eitaa logo
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
479 دنبال‌کننده
856 عکس
117 ویدیو
41 فایل
مادرانه، تلاشِ جمعیِ مادران؛ برای بالندگیِ خود، فرزندان، خانواده و ایران اسلامی. از طریق شناسه‌ی @madaremadari در پیام‌رسان‌ بله با ما مرتبط شوید. https://ble.im/madaremadary
مشاهده در ایتا
دانلود
تعداد روزهای مصیبت را تا صد شمردیم، دیدیم تمام شدنی نیست انگار، دیگر نشمردیم! امروز چندمین روز است؟ کسی می‌داند تعداد شهدا به چند رسیده؟ حالا دیگر مصیبت تبدیل شده به عادت؛ و عادت آفت است! در تاریخ اسلام، هیچ کجا چنین جنایت هولناکی با این تعداد شهید و مجروح، آن هم در سکوت و خفقان مسلمین سابقه نداشته. ابوعبیده روزهای اول مصیبت، از مسلمان‌ها می‌خواست که متحد شوند و کاری کنند. حالا اما می‌دانید چه گفته؟ گفته آی مسلمانان روزه‌دارِ سر به مهرِ عابد، که در هنگامه‌ی قتل ما، کنج محراب‌هایتان منتظر رمضانید و مساجدتان را زینت می‌کنید! دیگر توقع ورودتان به جنگ را نداریم، لااقل همان کنج محراب‌های رمضانی‌تان، برای نجات ما دعا کنید. دعا می‌تواند سرنوشت یک قوم را تغییر دهد. و این، حداقل کاری است که تک‌تک ما می‌توانیم انجام دهیم و دیگران را هم به آن توصیه! شنیده‌اید که می‌گویند دعای روزه‌دار هنگام افطار مستجاب است؟ شما دعای‌تان را خرج چه می‌کنید؟ ما می‌خواهیم دعای مستجاب افطارمان را، نذر فرج و مقاومت کنیم! ما می‌خواهیم چند دانه خرما و یک برگه‌ی کوچک که روی آن نوشته *دعای مستجاب افطارم، نذر کودکان مظلوم فلسطین* را برداریم و در خانه‌‌ی همسایه و توی مسجد و حرم و کوچه و خیابان پخش کنیم. باشد که موج دعای دسته جمعی ما هنگام افطار، ورق ظلم و جنایت را برگرداند و قدمی در مسیر ظهور باشد. شما چه می‌کنید؟ *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
هجدهم ماه مبارک رمضان بود. تصمیم داشتم چند ظرف شله‌زرد، به نیت شب نوزدهم ماه مبارک، بین همسایه‌ها توزیع کنم. همون روز گروه مادرانه رو چک کردم و به طور اتفاقی پیام مربوط به پویش ماه مبارک رو دیدم. رزق قشنگی بود که نصیبم شد. دعوت همسایه‌ها به دعا در لحظه افطار برای کودکان مظلوم فلسطین. حداقل کاری که از دستم برمیومد. ظرف‌ها را به جمله «دعای لحظه افطارم نذر کودکان فلسطین» مزین کردم. در تمام مراحل کار، پسرم هم در کنارم کمک می‌کرد. از خرید ظروف گرفته تا تزئین شله‌زردها و توزیع آنها بین همسایه‌ها. ان‌شاءالله که خدا قبول کند و با دعاهای خالص مومنین در لحظه افطار و سحر، راه نجاتی باز کند برای این مردم مظلوم. 🖊فاطمه اسکندری *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
پویش این ماه مادرانه خیلی منو جذب کرد بخاطر اینکه چند ماهی بود می‌خواستم برای بچه‌های فلسطین یک کاری بکنم و انقدر کم سعادت بودم که رسیدیم به پویش فروردین، خداروشکر اولین قدم کوچیک رو برداشتم و تعدادی لقمه درست کردم و با خودم بردم هیئت محبین، دادم دست یک خانوم زیبا و دیدم دخترای دست‌اندرکارمون دارن نوش‌جان می‌کنن. خیلی‌ها از نوشته روی لقمه احساسی شدن و از ته قلب دعاهای قشنگ‌شون روانه بچه‌های مظلوم و عزیز فلسطین کردند. این فسقلی جانم از این لقمه‌ها نوش جان کردند. 🖊زینب منصوری *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
