#شعر
#کودکانه
#شعر_کودکانه
#الفبای_مهدوی
#بخش_چهارم
*🌸 د*
د مثل دنیا، دنیای آباد
با بودن او، دلها شود شاد
*🌸 ذ*
ذ مثل ذکر است، هر لحظه هر آن
یا رب بیاید، باطن قرآن
*🌸 ر*
ر چون رهایی، از رنج و ماتم
وقتی بیاید، منجی عالم
*🌸 ز*
ز مثل زهرا(س)، جده ی مهدی(عج)
شادی قلبش، ظهور مهدی(عج)
*🌸 ژ*
ژ مثل ژاله، بر روی گل ها
هر دم بگویند، کجایی مولا؟
#ادامه_دارد
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
👈به کانال مهد تدبر قرآن و کودک بپیوندید🔰🔰
https://eitaa.com/joinchat/4064804916C722931aaf3
#داستان
#تدبر
#داستان_تدبری
#بخش_چهارم
سوره #مائده
جهت تبیین آیه ۲۷الی ۳۱
👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇
قابیل در یک لحظه، فریب شیطان را خورد و تصمیم گرفت برادرش را بکشد. از آن لحظه به بعد، منتظر فرصت بود. روز بعد، هابیل که سخت کار کرده بود، خسته در سایه درختی خوابید شیطان باز هم پیش قابیل رفت و گفت: بهترین زمان برای کشتن هابیل، همین حالاست او در خواب است و تو می توانی خیلی راحت او را بکشی
قابیل همراه با شیطان رفت و دید که هابیل در خواب است سنگی برداشت و محکم بر سر هابیل زد و او را غرق در خون کرد. چیزی نگذشت که قابیل به خود آمد و دید که برادرش را کشته است پشیمان شد اما دیگر پشیمانی فایده نداشت. قابیل ترسید خواست جنازه برادرش را در جایی پنهان کند، اما نمی دانست چطور این کار را انجام دهد. دنبال راه چاره بود که دو کلاغ را دید که با هم جنگ و دعوا می کردند یکی از کلاغ ها سنگی برداشت و بر سر کلاغ دیگر زد و او را کشت. بعد با نوک و چنگال های خود زمین را کند و گودالی درست کرد. بعد هم کلاغ مرده را در گودال، انداخت و رویش خاک ریخت.
قابیل از کلاغ یاد گرفت که چطور جنازه هابیل را پنهان کند. او هم گودالی کند و هابیل را در آن انداخت و رویش خاک ریخت قابیل جنازه هابیل را در آن انداخت و رویش خاک ریخت و این جا بود که برای اولین بار انسان آموخت چگونه مرده خود را دفن کند...😔
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
👈به کانال مهد تدبر قرآن و کودک بپیوندید🔰🔰
https://eitaa.com/joinchat/4064804916C722931aaf3
#داستان
#تدبر
#داستان_تدبری
#بخش_چهارم
سوره #حجرات
جهت تبیین آیه ۱۲
👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇
خانه جدید و انبار بزرگتری بساز و زندگی را مهیا کن بیا تا من بهت برای پیدا کردن همسرت کمک کنم.
کبوتر نر روزها و شب ها برای ساخت خانه جدید تلاش کرد هر موقع برای پیدا کردن چوب و شاخه از لانه فاصله می گرفت و بر می گشت میدید قسمتی از خانه ساخته شده است.
کبوتر نر دلیلی برای این کار نداشت بخاطر همین شروع کرد به انتقال دانه ها به خانه جدید.
دانه ها را تک تک بر می داشت و به خانه جدید منتقل می کرد.او در هر لحظه فقط می توانست چند دانه را به خانه جدید منتقل کند.
اما در میانه راه متوجه شد که دانه ها هی از خانه قدیم کمتر می شوند و در خانه جدید بیشتر.
خیلی بیشتر از دانه هایی که خودش جابجا کرده.
وقتی کار جابجایی دانه ها تمام شد و آخرین دانه ها را به خانه جدید منتقل کرد دید همسرش در خانه جدید مشغول مرتب کردن دانه ها در انبار هست.
در تمام روزهایی که او خانه جدید را می ساخت و دانه ها را منتقل می کرد همسرش همراهش بود و به او کمک می کرد.
