.
#دستگاه_های_آوازی
#همایون
چونانکه خالق احد ذو المنن یکی است
(آذربایجانی)
بین تمام حُسنفروشان حَسن یکی است
(فرود به گوشة درآمد)
عالم اگر شود ز گل دل چمنچمن
(گوشة فیلی)
در باغ حسن مثل تو سرو چمن یکی است
(گوشههای رهاب و درآمد)
بین هزار خرمن گل مثل بوی تو
(گوشة فیلی با اشاره به گوشة عراق)
بوی لطیف عطر گل یاسمن یکی است
(گوشههای عراق و آذربایجانی)
تو ماه عالمی و هزارانت انجمن
(گوشة عراق)
گویند متفق که مه انجمن یکی است
(گوشة عراق)
هر کس که دید روی تو را بین پنج تن
(گوشة بیات راجع در فضای دستگاه همایون)
اقرار کرد کآینة پنجتن یکی است
(گوشة بیات راجع)
ماه خدا دو نیمه شد و گفت آسمان
(گوشة عراق)
هرچند از ستارهپُری ماه من یکی است
(گوشة عراق)
گرچه تو و علی و نبی را سه پیکر است
(گوشة عراق)
جان تو و علی و نبی در بدن یکی است
(اشاره به آواز بیات اصفهان)
آن چار تن که زیر کسا با تواند پنج
(اشاره به گوشة نیشابورک دستگاه نوا)
یک نور واحدید همانا سخن یکی است
(گوشة عراق)
اسرار غیب آینهای روبهروی توست
(گوشة عراق)
عین اللّهی و پیش تو سِرّ و علن یکی است
(گوشة عراق)
صبر تو بست دست تو را ورنه دست تو
(گوشة عشاق)
با دستهای حیدر خیبرشکن یکی است
(اشاره به پردههای دستگاه نوا)
هر جا سفر کنم دل من در بقیع توست
(گوشة عشاق)
آری بر این مسافر تنها وطن یکی است
(اشاره به پردههای دستگاه نوا)
مردی چو جدّ و باب و حسین و تو نیست نیست
(گوشة عشاق)
چونانکه مثل حضرت صدیقه زن یکی است
(اشاره به پردههای دستگاه نوا)
هرچند نیست قابل وصف تو یا حسن
(گوشة عشاق)
اینجا عقیق "میثم" و دُرّ عدن یکی است
(فرود در فضای دستگاه شور)
شاعر : حاج غلامرضا سازگار
مادحین عزیزروی این دستگاه ها تمرین زیادی داشته باشید بسیارکاربردی هستند
#رباعی
#فاطمیه
#زبانحال_امیرالمؤمنین_ع
#شام_غریبان_حضرت_زهرا_س
تا حــرمت تو به دست طاغوت شکست
با ضرب غلاف ،دست و بازوت شکست
حیــدر ز غـــم فراقـت ای یاس جـوان
با شـــانهٔ خســـته ، زیر تابوت شکست
✍رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۳/۹/۹
#فاطمیه
#زبانحال_امیرالمؤمنین_ع
سه ماهه بین بستری اماتحمل می کنی
مانوس با چشم تری اما تحمل می کنی
نفرین نکردی جای آن عجل وفاتی خوانده ایی
تو دختر پیغمبری اما تحمل می کنی
لب بسته ایی و زخم تو هرشب دهن وا می کند
از دردها شعله وری اما تحمل می کنی
وقت قنوت دست تو عرش خدا هم گریه کرد
یک دست بالا می بری اما تحمل می کنی
میدانم از ساقه تو را با پا شکستن بی هوا
پژمرده ایی و پرپری اما تحمل می کنی
از پشت در برگشته ایی یا اینکه از جنگ آمدی
خوردی کتک از لشگری اما تحمل می کنی
من مرد جنگم زخم ها را می شناسم فاطمه
مجروح قوم کافری اما تحمل می کنی
این زخم ها ، این دردها ، دارد هوار و ناله ها
داری عجب درد سری اما تحمل می کنی
دیدم که چندین دفعه تو افتادی و هی پا شدی
رنج فراوان می بری اما تحمل می کنی
فهمیدم از گوشواره ات زخم دوباره خورده ایی
زخمی شدی در معبری اما تحمل می کنی
شد غنچه ی نشکفته ات پامال پای چل نفر
دیدی چه داغ نوبری اما تحمل می کنی
بهر حسین بی کفن ، با گریه می دوزی لباس
دق کردی آخر مادری اما تحمل می کنی
حالا بگو در کربلا وقتی ببینی قتلگاه
افتاده جسم بی سری آیا تحمل می کنی ؟!
