💠 هم زبان
✅ والدین احتیاج به همدردی، مراقبت و همراهی بدون حس ترحم دارند. به خصوص زمانی که یکی از زوجها، یار خود را از دست داده باشد.
🔘 از وظایف فرزندان، رسیدگی به آنها بدون القای حس ترحم است.
#ارتباط_با_والدین
#ایستگاه_فکر
#به_قلم_ترنم
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍مرغ پر شکسته
🍃پدر گوشه پذیرایی نشست. سر پایین انداخت. مهمانها رفتند. حسن، خداحافظی کرد و به خانهاش برگشت. زینب در آشپزخانه ریز ریز اشک میریخت و ظرفها را جا به جا میکرد. ناگهان از پذیرایی صدایی شنید. گوش تیز کرد. پدر، آهسته روضه میخواند:
«ای نور قلب عاشقم، شمع این خانه تویی
زهرا زهرا مرو مرو لطف این کاشانه تویی
ای مرغ پر شکسته افتاده کنج قفس
از فرت غصه فاطمه در سینه مانده نفس»
🔘هق هق پدر بلندتر شد. آهی کشید و ادامه داد: «ممنونم اگر نروی، میمیرم اگر بروی زهرا مرو مرو»
☘سیل اشکهای زینب بر قلب او شلاق زد. به طرف پذیرایی رفت تا شاید بتواند پدر را آرام کند. روی مبل، کنار پدر نشست. دستان او را درون دستانش گرفت. بغضش را فرو داد: «بابا جون، برا من تو این دنیا فقط شما موندید و داداش حسن. من دوست ندارم خدایی نکرده برا شما اتفاقی بیفته. »
🍃پدر اشکهایش را با پشت دست پاک کرد: «نترس دخترم. داشتم روضه میخوندم تا برا مادرت ثواب بفرستم. دل خودمم آروم بگیره.»
- بمیرم برا دلت بابا.
- یه چیزی میخوام بهت بگم؛ کی برام زن میگیرید؟
🔘زینب دهانش باز ماند. خواست بگوید: «بذار کفن مامانم خشک بشه بعد حرف زن بعدی رو بزن. »
☘یاد حرفهای مشاور افتاد: «مردا نمیتونن بدون زن زندگی کنن.»
🍃زینب دستهایش را پیش کشید:«بابا یعنی انقدر مامان رو دوست نداشتی که حداقل چهل روز صبر کنی؟»
☘- الان هفت روز گذشته. تا شما بخواید برام زن بگیرید، ممکنه یک سالم بگذره.
🍃- باشه بابایی به روی چشم. پیگیرش میشم تا یه زن خوب برات پیدا کنم. هر چند هیچ کس مثل مامان نمیشه.
☘- میگم این زهرا، پیر دختر همسایه، گزینه مناسبی نیست؟ مثل مادر که نه، ولی میتونید با هم مثل خواهر باشید.
🍃خون زینب به جوش آمد. خواست بگوید: «خوشم باشه. پس اینهمه گریه و زاری و زهرا مرو مرو برا این دخترک پیر پاتال بود؟»
☘زبانش را گاز گرفت. بلند شد و به آشپزخانه رفت. با خود گفت:«آروم باش. آروم باش. باباته. احترام داره. نباید چیزیش بگی. آخه من ... »
🔘پدر به آشپزخانه رفت. استکانی برداشت و چایی ریخت. زینب بشقاب درون دستش را کنار گذاشت. گفت: «میگفتید میریختم براتون.»
🍃- نخواستم مزاحمت بشم. فقط اینم بدون که با فخری خانم درباره ازدواج با دخترش سربسته صحبت کردم. نمیخواستم دختر مجردم مجبور بشه تنهایی برا من خواستگاری بره.
#داستان
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_صدف
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: رمیصا
به: خدای عزیزم
سلام نازنین معبودم
شنیده بودم کارگزارنی داری که به وقت لزوم به بندگان کمک می کنند .
