eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
5هزار دنبال‌کننده
427 عکس
124 ویدیو
772 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. @AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
-لطفا حق روضه ادا شود- سیلیِ سردِ خزان؛ گشت و گذارم را گرفت ارغوانی کرد یاسم را، بهارم را گرفت پیر شد، قامت کمان شد یارِ هجده ساله ام یک لگد با یک غلافِ کهنه یارم را گرفت در کنار غصه ها سنگ صبوری داشتم رفت با بیطاقتی؛ صبر و قرارم را گرفت دردِ پهلوی شکسته، دردِ بازویِ کبود همسرم را...دلخوشیِ روزگارم را گرفت روزها دستاس چرخاند و برایم پخت نان روزگارم شب شد و لیل و نهارم را گرفت خانه ام شد بی صفا، گم کرده دارم ای خدا... بشکند دستی که یارِ خانه دارم را گرفت بشکند پایی که زد بر دربِ باغم بی هوا میوه ام افتاد و شش ماهه انارم. را گرفت کودکانم آه خیلی زود بی مادر شدند بغضشان هنگام ِ گریه؛ اختیارم را گرفت صبر کرد و از خجالت ذره ذره آب شد داغِ زهرا(س) اقتدارِ ذوالفقارم را گرفت * کینه های کهنه را همراهِ هیزم جمع کرد آمد آن نامردِ پستی که نگارم را گرفت بی کسم کرد و گرفت از من کس و کارِ مرا آتشم زد قاتلش! ایل و تبارم را گرفت من فقط از قلعهٔ خیبر "دری" کَندم ولی او لگد زد بر "در" و دار و ندارم را گرفت!
با تو برای من غم عالم نماندنی است با من بمان که با من و تو  غم نماندنی است این غم کجا برم که برایم میان شهر یک یار مانده است که آن هم نماندنی است گفتم طبیب آمد و تا دید وضعِ در برگشت و رفت و گفت مریضم نماندنی است پهلو و سینه، صورت و بازو، عزیز من با این همه جراحت مبهم نماندنی است مرهم گذاشت زینب و دادت بلند شد با گریه گفت این تن درهم نماندنی است مثل خیال گشته‌ای و گفت بسترت بیهوده است افاقه‌ی مرهم..‌. نماندنی است تا فرصت است بوسه بگیر از حسین که.. ..بر روی نیزه ماه محرم نماندنی است بوسه بگیر از بدنش که همین بدن  زیر هزار ضربه‌ی محکم نماندنی است *ميسوزم از غمی كه ميان هزار خصم يک يار مانده بهر تو ، آن هم نماندی‌است
☑️آتش شعله ور بود و حرارتش صورتم را می سوزاند...😭 در کتاب ارشاد القلوب مرحوم دیلمی داستان به آتش کشیده شدن در خانه حضرت زهرا سلام الله علیها را از زبان خود حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها اینگونه نقل می کند:  💫فجَمَعُوا الْحَطَبَ‏ الْجَزْلَ‏ عَلَى‏ بَابِنَا وَ أَتَوْا بِالنَّارِ لِيُحْرِقُوهُ‏ وَ يُحْرِقُونَا، فَوَقَفْتُ بِعَضَادَةِ الْبَابِ وَ نَاشَدْتُهُمْ بِاللَّهِ وَ بِأَبِي أَنْ يَكُفُّوا عَنَّا وَ يَنْصُرُونَا بر درب خانه ما هیزم زیادی جمع کردند و آتش آوردند که آن را و ما را آتش بزنند. من در چارچوب در ایستاده بودم و آنها را به خدا و پدرم قسم می دادم که دست از ما بردارند و ما را یاری کنند. 📚بحار الأنوار (ط - بيروت) ؛ ج‏30 ؛ ص348 🥀 یازهراسلام الله علیها 🥀 ▪️ما زَالَتْ بَعـْدَ أَبِیهـا مُعَصَّبـَةَ الرَّأْسِ نَاحِلــَةَ الْجِســْمِ مُنَهـَّدَةَ الرُّكنِ بَاكِیـــَةَ الْعَیـــْنِِ مُحْتَـرِقــــَةَ الْقَلــــْبِ یُغْشـــَى عَلَیْهـــــــَا سَاعــــَةً بَعــــــْدَ سَاعـــــــَةٍ ▪️پیـوسته بعـد از پیـغمبر صلی‌الله‌ علیه‌وآله، حضرت زهــرا علیهاالسلام دستمالی به سر بسته بود و جسمش ضعیف و رکنش شکسته ، با چشمـی گریـــان و قلبی ســـوزان از هــــوش می‌رفــــت و بــه هـــوش می‌آمـــــد. 📓بحـارالأنـوار، جلـد ۴۳، صفحه ۱۸۱
15.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
➖وظیفۀ ما در مقابل این مصیبت چیست؟ این حادثه، حادثه‌ای نیست که کسی مسلمان باشد و بتواند از او بگذرد.. 🎙بیانات آیت الله العظمی وحید خراسانی
