#حضرت_زینب_ولادت
#رباعی
بر چهره ی تابنده ی زینب صلوات
بر منطق کوبنده ی زینب صلوات
در گریه به صورت حسینش خندید
بر گریه و بر خنده ی زینب صلوات
#کمیل_کاشانی
#حضرت_زینب_ولادت
وقتی که گهواره است دستان برادر
خواهر رسید اول به دامان برادر
بعد از ولادت گریه کرد و مادرش گفت
آرام باش ای دخترم، جانِ برادر
معلوم شد از کودکی یار حسین است
این خواهری که هست درمان برادر
عکس حسینش بینِ قاب چشم هایش
عکس خودش هم بینِ چشمان برادر
زینب اگرچه زینتِ باباست، اما
اثبات کرده هست گریان برادر
دست برادر بالش زیر سرش بود
اینگونه بود هر روز مهمان برادر
لالاییِ شبهای او نام حسین است
پس بوده از اول مسلمان برادر
یک شب نشد بی روی دلدارش بخوابد
این است ماندن پای پیمان برادر
پنجاه و چندی سالِ بعد، آمد به مقتل
افتاد روی جسمِ بی جان برادر
فریاد زد حالا که پیراهن نداری
زینب فدای جسم عریان برادر...
#رضا_باقریان
هدایت شده از نغمات حسینی
سرود ولادت حضرت زینب(س)
تو صبح سحر تو قرص قمر
تو رکن و مقام تو حجر و حجر
من زینبی ام من زینبی ام
روی تو روی حسین.خوی تو خوی حسین کوی تو کوی حسین . بوی تو بوی حسین من زینبی ام من زینبی ام
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
آواره منم بیچاره منم
دلداده آن گهواره منم
من زینبی ام من زینبی ام
بیدار توام بیمار توام
من به سایه ی دیوار توام
من زینبی ام من زینبی ام
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
ناموس احد گویم بی عدد
روز عید تو یا علی مدد
من زینبی ام من زینبی ام
ای قرار عشق ای بهار عشق
ای زبان تو ذوالفقار عشق
من زینبی ام من زینبی ام
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
حاج سید محسن حسینی
پنجم جمادی الثانی۱۴۴۶ه. ق ۱۴۰۳ه. ش
هدایت شده از نغمات حسینی
سرود ولادت حضرت زینب (س)
کوثر کوثر آمده دختر حیدر آمده
دیدنی شد بیت ولا محشر محشر آمده
روی حیدر روی او بوی حیدر بوی او زهرا شانه میکشد بر هر تار موی او
زینب کبری مدد زینب کبری مدد
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
زینت بابا آمده دختر زهرا آمده
تو ببین که دامن کشان زینب کبری آمده
من هستم بیچاره اش
من هستم آواره اش
من محرم ز اشکم و
کعبه ام گهواره اش
زینب کبری مدد زینب کبری مدد
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
زد قدم بر روی زمین
دخت امیرالمؤمنین
چشم این دختر مانده است
بر یسار و بر یمین
میرودسوی حسین قبله اش روی حسین
لیله قدرش بود هر تار موی حسین
زینب کبری مدد زینب کبری مدد
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
آمده ناموس خدا قهرمان کربلا
چشم او باشد بر حسین
سینه اش چون نی در نوا
دارد با خود اشگ و آه دارد بر دلبر نگاه
این دختر از کودکی باشد یاد قتلگاه
زینب کبری مدد زینب کبری مدد
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
حاج سید محسن حسینی
پنجم جمادی الثانی۱۴۴۶ه. ق ۱۴۰۳ه. ش
هدایت شده از نغمات حسینی
سرود ولادت حضرت زینب(س)
مرغ دلم نشسته به روی بام زینب
به صفحه دل من نوشته نام زینب
منم که تا همیشه مستم ز جام زینب
ای دختر زهرا . ای زینب بابا
یا زینب کبری. یا زینب کبری
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
امشب به ملک هستی هست حسین خوش آمد
آن خواهری که باشد مست حسین خوش آمد
یک دسته گل بروی دست حسین خوش آمد
محشر شده بر پا . ما قطره او دریا
یا زینب کبری. یا زینب کبری
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
امشب علی گرفته بوسه ز روی زینب
زهرا کشیده شانه به تار موی زینب
در وادی مدینه پیچیده بوی زینب
دل منجلی آمد . دخت علی آمد
یا زینب کبری. یا زینب کبری
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
عصای دست زهرا من را صدا کن امشب
درمان درد عالم دردم دوا کن امشب
جان حسین تو من را حاجت روا کن امشب
ای فاتح دلها . عیدی بده بر ما
یا زینب کبری. یا زینب کبری