یا که غروب روز غم غارت شود پیراهنش ...
... از دخترانش روسری آیا تحمل می کنی
#حسین_رحمانی
#زمینه
#فاطمیه
#بستر_بیماری
#زبانحال_امیرالمؤمنین_ع
#امام_حسن_ع
*بند اول*
ای وای زهرا؛توی بستری و میسوزی از تب
ناله میزنی توی خوابت هر شب
خیلی گریه میکنه واسه ت زینب...
ای وای زهرا؛رنگ صورتت پریده و زرده
بمیرم که خنده هاتم پر درده
گاهی تب داری و گاه دستت سرده...
خانوم من؛رو میگیری چرا حرفی بزن
از کوچه ها بگو ای ماه من
لکنت گرفت چرا آخه حسن...
تویی تکیه گاهم
تمام سپاهم
پناهم...
/// طبیبم یا زهرا حبیبم یا زهرا عزیزم...///
*بند دوم*
ای وای زهرا؛حال و روز تو چقد گریه داره
سیلی خوردی و دوتا چشمات تاره
چادرت شده زیر پاها پاره...
ای وای زهرا؛یه چِشَم اشک و یکی دیگه خونه
وضع آشفته ی خونه محزونه
چی شده حسن شبا هم گریونه...
جان علی؛مجروح کینه ای از چِل نفر
زُل میزنی همش به میخ در
راه میری میگیری دست به کمر...
امان از هیاهو
لگد زد از هر سو
به پهلو...
/// طبیبم یا زهرا حبیبم یا زهرا عزیزم...///
*مهدی ندرخانی-کرج*
4_5933954166505347293.ogg
2.48M
#زمزمه
#زمینه
#واحد_سنگین
#فاطمیه
#شهادت_حضرت_زهرا_س
#زبانحال_امیرالمومنین_ع
خدا بزرگه میگذره این روزا هم
خدا بزرگه خوب میشه حالت کم کم
خدا بزرگه می گذره این دردامون
خدابزرگه عوض میشه اوضامون
خودت که بهتر از همه
خبر داری از حالم
یه روز میاد که باز خودت
میای به استقبالم
می خندی و با خنده هات
عوض میشه احوالم
اما اینا همش خیاله
تو رفتی از کنار حیدر
از تو برام مونده نشونی
یه چند تا قطره خون رو در
خداحافظ یاور حیدر
خداحافظ دلبر حیدر
خداحافظ همسر حیدر
__
خدا بزرگه میفته درد بازوت
خدا بزرگه خوب میشه زخم پهلوت
خدا بزرگه پا میشی از توو بستر
خدا بزرگه کم میشه این دردِ سر
یه روز میاد که باز خودت
بغل کنی زینب رو
بدون درد دنده سر
کنی گلم یک شب رو
یه کم دیگه دووم بیار
میگذرونی این تب رو
اما اینا همش خیاله
تو رفتی از خونه ی حیدر
تابوتتو دنیای نامرد
گذاشته روو شونه ی حیدر
خداحافظ یاور حیدر
خداحافظ دلبر حیدر
خداحافظ همسر حیدر
حامد محمدی، وحید محمدی
آذر ۱۴٠۳
368K
#فاطمیه
#واحد_چکشی_یا_تند
#واحد_سنگین
#زبانحال_امیرالمؤمنین_ع
امید زندگیم چشماتو وا کن
پاشو زهرای من منو نگا کن
بی تو این دل من آروم نداره
پاشو علی رو از غصه رها کن
ببین علی به بالینت رسیده
شده از داغ تو قدم خمیده
نرو زهرا،نرو زهرا که من تنها میمونم
بمون پیشم بمون پیشم گلم آروم جونم
