#حضرت_زینب__س__میلاد
به عشق حضرت خیبرشکن آن شافع ِ محشر
رسیدی! زینتِ بابا تو را نامید پیغمبر(ص)
ملائک بوسه بر قنداقه ات دادند و جبرائیل
گشوده بر فراز ساحتِ گهواره بال و پر
پدر؛ سرمایهٔ رأفت؛ قسیم ٱلنار وٱلجنّه
خدا هم حیفش آمد که نباشد صاحبِ دختر
تمام آیه ها در گوش ِ هم یک عمر می خوانند
علی(ع) قرآن ناطق بود و زینب؛ کوثرِ حیدر
تو بنت ٱلفاطمه(س) نور دلِ إنسیة ٱلحورا
برایت نیست هرگز غیر زهرا(س) مادری بهتر
اگرنازل شدی برخانهٔ ارکانِ خلقت حکمتش این بود
که باشد جمع روحِ پنج تن در جانِ یک پیکر
تویی ناموس اهل ٱلبیت! درّ نابِ نایابی
تو زینت بخش ِ اصحاب کسایی؛ بالأخص مادر
یقولُ إنّما...خواندی و در پاکیِ اهل ٱلبیت
ندارد آیهٔ تطهیر حرفی غیر از این دیگر
کلامت وارث نهج ٱلبلاغه! مطقن و گیرا
چه برّنده ست لحن خطبه هایت! گوش شیطان کر
صلابت از حیا و از وقارت میشود جاری
شکوهِ چادرت یادآورِ کعبه ست پا تا سر!
مرضیه عاطفی
🆔https://eitaa.com/reyhanatonabiesfahan
کانون فرهنگی ذاکرین ریحانة النبی(س)
#ولادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
آنکه راهش راه و رسم داور است
بیگمان شوقِ وصالش بر سر است
سالکِ سیر و سلوک ِکوی یار
در حقیقت سالکِ پیغمبر است
سر به فرمانِ ولایت مینهد
آنکه گوید خاکِ پای حیدر است
هر برائت از مسیرِ دشمنان
همصدای آیههای کوثر است
یارِ ساداتِ جوانانِ بهشت
شیعه و دلدادهی یک خواهر است
همچو زینب باش، در بندِ حسین
با عقیله، بندگی زیباتر است
کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین
زینبِ کبراست، مِرآتُ الحسین
عاشق و معشوق شیدایی شدند
هر دو هم آغوشِ همتایی شدند
از ازل در انتظارِ یکدِگر
ای عجب در عشق، رؤیایی شدند
بیقرار از دیرباز، آمد وصال
در سکوتی محض، غوغایی شدند
چشمها غرقِ نگاهِ یکدِگر
هر دوتا، تفسیرِ یکتایی شدند
اشکها تبدیل بر لبخند شد
بانیِ لبخندِ زهرایی شدند
زینتِ بابا که آمد در حرم
خاندانِ وحی، مولایی شدند
کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین
زینبِ کبراست، مِرآتُ الحسین
هر نگاهش از نبی دل میبرد
از علی صدها خصائل میبرد
از بزرگی، همچنان مادر بزرگ
دل ز جدّش، زان شمایل میبرد
ارث از زهرای اطهر، در سرشت
با هزار و یک فضائل میبرد
این همان بانوست، کز طوفانِ غم
ناقه را منزل به منزل میبرد
ناخدای دین پس از خونِ خداست
کشتیِ دین را به ساحل میبرد
حجتِ حق را برون از اضطرار
بِینِ زنجیر و سلاسل میبرد
کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین
زینبِ کبراست، مِرآتُ الحسین
کیست زینب، آنکه خلقت را مَطاف
پنج تن، گِردِ وجودش در طواف
کاف، ها، یا، عین، صاد، آئینهایست
از وجودش، یک به یک در اعتراف
مریمِ کرب و بلا نه، فاطمه
رفته در گودالِ خون، زیرِ غلاف
شاهدِ تشتِ سَر و تشتِ جگر
ناظرِ جسمی پر از زخم و شکاف
با وجودِ سنگبارانهای سخت
پاسدارِ عصمت و دین و عفاف
یکتنه حق را حمایتگر، ولی
بِینِ انبوهِ مصائب، در مصاف
کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین
زینبِ کبراست، مِرآتُ الحسین
از حرم تا قتلگه، میدانِ اوست
دیدهی سلطانِ دین، گریانِ اوست
پاسدارِ قافله، بعد از حسین
چشمهای دشمنان، حیرانِ اوست
ناطقِ قرآن بروی نیزهها
پاره پاره بر زمین، قرآنِ اوست
کوفه شد با خطبهاش کرب و بلا
حیدرِ کرار پشتیبانِ اوست
شام اما تاقتش را تاق کرد
شاهدم بارانیِ چشمانِ اوست
قاتلش بزمِ شراب و خیزران
کاخِ دشمن، لاجرم ویرانِ اوست
کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین
زینبِ کبراست، مِرآتُ الحسین
شرحِ غم، آموزگارش زینب است
دفترِ غم، اعتبارش زینب است
هر که داند قدرِ غیرت، زینبی است
غیرتِ دینی، مدارش زینب است
هر چه در عالم خدایی دارد و
روضه هم، پرودگارش زینب است
آگه از اسرار مقتل، قلبِ اوست
جنگِ تبیین ذوالفقارش زینب است
صبر و حلم از او به حیرت آمده
صبر هم، صبر و قرارش زینب است
روزِ عالَم، تیره تا صبحِ فرج
صبح، نام مستعارش زینب است
کیست این ممسوسِ فی ذاتُ الحسین
زینب کبراست، مرآتُ الحسین
#محمود_ژولیده
.
#مدح_امیرالمومنین_علیه_السلام
#میلاد_حضرت_زینب_سلام_الله#علیها
گمان کن که با کعبه همسایه ای
پی حفظ چندین هزار آیه ای
و حتی اگر غرق سرمایه ای
بدان بی علی پست و بی مایه ای
خود کعبه هم می رود صبح و شام
به دیدار حیدر علیه السلام
علی نزد حق است و حق با علیست
مسیر الی الله تنها علیست
مپرس از چه ذکر لب ما علیست
عبادت همین گفتن یا علیست
اگر که خدا خواندن او بد است
بشر خواندنش کفر صد در صد است
همیشه خدا بود هم صحبتش
به محراب خم شد فقط قامتش
خدا نیز در پاسخ طاعتش
به او دختری داد شد زینتش
ندیده فلک اینچنین دختری
که بر خلق عالم کند سروری
از افلاک تا خاک پرواز کرد
برای برادر کمی ناز کرد
در آغوش او چشم را باز کرد
سپس پرده برداری از راز کرد
چنین گفت چشمش به ماه منیر
امیری حسینٌ و نعم الامیر
نگاهش دوای تب پنج تن
حضورش چراغ شب پنج تن
چه بنویسم از کوکب پنج تن
شده قبله ام زینب #پنج_تن
به طغیان کشانده جنون مرا
به پایش بریزید خون مرا
چه خوب است امشب خدا خواستن
طلا نه دل مبتلا خواستن
هر آنچه که خوب است را خواستن
خلاصه فقط کربلا خواستن
تمام سحر ذکر یا رب بگو
همه حاجتت را به زینب بگو
چنان مادرش عالمه زینب است
به بیت علی قائمه زینب است
به غم های او خاتمه زینب است
پس از فاطمه، فاطمه زینب است
زمان دعا نوحه دم داده ام
خدا را به زینب قسم داده ام
چو با او کسی همنشین می شود
یکی از بزرگان دین می شود
یکی مثل ام البنین می شود
که روزی قمر آفرین می شود
به ام البنین مرحمت کرده است
ابالفضل را تربیت کرده است
اباالفضل حالا هوادار اوست
اباالفضل ماه شب تار اوست
ابالفضل امروز علمدار اوست
و کار دفاع از حرم کار اوست
خوشا آنکه او انتخابش کند
فدایی زینب خطابش کند
#علی_ذوالقدر
#یابنت_الحیدر
بطن یاسین و مومنون امد
قلب قران به تاب و تب افتاد
رب الارباب را در او دیدند
پرده از جلوه های رب افتاد
کعبه میخواست سینه چاک کند
۶۹ را به خود پلاک کند
بوی بنت الخلیل می آمد
خانهی کعبه در طلب افتاد
اسدلله دیگر امده است
دختر شیر خیبر امده است
در جمادی دوباره می افتد
اتفاقی که در رجب افتاد
آمد و حیدر مؤنث شد
اسدالمرتضی مشخص شد
زینبش خواند خالق خلاق
از لبش گوییا رطب افتاد
مایه ی عزت بنی هاشم
زِین اَب زینت بنی هاشم
با وجود عقیله بیش از پیش
چه شکوهی در این نسب افتاد
قله ها زیر گام همت او
مرد و مردی غلام همت او
هر یلی دید هیبت اورا
یاد نام اور عرب افتاد
غرق مهرش شود دلم ای کاش
جای ماه است در دل دریاش
به سجود مقام اقیانوس
ماه گردون وجب وجب افتاد
نفسش بوی کربلا می داد
به مسیحا دم شفا میداد
لاجَرَم خود طبیب حاذق شد
هر که راهش به این مطب افتاد
کربلا بود و او عقب ننشست
چه امیدی به مشک سقا بست
پیش چشمان خیمه ای تشنه
مشک آب اَبَ الادب افتاد
واجب الاحترام عالم اوست
به ابالفضل! حضرت غم اوست
او خودش دید در غروب دهم
گیسوی روز دست شب افتاد
خیمه گریان و حرمله خندان
شاد میشد دل ابو سفیان
معجر دختران آل الله
دست قوم ابولهب افتاد
بعد از ان سوی شام راهی شد
تند و بی احترام راهی شد
با دل خسته گفت یا زینب
هر که از قافله عقب افتاد
#عماد_بهرامی
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها_مدح
روایت است که یک روز حضرت زهرا
رسید گریه کنان نزد خواجۀ دو سرا
گرفته بود ببر زینب عزیزش را
چه زینبی که ستوده فلک کنیزش را
جمال فاطمی او شبیه مادر بود
ولی ز اشک، دو چشمش دو بحر گوهر بود
بگفت فاطمه در محضر رسول خدا
که ای به خاک تو جان تمام خلق فدا
رسیده فاطمه ات از غصّه جان بر لب
چرا نمی شود آرام دخترم زینب
هماره از دل او آه و ناله برخیزد
بر وی دست من از صبح اشک می ریزد
نبی گشود دو دست و ز دامن زهرا
به روی سینه چو قرآن گرفت زینب را
گرفت در بغل او را به احترام تمام
صدای گریۀ او لحظه ای نشد آرام
علی گشود دو دست و ورا گرفت ببر
نشد خموش دمی بر فراز دست پدر
حسن رسید ز بابا گرفت او را باز
ولی نگشت خموش آن همای وحی حجاز
به سینه ناله و اشکش ز دیده جاری بود
که سیّدالشهّدا دست های خویش گشود
گرفت خواهر خود را چو جان خود در بر
کشید دست نوازش و را به صورت و سر
چنانکه بحر خروشنده اوفتد ز خروش
صدای طوطی وحی مدینه شد خاموش
ز روی شانۀ جدّ و اب و برادر و مام
به وصل گمشدۀ خود رسید و شد آرام
گمانم آنکه به او با اشاره گفت حسین
که وقت گریه تو نیست ای فروغ دو عین
هنوز شعله ی آتش بر این سرا نزدند
هنوز مادر مظلومۀ تو را نزدند
هنوز غربت حیدر ندیده گریه مکن
کبودی رخ مادر ندیده گریه نکن
نگاه دار بر آن لحظه اشک و زمزمه را
که بشکنند در این خانه دست فاطمه را
مریز اشک و مزن ناله و مکن زاری
هنوز از سر بابا نگشته خون جاری
هنوز خون به دل زار ما نکرده کسی
هنوز فرق علی را دو تا نکرده کسی
شرار آه تو روزی ز سینه برخیزد
که از گلوی حسن لخته لخته خون ریزد
سرشک دیده میفشان به برگ یاسمنت
هنوز تیر نباریده بر تن حسنت
صبور باش میفشان سرشک از دیده
هنوز جسم حسینت به خون نغلطیده
زمام گریه نگهدار تا که در گودال
کنند سم اسبان تن مرا پامال
زمان گریه ی تو لحظه ایست خواهر من
که بوسه گیری از پاره پاره حنجر من
هنوز نیزه به کتف و به شانه ات نزدند
کنار پیکر من تازیانه ات نزدند
هنوز شام بلا را ندیده ای زینب
هنوز طشت طلا را ندیده ای زینب
هنوز پیش رویت اهل شام صف نزدند
هنوز پای صدای حسین کف نزدند
هنوز سنگ بلا بر سرت نباریده
هنوز کوفه به اشک غمت نخندیده
مریز اشک بصورت ز دیده پیوسته
هنوز چوبۀ محمل سر تو نشکسته
اگر چه دختر زهرا ز گریه شد خاموش
ولی درون وجودش چو بحر داشت خروش
پس از گذشت زمان روزگار پیرش کرد
به دشت کرب و بلا عاقبت اسیرش کرد
اگر چه کوه بلا دمبدم کشید به پشت
خدا گواست که داغ حسین او را کشت
در آخرین دم خود یاد نازنین بدنی
به روی سینۀ خود داشت کهنه پیرهنی
چه کهنه پیرهنی پاره پاره چون جگرش
گرفته بود چو جان عزیز خود ببرش
به وقت مرگ نگاهش به دشت و صحرا بود
در انتظار قدوم عزیز زهرا بود
به سینه داغ غم لاله های رعنا داشت
در آخرین نفسش ذکر واحسینا داشت
تمام هستی خود را به راه جانان داد
نگاه کرد به روی حسین تا جان داد
دوبار دختر زهرا ز گریه شد آرام
یکی به شهر رسول خدا یکی در شام
جهان به ماتم او غرق آه و زاری باد
سرشک دیده «میثم» هماره جاری باد
#غلامرضا_سازگار
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها_ولادت
#رباعی
امشب ملک از زینب کبری گوید
از نور دل و دیده طاها گوید
تبریک به هم ولادت زینب را
زهرا به علی علی به زهرا گوید .
امید به قلب ما همه آورده
خود عالمه است و عالمه آورده
آیینه گرفته است زهرا در دست
یا باز خدیجه فاطمه آورده
با گریه ببست فاطمه قنداقش
بوسید علی به زمزمه قنداقش
گه احمد و گه فاطمه و گاه علی
چرخید به دستان همه قنداقش
او آمد و خلق زیر دِینش می رفت
کم کم به حضور نور عینش می رفت
لبخند به صورت برادر می زد
وقتی که در آغوش حسینش می رفت
#عبدالزهرا
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه
#غزل
کشیدم از عذابِ دوریت چه دردسرهایی
گلاویزم ز هجرانت همیشه با خطرهایی
به دریای غرور و کبر افتادم، مرا دریاب
عزیز فاطمه! تو منجی درمانده ترهایی
به دور سفرهء مهمانی تو پادشاهانند
ولی دنبال سائل ها و اینگونه نفرهایی
گناه از غفلت ما بود، چوبش را شما خوردی
ز دست نوکرانت میخوری خونِ جگرهایی
خبر داری سراغم را کسی دیگر نمی گیرد!
می آمد کاش روزی از وصال تو خبرهایی
منم که بیشتر از بچه ها محتاج احسانم
تویی که مهربان تر از تمامی پدرهایی
بغل کردی مرا در خواب و بوسیدم عبایت را
هنوز آن خواب خوش دارد، به جان من اثرهایی
دو دستم بسته شد امّا، نخوردم بر درِ بسته
صدایت کردم و دیدم، همینجا پشت درهایی
بیاور نسخهء من را! علاجم جز زیارت نیست
برایم دوری از کرببلا دارد ضررهایی
سخن از هجر باشد...خواهری دور از برادر نه!
چه سنگین است روی شانه ها بار سفرهایی
از آن صبحی که معصومه نبوسیده رضایش را
سراغش آمده هر نیمه شب درد کمرهایی
سراغش آمده درد کمر، نامحرم اما نه!
عقیله رفت بین جرّ و بحث رهگذرهایی...
#رضا_دین_پرور
#تولد_حضرت_زینب
#حضرت_زینب_مدح_و_منقبت
کربلا شهریست ای دل شهریارش زینب است
اعتبارش از حسین و اقتدارش زینب است
نام زینب با حسین حک گشته در ایوان دل
دل که شد بیت الحسین نقش ونگارش زینب است
شیعه دارد در دلش یکتا کتاب قیمتی
ناشرش باشد حسین، آموزگارش زینب است
هرکه نازد بر کسی زینب بنازد بر حسین
جان زهرا این حسین دار و ندارش زینب است
#ابرهیم_صاحبی
#حضرت_زهرا__س__روضه
مائیم، ما، دو آینه ی روبروی هم
تابانده اند صورت ما را به سوی هم
تا خیره می شویم به هم با نگاهمان
وا می کنیم پنجره ها را به روی هم
من مردِ روزِ رزم و تو بانوی اشک شب
نوشیده ایم سرّ خدا از سبوی هم
سر خم نمی کنیم مگر پیش پای عشق
عالم نمی دهیم به یک تار موی هم
قرآن، نزول قدر تو؛ ایمان، قبول من
«یا ایها الذینِ» هم و «امنوا» ی هم
دریا ندیده است، نمی فهمد این کویر،
ما غرق می شویم چرا در وضوی هم؟
قهر است شهر با من و تو، مثل نی ببین
پیچیده بغض غربتمان در گلوی هم
آنها به فکر هیزم خشکند پشت در
ما خیره در نگاه تر و چاره جوی هم
نه دستِ بسته ام و نه بازوی خسته ات
طاقت نداشتند بیایند سوی هم
پروانه ها خوشند، اگر چه در آتشند
پر می کشند در دلشان آرزوی هم
یک روز ما دوباره شبیه دو آینه
می ایستیم رو به خدا روبروی هم
قاسم صرافان
حضرت زهرا (س)
روضه
#حضرت_زینب__س__میلاد
کار هر عابدی که عرفان نیست
هر زمانی که وقت باران نیست
مست باده شدن که آسان نیست
می وپیمانه ها فراوان نیست
گر شراب طهور می خواهی
باید از عمق دل کشی آهی
راه عشاق دردسر دارد
عاشق واقعی هنر دارد
در سرش فکر بال وپر دارد
فکر پرواز در سحر دارد
عاشق واقعی فقط زینب
در غزل بهترین لغت زینب
ماه شبهای تار یازینب
حضرت باوقار یازینب
اسوه روزگار یازینب
حسن تو بی شمار یازینب
شده شرمنده از رخت مهتاب
السلام ای شریکه الارباب
آمدی و ستاره خندان شد
ماه با یک اشاره خندان شد
حضرت حق هماره خندان شد
با صدایت مناره خندان شد
زینت مرتضی خوش آمده ای
بانی کربلا خوش آمده ای
شاهکار خدای منانی
جان دهی مرده را به آسانی
از اساتید درس قرآنی
فاتح عرصه های عرفانی
در نماز شبت دعایم کن
تو مرا بنده خدایم کن
خواهر دو امام هستی تو
در صبوری بنام هستی تو
حیدر شهر شام هستی تو
مه والا مقام هستی تو
شدم حیران زینب کبری
المثنای حضرت زهرا
بچه هایت همه فدای حسین
خواهری کرده ای برای حسین
خطبه ها خوانده ای به جای حسین
تویی راوی کربلای حسین
زینب ای قهرمان عاشورا
سرور بانوان عاشورا
به مقامات نمی رسد فردی
کربلا را تو کربلا کردی
گرچه لبریز ماتم ودردی
خم به ابروی خود نیاوردی
حضرت اولیا مخدره ای
شاهد ماجرای حنجره ای
دیدی آن نانجیب را بانو
ضربه های عجیب را بانو
لب گودال و شیب را بانو
ماه شیب الخضیب را بانو
و به هرحال رفتی و گفتی:
سمت گودال رفتی گفتی ....
اینقدر بر بدن مزن بس کن
نیزه بر یار من مزن بس کن
بر عقیق یمن مزن بس کن
ضربه بر بی کفن مزن بس کن
این که تو می زنی حسین من است
به خدا نور هر دوعین من است
حبیب باقرزاده
حضرت زینب (س)
میلاد
#حضرت_زینب__س__میلاد
بوی بارون یاس گلدون،مژده میده صبح عیده
روی بال صد فرشته،می رسه از راه سپیده
كیه خورشید قبیله،كیه بانوی جلیله
آیینه دار علیه،زینبه تنها عقیله
تو شب غربت و غمها،واسه دلها آفتابه
وارث عصمت مادر،زینت ابوترابه
پر جبریل فرش راشه،آسمونا خاك پاشه
هیبت و غرور حیدر،طنین توخطبه هاشه
آسمونی نور عینه،دل و دلداره حسینه
مهربونی تو نیگاشه،همه جا یار حسینه
بانوی صبر و صلابت،بانوی شور و شهامت
برای عرض ارادت،بیایید بریم زیارت
هواییه دل تنگم،تا حریمش پر می گیره
این دلی كه بی قراره،حرم نعم الامیره
زائر صحن و سرای،بانوی صبر و صفا شیم
بگیریم برگ برات و ،زائر كرببلا شیم
یوسف رحیمی
حضرت زینب (س)
میلاد
#ولادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مدح_و_منقبت
پائین تر از آنیم ز بالا بنویسیم
یا اینکه بخواهیم شما را بنویسیم
ما کوزه ی اندیشه مان کمتر از آن است
تا اینکه بخواهیم ز دریا بنویسیم
آنقدر به ما وقت ملاقات ندادند
تا گوشه ی چشمی ز تماشا بنویسیم
ما را لُلُلُک لُکنت محض آفریدند
تا مدح تو با لهجه ی موسی بنویسیم
هر جا که حسین ابن علی حک شده باید
زیرش مددی زینب کبری بنویسیم
از وسعت نوری بنویسیم که تابید
ای نقطه ی تاریک حوالی تو خورشید
بسیار شنیدیم ولی کم ز تو گفتند
ناگفته زیاد است اگر هم ز تو گفتند
نُه ماه تو در کالبد فاطمه بودی
گاه متولد شدنت عالمه بودی
از چهره ات اینگونه گرفتند نتیجه
هم مادر و هم دختر زهراست خدیجه
بر روی زمین از تو بگوییم چگونه
ای شیوه ی تفسیر تو در عرش نمونه
لب باز کنی هرچه نفس بند میآید
از حنجرت آیات خداوند میآید
پیوند صمیمانه ی دریا زده بر باد
آرامش آمیخته با لهجه فریاد
قول تو فصیح است بدانگونه که زهرا
این غرش شیر است همانگونه که مولا
دستی به در قلعه ی خیبر زد و از جا
لا حول ولا قوه ای وای مبادا...
ای کوفه بخاطر بسپار این عظمت را
در دست اگر تیغ دو صد مرد ندارد
برپای اگر از تاختنش گرد ندارد
پیشانی او پارچه زرد ندارد
این دختر مولاست همآورد ندارد
ای کوفه بخاطر بسپار این عظمت را
گاهی که به ناگاه گذر میکند از راه
با طرز وقاری که برش کوه شود، کاه
خورشید فراروی وی و پشت سرش ماه
جز این نبود منزلت دختر یک شاه
ای کوفه به خاطر بسپار این عظمت را
ای کوفه چه زود این همه از یاد تو پر زد
این لکه ی ننگ از چه ز دامان تو سرزد
زینب که دمی راهی بازار نمیشد
از معجر او باد خبر دار نمیشد
اکنون به چه جرم است وِ را کوچه به کوچه...
دشنام ، تماشا، سر بر نیزه، چه و چه
از گریه ی بر دختر حیدر بنویسیم
یک مرتبه خواهر دو برادر بنویسیم
#حسین_رستمی
#حضرت_زینب_س_مدح_و_ولادت
نشستم عشق را معنا كنم دل گفت: يا زينب
نشستم ديده را دريا كنم دل گفت: يا زينب
نشستم يادي از زهرا كنم دل گفت: يا زينب
قيامت خواستم برپا كنم دل گفت: يا زينب
زني عاشق که زهرا گونه معنا شد قیامت را
و معصومانه بر دوشش كشد بار امامت را
همينكه لحظهی از او نوشتن شد، قلم لرزيد
از او خواندم هوا در دم نفس در بازدم لرزيد
به خود گفتم به سويش گام بردارم قدم لرزيد
حريمي محترم كز حرمتش صدها حرم لرزيد
خداوندا حريمي اينچنين را كيست سلطانش
هزاران جان فداي او، هزاران تن به قربانش
نخوانش زينت بابا، بگو جانِ علي زينب
نگو دختر، بخوانش مرد ميدانِ علي زينب
سر و سامان مولا روح و ريحان علي زينب
علی دستان الله است و دستان علي زينب
علي را آنچنان در پوست و در خون خود دارد
كه گويا جسم زينب يك علي در كالبد دارد
سلام اي روز ميلادت هم اشك چشمها جاري
سلام آموزگار عشق در آیین دلداری
تلاطم داشت بين چشمهايت شوق ديداري
و اين يعني حسينت را تو خيلي دوست ميداری
هنوز ای خواهر عاشق! نخوردی شیر مادر را
که میخواند طپشهای دلت نام برادر را
كجا وصف كسي همچون تو در قاموس من باشد
كه مداح مقامات تو بايد پنج تن باشد
نگهبانان اجلالت حسين است و حسن باشد
كدامين زن شبيه تو چنين مردانه زن باشد
کدامین خشم در خود این همه احساس را دارد
و در پای رکابش اکبر و عباس را دارد
اگر در چشمت اقیانوسی از امواج غم داری
اگر حال پریشان، دست بسته، قدِ خم داری
همان دست کریمی که حسن دارد، تو هم داری
و این یعنی برای دوست و دشمن کرم داری
به زیر دین الطاف تو و آلت همه سرهاست
کرامت کمترین کار شما خواهر برادرهاست
چنانکه جز علی نام پس از احمد روی لب نیست
پس از نام حسین، اسمی به غیر از اسم زینب نیست
مثال عشق تو در هیچ دین و هیچ مذهب نیست
دلی غیر از تو از عشق حسین، اینسان لبالب نیست
میان سینهام شوری ز شعر منزوی برپاست
که این آقا یک عاشق دارد آن هم زینب کبراست
الا ای عقل مبهوتت! الا ای عشق حیرانت!
چگونه از تو بنویسم نگویم از شهیدانت
شهیدانی که گردیدند بی پروا به قربانت
که نگذارند بنشیند خطی بر کنج ایوانت
و ای کاش این شهیدان کربلا دور و برت بودند
در آن بی محرمی سربازهای معجرت بودند
مبین که کاغذ شعر من از این بند نم دارد
که مدح تو بدون روضهات یک چیز کم دارد
چنان نام حسین بن علی، نام تو غم دارد
دگر بر عهدهٔ من نیست، از اینجا قلم دارد...
دلم را می برد گویا دم دروازهٔ ساعات
میان خندهها می ریخت اشک عمهٔ سادات...
#محمدعلی_بیابانی
#حضرت_زینب_مدح
به وقت خطبه خوانی مثل حیدر می شود زینب
به هفده معجزه بر نی پیمبر می شود زینب
من از نامش که زینت بر علی گشته ست فهمیدم
زمانی زینت الله اکبر می شود زینب
زمین باید بگردد تا ابد دور چنین بیتی
که درآن مادرش زهرا و دختر می شود زینب
سه تا آیه سه دفعه مادری پیش سه تا حجت
به علم جَفْر، اینجا شرح کوثر می شود زینب
حباب دور مصباح الهدی چون می شود عباس
به کشتی نجات خَلق لَنگَر می شود زینب
خودش یک لشکر است از کربلا تا شام، دروقتش؛
دل آور، جنگ آور، آب آور می شود زینب
به این نکته توجه کن اگر که در وفاداری؛
برادر می شود عباس، خواهر می شود زینب
پس از حیدر اگر بابا، پس از زهرا اگر مادر
پس از عباس هم قطعا برادر می شود زینب
همانگونه که از اول به یادش مانده از کوچه
دم آخر میان خیمه مادر می شود زینب
دوتا روح است دریک جسم وقت بوسه از حنجر
که یک آن فاطمه یک آن دیگر می شود زینب
#مهدی_رحیمی_زمستان
#حضرت_زینب_ولادت
#حضرت_زینب_مدح
بهترین خواهر دنیا زینب
زهره حضرت زهرا زینب
همه پست اند و معلا زینب
همه خاکند و مطلا زینب
قبله قبله نماها زینب!
زده امشب به سرم شور نجف
پای من واشده در طور نجف
منم و مستی انگور نجف
مات کرده همه را نور نجف
نور بخشیده نجف را زینب
شب یلدای علی گشت سحر
کوثر آورده به دنیا کوثر
حق مبارک بکند پیغمبر!
رحمت خانه که باشد؟دختر!
رحمت خانه مولا زینب..
عشق تا روز ابد حیرانش
عقل آشفته و سرگردانش
صبر زانو زده بر عنوانش
کشتی کرببلا سکانش...
نیست دست کسی الا زینب!
مردتر از همه در وقت جدال
کعبه حلم و حیا،نفس کمال
پی توصیف مقامش همه لال
زینبی کیست؟!خدای متعال!
جبل الصبر خدا یا زینب!
مانده در حسرت رویش خورشید
سخنش آیه ی قرآن مجید
پدری زینت اینگونه ندید
آنکه زد بر دهن شوم یزید...
مانده ام بود علی یا زینب!
دامنی قرص قمر پرور داشت
از رقیه چه کسی بهتر داشت؟!
این سه ساله شرفی دیگر داشت!
پرچم آل علی را برداشت!
پس رقیه شده حالا زینب
گرچه او صابره عالم بود...
تکیه محکم آقا هم بود..
قدش از داغ برادر خم بود
محرم شاه چه بی محرم بود
بی برادر شد و تنها زینب..
روز و شب یاد بیابان میکرد
گریه بر آن تن عریان میکرد
گله از خار مغیلان میکرد
یاد ویرانه فراوان میکرد
ای فلک! قهر شدی با زینب...
ای فلک داغ برادر دیدم
شمر را دست به خنجر دیدم
کوچه بازار مکرر دیدم
من ازینها غم بدتر دیدم
شد تماشا به گذرها زینب..
#سید_پوریا_هاشمی
#حضرت_زینب_ولادت
#حضرت_زینب_مدح
گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد
از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد
هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست
رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست
پی نبردیم به یکتایی نامت زینب
کار ما نیست شناسایی نامت زینب
من در ادراک شکوه تو سرم می سوزد
جبرئیلم همه ی بال و پرم می سوزد
من در اعماق خیالم ... چه بگویم از تو
من در این مرحله لالم چه بگویم از تو
چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است
هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است
چه بگویم که خداوند روایتگر توست
تار و پود همه افلاک نخ معجر توست
روبروی تو که قرآن خدا وا می شد
لب آیات به تفسیر شما وا می شد
آمدی تا که فقط زینت مولا باشی
تا پس از فاطمه صدیقه صغری باشی
آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند
تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند
چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد
باز تکرار همان سوره ی " اعطینا " شد
عشق عالم به تو از بوسه مکرر میگفت
به گمانم به تو آرام پیمبر می گفت:
بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود
جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود
#سید_حمید_رضا_برقعی
.
#حضرت_زینب
فراتر است از ادراک ما حیای عقیله
که آفریده چنین شیر زن،خدای عقیله
از ابتدای جهان،عقل در مقام تعلّم
زده دو زانوی خود را به پیش پای عقیله
از آن زمان که شنیدیم نام نامی او را
بریده ایم دل از خلق ما سوای عقیله
آهای کوفه، به نان و رطب نیاز ندارد
که اوست دختر شاه و تویی گدای عقیله
به زیر پرچم زینب نشسته اند خلایق
ملائکند به دور و بر سرای عقیله
فقط نه خلق زمین روضه خوان او شده باشد
که عرشیان همه هستند هم نوای عقیله
هزار سر به فدای سر برادر زینب
هزار جان گرامی شود فدای عقیله
#حضرتزینبسلاماللهعلیها
#عباس_گودرزی
#حضرت_زینب_س_مدح
هستیِ ما هست از عنایت زینب
روزیِ ما هست از کرامت زینب
ما اگر امروز رو به سوی حسینیم
هست دلیلش فقط هدایت زینب
زینب کبری نه در اسارت کوفهست
کوفه و شام است در اسارت زینب
معجری از روی او به خاک نیفتاد
دست حرامی کجا و شوکت زینب
گرچه نمازش نشسته است و شکسته
اصل قیام است در قیامت زینب
تازه شده ذرهای شبیه به زهرا
خم شده باشد اگر که قامت زینب
* *
کاش بتابی که آفتاب تو هستی
حضرتِ خورشیدِ در حجاب تو هستی
#مجتبی_حاذق
#مدح_حضرت_زینب
#حضرت_زینب_س_مدح
مدح هرکس که مقرر شده بر لب باشد
حق بده بر لب ما صحبت زینب باشد
نیست شایستهی هر کس که بَرَد نامش را
نام او در خور لبهای مؤدَب باشد
هرکسی مذهب و آئینی و دینی دارد
زینبی هرکه شود، صاحب مذهب باشد
تیغ حیدر به زبان دارد اگر دم بزند
شام گیرم که پر از خیبر و مَرحَب باشد
قُرب، همسویی عشق است و جنون در مقصود
هرکه با اوست از افراد مقرب باشد
او نشان داد که عزت ز مَذلت دور است
به اسیری برود، باز مُحَجَّب باشد...
#محسن_ناصحی
#مدح_حضرت_زینب
.
#حضرت_زینب
#حضرت_زینب_س_مدح
هرگز کسی شبیه تو خواهر نبود و نیست
در آسمانِ عاطفه اختر نبود و نیست
دار و ندار تو همه وقف حسین بود
مانند تو، به پای برادر نبود و نیست
حتی تو از عصارهی جانت گذشتهای
در کربلا، شبیه تو مادر نبود و نیست
آیینهی شکستهی صحرای کربلا!
مانند ماجرای تو دیگر نبود و نیست
بر شانهی صبور تو بار رسالت است
مانند تو کسی که پیمبر نبود و نیست
در ذیل خطبههای فصیح تو گفتهاند:
اصلاً کسی شبیه تو "حیدر" نبود و نیست
شیوایی کلام تو را هیچ کس نداشت
از ذوالفقار نطق تو خوشتر نبود و نیست
زینب شدی که زینت شیر خدا شوی
یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست
#علی_فردوسی
#مدح_حضرت_زینب
.
#ترکیب_بند مدحومرثیه
#حضرت_زینب_سلاماللهعلیها
«زِیْنِأب»
به جلوه آمد و گفتند انعکاس علیست
علی دیگری امروز در لباس علیست
دوباره نام علی را سر زبانها برد
اگرچه گفت که شاگردی از کلاس علیست
همان کلام، همان لحن، با همان هیبت
چنان شبیه که در اصل اقتباس علیست
به «لایُقاسُ بِنا» روح تازهای بخشید
که عدلوهیبت او نیز بر اساس علیست
به تیغ خطبه چنان هوش میبرد، انگار
که چشمهای همه خیره از هراس علیست
یقین که لحظهی اول شکست خواهد خورد
هرآن که با دگران در پی قیاس علیست
کسی که زینب او را شناختهست، فقط
در این مقایسهها لایق شناس علیست
جهان به جان دوباره رسیده با زینب
که ذکر هردل درمانده است؛ یازینب
نوشتهاند به هر قلّه نام زینب را
کجاست آنکه نداند مقام زینب را؟
بهجان عشق قسم «مارایت الّا عشق»
شنیده گوش دوعالم پیام زینب را
برای رضای خداست، شیرین است
که داغ تلخ نکردهست کام زینب را
خدا برای خود انگار پرورش دادهست
لبالب از هنر صبر جان زینب را
نه غصّه قامت او را به لرزه آوردهست
نه داغ سست نمودهست گام زینب را
کسی که با دلوجانش مدافع حرم است
خدا رسانده به گوشش سلام زینب را
به کوه صبر، به کوه حیا، به کوه شرف
نوشتهاند به هر قلّه نام زینب را
هنوز حد کسی فهم شان زینب نیست
چرا که جام کسی از بلا لبالب نیست
کجاست آن که سزاوار این لقب باشد؟
اگر بناست که نام تو «زِیْنِأب» باشد
هزار داغْ قیام تو را نمیشکند
گرفتم این که نماز تو مستحب باشد
به گوش میرسد از خطبهات صدای علی
عجیب نیست اگر کوفه در عجب باشد
چهجای صحبت کفتارهاست، آنجایی
که دختر اسدالله در غضب باشد
بعید نیست که حمالةالحطب بشود
چرا که دشمنت از نسل بولهب باشد
تو بر زمینی و ابنزیاد بر تخت است!
که راه کفر به اسلام یکوجب باشد
به اهلبیت نبی ظلم شد در آن وادی
بدیهی است که هر روز شام شب باشد
در آن هجوم مصیبت...، امام زینب بود
«قسم بهصبح کهخورشید شام زینب بود»
حسین ماه زمین و ستارهاش زینب
که بوده یاور و یار همارهاش زینب
حیا و صبر و شکوه و وقار و حلم و شرف
چه واژهها که شده استعارهاش زینب
چه کاخها که بنا کرده اهل ظلم، ولی
به هم زده همه را با اشارهاش زینب
جهان به مرکبی از چوب فتح خواهد شد
اگر هرآینه باشد سوارهاش زینب
اگر تمام زمین مسجدالحرام شود
به گوش میرسد از هرمنارهاش؛ «زینب»
درون خیمه، دم قتلگاه، در میدان
هزار مرتبه بودهست چارهاش زینب
حسین کشته شد و آب خوش ننوشیده
به احترام لب پارهپارهاش زینب...
