#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#اشعار_محرم
#غزل
علی علیست برادر!
چه فرق اصغر و اکبر
چه شیرخواره که شیرِ
خداست از همه منظر
عقیق سرخ ولا را
پدر گرفته به چنبر
قدش به زینت دوشِ
نبی شده ست برابر
ز شیرخوارگی اش پا
نهاده است فراتر
بزرگ بود و برایش
رکاب عرش، محقر
که در قواره ی فهمش
نبود جامه ی باور
بزرگ بود چو قرآن
به روی دست پیمبر
بزرگ بود تو گویی
علی مقابل خیبر
بزرگ بود و به دستش
چراغِ خفتنِ اختر
ملک خمیده نبندد
به گاهواره ی او پر
چنان بزرگ که خونش
از آسمان برود سر
سه شعبه چون سه خلیفه
حسود بود و مکدر!
بگو که خصم بداند
حسین با علی اصغر
زمین کرب و بلا را
غدیر میکند آخر
نیافت مرد دریغا
میان آنهمه لشکر
پس آب خواست که بیعت
به آب بود میسر!
امیر نطق که آندم
نشسته بود به منبر
به غیر خون گلویش
نخواند خطبه ی دیگر
اگر چه بود سه شعبه
پی جدایی آن سر
به نص لحمک لحمی
یکی شدند دو پیکر
#مسعود_یوسف_پور
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#محاوره
#چارپاره
نشستم پیش ِ گهواره
دلم آشوبه، پُر درده
عزیزم رفته با، باباش
بشه سیراب و برگرده
دلم رفته به دنبالش
که وابسته م بهِش خیلی
خدایا زود برگرده
شدم دلواپسِش خیلی
میاد خنده رویِ لبهاش
صداش می پیچه توو گوشم
صحیح و سالم و سیراب
میاد الان توو آغوشم
گلم روو دستایِ باباش
شده سرحال و رفته خواب
شده ساکت صدا-گریه ش
بهش دادن گمونم آب
نمیدونم چرا داره
تو چشماش اشکِ لبریزی
پریشونه چرا زینب(س)؟!
بهم میخواد بگه چیزی
میرم پایِ درِ خیمه
عجب حالِ دلم زاره
خدا رو شکر هستیم و
حسینم(ع) داره میاره
گمونم تویِ آغوشِش
براش یه سایه بون ساخته
نیفته تا بهش آفتاب
عَباش و روو سر انداخته
نمیدونم چرا پاهاش
نداره قدرتِ رفتن
تعلُّل میکنه داره
حسینم(ع) واسه برگشتن
شده نزدیکتر اما
بمیرم! داده قربونی
همه هستیم و میبینم
تویِ قنداقهٔ خونی
هنوزم تشنه و خشکه
لبایِ شیرخوارِ من
گلوش و بُرده ضربِ تیر
سرش افتاده روو گردن
به هم ریخته چقد موهاش
چقد شعله وَرِه آهم
دیگه بسته شده با خون
چشایِ خیس ِ شیش-ماهه م
دلم آتیشه! می بینم
سرش روو نیزه رفته؛ وای
حلالم کن...برو...مادر
خداحافظ...علی(ع) لای لای!
#مرضیه_عاطفی
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_هفتم_محرم
مثل آن ماهی که توی آب بازی می کند
طفل هم در دامن ارباب بازی می کند
انعکاس چهره ی عباس در چشم علی ست
ماه دارد در شب مهتاب بازی می کند
گاه درآغوش گرم عمه درخواب ست وگاه
روی دستان برادر تاب بازی می کند
قاتلش را طفلکی هم بازی خود فرض کرد
بچه ماهی گاه با قلاب بازی می کند
مرد تیرانداز تا حال پدر را بد کند
با کمانش موقع پرتاب بازی می کند
آنطرف تر با غرور ساقی اهل حرم
در کنار رودخانه ، آب بازی می کند
باخودش می گفت اگر که آب بردم اصغرش
هم ازآن می نوشد و هم آب بازی می کند
عاقبت حسرت به دل شد مادرش اما ندید
که اتاقش را پر از اسباب بازی می کند
#علی_کاوند
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_هفتم_محرم
نشست روبرویش روی خاک زانو زد
حسین بابت یک جرعه آب تا رو زد
علی ست وارد میدان شده بدیهی بود
به قصد کشتن او با تمام نیرو زد
صدای زوزه ی تیری بلند شد بعدش
ستاره در بغل آفتاب سوسو زد
تمام دلخوشی اش بعد بچه گهواره ست
رباب آمد و آخر به حرمله رو زد
سه شعبه ای به گلو و سه شعبه ای را هم
کنار علقمه آورد و زیر ابرو زد
مسیر روضه ببخشید اگر عوض گردید
یکی لگد به در و در لگد به پهلو زد
به محض اینکه شلوغی کوچه را حس کرد
رسید و ضرب غلافي به روی بازو زد
#علی_کاوند
#حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#غزل
دیدنِ دشمن و روی تو ندیدن سخت است
جای انگشتِ پدره تیر مکیدن سخت است
خواب بودی و تو را بوسه زدم امّا زد
ناگهان بی نفَس از خواب پریدن سخت است
جانِ تو سختترین کارِ جهان آسان است
پیشّ یک مادرِ بی شیر رسیدن سخت است
دست بر تیر زنم حنجرِ تُردت ریزد
تیر از حنجرِ خشکیده کشیدن سخت است
