#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه
آمد محرّم علی و ماه فاطمه
آتش گرفته جان تو از آه فاطمه
با ذوالفقارِ خون جگر خورده در نیام
بازآی خون فاطمه خونخواه فاطمه
بازآی تا تو روضه بخوانی برایمان
با های هایِ گریه ی جانکاه فاطمه
بی شک سه ماه خوانده تو را با دو چشم تر
بالای قبر محسن شش ماهه، فاطمه
آه از میان آن در و دیوار شد شروع
بعد از نبی سلوک الی الله فاطمه
پشت در و کنار بقیع و به روی نی
معنا شده ست سرِّ فدیناه فاطمه
محشر، به پاست روضه ی ارباب بی کفن
پیراهنی ست کهنه به همراه فاطمه
دارد به روی دست، دو دست قلم شده
دستی که در مقام شفاعت علم شده
#یوسف_رحیمی
🖤😭 #به_ساحت_حضرت_صدیقه_کبری_سلام_الله_علیها
#اشعار_فاطمی
#دختر
پاسخی دندان شکن شد طعنه ی ابتر شدن را
بار دیگر زنده کرد انگار، پیغمبر شدن را
با طلوعش، جاهلیت را میان گور کرد و
داد معنای جدیدی مادر و دختر شدن را
عمر او کوتاه بود اما پُر از آیات روشن
او که جاری کرد چشمه چشمه، این کوثر شدن را
ابن ملجم ها اگر با خطبه اش خو می گرفتند
می گرفتند از کلامش مالک اشتر شدن را
دشمنان خونی اش، این بین اما برگزیدند
منکِر دین خدا بودن، تبِ منکَر شدن را
ماجرای کوچه، جنگی نابرابر بود و آن روز
فاطمه آمد که قدری حس کند حیدر شدن را
تندبادی از کنار باغِ آل الله رد شد
دید آن شب باغبان، یاسش پس از پرپر شدن را
راوی پشت در اَسما بود؛ او با بغض می گفت
مادری دیگر نمی بیند به خود مادر شدن را
#محمد_عابدی
قم المقدسه
#امام_زمان-عجل_الله_فرجه-مناجات فاطمیه
چون ابر بهار بی قرارش هستیم
ما پشت به پشت سوگوارش هستیم
از مادر ما كسی سراغی دارد؟
دنبال نشانی از مزارش هستیم
*
ای آن كه همیشه بر لبت زمزمه است
چشمان قشنگت آیه ای محكمه است
بازا و به روی قطعه سنگی بنویس
این قبر غریب مادرم فاطمه است
*
پنهان مكن آن عاطفه ی پستت را
آن چشم چپ و نگاه بد مستت را
سیلی زده ای شكسته ای پهلویی
من آمده ام كه بشكنم دستت را
#وحیدقاسمی
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه
آمد محرّم علی و ماه فاطمه
آتش گرفته جان تو از آه فاطمه
با ذوالفقارِ خون جگر خورده در نیام
بازآی خون فاطمه خونخواه فاطمه
بازآی تا تو روضه بخوانی برایمان
با های هایِ گریه ی جانکاه فاطمه
بی شک سه ماه خوانده تو را با دو چشم تر
بالای قبر محسن شش ماهه، فاطمه
آه از میان آن در و دیوار شد شروع
بعد از نبی سلوک الی الله فاطمه
پشت در و کنار بقیع و به روی نی
معنا شده ست سرِّ فدیناه فاطمه
محشر، به پاست روضه ی ارباب بی کفن
پیراهنی ست کهنه به همراه فاطمه
دارد به روی دست، دو دست قلم شده
دستی که در مقام شفاعت علم شده
#یوسف_رحیمی
