مدح مولا امیرالمومنین(ع)
ترکیب بند
ازامیرلافتی باید نوشت
ازعلی شیرخدا باید نوشت
انما و هل اتی باید نوشت
ازوصی مصطفی باید نوشت
فاتح بدر و حنین و خیبراست
عشق سلمان است و عشق بوذر است
خانه زاد حضرت داور علیست
شهرعلم مصطفی را در علیست
ازتمام انبیا برتر علیست
شوهرصدیقه ی اطهر علیست
کیست آنکه بر عدو غالب بود
او علی ابن ابیطالب بود
کیست حیدر پادشاهی بی بدل
نور او در طینت ما از ازل
نام شیرینش به لبها چون عسل
ذکرجان بخشش بود خیرالعمل
نام مولا می کند دل منجلی
یاعلی و یاعلی و یاعلی
شیعه بی همتاست وقتی باعلیست
پرچمش بالاست وقتی باعلیست
مادرش زهراست وقتی باعلیست
محشرش زیباست وقتی باعلیست
برجبین ما نوشته حق چنین
دوستداران امیرالمومنین
شعربی حیدر ندارد اعتبار
شعر باحیدر بماند یادگار
رسم شاگردی به جا آرد (بهار)
گوید این بیت از زبان سازگار
"شیعه از آغاز خلقت باعلیست
اول و آخرکلامش یاعلیست"
ابوذر رییس میرزایی(بهار)
بیت آخر ترکیب بند از استاد عزیزم حاج غلام رضا سازگار می باشد.
یا علی (ع)
بهتر بنویسید فراتر بنویسید
بر لوحِ دل از منطقِ باور بنویسید
از رابطه ی ساقی و ساغر بنویسید
تا ثانیه ی آخرِ آخر بنویسید
پس نام مرا نوکرِ حیدر بنویسید
لاحول و لاقوة الا اسدالله!
بالاست چنان دستِ خدا دستِ یدالله!
خوب است که مجنونِ یقینیِ تو باشم
دلتنگِ چنانی و چنینیِ تو باشم!
مومن شده ی مکتبِ دینیِ تو باشم
تا سوخته ی فلسفه چینیِ تو باشم
ای کاش که علامه امینیِ تو باشم!
پر کن قدحِ جانِ مرا حضرتِ ساقی
سرمایه ی چشمانِ مرا حضرتِ ساقی
شیر است که همواره برازنده ی شیر است!
در سیرتِ این شیر چه دل ها که اسیر است
مولاست معلاست عزیز است امیر است
ای اهلِ بهانه! نه جوان است نه پیر است
او اصل ترین فلسفه ی روزِ غدیر است!
هیهات اگر غیر به جایش بنشیند...
این بود پیام همه ی عمرِ محمد(ص)
یک آینه خشم و غضبش قاتلِ لشکر!
یک معجزه روزِ رجزش فاتحِ خیبر!
یک جرعه جلالِ لقبش ساقیِ کوثر
یک واسطه اصل و نسبش نسلِ پیمبر
یک باخته اش حضرتِ مرضیه ی اطهر
او کیست که یک یک همه در حیرتِ اویند؟
افلاک و ملائک همه در خدمتِ اویند...
دردانه ی بی تاج علی بود علی بود
هم صحبتِ محتاج علی بود علی بود
بی شبهه ی بی باج علی بود علی بود
آن حق حقِ حلاج علی بود علی بود
نورِ شب معراج علی بود علی بود
او قبل ازل بوده و تا روز ابد هست...
تا زمزمهی نابِ "هو الله احد" هست...
ای فوقِ بشر،رازِ سحر،سوره ی ادراک!
اکسیرِ شعف،شاهِ نجف،صاحبِ افلاک...
ای آینه در آینه در آینه لولاک...
خاکی به سرِ سوختگان کن پدرِ خاک!
دستی به سرِ ما بکش ای جوهره ی تاک!