پویش این ماه مادرانه خیلی منو جذب کرد بخاطر اینکه چند ماهی بود می‌خواستم برای بچه‌های فلسطین یک کاری بکنم و انقدر کم سعادت بودم که رسیدیم به پویش فروردین، خداروشکر اولین قدم کوچیک رو برداشتم و تعدادی لقمه درست کردم و با خودم بردم هیئت محبین، دادم دست یک خانوم زیبا و دیدم دخترای دست‌اندرکارمون دارن نوش‌جان می‌کنن. خیلی‌ها از نوشته روی لقمه احساسی شدن و از ته قلب دعاهای قشنگ‌شون روانه بچه‌های مظلوم و عزیز فلسطین کردند. این فسقلی جانم از این لقمه‌ها نوش جان کردند. 🖊زینب منصوری *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
دیگر حتّی بهانه‌ای برای گریه نمانده است؛ حرفی برای آه، بُغضی برای ناله‌های غریبی. چشمه‌های خشکیده‌ی چشمم را از حسرت کدام بارانِ نباریده سیراب کنم؟ چند وقتی هست که خیلی به فکر مظلومیت بچه‌های فلسطینم و دوست داشتم کاش آنجا بودم و برای‌شان مادری می‌کردم. تصمیم گرفتم کاری کوچک برای این عزیزان انجام بدم و به ذهنم رسید در حد توانم خرمایی در ظرف بچینم و راهی خانه همسایه‌ها کنم تا افطارشان را با برای دعای رهایی بچه‌های فلسطین افطار کنند. ای معجزه قیام قامت، ای قدس خون‌نامه‌ی عشق و استقامت، ای قدس... 🖊سیده حمیده فاطمی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
شروع سال ۱۴۰۳ برای من شروعی متفاوت بود. رنگ و بوی بغض و غم و آه گرفته بود. غم مردمی که سالهاست گرفتار ظلم‌اند. بیشتر از آن، غم اینکه از دستم کمک مستقیم و در صحنه‌ای برنمی‌آید دردناک بود. نمی‌دانم دعا کمترین کار است یا بهترین و بیشترین کمک! هرچه هست بهتر از ساکت ماندن و کاری نکردن است. دعا کردن و دیگران را توصیه به دعا برای مردم مظلوم فلسطین، کمی از عذاب وجدانم می‌کاست. فکر کردم چطور می‌توانم با زمان محدودم و مشغله زیادم، کاری کنم که افراد بیشتری را با خود همراه کنم! یاد مراسم شب قدر و مسجد محله افتادم. این سینی خرما را با آن متن زیبای پویش مادرانه آماده کردم تا به تعداد زیادی از مومنین اطرافم، غم و رنج مردم فلسطین را یادآوری کنم و دست یاری‌ام را برای دعای خیر مستجاب‌شان به سویشان دراز کنم. باشد که قبول افتد. 🖊فرزانه حسینی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
پویش این ماه اصلا برام عجیب رقم خورد. برخلاف اغلب اوقات که بخاطر مشغله یا دلایل مختلف باید به همسرم چندبار یادآوری کنم تا چیزی که می‌خوام رو تهیه کنن، اینبار به محض زنگ زدن بهشون و مطرح کردن این که من پلاستیک کوچیک برای بسته بندی نیاز دارم بدون خواستن هیچ توضیحی گفتن باشه و جالب اینکه چند جا هم موجود نبوده و ایشون گشتن تا سایز مورد نیاز رو پیدا کنن. مرحله بعدی اینکه به طرز عجیبی بچه‌هام که همیشه چسبیده هستن بهم و مدام در حال آتیش سوزوندن هستن، سرگرم شدن و من تونستم بسته‌بندی کنم و در کمال استیصال و زنگ زدن به دفتر فنی برای چاپ متن روش و قبول نکردن شون، خواهرم بعد برگشت از باشگاه با اینکه خیلی خسته بود و خیلی وقت‌ها کلا حوصله نداره مقواهای خوشگل کاهی‌ش رو برام برش زد و کمک کرد بنویسم و بچسبونیم روی بسته‌بندی و بسته‌ها پخش شد بین مادران شب‌زنده‌دار شب ۲۳ رمضان ۱۴۰۳. می‌خوام بگم گاهی نمی‌شود که نمی‌شود که نمی‌شود، ولی گاهی هم با وجود تنگی وقت و موانع، یجوری می‌شود که انگشت به دهان می‌مونی، پس مهم نیته و تلاش در حد وسع. مهم اون بچه‌های مظلومی هستن که این شب‌ها دل همه‌مون پیششونه و حال همه‌مون بخاطر اوضاع‌شون دگرگونه. خدایا این کم رو از ما بپذیر و دعاهای این شب‌هامون رو برای مردم مظلوم فلسطین هرچه زودتر مستجاب کن. 🖊زهرا قاسم‌زاده *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