#دعای_فرج
بخوان دعای فرج را که یار برگردد
بخوان دعای فرج را که شب سحر گردد
بخوان دعای فرج را اگر که می خواهی
حدیث غیبت یار تو مختصر گردد
بخوان دعای فرج را و از خدا بطلب
وجود نازکش ایمن ز هر خطر گردد
بخوان دعای فرج را کنار پردۀ اشک
که دانه دانۀ اشکت دُر و گوهر گردد
بخوان دعای فرج را که یار می آید
اگر دلت ز رهِ اشتباه برگردد
بخوان دعای فرج را و پیشه تقوا کن
که دست لطف خدا با تو همسفر گردد
بخوان دعای فرج را که رد نخواهد شد
اگر که ناله و اشک تو بیشتر گردد
بخوان دعای فرج را که حل مشکل هاست
اگر که چشم و دل تو خدا نگر گردد
بخوان دعای فرج را، ولی بدون عمل
گمان مکن که دعای تو کارگر گردد
بخوان دعای فرج را خدا کند آید
که روضه خوان غریبی و میخ در گردد
دوباره جمعه و ندبه دوباره باید گفت
بخوان دعای فرج را که یار برگردد
#سیدمجتبی_شجاع
هدایت شده از حسین ترکان
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#مصیبت_درودیوار
#فاطمیه
#غزل
گیرم آتش به جفا، در که نباید می سوخت
آشیان سوخت ، کبوتر که نباید می سوخت
آتش اینبار گلستان نشد انگار ولی
باغ و بستان پبمبر که نباید می سوخت
کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم
وسط حادثه مادر که نباید می سوخت
آتش افتاد در این مزرعه، گندمها سوخت
همه ی حاصل حیدر که نباید می سوخت
زیر خاکستر در شعله گرفت آتش باز
خیمه ها سوخته ،معجر که نباید می سوخت
ظهر اگر سوخت برادر وسط معرکه ، عصر
چادر خاکی خواهر که نباید می سوخت
.
از تنور آمده بابا وسط تشت ، ولی
اینقدر هم دل دختر که نباید می سوخت
نه فقط شمع نه پروانه که در این آتش
سوخت از غصه دل هرکه نباید می سوخت
#محسن_ناصحی
#حضرت_زهرا
#غزل
#مرثیه
#محمدرضامسعودی
🔹️برای زمان غسل حضرت صدیقه طاهره
دیدی اسما که چه آمد ز بلا بر سر من؟
این تن منتظر غسل بود همسر من
وقت غسل بدنش دست علي می لرزد
نه فقط دست، به لرزه است همه پیکر من
بس که لاغر شده در پیرهنش گم شده است
استخوان مانده فقط از بدن دلبر من
هر کجای بدنش می نگرم رنگین است
یاس من بوده و حالا شده نیلوفر من
کودکان گریه کنان ناله ی غم سر دادند
که مرو مادر من ، مادر من ، مادر من
#حضرت_زهرا
#دوبیتی_مرثیه
#مرحوم_علی_اکبر_مسعودی
علی را داغ تو از پا نشانده
برای خواهشی اینجا کشانده
مسیحای علی برخیز از قبر
بیا خانه حسینت تشنه مانده
#حضرت_زهرا
#دوبیتی_مرثیه
#مرحوم_علی_اکبر_مسعودی
🔹️برای خاکسپاری بانوی عالم
پرستوی جوان منزل مبارک
جوان قد کمان منزل مبارک
دگر دردی به پهلویت نداری
بخواب ای مهربان منزل مبارک
#حضرت_زهرا
#دوبیتی_مرثیه
#مرحوم_علی_اکبر_مسعودی
ندارد درد من جز مرگ درمان