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
گره گشای عالم خورده گره به کارم
قرار من تو هستی که برده ای قرارم
غیر از زیارت تو من آرزو ندارم
ای سرنوشت ما . باغ بهشت ما
یا زینب کبری. یا زینب کبری
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
حاج سید محسن حسینی
پنجم جمادی الثانی۱۴۴۶ه. ق ۱۴۰۳ه. ش
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
سرود ولادت حضرت زینب (س)
آسمونا.ریسه بندون شده ازقدوم زینب
اومده مظهرپاکی زینت اب
برای خورشیدو ماه رسیده کوکب.اومده زینب
اومده قهرمان.دریای بیکران.اومده گل کوثر
زهرامحونگاش.زمزمه رولباش.وان یکادپیمبر
تالی تلو زهرای اطهره
دسته گل باغ پیمبره
آرامش قلب برادره
زینب زینب بانو خوش آمدی
مژده اومد.پنجم ماه جمادی گل بستان
ازقدومش عالمی گشته گلستان
کز جمالش آسمون شده درخشان. ماه فروزان
معنی عصمته.بانوی عفته.باحیا باوقاره
بنت شیرخدا.فاتح کربلا.خطبه هاش ذوالفقاره
یک نگاهی برعاشقان نما
پرکن امشب دستان هرگدا
عیدی ما دمشق وکربلا
زینب زینب بانو خوش آمدی
السلام ای.الگوی حجب وحیاعمه ی سادات
معنی صبرو وفا قبله ی حاجات
ای شریکه الحسین روح مناجات.عمه ی سادات
نغمه ی هرلبی.حیدری منسبی.برعلی نورعینی
کوثرکوثری.بانوی محشری.عشق قلب حسینی
بردرگاهت بانو یه نوکرم
سایه ی لطف تو روی سرم
کاشکی باشم مدافع حرم
زینب زینب بانو خوش آمدی
ابوذررییس میرزایی (بهار)
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
سرود میلادحضرت زینب (س)
مدح امیرالمومنین (ع)
نغمه ی هرلب زینبه
رویای هرشب زینبه
عقیله العرب اومد
حیدری منسب زینبه
سوره ی کوثر اومده و جان پیمبر اومده و زینت حیدر اومده و زهرا شاده شاده
بازشبه شادی و شوره و غصه و غم دیگه دوره و چشمای دشمنا کوره و
مولا شاده شاده
کوه وقاره.علی تباره.نطق وبیانش مثه تیغ ذوالفقاره
زینب زینب
ای به علی نور دوعین
مونس قلب عالمین
ثانی زهرای بتول
جان حسن جان حسین
بانوی باوفا اومده آیه ی هل اتی اومده آینه ی خدا اومده
بانوی دمشقه
روح مناجات اومده و قبله ی حاجات اومده و عمه ی سادات اومده و
او خدای عشقه
رمز هراعجاز.عشق پرآواز.اسم قشنگه زینبه نغمه ی پرواز
زینب زینب
جلوه ی رویش وجه الله
دار و ندار ثارالله
زهرای مرضیه براش
میخونه صد قل هوالله
هرنفسش لم یزلیه صاحب نطق علویه بی بدل و بی مثلیه
مهتاب دل شب
دردای ما دوا بنما عیدی بده به اهل ولا مارو ببر به کرببلا
یازینب یازینب
هردل مجنون.شاده وخندون.ازقدمت شده بهار فصل زمستون
زینب زینب
امیرالمومنین علی پادشه لوکشفه
کبوتر دل مقیمه ایوون طلای نجفه
فاتح خیبر علی علی یک تنه لشکر علی علی ساقی کوثر علی علی
ای ماه شبستان
نوشته توی آسمونا میگن تموم پهلوونا به قول آذری زبونا
جانیم سن گوربان
شیعه ی آگاه.میگه به والله.اشهدان علی ولی الله
یاعلی مولا
شاعر:ابوذر رییس میرزایی (بهار)
اجرا:امیرحسین ابوطالبی
هدایت شده از کانال شعر وسبک ابوذر رییس میرزایی (بهار)
میلاد حضرت زینب (س)
مدح امیرالمومنین (ع)
سرود
ملیکه السما اومد
فاتح کربلا اومد
زینت بابا بانوی بی همتا اومد
اولیامخدره زینب کبری
خاتون محشره زینب کبری
هیبت و غیرت و خون توو رگهاش
ازخون حیدره زینب کبری
مددی زینب کبری
کنزحیایی یازینب
روح وفایی یازینب
کوثرثانی قبله نمایی یازینب
جلوه ی ذات خدا روی زمین
زینت نام امیرالمومنین
شریکه الحسین و اخت الحسین
زینبه عشق یل ام البنین
مددی حضرت زینب
نام علی ورد لبم
ذکر علی تاب وتبم
ایوون طلای نجف بود خواب شبم
حضرت حبل المتین علی علی
حب تو حصن حصین علی علی
فاتح خیبر و احزاب و حنین
یا امیرالمومنین علی علی
مددی حضرت حیدر
ابوذر رییس میرزایی (بهار)
هُوَ الجَوادُ الواسِع👉
🌹السلام علیکِ یا زینب الکبری
لعنة الله على قَتَلَةِ اخیکِ الحسین🌹
فرازی از خطبهء حضرت زینب در مجلس یزید علیه اللعنة :
ای یزید: هر فریب و مکری، هر سعی و تلاشی داری به کار بگیر
به خدا قسم نمی توانی یاد و ذکرِ ما را محو کنی و وحی ِما را بمیرانی.