سرش شکست و دلش خون شد و قدش خم شد
همین که سایهی لطف تو از سرش کم شد
از آن طلوع غمانگیز چل غروب گذشت
گلایه نیست برادر که با تو خوب گذشت
چه در میانهی صحرا، چه در خرابهی شام
فقط تو باخبری که چه بر قلوب گذشت
تمام روز و شب ما در این مسیر بلا
به ذکر جملهی «یا کاشف الکروب» گذشت
سپردهام که به گوش جهانیان برسد
از آن چه بعد وداع تو بر جیوب گذشت
چه حکمتیست که هرکس به دیدنت آمد
ندیده از سر آن جسم سینهکوب گذشت
به شرق و غرب دوعالم رسید قصهی ما
که تا شمال رسید و که از جنوب گذشت
اگرچه سنگ به پیشانیات زدند ولی
اگرچه بر لب تو مانده جای چوب، گذشت...
به انتظار نشستیم تا خبر برسد
که صبح سر زده و موسم غروب گذشت
شبی سپیده بر این تیره شام میآید
یکی به واقعهی انتقام میآید...
#مجتبی_خرسندی
.
#حضرت_زینب سلام الله علیها
آسمان عشق را تابنده اختر زینب است
وارث اوصاف زهرای پیمبرزینب است
اوتماما جلوه شان وشکوه مرتضاست
تالی زهراوزینت بخش حیدرزینب است
دختر ساقی کوثر را نباشد همطراز
بعدِ زهرامادرش، ثانی کوثر زینب است
فاطمه ام ابیهای پدر باشد،زبعدفاطمه
آنکه باشدبهرباباهمچومادرزینب است
در میان آسمان طاعت و دلدادگی
پرفروغ همچون مه ومهرمنورزینب است
آنکه پای مکتب سرخ شهید کربلا
شد کبودازتازیانه پای تاسرزینب است
نام او زینب،بود ام المصائب کنیه اش
مظهر صبرو وفای حی داور زینب است
کربلا دریایی ازایثاروعشق و شوربود
ناخدای کشتی این بحرباور زینب است
آنکه شددرراه دین مصطفی قامت کمان
چون حسین ازغصه ساقی لشگر،زینب است
آنکه در کرببلا عباس و اکبر میدهد
تا نگردد سهم اوتاراج معجر،زینب است
کوفه شدازخطبه هایش کربلای دیگری
آنکه بانطقش به شام انداخت آذر زینب است
#اسلام_مولایی
.
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
گمان کن که با کعبه همسایه ای
پی حفظ چندین هزار آیه ای
و حتی اگر غرق سرمایه ای
بدان بی علی پست و بی مایه ای
خود کعبه هم می رود صبح و شام
به دیدار حیدر علیه السلام
علی نزد حق است و حق با علیست
مسیر الی الله تنها علیست
مپرس از چه ذکر لب ما علیست
عبادت همین گفتن یا علیست
اگر که خدا خواندن او بد است
بشر خواندنش کفر صد در صد است
همیشه خدا بود هم صحبتش
به محراب خم شد فقط قامتش
خدا نیز در پاسخ طاعتش
به او دختری داد شد زینتش
ندیده فلک اینچنین دختری
که بر خلق عالم کند سروری
از افلاک تا خاک پرواز کرد
برای برادر کمی ناز کرد
در آغوش او چشم را باز کرد
سپس پرده برداری از راز کرد
چنین گفت چشمش به ماه منیر
امیری حسینٌ و نعم الامیر
نگاهش دوای تب پنج تن
حضورش چراغ شب پنج تن
چه بنویسم از کوکب پنج تن
شده قبله ام زینب پنج تن
به طغیان کشانده جنون مرا
به پایش بریزید خون مرا
چه خوب است امشب خدا خواستن
طلا نه دل مبتلا خواستن
هر آنچه که خوب است را خواستن
خلاصه فقط کربلا خواستن
تمام سحر ذکر یا رب بگو
همه حاجتت را به زینب بگو
چنان مادرش عالمه زینب است
به بیت علی قائمه زینب است
به غم های او خاتمه زینب است
پس از فاطمه، فاطمه زینب است
زمان دعا نوحه دم داده ام
خدا را به زینب قسم داده ام
چو با او کسی همنشین می شود
یکی از بزرگان دین می شود
یکی مثل ام البنین می شود
که روزی قمر آفرین می شود
به ام البنین مرحمت کرده است
ابالفضل را تربیت کرده است
اباالفضل حالا هوادار اوست
اباالفضل ماه شب تار اوست
ابالفضل امروز علمدار اوست
و کار دفاع از حرم کار اوست
خوشا آنکه او انتخابش کند
فدایی زینب خطابش کند
#علی_ذوالقدر
#میلاد_حضرت_زینب
.
#میلاد_حضرت_زینب
مدح حضرت زینب(س)
تضمین از استاد علی اکبر لطیفیان
امشب شب ولادت خاتون محشراست
یعنی که نور دیده ی زهرای اطهر است
از وصف هرچه مادح و شاعر فراتر است
مانند مادر و پدرش ذره پرور است
نامش به غیر خالق اکبر نمی دهد
شاگرد مکتبش همه شب زنده دارها
دادند دست او همه ی اختیارها
معنای واقعیِّ حیا و وقارها
درخطبه ها شبیه همان ذوالفقارها
تکیه به غیر شانه ی حیدر نمی دهد*
زینب همین بس است به مدحش که زَینِ اَب
زینت گرفته از ادبش عفت و ادب
هم فاطمی خصائل و هم حیدری نسب
بی شک به دشمنان علی می کند غضب
یعنی به راحتی به کسی سر نمی دهد*
هرقطره ای که وصل به دریا نمی شود
هر دختری تجلی بابا نمی شود
جایش میان دامن زهرا نمی شود
هر زینبی که زینب کبری نمی شود
بیخود خدا به فاطمه دختر نمی دهد*
درس وفا ز مکتب زهرا گرفته است
نطق و بیان زحضرت بابا گرفته است
در حنجرش صدای علی جا گرفته است
از خطبه اش حقیقت حق پا گرفته است
میدان به هیچ کافر ابتر نمی دهد*
اصلا بیان نگشته تمام فضیلتش
خواهر چنین ندیده به خود بار محنتش
می بوسم آن لبی که چنین گفته مدحتش
زینب همان کسی است که در راه عفتش*
عباس می دهد نخ معجر نمی دهد*
#ابوذر_رئیس_میرزایی
*ابیات استاد لطیفیان
تقدیم به حضرت زینب سلام الله علیها
********
السلام ای دخترِ والا مقامِ فاطمه
زینب ای آیینه دارِ صبح و شامِ فاطمه
جلوه کرده در وجودِ تو تمامِ فاطمه
آمدی دنیا و دنیا شد به کامِ فاطمه
گرچه ای بانو تو سر تا پا شبیهِ مادری
در زمین و آسمان زینت برای حیدری
جمعِ زهرا و علی ، بالاتر از باور تویی
وارثِ حجب و حیا و عصمتِ مادر تویی
کوهِ صبری که بُوَد از کوه محکم تر تویی
زینتِ حق حیدر است و زینتِ حیدر تویی
نامِ زیبای تو را خالق معین کرده است
با تو یا زینب ، ولایت را مزیّن کرده است
کیستی بانو؟ تویی جمعِ صفاتِ پنج تن
در شجاعت چون حسین و در کرامت چون حسن
دیده ی تاریخ مثل تو ندیده شیر زن
کفر می لرزد به خود هر گاه می گویی سخن
هر زمان مثلِ علی تفسیر قرآن می کنی
با کلامت نامسلمان را مسلمان می کنی
دفترِ عمرِ تو غرقِ عشق باشد خط به خط
هر زمان حرفِ فداکاری است می آیی وسط
بارها و بارها در وصفِ تو گفتم غلط
