eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
2 عکس
0 ویدیو
54 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
سرچشمه‌ی روشن حیات است غدیر عطر ملکوتِ است غدیر گرچه به بلندای شکوهش نرسیم کوتاه‌ترین راه نجات است غدیر
پیامبر اکرم (ص): یَومُ غَدیرِ خُمٍّ أفضَلُ أعیادِ اُمَّتی ترجمه: روز غدیرخم، برترین عید امّت من است. 📚امالی صدوق، ص ۱۲۵ ویران‌گر بنیاد تباهی‌ست غدیر بر، نامه‌ی انبیا گواهی‌ست غدیر از جمعه و عید فطر و قربان برتر تاج سر اعیاد الهی‌ست غدیر
طواف کرده ام از عمد بر مدارِ نمک که پرگشوده غزل رفته تا دیارِ نمک از آن زمان که نمک گیرِ سفره ات هستم به جای باده فقط میشوم خمار نمک خدا نوشته تو را در شُمارِ خالِ لَبَش نوشته خالِ تو را نیز در شمار نمک مواظب رُخَت از چشمِ شورِ مردم باش مباد آنکه شود چهره ات شکار نمک به اشکِ چشمِ تو سجاده ات مقرب شد عروج کرده، عروجی به اعتبار نمک علی نبود که بر دوشِ مصطفی می رفت محمد است که می رفت زیر بار نمک خدا به دستِ علی داده اختیارش را اگرچه دستِ کسی نیست اختیار نمک تمام چنته ی الله را علی پُر کرد قسم به مشتِ پُرِ آفریدگار نمک علی به سمت نجف بُرد نوح و قومش را نشاند کشتی او را به کوهسار نمک عرق نکرده تمامِ سپاه را میکشت مبارزی نرسیده به کارزار نمک شبیه میثمِ شوریده حالِ عاشق کیست؟ که رفته از سَرِ خوشبختی اش به دار نمک به نانِ جو نزده دست تا حسن برسد نشسته بر سرِ سفره به انتظار نمک منم کسی که برای طهارتش هرشب پناه برده به آغوشِ شوره زار نمک شبیه مأذنه ها شور میزند قلبم به حال و روز علی و به حالِ زار نمک فقط بخاطر کلثوم خود اجازه بده که شیر هم بنشیند کمی کنار نمک
شکر حق هستم گدایی بر سر کوی علی دوست دارم هر چه را که می دهد بوی علی باز کردم من زبان با نام دلجوی علی آمدم دنیا به عشق دیدن روی علی هر که ام یا هر چه ام اهل غدیر حیدرم هست این عشق علی میراث زهرا مادرم ای غدیر ای بی تو بیراهه ، تمام راه ها آرزوی روزها و سال ها و ماه ها ای نشانده بر روی لب های شیطان آه ها ای مقام تو فزون از کل عید الله ها آی عید آسمانی کار را کردی تمام دین ما نازد به ادیان با چنین حسن ختام شب کجا پوشاندن ِخورشید تابان غدیر نیست در عالم مسلمان جز مسلمان غدیر صد سلیمانند چون مور سلیمان غدیر ای هزاران عید قربان باد قربان غدیر البشارت آی از ماه خدا جامانده ها فرصت نابی در عیدالله اکبر مانده ها... هر چه دشمن کرد روز و شب حسادت بر غدیر حضرت حق داد بیش از پیش عزت بر غدیر بیشتر از خاک دارد عرش غیرت بر غدیر انبیا با جان و دل دارند ارادت بر غدیر آری آری آن جماعت که غدیری تر شدند تا ابد بالانشین گشتند و پیغمبر شدند بعد احمد بر جهان مولا ، علی مرتضی کعبه زاده ،کعبه ی زهرا ، علی مرتضی مرد میدان،  اسوه ی تقوا ، علی مرتضی لا امیرالمومنین الا علی مرتضی بوی شیطان می دهد حتی نبوت بی علی هیزم دوزخ شود حتی عبادت بی علی من فدای آن خداوندی که شیرش حیدر است بهترین پیغمبر عالم وزیرش حیدر است هست تنها مومن آن کس که امیرش حیدر است دست ِ خالی نیست آن که دستگیرش حیدر است ای بز  ِکوهی نباشد جای تو اقلیم شیر یا بمان با مرتضی یا از حسد آتش بگیر ای همیشه مقتدای مومنین و مومنات کار تو مشکل گشایی در حیات و در ممات هر کجا پا می گذاری می شود دارالنجات هست ممنون از رکوعت تا خود محشر زکات باز هم نازل شده مدح تو بر پیغمبرت می زند جبریل پر ، دور سر انگشترت غیر تو این گونه سر ، سردار دیگر بود ؟ نه غیر تو آن روز یک تن مرد خیبر بود ؟ نه غیر تو اصلا کسی در شان کوثر بود ؟ نه غیر تو با مصطفی شخصی برادر بود ؟ نه کس ندیده دو برادر را چنین شیدای هم محرم هم، همدم هم ، دین هم ،دنیای هم هر که دارد آبرو نان و نوایش حیدر است مقتدای ماست آن که مقتدایش حیدر است کِی غریب است آن کسی که آشنایش حیدر است عرش تا فرش خدا ، فرمانروایش حیدر است بهترین اعجاز ختم المرسلین تنها علی است بر رکاب دین پیغمبر نگین ِ یا علی است تا ابد می ماند حق پنهان اگر حیدر نبود نه پیمبر بود و نه قرآن اگر حیدر نبود کفر میشد فاتح میدان اگر حیدر نبود بود عالم بنده ی شیطان اگر حیدر نبود دین و دینداران تماما ریزه خوار حیدرند تا ابد ممنون ِ تیغ ذوالفقار حیدرند کس نداد عشق علی را یاد ما ، چون فاطمه کس نشد پای غدیر و دین فدا ، چون فاطمه کس نداده پای این مکتب بها ،چون فاطمه کس نزد بر سینه سنگ مرتضی چون فاطمه محسن و جان و جوانی داد در راه علی کرد حک بر میخ در ، لعنت به بدخواه علی شاعر:
عین و لام و یا ست ، عین و شین و قاف جز سه حرف عشق ، هر حرفی گَزاف وصفِ دلبندم زبانم را گشود کعبهٔ دل می خورَد از لب ، شکاف بندگی ، عمری ست که در بندِ شاه رفت تا بندِ کفَن از بندِ ناف از تُرابِ خالصیم از بوتراب در نیاید شیعه از خاکِ مُضاف با مَعَ الْحَق ، کُفرها رو می شود عشق ، بی تهدید گیرد اعتراف جَلدِ بازارِ خریدارانِ او مادرِ گیتی ست در دستش کلاف در گدایی پادشاهی لاف نیست او که بگذارد به دستت دست لاف راهِ مولا رفت و برگشتش یکی ست هر که سَمتش رفت ، برگشت از خلاف چونکه خِشتِ اولِ دین شد علی تا ثُریا می رود دیوار ، صاف خانه زادِ حقّ و حج ، حُبِ علی ست یا علی دورت بگردم شد طواف می طپد در حُجرهٔ صحنِ نجف قلبِ کعبه ، پایتختِ اعتکاف کَشف دارد کَفشِ او ، کِی ممکن است کاشِفَ الکَربِ نبی را اکتشاف پا به محشر می گذارد ذوالفقار پا که بیرون می گذارد از قلاف در اَبَرمردانِ مَردستان ، علی هست اول با صد و دَه اختلاف دستِ او زنجیرِ تاب و کودکان گَرمِ بازیِ عمو زنجیر باف زندگی یعنی علی و فاطمه مَردِ غیرت ، ماهْ بانویِ عفاف میوه های باغشان نوبر شدند شیعیانِ با پدر مادر شدند عاجزند از دَرْکِ او اِدراک ها اوست منظورِ « وَ ما اَدراکْ » ها راهِ « نَعبُد » ، جان پناهِ « نَستَعین » با علی معنا دهد « اِیّاکْ » ها حق ، علی ؛ لا رَیْبَ فِی الْحَقُّ الْیَقین کافرند الحق همه شکّاک ها رو به ایوانِ نجف ، هو می کشد کعبه در رأسِ گریبان چاک ها او ضریحش هم به نوعی ساقی است مِی تعارف می کند با تاک ها اوجِ ذکرِ کاریِ خاتم ، علی ست اوجِ خاتم کاریِ حکّاک ها با علی جایِ پیمبر سبز شد وَرنه بایِر بود از آن خاشاک ها اتفاقِ شیعه را دامن زنند رزق و شیرِ پاکِ دامن پاک ها خوش گِلَند اولادِ زهرا و علی والدینِ آب ها و خاک ها حُبِّ او آخر به دادم می رسد تا مُنادی می رسد پَژواک ها جامهٔ تقوا به نَفْسش خوش نشست تَن خورَش عالی ست این پوشاک ها یا علی بَرداً سلامِ دوزخ است تا کجاها رفته این کولاک ها شیر ، وقتِ سَرکشی ها می