هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
شهادت امام حسن عسکری (ع)
یا ابالمهدی سامرا غوغاست
در عزای تو شورعاشوراست
کشته ی زهرجفایی
تو غریب سامرایی
آه و واویلا ازاین غم
با لب تشنه تو سپردی جان
دلغمین مهدی ازغمت گریان
جان تو ازتن جداشد
محشر کبری به پا شد
آه و واویلا ازاین غم
در غم بابا گشته ای محزون
بادوچشم تر بادل پرخون
تسلیت یاحجت الله
حضرت بقیه الله
آه و واویلا ازاین غم
ابوذر رییس میرزایی (بهار)
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
شهادت امام حسن عسکری (ع)
واحد
آقا
دلها به داغت مبتلا شد
ماتم سرا ارض وسما شد
مسموم زهرکینه گشتی
درسامرا محشر به پاشد
آقا
عالم شده محشر ازاین غم
صاحب زمان گرید زماتم
ازکربلا زهرا رسیده
در سامرا باقامت خم
آقا.یابن الحسن آجرک الله
ای وای
شیعه به دل خون جگر دید
صاحب زمان داغ پدر دید
باچشم گریان بین بستر
بابای خود بی بال وپر دید
آقا
روضه میخونی تک وتنها
شال عزاتو دیدم آقا
ناله زدی دراین مصیبت
آجرک الله یابن الزهرا
آقا.یابن الحسن آجرک الله
آقا
حسین حسین مرثیمونه
توو روضه اشکامون روونه
شبای جمعه مادرش تا
سحر براش روضه میخونه
ای وای
باگریه میخونه حسینم
خدالتریبی نورعینم
ای بی کفن غریب مادر
ازداغ تو درشور و شینم
آقا.حسین حسین غریب مادر
ابوذر رییس میرزایی (بهار)
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
واحد بالا به این سبک خوانده میشود
#مرثیه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
این داستان زهر و جگر مستمر شده
چشم پسر برای پدر باز، تر شده
تغییر کرده رنگ رخت یابنفاطمه
کز سوز سینهات پسرت با خبر شده
آثار زهر، صورتتان را کبود کرد
معلوم شد که هر چه شده با جگر شده
این تب که سوخت جسم تو تاثیر زهر بود؟
یا شعلهی در است ز تو شعلهور شده
این تازگی نداشت که با یاد مادری
در کوچه، قاتل پسری میخ در شده
آه ای امام یازدهم ارث فاطمه است
اینگونه گر که عمر شما مختصر شده
آقا دل شما نکند سمت کربلاست؟
که لحظهلحظه داغ دلت بیشتر شده
خنجر نمیبرید گلوی حسین را
اما به روی گردن او کارگر شده
خواهر که انیکاد برای تو خوانده بود!
دیگر چرا جمال منیرت نظر شده؟
ای بیادب بلند شو از روی سینهاش
سنگینیات مصیبت این محتضر شده
اوج مصیبت تو همین است خواهرت
با کاروان شمر و سنان همسفر شده
شاعر:
#مهدی_مقیمی
#امام_عسکری_شهادت
امشب دوباره در هوای سامراییم
پشت در ِ دارالشفای سامراییم
روضه به روضه ما گدای سامراییم
سینه زنان ِ مجتبای سامراییم
نام حسن آمد دوباره دیده تر شد
ماه ربیع ما خزانی چون صفر شد
دنیا نبود این مزد احسان ِ حسن ها
با بی کسی سرگشت هر آن ِ حسن ها
زهرای مرضیه است گریان حسن ها
ای زهر می خواهی چه از جان حسن ها
هر دو حسن پاره جگر رفتند ای وای
با قلب از غم شعله ور رفتند ای وای
امشب فلک ، جبریل را بی بال و پر دید
ریحانه را نوحه کنان ، بهر پسر دید
عالم امیدش را دوباره در سفر دید
تنها نه مهدی ، یک جهان داغ پدر دید
آه ای یتیمان ! رفت بابا در جوانی
با مهربانان باز شد نامهربانی
شکر خدا اصحاب ، تکفیرش نکردند