از قضا یک کارگزار شیرین زبان 😍 پنج ساله را برایم گمارده ای که با شنیدن الله اکبر اذان ، مثل طوطی فقط یک جمله را تکرار می کند: « نمازتو بخون دیگه » تا وقتی هم که رو به قبله نشوم رهایم نمیکند.
الحمدلله رب العالمین
🌹🌿🌹🌿🌹🌿🌹🌿
شما هم می توانید به خداوند ، امام زمان و بقیه معصومین علیهم السلام یا شهدا نامه بنویسید و آن را با هشتگ #نامه_خاص در محیط های مجازی تان منتشر کنید. با نشر نامه هایتان در ثواب ارتباط گیری با انوار مطهر شریک شوید.
#نامه_خاص
#مناجات_با_خدا
🆔 @parvanehaye_ashegh
🌐چگونه از فضای مجازی سالم بیرون برویم؟
🌀برای اینکه در فضای مجازی حل نشویم و از اثرات منفی آن بکاهیم. حتما حتما حتما مطالعه کتب اعتقادی مثل کتب شهید مطهری را در برنامه مطالعاتی روزانهمان قرار بدهیم.
🌸امروز سی و چهارمین روز چله زیارت عاشوراست. چله گیران عزیز هر زمان زیارت عاشورا را قرائت فرمودند با یک #یاعلی اعلام کنند تا از ادمین کانال @taghatoae دعای خیر هدیه بگیرند.
#زیارت_عاشورا
#معرفی_کتاب
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
ziarat_ashura_mansuri-[www.Patoghu.com].mp3
4.1M
🌸 بهترین روزها را با یاد امامان آغاز کنیم
💫 صبح را با نام و یاد امام حسین و امام زمان علیهماالسلام و صدقه دادن برای سلامتی حضرت حجت ارواحنافداه شروع میکنیم تا با این اعمال به آرامش روزانه برسیم.
🏴وضو میگیریم. رو به قبله روی دو زانو مینشینیم. دست ادب بر سینه میگذاریم و سلام میدهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨
✨ السلام علیک یا بقیة الله خیر لکم✨
#زیارت_عاشورا
#منصوری
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨اشکم
اشکم ز هجر روی تو خوناب شد حسين
مويم ز غصه رشته مهتاب شد حسين
هرجا کنار آب نشستم ز داغ تو
از بس که سوختم جگرم آب شد حسين
#صبح_طلوع
#عکس_نوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
💞اگه شوهر شما همچین کاری بکنه چه میکنید؟
🔰 از اردوی مشهد برگشته بود. با اینکه میتوانست خانوادهاش را ببرد ، اما این کار را نکرده بود.
پرسیدم: عبد الله! چرا خانوادهات را نبردی؟
گفت: از وقتی رحمت الله شهید شده، بین خانواده خودم و او فرقی نمیگذارم تا مبادا به دل خانوادهاش خطور کند که اگر رحمت الله زنده بود، ما را میبرد.
خیلی اهل مراعات بود و نکته سنج.
📚کتاب یادگارن، ج۵، چاپ دوم ۱۳۸۸، ناشر روایت فتح، خاطره ص ۶۰
#سیره_شهدا
#شهید_عبدالله_میثمی
#عکس_نوشته_رمیصا
🆔 @tanha_rahe_narafte
💞بهترین همسر دنیا باشیم
💖مدافع همسرتان باشید و از همسر خود در گفتار و کردار حمایت کنید. به هیچ کس حتی نزدیکان اجازه ندهید بیدلیل از همسر شما عیبجویی کنند.
#همسرداری
#عکسنوشته_سوری
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️میدان مسابقه
💦صدای گریه معصومه ، مثل پتکی بر سرش فرود میآمد. صبح که از خواب بیدار شد وسط پیشانی و دو طرف سرش درد میکرد. بالش را برداشت و محکم به پیشانی و دو طرف سر فشار داد. دیروز حرص زیادی خورده بود. برای اینکه بچهها متوجه نشوند، مجبور شده بود، جلوی خود را بگیرد تا چیزی نگوید. همین خودخوری و آزادنکردن صداهای درونش، خودش را به شکل درد نشان داد.