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
👈به کانال مهد تدبر قرآن و کودک بپیوندید🔰🔰
https://eitaa.com/joinchat/4064804916C722931aaf3
#داستان
#تدبر
#داستان_تدبری
سوره #بقره
جهت تبیین آیات ۱۸۳و۱۸۴
#بخش_چهارم
#امام_حسین
👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇
امام حسین علیه السلام رو به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نمود و فرمود:
«ای جد بزرگوار! رسم این است که هر طفلی که اول دفعه، روزه میگیرد، پدر و مادر و دوستان به آن طفل هدیه میدهند. امروز روز اولی است که من روزه گرفتهام. شما چه چیز به من انعام میدهید؟»
حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
«ای فرزند! خداوند متعال مرا شفیع گناهکاران قرار داده و «شفیع مشفع» نام نهاده است. من در روز قیامت دامن شفاعت به کمر میزنم و تمامی دوستان تو را شفاعت میکنم و از پل صراط به سوی بهشت میگذرانم.»
امام حسین علیه السلام رو به جانب پدر نمود و فرمود:
«پدر جان! شما چه چیز مرحمت مینمایید؟»
امیرمؤمنان علیه السلام فرمود:
«خداوند سبحان مرا ساقی کوثر قرار داده است. من در روز قیامت گریهکنندگان تو را از آب کوثر سیراب میکنم.»
امام علیه السلام رو به جانب حضرت فاطمهی زهرا علیهاالسلام نموده و فرمود:
«ای مادر گرامی! شما از همه بیشتر به من محبت دارید. شما چه خواهید داد؟»
حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود: «ای نور دیدگانم! من در روز قیامت به محل سنجش اعمال بندگانم میآیم و: هر کس را که بر غریبی و مظلومی تو گریسته باشد؛
و هر کسی را که به زیارت تو آمده باشد؛
و هر کسی که اقامهی عزادای تو کرده باشد؛
و هر کسی که به زوار تو اعانت و یاری رسانده باشد، همه و همه را شفاعت میکنم.»
#ادامه_دارد
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
👈به کانال مهد تدبر قرآن و کودک بپیوندید🔰🔰
https://eitaa.com/joinchat/4064804916C722931aaf3
#داستان
#داستان_تدبری
#بخش_چهارم
#سوره_یس
#جهت تبیین آیات ۱۳تا۱۹
👇👇👇🌸🌸🌸👇👇👇
شومی شما از خودتون هست اگر بیاندیشید یعنی، اگر بدبختی و حوادث شوم محیط جامعه شما رو گرفته و برکات الهی از میان شما رفته برید عاملش رو در درون خودتون پیدا کنید.
مثال:ذبارون رحمت خداست بر سر همه میباره حالا طرف کافر باشه یا مسلمان نباشه و یا مسلمان باشه بر سر همه خداوند یکسان میباره،
ولی بعضی از انسان ها وقتی که همش دروغ میگن، همش کارهای اشتباه بکنند و یا همش کارهایی که خدا دوست نداره انجام بدهند.
این ها باعث میشه که رحمت خدا بر سر ما نباره یعنی، این کار های زشت ما، مثل مانع میشه و روی سر ما رو میگیره شبیه یه چتر که بالای سرمون می گیریم خیس نشیم.
خوب دلبندان من سرتونو درد نیارم سرانجام سخن فرستادگان به آنان این بود...
بلکه شما گروهی اسراف کارید و متجاوزید،
اگر در برابر خیرخواهی، خیر خواهان رو تهدید به مرگ می کنید به خاطر تجاوزگری شماست، یعنی به خاطر اینکه گناه تون زیاده،
یعنی،جنس شما بده، خودتون ظالم هستید👌
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
👈به کانال مهد تدبر قرآن و کودک بپیوندید🔰🔰
https://eitaa.com/joinchat/4064804916C722931aaf3
#داستان_تدبری
سوره #اسرا
جهت تبیین آیه ۲۷
#بخش_چهارم
پروانه کوچولو که چیزی از این موضوع نمیدونست هر روز کلی آب پاشی می کرد و برگهای درخت رو میشست و آبی که به زمین می ریخت سبزیجات رو هم آبیاری می کرد.