با یا مذل المومنین ، پیرش نکردند
در پیچ یک کوچه ، زمین گیرش نکردند
در کودکی از زندگی سیرش نکردند
صد شکر خانه قتلگاه این حسن نیست
بی شمع و زائر ، بارگاه این حسن نیست
ای سامرا ! مهمان مظلومت کجا رفت
ابن الرضای سومین ، پیش رضا رفت
آه از نهاد مهدی ِ او تا خدا رفت
دور از وطن چون کشته ی کرببلا رفت
خوب است که خار بیابان بسترش نیست
چشمی پی ِ عمامه و انگشترش نیست
شد سامرا کرببلایی واحسینا
مهدی کند نوحه سرایی ، واحسینا
ای تن که زیر دست و پایی واحسینا
تو زینت عرش خدایی ، واحسینا
تدفین تو شد ماجرایی واحسینا
جای کفن در بوریایی واحسینا
#محمدحسین_رحیمیان
#امام_عسکری_شهادت
#رباعی
از زهر تمام پیکرش می لرزید
پیوسته ز پا تا به سرش می لرزید
افتاد حسن یاد حسن وقتی که
در کوچه به یاد مادرش می لرزید
#زهیر_سازگار
#امام_عسکری_شهادت
سوختم از اثر زهر جفا مهدی جان
قوتی نیست تنم را به خدا مهدی جان
رعشه افتاده زپا تا به سرم میلرزد
کن تماشا بنگر حال مرا مهدی جان
جگرم پاره ولی پیکر من پاره نشد
چه نیازی بود اینجا به عبا مهدی جان
آخرین لحظه عمر است بیا یک لحظه
صورتم کن به سوی کرببلا مهدی جان
بدنم نیزه نخورده ست خیالت راحت
مثل جدم نشد اعضام جدا مهدی جان
جد ما را ته گودال همه سنگ زدند
زد یکی هم به تنش با نوک پا مهدی جان
دید از روی بلندی که برش گرداندند
وای بر حال دل عمه ما مهدی جان
#محمود_اسدی_شائق
#امام_عسکری_شهادت
هواى سامره مثل غروب پائيز است
سياهپوش عزا گشته و غم انگيز است
ز كوچه كوچه ی آن بوى درد مى آيد
صداى غربت يك مرد مرد مى آيد
ميان حجره غريبانه زار مى گريد
و كودكى كه بر او بيقرار مى گريد
چه كودكى كه همه انبيا به قربانش
عزيز فاطمه در بر گرفته چون جانش
شرار زهر و عطش در سكوت غوغا كرد
امام عسکرى آخر به ناله لب وا كرد :
كه اى اميد دلم ، لحظه ی جدايى شد
براى ديدن زهرا دلم هوايى شد
چو مادرم به جوانى از اين جهان سيرم
زمان زمان فراق است و سخت دلگيرم
ز تاب رفته دلم صبر و تاب مى خواهم
ز دست كوچك تو جام آب مى خواهم
اگر چه از شرر زهر كينه جانش سوخت
غريب بود و ز غم قلب مهربانش سوخت
ولى چو جدّ غريبش حسين ، تشنه نرفت
و در برابر خواهر به زير دشنه نرفت
#کمیل_کاشانی
#امام_عسکری_شهادت
#دوبیتی
فاطمه امشب گُهَر از دست داد
هادی امّت پسر از دست داد
سامره خاموش و سیه پوش شد
حضرت مهدی پدر از دست داد
#کلامی_زنجانی
#امام_عسکری_شهادت
#دوبیتی
کتیبه بر در و دیوار بستند
دل آیینه رویان را شکستند
عزای سامرا داغ مدینه است
حسن ها داغدار کوچه هستند
......
ز گلبرگ دو چشمش یاس افتاد
دلش در آتش احساس افتاد
میان کاسه ی آبش چه میدید
که یاد حضرت عباس افتاد
......
عزایش رستخیز روضه ی ماست
عطش هم اشک ریز روضه ی ماست
امام از کودک خود آب میخواست
همین جمله گریز روضه ی ماست
.......
دلش لرزید پای دستهایت
نمی داند عزای دستهایت
گدا از سامرا با دست پر رفت
دعا کرد از برای دستهایت
......
دل و جان در عزایت گریه کردند
فراوان در عزایت گریه کردند
کریم سامرایی ای حسن جان
کریمان در عزایت گریه کردند
#میثم_مومنی_نژاد