حلالم کن به اشک این یتیمان
چگونه بر تنت پیچم کفن را
دوپاره استخوانی فاطمه جان
#حضرت_زهرا
#دوبیتی_مرثیه
#مرحوم_علی_اکبر_مسعودی
چه سنگین است داغ تو عزیزم
دعا کن تا بمیرم برنخیزم
تمام خاک قبرت بر سرم شد
چه خاکی روی جسم تو بریزم
#حضرت_زهرا
#دوبیتی
#زبانحال_امام_حسین
#محمدرضامسعودی
ز داغت جامه ی نیلی بپوشم
به هر جا پا گذارم غم فروشم
شوم در خواب اگر تشنه پس از این
ز دست غیر تو آبی ننوشم
#حضرت_زهرا
#دوبیتی
#زبانحال_امام_حسین
#محمدرضامسعودی
خداحافظ شکسته شهپر من
دلارام حسین ای مادر من
برو دیدار محسن وعده ی ما
میان قتلگه بالاسر من
#حضرت_زهرا
#دوبیتی
#محمدرضامسعودی
خداحافظ الا یاس شکسته
الا از مردم این شهر خسته
برو مادر شب است و در دل شب
کسی در کوچه راهت را نبسته
#حضرت_زهرا
#دوبیتی
#محمدرضامسعودی
به اشک دختر دردانه ی من
ببین این اشک دانه دانه ی من
اگر چه سوختی در آتش و دود
ز خانه پر مکش پروانه ی من
#حضرت_زهرا
#دوبیتی
#محمدرضامسعودی
تنت از خانه بردن مشکلی شد
نگاه زینبت خون دلی شد
شب دفن تو ای یاس کبودم
خدا داند شب مرگ علی شد
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#مثنوی
#مرثیه_شهادت
#محمدرضامسعودی
رو به قبله شده ای وای به حال دل من
گر رَوی بر سرم آوار شود منزل من
بی تو ای ماه علی خانه ی من تاریک است
مرگ من نیز پس از رفتن تو نزدیک است
آخر امروز مه کامل رویت دیدم
علت روی گرفتن ز علی فهمیدم
جای یک دست بزرگ است به زیر چشمت
وای پاره شده انگار حریر چشمت
کَلِّمینی که دلم از غم تو پاره شده
خیز از جا که پسر عم تو بیچاره شده
تو گل پرپری و باغِ خزان دیده منم
تو جوانمرگ شدی داغ جوان دیده منم
مرو از خانه ی حيدر که علی می میرد
غصه ی رفتن تو جان مرا می گیرد
پهلویت خرد شده سینه ی تو خرد شده
صورت سوخته ات ز آتش در ترد شده
بستر از سرخی خون بدنت گلدار است
هر چه من می کشم از دست همین مسمار است
بی تو با چار گل مانده به گلشن چه کنم؟
چه کنم من چه کنم من چه کنم من چه کنم؟
چه کنم فاطمه ی من که امانت بودی
یاس بودی و پر از عطر و طراوت بودی
حال باغی ز بنفشه به تنت میبینم
لاله ی سرخِ غم از پیرهنت میچینم
آه شرمنده ترین مرد زمانم چه کنم؟
داغ تو برده ز کف تاب و توانم چه کنم
#حضرت_زهرا
#فاطمیه
#غزل_مرثیه
#محمدرضامسعودی
روز طوفان است بسم الله الرحمن الرحیم
ابر گریان است بسم الله الرحمن الرحیم
فاطمیه آمده گریان داغ مادریم
فصل باران است بسم الله الرحمن الرحیم
فصل آغاز غم آمد عمر بانوی علی
رو به پایان است بسم الله الرحمن الرحیم
مادری در بین بستر می رود دائم ز هوش
سخت نالان است بسم الله الرحمن الرحیم
ماه شب های علی در پشت ابر معجری