رو زدم ، رو زدم و رو زدم و رو ، اما
عوضاش خندهی این قوم شنیدن سخت است
بر رویم خونِ تو پاشید و زمین هم نچکید
در عوض تا حرم از شرم چکیدن سخت است
روی تو سنگِ لحد چیدم و عمداً گفتم :
طفل را از زیر این خاک کشیدن سخت است
لااقل قافله ، ایکاش که آرام رود
پا برهنه عقب بچه دویدن سخت است
* *
از تکانهای عبا حرمله فهمید چه شد
نفسِ آخر خود را نکشیدن سخت است
این زبان بسته نشد آب بگوید ، نامرد
آب با لب زدنِ خود طلبیدن سخت است
#حسن_لطفی
ن#شب_هفتم_محرم
==========================
#حضرت_علی_اصغر
بنویسید که اینگونه شده سرگشته
یک قدم رفته به خیمه، دو قدم برگشته
روی برگشت ندارد به حرم، حق دارد
چه جوابی بدهد، بی علی اصغر گشته
طفل را زیر عبا برد، همه فهمیدند
پدر پیر خجالتزده مضطر گشته
نه فقط خیمه، که از حالت واله شدنش
دیدهی لشگر کوفه به خدا، تر گشته
آب میداد و نمیداد چه فرقی میکرد؟!
رفتنی بود دگر غنچهی پرپر گشته
آب میخواست اگر، خواست هدایت بشوند
پاسخ خواستنش خندهی لشگر گشته
به دلش تیر سه شعبه دو سه تا داغ گذاشت
داغ این طفل ولی چند برابر گشته
آه! از تیر بزرگی که به حلقومش خورد
آه! از آن بدن کوچک بی سر گشته
آنقدر نیزه زمین زد بدنش پیدا شد
حرمله از همه انگار که بهتر گشته...
شاعر:
#گروه_یا_مظلوم
#حضرت_علی_اصغرعلیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
تا که در خاک نَلرزد بدن کودک ها
شده آغوش پدر ها وطن کودک ها
شد حسینی بدنت با کفن قنداقه
تیر تابوتِ تو شد ای حَسن کودک ها
ای بسوزد پدر تیر سه شعبه پس از آن
باب شد بر سر نی دوختن کودک ها
شد ممسوس چنان جسم تو در ذات حسین
که شدی مثل پدر بی کفن کودک ها
بشود تیز صدا و برسد تا خیمه...
تیر وقتی بدود در سخن کودک ها
دست و پایی زد و با مادر خود کرد وداع
علی اصغر به زبان بدن کودک ها
#مجید_شیر_محمدی
#حضرت_علی_اکبر__ع__روضه
نیزه ها روی تنت می رقصند
همه روی بدنت می رقصند
دشنه ها با لبه ی تیز شده
بر لب و بر دهنت می رقصند
اسب ها یک به یک از هر سویی
به رویِ پیرهنت می رقصند
نعل ها چون جگرت داغ شدند
در پی ِ سوختنت می ر قصند
بدنت را چه به هم ریخته اند
بِه به هم ریختنت می رقصند
بنگر آن سو همه بر گریه ی این
پدر بی کفنت می رقصند
دشمنانم به من و صحنه ی این
روضه ی دلشکنت می رقصند
عده ای بر غم من کف زده و
عده ای بر محنت می رقصند
لخته خون های دهانت پسرم
آه، وقت سخنت می رقصند
با سخن گفتن تو گل های
سرخِ دشت و دمنت می رقصند
یا علی، یا وَلَدی یا وَلَدی
تو خودت کشتن من را بلدی
شاعر : امیر عظیمی
حضرت علی اکبر (ع)
روضه
#قاسم_ابن_الحسن__ع__روضه
شور و شوقم را ببین، یاور نمیخواهی عمو؟
اکبری یک ذرّه کوچکتر نمیخواهی عمو؟
تاب دوریِ مرا اینجا دل پاکت نداشت
قاسمت را پیش خود آن ور نمیخواهی عمو؟
چهره ی زهرائیم زیباست امّا یک رجز
روز آخر با دم حیدر نمیخواهی عمو؟
شال بر دوش و گریبان باز و صورت قرص ماه
در میان کربلا محشر نمیخواهی عمو؟
وقت رفتن تو مگر با یاد زهرا مادرت
بر فراز نیزه هجده سر نمیخواهی عمو؟
پیکرم شاید که پای اسبها را خسته کرد
یک فدایی این دم آخر نمیخواهی عمو؟
یادگاری از حسن بودم گلی از باغ عشق
از برادر هدیه ای پرپر نمیخواهی عمو؟
قاسم صرافان
قاسم ابن الحسن (ع)
روضه
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
شوریدهسر در بین سرها سر برآوردی
رفتی به میدان، کفر لشکر را در آوردی
چشم انتظار پاسخ هل من معینش بود
تو انتظار سخت بابا را سر آوردی
باب الحوائج بودنت را خوب ثابت کرد
آن حاجتی که از امام خود برآوردی
یاریِ بابا را در آن باران تیر و تیغ
آه ای لبِ خشکیده حلقومِ تر آوردی
طوفان به پا شد، لشکر دشمن به خود لرزید
با خود به میدان تا که نام حیدر آوردی
وقتی که دیدی بین خنجرها امامت را
فریاد مظلومیتش را حنجر آوردی
تیری رها شد... تا سپر باشی به مولایت
آه ای کبوتر بچه! بال و پر در آوردی
**
ای باغبان! آخر چه حالی داشتی وقتی
نشکفته بردی غنچهات را، پرپر آوردی؟!