چون که اوصافِ تو را معصوم می فهمد فقط
انبیا و اولیا را برده صبرت زیرِ دین
ما کجا و مدح تو! مدحِ تو باشد با حسین
ثبت گشته مدحِ تو در متنِ دیوانِ حسین
آمدی دنیا که باشی روح و ریحانِ حسین
روز اول تا رسیدی روی دامانِ حسین
رازِ لبخندِ تو را فهمید چشمانِ حسین
بینِ آغوشِ حسینت چشم هایت باز شد
از همان دم عاشقی بینِ شما آغاز شد
با نگاهت قول دادی تا که باشی یاورش
عهد بستی با حسینت تا شوی پیغمبرش
نذر کردی تا شوی پروانه ای دورِ سرش
هم که بعد از فاطمه باید تو باشی مادرش
کربلایی شد دلم با اشک می گیرم وضو
یادم آمد از وداع و بوسه ی زیر گلو
یادم آمد جای مادر بوسه بر حنجر زدی
یا که در گودال بر او مادرانه سر زدی
ناله ها با دیدن آن لاله ی پرپر زدی
رو به یثرب حرف هایی را به پیغمبر زدی
یا رسول الله، یا جَدّا ، حسینت را ببین
زینتِ دوش تو افتاده رها روی زمین
******************
#رضا_یزدی_اصل
#ولادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#ولادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
ای ز دیدارِ رُخَت جان پیمبر روشن
دیدۀ حقنگر ساقی کوثر روشن
در سراپردۀ عصمت که ملک راه نداشت
از جمالت دل صدّیقۀ اطهر روشن
یثرب اَر فخر فروشد به فلک نیست عجب
که شد از نور تواَش مطلع و منظر روشن
تیرگی نیست در آن سینه که مهر تو در اوست
که ز مهر تو شده سینۀ حیدر روشن
غنچۀ جان شبیر از گل روی تو شکفت
وز تماشای تو شد خاطر شبّر روشن
آیت لطف خدایی و به هر دل تابی
گر بُوَد سنگ، شود چون دل گوهر روشن
نه همین روی زمین از رخ تو روشن شد
که ز میلاد تو شد اَنجم و اختر روشن
«زیب اب» نام گرفتی و مرا فخر این بس
که شد از نام دلارای تو دفتر روشن
در سراپردۀ عصمت تو از آن زینِ اَبی
که ز سر تا به قدم قدس و عفاف و ادبی
ادب آموختۀ مکتب طاهایی تو
تربیت یافتۀ دامن زهرایی تو
زینت قامت دین، زیور رخسار شرف
مظهر کاملۀ عفّت و تقوایی تو
گل گلزار نبی، میوۀ بستان علی
خانۀ فاطمه را شمع دلارایی تو...
عبرتآموز زنانی به حجاب و به وقار
برتر از آسیه و هاجر و سارایی تو
حوریان راست به خاک قدمت بوسه از آنک
غنچۀ گلبن انسیۀ حورایی تو
عجبی نیست اگر زینِ اَبَت نام دهند
که گرامی ثمر اُمّ ابیهایی تو
در صف حشر که هنگام شفاعت باشد
مادرت فاطمه را همره و همپایی تو
در سراپردۀ عصمت تو از آن زینِ اَبی
که ز سر تا به قدم قدس و عفاف و ادبی
#حمید_سبزواری
#ولادت_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
به نام زینت مولا، به نام سیده زینب
شهنشاهان به قربان ِ غلام سیده زینب
به نام شیربانوی ِ مجاهدهای هر دوران
خدا زد استقامت را به نام سیده زینب
نیاورده به ابرو خم ، در آن دریای طوفان ها
که ترس از ظالمان باشد ، حرام سیده زینب
فراوان دیده این عالم ، قیامت آفرین اما
قیامت کرده در عالم ، قیام سیده زینب
ندیده غیر زیبایی ، به رغم میل دنیایی
که یک لحظه نچرخیده ، به کام سیده زینب
نه حَوا هست و آسیه ، نه مریم هست و نه هاجر
بُوَد بالاتر از این ها ، مقام سیده زینب
پس از زهرا به زن های دو عالم برتری دارد
کسی که گردن سبطین ، حق مادری دارد
به نام این همه ایمان ، به نام غیرت زینب
غلامم من ، غلامم من ، غلام همت زینب
به نام نافله خوان ِ سحرهای پر از ظلمت
به نام این همه تقوا ، به نام عصمت زینب
نزاید مادری دیگر ، خدیجه تر از این بانو
شده خرج خدا یک عمر ، کل ثروت زینب
امیر المومنین در دین ما تنها بُوَد مردی
که دارد یادگاری در ، جهان چون حضرت زینب
چو عباس است در عالم، همیشه پرچمش بالا
بگیرد هر که بر شانه ، لوای نصرت زینب
هزار و چار صد سال است در دنیا حرامی ها
نمی خواهند باشد الگوی زن عفت زینب
الا ای دشمن دین ، جنگ با حق درد سر دارد
بدان با چادر زینب ، در افتادن خطر دارد
حماسه آفرینی های زینب آفرین دارد
چو زهرا مادرش حق گردن دنیا و دین دارد
الا ای مردم عالم ، علی تنها نمی ماند
اگر زهرای اطهر مثل زینب جانشین دارد
تمام شیر زن های جهان قربان آن زن که
کفیلی چون یل شیر افکن ِ ام البنین دارد
چه باید گفت از آن بی معلم عالمه وقتی
که مداحی گرامی مثل زین العابدین دارد
زبانش لال هر که دست بسته خوانده آن را که
چو بابایش علی دست خدا در آستین دارد
به فردوس برین فردای محشر می بَرَد ما را
همین بانو که در سوریه فردوس برین دارد
اگر هستی حسینی یاد فردا غم نخور دیگر
به محشر حضرت زهرای سوریه کُنَد محشر
سلام ای حضرت ریحانه ی ریحانه ی طه
سلام ای قدر بسیارت ، فراتر از معماها
سلام ای مَحرم ِ درد دل عباس و قاسم ها
ز مادر با محبت تر ، برای پور لیلا ها
که پای قول خود مانده است مثل تو در این عالم؟
که پای اعتقاد خود ، چنین زد دل به دریاها
تو با فرعون شامی کرده ای کاری که تا محشر
بُوَد بالاتر از درک ِ همه هارون و موسی ها
سلام ای آخر آزادگی ، دریای آزادی
ذلیل عزم تو بانو ، اگر ها گشت و اماها
به تو رو میزنم هر وقت ، دلتنگ نجف هستم
که دختر جور دیگر قرب دارد پیش ِ باباها
دو عالم بر علی نازد ، علی نازد بر این دختر
ندیدم زینبی تر از ، امیرالمومنین حیدر
علی با چادر زهرا ، چه غوغایی ، چه تصویری
حسین بن علی دارد ، عجب همشیره ی شیری
من از آن خطبه هایی که ، عقیله خواند فهمیدم
حریف حرف حق هرگز ، نخواهد گشت شمشیری
زنی با دست بسته کرد مشت حیله ها را رو
زنی مردانه شد کابوس هر زوری و تزویری
به هر جمله که می گوید ، به روی منبر محمل
ز سرهای بریده می رسد آوای تکبیری
زنان کوفه این بانو ، که قرآن یادتان داده
نباشد حق الطافش ، به قرآن سنگ تکفیری
بریز ای چوب محمل اشک خون با آسمانی ها
نشد خواهر کُنَد بهر برادر گریه ی سیری
حسینش رفت در عالم ، چه آمد بر سرش یا رب
نمی شد باور ام حبیبه ، این بُوَد زینب
#محمد_حسین_رحیمیان
.