باز پنهان است بسم الله الرحمن الرحیم
فاطمه در پشت در می سوخت حيدر از غمش
عشق سوزان است بسم الله الرحمن الرحیم
🥀 #شعر | #حضرت_زهرا سلامالله علیها 🥀
علت غائی بر کون و مکان دانی کیست؟
سبب خلقت پیدا و نهان دانی کیست؟
جان پنهان شده در جسم جهان دانی کیست؟
نقطه دایره رفعت و شان، دانی کیست؟
فاطمه مظهر اجلال خدا جلّ و جلال
فاطمه عصمت کل کنز خفیّ ازلی
فاطمه عالمه از حق به خفی و به جلی
فاطمه روح نبی همسر و همتای ولی
فاطمه عالیهای کش نبد از زوج علی
فرد و بی مثل بُد آن گونه که حیّ متعال
کاف و نون، کافش کاف کرم فاطمه بود
نون آن حرف نخست از نعم فاطمه بود
نفخه روح در آدم ز دم فاطمه بود
گل آدم ز تراب قدم فاطمه بود
ورنه آدم شدنش تا به ابد بود محال
طایر وهم که از منظر عنقا گذرد
به یکی پر زدن از گنبد خضرا گذرد
کی به کاخ شرف زهره زهرا گذرد
بلکه جبریل اگر خواست بدانجا گذرد
همچو پروانه ازو پاک بسوزد پر و بال
گرچه خلقان حرمی گشته کنشتی
نشوند دور از نیکی و نزدیک به زشتی نشوند
باز غرقند اگر داخل کشتی نشوند
معترف تا که نگردند بهشتی نشوند
به کنیزی و غلامیش چه نسوان چه رجال
مهر او بهر دل هالک و ناجیست محک
آن بدل گیر که من اَعرَضَ عنها فَهَلک
هست خاک قدمش سرمه چشمان ملک
تا به خاک ره آن بدر زند بوسه فلک
قامت خویش کمان ساخته مانند هلال
ای ترا آسیه و مریم و هاجر، حوّا
خادمه در پی کسب شرف و شان بسرا
در مدیح تو همین بس بود ای سرّ خدا
کابتدا نام تو فرمود ز اصحاب کساء
ز خداوند ملایک چو نمودند سؤال
خواندن واجبت ار خود نبود امکانم
یعنی از کفر بود این که خدایت خوانم
کافرم گر ز خدا بنده جدایت دانم
چه توان گفت که در وصف تو من حیرانم
ای خدا را نظر و جلوه و مرآت و جمال
با چنین جاه و شرف ای شده مات تو عقول
قصد آزار تو کردند چرا قوم جهول
وان سفارش که بحق تو همی کرد رسول
رفتشان سر بسر از یاد و نمودند قبول
بهر خود قهر خدا خشم نبی سوء مآل
خوب گشتند پس از مرگ پدر دلجویت
که زدند امت دون، سیلی کین بر رویت
بشکستند گه از تخته در، پهلویت
زان تطاول که چرا خست عدو بازویت
چون دهم شرح که دل خون بود و ناطقه لال
بر در خانهات ای خاک درت عرش عُلا
آه کافروخت عدو آتشی آن سان به ملا
که نهانی شررش رفت سوی کرببلا
سوخت خرگاه شه تشنه دل اهل ولا
ساخت سرگشته صحرا ز شه دین، اطفال
▫️صغیر اصفهانی
#فاطمیه
شرح این حادثه یک لنگه ی در می خواهد
کوچه ای تنگ و یک راهگذر می خواهد
مادری با پسرش داشت که می رفت،ولی
کوچه ی هاشمی انگار خبر می خواهد
ناگهان چند نفر راه بر عابر بستند
عابر کوچه ولی راه گذر می خواهد
دست از قبضه ی یک فاجعه بیرون آمد
ضربت سیلی نامرد حذر می خواهد
تا مجسم بشود ضربه ی سیلی در ذهن