(#لعنت_حضرت_زینب_به_یزید )
🌹🌹🌹🌹🌹
پنجم ِماه جمادی که رسید
ماه رخشانِ خداوند دمید
وَ در این عید، در این عید سعید
گوش ِدل زمزمهای ناب شنید
*لعنتِ حضرت زینب به یزید*
حضرت زینب کبراست بلی
دختر حضرت زهراست ولی
هیبتش هست همانند علی
زینت حیدر کرار رسید
*لعنت ِحضرت زینب به یزید*
قلب را فاطمه آباد کنید
از حسین بن علی یاد کنید
زینبِ فاطمه را شاد کنید
با عقیله همه دم جار زنید
*لعنتِ حضرت زینب به یزید*
به تنم زینب کبراست نَفَس
دور باد از دل من پای هوس
با حسین بن علی هستم و بس
دارم از قاتل او بغض شدید
*لعنتِ حضرت زینب به یزید*
محضر ِربّ به سجود آمدهایم
در پِی بخشش و جُود آمدهایم
با تبرّی به وجود آمدهایم
با حسینیم نه با خصم پلید
*لعنتِ حضرت زینب به یزید*
از برائت که به ما داده جلا
میشود خاک دل شیعه طلا
با تقرّب به شهِ کربُبلا
این شعار از دل و جان سر بدهید
*لعنتِ حضرت زینب به یزید*
این یزید بن معاویهء شرّ
اقتدا کرد دمادَم به عمَر
زد به بستان ِخداوند شرر
پردهء شرم و حیا را بِدَرید
*لعنتِ حضرت زینب به یزید*
این خطا پیشهء خونخوار،یزید
مثل ماری همهء عمر،خزید
جگر دین خدا را که گَزید
کرد از ظلم ِسقیفه تقلید
*لعنت ِحضرت زینب به یزید*
شُکرِ حیّ ِازلی تا به ابد
که دَم از غیر،دلم هیچ نزد
دائم از یار گرفتیم مدد
که بمانیم در این خانه مرید
*لعنتِ حضرت زینب به یزید*
#فروتن
حضرت زینب:
محمدعلی بیابانی
هی داد میزنیم که از تو نشانه نیست
یک روز میرسی تو و جای بهانه نیست
یا عرض حاجت است، و یا که شکایت است
آقا ببخش اگر غزلم عاشقانه نیست
خوشحالم از فراق تو شعری سرودم و
تاریخ ماندگاری آن جاودانه نیست
ما را به بام خود بنشان که بدون تو
در هیچ جا نشانهای از آب و دانه نیست
گفتم بیا به خانه قلبم؛ تو آمدی...
تو آمدی ولی کسی انگار خانه نیست
با تیغ روزگار چه بهتر جدا شود
وقتی سرم طفیلی این آستانه نیست
عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان
دیگر زیاد بر لبمان این ترانه نیست
جز در غم کمان شدن عمه زینبت
خون اشکهای جاری تو بی کرانه نیست
مرد از غم نمردن در ماتم حسین
بر پیکرش بگو که رد تازیانه نیست
مجید تال
با دست بسته هست، ولی دست بسته نیست
زینب سرش شکسته، ولی سرشکسته نیست!
هر چند سربه زیر... ولی سرفراز بود
زینب قیام کرده، چون از پا نشسته نیست
زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست!
او را اسیر قافله خواندن خجسته نیست
رنج سفر، خطر، غم بازار، چشم شوم
داغ سه ساله دیده، ولی باز خسته نیست
حتی اگر به صورت او سنگ میخورد
هیهات! بند معجرش از هم گسسته نیست
.
#حضرت_زینب
ابیاتی از بحر مرکب حضرت زینب (سلام الله علیها):
در لقب، پیشتر از زینت مولا بودن
مفتخر بود به صدیقۀ صغری بودن
چون نبی، چله گرفته ست علی هم به نظر
تا قدم رنجه کند ام ابیهای دگر!
باید آئینۀ امّ النجبا گفت به او
زینت پنج تن آل عبا گفت به او
از همان روز که آمد دلش آرام نداشت
شرح دلتنگیاش انگار سرانجام نداشت
اشک میریخت ولی در طلب دنیا نه!
گریه میکرد، در آغوش حسین اما نه!
مردم دیدۀ او میل به اغیار نداشت
جز حسین بن علی با احدی کار نداشت
از همان روز جهان دید که در شادی و غم
جان او و پسر فاطمه وصل است به هم
عشق بود آنچه که از خون خدا در رگ داشت
عشقی آنگونه که در عقد، دوتا شرط گذاشت:
اینکه هر روز به دیدار حسینش برود
در سفر نیز پیِ نور دو عینش برود!
سفر...آری سفر، افسوس سفر... آه سفر
داشت در هر قدمش غصۀ جانکاه سفر
پس به میدان بلا او دل و جانش را برد
ذوالفقار دو دمش را (پسرانش را) برد
آسمان تا افق دیدۀ او پل میزد
نور بر چادر او دست توسل میزد
بست چون مشتِ گره کرده، پَر معجر را
عاقبت دید جهان، فاطمۀ دیگر را
کیست لایق که نهد زیر قدومش سر را؟
چرخ برخواست که تا زین بکند اختر را!