چند روز بعد جوانه های کوچیکی از دل خاک بیرون اومدند و باغچه سبزیجات زیر خانه ی پروانه شروع به رشد کرد.
حیوانات جنگل از فکر خرگوش کوچولو و اینکه دیگه آبی هدر نمی رفت خیلی خوشحال شدند .وقتی که سلطان جنگل هم این موضوع رو فهمید خیلی خوشحال شد. همون موقع جوجه تیغی که در جنگل کنار اونها زندگی می کرد نامه ای رو از طرف کرگدن برای شیر آورد.
داخل نامه نوشته شده بود: ما در جنگلمون امسال هم مثل سالهای گذشته ،ورزشهای آبی رو در برکه بزرگ جنگلمون داریم. ازتون دعوت می کنیم که به عنوان مهمان در ورزش های آبی جنگل ما حضور داشته باشید.”....
#ادامه_دارد
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
👈به کانال مهد تدبر قرآن و کودک بپیوندید🔰🔰
https://eitaa.com/joinchat/4064804916C722931aaf3
#داستان_تدبری
سوره #فلق
و من شر حاسد اذا حسد
#بخش_چهارم
👇👇👇👇
کرم با خوشحالی جواب داد: «بله خیلی دوست دارم!»
پرنده نگاهی به کرم کرد و با بدجنسی پیش خودش فکر کرد که این کرم ابریشم نادان میتواند عصرانهی خوشمزهای برای جوجههایش باشد. پس با خودش گفت: «بگذار بینم میتوانم گولش بزنم؟»
پرنده گفت: «من، نه میتوانم برایت بال درست کنم و نه میتوانم زیبایت کنم، ولی میتوانم دنیا را نشانت بدهم. فکر میکنم دوست داشته باشی دنیا را ببینی. اینطور نیست کرم ابریشم کوچولو؟»
کرم با خوشحالی جواب داد: «بله خیلی دوست دارم!»
کرم، سوار پرنده شد و همراه او، بهطرف لانهی او پرواز کرد. ابتدا کرم پشت پرنده را محکم چسبیده بود، ولی کمکم خوابش گرفت. درحالیکه چرت میزد از پشت پرنده به پایین پرت شد. در هوا چرخ زد و روی برگی سقوط کرد. ولی هنوز در خواب بود. خیلی زود پوششی کاغذی، نرم و قهوهایرنگ او را پوشاند و برای مدتی طولانی به خواب فرورفت
در این هنگام پرنده که به لانهاش رسیده بود، به جوجههایش گفت: «ببینید چه غذایی برایتان آوردهام!» جوجهها با تعجب نگاه کردند و یکی از آنها جیغ زد: «چه غذایی، پدر؟»
#ادامه_دارد
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
👈به کانال مهد تدبر قرآن و کودک بپیوندید🔰🔰
https://eitaa.com/joinchat/4064804916C722931aaf3
سوره #قصص
#داستان_تدبری
#بخش_چهارم
#حضرت_موسی
👇👇🌸🌸🌸👇👇
مثل داستان حضرت ابراهیم و آتش، اوضاع روز به روز سختتر میشد و مادر حضرت موسی بیشتر نگران میشد. خدا هم در آیه ۷ سوره قصص میفرماید: "ما به مادر موسی وحی کردیم که بچهات را شیر بده و وقتی از جانش ترسیدی، او را در دریا بینداز. نترس و ناراحت نباش، ما او را به تو برمیگردانیم و او را از پیامبران میکنیم."
مادر حضرت موسی هم یه جعبه چوبی درست کرد، بچه رو گذاشت توش و روی رود نیل رهاش کرد. خدا بهش قول داد که این بچه رو سالم بهش برمیگردونه و نه فقط سالم، بلکه یکی از بهترین آدمهای زمین، یعنی پیامبر میشه. پس وقتی خدا بخواد، تو اون شرایطی که دارن همه بچهها رو از بین میبرن، یکی رو نگه میداره تا پیامبر بشه و مردم رو نجات بده. یه سری اتفاقات دیگه هم افتاد که در ادامه میگیم.
#ادامه_دارد
🍃🍃🌸🌸🍃🍃
👈به کانال مهد تدبر قرآن و کودک بپیوندید🔰🔰
https://eitaa.com/joinchat/4064804916C722931aaf3