تا مست تر از مستتر از مست بمیریم
تا حب تو در سینهیمان هست بمیریم
#محمد_پورمرادی
مولا علی (ع)
خبر به گوش زمین و به آفتاب رسید
سحر سپیده زد و صبح مستجاب رسید
پس از ادای نماز فلق به سجاده
دوباره نوبت تسبیحی از ثواب رسید
چه دانهای صد و ده دانه از انار بهشت
بگو به میکده ها موسم شراب رسید
فرشتگان درِ این خانه ازدحام کنید
جناب حضرت حیدر ابوتراب رسید
بساط پهن و رطب بر لب و جهان آباد
حلول ماه رجب بر زمین مبارک باد
به آفتاب و به نور و به آسمان سوگند
به ذره ذره هستی در این جهان سوگند
به صبح سر زده از چشم آبی دریا
به ظهر زل زده در چشم عاشقان سوگند
قسم به فجر به وَالعصر، وَالضّحی، طارق
به آیه آیه چرخیده بر زبان سوگند
بگو که شأن دهان بشر کجا وقتی
که پنج مرتبه خورده تو را اذان سوگند
بگو به یوسف افتاده در دل آن چاه
بگوید اشهد ان علی ولی الله
حدیث حسن علی واژههای لولاک است
که شرح ماوقعش حق ما عرفناک است
چگونه واژه به تحریر نام او برسد
که او خدای زمین است و فوق ادراک است
به حق اشاره کنید ای سروده ها که علی
ابوتراب فقط نیست رب الافلاک است
علیست مرز بهشت و جهنم این یعنی
کسی که حبّ علی داشت نطفهاش پاک است
نوشتهاند مرا خاک پای قنبر او
کسی که خاک علی نیست خاک بر سر او
پینوشت:بریدهای از ترکیببند
#مجتبی_فلاحنیا
یا علی (ع)
حدیث لافتی حظ میبرد از حسن رفتارت
ملائک صف به صف هستند خادمهای دربارت
مقام جان نثارانت ، چنان عرشی ست که حتی
حسادت میکند جبریل هم بر دارِ تمارت
دهان وا میکنی ،شهد وعسل میبارد از لبهات
هزاران جرج جرداقی ، گرفتاران گفتارت
عیار حق یدالله ست و منظورش علی بوده
به هر کس که نبی فرموده : دست حق نگهدارت
نجف ، مثل صدف ، پنهان نموده در دلش "دُر" را
جهان ، در انتظار رجعت و مشتاق دیدارت
اگرچه بندگی کردم به شرط مزد...اما من
در این دنیا طلبکارم ، در آن دنیا بدهکارت
#جابر_رمضان_نژاد
یا امیرالمومنین (ع)
ز نامت حوض كوثر میخروشد باده در باده
خمار چشمهايت كار دست عاشقت داده
من از عشق تو فهميدم كه در صحن و سرای تو
نفر در مكتبت تبديل میگردد به قلاده
علیگويان غزلخوان و گريبانچاك بر ، دارم
تو تيغ ابروان آماده كن من گردن آماده
نجف را قبله كن ما را خلاص از اين دو محرابي
چرا كه پهن كرده كعبه خود سوي تو سجاده
چگونه از خودش بيخود نگردد عاشق مستت
ز عشقت تا به روي كعبه جاي لطمه افتاده
مرا هر چيز ميخواني غلام حيدرم چونكه
مرا مادر براي نوكري مرتضي زاده
#مهرشاد_واحدی
یا امیرالمومنین (ع)
دستش از نور خدا ماند سراسر خالی
آن اذانی که شد از اشهد حیدر خالی
کعبهای که علی از آن نتراود بیرون
صدفی میشود از نعمت گوهر خالی
تا چهل خانه اگر سیر نشد همسایه
همچنان پهن شود سفرهی حیدر خالی
دست خالی احدی از در این خانه نرفت
ماند از عدل ولی دست برادر خالی
شانهی فنّ بیان در سخنش خالی کرد
تا که از نقطه شده بر سر منبر خالی
دست خود را که سوی قبضهی شمشیرش برد
همه دیدند که شد آنسوی لشکر خالی
آنکه در جنگ سری داشت میان سرها
رفت از پیش علی با تنی از سر خالی
هر نود زخم تنش روز اُحد اذعان کرد
با علی که نشود پشت پیمبر خالی
نامهای نغز و بلیغ است ولی بی امضا
هر اذانی که شد از اشهد حیدر خالی
#سید_امیرحسین_موسوی
یا علی علیه السلام
اَلا یا اَیُّها السّاقی مِی از تو ساغرش با ما
ز پِیکی مست کن دل را جنونِ پیکرش با ما
بیا بنشین به سر بنشان به کُرسی حرف عشقت را