او پسندید ولی شانی از این بهتر را
زد قدم زانوی عباس و علی اکبر را
ملک وحی ندا داد که: غَضّوا ابصار
دختر فاطمه بر مرکب خود گشت سوار
در مثل، آینۀ فاطمه در حال عبور
دشت محشر شده و مرکب او ناقۀ نور
با جلال و جبروتی که خدا داند و بس
بست بر غرق تحیر شدگان راه نفس
دختر فاطمه یا امّ ابیهای دگر
چه بنامیم تو را کوثر بعد از کوثر؟
حُجب شاعر شد و در مدح تو برداشت قلم
تو خداوند حیایی به خداوند قسم
دشت با آنهمه اندوه تماشایی بود
آنچه میدید فقط چشم تو، زیبایی بود
اصلا این دشت پریشان تو بود از اول
کربلا عرصۀ جولان تو بود از اوّل
لکّۀ ننگ به پیراهن تاریخ شدند
دشمنان تو اسیرت شده، توبیخ شدند
دختر حیدر کرّار و حقارت؟ هیهات
غم بی معجری و حرف اسارت؟ هیهات
آنچه گفتند و شنیدیم نیامد سر تو
دست دشمن نرسیده نخی از معجر تو
کوفه تا شام به هجده سرِ بر نیزه قسم
از سر دوش تو یکبار نیفتاد علم
از سر مقنعه گردی بتکانی کافیست
تیغ و شمشیر چرا؟ خطبه بخوانی کافیست!
ظاهرت زینب کبری شده، باطن حیدر
وقت آن است علی جلوه کند بر منبر
نکن ابراز غضب را، نمی ارزد کوفه
خم بر ابروت بیاور که بلرزد کوفه
اسکتوا...زنگ شترها همه خوابید، بخوان
مسجد از لحن تو یکمرتبه لرزید بخوان
تیغ برداشته ای، ضربۀ نطقت کاریست
واژه در واژه علی در سخناتت جاریست
گرم هوهو شده این تیغ که میچرخد مست
شعر دیوانۀ توصیف تو شد وزن شکست
همه مبهوت رجز خوانی چشمان تو هستند
پریشان تو هستند
علی آمده یا زینب کبری؟
همه حیران تو هستند!
علی در سخنانت، حرکاتت، عملت، طرز نگاهت، غضبت، شیوه ی نطقت، نفست، لحن فصیحت، کلماتت، نظرت، حجب و حیایت، جبروتت، قدمت
شیرخدا در تو رسیده ست به تکرار
بکش تیغ سخن را دم پیکار
چه خوب است بگویند به تو «زینب کرّار»
تو را باید از این بعد بخوانند به این نام
امیری تو و بر شانه ی تو پرچم اسلام
اسیران تو هستند یکی کوفه یکی شام
سر راه تو افلاک نشسته ست
ملک هم کمر همّت خود را به فرامین تو بسته ست
رسیدی تو به مسجد
قلم و دفتر و شعر و ضربان و دل
و عقل و نفس شاعرت انگار که مست است
سر وزن شکستهست:
با وقار و غضب قدم برداشت
دختر فاطمه علم برداشت
و اذا زلزت قیامت کرد
مردم کوفه را ملامت کرد
واژه در واژه تیر از پی تیر
خطبه را خواند با صدای امیر
خطبه اش موج خشم در طغیان
ظاهرا خطبه، باطنا طوفان
با صدای ابالحسن لرزید
مسجد کوفه دفعتا لرزید
این بلا از گرفتنِ آه است
وقت جولان عصمت الله ست
بر زمین دوخت جای پایش را
برد بالا تُن صدایش را
از ستون ها صدای ناله رسید
مسجد کوفه را به خاک کشید
همه بودند بیمناک از سقف
روی مردم نشست خاک از سقف
فرش ها شانه شانه لرزیدند
مسجدی ها چقدر ترسیدند
پله ی منبر از صدا لرزید
پشت ابن زیادها لزید
اسکتوا! از غضب لبالب پر
سر جا ایستاد زنگ شتر
گر جمل بود محشری میشد
جنگ یک جور دیگری میشد
گر جمل بود خطبه ای میخواند
شتر حادثه به گل میماند
اسکتوا گفت و از زمان رد شد
زین اب بودنش زبانزد شد
بعد از این کار رزم با زینب
روی منبر علیست یا زینب
یا علی یا علی...فقط علی است
متن این شعر خط به خط علی است
هو علی، حق علی، نگار علی
حک شده روی ذوالفقار: علی
از علی بند بند میگویم
نام او را بلند میگویم....
