eitaa logo
𝒌𝒉𝒐𝒅𝒅𝒂𝒎_𝒂𝒍𝒎𝒂𝒉𝒅𝒚313
94 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.6هزار ویدیو
50 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
عراق پاتک شدیدی زد تا جزایر مجنون رو پس بگیره🏝 شهید بابایی توی اون عملیات شیمیایی شد سرش پر شده بود از تاولهای ریز و درشت سرش می خارید و با خاراندن زیاد ، تاولها ترکیده بود بنده خدا خیلی اذیت شده بود بهش گفتم برو بیمارستان 🏨دوا و درمان کن می گفت اگه برم بستری ام می کنن و از کارم جا می مونم ... ... چند روز بعد بیرون جزیره یه برکه آب پر از نیزار دیدیم عباس لحظه ای ایستاد و به جریان آب دقت کرد بعد با حالت خاصی بهم گفت: حسن! می دونی این آب ، کدوم آبه؟ با تعجب گفتم: یعنی چی؟ خب این آب هم مث بقیه آبها ، فرقش چیه؟ گفت: اگه دقت کنی می بینی این آب ، انشعابی از آب فراته🌊 آبی که امام حسین و حضرت عباس ع تو کربلا دستشون رو باهاش شستشو دادن عباس معتقد بود اگه سرش رو با اون آب بشوید ، تاول های سرش خوب میشه اتفاقا سرش رو شست و شفا گرفت چند روز بعد تمام تاول ها خوب شد و اثری ازشون نموند... .. منبع:سایت askquran.ir 🆔 @khoddam_almahdy313
زندگینامه عباس بابایی در سال 1329 در شهرستان قزوین متولد شد و پس از گذراندن مدارج اولیه تحصیل در این شهر در فروردین ماه سال 1348 به نیروی ارتش پیوست و در اواخر سال 1351 با درجه ستوان دومی از دانشکده افسری خلبانی نیروی هوایی فارغ‌التحصیل گردید. وی با دختردایی‌اش «ملیحه حکمت» 4 شهریور ۱۳۵۴ ازدواج کرد و صاحب دختری به نام «سلما» و دو پسر به نام‌های «محمد» و «حسین» شد. سرلشگر عباس بابائی به هنگام شهادت 37 سال داشت و از خود سه فرزند به یادگار گذاشته است[1]. تحصیلات شهید بابائی، دوران تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان دهخدا سپری کرد و دوران متوسطه را نیز در دبیرستان نظام با موفقیت به پایان می‌رساند. پس از اخذ دیپلم، با شرکت در کنکور سراسری در رشته پزشکی پذیرفته می‌شود ولی به دلیل این که به خلبانی علاقه وافری داشت، از آن انصراف داده و در سال 1348 وارد دانشکده خلبانی نیروی هوایی می شود. همانند دیگر خلبانان نیروی ‌هوایی پس از گذراندن دوره مقدماتی پرواز، جهت تکمیل خلبانی و گذراندن دوره پیشرفته، به کشور آمریکا اعزام می‌شود. یکی از ..... 🆔 @khoddam_almahdy313
یکی از هم­دوره­‌ای‌­های شهید بابایی بیان می­­‌کند: «در دوران تحصیل آموزش خلبانی در آمریکا، روزی در بولتن خبری پایگاه آموزشی «ریس» که هر هفته منتشر می­شد، مطلبی نوشته شده بود که توجه همه ما را به خود جلب کرد. مطلب این بود: دانشجو بابایی ساعت ۲ بعد از نیمه شب می­‌دود تا شیطان را از خود دور کند. من و بابایی هم‌اتاق بودیم. ماجرای خبر بولتن را از او پرسیدم». او گفت: «چند شب پیش بی‌­خوابی به سرم زده بود. رفتم میدان چمن