#حسن_زرنقی
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
ننوشتید زمینها همه حاصلخیزند؟
باغهامان همه دور از نفس پاییزند
ننوشتید که ما در دلمان غم داریم؟
در فراوانی این فصل تو را کم داریم
ننوشتید که هستیم تو را چشم به راه؟
نامه نامه «لَکَ لَبَّیک اباعبدالله»
حرفهاتان همه از ریشه و بُن و باطل بود
چشمههاتان همگی از دِه بالا گِل بود
بیگمان در صدف خالیشان دُرّی نیست
بین این لشکر وامانده دگر حرّی نیست
بیوفایی به رگ و ریشهٔ آن مردم بود
قیمت یوسف زهرا دو سه مَن گندم بود؟!
چه بگویم؟ قلمم مانده... زبانم قاصر...
دشت لبریز شد از غربت «هَل مِن ناصِر»
در سکوتی که همه مُلک عدم را برداشت
ناگهان کودک ششماهه علم را برداشت
همه دیدند که در دشت هماوردی نیست
غیر آن کودک گهوارهنشین مردی نیست
مثل عباس به ابروی خودش چین انداخت
خویش را از دل گهواره به پایین انداخت
خویش را از دل گهواره میاندازد ماه
تا نماند به زمین حرف اباعبدالله
عمق این مرثیه را مشک و علم میدانند
داستان را همهٔ اهل حرم میدانند
بعد عباس دگر آب سراب است سراب
غیر آن اشک که در چشم رباب است رباب
کمی آرام که صحرا پر گرگ است علی
و خدای من و تو نیز بزرگ است علی
پسرم میروی آرام و پر از واهمهام
بیشتر دلنگران پسر فاطمهام
#سیدحمیدرضا_برقعی
#حضرت_علی_اصغر_ع_مدح_و_شهادت
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
نمیرسد به مقامات تو گمان کسی
نبوده لایق توصیف تو، بیان کسی
به هیبت تو یقیناً به طور جلوه کند
خدا اگر که خودش را دهد نشان کسی
به آستان گلویت دخیل میبندد
اگر که کارد رسیده به استخوان کسی
علیتر از همه اوقات میشوی امروز
شدهست نغمهی لالاییات اذان کسی
برای اینکه به "نورِ" تو سر به راه شوند
به ناکسان زده رو، قلبِ مهربان کسی
رسیده بر عتباتِ لبِ تو هُرمِ عطش
رسیده بر لب خشکیدهی تو جانِ کسی
به جز حسین که جان داده با تلظّیِ تو
نبود صبر در این امتحان توان کسی
بهشت، روضهی تو گشته گوش تا گوشش
سهشعبه آمده بی اذن در جنانِ کسی
به آسمان دم مظلوم میدهد پدرت
که خون حنجرهات هست نوحهخوان کسی
پی غنیمتِ قتل تو آسمان و زمین
تنت از آنِ کسی و سرت از آنِ کسی
رباب بعد تو دیگر به زیر سایه نرفت
به روی نیزه سر توست، سایهبان کسی
حجتالاسلام #محسن_حنیفی
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
وقتی به هم لبهای طفل محتضر میخورد
بر قلب مادر تیر نه، که نیشتر میخورد
در روضههایش آمده مثل علی اکبر
او آب از تسنیم لبهای پدر میخورد
یاقوت لبهای علیاصغر ترک برداشت
یاد لب او، آب هم خون جگر میخورد
این شیرخواره مثل شیر نر رجز میخواند
دشمن "شکست" از تشنهکامی بی سپر میخورد
شاهی سخن گفت و سپاهی هلهله کردند
خیلی به کوه غیرت شهزاده بر میخورد
بی شک شفیع برزخ و دنیا و محشر اوست
از این جهت بر نای او تیر سه پر میخورد
هرگز نمیبخشید حلق خویش را تا حشر
تیر سه پر بر قلب بابایش اگر میخورد
داده سلامی بر لب خشکیدهی بابا
از تیرهای آبدیده هر قَدَر میخورد
گهوارهی او خاک بود و بعد شد نیزه
زیرا که روی نیزه تاب بیشتر میخورد
حجتالاسلام #محسن_حنیفی
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
شبیه هاجرِ دنبالِ آب، باگریه
دوید در دل صحرا رباب باگریه
برای مادر اصغر در آسمان، آنروز
نشست، روضه گرفت، آفتاب باگریه
به یاد گریهی طفل رباب، ساقی شد...