امسال هر سفره‌ی افطار و سحر برایم سخت و غمناک بود، فکر گرسنگی کودکان غزه آزارم می‌داد. در این فکر بودم که چه کاری از من بر می‌آید؟پویش مادرانه جرقه‌ای در ذهنم زد و ایده‌ی دوستان مادرانه‌ای به دلم نشست. دست به کار شدم و بسته‌های نان خشک رو همراه برگه‌هایی که شامل «تلنگر» و «وظایفی» بود که می‌شود به واسطه‌ی آن کمکی کرد چیدم و در شب قدر ۲۳م همراه خود بردم. به مردم که می‌دادم بعضی تعجب می‌کردند و بعضی استقبال! خانمی بعد از گرفتن بسته با تعجب به همراه خود گفت نون خشکه! چرا نون خشکه نذری داد؟! و برگه‌ی داخل بسته رو خوند، همون لحظه برگشتن و گفتن چه کار خوبی. 🖊مریم قربانی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
ربنا می‌خوانند. شامی بابلی را با همه‌ی آپشن‌های ریز و درشتش، در روغن می‌لغزانم. یادم باشد سهم طفلکان غزه را کنار بگذارم. این را که می‌گویم پسرم با تعجب نگاهم می‌کند. لقمه‌های ساده و کوچکم را قبل رفتن به مراسم، سریع دست پیچ می‌کنم، روی بسته‌ها زده‌ام «دعای مستجاب افطارم نذر کودکان فلسطین». وارد محوطه‌ی مصلی شده‌ایم. دنبال بهانه‌ای برای یادآوری پویش مادرانه می‌گردم. زمان دعا سخنران گریزی به غزه می‌زند؛ محیا لقمه‌ها را به بچه‌ها تعارف می‌کند و از آنها می‌خواهد برای نجات کودکان غزه دعا کنند. چشمم به بنری می‌افتد که کمی آنطرف‌تر نصب شده با نقش مادری رنجور و نوزاد در بغل که بالایش نوشته «برای مادران غزه». از بی‌حالی مادر آن تصویر، اشکانم جاری می‌شوند و از سیر بودنم خجالت می‌کشم. امسال با فاصله، تلخ‌ترین ماه رمضان عمرم را می‌گذرانم. 🖊محدثه فلاح زاده *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
از وقتی پویش فروردین رو دیدم، هزارتا سناریو چیدم برای مشارکت. نون پنیر سبزی برای عابرین، زولبیا بامیه برای زائرین مزار شهدا، حلوا برای سر مزار رفتگان و... آخر سر به خود کوچولوهای غزه متوسل شدم تا بتونم یه تصمیم درست بگیرم. در عرض یکی‌ دو ساعت حلوا برای همسایگان تصویب شد و مداحی زمینه هنگام طبخ هم مداحی آقای کریمی بود. حیدر حیدر ای مظلومِ فاتح (جالبه اولای مداحی اشاره می‌کنن به صحبت حضرت آقا با این مضمون که «مظلوم، آخرش فاتح و پیروز هست» ) حلواها رو با مشارکت بچه‌ها درست کردیم و پسرمون هم نوشته‌ها رو آماده کردند و رفت سر سفره افطار همسایگان عزیز. 🖊بهاره مرادی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
پسرم علی عاشق نذری‌های بزرگه. چه نذری دادن‌های خیابونی، چه نذری بردن به مسجد، چه سفره‌های خونگی. ماه رمضان براش با سفره‌های بزرگ افطار معنا پیدا می‌کنه. امسال به یاد توزیع نان شبانه‌ی حضرت علی (ع) درب خانه‌ی یتیمان، در مراسم شب قدر بین کودکان مسجد نانی که با کمک هم پختیم رو توزیع کردیم و این سری به یاد مظلومیت بچه‌های فلسطین و غزه. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
