#امیرالمؤمنین_علیه_السلام_ولادت
#رباعی
بر کعبه ی سنگ و خشت ، جان داد آن روز
بتها ، همه را تکان تکان داد آن روز
وقتی که ، علی ز خانه بیرون آمد
دیدند خدا ، خودی نشان داد آن روز
#میثم_مومنی_نژاد
#امیرالمومنین_علیه_السلام_ولادت
#رباعی
خورشید ز شهر مکّه چون سر میزد
در سینه،کبوتر دلم، پر میزد
وقتی به حریم کعبه رفتم، دیدم
هستی درِ خانهٔ علی، در میزد
#محمدجواد_غفورزاده
......
با شوکت بی نظیرش آمد از راه
میآمد از آسمان و در دستش ماه
دیدی که دهان کعبه هم وا مانده
لا حول و لا قوة الا بالله
#یوسف_رحیمی
#امیرالمؤمنین_علیه_السلام
#رباعی
شب دست به گيسوى علي ميگيرد
خورشيد رخ از روى علي ميگيرد
انقدر زدم سنگ علي بر سينه
سنگ لحدم بوى علي ميگيرد
مانند خداي خويش بي همتا بود
روزى خور سفره اش همه دنيا بود
گويند علي به دست خيبر شكنش
انگشتر يا فاطمة الزهرا بود
اين چرخ به انگشت شما ميگردد
خاك قدمت عرش خدا ميگردد
ولله قسم خانه كعبه هر روز
دور سر ايوان طلا میگردد
#امیرحسین_الفت
#امیرالمومنین_علیه_السلام
#رباعی #صلوات
گفتمکه خدایا برکاتی بفرست
گفتا که تو اول حسناتی بفرست
گفتم حسناتمن بود حبعلی
گفتا به جمالش صلواتی بفرست
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ
#محمدعلی_قاسمی
#مولودکعبه
بازهم آمد شب حیران شدن
وقت جنون وقت پریشان شدن
شکر نوشتند برای دلم
آئینه ای گوشه ی ایوان شدن
کار من و حضرت جبرئیل شد
تا به ابد دست به دامان شدن
پرده بر افتاده خدا خواسته
با همه ی خویش نمایان شدن
تازه از امروز به پیغمبران
واجب عینی ست مسلمان شدن
فصل شراب است به ما واجب است
قبله ی ما ابن ابی طالب است
هست مرا حسرت تمارها
شیعه شدم شیعه ی این دارها
مادر من تا که مرا شیر داد
ناد علی خواند مرا بارها
نام تو گفتیم بزرگی کنیم
سایه ی گل هست سر خارها
ما نه فقط ، ریخته پیغمبران
پیش کش تو سر و دستارها
تا که پیمبر شب معراج دید
روی تو را در همه تالارها
بر لب او نام تو سوگند شد
نام علی نام خداوند شد
کعبه گرفته به کفش جان خویش
خاک شده خاک سلیمان خویش
صاحب خانه به در خانه بود
کعبه پس از این شده مهمان خویش
با همه بت های خودش سجده کرد
بر قدم حضرت سلطان خویش
کعبه به خود گفت که آخر رسید
آنکه تو را ساخته دربان خویش
باید از این راه نیاید امیر
راه گشا راه به دستان خویش
کعبه قدم بر سر افلاک زد
پیش علی سینه ی خود چاک زد
وقت نبردت شد و پروردگار
باز به وجد آمد از این تار و مار
مانده ام اینجا که تویی وقت رزم
یا که خدا آمد در کارزار
وای که حتی ملک الموت هم
میکند از پیش نگاهت فرار
پشت ندارد زر اَ ت پشت تو
نیست به جز یک سر سنگ مزار
خصم به میدان نزده شد دو نیم
به به از این حیدر و این ذوالفقار
نقش به پیشانی تو فاطمه است
ذکر رجز خوانی تو فاطمه است
نیست غمی شوق شما تا که هست
هست گدا سفره ی آقا که هست
گفت به مجنون که چه داری برو
گفت که در این گل غم لیلا که هست
هرچه بلا هست چه غم باک نیست
بر سر ما سایه ی مولا که هست
پیش تو گیریم نداریم جا
خب قسم حضرت زهرا که هست
خصم کجا و حرم دخترش
بر سر آن پرچم سقا که هست
شکر امیر آمد و نعم الامیر
دست تهی آمده دستم بگیر
آنکه سری پای شما داشته
آبرویی در همه جا داشته
با تو حسینی حسنی زاده ایم
با تو دل ما همه را داشته
دست سر جمع یتیمان بکش
خانه ات از قبل گدا داشته
حق بده آقا به دلم سوخته
حسرت ایوان طلا داشته
حال مرا هرکه چنین دید گفت :
آرزوی کرببلا داشته ؟
قسمت او شد به نجف بال زد
آنکه براتی ز رضا داشته...