پرتلاطم مثل دریا پشت این در ایستاده پشت این در، جاریِ آیات کوثر ایستاده آن‌طرف طوفان غیرت، پای دین حق نشسته این‌طرف دریای عصمت، پشت حیدر ایستاده ریشه در خاک ازل دارد که این‌سان راست‌قامت روبروی -تا قیامت قوم ابتر- ایستاده پشت این در، جبرئیل -آن عند ذی‌العرش المکین- تا اذن از ناموس ِحق گیرد، مکرر ایستاده تا ببوید عطر آن سیب بهشتی را دوباره بر در این خانه، صبح و شب پیمبر ایستاده اینک اما... آتشی بر دامن این در نشسته پشت در، پروانه‌ای افروخته پر ایستاده شعله از شرم بد اقبالیِ خود می‌سوزد آنک دست بر دامان در، بی‌تاب و مضطر ایستاده شعله در اقبال شومش دیده شاید دختری را در بیابان -آتش افتاده به معجر- ایستاده یک پدر -افتان و خیزان- هر قدم را پیر می‌شد هر قدم، بر تکه‌ای از نعش اکبر ایستاده مادری آن‌سوی خیمه، بر لبش لالایی اصغر تا نبیند شرم شوهر را، عقب‌تر ایستاده کربلای چار بود و دست‌بسته ته‌نشین شد چشم بر در، مادرش تا روز آخر ایستاده امر فرمانده به ماندن بود، تا فرمان بعدی او چهل سال است -تنها- تنگ معبر ایستاده این‌طرف گودال خون‌پالا و آن‌سو تل مضطر آن‌طرف‌تر مادری با دیده‌ی تر ایستاده خواهری تا یک نشان از کهنه پیراهن بیابد روی تلی از سنان و تیر و خنجر ایستاده وارثان غیرت‌اند این قوم، آنک نوجوانی بی لباس رزم، رودرروی لشکر ایستاده سال‌های پیش هم، در غربت دلتنگ کوچه‌ کودکی -بر پنجه- بالاخواه مادر ایستاده ساکت و غمبار -خانه- بغض، در جانش نشسته مدتی را... مادرِ این خانه، کمتر ایستاده می‌فروغد -همچنان- این ماه، حتی در مُحاقش تا فلک برپاست -با خورشید و اختر- ایستاده لیلةالقدری که دنیا، وسع درکش را ندارد در طلوعنده‌ترین آفاقِ محشر ایستاده
هم فلاني با لگد كوبيدنش در را شكست هم پليد بی حيا پشت پيمبر را شكست بشكند پايش ،خدا لعنت كند آن پست را ضربه اي كه زد به در پهلوی مادر را شكست بايد از اينجا به بعد روضه را رد شد كمی ديدن صديقه آنجا بغض حيدر را شكست يك تنه پای امامش ايستاده فاطمه مثل حیدر، قدرت آن قوم كافر را شكست قنفذ آمد با مغيره تازيانه با غلاف دست اين دو، يك به يك آيات كوثر را شكست باز هم حيدر به داد مردم عالم رسيد صحبت از نفرين زهرا پای منبر را شكست داشت بر مي گشت از مسجد غريبانه علي بسكه سنگين است اين غم، عاشقی سر را شکست
درخواست رهبری از آحاد مردم در روز شهادت حضرت فاطمه زهرا س برای ۱ نفر ارسال کنید تا فراگیر شود.
. امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام فرمودند: مَا زِلْتُ‏ مَظْلُوماً ... «من پیوسته از زمان تولد مظلوم بوده‌ام.. (شیخ طوسی، الأمالی، ص 350) یک عمر آه ِ مرتضی ، ما زِلْتُ مَظلوما می گفت با صبر و رضا ، ما زلت مظلوما جانم فدای آن غریبی که صدا می زد وای از غم بی انتها ،ما زلت مظلوما در چشم، خار و در گلویم استخوان بوده خیلی کشیدم من جفا ، ما زلت مظلوما یادم نرفته بین دیوار و در ِ خانه شش ماهه ی من شد فدا ،ما زلت مظلوما دیدم که زهرا همسرم در بین آن کوچه افتاده زیر دست و پا ، ما زلت مظلوما سی سال بعد از دفن یاس پرپرم دائم دارم به تن رخت عزا، ما زلت مظلوما راحت شدم من از بلا وقتی سرم بشکافت با تیغ اشقا الاشقیا ،ما زلت مظلوما مویی که شد روزی سپید از غسل زهرایم با خون رأسم شد حنا، ما زلت مظلوما (فزت و ربّ الکعبه) گفتم چون که در محراب از بند غم گشتم رها ، ما زلت مظلوما شد وارث مظلومی ام مهدی که می گوید از دست قوم بی وفا، ما زلت مظلوما بین بیابان مانده او تنها و می‌گوید با اشک،هر صبح و مساء، ما زلت مظلوما ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) علی .ع.