کنار علقمه از غصّه، آب، باگریه
شبیه عاشق دلتنگ، تیر از چلّه
دوید سمت علی باشتاب، باگریه
بهگریه گفت: که سیراب شد علیاصغر؟
حسین داد بهزینب جواب؛ باگریه...
حسین گفت: علیجانْ خدانگهدارت!
رباب گفت: عزیزم بخواب...، باگریه
برای داغ دل مادر علیاصغر
دل زمین و زمان شد کباب باگریه
به روی حنجر او فتح باب شد با تیر
اگر چه بسته شد آخر کتاب باگریه
دلی که سوخت به یاد گلوی نازک او
به روسیاهی خود زد نقاب باگریه
#سجاد_روانمرد
.
#محرم۱۴۰۲
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#حجت_الاسلام_شیخ_محسن_حنیفی
#شب_هفتم_محرم
نمی رسد به مقامات تو گمان کسی
نبوده لایق توصیف تو بیان کسی
به هیبت تو یقیناً به طور جلوه کند
خدا اگر که خودش را دهد نشان کسی
به آستان گلویت دخیل می بندد
اگر که کارد رسیده به استخوان کسی
علی تر از همه اوقات می شوی امروز
شده است نغمه لالایی ات اذان کسی
برای اینکه به نور تو سر به راه شوند
به ناکسان زده رو، قلب مهربان کسی
رسیده بر عتبات لب تو هُرم عطش
رسیده بر لب خشکیده تو جان کسی
به جز حسین که جان داده با تلظی تو
نبود صبر در این امتحان توان کسی
بهشت، روضه ی تو گشته گوش تا گوشش
سه شعبه آمده بی اذن در جنان کسی
به آسمان دم مظلوم میدهد پدرت
که خون حنجره ات هست نوحه خوان کسی
پی غنیمت قتل تو آسمان و زمین
تنت از آن کسی و سرت از آن کسی
رباب بعد تو دیگر به زیر سایه نرفت
به روی نیزه سر توست سایه بان کسی
.
#محرم۱۴۰۲
#حضرت_علی_اصغر علیه السلام
#حجت_الاسلام_شیخ #محسن_حنیفی
وقتی به هم لب های طفل محتضر می خورد
بر قلب مادر تیر نه، که نیشتر میخورد
در روضه هایش آمده مثل علی اکبر
او آب از تسنیم لبهای پدر میخورد
یاقوت لبهای علی اصغر ترک برداشت
یاد لب او، آب هم خون جگر میخورد
این شیرخواره مثل شیر نر رجز میخواند
دشمن شکست از تشنه کامی بی سپر می خورد
شاهی سخن گفت و سپاهی هلهله کردند
خیلی به کوه غیرت شهزاده بر میخورد
بی شک شفیع برزخ و دنیا و محشر اوست
از این جهت بر نای او تیر سه پر می خورد
هرگز نمی بخشید حلق خویش را تا حشر
تیر سه پر بر قلب بابایش اگر میخورد
داده سلامی بر لب خشکیده بابا
از تیرهای آبدیده هر قدر میخورد
گهواره او خاک بود و بعد شد نیزه
زیرا که روی نیزه تاب بیشتر میخورد
.
.
#شب_هفتم_محرم
ز ابر خیمه، اگر ماه روی باب ببینم
به روی خود ز سوی دوست، فتح باب ببینم
بیا که منتظرم تا بَری به بزم وصالم
چو ذره، خویش در آغوش آفتاب ببینم
سپید اگر شده مویت ز داغ سرخ جوانان
ز خون حنجر خود خواهمش خضاب ببینم
بگو - به خواب، که آید به چشم من بنشیند
مگر که خواب روم بلکه خوابِ آب ببینم
ولی چه سود، که کارم عطش رسانده به جایی
که بُرده خواب، مگر خواب را به خواب ببینم
اگر چه تشنه ام اما ز قحط آب ننالم
که پُر ز آبِ بصر، دامن رباب ببینم
خوش آنکه خیمه زنم زین تراب تیره فراتر
به خُلد رو کنم و روی بوتراب ببینم
حاج علی انسانی
.
.
#امام_حسین
سلام بر حسین علیه السلام
ای شهید ره دین یا حسین بن علی
کشته ی راه یقین یا حسین بن علی
بوی تو بوی جنان روی تو نقش زمان
سوی تو چشم زمین یا حسین بن علی
نور تو نور فلق چشم تو چشمه ی حق
خون تو نقش جبین یا حسین بن علی
با تو مهتاب نشان با تو خورشید عیان
با تو آئينه قرین یا حسین بن علی
ای شه کرب و بلا از تو دارد همه جا
خاتم عشق نگین یا حسین بن علی
خون تو خون خدا جاری آب بقا
حنجرت تشنه ترین یا حسین بن علی
ای خدا یاور تو جلوه ی باور تو
همه چون نور مُبین یا حسین بن علی
مرد آزاده ی حق نور دلداده ی حق
نهضتت غرق طنین یا حسین بن علی
ای عیان غربت تو آید از تربت تو
عطر فردوس برین یا حسین بن علی
دیده از داغ تو خون سینه لبریز جنون
دل ز داغ تو غمین یا حسین بن علی
ای که در وادی غم در خزان خیز ستم
مانده بی یار و معین یا حسین بن علی
عاشق خونجگرت در غم شعله ورت
دارد آوای حزین یا حسین بن علی
«یاسر» از داغ حرم غرق در گریه ی غم
اشک او را تو ببین یا حسین بن علی
محمود تاری «یاسر»
#محرم
.
.
#امام_حسین
در وادی عشق و جنون
ای جهان آئينه دار روی ماهت یا حسین
کربلایی کن مرا با یک نگاهت یا حسین
هم دو چشمت آفتاب محشر خونین دلان
هم چراغ آسمانها روی ماهت یا حسین
ای حریمت مرکز امن و امان عاشقان
آمدم بشکسته دل من در پناهت یا حسین
چون غلامانت رساندم خویش را در کربلا
تا بگیرم جایگاهی در سپاهت یا حسین
در کنار مرقدت خود را بهشتی دیده ام
ای بهشت بی قرینم بارگاهت یا حسین
با خدای خویش بودی در مناجات و دعا
اُنس دارد آسمان با اشک و آهت یا حسین
عشق را فریاد کردی روز عاشورا ولی
غرقِ در خون شد گلوی دادخواهت یا حسین
کم گناهی نیست احیای حقیقت در جهان
حق طلب بودی همین بوده گناهت یا حسین
از عطش می سوخت قلب نازنینت، زآن سبب
می زند آتش به جانها قتلگاهت یا حسین
«یاسرم» روییده ام در وادی عشق و جنون
این منم گلگون ترین مِهرِ گیاهت یا حسین
حاج محمود تاری «یاسر»
#محرم
.
.
#علم_القرآن
به روشنایی #قرآن
نشستم پیش او از خاک و از باران برایم گفت
خدا را یاد کرد، از خلقت انسان برایم گفت
«الم اعهد الیکم یا بنی آدم» برایم خواند
از آن عهدی که آدم بست - آن پیمان - برایم گفت
برایم یک به یک تاریخ انسان را ورق میزد
به یاد نوح بود، از کشتی و طوفان برایم گفت
به ابراهیم و موسی و به اِلیاسین سلامی کرد
به نور حق پناه آورد و از شیطان برایم گفت
«محبت زنده زنده دفن شد با دختران در خاک»
زمین را زیر و رو کرد، از غم پنهان برایم گفت
سپس «ان الذین آمنوا» را بر زبان آورد
نگاهی سوی مولا کرد، از ایمان برایم گفت
مرا خوف و رجای حرفهایش جذب خود میکرد
که آیه آیه از تکویر و الرحمان برایم گفت
هزار و چندصد سال است در دل حرف ها دارد
شکایت کرد و از عصیان و از نسیان برایم گفت
سراسر شوق بودم سِیر در آیات عالم را
سراپا گوش بودم آنچه را #قرآن برایم گفت
#عاطفه_جوشقانیان
#حضرت_علی_اصغر_مدح
#حضرت_علی_اصغر_شهادت
زره پوشیده از قنداقه، بیشمشیر میآید
شجاعت ارث این قوم است، مثل شیر میآید
به روی دست بابا آسمانها را نشان كرده
چقدر آبی به این چشمان بیتقصیر میآید!
زبانش كودكانهست و نمیفهمم چه میگوید
ولی میخوانم از چشمش كه با تكبیر میآید
به چیزی لب نزد جز آه، از لطف ستم اما
نمیدانم چرا از دست دنیا سیر میآید!
جهانی را شفاعت میكند با قطرهٔ اشكی
كه از چشمش تو گویی آیهٔ تطهیر میآید
بگو ای آخرین سرباز میدان، چند سالت بود؟
که با خون دارد از زخم تو بوی شیر میآید
بخواب ای كودكم، لالا... كه سیرابت كند دشمن
بخواب ای كودكم، لالا... كه دارد تیر میآید
#علی_فردوسی
#شب_هفتم_محرم
.
#حضرت_علی_اصغر_شهادت
#حضرت_رباب
بیدار شو عزیز دلم وقت خواب نیست
حتی به خواب دیدنِ تو حرف آب نیست
مهمانِ تیغ و تیرِ سه شعبه شدیم ما
در این دیار خشک ، محبت ثواب نیست
می سوزد از غمِ تو فقط ظلّ آفتاب
قلبی دگر برای لبِ تو کباب نیست
شرمندهٔ حسین شدم تا که گفتم آب
شرمنده گشت گفت ببخشید آب نیست
هشتاد و چار مضطرب این سو نظاره گر
برعکس ، آن طرف به دلی اضطراب نیست
آب ست دور تو که به اسراف می رود
اما به جز سه شعبه برایت جواب نیست
این وقت آخری به خدا می کنی نگاه
قربان رتبه ات که به چشمت حجاب نیست
ای کوچکِ به نیزه بگو بر عموی خود
بر پای عمه هیچ کس اینجا رکاب نیست
آنقدر کربلا شده ام پیر که مرا
هر کس که دید گفت به خود این رباب نیست
باید به نام تو قسمش را بیاورد
زیرا پس از تو ذکر کسی مستجاب نیست
#حامد_آقایی
#شب_هفتم_محرم
.
.
#شب_هفتم_محرم
دریـا شـده در مقابـلـش مثـل سـراب
افتاده حرم به گریهاش در تب و تاب
افـتـاد ز پـا و گـریـهاش بــنـد آمــد
انگار سهشعبه خورد بر قـلب #رباب
#سمیه_زارع
#یا_باب_الحوائج
.
.
#امام_حسین صلواتالله علیه
زنده در هر دو جهان نيست به جز كشتهٔ دوست
کشتهیام کشتهی او را که جهان زنده باوست
ذات الله صمد را احدی پی نبرد
بندهام بندهی او را که ندایش أنا هوست
از در دوست در آ جلوهگه دوست ببین
که رخ دوست نبینی مگر از دیدهی دوست
خضر ما تشنهی دریا شد و ما تشنهی وی
وین زلال از دل دریاست که ما را بسبوست
بر سر کوی تو بازی سر و جان باختن است
آنجه بازیست در آخر همه بر این سر کوست
پیش ما از همه سو قبله بجز روی تو نیست
وجه اللهی و روی تو عیان از همه سوست
چهره نغز تو در پرده مغز من و من
میدرم پوست که مغز آمده در پردهی پوست
تیر باران چو تنت از همه سو گشت حسین
سوی حق روی دلت از همه و از همه سوست
گشت از خون تنت کربوبلا دشت ختن
اینک از تربت او صورت من غالیه بوست
سجده بر خاک تو شایسته بود وقت نماز
ایکه از خون جبینت بجبین آب وضوست
هر کریمی نشود کشته بر آزادی خلق
جز تو ای زنده که جود و کرمت عادت و خوست
زخم شمشیر ندیدم که بدوزند به تیر
جز جراحات عروق تو که اینگونه رفوست
ناوکم بر دهن آید که نگویم بکسی
اصغرت را ز کمان تیر سه پهلو به گلوست
چون دلت آینهی روی نکو نیست (فؤاد)
روی آن آینه بین کاینهی روی نکوست
#فواد_کرمانی
.
.
#امام_حسین صلواتالله علیه
دل زنده می شود ز ولای تو یا حسین
جان تازه می شود ز ثنای تو یا حسین
مرغ دلم که طایر عرش آشیان بود
پرواز می کند به هوای تو یا حسین
تو خواستی برای خدا هرچه خواستی
حق خواست هرچه خواست برای تو یا حسین
خود گرچه کعبهای و صفایی و مروهای
شد کعبه باصفا ز صفای تو یا حسین
تا فخر بر ملایکه روح الامین کند
روبد به مژّه خاک سرای تو یا حسین
باشد خلاف حق به خلاف رضای تو
باشد رضای حق به رضای تو یاحسین
تو شاه ملک عشقی و بر آسمان قدر
شاهان دهر جمله گدای تو یا حسین
هرچند خضر ز آب بقا یافت زندگی
فانی بود به جنب بقای تو یا حسین
چون ذات حق که راه ندارد فنا در او
هرگز نبود و نیست فنای تو یا حسین
مقصود کردگار ز ایجاد ماسوا
مانا که خود نبود سوای تو یا حسین
بخشی دو کون را به یکی سائل از عطا
آرد چو موج بحر عطای تو یا حسین
هرچند با خدا نَبُود کس شریک لیک
جای خداست در دل و جای تو یا حسین
مانند خضر تشنه لبی هر کجا بود
سیراب گشته ز ابر سخای تو یا حسین
آیینه لقای خداوند روی تست
پیدا بود خدا ز لقای تو یا حسین
از بند بند من چو نی آید نوای عشق
در نینوا به شور و نوای تو یا حسین
غیر تو در ازل که بلی گفت در بلا
کس را نبود تاب بلای تو یا حسین
صد چاک خوشتر است ز شمشیر آبدار
در هر دلی که نیست ولای تو یا حسین
پیغمبران برای شفاعت به رستخیز
سر می نهند بر کف پای تو یا حسین
جز جامه شهادت هر جامه دوختند
کوتاه شد به قد رسای تو یا حسین
جان دادی و به عهد وفا کردی ای شهید
جانها فدای عهد و وفای تو یا حسین
گر خونبهای خون تو خواهند روز حشر
خونخواه و خونبهاست خدای تو یا حسین
هرگز قفا نمی کنی از خصم بدسیر
گر خصم سر برد ز قفای تو یا حسین
از کین جفای ایزد دادار جسته اند
جستند آن کسان که جفای تو یا حسین
باشد دوای خسته دلان خاک کوی تو
دلهاست دردمند دوای تو یا حسین
تو جان و مال جمله نمودی فدای دوست
ای جان دوستان به فدای تو یا حسین
در دامن رسول که برتر ز عرش بود
پیوسته بود نشو و نمای تو یا حسین
باب تو هفت قلعه گرفتی ز ذوالفقار
ای جان فدای باب و نیای تو یا حسین
تو هشت قلعه فتح نمودی ز هشت خلد
قربان دست قلعه گشای تو یا حسین
گویا که می خلید به قلب رسول پاک
هر خار می خلید به پای تو یا حسین
میگفت مصطفی که حسین از من است و من
از وی، فدای عز و علای تو یا حسین
روزی که هر کسی طلب مأمنی کند
باشد طرب به زیر لوای تو یا حسین
▫️ #طرب_اصفهانی
.
#شب_هفتم_محرم
شش ماهه ام اما امام تشنه هایم
سرباز آقای غریب کربلایم
نوشیده ام کوثر بجای شیر مادر
امّید زهرایم، یل شیر خدایم
دارم تلظی می کنم اما نه از آب
ای اهل عالم، تشنهء خون خدایم
من دستگیر عالمم مثل ابالفضل
این بند قنداقه نبسته دست و پایم
لالایی من را رقیه خواند و گفته
مثل علی اکبرش میدان بیایم
این گریه هایم آیهء "اِنّا فَتَحنا"ست
کی گفته خشکیده دهان و حلق و نایم
من حاجی و خیمه حریم امن، اما
آغوش بابای غریبم شد منایم
معراج را با خون خود سیراب کردم
بابا گرفت اسم خدا را در ازایم
آقایم و عرشی ام و بالانشینم
همپای بابا بر سر نیزه است جایم
#محرم
#حضرت_علی_اصغر_ع
#رضا_دین_پرور
.
.
#شب_هفتم_محرم
روزگارم در پناه تکیه ات سر می شود
دست، بر خاک سیاهم می زنم زر می شود
بچهء شاگردِ پرچم دوز را، مردی شده!
خوش بحالش مثل نوکرهات، نوکر می شود
فرش خود را می فروشم خرج هیئت می کنم
برکت ولخرجی ام، صدها برابر می شود
هروله کردم، پس از آن گریه می چسبد فقط
خستگی سینه زن با گریه اش در می شود
عقل را ول کرده ام، خواب و خوراکم روضه است
مجلس دیوانه ها یک جور دیگر می شود
پهلوی هر روضه، چایِ قند، پهلو میخورم
اشک هایم آبِ جوش این سماور می شود
مزه دارد دستپخت آشپزهایت حسین!
بانی دیگ غذایت شخص مادر می شود
چوب و هیزم دیدم و یاد تنور افتاده ام
سوختم از غصهء آن سر که لاغر می شود
دخترم خورده زمین و پای او زخمی شده
از رقیه خواستم!... عشقش مکرر می شود
آب می نوشم ولی در استکانم آتش است
تشنگی کربلا با آب، بدتر می شود
پیش زهرا آب را بستند بر اهل حرم
این خبر دارد به داغی سخت، منجر میشود
گریه کرد و از میان خیمه پا بیرون گذاشت
گفت بابا؛ یاورت این دفعه اصغر میشود
نه حسن داری کنارت، نه علمداری حسین
گر بمانم در حرم، محسن مکدّر میشود
یک علیِّ اکبر تو شد هزار و یک علی
پس علیِّ اصغرت هم چند لشکر میشود
#محرم
#حضرت_علی_اصغر
#رضا_دین_پرور
.
.
#شب_هفتم_محرم
حضرت علی اصغر علیه السلام
از تمام لاله های کاروان
غنچه ای لب تشنه ماند و باغبان
غنچهای که برگ او خشکیده بود
نسخهاش را تشنگی پیچیده بود
زخم میشد روی او با گریهاش
شعله میزد خیمهها را گریهاش
دست بر دست همه اهل حرم
نغمه لالاییاش آوای غم
دوش تا وقت سحر از قحط آب
دست و پا میزد در آغوش رباب
لیک امروز از رمق افتاده بود
نای دست و پا زدن در او نبود
هر طرف بر پیکرش با دست باد
چون گل پژمرده راسش می فتاد
مثل هاجر مادر او هفت بار
رفت از خیمه به خیمه بی قرار
قطره آبی ولی پیدا نشد
چشمه ای از پای طفلش پا نشد
ماند اسماعیل او در انتظار
تا به قربانگه شود قربان یار
سر به روی شانه بابا گذاشت
نای گریه نیز نای او نداشت
مثل ماهی لب به هم میزد مدام
در تلظی بود بر دست امام
تا که بالا رفت بر دستان او
سرعقب افتاد و پیدا شد گلو
حرمله حلق سپیدش را که دید
تیر را در چله تا آخر کشید
چشم او بر چشم بابا خیره بود
ناگهان شد چشمهای او کبود
از فشار تیر بر طفل رباب
گل میان دست بابا شد گلاب
دید بیت آرزوی ویران شده
برگ گل از شاخه آویزان شده
زود بابا بین آغوشش فشرد
دست را زیر سرش آرام برد
تا نیفتد راس او از پیکرش
بای بسم اله بماندمحورش
روی دست باغبان پرپرکه شد
نوبت تشییع آن بی سر کشد
شعله زد این غم به جان عالمین
حرمله خندید بر اشک حسین
#موسی_علیمرادی
.