آمدم ای شاه پناهم بده
خط امانی ز گناهم بده...
#حسن_لطفی
#حیدرمددی
قلم مست است در پسکوچهی این شعر دفتر هم
شراب ناب میریزد به کاغذ جای جوهر هم
مضامین بلندی ریخته در شعر کوتاهم
که دارد واژهواژه از لب من میرود سر هم
چگونه این منِ آلوده از او شعر بنویسم؟
که نامش را نبرده بی وضو حتی پیمبر هم
دم از عشقش زدن اندازهی این بی سر و پا نیست
که جانش را فدای عشق او کردهست کوثر هم
چگونه مدح آن شاه بلندآوازه را گویم؟
که درماندهست طبع قاصرم از مدح قنبر هم
خودِ مولا اگر یاری کند با گوشهی چشمی
شکوفا میشود با یک اشاره نطق نوکر هم
خدا از باء بسم الله خود تا سین والناسش
نیاوردهست جز وصف علی یک حرف دیگر هم
علی فرقان، علی برهان، علی حق و علی میزان
علی راه و علی هادی، علی قاضی و داور هم
علی حیدر علی صفدر علی رهبر علی سرور
وصی و جانشین و نفس پیغمبر، برادر هم
علی همبازی طفلان، علی تسبیح نخلستان
علی پیروز میدان حنین و بدر و خیبر هم
علی نان جوین میخورد و روی خاک میخوابید
اگرچه بود با افلاک از خاک آشناتر هم
غم مولا غم دین بود، تا بود آدم دین بود
به دوشش پرچم دین بود و شد بی یار و یاور هم
تمام زخمهایش تا که زهرا بود مرهم شد
ولی زخمی که خورد از داغ او هرگز نشد مرهم
علی راه سعادت بود و سد کردند راهش را
درِ علم نبی بود و زدند آتش بر آن در هم
علی را از میان راندند و خود با ناکسان ماندند
نکردند اعتنا حتی به فرمان پیمبر هم
علی امروز هم در غربت است آری، نمیبینی؟
که غایب مانده از بی یاوری فرزند حیدر هم
به احوال پریشان گرفتاران گیسویش
که این نظمِ سراپا نقص روزی میخورد برهم
گنهکارم ولی از عشق تو دم میزنم عمری
تو هم فردا مرا با شیعیان خود بخر درهم
#علی_سلیمیان
#جانم_علی_علیه_السلام
فقط کافی است در میدان علی سر را بچرخاند
به دستش لحظه ای تیغ دو پیکر را بچرخاند
چنان با سرعت از این سو به آن سو می رود لشگر
اگر فرصت کند شاید فقط سر را بچرخاند
اگر حیدر بخواهد روی انگشتش به آسانی
در قلعه که چیزی نیست خیبر را بچرخاند
برازنده است نام ساقی مستان برای او
که اول می بریزد بعد ساغر را بچرخاند
خدا دور سر حیدر اگر روزی عالم را
یقینا دور قنبر رزق نوکر را بچرخاند
همیشه وقت گندم آرد کردن آسیابان هم
به ذکر یا علی هر روز محور را بچرخاند
برای زینت هر مجلسی روحانی اش باید
که با ذکر فضائل چرخ منبر را بچرخاند
گلابی که بگیرند از گل قالی ایوانش
برای سال ها بازار قمصر را بچرخاند
تمام اهل محشر را شفاعت میکند زهرا
به روی دست اگر قنداق اصغر را بچرخاند
#علی_کاوند
#مولودکعبه
«سه روز» بود، که در مکّه بیقراری بود
نگاه کعبه، پر از چشمانتظاری بود
«سه روز» صبح شد و، سایبان «حِجر و حَجَر»
سحابِ رحمت و ابرِ امیدواری بود
به احترام شکوفایی گل توحید
«سه روز» کار حرم عشق و رازداری بود
زِ هجر روی علی، کار «حِجر اسماعیل»
در این سه روز و سه شب، ندبه بود و زاری بود
پس از «سه روز» از آن روی ماه پرده گرفت
حرم که محرم اسرار کردگاری بود
صفای آینه از چشم «مَروه» میتابید
شمیم عاطفه از، «مُستَجار» جاری بود
زمین به مقدم مولود کعبه، مینازید
هوا هوای بهشتی، زمان بهاری بود
فرشتگان خدا، در مقام ابراهیم
سرودشان، غزل عشق و بیقراری بود
سحر به زمزم توحید، آبرو بخشید
علی، که زمزمۀ چشمه در صحاری بود
قسم به وحی و نبوّت که در کنار نبی
علی تمام وجودش، وفا و یاری بود
نشست بر لبش آیات «مؤمنون» آری
علی که جلوۀ آیات جاننثاری بود
چگونه نخل عدالت نمینشست به بار
که اشک چشم علی، گرم آبیاری بود
امیر ظلمستیز، افسر یتیمنواز!