پایگاه و شروع کردم به دویدن. از قضا کلنل «باکستر» فرمانده پایگاه با همسرش از میهمانی شبانه برمی‌­گشتند آن‌ها از دیدن من شگفت‌زده شدند. کلنل ماشین را نگه داشت و مرا صدا زد، نزد او رفتم»، او گفت: «در این وقت شب برای چه می­‌دوی؟» گفتم: «خوابم نمی‌آمد خواستم کمی ورزش کنم تا خسته شوم. گویا توضیح و جواب من برای کلنل قانع‌کننده نبود. او اصرار کرد تا واقعیت را برایش بگویم»، به او گفتم: «مسائلی در اطراف من می‌گذرد که گاهی موجب می‌شود شیطان با وسوسه­‌هایش مرا به طرف خودش و گناه بکشاند و در دین ما توصیه شده که در چنین مواقعی بدویم و یا دوش آب سرد بگیریم».... 🆔 @khoddam_almahdy313
فعالیت‌ها در پیروزی انقلاب اسلامی شهیدبابایی در سال ۱۳۴۹، برای گذراندن دوره خلبانی به آمریکا رفت و پس از بازگشت با ورود هواپیماهای پیشرفته اف- ـ14 به نیروی هوایی، وی که جزء خلبان‌های تیزهوش و ماهر در پرواز با هواپیمای شکاری اف ـ ۵ بود، به همراه تعداد دیگری از همکاران برای پرواز با هواپیمای اف- ۱۴ انتخاب و به پایگاه هوایی اصفهان منتقل شد. وی در مدت دانشجویی علیرغم گسترش فساد در بین نیروهای مسلح طاغوت جزء متعهدترین و تیزهوش‌ترین افسران ایرانی بود. با اوج‌گیری مبارزات علیه رژیم ستمشاهی، شهیدبابایی به عنوان یکی از پرسنل انقلابی نیروی هوایی، در جمع دیگر افراد متعهد ارتش به میدان مبارزه وارد شد. همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی و شکل­گیری انجمن‌­های اسلامی در ارتش، ویژگی­‌های فردی و شخصیتی و جهد مذهبی و پایبندی او به مسائل اعتقادی و مواضع دفاعی او در مقابل انحرافات سبب گردید که به سرپرستی انجمن اسلامی پایگاه هشتم شکاری اصفهان انتخاب شود. سال 1358برای شهید بابائی سال پرکاری بود. نابسامانی­‌های بسیار... 🆔 @khoddam_almahdy313
سال 1358برای شهید بابائی سال پرکاری بود. نابسامانی­‌های بسیار، القائات انحرافی و دسیسه­‌های گروهک‌­های منافقین که با طرح انحلال ارتش قصد از هم­‌پاشی نیروهای مسلح را داشتند کار را سخت کرده بود، اما او با بینش و درک عمیق خود و نیروهای مؤمن و انقلابی برای حفظ دستاوردهای انقلاب اسلامی از هیچ تلاشی فروگذار نکرد[3]. فعالیت‌ها در دفاع مقدس سرلشگر بابائی پس از پیروزی انقلاب اسلامی رشادت‌های فراوانی در خدمت به انقلاب از خود نشان داد و به علت مهارت و ورزیدگی که در عملیات‌های متعدد داشت به کسب درجه سرهنگی نائل شد و در اردیبهشت ماه 1366به پیشنهاد رئیس شورایعالی دفاع و تائید امام‌خمینی به درجه سرتیپی رسید. شهیدبابائی در طول خدمت صادقانه خود سمت‌های مختلفی را به‌ عهده داشت از جمله در مرداد ماه سال 1360 به فرماندهی پایگاه هشتم شکاری اصفهان منصوب شد و پس از آن در آذرماه سال 1362 سمت معاونت عملیاتی فرماندهی نیروی هوائی ارتش جمهوری اسلامی به وی محول گردید. عباس بابائی از جمله افسران متعهد نیروی هوائی ارتش جمهوری اسلامی ایران بود که همواره وفاداری خود را به جمهوری اسلامی با انجام پروازهای متعدد در جبهه‌های جنگ به اثبات رسانید. وی .... 🆔 @khoddam_almahdy313