همیشه منبری با تو همیشه منبرش با ما
وجودِ پَرتِ ما را نظم دِه بر وزنِ شمشیرت
ردیفِ سَر ، پَس از قافیهٔ هر دو سَرش با ما
اگر دُرِّ نجف باشد نِگین ، هفت آسمان گوید
اگر قابل بدانی حلقهٔ انگشترش با ما
لوایِ فتح ، وقتی دستِ کَرّار است باید هم
از آن لشکر جَزَع خیزد که وای از لشکرش با ما
قَسیمُ النّارُ وَ الجَنَّه تویی و بی تو شاهنشه
حرامِ ما بسازد گر بهشت و زیوَرش با ما
امیرالمؤمنین بایست عَجزُالواصفین باشد
مُکرّر نَقلِ اَوْ اَدْنیٰ کند خاکِ درش با ما
سماواتی ترین خاکی شَهِ لولاکِ افلاکی
در این اقلیم شاهی کن کنیز و نوکرش با ما
مؤذِّن لحظهی «حَیَّ عَلیٰ خَیرُ العَمَل» دارد
روایت میکند حُبِّ تو را از داوَرش با ما
زیارتنامه خواندن در حریم توست مِی خوردن
ضریحت بَس تعارف دارد انگورِ تَرَش با ما
رَواقِ مَنظرِ چشمانِ زهرا آشیانِ توست
از آن منظر تَفضُّل کن به لطفِ محضرش با ما
امیری فَرق نگذارد میانِ قَنبرش با خود
یقیناً فَرق نگذارد میانِ قَنبرش با ما
علی ؛ حُبِّ تو شد شرطِ قبولِ بندگی یعنی
سَرِ دین ، شرط بسته حق ، به روی حیدرش با ما
تویی در باطن و ظاهر هُوَالاَوَّل ، هُوَ الاخِر
نمی ماند شّهِ اوّل به جز تو آخرش با ما
یقین تکلیفِ هر کس از کتابِ توست در محشر
اَمان در دست می گویی: حسابِ دفترش با ما
#مهدی_ریاحی
یا علی (ع)
دل به حرف آمد همين يك بار شد سر مستمع
حرف دل حرف خداوند است و باور مستمع
مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق آورد
مدح مولا را خدا گفت و پيمبر مستمع
چشم چون منبر درون مسجد پلک است و اگر
قفل مسجد را گشايد میشود تر مستمع
مصرع شوق آور شعر اذان نام علی ست
مابقی مانند شش الله اكبر مستمع
در نماز او همه عالم شبيه گوش شد
سائلي آمد همان دم گوش حيدر مستمع
پاي دستان علي با ذوق از جا میپرد
لشگري مبهوت و در اين حال خيبر مستمع
در فنون جنگ گاهي مالك اشتر اگر
در فنون رحم بر ايتام قنبر مستمع
«لایُكلّف نفْس الّا وُسعَها» پس مطلقاً
هيچ جا باهم نمیگردد برابر مستمع
پاي درس و بحث ، گرچه طلحه پای ثابت است
پاي درس و بحث ، امّا شد اباذر مستمع
در تمام مدت خانه نشينیِ علي
ديدهايم از منبری هم بوده سر تر مستمع
«امرُهُم شُورا» سفارش میكند بر بندهاش
حق اظهار نظر را داد بر هر مستمع
گاه زين بر پشت و گاهي پشت ميآيد به زين
گاهی از اوقات بايد بود رهبر مستمع
#جواد_اسدی
#امیرالمومنین__ع__مدح
هر آن مجنون که مُهر مِهر حیدر خورده تقدیرش
نخ چادر نماز حضرت زهراست زنجیرش
فرستاده کتابی را در آن مدح علی گوید
خدا با إِنَّما و هَل أتیٰ و تین و تطهیرش
به حکم لافتی إلا علی دیگر جهان هرگز
نه می بیند شبیهش را، نه حتی مثل شمشیرش
فقط با نان جو سر کرد آنکه فتح خیبر کرد
کجا آن قوت و این قوّت، ملائک مات تکبیرش
دعا بر جان مادر می کند هرکس محب اوست
رسید از دامن مادر به قلب طفل تأثیرش
چنان از نام او مستم، گرفته یاء آن دستم
علی نامش چنین کرده، چه خواهد کرد تصویرش
کند صید دل این صیاد قابل با شمایل هم
که خالش دانه، مو لشکر، کمان ابرو، مژه تیرش
برای کوی او رفتن، گرسنه مانده ترجیحاً
به جز او را نمی خواهد گدای چشم و دل سیرش
علی هرجا رود بالا، شود حجت تمام آنجا
چه باشد شیر میدان و چه باشد طفل بی شیرش
مرضیه نعیم امینی
امیرالمومنین (ع)
مدح
یاعلیمدد ؛
چه فرقی بین "یا الله" و ذکر "یاعلی" باشد
یقینا با خدا باشد هر آنکه با علی باشد...