شب قبل تمام توانم را جمع کردم تا هم بتوانم راهپیمایی روز قدس را بروم که این بار عجیب عزمم را جزم رفتن کرده بودم و هم بتوانم برای میهمانان افطارم تدارک لازم ببینم. خانواده با قاطعیت می‌گفتن که نمی‌شود و خسته می‌شویم و نمی‌توانی افطار آماده کنی. اما خواست الهی با خواست توست اگر اراده‌ی قوی را چاشنی‌اش کنی. و زمانی که قبل افطار ظرف‌های نذری علاوه بر سفره افطار، به خانه‌ی همسایگانم می‌رفت این پیام را هم با خود برد «دعای مستجاب افطارم نذر کودکان فلسطین». و لبخند رضایت اهل خانه که امروز هر چه خواستی شد و دعاي من که إن‌شاالله هر چه خدا بخواهد در حق مظلومیت مظلومان عالم و رهایی از ظلم و کفر و نجات ابدی. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
ما مادرها همیشه در حال مراقبت چشم‌های بچه‌هامون هستیم. نگرانیم که تصاویر و انیمیشن‌های نامناسب روی زوایای روح و ذهن‌شون اثر مخربی نداشته باشه. هربار که به تصاویر زنده و دردناکی که اون بچه‌ها تو بیمارستان دیدن فکر می‌کردم، تمام بدنم می‌لرزید و از خودم می‌پرسیدم که چه بلایی به سر روح و آینده اون بچه‌های معصوم اومده. ما مادرها این‌سوی دنیا برای فرزندان‌مون در سرزمین زیتون اشک می‌ریختیم و دل‌هامون از این‌همه ظلم سخت گرفته بود. پویش این ماه مادرانه حکم مُسکن داشت. اینکه قراره دست جمعی یه کاری بکنیم که بقیه آدم‌ها تو مسیر ظلم‌ستیزی و دعا برای کودکان فلسطین شرکت بکنن، برامون مثل آرام‌بخش عمل کرد. دل‌مون می‌خواست قبل از روز قدس یه افطاری ساده با دست‌نوشته «دعای مستجاب افطارم، نذر کودکان مظلوم فلسطین» پخش کنیم تا شاید یه تلنگر کوچیکی برای هم‌بستگی بیشتر جهت حضور تو راهپیمایی روز قدس باشه. تو محله که راجع به پویش گفتم دوستان پیشنهاد توزیع افطاری تو صف نونوایی رو دادن. پیشنهاد جذابی بود، توی صف همه جور آدمی هست. یکی با کمک مالی، یکی با درست کردن پک و فرستادنش کمک می‌کرد و همسر همیشه همراه برام وسایل درست کردن افطاری گرفت. برای افطار کلی مهمون داشتم و کمر درد امونم رو بریده بود. اما با مدد حضرت صاحب پسرک به کمکم اومد. تمام بسته‌بندی‌ها رو آماده کرد و همسر دست‌نوشته‌ها رو نوشت و چسبوند. دست پسرکم رو گرفتم و بسته‌های افطاری رو تو صف نونوایی محله تقسیم کردیم. حالا کمی آرومم، ما اینجا دعاهای مستجاب افطارمون رو نذر مقاومت و فرج کردیم. 🖊سمیه رضایی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
چند روزی بود خیلی ذهنم درگیر بود تو این چند روز آخر مونده به ماه رمضان بتونم کاری انجام بدم. تا اینکه به پیشنهاد خواهر شوهر گرامی ایستگاه سوم رو پیشنهاد دادیم توحید شهر باشه. روز موعود فرارسید. وسایل مورد نیاز توسط یکی از خواهرها و البته همسرش که خدا خیرش بده و پای کار بود آماده شد. سر ساعت یکی‌یکی خانم‌ها و دخترخانم‌های نوجوان‌مون برای کمک اومدن پای کار. بساط درست کردن ساندویچ فلافل پهن شد. ساندویچ‌ها آماده شد و البته که چقدر با برکت بود این ساندویچ‌ها و کتری‌های آب‌جوش هم آماده چای دم کردن برای افطار. یکی دو ساعت زودتر دوتا از خانم‌ها و نوجوان‌ها برای واحد کودک و تبیین راهی پارک شدن و در این بین همسایه‌ی عزیز همیشه پای کار، خودش و ماشینش زحمت ایاب و ذهاب رو کشیدن. فضای پارک