وی در طول مدت فعالیت شجاعانه خود بیش از سه هزار ساعت پرواز با انواع هواپیماهای شکاری داشت و تنها طی یک سال و نیم گذشته بیش از 60 ماموریت جنگی را با موفقیت کامل به انجام رسانید. در طول جنگ تحمیلی سرلشگر بابائی در عملیات مختلف نظامی شرکت داشت و در شرایط دشوار عملیات همواره پشتیبانی رزمندگان اسلام بود. شهید بابائی در قرارگاه‌های عملیات ی شخصا حضور می‌یافت و همپای رزمندگان اسلام به بررسی طرح‌ها و نقشه‌های عملیات هوایی می‌پرداخت. شهید بابائی به کمک همکارانش در مدت ایام حج سال 1366 طرحی را برای عبور سالم کشتی­‌های تجاری در خلیج فارس به اجرا درآورد، ماحصل‌اش عبور امن چهل فروند کشتی غول‌پیکر تجارتی از تنگه خورموسی بود. وی برای پیشرفت سریع عملیات به نظارت بر کارها اکتفا نمی‌کرد و علیرغم ممانعت‌هایی که برای جلوگیری از پرواز وی به دلیل سمتی که داشت به وجود می‌آوردند خود شخصا در پروازهای عملیاتی شرکت می‌کرد و با مهارت و شجاعتی خاص به مقابله با دشمنان اسلام می‌پرداخت. او با اینکه معاون عملیات نیروی هوایی بود هیچگاه خود را از صحنه نبرد جدا نمی‌کرد و همیشه در میدان‌­های جنگ حضور داشت و می­‌گفت: «اگر پرواز نکنم، احساس ضعف خواهم کرد زیرا هستی خود را در میدان جنگ می­‌بینم» 🆔 @khoddam_almahdy313
شهادت در هشتم اردیبهشت ماه ۱۳۶۶ به علت  لیاقت و رشادت‌­هایی که در دفاع از آرمان­های نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و سرکوب و دفع تجاوزات دشمنان انقلاب اسلامی، به درجه سرتیپی مفتخر گردید، اما آن قدر خاکی بود که کمتر کسی او را با این درجه دیده بود. در همان سال نامش برای سفر حج نوشته شد. همه چیز برای زیارت خانه خدا مهیا بود اما ناگهان در آخرین لحظات و در فرودگاه، از رفتن به حج صرف نظر کرد. وقتی با اصرار اطرافیان مواجه شد گفت: «مکه من این مرز و بوم است. مکه من آب­های گرم خلیج فارس و کشتی­هایی هستند که باید سالم از آن عبور کنند، تا امنیت برقرار نباشد، من مشکل می­‌توانم خودم را راضی کنم». خانواده را فرستاد اما خودش نرفت. در تماس تلفنی که همسرش از مکه با او داشت گفت: «ان‌شاء الله خودم را تا عید قربان به شما می‌رسانم». در پانزدهم مردادماه 1366 روز عید قربان با یک هواپیمای دو کابینه"اف -۵" در تبریز به اتفاق سرهنگ خلبان علی‌محمد نادری(خلبان کابین جلو) عهده­دار انجام آخرین مأموریت پروازی خود شد. پس از بمباران مواضع دشمن و انجام ماموریت خود را برای رسیدن به عید قربان آماده کرد. باید به سرعت برای میهمانی و عید قربانی کردن نفس بر می‌گشت. هواپیما غرش‌کنان همچون صاعقه.. 🆔 @khoddam_almahdy313
هواپیما غرش‌کنان همچون صاعقه هوا را می‌شکافت و پیش می‌رفت. ناگهان صدای اصابت گلوله فضا را متحول کرد. «لبیک اللهم لبیک»، حاجی  خود را به مسلخ عشق رساند. عباس سال‌ها بود که نفس خود را قربانی کرده، حال نوبت به جان دادن است و رسیدن به محبوب. صدا در کابین طنین‌انداز است عباس جان، حاجی، اما صدایی نمی‌آید. هواپیما مورد اصابت گلوله‌های تیربار ضد هوایی قرار گرفته و گلوله حنجره شهید بابائی را پاره کرده است و وی در روز عید قربان، در سن ۳۷ سالگی ذبیح‌الله شد. مراسم خاکسپاری خبرنگار روزنامه جمهوری اسلامی در رابطه با خاکسپاری و حضور گسترده مردم قزوین در مراسم وداع با پیکر شهید بابایی گزارش می‌کند: پیکر پاک و مطهر تیمسار سرلشگر بابائی معاون نیروی هوایی که در مصاف با دشمنان اسلام  به درجه رفیع شهادت نائل آمده بود با شکوه خاصی ساعت چهار بعد از ظهر دیروز با حضور نماینده حضرت امام و امام‌جمعه قزوین حجت‌الاسلام باریک‌بین، وزیر سپاه، فرمانده نیروی هوائی ارتش و پرسنل متعهد نیروی هوائی و نیروهای نظامی و انتظامی و خانواده‌های معظم شهدا و ده‌ها هزار تن از مردم این شهر با شعارهای کوبنده پس از عبور از خیابان‌های قزوین تا امامزاده حسین(ع) تشییع شد و سپس تیمسار ستاری فرمانده نیروی هوایی طی سخنانی درباره مقام سرلشکر بابائی و خدمات او در طول بعد از انقلاب سخنانی ایراد کرد. 🆔 @khoddam_almahdy313
فرازی از وصیت نامه شهید «...به خدا قسم  من از شهدا و خانواده‌های شهدا خجالت می‌کشم تا وصیت‌نامه بنویسم. خدایا! مرگ مرا، فرزندان و همسرم را شهادت قرار بده. خدایا! همسر و فرزندانم را به تو می‌سپارم. خدایا! من در این دنیا چیزی ندارم و هر چه هست از آن توست. پدر و مادر عزیرم! ما خیلی به این انقلاب بدهکاریم...». خاطره رهبر معظم انقلاب از شهید بابایی چند روز قبل خانواده‌ی شهید بابایی اینجا آمده بودند؛ این خاطره یادم آمد و برای آنها گفتم.سال 61 شهیدبابایی را گذاشتیم فرمانده پایگاه هشتم شکاری اصفهان.درجه‌ی این جوان حزب‌اللّهی سرگردی بود، که او را به سرهنگ‌تمامی ارتقاء دادیم، آن‌وقت آخرین درجه‌ی ما سرهنگ‌تمامی بود. مرحوم بابایی سرش رامی‌تراشید و ریش می‌گذاشت. بنا بود او این پایگاه را اداره کند، کار سختی بود، دل همه می‌لرزید؛دل خود من هم که اصرار داشتم،می‌لرزید، که؛ آیا می‌تواند؟ اما توانست. وقتی بنی‌صدرفرمانده بود،کار مشکل‌تر بود. افرادی بودند که دل صافی نداشتند و ناسازگاری و اذیت می‌کردند؛ حرف می‌زدند،اما کار نمی‌کردند؛اما اوتوانست همان‌هاراهم جذب کند.خودش پیش من آمدونمونه‌ای از این .... 🆔 @khoddam_almahdy313
