eitaa logo
خاکریز خاطرات شهیدان
8هزار دنبال‌کننده
904 عکس
427 ویدیو
15 فایل
✅️ان‌شاءالله هر روز خاطراتی از شهدا [بصورت عکس‌نوشته‌های گرافیکی و...] تقدیمتون میشه 💢هرگونه استفاده #غیرتجاری از عکس‌نوشته‌ها به نیت ترویج فرهنگ شهدا،موجب خشنودی و رضایت ماست ♻️با تبلیغ کانال؛در ثواب نشر فرهنگ شهدا شریک شوید ا🆔️پشتیبان: @gomnam65i
مشاهده در ایتا
دانلود
4.17M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 دانشجوی دندانپزشکی که مبارزه را بر کلاس درس و زندگی در آلمان ترجیح داد روایتی کوتاه از شهید حبیب‌الله افتخاریان 🔸۱۹ اسفند؛ سالروز شهادت سردار حبیب‌الله افتخاریان گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸 پاسخ‌های جالب امام خمینی، به سوالات شهید افتخاریان |حبیب‌الله بارها افتخار رسیدن خدمت امام در بیتِ شریف ایشون رو پیدا کرده بود. حتی شخصاً مسیول آوردن خانواده‌ی امام خمینی از ترکیه به ایران شد. توی یکی از این دیدارهای خصوصی، وقتی با امام و سید احمدآقا تنها بودند، دو سوال حیاتی از امام پرسید. دو سوال مهمی که سرنوشتش را رقم زده، و مسیر آینده‌ رو برایش روشن ساخت. سوال اولی که از امام پرسید، این بود که: آیا دانشجویان خارج از کشور باید درس خودشون رو ادامه بدهند، یا به ایران برگردند؟ امام فرمود: فرزندم! در ایران زلزله شده، آیا شما می‌توانید بی‌تفاوت بمانید، یا به کمک آسیب دیدگان می‌شتابید و آنها را از زیر آوار خارج می‌کنید؟ شهید سوال دوم خودش رو از این شکلی مطرح کرد: می‌خواهید پاسدار شما باشم؟ امام به چشمان حبیب‌الله نگاه کردند و فرمودند: پاسدار اسلام باش... شهید افتخاریان بعد از این مکالمه‌ی خصوصی با امام، با تمام وجود به فرمان ایشان لبیک گفته و تا آخر عمر پاسدار حریم مردم باقی ماند و در این راه به شهادت رسید. 📚 منبع: خبرگزاری دفاع‌مقدس؛ وابسته به بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش‌های دفاع مقدس ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🌼 |وقتی سرِ سفره می‌نشستیم؛ اگه غذا کم میومد، حاضر بود خودش نخوره و به برادر و خواهر و پدرش بده... 🌼 |خیلی اهل مراعات بود توی احترام به پدر و مادر. بعضی اوقات ما برادر و خواهرها لج می‌کردیم و پول توجیبی می‌خواستیم. علی‌اصغر سهم پول توجیبی خودش رو به ما می‌داد و می‌گفت: «الآن مامان و بابا ندارند! چقدر شما سخت می‌گیرید!» 🌼 |وقتی می‌خواست بره واسه عملیات. روی دیوار اتاقِ امور مالی سروآباد کردستان؛ با خط خودش نوشت: اینجانب علی‌اصغر مهردادی، اعزامی از بهشهر؛ پایان مأموریت و تاریخ شهادت!... انگار بهش الهام شده بود کِی شهید میشه... حتی به دوستاش گفته بود: من تیر به پیشونی‌ام می‌خوره... و همینطور هم شد... 👤خاطراتی از زندگی شهید علی‌اصغر مهردادی 📚منبع: کنگره شهدای استان مازندران ▫️۱۳خرداد؛ سالروز شهادت علی‌اصغر مهردادی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
16.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 روایتی عاشقانه از زندگی پاسداری که ۲۴ ساعت بعد از عقدش ترور شد... ▫️۲۴شهریور؛ سالروز شهادت محمدرضا رؤیایی گرامی‌باد ‌‌‌‌____________________ 🇮🇷 ما شهدا را مستند روایت می‌کنیم: @khakriz1_ir ●واژه‌یاب:
🔸بُرش‌هایی از زندگی پاسدار شهید محمدرضا رؤیایی 🌼 |زمانی که ضدانقلاب توی عروسی‌ها پاسدار سر می‌بُرید؛ جوری به قلب مردم نفوذ کرده بود، که خیلی‌ها دوستش داشتند و با احترام باهاش برخورد می‌کردند؛ حتی به زندانی‌ها احترام میذاشت. محمدرضا معتقد بود تمام کارها توی غرب کشور با برخورد قهری پیش نمیره. 🌼 |با اين­كه حقوق كمی می‌گرفت، نصفش رو به نيازمندان می‌داد... 🌼 |بهش می‌گفتم: تو كه موتور داری؛ سر راه ديگران رو هم سوار كن. می‌گفت: اين موتور متعلق به بيت­‌الماله؛ من بايد حافظ بيت­‌المال باشم... محمدرضا می‌دونست "هدف؛ وسیله رو توجیه نمی‌کنه؛ برا همین مراقب بود کارهای خیرش مخلوط به حرام نشه. 🌼 |بیشتر کسانی که محمدرضا رو می‌شناختند، مشکلاتشون رو باهاش در میان میذاشتند. بهش می‌گفتیم: محمدرضا! تو هم زندگی داری؛ کمی به خودت توجه کن! لبخندی می‌زد و می‌گفت: اینم از الطاف خداست که اینا مشکلاتشون رو نزد من مطرح می‌کنند، تا بتونم در حد بضاعتم مأمور رسیدگی بهشون باشم. 🌼 |اکثر اوقات توی کردستان بود. گاهی یه ماه در میون می‌دیدمش. می‌گفتم: محمدرضا! دیگه این‌همه جبهه رفتن بسه. می‌گفت: ما برا بدست آوردن این انقلاب زحمت کشیدیم و باید از مملکت و ناموس‌مون دفاع کنیم. 🌼 |دموکراتها ضربات سنگینی از محمدرضا خورده بودند که برا سرش جایزه تعیین کردند. آخر سر هم ۲۴ شهریور ۶۴ فقط یه شب بعد از عقد شهید، با کمک عوامل نفوذی محلی، محمدرضا رو توی یه کوچه‌ فرعی در شهر بانه ترور کردند. @khakriz1_ir ●واژه‌یاب: