eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
2.2هزار دنبال‌کننده
2 عکس
1 ویدیو
56 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
تا که در خاک نَلرزد بدن کودک ها شده آغوش پدر ها وطن کودک ها شد حسینی بدنت با کفن قنداقه تیر تابوتِ تو شد ای حَسن کودک ها ای بسوزد پدر تیر سه شعبه پس از آن باب شد بر سر نی دوختن کودک ها شد ممسوس چنان جسم تو در ذات حسین که شدی مثل پدر بی کفن کودک ها بشود تیز صدا و برسد تا خیمه... تیر وقتی بدود در سخن کودک ها دست و پایی زد و با مادر خود کرد وداع علی اصغر به زبان بدن کودک ها
لالا بر آن که خواب ندارد چه فایده ماندن بر آن که تاب ندارد چه فایده گیرم تو را حسین بگیرد، بغل کند وقتی دو قطره آب ندارد چه فایده احساس مادری به همین شیر دادن است آری ولی رباب ندارد چه فایده انداخته حِرز، اگر چه به گردنت تا صورتت نقاب ندارد چه فایده پرسش نکن سه شعبه برایم بزرگ بود وقتی کسی جواب ندارد چه فایده با چه سر تو را به نی بند می کنند زلفی که پیچ و تاب ندارد چه فایده
حالا که هدف گلوی اصغر شده است چشمان خود سه شعبه هم تر شده است زیر لب خود کمان چنین می گوید بیچاره رباب تازه مادر شده است
غمت غوغای محشر بود عزیزم رخت مهتاب مادر بود عزیزم سرت دیدم به نی با خویش گفتم برایت تیر بهتر بود عزیزم
از تیر بر گلو بود، بغضی که در گلو داشت یادش بخیر روزی ، این مادر آرزو داشت با یاد حنجری که شد پاره گریه می کرد لالا همین که می خواند گهواره گریه می کرد دندان نداشت وقتی ،  جان داد طفل شیری از حنجرش در آمد ، دندانه های تیری تیر از کمان که آمد، اول به حنجرش خورد  بعد از گلو در آمد ، بر قلب مادرش خورد یک سال داغدار پاشیدن گلو بود با کودکی خیالی مشغول گفتگو بود ... از زه صدا در آمد ، از حلق پاره ات  نه ! بر نیزه بند آمد ، اشک از نظاره ات ؟ نه ! در معرکه به دور از چشم رباب رفتی آغوش من چه کم داشت ،بر نیزه خواب رفتی سنگت زدند و حتی ، یک آه هم نگفتی بالا نشینم ای کاش ، از روی نی نیفتی
شکسته پشت غم از بار غصه های رباب از آن زمان که شنیده است ماجرای رباب به سوز سینه ی گهواره داغ غم زده است شرار زخم دل خون لای لای رباب و تار صوتی آتش گرفته می فهمد که آمده چه بلایی سر صدای رباب برای کودکش آنقدر آه و ناله نکرد که چشم مشک پر از اشک شد بجای رباب به جان گریه ی شش ماهه روی دست حسین کسی نریخته اشکی مگر به پای رباب قنوت صبر گرفته برای حلق علی خدا کند به اجابت رسد دعای رباب میان هلهله ی چنگ و های و هوی رباب سه شعبه زخم زد و ناله شد نوای رباب و ناگهان پر و بال فرشته ها تر شد به خون کشته ی مظلوم کربلای رباب "رقیه" آمده از یک فرشته می پرسد پیام تسلیت آورده ای برای رباب؟ و فکر می کنم آب فرات گل شده است که ریخته به سرش خاک، در عزای رباب خدا به داد دل خاطرات او برسد چه می کشند خیالات انزوای رباب
تا گناه آمد زمینم زد، دلم را غم گرفت مادری از راه آمد، دست من را هم گرفت روزگاری چشم هایم زمزمی از اشک بود از دو چشمم اشک را، این معصیت کم کم گرفت توبه ام توبه نشد، اما تو راهم داده ای بین خوبان خدا، چشم تو من را هم گرفت مطمئنم آدم از گریه به جایی می رسد اشک ارثی بود که ذریه ی آدم گرفت من به شوق دیدن روی تو ای حسن تمام مرگ را در لحظه ی مردن بغل خواهم گرفت دست شستم از همه دنیا و دل بستم به تو دست عباس آمد و روی سرم پرچم گرفت گم نخواهد کرد راه بندگی را هر کسی یک نخ از پرچم سیاه روضه را محکم گرفت مطمئنا مادرت زهرا دعایش می کند هر کسی اسم تو را یک بار حتی دم گرفت عاقبت یک روز از داغ تو من جان میدم چند خط از مقتلت را خواندم و قلبم گرفت ناگهان تیر آمد و زیر گلو را ناز کرد ناله از عرش خدا آمد، دل عالم گرفت...
🔸السَّلامُ عَلى عَبدِ اللّهِ بنِ الحُسَینِ الطِّفلِ الرَّضیعِ، المَرمِیِّ الصَّریعِ ، المُتَشَحِّطِ دَما ، المُصَعَّدِ دَمُهُ فِی السَّماءِ ، المَذبوحِ بِالسَّهمِ فی حِجرِ أبیهِ ، لَعَنَ اللّه ُ رامِیَهُ حَرمَلَهَ بنَ کاهِلٍ الأَسَدِیَّ وذَویهِ🔸 به ذره گر نظری نسل بوتراب کند به آسمان رود و کار آفتاب کند  دخیل دامن باب الحوائج ام غم نیست اگر تمامی عالم مرا جواب کند ندیده چشم کسی تا بحال در دنیا به گریه کودک شش ماهه انقلاب کند به گریه هم شده فهماند بعد از این باید حسین روی علی اصغرش حساب کند به زین دست پدر شد سوار طفل حرم که دشت را به سر حرمله خراب کند به میهمانی تیر سه شعبه رفت اخر مگر به دیدن جدش نبی شتاب کند نگفت حرمله با خود که ممکن است این تیر حسین فاطمه را از خجالت اب کند نگفت حرمله با خود که ممکن است این تیر چقدر خون به دل مادرش رباب کند نگفت حرمله با خود که تیر کوچک تر برای حنجر شش ماهه انتخاب کند دلیل سرخی تنگ غروب دانی چیست؟ ز خون حنجر او آسمان خضاب کند بیا به زمزمه ی آب آب گریه کنیم به پای مرثیه های رباب گریه کنیم لالا لالا لالاگل بهارم ببین که پابه پات منم بیدارم خجالتم نده جلوی عمه ناخن نکش ببین که شیر ندارم دلم به درد لاعلاج اسیره یه کم بخواب دلم آروم بگیره خدا خودت بگو چکار کنم من جلو چشام علی م داره می میره دلم برا تو غش میره میدونی نمیمونم اگه تو هم نمونی داری تلظّی میکنی عزیزم یا زیر لب اشهد تو میخونی ؟ ببین کشوندی به کجا حسین و ... کسی ندید تو خیمه ها حسین و ... کاشکی میشد به حرف میومدی تا یه بار صدا کنی بابا حسین و ... برای اینکه بشنوه صداتو بازم تماشا بکنه چشاتو جلو همه برا یه جرعه ی آب منت شمرو میکشه برا تو "تموم آرزوی رفته بر باد!" سه شعبه بی هوا جوابتو داد الهی دست حرمله قلم شه سر بریده تو برام فرستاد چشای پر ستاره تو ببوسم به یاد تو گهواره تو ببوسم ببین کارم کجا کشیده باید گلوی پاره پاره تو ببوسم