eitaa logo
کانال اشعار(مجمع الذاکرین)
1.6هزار دنبال‌کننده
11 عکس
1 ویدیو
2 فایل
این کانال اشعارمذهبی توسط محب الذاکرین خاک پای همه یازهراگویان عالم مهدی مظفری ازشهراصفهان ایجادشد
مشاهده در ایتا
دانلود
جهان نخواست که دست از خلاف بردارد خدا بناست که تیغ از غلاف بردارد درون کوزه نمیگنجد آب اقیانوس عجیب نیست که کعبه شکاف بردارد نمیرسد به مقامی که زادگاه علی است مگر کسی که لباس طواف بردارد برای دوری چشم بد از تو ، مسجد شهر بنا شده است سه روز اعتکاف بردارد دوباره مثل علی(ع) زاده میشود؟ هرگز هزار بار که کعبه شکاف بردارد علی است راه هدایت، کسی که منکر اوست... چگونه گام در این راه صاف بردارد کسی که نام خدا و رسول (ص) بر لب اوست علی علی نکند انحراف بردارد
کسی به غیر علی نیست همنشین علی نماز سجده کند پیش پای دین علی زمان مسخر محض است در رکاب رسول زمانه نقطه‌ی ریزی‌ست در نگین علی گرفت خاتم او را گدا و گفت به خلق جوابِ راست در آید از آستین علی به مُهر سجده‌ی او غبطه می‌خورم هر روز چقدر بوسه گرفته‌ست از جبین علی قسم به خوشه‌ی انگور حک به روی ضریح فرشته‌ها همه هستند خوشه‌چین علی قسم به نقش ضریحش، که می‌دهد انگور هر آنچه را که بکارند در زمین علی یکی به دار ارادت، یکی به داغ غمش خوشا به حال شهیدان راستین علی
آن زمانی که عدم روی عدم آوار شد نیستی در نیستی در نیستی تکرار شد نوری آمد روشنای سرزمین تار شد جنت خشکیده ای بیرون زد و پر بار شد یا علی گفتیم و دنیا از عدم بیدار شد نِی عبث میشد اگر آوا و حلقومی نداشت شعر گم میشد اگر ابیات منظومی نداشت دادگاه عاشقی هم هیچ محکومی نداشت زندگانی بی علی معنا و مفهومی نداشت سیزده روز از رجب رد شد که معنادار شد تا علی ساقی‌است من انگور میخواهم چکار ساز دل کوک است پس تنبور میخواهم چکار سوختم از شوق حیدر، گور میخواهم چکار کشته‌ی عشقم، به محشر صور میخواهم چکار خوش به حال عاشقی که از غمت بیمار شد وارث لوح امامت کیست بعد از مصطفی نام حیدر بر زبان جاری‌ست بعد از مصطفی این هیاهوهای باطل چیست بعد از مصطفی لایق منبر نشینی نیست بعد از مصطفی هر کسی مانند بز در کوه تار و مار شد آنقدر عطر بهشت از گلشنت بوییده که آنقدر در چهره ات نور خدا را دیده که آنقدر خاک کف پای تو را بوسیده که آنقدر از نخل الفاط تو خرما چیده که یک رعیت زاده آخر میثم تمار شد گاه اسرار خدا در سینه یک نوکر است این مقامی از مقامات غلامش قنبر است که تمام روزها نقل لبش یا حیدر است هر کسی یک یا علی گفته است بی شک برتر است پیش آن شیخی که عمرش صرف استغفار شد...