نیمانجاری
#غزل
#مدح_امیرالمومنین
غزلی نوشته ام از علی، که به من رسیده کتابتش
به خدا قسم ننوشته ام، غزلی به جز به عنایتش
علی آنکه آینه ی خدا، علی آن جمال خدا نما
که خدا رضایت خویش را، بزند گره به رضایتش
علی آن که گردش آسمان، و عنان امر زمین، زمان
و مقدرات جهانیان، همه هست در ید قدرتش
علی اولین نفر آمده، و علم برای نبی زده
به جز از علی که نیامده، احدی برای خلافتش
بزد آنچنان سر عبدود، که تنش دو دور اضافه زد
و اجل به ضربه نمی رسد، به دلیل شدت و سرعتش
نرسد کسی به سعادتی، نشود قبول رسالتی
نرسد نبی به نبوتی، مگر از مسیر ولایتش
بلی ابتدای زمان علی، دم انتهای جهان علی
و به کعبه رب نهان علی، که بشر رود به زیارتش
شده زنده هر عدم از علی، شده سربلند علم از علی
دم اگر نزد قلم از علی، بِشِکن به جرم جهالتش
به جهان نیامده تا ابد، بشری که مثل علی شود
که خدا گرفته ز خود مدد، و شروع کرده به خلقتش
همه کارهام بخدا علیست، نه علی خدا که خدا علیست
بشری که بندهی او شود، بخدا که خوش به سعادتش
و اعزَّکم بهدا علی، و رضیَکم خلفا علی
و لخلقه شهدا علی، و چه دلخوشم به شهادتش
قمر المنیره دو عین او، و ذوی النهی حسنین او
دو هزار هاتم و عین او، نرسد به گرد کرامتش
قمر العشیره اگر شده پسری که از همه سر شده
به یقین ز فضل پدر شده، پدر است الگوی غیرتش
بخدا صراط خدا علی، و گواه دار فنا علی
و شفیع دار بقا علی، منم و امید شفاعتش
کس من علی دم بی کسی، چه رفیق پاک و مقدسی
سوی او اگر نرود کسی، برود به سوی هلاکتش
تو بگو به منکر مرتضی، که چنان بسوزد از این قضا
که جحیم و حُرم لهیبُها، نرسد به سوز حسادتش
غزلی نوشتم و الغرض، که بداند آنکه نمرده از
غم مرتضی شده مفترض، که بسوزد از غم حسرتش
#داود_رحیمی
#یا_امیرالمومنین_علی_علیهالسلام
نمیگویم زمان خلق حیدر بازه ای دارد
ولی ماه رجب با نامش عطر تازه ای دارد
علی خود میزبان خانه بود این را بپرسید از
همان خط شکافی که به گِردش سازه ای دارد
قدمگاه علی بود و عبادتگاه پیغمبر
اگر مکه میان شیعیان آوازه ای دارد
نبی را شهر علم آنان که میخوانند میدانند
که این شهر مبارک با علی دروازه ای دارد
ورق روی ورق مدح از علی گفتیم و کم گفتیم
کتاب وصف او اصلا مگر شیرازه ای دارد؟
قوافی تنگ و وزن شعر محدود و قلم حیران
ببخشا یا علی ظرف غزل اندازه ای دارد
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#محسن_غلامحسينی