❇️️ ذکر روز سه شنبه : یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد . 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸 📚 منابع ما👇 تقویم همسران تالیف:حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهما السلام قم:پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن : 025 377 47 297 0912 353 2816 0903 252 6300 📛📛📛📛📛📛📛📛📛 📩 این مطلب را برای دوستانتان حتما با لینک ارسال کنید.بدون لینک بهیچ وجه جایز نیست و حرام است 📛📛📛📛📛📛📛📛📛 @taghvimehmsaran 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: سه شنبه - ۲۱ بهمن ۱۳۹۹ میلادی: Tuesday - 09 February 2021 قمری: الثلاثاء، 26 جماد ثاني 1442 🌹 امروز متعلق است به: 🔸زین العابدین و سيد الساجدين حضرت علي بن الحسين عليهما السّلام 🔸باقر علم النبی حضرت محمد بن علی عليه السّلام 🔸رئيس مكتب شيعه حضرت جعفر بن محمد الصادق عليهما السّلام 💠 اذکار روز: - یا اَرْحَمَ الرّاحِمین (100 مرتبه) - یا الله یا رحمان (1000 مرتبه) - یا قابض (903 مرتبه) برای رسیدن به حاجت ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹امروز مناسبتی نداریم 📆 روزشمار: ▪️3 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام ▪️4 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام ▪️6 روز تا شهادت امام هادی علیهح السلام ▪️13 روز تا ولادت امام جواد و حضرت علی اصغر علیهما اسلام ▪️16 روز تا ولادت امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
🕋 اوقات شرعی به افق یزد 🗓 سه شنبه ۲۱ بهمن ماه ۱۳۹۹ 🕌 اذان صبح : ساعت َ۵:۱۹ 🌅طلوع آفتاب: ساعت َ۶:۴۰ 🕌 اذان ظهر: ساعت َ۱۲:۰۷ 🌄 غروب افتاب: ساعت َ۱۷:۳۴ 🕌 اذان مغرب: ساعت َ۱۷:۵۲ 🌃 نیمه شب شرعی: ساعت َ۲۳:۲۶ 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کشکول مذهبی محراب
#خاطرات_امیرمومنان_علیه_السلام ✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام بصورت داستانی از زبان
Montazer: ✍ بازنویسی تاریخ زندگی امیرمومنان علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان 📃 قسمت چهارم: «علی شفیع علی» 🔻امروز مطلبی را می گویم که تاکنون برای هیچ کس نقل نکرده ام: یک بار از رسول خدا خواهش کردم برای من دعا کنند... برخاستند و به نماز ایستادند. هنگامی که دست خود را برای دعا به درگاه الهی بلند کردند، شنیدم که چنین دعا کردند: «بار پروردگارا، به حق بنده ات علی مغفرت خود را شامل علی کن!» 🔻عرض کردم چرا اینگونه دعا کردید؟ فرمودند: «آیا نزد خدا کسی گرامی تر از تو وجود دارد که برای اجابت دعا ، او را شفیع قرار دهم»؟ ✳️ نزدیک، مثل دو انگشت دست حتی در بهشت: 🔻روزی که همراه رسول خدا بودم مردی آمد و بی مقدمه از رسول خدا پرسید: «از میان خلق خدا محبوب ترین فرد نزد شما کیست ؟ رسول خدا مرا به وی نشان دادند و فرمودند: این و همسرش و دو پسرش. آن ها از من و من از آن هایم. آنها همراهان من در بهشت خواهند بود». آنگاه رسول خدا نزدیکی ما را به هم نشان دادند و اینکه در بهشت جدایی ناپذیریم، دو انگشت خود را به هم چسباندند و فرمودند: «این چنین که دو انگشت من در کنار هم قرار دارند!» ✳️ بستر پیامبر خدا قربانگاه علی: 🔻[هنگامی که پیامبر برای حفظ جان خویش به شعب ابیطالب پناه برده بودند پدرم برای حفظ جان ایشان شب ها محل خواب ایشان را تغییر می دادند و به من می گفت در بستر ایشان بخوابم. یک شب به پدرم گفتم:] « پدر جان، با این کار بالاخره مرا به کشتن خواهی داد! » پدرم در پاسخ این اشعار را بر لب جاری کرد: 🔻به عنوان آزمونی بزرگ، تو را به قربانگاه فرستاده ام..... تا فدایی کسی باشی که نجیب و نجیب زاده است و تو قربانی کسی می شوی که گذشته روشن و شرافت و کرامت و بخشندگی دارد. 