🌸همسرش مرتضی، مریض شده بود. نرگس هرچه سوپ و آبمیوه میآورد؛ مرتضی مثل بچهها شده و گوش به حرفش نمیداد. خجالت از موی سفیدش نمیکشید. هر وقت مریض میشد، اعصاب او را خط خطی میکرد. نرگس حواسش بود که صدایش را بلند نکند و با خواهش و قربانصدقه به زور سوپ را به او بخوراند تا کمی قوت بگیرد. صبح حالش خیلی بهتر بود. حتّی میتوانست سر کار برود و تبش پایین آمده بود.
🌺نگاهی به اتاق بچهها کرد. به طرف معصومه رفت. گریهاش بریده بریده شده بود. نرگس هر روشی را به کار میبرد؛ ولی قطع نمیشد. روسری گل آبی را برداشت و با آن سرش را محکم بست. نگاهی به ساعت دیواری انداخت که عقربههایش با هم میدان مسابقه تشکیل داده بودند و در حال رسیدن به هم بودند. یک ساعت دیگر مرتضی میآمد و او هنوز کارهایش را انجام نداده و ناهار آماده نکرده بود. مرتضی مردی نبود که ناراحت شود، ولی او از انجام نشدن به موقع کارها به شدت ناراحت بود.
#همسرداری
#داستانک
#به_قلم_افراگل
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از : افراگل
به : قطب عالم امکان
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹«السَّلامُ عَلَيکَ يا مولای یا بَقيَّةَ اللَّهِ»🌹
سلام و صلوات بر تو ای شاهد و ناظر
آقاجان خوب میدانم که هر زمان به یادتان هستم ، از سوی خودتان گوشه چشمی به این کمترین شده است والّا من کجا و یاد شما کجا؟!
مولاجان دوست دارم هر ساعت به یادتان باشم و برای سلامتی تان دعا بخوانم و نذر کنم .
باَبی اَنت و اُمّی
✨عالم به عشق روی تو بیدار میشود
هر روز عاشقان تو بسیار میشود...
✨وقتی سلام میدهمت در نگاہ من
تصویر مهربانی تو تکرار میشود...
اللهمعجللولیکالفرج
🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾🌼🌾
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
ارتباط با ادمین: @taghatoae
ادمین تبادل: @tajil0313
🆔 @parvanehaye_ashegh
🔥آدمای تو اینستاگرام، همه میرن جهنم؟
🍃 صفحه اینستاگرامش را برایم باز کرد. فیلم دختری لچک به سر را نشان داد، موهایش را دو طرف سر بافته و در معرض دید قرار داده بود. همراه برادرش غذاهای جدید میساختند، میچشیدند و طعمش را توصیف میکردند.
گفتم: اولا چرا برادر این دختر بیخیاله از اینکه مردم خواهرش رو با این وضع ببینن؟ دوم اینا از آتیش جهنم نمیترسن؟
چشمانش را درشت کرد و پرسید: یعنی میگی اینهمه آدم تو اینستاگرامن همه رو خدا میبره جهنم؟
گوشیاش را پس دادم: اگه همه اینطوری عمل کنن بله، البته همه جا آدم خوبم هست ولی تو قرآنم داریم اکثرهم الکافرون. پس فقط اونایی که گوش به حرف خدا میدن بهشتی میشن.
- نه بابا خدا همچین کاری نمیکنه.
- بابات وقتی کار اشتباه انجام میدی، تنبیهت نمیکنه؟
🌸امروز سی و پنجمین روز چله زیارت عاشوراست. چله گیران عزیز هر زمان زیارت عاشورا را قرائت فرمودند با یک #یاعلی اعلام کنند تا از ادمین کانال @taghatoae دعای خیر هدیه بگیرند.