یگانه آینۀ عدل و استواری بود
همین نه «مکّه» از او عطر ارغوانی یافت
«مدینه» از نَفَس او بنفشهکاری بود
علی، تجسّم اخلاص و صبر بود و امید
علی، تبلور ایمان و پایداری بود
علی، به واژۀ آزادگی تَقدّس داد
علی، تجلّی ایثار و بردباری بود
جهان کوچک ما حیف درنیافت که او
پر از کرامت فضل و بزرگواری بود!؟
قسم به کعبه که سجّادۀ گلافشانش
زِ خون جبهۀ او باغ رستگاری بود...
#محمدجوادغفورزاده
#یامظهرالعجایب
روزی که قبله منزل بابای خاک شد
کعبه به عشق آمدنش سینه چاک شد
آن روز کار عرش بگو و بخند بود
هوهوی جبرئیل در عالم بلند بود
قد اَفلحَ العلی و خدا گفت مؤمنون!
مثل علی نماز کسی نیست خاشعون
قد افلح العلی نه علی رستگار بود
از اولش علی ید پروردگار بود
توحید ختم بر گل کفوا احد شده
بنت اسد هر آینه امالاسد شده
میخواستند بند به قنداقهاش کنند
گل را اسیر ماندن در ساقه اش کنند
اما علی که بند به قنداق خویش نیست
خورشید که معطل اشراق خویش نیست
خود در فراز و تابش او بر فرود بود
قوس نزول نور علی در صعود بود
در کعبه رفت احمد و معراج وار رفت
آیینه برملا شد و پرده کنار رفت
پرده کنار رفت و نبی بود با خدا
سجده کنان ملائکه گفتند یا خدا
حق و جمیل و اکبر و لا منتها تویی
این نور دیگر است در آیینه یا تویی
این کیست این که طاق فلک را شکافته
پیراهنی برای خود از نور بافته
این کیست صبح را طلعالشمس میکند
این کیست که وجود تو را لمس میکند
این کیست این که خانهی تو زادگاه اوست
الّا ی اتحاد پس از لا اله اوست
این کیست این که روی چو بر خاک میکند
آن خاک را مسافر افلاک میکند
این کیست این که روی سرش تاج انما
و جامهایست بر تنش از جنس هل أتی
این کیست این که هست عوالم ز هست او
افتاده است صور قیامت به دست او
افلاک جان به محضرش ایثار میکنند
اجسام بر ولایتش اقرار میکنند
تعظیم کردهایم خدایا برای که
شک رخنه کرده است میان ملائکه
در این میانه هاتفی از بین همهمه
فرمود یا نبی تو بیان کن به فاطمه
بنت اسد ز مریم عمران تو برتری
کآن مادر مسیح و تو هم ام حیدری
ای دستهی ملائکه جای سوال نیست
وقتی منم خدای شما شک برای چیست
در قدرت خدایی من هضم دید نیست
پس خلق جلوهی خودم از من بعید نیست
تنها علیست زادهی این کعبه است و بس
این کعبه هم بدون علی جعبه است و بس
گفتند عرش و فرش بدون معطلی
یا مظهر العجایب و یا مرتضی علی
#وحیدعظیم_پور
#جانم_علی_علیه_السلام
رسید و با حضور خویش دنیا را مزین کرد
جواب «لن ترانی» را به دنیا آمد و«لن»کرد
میان چاردیواری کعبه آمد و آن گاه؛
برای اهل معنا چارچوبش را معین کرد
علی صبح ازل برخاست جارو کرد دنیا را
سپس در گردسوز آفتاب و ماه روغن کرد
یکی مانند مالک حاصلش شد از سر تفریح؛
علی قبل از ازل وقتی که میل آفریدن کرد
علی می ساخت انسان را ابوذر را و سلمان را
که دُلدُل شیهه ای سر داد و رستم را تهمتن کرد