🔻 و من در پاسخ پدرم این اشعار را خواندم: آیا مرا فرمان می دهی که در یاری احمد بردبار و صبور باشم؟...... به خدا سوگند که سخن من به سبب ترس و نگرانی من از مردن نبود. من با آن سخن می خواستم بدانی که آگاهانه در بستر می خوابم...... 🔻سپس اشعار دیگری سرودم: جانم را فدای بهترین کسی می کنم که بر زمین مکه گام نهاده است.... او بهترین کسی است که کعبه و حجر الاسود را طواف کرده است. در بستر پیامبر به جای او آرمیده ام تا رسول خدا با امنیت در شعب بیارامد. ↩️ ادامه دارد.... 📗 کتاب علی از زبان علی 🌹 @baalitamahdimeybod 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کشکول مذهبی محراب
♡﷽♡ #قــاب_خــاتـــم #قسمت_164 •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• تیک تاکِ ساعت بلندترین صدای پیچیده در عمارت
♡﷽♡ •┈┈••✾•☕️🍭☕️•✾••┈┈• " سلام پروانه امروز نیازی نیست بیای عمارت خانوم رفتن منزل خواهرشون من و دیبا هم میریم ماه عسل برای فردا خودت با خانوم هماهنگ کن " گوشی را بعد از اطمینان از ارسالِ پیام خاموش کردم با گوشیِ دیبا هم پیامکی برای مادرش فرستادم و از زبونِ خودش با ذوق و شوق خبر دادم از امروز تا آخرِ ماه مبارک میریم ماه عسل ! ترکیه ..... بهترین جا و بهترین بهانه برای اینکه کسی داخلِ ویلایِ چَمخاله دنبالمون نگرده ! چمدونهایی که دمِ صبح و بعد از قطعی شدنِ تصمیمم بسته بودم ، آروم و آهسته منتقل کردم داخل ماشین و بعد از خارج کردنش از داخل پارکینگ ، جلو درِ عمارت پارک کردم حالا نوبتِ دیبا بود حالِ خوشی نداشت رنگ و روی پریده چشم و دهان و گونه های کبود و ورم کرده لبی که از یک طرف پاره شده بود بدنی پُر از کبودی که با هر بار حرکت آه ار نهادش بلند می کرد و بزرگترین شاهکارم ! دستی که از ناحیهء پشت سوخته بود درست اندازهء گردیِ فتیلهء سیگار زخمی که مطمئن بودم برای همیشه از انتقامِ کورکورانه و ابلهانهء من روی تنش باقی خواهد موند و من تا عمر دارم باید با هر بار دیدنش بسوزم و بشکنم و ویران بشم ! بهترین لباسهایی که در خلوتِ دو نفرهء خودمون به تن میکرد لوازمِ آرایشی که خودم دوست داشتم چند دست لباس و مانتوشلوار و کیف و گوشی همراه..... آمادهء سفر بودم و آخرین کار همین بود میدونستم بدنش خیلی درد میکنه حالش از دیروز بدتر بود ولی چاره ای جز رفتن نداشتم موندنم مساوی بود با یک عمر تحقیر و نوهین و افترا بستن به پاش اونم از طرفِ مادرم که به جرات میتونستم بگم لااقل نود درصدِ فاجعهء دیشب ریشه در آتشی بود که اون به هیمهء نگرانی های من انداخت دستهامو زیر گردن و بدنش قرار دادم یا علی گویان از تخت کنده شد و بلند شدن صدای " آخ " بلندی که از گلوش خارج شد ، قلبمو در سینه فشرد - هیششششش آروم باش برگ‌ِ گلم آروم باش دیبای من .... عشق پاکم ! درهای ماشین رو که باز گذاشته بودم بعد از گذاشتنِ دیبا روی صندلیِ عقب بستم برای چِک کردن خونه و قفل کردن در اتاقمون برگشتم داخل و بعد از اطمینان بابت خونه ، سوار ماشین شدم و حرکت کردم هنوز بی حال و بی رمق بود نزدیکی های صبح به زور چند قاشق شربتِ نبات به خوردش داده بودم میدونستم با این ضعفِ شدید نیاز به سِرُم و آمپولِ تقویتی داره ولی جرات نمیکردم ببرمش بیمارستان هم آبروی خودم .... هم عزّت و احترام اون درگیر بود ویلای چمخاله تنها جایی بود که میتونستیم چند روزی بی دغدغه و راحت اونجا بمونیم تا حالش بهتر بشه به همه گفته بودم رفتیم ترکیه مهم نبود چقدر کنایه های مامان سنگین میشد الان فقط دیبا و بهبودِ حالِ جسم و روحش اهمیت داشت و بس بد کردم .... با دیبا و زندگیش بد کردم..... من اونو انتخاب کرده بودم و حالا به انتخاب خودم شک کرده بودم با بی رحمی آزارش دادم دلشو شکستم و حالا پشیمونم ولی حیف که غفلت ، اجازه نمیده به موقع خبردار بشیم و فکری برای زندگیمون بکنیم تا اینجوری دستخوشِ طوفان نشه ..... 🌍 eitaa.com/kashkoolmazhabimehrab