.
#شب_هشتم_محرم
#غزل مرثیه حضرت علی اکبر علیه السلام
وا کن ز روی هم دو لب لاله فام را
تا بشنوم دوباره علیک السلام را
برخیز ای جوان پدر پیرت آمده
برخیز یاد خصم بده احترام را
لب بر لبت گذارم و قالب تهی کنم
سر می کشد لبان تو یکباره جام را
زخمی به روی خال لب تو نشسته است
تیغی شکسته حرمت بیت الحرام را
جسمت شبیه زلف من آشفته گشته است
برهم زد است چنگ سنان این نظام را
آخر به مادرت چه بگویم چه شد علی
... غنچه گرفته جای قد خوش خرام را
شیشه که نیست تا ببرم این گلاب را
ناچار پر کنم زشمیمت مشام را
از پیکرت عبای پدر سرمه دان شده
سوغات میبرم زتو اهل خیام را
یک عده می برند تو را عده ای مرا
تشییع میکنند رسول و امام را
#موسی_علیمرادی
.
#حضرت_علی_اصغر علیه_السلام
#شب_هفتم_محرم
#مربع_ترکیب
ای بزرگ همه ، نوزاد اباعبدالله
وارث غیرت اجداد اباعبدالله
حضرت محسن ِ اولاد اباعبدالله
با تو حاجت به همه داده اباعبدالله
پَر ِ قنداقه ی تو بال و پر نوکر هاست
چون عمو روضه ی تو چاره ی ما مضطر هاست
شب هفتم چه قَدَر مثل شب تاسوعاست
هر چه خواهید بگیرید شب معجزه هاست
یارمان باب ِ حوائج شده حاجات رواست
کرمش شامل عالم شده از بس آقاست
این طبیبی که کُنَد درد ، دوا نشنیده
غالبا بیشتر از خواهشمان بخشیده
کیستی ای همه صاحب نفسان نوکر تو
ای بزرگان همه زانو زده در محضر تو
رو زده آبروی عالم امکان سر ِ تو
شیر سرخ عربستان شده آب آور تو
ابر و باد و مه و خورشید و فلک حیرانت
اکبر و قاسم و عباس بلاگردانت
شد گرفتار تو هر بنده گرفتار نگشت
در دو عالم به کسی جز تو بدهکار نگشت
دست و دلباز ! چرا عمر تو بسیار نگشت
وای بر حال ِ زمین، دور تو یک بار نگشت
در تو دیدم کرم ِ ارثی این سلسله را
ترسم این است شفاعت بکنی حرمله را
چیست جرمت که گرفتند ز چشمان تو خواب
چیست جرمت که شده سهم تو اینگونه عذاب
عرشیان مویه کنان ، گشته فلک خانه خراب
کم تلظی بنما ، ای نوه ی مادر آب
تو غم انگیز ترین روضه ی عاشورایی
سند محکم مظلومیت بابایی
وای از کینه ی دیرینه ی بدر و خیبر
شده جنجال دوباره سر نام حیدر
بیشتر از همه دیدند ستم از لشکر
این علی بن حسین بن علی های پدر
علی و خنده و محراب ِ دو دستان پدر
آمده یاد همه ، فزت ُ و رب ِ حیدر
فاطمه ناله زد و عرش در آمد آهش
پدری تیر کشید از گلوی نوزادش
آمده پشت در و مادر و فضه یادش
یک نفر نیست در اینجا برسد بر دادش
پدری خسته و شرم و قد ِ همچون دالش
مانده کم حرمله هم گریه کند بر حالش
گل نشکفته و پرپر شده ، ای وای رباب
ذکر یک عرش سراسر شده ای وای رباب
قدّ ارباب چو مادر شده ، ای وای رباب
خاک ، گهواره ی اصغر شده ای وای رباب
مانده کم جان دهد از دل نگرانی پدرش
چشم سر نیزه بُوَد آه ، به دنبال سرش
#محمد_حسین_رحیمیان
.
#شب_هفتم_محرم
ربانحال #حضرت_رباب
با لب خشکیده ، چشم خیمه را تر کرده ای
کودکم چه خنده های گریه آور کرده ای
شیرخواران تا دوسال از شیر مادر می خورند
نیم سالی شیر خوردی ترک مادر کرده ای
به همان لبخند در خونت قسم تو مرگ را
با خودت در معرکه بردی و پرپر کرده ای
وارث نهج البلاغه خطبه ی تو گریه است
دست بابا را برای خویش منبر کرده ای
رسم جنگ است ابتدا تک تک حریفی خواستن
طفل من تو انتخابی نابرابر کرده ای
حرمله تیر و کمان در دست آمد کارزار
تو ولی با دست خالی هم چه محشر کرده ای
از صدای هلهله پیداست که دشمن شکست
تو چگونه حمله بر این قلب لشکر کرده ای
یک علی رفتی به میدان و دوتا برگشته ای
ماه من زين معجزه خود را پیمبر کرده ای
#میثم_مومنی_نژاد