رفت از کف من دار و ندارم چه کنم؟ گر اشک از این داغ نبارم چه کنم؟ نوشیده ام آب و شیر من جوشیده از غصه ی طفل شیرخوارم چه کنم؟ بر نیزه سر کوچک او را بستند این داغ کجای دل گذارم چه کنم؟ پیداست به نیزه ترک لب هایش از کودک خویش شرمسارم چه کنم؟ از آب نصیبی به گل من نرسید جز آه چه از جگر برآرم چه کنم ؟ بر نیزه سرش ، تنش کجا افتاده است؟ من مادرم و جان نسپارم چه کنم؟
شد مصحف عشقم آیه آیه؛ هیهات بی او ز غم پسر گلایه؛ هیهات در تابش خورشید تنش عریان بود دیگر پس از او رباب و سایه؛ هیهات
شهادت موسی ابن جعفر علیه السلام بیا رضا جان که تو را صدا زدم من با دست و پای بسته دست و پا زدم من ببین فلک چها آورده بر سرم ببین شدم سر تا به پا شبیه مادرم بیا ببین شدم سر تا به پا کبود تابوت برای من به غیر تخته در نبود ######## کاشکی یه مقدار به من وفا میکردن موقع سیلی دست وپام و وا میکردن رضای من بیا حال من و ببین ببین به مثل مادرم من خورده ام زمین من و در این قفس چه بی خبر زدند ولی میگن مادرم و چهل نفر زدند ######## دلم میخواد بیایی و پیشم بمونی بیای برایم روضه گودال بخونی به مثل جد خود بی سر نگشته ام مانند جد خود دیگه من برنگشته ام اگر که هر طرف خود رو کشونده ام ولی دیگه به زیر ده مرکب نمونده ام ######## دائم به یاد عمه و شام خرابم دائم به یاد عمه و بزم شرابم میگن تو کوچه ها کوچه واکرده اند میگن که ناموس من و تماشا کرده اند عمه به مجلس اغیار نرفته بود تمام عمرش بر سر بازار نرفته بود ######## حاج سید محسن حسینی ۲۵ رجب ۱۴۴۴ ه. ق ۱۴٠۱ ه. ش
   غزل مرثیه حضرت زینب سلام الله علیها اسیر کرده مرا گیسوی شکن شکنت هزار بار بمیرم به یاد هر محنت ز دست رفتم و دل از تو بر نمی دارم ندیده هیچ کسی عاشقی به مثل منت تو قبله هستی و من روم به قبله ام امشب بیا ببین که شده آب شمع انجمنت نفس به سینه من در شماره افتاده بروی سینه من هست کهنه پیرهنت گرفته پیرهنت بوی سم اسب حسین اگر که پیرهن این است وای بر بدنت مرا به کوچه و بازار خارجی خواندند اگر چه آیه قران شنیدن از دهنت هرآنکه بود به کوچه مرا تماشا کرد تمام حرمله ها بر رباب خندیدن که یاد کودک بی شیر بود شیرزنت چه صحنه ها که در آن سرزمین ندیدم من به پیش چشم من آتش زدند بر چمنت چه شد که در کف گودال کف زدند همه گمان کنم همه دیدند زیر و رو شدنت غروب بود سرت را بریدن و بردن بروی دامن من بود پاره های تنت ز گودتر شدن قتلگاه دانستم زیاد طول کشیده است دست و پا زدنت       حاج سید محسن حسینی رجب سال ۱۴۴۳ ه. ق ۱۴۰۰ ه. ش
ای آفتاب شهر مرا هم نگاه کن قدری بخند و کار مرا رو به راه کن در ظلمت گناه اسیر هوا شدم دور از خدا شدم به بلا مبتلا شدم یک گوشه ای نشسته ام از شرم سر به زیر ای نور چشم فاطمه دست مرا بگیر لیل الرغائب است مرا هم صدا کنید امشب برای گوشه نشینان دعا کنید ما که به غیر وصل، دعایی نداشتیم جز کربلا امید به جایی نداشتیم امشب اگر که عازم کرببلا شدید با مادری خمیده اگر هم نوا شدید... ما را صدا کنید به گودال قتلگاه تا جان فدا کنیم به آن شاه بی سپاه یک روضه خوان ز حضرت قاسم گرفته دم یک گوشه حاج اکبر ناظم گرفته دم ... (این کشته ی فتاده به هامون حسین توست) (این صید دست و پا زده در خون حسین توست)
بر مهدیِ دین، حضرت صاحب، صلوات بر حاضر از نگاه غایب، صلوات ما آرزوی صبح ظهورش داریم بر صاحب "لیلة الرغائب" صلوات
بسم الله العلی قسمتی از شعر یعنی ردیف و وزن و خیال شعر یعنی پلی برای وصال شعر یعنی توازُنی پر شور قالبی از صفا و صدق و شعور شعر خوب است پُر بَها باشد مِدْحَت آل مصطفی باشد شعر اگر شعر اهل بیت شود شاعرش دِعْبِل و کُمِیْت شود شعر اگر شعر اهل بیت شود تیرِ غیب است و "اِذْرَمَیْت" شود شعر اگر شعر اهل بیت شود بیت در بیت شاهْ بیت شود شعر اگر شعر اهل بیت شود بیتِ آن در بهشت، بیت شود شعر اگر بی علی بیان بشود حیفِ وقتی که صرف آن بشود مادری با وجاهت خورشید زهره ای با نجابت خورشید آمد از کوچه ی عفاف و حیا در حریم قداست خورشید دامن کعبه را گرفته و گفت: شده