خیلی خوب بود. بچه‌ها همراه مادرها یکی‌یکی جمع شدن و پرچم اسرائیل رو به کف کفش چسبوندن که انشاالله برای همیشه نیست و نابود بشه و در این بین یکی از خواهرها هم زحمت تبیین رو کشیدن. نزدیک اذان و صدای دلچسب ربنا و اذان توی پارک حس و حال عجیبی داشت. ساندویچ‌ها و چای بین مردم پخش شد و البته از کاسب‌های روز شنبه بازار هم پذیرایی شد که کلی دعا کردن. خداروشکر همه چیز عالی پیش رفت. خدا خیر بده بانیان و همه‌ی کسانی رو که پای کار بودن. به امید آزادی قدس شریف و مردم فلسطین. 🖊اعظم جلمبادانی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
برای ماه رمضان منزل خودمان نبودم و قرار بود به مدت یک ماه کنار پدر و مادرم باشم. با بچه‌ها و شرایط بارداری، تصور اینکه بخواهم در این شرایط فعالیت فوق برنامه‌ای هم داشته باشم، برایم سخت بود چون زحمت پدر و مادرم مضاعف می‌شد. اما ناراحتی و درد هم‌کیشانم در فلسطین رهایم نمی‌کرد. اینکه در آستانه ظهور باشیم و من قطره‌ای از دریا نباشم‌، عذابم می‌داد. دلم می‌خواست حرکتی، تجمعی، شوری به پا کنم و هموطنان پاک فطرتم را به مسئله قدس حساس کنم اما در توانم نبود. تا با پویش مادرانه مواجه شدم. دیدم بهترین و امکان پذیرترین پیشنهاد است. بالاخره با پدر و مادر مطرح کردم، بسیار استقبال کردند و به لطف خدا کار در سطحی فراتر از تصورم انجام شد. شله‌زردی تهیه کردیم و طوماری از «وظایف در قبال فلسطین» به آن چسباندیم و «دعای مستجاب افطارم نذر کودکان فلسطین» را بر آن نوشتیم. بین همسایگان و فامیل از دیدگاه‌های مختلف توزیع کردیم. به امید گسترش گفتمان حق. 🖊نجمه نصر اصفهانی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
با بچه‌ها دور هم نشستیم، هم روزه اولی میان‌مان بود، هم طفل خردسال. یکی خرماها را داخل بسته‌ها می‌گذاشت، دیگری برگه‌ها را با قیچی برش می‌داد. یکی نان‌ها را داخل کیسه می‌گذاشت و دیگری برگه را روی بسته‌ها می‌چسباند. و من در دلم غصه‌دار مادرانی بودم که کفن فرزندان‌شان را به آغوش می‌کشند، شاید فرزندانی با همین سن‌ و‌ سال و قد و بالا و همین شیرین‌زبانی‌ها. وقت اذان که شد، بسته‌های آماده شده را به مسجد سادات اخوی بردیم و پس از اتمام نماز میان نمازگزاران توزیع کردیم؛ به این امید که شاید در میان این جمع دعای یکی مستجاب شود. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
با اتفاق‌هایی که افتاد (حمله به کنسولگری ایران در سوریه) دلم نمی‌اومد کاری انجام ندیم، می‌خواستم یک کاری هرچند کوچک انجام بدم. از دوستان ایده خواستم ایده رو که دادن با دوستان مسجدی مشورت کردم قرار شد با هم جمع بشیم و اون جملات رو به صورت دست نوشته روی کاغذ بنویسیم و روی ظرف‌های غذا که قرار به عنوان سحری به نمازگزاران بدن قرار بدیم. بعد چون مشکلی برای دوستم پیش اومد نتونستیم بنویسیم و یک‌ متن پیدا کردیم و دادیم به تعداد سیصد تا چاپ کنند. علاوه بر اون به یکی از همسایه‌ها که خطش خوبه زنگ زدم و گفتم که می‌خوام برام چیزی بنویسی، اون بنده خدا هم با وجود اینکه افطار مهمان داشت قبول کرد، مقواها رو برداشتم و بردم خونه‌شون و نوشت اومدم خونه با وقت کمی که داشتم یک تزیین کم کردم و رفتم مسجد و زدم به دیوار. خانم‌هایی که اونجا بودن هی می‌پرسیدند این چیه من هم براشون توضیح می‌دادم و اونها هم دعا می‌کردن. 🖊ملیحه حسین زاده *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