#زیارت_عاشورا
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
ziarat_ashura_mansuri-[www.Patoghu.com].mp3
4.1M
🌸 حواست به ساعتهای آغازی روزت هست؟
💫 صبح را با نام و یاد امام حسین و امام زمان علیهماالسلام و صدقه دادن برای سلامتی حضرت حجت ارواحنافداه شروع میکنیم تا با این اعمال به آرامش روزانه برسیم.
🏴وضو میگیریم. رو به قبله روی دو زانو مینشینیم. دست ادب بر سینه میگذاریم و سلام میدهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨
✨ السلام علیک یا بقیة الله خیر لکم✨
#زیارت_عاشورا
#منصوری
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍️غرق تماشا
🌸صبح یعنی ؛ تو بخندی از ته دل تا من غرق تماشایت شوم.
🍀 من شاد خواهم بود، زمانی که به اطرافیانم ببخشم از محبتی که خدا به من هدیه کرده است.
🌼اینگونه که باشم، میشوم اشتیاقی برای طلوع هر صبح.
#صبح_طلوع
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨خدایا ممنونم نذرم رو قبول کردی
🍃مادر محمود نذر کرده بود که پسرش در روز عاشورا شهید شود. میگفت: می دانستم شهید می شود. ختم سوره واقعه برداشتم که اگر شهید میشود، روز عاشورا شهید شود تا گریههایم برای امام حسین علیه السلام باشد و رنگ او را بپذیرد.
🍃غروب عاشورا بود که هنوز خبر شهادت محمود به او نرسیده بود. ناراحت بود. گفت: خدایا! نذرم را قبول نکردی؟!
مادر عازم مسجد بود. وقتی خبر شهادت محمود را به مادر دادیم، اولین سؤالش این بود که کی شهید شد؟
🍃وقتی گفتیم روز عاشورا، گفت: خدایا! ممنونم که نذرم را قبول کردی.
🍃با اینکه خبر شهادت محمود را شنید اما دوباره راه مسجد را در پیش گرفت. می گفت: محمود به امام حسین علیه السلام اقتدا کرد و امام حسین علیه السلام شهید نماز شد.
📚 نذر قبول؛ کتاب خاطرات شهید محمود اخلاقی، نویسنده: اشرف سیف الدینی، صفحه ۷۵-۷۴
#سیره_شهدا
#شهید_محمود_اخلاقی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narafte
💠 بهار کودکان
✅ خانواده ها روش های مختلفی را برای پرورش خلاقیت و رشد ذهنی کودکان خود انتخاب می کنند؛ یک راه ارزان و آسان بازی با خاک است که از سوی دین اسلام و روانشناسی نوین مورد تأکید قرار گرفته است.
🔘خاک تمیز در اختیار کودکان خود قرار دهید. لمس خاک، ساختن و خراب کردن باعث شادی و نشاط کودکان، کاهش اضطراب و افزایش خلاقیت آنها می شود.
💐پيامبر صلي الله عليه وآله فرمودند :«اِنَّ التُّرابَ رَبيعُ الصِّبْيانِ؛
خاك، بهارِ (تفريحگاهِ) كودكان است.»
📚معجم الكبير ، ج ۶، ص ۱۴۰، ح ۵۷۷۵
#ایستگاه_فکر
#ارتباط_با_فرزندان
#عکسنوشته_حسنا
#به_قلم_صبح_طلوع
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍کاردستی
🌸هیاهوی بچهها در گوشش بود و چشمش به کاردستی فرهاد. خانهای چوبی با باغچه و سرسره، چوبها یک اندازه بریده و به هم چسبانده شده بودند. انگشتان گره کرده فرهاد پیش چشمان خانم احمدی شکش را به یقین بدل کرد، گفت:«فردا به مادرت بگو بیاد مدرسه.»
🌺فرهاد آب دهانش را قورت داد و با لکنت گفت:«چ ... چرا؟» خانم احمدی لبخند زنان گفت:«هر دفعه یکی از مامان بچهها را میگم بیاند با هم حرف بزنیم، الان نوبت مامان تو هستش.»