خودش پیش من آمد و نمونه‌ای از این قضایا را نقل کرد. خلبانی بود که رفت در بمباران مراکز بغداد شرکت کرد، بعد هم شهید شد. او جزو همان خلبان‌هایی بود که از اول با نظام ناسازگاری داشت. شهید عباس بابایی با او گرم گرفت و محبت کرد؛ حتی یک شب او را با خود به مراسم دعای کمیل برده بود؛ با اینکه نسبت به خودش ارشد هم بود. شهید بابایی تازه سرهنگ شده بود، اما او سرهنگ‌تمامِ چندساله بود؛ سن و سابقه‌ی خدمتش هم بیشتر بود، در میان نظامی‌ها این چیزها خیلی مهم است، یک روز ارشدیت تأثیر دارد؛ اما او قلباً و روحاً تسلیم بابایی شده بود. شهید بابایی می‌گفت "دیدم در دعای کمیل شانه‌هایش از گریه می‌لرزد و اشک می‌ریزد. بعد رو کرد به من و گفت: «عباس! دعا کن من شهید بشوم!»" این را بابایی پس از شهادت آن خلبان به من گفت و گریه کرد. او الآن در اعلی علّیّین الهی است؛ اما بنده که 30 سال قبل از او در میدان مبارزه بودم، هنوز در این دنیای خاکی گیر کرده‌ام و مانده‌ام! ما نرفتیم؛ معلوم هم نیست دستمان برسد. تأثیر معنوی این‌گونه است. خود عباس بابایی هم همین‌طور بود؛ او هم یک انسان واقعاً مؤمن و پرهیزگار و صادق و صالح بود. (بیانات در دیدار مسئولان عقیدتی، سیاسی نیروی انتظامی 1383/10/23) 🆔 @khoddam_almahdy313
ماجرای شنیدنی اطاعت شهید بابایی از سرباز پادگانش! یکی از همرزمان شهید بابایی می‌گوید: نگهبان درب فرودگاه اهواز از ورودش به داخل ممانعت کرد، او بدون اهانت به نگهبان برگشت و در آن گرمای سوزان حدود نیم ساعت روی جدول نشست. به بنده حقیر، مسئول وقت فرودگاه، اطلاع دادند "دم درب مهمان داری."! رفتم و با کمال تعجب شهید عباس بابایی را دیدم که راحت روی زمین نشسته، پس از سلام عرض کردم "جناب بابایی، چرا تو این گرما اینجا نشستی؟!" خیلی آرام و متواضع پاسخ داد "نگهبان بنده خدا گفت «هواپیما روی باند است و شما نمی‌توانی وارد شوی»، من هم منتظر ماندم، مانع پرواز نشوم". در صورتی که شهید بابایی فرمانده معاون عملیات وقت نهاجا بود، نه به نگهبان اهانت کرد و نه خواستار تنبیه او شد، بلکه از من خواست که نگهبان را مورد تشویق قرار دهم. * فرمانده‌ای که دوست داشت بسیجی شناخته شود ظهر یک روز شهید بابایی آمد قرارگاه تا به‌اتفاق هم برای نماز جماعت مسجد قرارگاه برویم. موی سر خود را چون سربازان تراشیده و لباسی خاکی‌بسیجی پوشیده بود..... 🆔 @khoddam_almahdy313
وقتی وارد مسجد شدیم به ایشان اصرار کردم به صف اول نماز برویم ولی ایشان قبول نکرد و در همان میان ماندیم، چرا که ایشان سعی می‌کرد ناشناخته بماند. در نماز حالت خاصی داشت مخصوصاً در قنوت. در برگشت از نماز رفتیم برای ناهار. اتفاقاً ناهار آن روز کنسرو بود و سفره ساده‌ای پهن کرده بودند. ایشان صبر کرد آخر از همه شروع به غذا خوردن کرد. آن‌چنان رفتار می‌کرد که کسی پی نبرد که با فرمانده عملیات نیروی هوایی ارتش، عباس بابایی روبه‌روست، بیشتر وانمود می‌کرد که یک بسیجی است. (خاطره سرلشکر پاسدار سید رحیم صفوی از شهید بابایی) 🆔 @khoddam_almahdy313