▫️دیروز برای همایش مقلوبه به یکی از بوستان‌های شهرمون رفتیم. من و دوستان مادرانه قسمت کودک رو قبول کرده بودیم. اونجا مشغول رنگ‌آمیزی پرچم با کمک بچه‌ها و بادکنک بازی و... بودیم. دختر بزرگم در حال کمک به ما بود و در این بین به قسمت اصلی همایش رفت. وقتی اومد ازم پرسید مامان مقلوبه چیه و میشه واسه سحر درست کنیم؟ گفتم آره و بعد اومدن به خونه با همدیگه درست کردیم خیلی خوشش اومد. مخصوصا اون قسمتش که من مقلوبه رو برگردوندم و با صدای بلند گفتم به نیت سرنگونی اسرائیل، بعد دخترم گفت نه مامان بگو «دعای مستجاب سحرم نذر کودکان مظلوم فلسطین»، منم گفتم إن‌شاالله. ▫️دوست قدیمی‌ای دارم که هر ماه یک بسته غذایی به خیریه مون تقدیم می‌کنه. این ماه که بسته رو به دستم رسوند بهش گفتم ما یک پویش داریم به نام غزه و براش کامل توضیح دادم و گفتم اگه شما موافقی من قبل اینکه بسته روبه خانواده نیازمند برسونم، روی یک برگه بنویسم این بسته غذایی و دعای مستجاب شما خانواده محترم نذر کودکان مظلوم فلسطین، یهو دوستم گفت آخرشم بنویس و تعجیل در فرج. خلاصه که منم نوشتم و امیدوارم با ظهور مهدی فاطمه همه‌ی مشکلات جوامع اسلامی برطرف بشه و نابودی اسرائیل رو ببینیم. 🖊سیده حمیده فاطمی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
چندین بار نیت کردم که در پویش ماه شرکت کنم اما به دلایلی نمی‌شد. هر روز موقع افطار با یاد مردم غزه و دعا براشون افطار می‌کردم اما دلم می‌خواست کاری بکنم. بالاخره دیدم حالا که شرایطش رو ندارم، حداقل در حد وسع کاری بکنم. تصمیم گرفتم این حلوا رو درست کنم و ببرم برای جمعی از دوستان و شیعیان امیرالمومنین تا موقع افطار به یاد مردم غزه هم باشند و دعاهاشون رو سرازیر کنند برای فلسطین و غزه. 🖊اعظم یعقوبی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
گزارش شُسته رُفته از یک ایستگاه افطاری! صبح بسم الله گفتیم و رفتیم دنبال لوازم و خرید برای افطاری خیابونی. قد وانت بار زدیم و بچه‌ها رو لابه‌لای وسایل جا دادیم. به کمک و همت نوجوان‌هامون، ساندویچ‌ها رو پیچوندیم و نوشته‌ها رو بهشون آویزون کردیم و لوازم ایستگاه رو آماده کردیم. عصری رفتیم پارک مرکزی شهرک توحید و ایستگاه رو آماده کردیم. کم‌کم بچه‌ها اومدن و به زبان دوست داشتنی ِبازی و کاردستی و نقاشی تبیین شدن. بچه‌های تبیین هم کنار ایستگاه و حومه مشغول صحبت با مردم شدند. کم‌کم وقت اذان مغرب شد. صوت ربنا و اسماالحسنی توی پارک پخش شد. با نوای اذان چای و افطار رو بین مردم پخش کردیم و کنار هم نشستیم و افطار کردیم. البته از کاسب‌های شنبه بازار کنار پارک هم غافل نشدیم و براشون افطار بردیم. 🖊زهرا جلمبادانی *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
روایت‌های کانال، همدلی مادرها رو نشون می‌داد و دلم می‌خواست تو این همدلی منم سهیم باشم، تا اینکه آخرین روز ماه رمضان توفیق شد در پویش این ماه مادرانه شرکت کنم و با پخش شله زرد نذری برای همسایه‌ها سهم کوتاهی در دعا برای کودکان غزه داشته باشم. 🖊عطیه گلستان نژاد *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)