eitaa logo
مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی
255 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
560 ویدیو
292 فایل
*نه‌هرکس‌شد‌مسلمان‌می‌توان‌گفتش‌که‌سلمان‌شد‌ که‌اول‌بایدش‌سلمان‌شدو‌آنگه‌مسلمان‌شد.* «مجمع‌الذاکرین‌سلمان‌فارسی» ‌درمنطقه‌مرکزی‌تهران‌دائرشده‌وباهدایت‌ خادم الشریعه شیخ محمدحسین شکروی ودیگراساتیدانجام‌وظیفه‌می‌کند.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دو دمه شب یازدهم (شام غریبان) گشته ناموس خدا آواره ی دشت بلا آه از کرببلا ۲ پیکر خون خدا بر خاک مانده سر جدا آه از کرببلا ۲ دمه
اطفال سید الشهدا (ع) در آغاز اسارت ما را نمانده است دگر وقت گفتگو تا درد خویش با تو بگوییم مو به مو از خار، گرچه گِرد حرم پاک کرده ای تا شام و کوفه راه درازی است پیش رو... خون، گوشواره ها زده بر گوشهایمان صد بغض مانده جای گلوبند در گلو تنها گذاشتیم تنت را و می رویم اما سر تو همسفر ماست کو به کو بی تاب نیستیم...خداحافظت پدر! بی آب نیستیم ...خداحافظت عمو! علیه السلام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت زینب سلام‌الله زينب آمد شام را يکباره ويران کرد ورفت اهل عالم را ز کار خويش حيران کرد و رفت از زمين کربلا تا کوفه و شام بلا هر کجا بنهاد پا، فتح نمايان کرد و رفت با لسان مرتضي از ماجراي نينوا خطبه اي جانسوز اندرکوفه عنوان کرد و رفت باکلام جانفزا اثبات دين حق نمود عالمي را دوستدار اهل ايمان کرد و رفت فاش مي گويم که آن بانوي عظماي دلير ازبيان خويش دشمن را هراسان کرد و رفت در ديار شام برپاکرد از نو انقلاب *** سنگر اهل ستم را سست بنيان کرد و رفت خطبه اي غرّا بيان فرمود در کاخ يزيد کاخ استبداد را از ريشه ويران کرد و رفت زين خطب اتمام حجت کرد بر کافردلان غاصبين رامستحق نار و نيران کرد و رفت از کلام حق پسندش شد حقيقت آشکار اهل حق راشامل الطاف يزدان کرد و رفت شام غرق عيش وعشرت بود دروقت ورود وقت رفتن شام را شام غريبان کرد و رفت دخت شه رابعد مردن درخرابه جاي داد گنج رادرگوشه ويرانه پنهان کرد و رفت ز آتش دل برمزار دختر سلطان دين در وداع آخرين، شمعي فروزان کرد و رفت باغم دل چونکه می شد وارد بیت الحزن «سروی»دلخسته را محزون و نالان کرد و رفت.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
منظر دل های ماست، کرب و بلای حسین مرغ دل ما زند، پر به هوای حسین یک نگه کربلا به بوَد از صد بهشت جنت اهل دل ست، صحن و سرای حسین دیدن باغ بهشت، مژده به زاهد دهید زاهد و حور و قصور، ما و لقای حسین تربت پاکش بود داروی هر دردمند دار شفای خداست، کرب و بلای حسین ملک سلیمان بوَد در نظرش بی بها آن که گدایی کند پیش گدای حسین هرکه رود کربلا بوسه به خاکش زند بشنود از قدسیان، بانگ و نوای حسین چون به عزاخانه‌اش پا نهی آهسته نه بال ملائک بود، فرش عزای حسین خنده‌کنان می رود، روز جزا در بهشت هرکه به دنیا کند، گریه برای حسین غم نخورد بعد از این، بهر سرای دگر آنکه «شکوهی!»شودنوحه سرای حسین.