برَد سَرکشان را سَر درونِ لاک ها همزمان چون تیغِ اَبرو می کشد پاره گردد زَهره از بی باک ها زَهره چشمِ او ندارد پادزهر می کِشد روح از تَنِ ضحّاک ها وصل شد جریانِ بَرقِ ذوالفقار خُشکشان زد ارتشِ چالاک ها لشکر از هر سو بتازد باک نیست « یَل علی » وقتی ز هر سو یَل علی ست مَن مَنی گر هست ، مُنحَل می شود چونکه حَلّال ، اوست ؛ مَن ، حَل می شود کارها را چون مُحّوِّل می شود کارها بر او مُحَوَّل می شود هر که دل باخت به او باخت نداد بُرد با باخت مُسَجَّل می شود یا علی گفتم زبان شد ذوالفقار دَم به دَم این تیغ ، صیقَل می شود ساقی آن باشد که با دستش ، خَراب قَصر می گردد مُجَلَّل می شود شَرحِ صَدرش در مقامِ یَم ، کز آن قطره ای هم صدرِ جدول می شود در جهادِ نَفْس ، کرّاری که خود قاتل و مقتول و مقتل می شود هم جمال و هم جلالِ کبریاست لیلی از آنسو یَلِ یَل می شود حُبِ او اَجرِ رسالت پیشگی ست هر رسولی را که مُرسَل می شود شیرِ حق آهو نَوازی می کند بی علی قانونِ جنگل می شود یک ، دو ، سه ، نه ؛ چار شد صاحب لَوا آن لَوا کز آخر ، اول می شود مصطفیٰ لازم ولی کافی نبود دینِ حق با حیدر اَکمَل می شود نقطه ها دارد ؛ یکی شد تحتِ با شرحِ مُجمل ها مُفَصَّل می شود اصلِ او را در نجف پیدا کنی کربلا امّا مُبدَّل می شود پَرده پَرده کربلا اکرانِ اوست سِیْرِ از گهواره تا میدانِ اوست با علی نازی و نازی با علی ناز یعنی بی نیازی با علی فوقِ کوهی کان فراز است و نشیب تو فراز اَندر فرازی با علی ذره ها را آفتابی می کُند خاک زی گردد هوا زی با علی نامِ ساقی رازِ کَشفِ مستی است فرق دارد کَشفِ « رازی » با علی بِینِ میدان یکّه خوردن با سپاه بِینِ میدان یکّه تازی با علی چیست عترت ؟ جمله ، تکرارِ علی چیست قرآن ؟ جمله سازی با علی پَرده های صوتی اش بی پَرده ، حق تَک نَوا را تَک نوازی با علی از طرازِ عقل خارج گشتن است ادعایِ همطرازی با علی فاطمه همدوش و همپایِ علی ست سِیرِ حق کرده موازی با علی ثبت شد پَرتابِ معراجِ نبی یکصد و ده امتیازی با علی کیست یارِ غارِ احمد ؟ عنکبوت قُرب دارد بَند بازی با علی بَختِ عالَم بر جَهازِ ناقه ها باز شد با سَرجهازی با علی کاش بخشد خاتمِ عترت مرا کار دارم در نمازی با علی هست در چشمِ علی زیبا خدا هست در چشمِ خدا زیبا علی نَزْدِ او خود را ببینی بَر دَری نَزْدِ او خود را نبینی دَر بَری
بخشی از خطبه غدیر: 🌱فَلْیُبَلِّغِ الْحاضِرُ الْغائِبَ وَالْوالِدُ الْوَلَدَ إِلی یَوْمِ الْقِیامَةِ 🌱ترجمه: پس باید این سخن را حاضران به غایبان و پدرومادر به فرزندان خود تا برپایی روز قیامت برسانند. به فرزندت بگو مولای ما یک پهلوان بوده بگو در جنگ با دشمن همیشه قهرمان بوده بگو مولای ما با اینکه جنگ‌آورترین مرد است ولی با دوستان خیلی کریم و مهربان بوده همیشه روی دوشش گرم بازی بوده‌اند، آری به فرزندت بگو مولا رفیق کودکان بوده بگو مولای ما با این که حاکم بوده، هروعده غذای سفره‌اش تنهایِ تنها شیر و نان بوده بگو هر شب به شانه می‌کشیده نان و خرما را فقیران را غذا می‌داده، فکر دیگران بوده برای خادم خود می‌خریده رخت نو، اما عبای وصله‌دارش آبروبخش جهان بوده بگو وقتی پیمبر با خدا صحبت نمود آن شب صدای صحبت مولای ما در آسمان بوده شبی که مشرکان در نقشه‌ی قتل نبی بودند بگو مولای ما در خواب حتی جان‌فشان بوده به فرزندت بگو نَقل مسیحی‌های نجران را که مولا طبق قرآن بر پیمبر همچو "جان" بوده بگو مولای ما بر قلب‌ این مردم حکومت کرد بگو مولای ما تنها امیر مؤمنان بوده