یا فاطمه،یافاطمه،یافاطمه یازهرا
---
سه ماهه از علی تو رو گرفتی
کمر خم کردی از زانو گرفتی
برای اینکه شرمندت نشم من
به زیر چادر از پهلو از گرفتی
شدی پژمرده ای یاس کبودم
از داغ محسن ای بود و نبودم
منم زهرا،منم زهرا همون یار قدیمی
نداره زینبـم تابـه غـم و درد یـتیمی
یا فاطمه،یافاطمه،یافاطمه یازهرا
---
ببین حسن شده محزون و خاموش
تو میری زینبت میشه سیاه پوش
چطور جلوی چشمای حسینت
بگیرم پیکرت رو بر سر دوش
علی میشه غریبه تو مدینه
نباشی تو دیگه خونه نشینه
بهار من،بهار من،چه زود خزون شدی تو
نگار من،کنار من،گل بی جون شدی تو
یا فاطمه،یافاطمه،یافاطمه یازهرا
#ابراهیم_همتی
بسمالله الرحمن الرحیم
#فاطمیه
#کوچه_بنی_هاشم
#امام_حسن_ع
غم میوزید شادیِ ما مختصر کُنَد
شب میرسید کامِ مرا تلخ تر کُنَد
کو مَحرمی که بر درِ این خانه سر زَنَد
کو مَرحمی که بر جگرِ ما اثر کُنَد
مادر که میرود همهی خانه بی کَساند
مادر که هست خنده از اینجا گذر کُنَد
باشد ، مریض هم شده باشد به خانهات
کافیست در نماز که چادر به سر کُنَد
او هست نانِ تازه و گرمیِ خانه هست
کافیست در قنوت دعایی اگر کُنَد
من روضه خوانِ خویشم و دیدی که روزگار!
آتش نکرد آنچه که غم با جگر کُنَد
نامردِ شهر با همه ولگردها رسید
تا که تمام قصهیِ دیوار و در کُنَد
گردن کشید ...دید علی نیست...شیرشد
تا بی خیال طعنه زنَد خنده سر کُنَد
اول قبالهیِ فدک از دستِ ما گرفت
میخواست تا غرورِ مرا خُرد تر کُنَد
محکم گرفته مادرِ من چادرش ، ولی
فرصت نشد که دست به رویش سپر کُنَد
عمدا میانِ تنگیِ کوچه کشیده زد
تا ضربِ دستِ او دو برابر اثر کُنَد
یک تن میانِ چند نفر حرفِ ساده نیست
مادر زدن به پیش پسر حرف ساده نیست
(حسن لطفی)
بسمالله الرحمن الرحیم
#فاطمیه
#کوچه_بنی_هاشم
#امام_حسن_ع
بر شانهاش میآورد بانو نیافتد
آرام تا این شمع از سوسو نیافتد
پروانه بود و دورِ مادر چرخ میزد
حتی نگاهی بر جلالِ او نیافتد
تا دید میآید حرامی سویشان گفت
ای کاش راهِ نانجیب این سو نیافتد
خیلی حواسِ مجتبیٰ جمع است اینجا
زخمی دگر این دفعه بر بازو نیافتد
وقتی که زد سیلی تقلا کرد طفلی
یعنی اگر اُفتاد هم با رو نیافتد
پهلویِ او تازه شکسته بود اُفتاد
اما نشد بر خاک از پهلو نیافتد
ای کاش دیوارِ گذر احساس هم داشت
ای کاش جایِ سنگ بر اَبرو نیافتد
یکروز در گودال هم میگفت مادر
زینب بیا از رویِ زین با رو نیافتد
قاتل رسید و مادرش فریاد میکرد
ای کاش بر این سینه با زانو نیافتد