حب آل علیست راهِ نجات
به گل روی مرتضی صلوات
#مسعود_یوسف_پور
#مدح_میلادیه_حضرت_زینب_س
شده میلاد تو ای دختر نور
دو عالم زینب از تو ، گشته مسرور
شده شهر مدینه غرق لبخند
دلِ کروبیان گردیده خُرسند
تویی آئینه ی زهرای اطهر
تو هستی زینتِ دامان حیدر
تو هستی سَرورِ زنهای عالم
شرافت بر همه داری دَمادَم
شبیه تو نَزاده مادر دَهر
تو هستی صابره ای مظهر صبر
همه اسلام مدیون تو باشد
نجف تا کعبه مَفتون تو باشد
تو بانوی وفا معنای عشقی
تو پرچم دار عزت تا دمشقی
تو هستی با وقار و با نجابت
تو داری از علی عَزم و شهامت
بیان ناطقِ حیدر تو هستی
کلام نافذِ مادر تو هستی
خدا را شکر عشقت در دل ماست
همیشه ذکر تو در محفل ماست
دفاعِ از حریمت افتخار است
هر آن کس با تو باشد رستگار است
بیا عیدی بده بر عاشق خود
که شوق بارگاهت دل زِ ما بُرد
بزن با شور و مستی و شعف دَف
به یُمن مَقدم زینب بزن کف
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی ✍️📗
@mortaza110shahmandi. ایتا
#سرود_ولادت_حضرت_زینب_س
ساقیا مِی بریز از شراب کوثر به نام یارب
تشنه ام تشنه ی سَبوی وِلای حضرت زینب
بوی عطرِ ، زینب اومد
ذکر هر روز و شب اومد
عشقِ ارباب ، اومده از راه
نور و مهتاب ، اومده از راه
زینب زینب ، ای گل حیدر (۳)
تویی آیینه ی عصمت فاطمه ، زینب کبری
درشجاعت و صبر تو هستی خاتمه ، زینب کبری
تو خواهرِ ، دو امامی
زینبِ والا مقامی
مجتبی سیرت و ، حسین کمالی
فاطمه عصمت و ، علی خصالی
زینب زینب ، ای گل حیدر
تویی تو کریمه ، حلیمه ، فهیمه ، زینت حیدر
تویی تو علیمه ، جلوه ی دیگر حضرت مادر
عالمه ی ، دنیایی تو
نایبه ی ، زهرایی تو
بر آل عبا ، تو نور عینی
وَللهِ شَریکه الحسینی
زینب زینب ، ای گل حیدر
#کربلایی_مرتضی_شاهمندی ✍️📗
@mortaza110shahmandi. ایتا
یا اباعبدالله الحسین(ع)
هرکه در ذهنش زیارت را تجسم می کند
گاه گریان میشود گاهی تبسم می کند
هرشب جمعه دلم سمت حرم پرمی کشد
کفتر جلدت همیشه میل گندم می کند
درد دلها میکنم با گنبد و گلدسته ات
عشق تو عشاق را گرم تکلم میکند
نوکر این خانه در وقت نبود آب با
تربت کرببلای تو تیمم می کند
اربعین هر نوکری دل را به دریا می زند
موج عشقت درمیان دل تلاطم می کند
حق بده ماسر فرود آریم در صحن نجف
پیش اقیانوس٬قطره٬دست و پا گم می کند
با مدال نوکریِّ تو به جنت می رویم
روز محشرهم خدا برما ترحم می کند
از ته دل می نویسم دوستت دارم حسین
مادرت بر دوستدارانت تبسم می کند
ابوذر رئیس میرزایی(بهار)
#حضرت_اباالفضل
#حضرت_جعفر_طیار
در عالم وهم آمدم این صحنه پدیدار
دیدم که نشستم به حضور دو علمدار
دو ماه فروزنده، دو خورشید درخشان
دو میر، دو فرمانده دو سرباز فداکار
این شیرِ حسینبنعلی، حضرت عباس
آن یارِ رسول مدنی، جعفر طیّار
این بهر حسینبنعلی یار و برادر
این نیز برادر به علی، حیدر کرار
عباس، زده خنده به ماه رخ جعفر؛
کای جان عمو! نور دل احمد مختار!
در یاری اسلام، چنان پای فشردی
تا دست تو گردید جدا در صف پیکار
در پاسخ او جعفر طیار چنین گفت:
ای ماه بنیهاشم، ای مطلعالانوار
هم چهره نهادند به پای تو ملایک
هم بوسهزده دست تو را سیّد ابرار
هرچند که در موته جدا گشت دو دستم
در یاری دین از دم شمشیر شرربار
دیگر نزدند از ره کین تیر به چشمم
ای اشک همه وقف تو در مکتب ایثار
من مثل تو یک ساقی بیآب نبودم
ای داغ لبانت به روی آب، پدیدار
سرو قد من بر سر نی رفت چو خورشید
نخل قد تو از سر زین گشت نگونسار
من خجلت بیآبی طفلان نکشیدم
اشک تو از این غصه روان بود به رخسار
باید که بگریند شهیدان همه تا حشر
در علقمه بر زخم فراوان تو بسیار
یک لحظه تو از دست و سر و چشم گذشتی
گشتی به جگر تیر بلا را تو خریدار
بیدستی تو باعث آن شد که ز هرسو
آید به تنت زخم روی زخم، دگربار
بگریست اگر در غم من چشم پیمبر
بشکست غم تو کمر از حجّت دادار
در ماتم من اشک علی ریخت به صورت
در ماتم تو فاطمه گردید عزادار
این فخر، مرا بس که به جنّت بزنم پر
همراه تو ای فرش رهت دیدۀ احرار
زیبد که ببالیم به افواج ملایک
تو حضرت عباسی و من جعفر طیّار
من باب جهاد استم و تو باب حسینی
یابند ز تو در حرم خون خدا بار
«میثم» به ثنای علی و آل کند فخر
خورده است به طبعش نفس میثم تمار
#غلامرضا_سازگار
#حضرت_جعفر_طیار
ای به خیل مهاجران مهتر
ای همای بهشتیان جعفر
طوطی شاخ صدره و طوبی
مرغ عنقای عرش و بالاتر
صدف پاک توست بوطالب
بی بها نزد قیمتت گوهر
گر نبی را زجانب یزدان
جانشین و وزیر شد حیدر
هم تو در بارگاه نجاشی
بودی اول سفیر پیغبر
وز مقام تو در دل احمد
این بود بس که گفت آن سرور
کز قدوم تو شادمان باشد
یا که از فتح قلعه خیبر
ای که با شیر حق تو خوردی شیر
تو زپستان پاک یک مادر
مصطفی را علی برادر بود
مرتضی را برادری جعفر
از بیان شجاعتت کافی
که گزیدت به همگنان افسر
زآن که بهر سریه موته
نبدی افسری زتو برتر
مشتری حق و از در و یاقوت
ثمنت داده در جنان شهپر
تا کشی هر کجا که خواهی پر
در دل آسمان نیلوفر
جعفرا ای تو فخر آل رسول
مایه سربلندی حیدر
به خدا این شرف برایت بس
در دو عالم تو راست عزت و فر
که عروس تو زینب کبراست
جلوه صبر حضرت داور
آن که در کربلا زفرط وفا
کرد قربان عشق هر دو پسر
تا که در جاودان حماسه خون
زآل جفر بماند این دو اثر
باز هم مطلعی دگر گویم
باز آمد جنونم اندر سر
ای عقابی که بنگری فردا
زیر پرهای خود صف محشر
در کنارت یقین که خواهی دید
یک همای بهشتی دیگر
که به دوشش دو بال همچون تو
نصب کرده است خالق اکبر
نام او ساقی حرم عباس
سرو بستان ساقی کوثر
اندر آن صحنه حساب و کتاب
اندر آن تابش آتش و آذر
بر سرم سایه شما دو هما
بر لبم نام فاطمه حیدر
#حامدرضا_معانیان
#حضرت_جعفر_طیار
دوباره لالهٔ باغ وجود شد تبدار
دوباره آه شده سفره دارلیل ونهار
بهار آمده چشمم دوباره بارانی است
دوباره مرغ محن پرزده سر دیوار
چه ماتمی است که از سینه داغ می جوشد
چه شد که بار دگردیده ام شده خونبار
مدینه باردگر جامهٔ عزا پوشید
دریده جامه صبر ازچه احمد مختار
چه شد که قامت سرو علی خمیده شده
بگو کجاست علمدار حیدر کرار
ز فاطمیه دل داغ دیگری پیداست
ازان سببب نبود در دل رمیده قرار
نه حرف آتش و دوداست نه صحبت پهلوست
نه حرف ضربت پاهست و صحبت مسمار
نشسته درغم قتل برادرش حیدر
بلی شهید ستم گشته جعفر طیار
همو که نوردوچشم جناب عمران است
همو که فاطمه بنت اسد ورا شده مار( مادر)
چه جعفری که پناه نبی است بعد علی
زبعد حمزه به جیش نبی بدی سردار
همیشه یارنبی وعلی و فاطمه بود
همیشه دربرشان بود همچو خدمتکار
کسیکه زینب وکلثوم عروس خانهٔ اوست
سعادت ابدی شد نصیب آن سالار
هزارحیف که چشم حسود چرخ و فلک
توان دیدن اورانداشت در کردار
دودست یارنبی رازتن جداکردند
ببارباردگرای دوچشم گوهربار
به جای دست ٬ خداوند دوبال داد به او
ملقب است از آن روبه جعفرطیار
علی نبودببیند که بال وپرمی زد
تن برادراو روی نیزهٔ کفار
ندیده٬ نخل وجودش شکست وای حسین
که دید جسم برادر به عرش نیزه سوار
شکسته تر زدلش٬ شدزداغ او کمرش
بسوز سینه سینا ٬ ببارابربهار
خدابرس به دل خون خواهرش زینب
چه سازد از غم بی یاوری درآن شب تار
#مصطفی_نظری_طهرانی
#حضرت_جعفر_طیار
#دوبیتی
این جعفر طیار بود هست علی
این شیر دلاوراست پابست علی
هرچند نبود درغدیر اما بود
از جام ولایت علی مست علی
.....