🍃فریبا همراه با فرهاد وارد مدرسه شد. با گذر از کنار تور والیبال غرق خاطرات دوران تحصیل خودش شد. بوی کاغذ کتابهای نو در مشامش پیچید. لبخند زنان مقابل خانم احمدی ایستاد. خانم احمدی از درس فرهاد تعریف کرد و گفت:«کاردستیش خیلی تمیز و دقیق بود، از کجا براش خریدین؟» لبخند از لبهای فریبا رفت:«نخریدم...»
🌸 خانم احمدی میان کلام او دوید:«پس کار خودتونه؛ خوبه پس بهتر میتونین خلاقیت فرهاد رو پرورش بدین.» فریبا دندانهایش را به هم فشرد و با اخم گفت:« بچم خیلی هم باهوشه.» خانم احمدی چشمهایش را گرد کرد و گفت:«من نگفتم کمهوشه. فقط ندیدم ایدهای داشته باشه یا یِ راه حل جدید و متفاوت تو مسئلهها بده. بذارین خاکبازی کنه یا اسباببازیهای ساختنی براش بخرین.»
🌺فریبا ابرو درهم کشید:«اصلا به بچم اجازه نمیدم خاکبازی کنه. خدا رو شکر اونقدر پولداریم که اسباب بازی براش بخریم.»
🍃- بچههای پولدار و ندار نیاز دارن با خاک، البته خاک تمیز بازی کنن. خاک با بیشکلیش به بچهها این فرصت رو میده که خلاق بشن.
#داستان
#ارتباط_با_فرزندان
#به_قلم_صبح_طلوع
🆔 @tanha_rahe_narafte
هدایت شده از نامه خاص
از: افراگل
به: قطب عالم امکان
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
☘️سلام و صلوات بر تو ای همنشین فرشتگان
🌺آقاجان دلمان میخواهد جزو کسانی باشیم که دلتان را شاد میکنند. همانها که اخبار مربوط به شما را به گوش شیعیان میرسانند تا در دین خود شک نکنند و ثابت قدم باشند.
مولاجان دستمان را بگیر نه تنها خودمان دچار شک در دین نگردیم حتّی دیگران را نیز کمک کنیم؛ و مصداق سخن جدّتان امام صادق علیه السلام گردیم.
امام صادق علیه السلام میفرمایند: ای مفضل! اخبار مهدی را به شیعیان ما برسان تا در دین خود به شک نیفتند. (۱)
📚۱. بشارت الاسلام ، ص۲۶۷
🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺🌿
#نامه_خاص
#امام_زمان ارواحناله الفداء
#مناجات_با_منجی
ارتباط با ادمین: @taghatoae
ادمین تبادل: @tajil0313
🆔 @parvanehaye_ashegh
❤️ دوست داری حالت همین الان خوب بشه؟
✨افکار منفی و خسته کننده را دور بریز. به آنچه از دست دادی فکر نکن. نداشتههایت را در نظر نیاور. به داشتههایت بیاندیش. خدا را بابت آنها شاکر باش و از امروزت لذت ببر.
🍃رعایت همین چند مورد باعث میشود چنان حس رضایتی از زندگی داشته باشید که همه به شما غبطه بخورند.
🌸امروز سی و ششمین روز چله زیارت عاشوراست. چله گیران عزیز هر زمان زیارت عاشورا را قرائت فرمودند با یک #یاعلی اعلام کنند تا از ادمین کانال @taghatoae دعای خیر هدیه بگیرند.
#زیارت_عاشورا
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
AUD-20210818-WA0000.mp3
1.95M
🤔 بهترین صبحت رو چطور شروع میکنی؟
💫روزمان را با نام و یاد امام حسین علیهالسلام و صدقه دادن برای امام زمان ارواحنافداه شروع میکنیم.