وقت ولادت خورشید تا درخشید و در میان آمد نام خورشید و صحبت خورشید... کعبه لرزید و دست و پا گم کرد از شکوه و جلالت خورشید وَ قدم زد به خانه ی معبود مادری با صلابت خورشید جبرئیل از بهشت آمد و گفت: خیر مقدم به حضرت خورشید بی خبر بود آسمان حتی چند روزی ز حالت خورشید تا سه روز آفتاب، در دل داشت آرزوی زیارت خورشید عاقبت لب گشود کعبه و گفت: ماجرای ولادت خورشید از حرم آمد آفتاب به دست مادر راست قامت خورشید سجده می کرد حق تعالی را دیده می شد عبادت خورشید قبله را سوی کعبه آورده است این سه روزه اقامت خورشید "اَفْلَحَ المُؤمِنون" قرائت کرد سال ها قبلِ بعثت خورشید یار و سردار و جان احمد اوست وصیِ برحقِ محمد اوست "سرّ مستور" جلوه گر شده است "رِقّ منشور" جلوه گر شده است دُرّ توحید از صدف آمد کاشف سِرّ "لَوْ کَشَف" آمد نورِ چشم و دلِ ابوطالب همه ی حاصل ابوطالب زاده ی بی نظیرِ بنت اسد پسرِ شیر و شیرِ بنت اسد اولین قاری "کتابُ الله" بابِ علمِ نبیّ و "بابُ الله" مادر دهر اعتراف کند مثل او "لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَد" هرکسی یاعلی مدد خوانده "قُلْ هُوَ الله" را اَحد خوانده نام حیدر به سینه حک باشد گفت احمد، علی مَحَک باشد با ولایِ امامتی معصوم راه ازچاه میشود معلوم اسم اعظم، دمِ شبانه ی اوست بَرخیا ریزه خوار خانه ی اوست او که معنا کند دلیری را نچشیده است طعمِ سیری را با نبی سعی در صفا کرده جانِ خود نذرِ مصطفی کرده ذوالفقار است ابروی اخمش جان به قربان آن نود زخمش آن زمانی که حضرت معبود "وَ اَلَسْتُ بِرَبِّکُم" فرمود همگی یک صدا بلی گفتیم صده و ده بار یاعلی گفتیم آرزویم بُوَد وصال علی نرود از سرم خیال علی کعبه و مروه و صفا و مقام در طواف اند طوف خال علی حق به معراج بُرد احمد را تا نشانش دهد کمال علی "اَسدُ الله" کارزار علی است شیر بنت اَسد حلال علی همدم آفتاب و همسر ماه وه از این بخت و خوش به حال علی بده آقا جواب سائل را که شده بر شما حواله علی "فاٰزَ کلبٌ لِحُبِّ کَهفیین" کیف اَشْقي لِحُبِّ آل علی امر شد "قُم" فقط علی برخواست در تکُلّم فقط علی برخواست سرِ دست نبی به خُمّ غدیر با تبسّم فقط علی برخواست از دلِ ظلمت جهالت ها مثل اَنجُم فقط علی برخواست بار اول فقط علی برخواست بار دوم فقط علی برخواست باز هم گفت مصطفی اما بار سوم فقط علی برخواست مثل شیری که زخمی جنگ است پر تلاطم فقط علی برخواست رَجَزی راکه عَبدِوَد میخواند به تهاجم فقط علی برخواست تا که خوابید گرد و خاک نبَرد آی مردم! فقط علی برخواست دَم شمشیر را به خون می سُفت اُمِّ سَمَّتْني حِیْدَرَه می گفت یاعلی ای امیر دوران ها! ای سرافرازی مسلمان ها در جهان کیست یاعلی جز تو! لایق "لٰافَتیٰ" و "مَن کُنتُ" من اسیر تهجّدت شده ام عبد ایّاکَ نَعبُدَت شده ام یاعلی من گدای دیرینم من یتیم و اسیر و مسکینم من کجا مِدْحَت امیر نفوس که "علیٌ بِذاتِه مَمْسوس"
بخوان به شیوه ی اهل دعا، دعای توسل که عقده وا کند از کار ما دعای توسل وسیله ای بطلب سیْر کن به عالم بالا بیا به درگه معبود با دعای توسل طبیب کوی شفا گفت: صبح و شب شده باشد دوای مردمِ درد آشنا دعای توسل اگر یتیم و اسیری، اگر که زار و فقیری بخوان به خانه ی آل عبا دعای توسل به بال زمزمه و اشک می بَرد دل ما را مدینه و نجف و کربلا دعای توسل پس از بقیع، به شوق زیارتی، دل ما را بَرد به تربت خیرالنسا دعای توسل چه ابتدای قشنگی چه انتهای عزیزی صفا گرفته از این نام ها دعای توسل به نام ختم رسل میشود شروع و پذیرد به نام مهدی او انتها دعای توسل بخوان به شوق ظهور و بخوان به شوق اجابت در آستانه ی قدس رضا دعای توسل
علیهاالسلام 🔹اگر زینب نبود...🔹 سِرّ نى در نینوا مى‏‌ماند اگر زینب نبود کربلا، در کربلا مى‏‌ماند اگر زینب نبود چهرۀ سرخ حقیقت بعد از آن طوفان رنگ پشت ابرى از ریا، مى‌‏ماند اگر زینب نبود چشمۀ فریاد مظلومیتِ لب‌تشنگان در کویر تَفته جا مى‌‏ماند، اگر زینب نبود... ذوالجناح دادخواهى، بى‌سوار و بى‌لگام در بیابان‏‌ها رها مى‌‏ماند، اگر زینب نبود