غم مونس قلب احمد مختار است
خونبار دوچشم حیدر کرار است
زهرا به تسلای علی آمده است
چون روز عزای جعفر طیار است
#مصطفی_نظری_طهرانی
#حضرت_جعفر_طیار
گاهي ست مبدأ عين مقصد در نهايت
آن شايدی که گشته بايد در نهايت
موت به بستر یا شهادت بین موته
این استخاره خوب آمد در نهايت
چون بود فرزند ابو طالب، علی وار
پس شد فدایی محمد در نهايت
آن کوه که صد در صدش عشق علی بود
شد پيش سيل دشمنان سد در نهايت
تيغش در آورده ست كفر كافران را
كفري كه بر ايمان مي ارزد در نهايت
مانند عمروعاص نزد او به مکرش
هرکس بنازد پس ببازد در نهايت
پر پیچ و خم بود و به زانوی ملائک
شد صاف آن زلف مجعد در نهایت
چون خورد با شهد شهادت اشهدش را
موته برایش گشت مشهد در نهایت
هر آدم عیار شد طیار در عرش
چون بر نمازش شد مقید در نهايت
بی دست دارد دستگیری, با ابالفضل
این جمله هم می شد موکد در نهایت
بعد از شما که خلق و خلقت چون نبی بود
اکبر شود تکرار احمد در نهایت
حالا رسیده روضه در آن جا که اکبر؛
آمد به بابا آه رو زد در نهایت
آن جا که شد اکبر برای حال بابا
در ماندن و رفتن مردد در نهایت
#محسن_صرامی
#حضرت_جعفر_طیار
پرنده پر زد و پرواز کرد از چینۀ دیوار
دل تنگم صدا میزد: مرا همزاد خود پندار
خوشا مشتاق تو آغوش باز آسمان باشد
خوشا پرواز، پروازی رها بر روی گندمزار
که لطف دیگری دارد از آن بالا نظر کردن
به پستیهای این دهکورۀ ناچیز بیمقدار
خدا در هر مکان حس میشود اما از آن بالا
به ما نزدیکتر، نزدیکتر هم میشود انگار
خدا پرواز بر بام بهشتش را عنایت کرد
به مقطوعالیدینِ جنگ موته، جعفر طیار
همان ماهی که کسب فیض کرد از محضر خورشید
که حتی شب به نورانیت او میکند اقرار
سخاوتهای آن دست کریمش نُقل هر محفل
کرامتهای او بوده است نَقل کوچه و بازار
کسی در فکر تطمیعش نیفتادهست، نه هرگز
که عبد مصطفی کی بوده عبد درهم و دینار؟
همه داراییاش را پای این یک جمله میبخشد
شده رهتوشه عقبای او «الجار ثم الدار»
اگر در راه حاجاتت هزاران پیچ و خم دیدی
مسیر استجابت، با نمازش میشود هموار
نماز جعفر طیار چون گنجینۀ نور است
در گنجینه را وا کن از آن ذکر و دعا بردار
تمام لحظهها سمت خدا بار سفر بستهست
چه فرقی میکند جزو مهاجر بود یا انصار؟
که هجرت کرده بود از خود، جهاد اکبر این بودهست
تمام لحظهها با نفس امارهست در پیکار
«فَمَن... يَرجُو لِقَاءَ رَبِّهِ» در شأن او بوده
«فَمِنهُم مَن قَضَىٰ نَحْبَه» از او میگفت دیگر بار
فیُشبه بالنبی خَلقه، فیُشبه بالنبی خُلقه
نبی بودهست در صورت، نبی بودهست در رفتار
قصیده بر ضریح چشمهایش میزند بوسه
به استقبال آن دلداده میآید پیمبروار
زمان رجعتش از وادی غربت مصادف شد
به فتح قلعۀ خیبر، به دست قامع الکفار
هلا برخیز حَسّان! طبع شعرت را شکوفا کن
بخوان از پاکی طیّار و از بیباکی کرّار
از آن سو کوه میآمد از این سو مرد دریا دل
بلال! الله اکبر سر بده در لحظۀ دیدار
ولی دلخونم از تحریف، از تحریفِ زیبایی
ولی دلگیرم از تاریخ، از تاریخ پنهانکار
معاذ ابن جبل عقد اخوت خوانده با جعفر؟!
معاذ الله از این نسبت، از این گفتار استغفار
تو تنها با علی بودی برادر، با علی تنها
حریم «خلوت دل نیست جای صحبت اغیار»
به جنگ موته رفتی و علی چشم انتظار تو...
خبر آمد خبر چون شعلهای افتاد بر نیزار
خبر خونین خبر سنگین خبر اشک و خبر تلخ است
خبر آمد خبر در خاک و خون غلتیدن سردار
که اوج روضه این شد با دهان روزه جان دادی
خبر میگفت با جام شهادت کردهای افطار
دم رفتن همه دیدند پرچم بین دستت بود
خبر میگفت از افتادن دستان پرچمدار
دو بال سرخ از یاقوت داری جای دستانت
فدای آن همه از خود گذشتن، آن همه ایثار
پس از تو انکسار از چهرۀ شیر خدا میریخت
پس از تو میشود هفت آسمان روی دلش آوار
الهی اینچنین داغی نبیند هیچکس هرگز
الهی اینچنین داغی نگردد باز هم تکرار
نباشی گرگها بیشک نقاب از چهره میگیرند
پس از تو عرصه بر شیر خدا هم میشود دشوار
اگر در ماجرای کوچه شمشیر علی بودی
کجا دستان مولا بسته میگردید بالاجبار
اگر بودی اگر که جای زهرا خطبه میخواندی
میان شعرها دیگر نمیشد حرفی از مسمار
نبودی، روزهای بعد تو تاریک شد تاریک
حقیقت همچنان خورشید بود، انکار شد انکار
علی آن روزها در غصۀ هجران تو میسوخت
شهادت میدهد روز قیامت آن در و دیوار