کوچه پیداست که یک مرد قدر می خواهد
گاه می افتد و گهگاه که بر می خیزد
رفتنش تا به در خانه هنر می خواهد
بود این گوشه ای از آنچه که در کوچه گذشت
در و دیوار ولی شرح دگر می خواهد
#فاطمیه
هيچكس نيست كه دستي به دعا بردارد
يا كه باري ز سر شانهي ما بردارد
هركه زخمي به تن از خيبر و خندق دارد
آمده تا كه از اين خانه دوا بردارد
حُرمت خانهي ما حُرمت بيتالله است
فاطمه با پدرش شأن برابر دارد
آنقدر زود درِ خانه پر از آتش شد
كه نشد صاحب اين خانه عبا بردارد
پسري شد سپر و مادري از پا افتاد
فضه آمد كه مگر فاطمه را بردارد
سورهي كوثر حيدر سر راه افتاده
كاش پا از سرِ قرآنِ خدا بردارد
با پرِ زخميِ خود راهِ سپاهي را بست
كه علي را ببرد خانه و يا ... بردارد
#محمدبختیاری
🔹
#فاطمیه
ای آسمان عاطفه ؛پرواز بی کران
بعد از تو ناتوان شده بال کبوتران
خیر النسایی و به خودت می شناسمت
دنیا نداشت غیر خودت از تو بهتران
دینم حرام اگر که به غیر تو رو کنم
تو مال ما بهشت خدا مال دیگران
شایسته است بعد بیابان نشینی ات
گوشه نشین شوند تمام پیامبران
دستش شکسته باد هر آنکه تو را شکست
نانش حرام باد هر آنکه تو را در آن.....
....کوچه فقط به خاطر یک قطعه خاک زد
باید از این به بعد بمیرند نوکران
این روزها که حرمت رویت شکسته شد
خوب است گوشواره درآرند مادران
اینها تو را زدند... غرور علی شکست
آری شکستنی است غرور دلاوران
بعد از تو احترام ندارد قبیله ات
مادر که رفت وای بر احوال دختران
#علی_اکبرلطیفیان
#مرثیه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
آه از غمی که هست و ز غم پروری که نیست
ازسنگری که هست و ز هم سنگری که نیست
طفلان من به نان وغذا لب نمیزنند
گیرم که سفره پهن شده ،مادری که نیست
زینب نشسته اشک مرا پاک میکند
کوثر شده به جای همان کوثری که نیست
شستیم خون مانده به دیوار را ولی..
از خاطرم چگونه رَوَد آن دری که نیست؟
آه ای مغیره ، بد زن من را لگد زدی
حالا فقط علیست و آن همسری که نیست
من در اتاق سوم و هفتم گرفته ام
دراین محل برای توچشم تری که نیست
از من حسین قول زیارت گرفته است
ازدیدن تو آرزوی بهتری که نیست
وقتی تو و حسین نشستید در تنور
زینب نشسته چشم ب راه سری که نیست
یک روز داغ چادر خاکی مرا شکست
یک روز هم مصیبت آن معجری که نیست
🔸شاعر:
#سید_پوریا_هاشمی
#حسین_قربانچه
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
#محاوره
بدون تو اصلا عزت ندارن
تو نباشی اینا قیمت ندارن
ناراحت نباش سلامت نمیدن
اینا هیچکدوم لیاقت ندارن
میگن از مریدای پیمبرن
ولی از کافرا خیلی بدترن
بشینی تو خونه خیلی بهتره
حالا که بوزینه ها رو منبرن