برای وصله بر نعلین دنیا بارها دیدند
طناب عدل را نخ کرده و در چشم سوزن کرد
به دور قلب، بازوی ستبری داشت، چون معمار؛
همیشه چارچوب شیشه را از جنس آهن کرد
گرفت از او هویت؟نه،به او از خود هویت داد
علی در زندگی اش هر لباسی را که بر تن کرد
علی رزم عرب را از حضور عقده خالی کرد
علی بزم عرب را با کلام خود مطنطن کرد
و ما در ظلمت مطلق گرفتار عدم بودیم
علی در روبروی هر که یک آیینه روشن کرد
#مهدی_رحیمی_زمستان
#امیرالمومنین_علیه_السلام_مدح
نه تنها من، نه تنها تو، نه تنها آنکه دین دارد
که عالم هر چه دارد از امیرالمومنین دارد
بگو در چنتهی خود هر چه دارد رو کند، اما
مگر دنیا چه خیری جز علی در آستین دارد؟
بگو موسی، بگو عیسی، بگو آدم، بگو خاتم...
که هرچه انبیا دارند امام المتقین دارد
خودش گفتهست مخلوق است، اگرنه باورم این بود
که اوصافی شبیه ذات ربالعالمین دارد
ید الله و لسان الله و عین الله و وجه الله
کدام انسان در این دنیا صفاتی اینچنین دارد؟
بخوان آیاتی از نهج البلاغه، کاملاً پیداست
که او هم یک کلامُاللهِ اعجازآفرین دارد
زمانی که به پیغمبر تمام قوم شک کردند
فقط حیدر، فقط حیدر، فقط حیدر یقین دارد
خدا را شکر حیدر هست... عیدُالله اکبر هست
پیمبر خاطرش تخت است از اینکه جانشین دارد
بگو با یار و با اغیار، غیر از حیدر کرّار
ردای جانشینی را نه آن دارد، نه این دارد
حکومت بر شما کمتر از آب بینی بز بود
زمانی که علی اشراف بر عرش برین دارد
تمام کهکشان میچرخد آری روی انگشتی
که هر چه خواهی انگشتر برای سائلین دارد
چه حاجت دارد این مولا به انگشتر زمانی که
رکاب عرش از یاقوت چشمانش نگین دارد
از اشک چشم او یک قطره بر خاک نجف افتاد
از آن اشک است آری، هر چه دُرّ این سرزمین دارد
خدا بیشک برای شیعیان در جنت الاعلی
از انگور ضریحش خوشه خوشه دستچین دارد
بگو تا سورهی کوثر بخواند، تازه میفهمی
چقدر این قاری قرآن صدایی دلنشین دارد...
... زبانم قاصر است اما حکایت همچنان باقی است
به پایان آمد این دفتر، ولی نه! نقطه چین دارد...
#رضا_حاج_حسینی
#امیرالمومنین_علیه_السلام_مدح
نمیرسد به کفِ پایت آسمان حتی
اگر که قد بکشد روی نردبان حتی
نمیشود نفسی از تو را به شعر کشید
اگر خدا بدهد عمرِ جاودان حتی
بهشتِ خاکی دنیای سایهسارت را
نمیدهیم به جَنّات آن جهان حتی
کجاست خانهی عرشت؟ که در شب معراج
کسی نداشت از آن لامکان نشان حتی
تو ناشناسِ زمینی؛ نمیشناسیمت
اگر که باز کند آسمان دهان حتی
فقط تویی که شبیه تویی؛ نظیر تو را
کسی ندیده در آیینهات؛ در آن حتی
عدالتی که تو دادی به تارک تاریخ
ندیده کس بدلش را به داستان حتی
شکسته است نمکدان به سفرهی زخمت
به دستِ هر که گرفتهست از تو نان حتی
مناره چاهِ عذابِ مؤذنش بشود
اگر بدون تو گفتهست یک اذان حتی
جماعتی که مسلمانِ دینِ غیر توأند
جهنم است سزای ثوابشان حتی
#رضا_قاسمی