#عباس_همتی
#حضرت_جعفر_طیار
چقدر انس به او حضرت پیمبر داشت
همان نخست به اسلام ، عشق و باور داشت
و بود خَلقاً و خُلقاً شبیه پیغمبر
که طینتش نبوی بود و عطر حیدر داشت
کسی که خواند پیمبر ( ابوالمساکینش)
ز سفره ی کرمش جود لقمه ها بر داشت
گرفت لحن صمیمانه اش نجاشی را
چو خواند آنچه کز آیات نور از بر داشت
شهید موته نخستین مدافع اسلام
که زخم تیغ به باغ تنش مکرر داشت
خدا دو بال به او جای دست هایش داد
که پا به پای ملک در بهشت ، شهپر داشت
مدینه مویه کنان همنوای پیغمبر
برای جعفر طیار دیده ی تر داشت
شنید روضه ی دست قلم قلم شده را
چه ناله ها که علی در غم برادر داشت
چقدر قصه ی عباس مثل جعفر بود
ولی حکایت عباس سوز دیگر داشت
حسین فاطمه هم عصر روز عاشورا
به افتخار از او گفت و ذکر جعفر داشت
#کمیل_کاشانی
#فاطمیه_خط_مقدم_ماست
#فاطمیه
#یافاطمه_الزهرا_علیهاسلام
به گوش میرسد آری ندای فاطمیه
دوباره آمده وقتِ عزای فاطمیه
سلام صاحب عزا ، صاحب الزمان آقا
ببخش این که نمردم برای فاطمیه
گرفتم از دهه ی فاطمیه رزق خودم
منم که نام گرفتم گدای فاطمیه
سرم فدای غدیر و تنم فدای حسین
تمام دار و ندارم فدای فاطمیه
خوشا به حال کسی که ز دست صدیقه
گرفته کرببلا انتهای فاطمیه
اگر نیاز شود شک نکن دهم سر را
برای حفظ و برای بقای فاطمیه
سروده : #یونس_وصالی
#فاطمیه
#یازهرا
ببین ز جان بهارم خزان چه میخواهد؟
فراق لعنتی از جانمان چه میخواهد؟
مگر که شوهرت از این جهان چه میخواهد؟
به غیر ماندنت ای نیمه جان چه میخواهد؟
هنوز مانده ام این روزها چه زود گذشت
خوشی و خنده ی نه سال ما چه زود گذشت
بنا نداری ازین سوز تب رها بشوی
برای مدتی از بسترت جدا بشوی
قرار نیست که درخانه جا به جا بشوی
دوباره مادر سرحال بچه ها بشوی
کنار در که بیفتم چطور میمانی؟
به پات اگر که بیفتم چطور میمانی؟
نمیشود که مرا باز روبه راه کنی
درست مثل گذشته به من نگاه کنی
و کوه درد و غمم را دوباره کاه کنی
حسودهای مرا خوار و روسیاه کنی
به فکر ریختنم بی ستون تو چه کنم
نمیشود که بمانی بدون تو چه کنم
دو ماه و نیم غمت آتش دلم بود و
دو ماه و نیم فقط گریه حاصلم بود و
دو ماه و نیم در خانه قاتلم بود و
دو ماه و نیم مغیره مقابلم بود و
دوماه نیم مرا بین کوچه ها دیدند
سلام کردم و جای جواب خندیند..
#سیدپوریاهاشمی
#مدح_حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
عالم صدف، وجود تو مانندِ گوهر است
درکِ تو از توانِ خلائق فراتر است
بابا اگر علی بشود پس تو مادری...
از این جهت ولادتِ تو روز مادر است
"اِنّى اَشُمُّ رائِحَةً طَيِّبَة"... هنوز
عالم زِ عطرِ یاسِ حدیثت معطر است
وقتی خدا به عرشِ خودش مدح خوان توست
وقتی که دست بوسِ تو شخصِ پیمبر است
دیگر چگونه من بسرایم که وصفِ تو
با این زبانِ الکنِ من نامیسّر است...
قرآن تمام وصفِ مقامات فاطمه است
یک گوشه از تجلّیِ آن قدر و کوثر است
زهرا همان کسی است که همتا نداشته
غیر از علی که هست که با او برابر است؟!
زهرا همان کسی ست که هنگامه ی نماز
هفت آسمان زِ نورِ نمازش منوّر است
این گوشه ای زِ شان و مقامِ کنیزِ اوست
با یک نگاهِ فضه ی او خاک ها زر است
پس کیمیا غبارِ قدم های فضه است
پس توتیا ...خاکِ کفِ پایِ قنبر است
آنجا که حرفِ حفظِ حریمِ امامت است
او یک تنه برای علی عین لشکر است
سربازِ مرتضی است و فرقی نمی کند
در بین کوچه هاست و یا پشت یک در است
مردانه ایستاده به پای امام خویش
او یک زن است، از همه ی مردها سر است
با چادر آمدست به پیکارِ دشمنان
با چادر آمدست؛ سلاحی که برتر است
با چادر آمدست به دنیا نشان دهد
چادر حجاب نیست فقط، بلکه سنگر است
"چادر حجاب نیست فقط، یادگارِ توست"
چادر برای شیعه ی تو اصل و باور است
دنیا که جز عذاب برایت نداشته
اوج ظهورِ شانِ تو فردای محشر است
فردا که غرقِ هول و هراسند کل خلق
حال و هوایِ فاطمیون طورِ دیگر است
مانندِ یک پرنده که دنبالِ دانه است
چشمِ تو مادرانه به دنبالِ نوکر است
اصلاً بهشت ملک خصوصیِ فاطمه ست
جنّت به نام نامی زهرا و حیدر است
هرکس گدای فاطمه شد بی نیاز شد
عالم گدای سفره ی زهرای اطهر است
حافظ که خوب گفته ولی فکر می کنم
این گونه ما اگر که بگوییم بهتر است
"ما آبروی فقر و قناعت نمی بریم"
وقتی بدست فاطمه روزی مقدّر است
#محمدصادق_ابراهیمی