در محفلی که نام تو باشد گناه نیست غیر از دو دست تو بخدا تکیه گاه نیست در مکتب تو بحث سفید و سیاه نیست حالم بدون یاد نجف رو به راه نیست توصیف قدر و منزلتت کار هر‌که نیست دریایی و وجود تو مانند برکه نیست نامت به زیر سلطه کشیده لغات را در شیشه کرده خون رقیق دوات را بر هم زده نظام همه کائنات را میخواهم از دو دست تو برگ برات را لطفت زیاد و خواهش دستان ما زیاد ما کم ارادتیم و مرام شما زیاد دست غزل به مرز کمالت نمیرسد قدّ قلم به اوج جلالت نمیرسد صد چشمه هم به جوی زلالت نمیرسد بیچاره هر کسی به وصالت نمیرسد قول فمن یمت یرنی ات بعید نیست جز دیدنت به وقت وفاتم امید نیست باید نوشت نام تو را با دوات عشق زیرا که از تو بوده همیشه حیات عشق پنهان شده به سایه ی عشق تو ذات عشق پس اهدنا صراط علی شد صراط عشق با تو مشخص‌است مسیر درست مان جانم فدای نام امام نخست مان دنیا شبیه نقطه‌ای بین کتاب تو مانده نگاه چرخ و فلک بر جناب تو جز فاطمه نبوده کسی بازتاب تو صد آفرین به فاطمه صد مرحبا به تو از تو تمام خلق بگویند هم کم است آیینه دار جلوه ی پاک تو فاطمه است تاریخ شاهد است که جز تو دلیر نیست ذکری به غیر نام "علی" دلپذیر نیست عیدی شبیه عید سعید "غدیر" نیست هرکس که با ولایت تو هم مسیر نیست بیراهه رفته است-به پایش ثبات نیست راهی به غیر راه تو راه نجات نیست پیدا نمی شود احدی برتر از علی آقا تر و عزیز تر و بهتر از علی در معرکه کجاست دلاورتر از علی صدها هزار مرتبه پیغمبر از علی تعریف کرده ست چنان و چنین علیست با امر حق برای نبی جانشین علیست
بر زلف یار تا که گره خورد کار ما ما را خرید احمد عالی تبار ما پس رفت بر جهاز شتر شهریار ما سنجید با ولایت حیدر عیار ما ذی الحجه شد به یُمن ولایت بهار ما می گفت مصطفی سخن از جانب خداست بعد از من این علی به جهان شاه و مقتداست هرکس جدا شود ز علی از خدا جداست هان! گوش کن کلام محمد چه آشناست یادآوری عهد الست و قرار ما در گفتن پیام خدا اهتمام کرد پس پیروی ز غیر علی را حرام کرد تا روز حشر بر همه حجت تمام کرد عالم به احترام محمد قیام کرد راضی شد از حبیب خودش کردگار ما دست خدا و بانی ایجاد، مرتضی بر انبیا مربی و استاد، مرتضی تنها خوشی این دل ناشاد، مرتضی چون وعده ی “یمت یرنی” داد مرتضی با شوق مرگ می گذرد روزگار ما آن سروری که یکه یل کارزار بود هرشب برای جمع یتیمان قرار بود لطفش به جن و انس و ملک بیشمار بود نعلین شاه هر دو جهان وصله دار بود عالم فدای وصله ی نعلین یار ما از صحن او که هم دل و هم اختیار برد زائر برای سرمه ی چشمش غبار برد با یک امید آمده بود و هزار برد هر کس ز خانه ی پدری یادگاربرد انگشتری “دُر نجف” یادگار ما ریزه خوران اشرف اولاد آدمیم هرجا رویم تحت عنایات پرچمیم مدیون روضه ایم، اگر شاد با غمیم بعد از غدیر چشم به راه محرمیم گریه برای خون خدا اعتبار ما روح عبادت از تن کعبه جدا شده رفته حسین و سعی و صفا بی صفا شده خون خدا مسافر دشت بلا شده با اهل بیت راهی کرب و بلا شده برده ست فکر غارت خیمه قرار ما