#حضرت_زینب
آنکه از وصفش زبان گردیده الکن زینب است
آنکه نطقم در مدیحش گشته کودن زینب است
آنکه بعد از نهضت سرخ حسین بن علی
پیکردین خدارا بود جوشن زینب است
آنکه باایراد نطق آتشین خویشتن
مشعل دین خدا را کرده روشن زینب است
آنکه با تیغ زبان، کار دوصد شمشیرکرد
تاکه گردد از خطر، اسلام، ایمن زینب است
آنچنان جنگید با دشمن که ازآن ابتکار
دشمنش از پرده دل گفت احسن زینب است
آنکه بافکر بلند خویش کرد ازبُن خراب
کاخ استبداد رابرفرق دشمن زینب است
لاف نَبود گر بگویم بعد زهرای بتول
در جهان آفرینش بهترین زن زینب است
مرحوم #ژولیده_نیشابوری
.
ایام #میلاد_حضرت_زینب
نذر حضرت زینب کبری ( س )
-------------
ای جلوه ی بی کرانه زینب
زیبایی هر ترانه زینب
ای سوره ی مصحف صلابت
ای گوهر روشن نجابت
از روی تو ماه آفریدند
گل بینِ گیاه آفریدند
ای دختر کوثر محمّد
زهرای مکرّر محمّد
حق چون تو صنوبری ندارد
مانند تو گوهری ندارد
خورشید امید و باوری تو
سرشار ز نور حیدری تو
ای رؤیت مهر و ماه زینب
بر عشق تویی پناه زینب
ای مکتب تو پُر از کرامت
درس تو قیام و استقامت
تفسیرِ صریح عزّتی تو
برداشتی از حقیقتی تو
ای روح طواف مثل زهرا
بانوی عفاف مثل زهرا
ای جاری نور در طوافت
جان مُحرم کعبه ی عفافت
ای شهپر طایر ولایت
ای نور سپهرِ بی نهایت
ای شرح بلند آیه ی نور
در گلشن آفتاب محصور
ای همچو نسیم عطر و بویت
همسایه ی آفتاب رویت
گنجینه ی ناب زینبی تو
بانوی حجاب زینبی تو
ای دختر روشن سپیده
چون نور ز آسمان دمیده
آورده بهشت گل برایت
خورشید نشسته زیر پایت
از چشم تو ماه آفریدند
تصویر پگاه آفریدند
مانند تو دختری نباشد
چون چشم تو گوهری نباشد
در کُلِّ جهانِ آفرینش
چون فاطمه مادری نباشد
مانند تو ای عزیز زهرا
آئینه ی کوثری نباشد
از بهر حسین و مجتبی نیز
مانند تو خواهری نباشد
در دامن آسمان شبیه ات
مهر و مه و اختری نباشد
جز چهره ی در حجابت ای گل
خورشید مکرّری نباشد
از چشم تو و سرشک پاکت
سرچشمه ی بهتری نباشد
بر فُلکِ نجاتِ اهل عالَم
جز نام تو لنگری نباشد
در گلشن عشق غیرِ حُسْنَت
گلهای معطّری نباشد
مانند تو ای مدافع حق
بانوی دلاوری نباشد
ای بانوی اقتدار زینب
تصویر گل و بهار زینب
ای دختر قهرمان حیدر
اِستاده به پیش هر ستمگر
تو آینه دارِ هَلْ اَتایی
بانوی قیام کربلایی
ای بُرده به سمت نور جان را
برچیده بساط ظالمان را
بر نخل وفا تو ریشه باشی
فریادگرِ همیشه باشی
ای واژه ی مصحف حقیقت
وی وارث اقتدار عترت
زینب دلِ بی قرار دارد
چون فاطمه اقتدار دارد
بانوی حجاب زینب است و
سرچشمه ی ناب زینب است و
یک شیر زن از تبار هاشم
ویرانگر کاخ ظلم و ظالم
مردان جهان که با خدایند
باید به وی اقتدا نمایند
چون شیر خدا سخن بگوید
جز راه خدا رهی نپوید
اِستاده چو کوه پیش دشمن
غم دید ولی نکرد شیون
بانوی مدافع حرم اوست
آتش زنِ پیکر ستم اوست
در هیبت باب خویش حیدر
اِستاد مقابل ستمگر
بر عزّت دین فزود زینب
همراه حسین بود زینب
او بنده ی حضرت کریم است
در نهضت کربلا سهیم است
آنجا که خیِام بی ستون شد
پیغامبرِ قیام خون شد
در عالَم عشق رو سفید است
چون مادر و خواهر شهید است
هم باغ دلش به خون کشیدند
هم مادر و باب او شهیدند
غم گشت همیشه جرعه نوشش
شد پرچم کربلا به دوشش
**
حاج محمود تاری «یاسر»
.
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#مدح_و_منقبت
نبود و نیست و دیگر هم از مادر نمی آید
یقین دارم که دختر مثل این دختر نمی آید
زنی مانند زینب زاده ی حیدر نمی آید
عقیله یک نفر بوده است پس دیگر نمی آید
علی خورشید و زهرا ماه و کوکب میشود زینب
به منهای الوهییت بگو رب میشود زینب
نبوت در امامت به توان عصمت این گردد
حسن در توامانی با حسینی اینچنین گردد
اگر خمسه رکاب دهر باشد او نگین گردد
زنی آمد که تالی تلو رب العالمین گردد
زنی را همچنان معصوم میبینم که زن باشد
زنی را قبله میخوانم که کل پنج تن باشد
نمیفهمیم شأنش را و میگوییم فضلش را
نمیدانیم جاهش را و میخوانیم وصلش را
ندارد درک ما در خلقت عالم محلش را
عقیله یک نفر بود و ندارد عقلی عقلش را
همه فرعیم در عالم اگر این شخصیت اصلست
اگر مسندنشین ، زینب ؛ حمایتگر ابالفضل ست
زبان الکن ما را کسی اینجا نمیفهمد
زبان عشق سنگین است پس اصلاٰ نمیفهمد
بجز تو حال من را هیچ کس حالا نمیفهمد
ببین که دوستت دارم ، ولی دنیا نمیفهمد
من از مردم بریدم وصل میخواهم کنار تو
قرارم با تو این بوده که باشم بی قرار تو
ببین کمبود دارم من ببین کمبود دارم من
ببین افتاده از پایم ببین تحت فشارم من
ندارم من ندارم من ندارم من ندارم من
ولیکن صورتم را زیر پایت میگذارم من
شلوغی های دنیا را برایم خوب خلوت کن
گدایی آمدم امروز پس قدری محبت کن
بلندا ! بی کرانا ! درد داریم و دوا داری
زمانه زخمی ام کرده ولی قطعا شفا داری
ببین دنیا گرفته سخت بر ما …. راه ها داری
به گریه آمدم پیشت برایم کربلا داری ؟
پشیمانم اگر رفتم مسیر اشتباهی را
پناهم باش وقتی که چشیدی بی پناهی را
بمیرم بی حمایت عصر عاشورای خواهر را
بمیرم تکه تکه های عریان برادر را
نمیفهمیم و میخوانیم روضهْ روضهْ معجر را
به روی ناقه میبردند اولاد پیمبر را
سنان میبرد تا خورجین اسبش هست زینب را
طناب شمر میبندد غروبی دست زینب را
جدال کل حق و کل باطل بوده انگاری
سپاه ظلمت و یک زن که مانده بی کس و یاری
صدای دختر زهرا و گوش ابن سعد ؟ آری
ندیده چشم او در طول عمرش کوچه بازاری
ز داغ اوست که این روضه ها مکشوفه میگردد
زنی بر چارپا دارد درون کوفه میگردد
زنی با این جلالت چشم ها از این و آن خورده
زنی با این شکوه از دست خولی تازیان خورده
زنی با این سخاوت چوب دستی از سنان خورده
زنی با این مقاماتش بگویم خیزران خورده ؟
نباید حالت زینب چنان آواره ها باشد
چرا ذریه بین مجلس میخواره ها باشد ؟
#ولادت_حضرت_زینب_س
#علیرضا_وفایی_خیال