مهم اینه نگینِ منی علی
همیشه بهترینِ منی علی
بقیه هرچی میگن بزار بگن
امیرالمؤمنینِ منی علی
تو خودت لشکری یار میخوای چیکار
یه سپاه بی شمار میخوای چیکار
حتی شمشیرم نیازت نمیشه
منو داری ذوالفقار میخوای چیکار
وسعت دلت رو دریا میدونه
شدت آهتو صحرا میدونه
بیشتر از من تورو آتیشت زدن
قیمت صبرتو زهرا میدونه
دیگه دنیا واسه من تموم شده
انگاری خوشی برام حروم شده
یه نفس کشیدن بدون درد
همینم این روزا آرزوم شده
دلیل چشم ترت شدم ببخش
خیلی کم همسفرت شدم ببخش
ساختن تابوت من آسون نبود
باعث دردسرت شدم ببخش
کاش دلت رو کسی خالی نکنه
قد و بالاتو هلالی نکنه
قَسَمِت میدم که بعد رفتنم
کسی از حسن سؤالی نکنه
#علی_ذوالقدر
#مرثیه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
تصویر هجرِ دلدار ، از چشم تر نرفته
در ساغرِ دلم جز ، خونِ جگر نرفته
یوسف رسید و یعقوب ، هر روز گریه می کرد
داغ پسر هنوز از ، ذهنِ پدر نرفته
درکِ حضورت ای نور ، در ترکِ خوابِ صبح است
پس باخت داده هر کس ، سویِ سحر نرفته
اشکِ دم سحرگاه ، از واجباتِ وصل است
هرگز کسی به معراج ، بی بال و پر نرفته
مال مرا بگیرید ، حال مرا نگیرید
آن دل که با تو خوش بود ، دنبال زر نرفته
پیری به پای معشوق ، تضمین هر جوانیست
عاشق شکسته امّا ، عمرش هدر نرفته
بختی سیاه دارم ، کوهی گناه دارم
از دست من چگونه ، صبر تو سر نرفته؟!
ترک ثواب کردم ، خیلی خراب کردم
دریاب این گدا را ، تا سمت شر نرفته
بیچاره ی غمت را ، چاره به جز نجف نیست
بیچاره تر کسی که ، رفت و دگر نرفته
اطراف صحن حیدر ، دنبالِ استخوانم
کلب سرای بابا ، جز این گذر نرفته*
ما بی تو نا نداریم ، برگرد..،جانِ زهرا
این خستگی کماکان ، از تن به در نرفته
▪️
▪️
حسی عجیب دارد ، دفنی غریب دارد
زهرا بدون حیدر ، هرگز سفر نرفته
هنگام غسل،شب شد ، حیدر که جان به لب شد...
این زخمها که تازه است ، حتّی اثر نرفته
دادِ علی بلند است ، بغضش به آه بند است
چون فکر کرد با خود ، میخ اینقَدَر نرفته!
🔸شاعر:
#بردیا_محمدی
#فاطمیه
دیدم وسط باغچه پرپر شدنت را
پامال لگدهای مکرر شدنت را
بین در و دیوار گلاب از تو گرفتند
زهرا ، همه دیدند معطر شدنت را
با کشتن یک سوم سادات ، گرفتند
از چهره ی تو لذت مادر شدنت را
یا مُنْهَدَةَ الرُکْنْ من از فضّه شنیدم
تنها ، سپر غربت حیدر شدنت را
یا ناحِلَةَ الْجِسْم چه آمد به سر تو؟
آهسته بخوان روضه ی لاغر شدنت را
زهرای رشیده به چه تشبیه کنم من
با پیکر یک طفل برابر شدنت را؟
یا باکِیَةَ الْعَیْن ز چشمان تو دیدم
چون آینه ای تار و مکدر شدنت را
دستار به سر بسته ای و بین نمازت
زهرا همه دیدیم پیمبر شدنت را
من حاجت خود گفته ام و هیچ نگفتی!