🏴وضو میگیریم. رو به قبله روی دو زانو می نشینیم. دست ادب بر سینه میگذاریم و سلام میدهیم:
✨السلام علیک یا اباعبدالله الحسین✨
#زیارت_عاشورا
#فرهمند
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte
🔆سلام صبحت بخیر آقای خوب من
💗دلتنگی قلبمان را میفشرد و حسرت آرامش در زیر قبهی تو، آتشمان میزند.
🤲 آیا ما را آرام میکنی؟
#صبح_طلوع
#به_قلم_ترنم
#عکسنوشته_رمیصا
🆔 @tanha_rahe_narafte
✨پسر با ادب محله
💠پدر شهید می گوید: «در طول مدتی که در محله خودمان زندگی می کردیم، علی آقا برای همه شناخته شده بود. خصوصا به لحاظ ادب و متانتی که نسبت به من و مادرش داشت. آن روزها کلاس راهنمایی درس می خواند. یک روز که با ماشین از سرکار به منزل آمدم، دیدم علی در حالی که مشغول بازی و گفت وگو با هم سالان خودش است، به یک باره بازی را رها کرد و در کمال ادب و احترام نزد من آمد و سلام کرد. بعد هم رفت و آمدن من را به خانواده اطلاع داد. این حرکت علی معمولاً هر روز با آمدن من تکرار می شد و تأثیر عجیبی به روی همسایه ها و دوستان او گذاشته بود.»
📚 سیره پیامبرانه شهدا، نویسنده: رضا آبیار،ناشر :مرکز پژوهشهای اسلامی صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران،ص۵۶
#سیره_شهدا
#شهید_علی_شریفی
#عکسنوشته_حسنا
🆔 @tanha_rahe_narsfte
💠 تعطیل بردار نبودن
✅ نیکی و احسان به پدر و مادر در هیچ شرایطی تعطیل بردار نیست.
🔹 چنانکه امام باقر علیه السلام میفرمایند: «خداوند در چند چیز رخصت و ترک را روا ندانسته است از جمله: نیکی به پدر و مادر چه خوب باشند آن دو و چه بد»۱
🔘 بنابراین احترام و نیکی به پدر و مادر و فراهم کردن خشنودی آنان، اگرچه کافر باشند لازم است و سعادت دنیا و آخرت را به ارمغان میآورد.
🔹همانگونه که امام صادق علیه السلام به جوان نومسلمان، در حق مادر مسیحیاش توصیه فرمود.۲
🔘 نیکی و احسان به پدر و مادر، پس از مرگشان؛ نیز سعادت فرزند را فراهم میکند:
🔹تا جایی که رسول خداصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «آقای خوبان در روز قیامت، کسی است که به پدر و مادرش پس از مرگشان نیکی کند»۳
✅ شاید بتوان دلیل اصلی این همه احترام و نیکی در حق پدر و مادر را در یک چیز دانست و آن بزرگترین نعمت خداوند یعنی حق حیات است که اگر پدر و مادر نبودند؛ فرزندانی هم به وجود نمیآمدند.
☘☘☘☘☘☘☘☘
📚 ۱. اصول کافی، ج ۲، ص ۱۲۹، ح ۱۵
📚 ۲. اصول کافی، ج 2 ،ص ۱۲۸، ح ۱۱
📚 ۳. بحار، ج ۷۱، ص ۸۴، ح ۹۴؛ تحف العقول، ص ۴۶
#ارتباط_با_والدین
#ایستگاه_فکر
#به_قلم_افراگل
#عکسنوشته_میرآفتاب
🆔 @tanha_rahe_narafte
✍خاطرهای خاک خورده
🍃-نمیخوام اونجا بیام.
🌸مرضیه لبهایش را برهم فشرد و بشقابها را روی سفره چید: «ناهارتو بخور، بعد دربارش حرف میزنیم.»
🌺وحید با لبهای آویزان به مادرش نگاه کرد: «نمیخورم و نمیام. با بچهها میخوام برم پارک دوچرخه سواری.»
☘مرضیه سرش را زیر انداخت. نفس عمیقی کشید و موهای ریخته شده روی صورتش را کنار زد، گفت: «دو ساعته بر میگردیم کسی نبود تا بگم بیاد. همین یِ باره. » وحید موهایش را میان انگشتانش اسیر کرد و خیره به مادرش نگاه کرد.