. قسمتی از وصیتنامه جانسوز و مهم سلام‌الله علیها 🥀 ای اباالحسن! برای من لحظه‌ای بیش از زندگانی نمانده است، و زمان کوچ و خداحافظی فرارسیده است. سخنان مرا بشنو؛ زیرا پس از این صدای را هرگز نخواهی شنید... 🥀 ای اباالحسن! تو را وصیّت می‌کنم که مرا نکنی و پس از وفات من همواره مرا کنی... 🥀 پس، وقتی وفات کردم، تو خود غسل و کفن مرا به عهده گیر، و بر من نماز بگزار، و مرا درون قبر گذاشته، دفنم کن و خاک را بر روی قبر من ریخته، سپس هموار ساز و بر بالینم رو به روی صورت من بنشین و زیاد قرآن بخوان و دعا کن؛ زیرا در چنین لحظه‌هایی مردگان به انس گرفتن با زندگان نیاز دارند. من تو را به خدا می‌سپارم و درباره فرزندانم سفارش نیکوکاری دارم. 🥀 و همانا من تو را می‌کنم که و کردن مرا کسی غیر از تو انجام ندهد و وقتی وفات کردم، مرا دفن کن و هیچ کس را خبر نکن و ابوبکر و عمر را نیز مطّلع نساز و تو را سوگند می‌دهم به حق رسول‌خدا صلی‌الله علیه و آله و سلم که ابوبکر و عمر بر جنازه من نماز نخوانند! 📕 بحارالأنوار، جلد ۴۳، و جلد ۷۹ صفحه ۲۷ .
🩸روضه سربسته از لسان مبارک امیرالمؤمنین صلوات‌اللّه‌علیه، درباره مصائب وارده بر حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها... 🔖 وقتی که امیرالمؤمنین صلوات‌اللّه‌علیه، زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها به خاک سپرد، خطاب به رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: 📋 وَ سَتُنْبِئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى‏ هَضْمِهَا ▪️دخترتان به شما خبر می‌دهد که چگونه ام‍ّتتان دست به دست هم دادند بر «هضم» فاطمه سلام‌الله‌علیها...(۱) 🪧 لغت عرب «هضم» را اینگونه معنا می‌کند: 📖 یَدلُّ عَلَی کَسرٍ و ضَغطٍ و تَداخُلٍ ▪️«هضم» یعنی یک شیء یا یک انسان به گونه‌ای شکسته‌شده و تحت فشار قرار بگیرد که اجزاء آن لِه شده و در یکدیگر فرو روند.(۲) ✍ تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل... و برای همین است که یکی از القاب صدیقه کبری سلام‌اللّه‌علیها، «المُضطَهَدَةُ» می‌باشد؛ چنانچه در زیارتنامه آن حضرت عرضه می‌داریم: 📜 السَّلامُ علَیکِ أیَّتُها المُضطَهَدَةُ ...(۳) 📝 یکی از موارد استعمال این ماده (المُضطَهَدَةُ) در لغت عرب، در جایی‌ است که یک گنجشک را در قفس، گیر انداخته و از هر طرف به او ضربه‌ای وارد کنند ... ✍ این، ارث مادری که بود که در گودال قتلگاه به سیدالشهداء علیه‌السلام رسید ... چرا که امام صادق علیه‌السّلام، سربسته در زیارت‌نامه سیدالشهداء علیه‌السلام فرمودند: 📜 المَظلومِ المُضطَهَد...(۴) 📚(۱)الكافي، ج‏۱ ص۴۵۹ 📚(۲)معجم مقاییس اللغة, ج۶ ص۵۵ 📚(۳)من لا یحضره الفقیه، ج۲ ص۵۷۲ 📚(۳)المزار الکبیر، ص۸۰ 📚(۴)کامل الزّیارات، ص۲۲۲ ✍🏻 آن شب در آن بیت العزا غوغا به پا بود تصویر یک زن روی دست مرتضی بود مانند شیشه چند جای او ترک داشت این‌ها همه دردسر شیر خدا بود هی دست روی دست میزد راه می‌رفت صدها گره در کار یک مشکل‌گشا بود یک مردِ تنها، دو کنیز و این همه زخم غسل و کفن پیش نگاه بچه‌ها بود هر عضو را بینی که کاری‌تر شکسته بی‌شک همان‌جا بوسه‌گاه مصطفی بود یادش نرفته حیدر کرّار روزی می‌دید زهرایش به زیر دست و پا بود مادر به هر دردسری آخر کفن شد دلشوره‌ها بهر شهید کربلا بود...