شام غریبان حاج ناظم شام غریبان آمده یازهرا پرپرشده گلهای توبصحرا کربلادرعزاست سوگ خون خداست آتش زخیمه زدزبانه هرکس رسیدزدتازیانه واویلتا آه وواویلا۴بار زهرابیا یکدم بکن نظاره جسم عزیزان توپاره پاره بدنهابیسراست چولاله پرپراست بده توغسل با اشک دیده زینب شده قامت خمیده واویلتا زینب میان قتله گه رسیده بوسه زندبرحنجربریده توسرداربیسر توئی تشنه حنجر چرابه پیکرسرنداری انگشت وانگشترنداری واویلتا ای مادرزینب بیایازهرا بریار‌ی دختربیابصحرا بدنبال طفلان یتیمان بی جان زینب شدمحزون وخسته خواندنمازشب نشسته. محبی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
animation.gif
20.2K
یک‌روز به هیئت سحر می‌آید با سوز دل و دیدهٔ تر می‌آید یک‌روز به انتقام هفتاد و دو شمس با سیصد و سیزده قمر می‌آید. https://eitaa.com/majmaolzakerinsalmanfarsi
قتله گاه همه جاکربلا ای تن غرق خون شه تشنه لبی توحسین منی هستی زینبی یاحسین۴بار غرق خون حنجرت گوبمن کوسرت کاش بیسرتورا نمی دیدخواهرت یاحسین زیرسم ستور نرم شدپیکرت گشته یکسان بخاک این تن اطهرت یاحسین بی کفن روی خاک پاره پاره تنت گوبرادرچشد کهنه پیراهنت یاحسین رفت برروی نیزه سرت یاحسین نیست انگشت وانگشترت یاحسین یاحسین جای جد وپدر مادرت یاحسین بوسه گیرم من از حنجرت یاحسین یاحسین درکنارتنت دخترت میزنند متعرض شدم خواهرت میزنند یاحسین زیورآلات ما رفته غارت حسین بین که مارابرند به اسارت حسین یاحسین محبی
مامور شد ز حضرت دادار، جبرئیل آمد به یاری شه بی یار ،جبرئیل وقتی رسید دید حسین را میان خون گفتا فدای جان تو، صد بار جبرئیل برگو که پیکری که منش پروریده‌ام بیند چه سان جراحت بسیار، جبرئیل این گفت و سایه بر بدن آن جناب کرد از شه پر به دیده خونبار جبرئیل شاه شهید دیده گشوده به ناله گفت ای پیک وحی خالق جبار، جبرئیل بردار سایه‌ات زسرم این دم وصال حایل مشو میان من و یار، جبرئیل گر سایه افکنی، به سر اصغرم فکن آن طفل هست چو گل بی‌خار، جبرئیل مادر نداشت شیر و منش هم ندارم آب لب تشنه گشت کشته‌ی اشرار، جبرئیل آن نوجوان شبیه جدش پیغمبر است کن سایه‌ای به احمد مختار، جبرئیل اندر کنار علقمه هر لحظه بگذری کن سایه‌ای به میر علمدار، جبرئیل عباس آب آور لب تشنگان من دارد به تن جراحت بسیار جبرئیل خواهی برادرم حسن از تو رضا شود کن سایه ای به قاسم افکار جبرئیل شو سایبان به راس درخشان قاسمم چون هست آن یتیم دل افکار، جبرئیل در راه شام چون گذری بر عیال ما کن سایه‌ای به عابد بیمار، جبرئیل طفلم سکینه و دختر زارم رقیه را آنجا زنند سیلی بسیار، جبرئیل اندر خرابه گر گذرت گشت از وفا کن سایه‌ای به زینب افکار جبرئیل گر خدمت حسین و علی بر تو لازم است کن سایه‌ای به عترت اطهار، جبرئیل اندر مدینه گر گذری ای برادرم ده تسلیت به دختر بیمار جبرئیل پرواز چو کنی، تو به لوح و قلم رسی کن ثبت شعر ناصر قاجار جبرئیل.