وقتی دل من خواسته بهتر شدنت را
ای چشم صبوری نکن و فکر شفا باش
تقدیم به پهلوش کن این تر شدنت را
#احمد_ایرانی_نسب
بسم الله الرحمن الرحیم
" #تبانی "
آتش و دیوار و میخ در تبانی می کنند
سنگ ها هم ضد بال و پر تبانی می کنند
فضه می شوید حیاط خانه را اما چه سود
بادها با دود و خاکستر تبانی می کنند
هر چه درمان میکنم حال تو بدتر می شود
زخم دست و سینه با بستر تبانی می کنند
سرفه های شب به شب با استخوان سینه ات
تا کند حال تو را بدتر تبانی می کنند
با مغیره مردم شهر مدینه يک به يک
هي علیه فاتح خیبر تبانی می کنند
تازه زن های محل تا دخترت را دق دهند
در عیادت های زجرآور تبانی می کنند
تا تو را از من بگیرند و مرا از تو ببین
چل نفر با یک نفر با در تبانی می کنند
#علی_کاوند
#یافاطمه_سلام_الله_علیها
در میان خلق با او بوده همسر فاطمه
از ازل ساقی علی بوده ست، کوثر فاطمه
نام زهرا می درخشد در میان اهل بیت
سیزده معصوم ما دُرّند، گوهر فاطمه
چون کلام حق که با “هُم فاطِمَه” آغاز شد
در میان پنج تن هم بوده محور فاطمه
در بهای آفرینش از نبی و از علی
با حدیث قدسی “لولاک” شد سر فاطمه
هردو یک روحند اما در دوتن، با این حساب
فاطمه شد حیدر کرّار و حیدر فاطمه
سیب در معراج با دست پیمبر شد دو نیم
نیم آن شد ذوالفقار و نیم دیگر فاطمه
مرتضی با ذوالفقار انگار جولان می دهد
خطبه خوانی میکند تا روی منبر فاطمه
هر خطیبی که دم از فضل و دم از ایثار زد
انتهای منبر او ختم شد بر فاطمه
هرکسی در روضه های بچه هایش کار کرد
پاسخش را می دهد چندین برابر فاطمه
بر قلوب شیعیان مهر شفاعت می زند
می تکاند چادرش را روز محشر فاطمه
#مجتبی_خرسندی
#حضرت_فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها
#مصیبت_درودیوار
#فاطمیه
#غزل
گیرم آتش به جفا، در که نباید می سوخت
آشیان سوخت ، کبوتر که نباید می سوخت
آتش اینبار گلستان نشد انگار ولی
باغ و بستان پبمبر که نباید می سوخت
کینه دارند اگر مردم شهر از پدرم
وسط حادثه مادر که نباید می سوخت
آتش افتاد در این مزرعه، گندمها سوخت
همه ی حاصل حیدر که نباید می سوخت
زیر خاکستر در شعله گرفت آتش باز
خیمه ها سوخته ،معجر که نباید می سوخت
ظهر اگر سوخت برادر وسط معرکه ، عصر
چادر خاکی خواهر که نباید می سوخت
.
از تنور آمده بابا وسط تشت ، ولی
اینقدر هم دل دختر که نباید می سوخت
نه فقط شمع نه پروانه که در این آتش
سوخت از غصه دل هرکه نباید می سوخت
#محسن_ناصحی
#یا_زهرا_سلام_الله_علیها
ای دلیل خلقت کَون و مکان
فاطمه (س)، جان علی (ع)، پیشم بمان
آیه های زندگانیِّ علی (ع)
صبر ایزد، در وجودت منجلی
ای قرارِ بی قراری های من
همدم، شب زنده داری های من
عشق من، عشق نبی، عشق خدا
عشق جمله انبیا و اولیا
مونس شبهای تارم، فاطمه (س)
همنوای قلب زارم، فاطمه (س)
ای چراغ خانه ام، سو سو مکن
صورت نیلیِّ خود را، رو مکن
روزن امید من، بسته مشو
چون مدینه، از علی (ع) خسته مشو
بی تو من، تنهای تنها می شوم
در میان موج غم، تا می شوم
لحظه ای دیگر بَرَم، زهرا (س) بمان
آیه ی رفتن برایم، کم بخوان
لب گشا، حرفی بزن، من حیدرم
کن نگاهی، بر من و چشم ترم
زیبنت، زهرا (س) هنوزم کودکست
او برای خانه داری، کوچکست
میروی زهرا (س)، برو، اما ببین
بعد تو حیدر (ع) شود خانه نشین
#نصرالدین_کریمی_(مبین)