ای کاش آبی رویِ این لبها بریزد
یا اینکه دستش بر سرِ گیسو نیافتد
#حسن_لطفی
#فاطمیه
#حضرت_زهرا_س
#زبانحال_امیرالمؤمنین_ع
باور نمی کنم که تو بی بال و پر شدی
خستهشدی شکستهشدی مختصرشدی
شرمنده ام بهخاطر من زخم خوردهای
روزی که در مقابل دشمن سپر شدی
افتادی از نفس – نفست بند آمده
افتاده ای به بسترِ غم ،محتضر شدی
هیزم به دست های مدینه که آمدند
مجروحِ دودِ آتش و زخمیِ در شدی
آتش زبانه می زد و در نیمه باز بود
فهمیدم از صدا زدنت؛ بی پسر شدی
این شهر چشم دیدن ما را نداشتند
از چشمهای شور مدینه نظر شدی
همسایه ها رعایت حالت نمی کنند
از دست هم محلی خود خونجگر شدی
#محمدحسن_بیات_لو
#مقتل
#هجوم_به_خانه
#مصائب_غصب_فدک
🩸خلاصهٔ مصائب وارده بر صدیقه کبری سلاماللّهعلیها از لسان مبارک خود آن حضرت...
اصحاب سقیفه و پیروان آنها به اندازهای حضرت زهرا سلاماللهعلیها را اذیت و آزار دادند، که در خطبه فدکیهٔ، صدیقه کبری سلاماللّهعلیها به آنها فرمود:
📋 وَ نَصْبِرُ مِنْكُمْ عَلَى مِثْلِ حَزِّ الْمُدَى وَ وَخْزِ السِّنانِ فِي الْحَشا...
▪️در برابر آزارهایتان صبر میکنیم؛ مانند صبر کسی که با چاقوهای بزرگ و پهن پیکرش را بُرِش دهند و سر نیزه را در شکمش فرو برند!
📚الاحتجاج ج۱ ص۲۶۷
✍ آه از غصهای گلوگیر و
آه از یاس زخمی و پرپر
آه از بستری به خون گلگون
آه از حال و روز یک مادر
آه از بوی دود دلگیری
که در جایجای خانه پیچیده
میکند زنده صحنهای را که
فاطمه بین شعلهها دیده
آه از خانهای که هر دم از آن
نالهای سینهسوز میآید
آه از زخم سینهای که از آن
خون تازه هنوز میآید
آه از درد سینه و بازو
آه از زخم کاریه پهلو
ای خدا! من چگونه گویم از
جای دستی که مانده بر ابرو
آه از صورت کبودی که
روی زخم علی نمک میزد
تا که میدید، با خودش میگفت:
«همسرم را عمر کتک میزد!»
آه… تنها علی و یک زهرا
آه… تنها امام و یک مأموم
آه… از لحظهای که در کوچه
رفت مظلومه در پیِ مظلوم
آه نفرین به یثربی که در آن
لِه شده دیگر احترام علی
بیسر و پاترینشان حتی
روی گردانَد از سلام علی
آه از یک نگاه پُر دردی
که دگر میل پَر کشیدن داشت
آه از التماس یک مردی
که کجا طاقت بریدن داشت؟!
آه از حال بچه هایی که
نیست اصلاً گمان و باورشان
که به هر صبح و شام و هر لحظه
آب میرفت جسم مادرشان
آه از روح و از روان حسن!
آه از اشک بیامان حسن!
آه از لُکنت زبان حسن!
آه از مادر جوان حسن!
آه از قلب مضطر زینب
غصه های برابر زینب
ای فلک! عاقبت بگو با من
که چه میآوری سرِ زینب؟!