شهی که دُرّ و گهر می تراود از خاکش به "کنتُ کَنز" زند نقب، مدفن پاکش سه حرفِ نام علی چون سه لیله القدر است که چشم شبزدگان عاجز است از ادراکش خدا دری که به درک علی رسد بسته ست هنوز مانده بشر در حدیث لولاکش فرشته هر چه کند سعی، باز هم نرسد به خاک پای علی نردبانِ افلاکش اگر به نقش قدومش مزین است مسیر گرانبهاست خسش، قیمتی ست خاشاکش نظر به تخت خلافت نداشت آن شاهی که خفت جای پیمبر وجود بی باکش به کوری دو فراری که ننگِ هر جنگند علی علیست اُحُد تا هنوز پژواکش سپید بخت و سیه مست، آن که نزد ضریح نگاه دوخته باشد به شاخه ی تاکش
💠 | وحی منزل انگور ضریح و مدح آن شاه هستند علی السویه گیرا گر تشنۀ مدح مرتضایی بسم الله العلی الاعلی شاهی که نخست کعبه می‌خواست درمدحت او دهان کند وا شاهی که عقابِ طیر مشوی بر ساعدِ فضل او کند جا شاهی که به قدر او گواه است تحریم و نساء و نحل و شوری شاهی که خدا به صوت او خواند در عهد الست ما خلق را پس تیغ دو دم به شکل لا شد تا گفت جماعتی به او: لا آنگاه خطابه کرد تیغش: یا معشرُ لا! علیٌ أولی مرهب جسمش هجا هجا شد از ضربت آن امیرِ هَیجا قربان یلی که در مقامش خیبر شده شاه بیتِ غرّا روزی که چو شیر آن دلاور می‌زد به سپاه، بی محابا می‌کرد فلانی از سر ترس اسباب فرار را مهیا آنگونه دویده بود از بیم کز بعد سه روز گشت پیدا !! در روز احد چو همزه ی قطع باری کمر علی نشد تا برداشت تن علی نود زخم در معرکه ایستاد تنها آن شب که فلان خلیفه در غار از خوف نخفت گاه اخفا در بستر مصطفی علی بود آمادۀ امر حق تعالی فرق است میان وحی منزل با یاوه و مهمل، ای دریغا فرق است میان در و گوهر با آن کمتر ز سنگ خارا پیغمبر ما زمان انذار می گفت به قومش از تولا ابلاغ نهایی اش غدیر است اکملت لکم پیام والا مانند علی به دست احمد دست احدی نرفته بالا بر دست نبی کسی دهد دست کو بر سر شانه‌اش نهد پا بر دست نبی کسی دهد دست کو خاتم داده در مصلا بر دست نبی کسی دهد دست کو راست عصای دست موسی بر دست نبی کسی دهد دست کو رایتِ امت است عقبی بر دست نبی کسی دهد دست کو جان پیمبر است هرجا در انفسنای آل عمران راجع به علیست واژۀ نا در شان، ضمیر جمع آمد یعنی که علیست جان طاها ای جان به فدای خاک پایش تنها نه منم خراب و شیدا از غرب به شرق رفته خورشید نشناخته پیش او سر از پا توصیف علی ز ما نیاید ما شاعرکان گنگ اعمی قدر زر زرگری شناسد پس قدر علی است نزد زهرا
مرا به غیر شما با کسی که کاری نیست غریب و بی کسم و جز تو هیچ یاری نیست قرار بود که اصلا فمن یمت یرنی... مرا بکش که مرا طاقت و قراری نیست `نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت...” نوشت غیر علی در جهان نگاری نیست به جز ولایت حیدر هر آنچه گفته شده به هر کتاب، به مولا که اعتباری نیست قبول ! چهار خلیفه...ولی خدا را شکر شبیه آن دو خلیفه علی فراری نیست چنان میانه ی خیبر به فرق مرحب زد که شاهدان همه گفتند : ذوالفقاری نیست؟!... خودش نخواست وگرنه پیمبری میکرد برای حضرت حیدر اینکه کاری نیست هزار مرتبه در فقه عشق ثابت شد که در محیط نجف سجده اختیاری نیست.
ازمهرِ علی طینتِ هرکس که سرشت هرچند بُوَد منزلِ او دیر و کِنِشت در دوزخ اگر درآورندش به مثل جاگرم نکرده می برندش به بهشت