🌸 ساعتی بعد جلوی پنجره ماشین مادرش ایستاده بود. مامان بزرگ دستهای او را گرفت و با لبخند گفت: «ممنونم نوه گلم، مواظبش باش. » وحید سرش را تکان داد و بیخداحافظی وارد حیاط خانه مادربزرگ شد.
🌺روی سنگهای طوسی ایوان نشست و به قوس برگهای درخت انجیر و انجیرهای سیاه و درشتش نگاه کرد. پنج سال پیش همراه پدر بزرگ کنار درخت انجیر نازک وبی بار وسط باغچه نهالش را کاشته بودند. صدای ضعیفی از سالن شنید. بیتوجه به صدا به آن روز برگشت. توپش از میان دو آجر دروازه گذشت و به در خورد. فریادش بلند شد:ر«گل، گل، من بردم آقاجون زود زود جایزه که گفته بودی رو بدین. »
🍃پدربزرگ شانه باریک وحید را گرفت، او را به خود چسباند. میان موهای خیس از عرق وحید دست کشید و گفت: «برو بیل رو از زیر زمین بیار تا جایزتو بدم.» بیل به دست مقابل پدربزرگ خشکش زد. نهالی میان گلدانی مشکی جلوی پدربزرگ و لبخندی بر لبهای بیرنگ پدربزرگ قرار داشت. بعد از خاکی کردن سر تا پای خودش و پدربزرگ میان خنده و شادی جایزهاش را کاشته بودند؛ اما دیدن اولین میوه درختش را از دست داده بود. بعد از برگشت پدر بزرگش از بیمارستان از پشت در خانه جلوتر نرفت.
🌺صدای گروپ و نالهای فریادگونه چشمهای لرزانش را به سمت ساختمان برگرداند. دوید و به سمت اتاق پدربزرگ رفت. در را باز کرد، پدر بزرگ از روی تخت افتاده بود. اشک از چشمهایش جوشید و پدربزرگ را روی تخت برگرداند. خون گوشه لب پدربزرگ صدای هق هقش را بلند کرد. با دستمال گوشه لبش را پاک کرد. چشمهایش از نگاه به چشمهای پدربزرگ میگریختند. پدربزرگ دست سرد و لرزانش را روی دست وحید گذاشت: «منتظرت بودم.»
#داستان
#ارتباط_با_والدین
#به_قلم_صبح_طلوع
🆔 @tanha_rahe_narafte
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨اگه دلت هوایی شد، بلند بگو یاحسین✨
صبا..!
به لطف بگو آن غزال رعنا را
که سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را
اربعین۱۴۴۳
اللهمارزقنیکربلاء..💔
#کلیپ
#تولیدی_مقداد
🆔 @tanha_rahe_narafte
🤔 اولین کلان ظلمها چه زمانی رخ داد؟
🥀 ظلم زمانی محقق میشود که امری از محل اصلی خودش خارج شود. پس ظالم کسی است که عامل خروج حق از جایگاه خودش است. او نمیگذارد حق به حقدار برسد. اولین ظلمهای کلان در تاریخ بعد از فوت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم رخ داد.
🖤اگر با آنهمه سفارش پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم امر خلافت بعد از او به حضرت علی علیهالسلام میرسید، الان جوامع بشری سر در گم نبود. حضرت حجت ارواحنا فداه در پرده غیبت نبودند و امامان یکی پس از دیگری برای طرفدار حق و حقیقت بودن به شهادت نمیرسیدند.
🌸امروز سی و هفتمین روز چله زیارت عاشوراست. چله گیران عزیز هر زمان زیارت عاشورا را قرائت فرمودند با یک #یاعلی اعلام کنند تا از ادمین کانال @taghatoae دعای خیر هدیه بگیرند.
#زیارت_عاشورا
#چله
🆔 @tanha_rahe_narafte